پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل چهارم: تنظیم و تدوین حدیث

فصل چهارم: تنظیم و تدوین حدیث

مشهور و معلوم است که رسول اکرم هم از نوشتن احادیث نهی فرموده و هم به نشتن آن دستور داده است. طبیعتاً جمع امر ونهی در یک زمان و حال بر یک موضوع واحد امکان‌پذیر نیست، محقق متوجه می‌شود نهی از کتابت در ابتدای اسلام بود. تا حدیث با قرآن قاطی نشود یا برای هر حکمت دیگری که باشد.

حدیث نهی از نوشتن را امام مسلم در کتاب زهد تحت عنوان «باب التثبت في الحدیث وحکم کتابه العلم» از ابی سعید روایت کرده است: «پیامبر خدا فرمود به جز قرآن از من چیزی ننویسید و هرکس تا به حال غیر از قرآن را نوشته آن را محو کند، اما مشکلی ندارد شفاهاً از من حدیث روایت کنید، هرکس ـ همام می‌گوید: به نظرم فرمود: عمداً ـ از من دروغ بگوید، نشستگاه و جایگاه خود را در آتش انتخاب کند.

و تنها این حدیث در این مورد روایت شده است.

امام نووی در شرح حدیث می‌فرماید: «وقتی رسول خدا جمی‌‌فرماید: «لا تکتبوا عني غیر القرآن ومن کتب عني غیر القرآن فلیمحه»قاضی عیاض گفته «سلف صالح از صحابه و تابعین درباره نوشتن اختلاف داشتند بعضی آن را مکروه و بعضی آن را جائز دانسته‌اند» پس مسلمانان بر جواز آن اتفاق پیدا کردند، و نهایتاً اختلاف برطرف شد، اما در مورد معنی حدیث نهی اختلاف داشتند، بعضی گفته‌اند: حدیث نهی در حق کسانی است که حافظه خوبی دارند و اگر به حافظه‌اشان متکی باشند می‌ترسند که روز به روز حافظه‌اش ضعیف‌تر گردد.

اما حدیث جواز کتابت در مورد کسانی است که حافظه خوبی ندارند و متکی به کتابت هستند بر این اساس خطاب به اصحاب فرمود: «برای ابی شاء بنویسید (چون او حافظه خوبی نداشته)».

و همچنین حدیث صحیفه علی و حدیث کتابت عمرو بن حزم که درباره فرائض و سنن و روایات هستند و حدیث نوشتن صدقه و مقدار نصاب زکات که ابوبکر آن را به سوی انس فرستاد وقتی که به بحرین رفت، و حدیث ابو هریره که عمروبن عاص حدیث می‌نوشت و من نمی‌نوشتم و احادیث دیگر...

بعضی هم گفته‌اند نهی با این احادیث نسخ شده است نهی وقتی بود که از اختلاط قرآن و سنت می‌ترسید اما وقتی که ترس برطرف شد، دستور کتابت ابلاغ شد.

بعضی گفته‌اند، نهی در مورد نوشتن قرآن و سنت در یک ورقه است تا خواننده اشتباه نکند [۷].

احادیثی که امام نووی به آنها اشاره می‌کند بعد از حدیث نهی روایت شده‌اند و بدین علت حکم به نسخ کرده‌اند.

و بر این اساس البانی در ذیل حدیث منذری که در مختصر صحیح مسلم آمده می‌گوید: «این حدیث با احادیث فراوانی که به کتابت دستور داده‌اند نسخ شده است [۸]».

را مهرمزی که در قرن سوم هجری متولد شده و در سال ۳۶۰ فوت کرده، درباره تدوین حدیث در باب «کتابت» و با سند خودش شش حدیث را ذکر می‌کند.

۱- از ابو هریره روایت شده «وقتی رسول اکرم مکه را فتح کرد و میان مردم ایستاد خدا را ستایش و مدح کرد و فرمود: «خداوند فیل را از ورود به مکه منع کرد و رسول و مومنان را بر آن مسلط ساخت و برای هیچ کس قبل و بعد از من حلال نشده و تنها چند لحظه برای من حلال شده است حیواناتش رانده نمی‌شوند و خارهایش برداشته نمی‌شوند و گمشده‌هایش تنها برای جست و جوگرش حلال است و اگر کسی شخصی را به قتل برساند یا فدیه می‌دهد یا قصاص می‌شود.

عباس فرمود: مگر بوته اذخرها که ما آنها را در قبر و خانه‌ها قرار می‌دهیم. رسول فرمود: بله مگر، إذخرها.

ابوشاه ـ مردی یمنی ـ بلند شد و گفت: این‌ها را برای من بنویس ای رسول خدا پیامبر جفرمودند: برای ابو شاه بنویسید.

مدید می‌گوید: به اوزاعی گفتم: چه چیزی را برای ابی شاه نوشتند؟ فرمود: آن خطبه‌ی که از رسول جشنیده است. اما بقیه احادیث همه از عبدالله بن عمروبن عاص روایت شده‌اند.

۲- گفتم ای رسول خدا جعلم را مقید کنم؟ فرمود: بله، گفتم با چه چیزی مقید می‌شود؟ فرمود: با نوشتن.

۳- گفتم ای رسول خدا جآنچه از تو می‌شنوم آن را بنویسم؟ فرمود: بله، گفتم: در حالت خشمگینی و آرامش؟ فرمود: بله، من به جز حق چیزی نمی‌گویم.

۴- گفتم ای رسول خدا جما از تو چیزهایی می‌شنویم آنها را حفظ نمی‌کنیم آیا آنها را بنویسیم؟ فرمود: بله بنویسید.

۵- از رسول خدا جروایت شده «علم را با کتابت مقید کنید».

۶- گفتم ای رسول خدا جاز تو چیزهایی می‌شنوم آیا آنها را بنویسم؟ فرمود: بله بنویسید. گفتم: شما خشمگین می‌شوید و آرام می‌گیرید؟ فرمود: من در هردو حالت فقط حق می‌گویم [۹].

حدیث اول را امام بخاری در کتاب علم ـ باب کتابه علم از ابو هریره روایت کرده است، و در آن باب سه حدیث وجود دارد. اولی که گذشت و دومی را از ابی جحفه روایت کرد «که به علی گفتم: آیا نزد شما کتابی هست؟ علی فرمود: نه مگر قرآن یا فهمی که به مرد مؤمنی داده می‌شود، یا چیزی که در این صحیفه است گفتم در آن صحیفه چه چیزی وجود دارد؟ گفت: قصاص، آزاد کردن اسیر و اینکه مسلم در مقابل کافر کشته نمی‌شود.

و از ابو هریره روایت می‌کند که گفته: هیچ کدام از صحابه بیشتر از من حدیث روایت نکرده‌اند مگر عبدالله بن عمرو که او از رسول حدیث می‌نوشت ولی من نمی‌نوشتم.

حدیث چهارم: از ابن عباس روایت شده: وقتی بیماری رسول اکرم شدت گرفت فرمود: بیایید برای شما چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید.

نوشتن عبدالله بن عمرو همانطور که ابوهریره به آن اشاره می‌کند مشهور است و نام آن صحیفه «الصادقه» است که از رسول اکرم آن را شنیده و یادداشت کرده است.

و از احادیث عبدالله بن عمرو در مسند امام احمد چهار روایت صحیح پیدا کردیم که همه آنها کتابت را ثابت می‌کنند.

حدیث اول: هرچه را از رسول خدا جمی‌شنیدم آن را می‌نوشتم و می‌خواستم آنها را حفظ کنم، ولی قریش نگذاشتند و گفتند، تو هرچه از رسول می‌شنوی آن را می‌نویسی در حالی که رسول هم بشر است و در ناراحتی و آرامش سخن می‌گوید، از نوشتن دست بردار شدم و داستان را برای رسول شرح دادم. فرمود: بنویس. سوگند به کسی که جان من در دست اوست تنها حق از دهانم خارج می‌شود» [۱۰].

و در روایت دیگر «تنها از آن ـ دهانم ـ حق بیرون می‌آید» [۱۱].

و در روایت دیگر «شایسته نیست برای من مگر اینکه در هردو حالت حق بگویم» [۱۲].

و در روایت دیگر «من در ناراحتی و آرامش تنها حق می‌گویم» [۱۳].

شیخ شاکر بعد از حدیث اول صحت آن را بیان می‌کند و آن را تخریج نمود، و سپس به بحث کتابت در عصر رسول اکرم جمنتقل می‌شود و تنها به تعلیق ابن قیم بر مختصر سنن ابی داود اکتفاء می‌کند که می‌گوید:

«از رسول اکرم به اثبات رسیده که ایشان از کتابت نهی فرموده‌اند و اجازه هم داده است. و اجازه دادن بعد از نهی بوده پس ناسخ حدیث نهی می‌باشد چون رسول اکرم در غزوه فتح فرمودند: برای ابی شاه بنویسید. (یعنی همان خطبه را که در آن روز فرمود ابوشاه نوشتن آن را از رسول خدا جخواست).

و همچنین به عبدالله بن عمرو اجازه کتابت داد و این هم بعد از حدیث نهی بود، چون او مدام می‌نوشت و در حالی فوت کرد که صحیفه‌ای داشت به نام «الصادقه» اگر نهی کتابت بعد از حدیث عبدالله بن عمرو می‌بود عبدالله صحیفه خود را محو می‌کرد زیرا رسول خدا جدر حدیث نهی فرموده بود؛ هرچه از من غیر قرآن نوشته‌اید محو کنید. وقتی که می‌بینم عبدالله آن را محو نکرد پس بعد از نهی با اجازه رسول آن را نوشته است و این آشکار است.

ثابت شده که رسول اکرم در بیماری فوت فرمودند: «کاغذ و مداد بیاورید چیزی می‌نویسم تا بعد از من گمراه نشوید، پس هر آنچه نوشته شده با اذن و اجازه ایشان نوشته شده است، و رسول خدا چیزی به عمروبن حزم درباره دیه و واجبات و زکات نوشته، عمر بن خطاب در مورد صدقات، ابوبکر صدیق انس را فرستاده تا به علی بگوید آیا رسول خدا جخصوصی برای شما چیزی نوشته است؟ علی فرمود: نه مگر آنچه در این صحیفه است که در آن دیه و آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان در مقابل کافر کشته نمی‌شود وجود دارد.

و علت نهی از کتابت در اوائل اسلام جلوگیری از اختلاط با قرآن کریم بوده، اما وقتی که توانستند قرآن را از حدیث تشخیص دهند و از این مفسده امان یابند اجازه نوشتن صادر شد.

بعضی گفته‌اند از کتابتی نهی شد که با قرآن در یک ورق نوشته می‌شود تا مردم در تشخیص آن مرتکب اشتباه نشوند.

اما بعضی از سلف مطلق نوشتن را دوست نداشتند و بعضی دیگر اجازه می‌دادند ولی وقتی حفظ می‌کردند نوشته را محو می‌نمودند، و بعداً بر نوشتن اتفاق حاصل کردند و اگر نوشتن نمی‌بود قسمت کمی از سنت رسول اکرم به ما می‌رسید.

ابن صباح شهروزی در مقدمه کتابش (ص ۸۷) تحت عنوان «في کتاب الحدیث وکیفیة ضبط الکتاب وتقییده» می‌گوید: «مسلمانان صدر اول اسلام در نوشتن اختلاف داشتند بعضی آن را مکروه می‌دانستند و بعضی اجازه نوشتن می‌دادند و بعضی دستور آن را صادر می‌کردند. آنهایی که آن را مکروه می‌دانستند عمر و ابن مسعود و زید بن ثابت و ابو موسی و ابو سعید خدری و بعضی دیگر از صحابه کرام بودند».

و حدیث ابو سعید خدری را ذکر کرد که می‌گوید: «بعضی از ما آن را مباح می‌دانستیم علی و پسرش حسن و انس و عبدالله بن عمرو و عبدالله بن عمرو بن عاص و بعضی دیگر از صحابه و تابعین جزء این گروه بودند».

و حدیث صحیح رسول درباره جواز کتابت حدیث ابی شاه است.

سپس می‌گوید: «این اختلاف برطرف شده و همه بر جواز و اباحه آن اتفاق داشتند، هرچند تدوین نشد ولی در زمان‌های بعدی آن را یاد می‌گرفتند» [۱۴].

حافظ ابن کثیر در «باعث الحثیث» روش این اصلاح را پیموده است. کلام او را در مورد صحابه ذکر کرده، سپس گفته «اجماع علماء در زمان‌های بعدی در مورد جائز بودن آن روایت شده و این اتفاق شایع و پخش شده و کسی منکر آن نیست».

شیخ احمد شاکر در تعلیقی که بر کتاب حافظ دارد می‌گوید: «قول صحیح بین صحابه این است که جائز است، و حدیث ابی سعید را در مورد نهی ذکر کرده و بعد از آن گفته: نهی با احادیث دیگر که بر اباحه دلالت دارند نسخ شده است. و بعضی از این احادیث را ذکر کرده و بعد از ذکر آنها می‌گوید: «این احادیث و نهادینه شدن نوشتن بین صحابه و تابعین و اتفاق امت دلیل بر جواز نوشتن حدیث هستند و همه بر این دلالت می‌کند که حدیث ابی سعید منسوخ شده است و رسول این حدیث را در اوائل اسلام فرموده چون ترس این وجود داشت که مسلمانان با نوشتن حدیث از توجه کردن به قرآن باز بمانند و همچنین قرآن و حدیث را با هم قاطی کنند».

ولی حدیث ابی شاه و ابو هریره (که بعداً مسلمان شده بود) و نوشتن عبدالله بن عمرو همه در اواخر اسلام و زندگی رسول اکرم بودند و اگر حدیث نهی ابی سعید بعد از این احادیث می‌بود نزد صحابه معروف می‌شد.

و اجماع امت که با عمل صحابه و همه مردم بعد از صدر اول متواتراً ثابت شده متاخر بودن احادیث اباحه را قطعی کرده‌ است.

با مطالب گذشته روشن می‌شود که تدوین حدیث در زمان رسول خدا جآغاز شده و بعضی از آن با دستور رسول خدا جو با حضور ایشان صورت گرفته است.

و معلوم است گرایش عمومی مردم برای جمع حدیث و تدوین آن توسط حکومت اسلامی در عهد پنجمین خلیفه راشد عمر بن عبدالعزیز صورت گرفت، در سال ۹۵ با او بیعت کردند و در سال ۱۰۱ هجری فوت فرمود. یعنی همه احادیث مکتوب در اوراق محفوظ‌ همراه رعایت اسناد که حدیث را معتبر و مشرف می‌کند و شاهکار مخصوص امت اسلامی است جمع‌آوری شد.

پس جمع تنها برای محفوظات نبود و همچنین حفظ بدونه اسناد مرفوع و متصل به رسول خدا جارزش علمی ندارد.

امام بخاری در کتاب علم روایت می‌کند «عمربن عبدالعزیز به ابوبکر بن حزم می‌نویسد نگاه کن هرچه احادیث رسول خدا جوجود دارد بنویس، چون من از وفات علماء و دانشمندان و پژوهشگران و ضایع شدن علمشان در هراسم».

ابوبکر فرماندار عمربن عبدالعزیز در مدینه بود.

ابوبکر از سائب بن یزید و عبادبن تمیم و عمرو بن سلیم زرقی و حمزه و خالد دختر انس که دوست او بود روایت کرده است.

امام مالک فرمود: «وقتی که ابی‌بکر بن حزم، علم قضاوت را می‌دانست کسی در مدینه آن را نمی‌دانست عمر به او می‌نویسد احادیثی که نزد عمر و قاسم هستند، آنها را بنویس.

عمرو اوزاعی و لیث و مالک و ابن ابی ذئب و ابن اسحق و دیگران از او روایت کردند.

و وفات او همانگونه که واقدی و ابن سعد و جماعت دیگر گفته‌اند در سال ۱۲۰ هجری بوده است. اولین کسی که به دستور عمر حدیث را تدوین کرد محمدبن مسلم ابن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب مدنی بود.

عبدالرزاق می‌گوید: «از عمر شنیدم که می‌گفت «می‌دیدیم همه ما از زهری انتقاد می‌گرفتیم تا ولید بن یزید کشته شد در آن هنگام کتاب‌ها از خزانه یزید بر شتران حمل می‌شدند و می‌گفتند همه این‌ها از علم زهری است، و بعد از تدوین توسط طبقه لاحق، زهری مشهور شد، چون این داستان در اکثر مناطق و بین مردم پخش گردید و همه او را اولین نفر پنداشتند و گفتند احادیث در عصر صحابه و تابعین تدوین نشده وقتی که عالمان منتشر شدند و نوآوری رواج پیدا کرد حدیث همراه اقوال صحابه و فتاوای تابعین تدوین شد.

نخستین افرادی که در راه تدوین حدیث قدم نهادند: ابن صریح در مکه و ابن اسحق یا مالک در مدینه و ربیع ابن صبیح یا سعید بن ابی عروبه یا حماد بن سلمه در بصره و سفیان ثوری در کوفه و اوزاعی در شام و میثم در واسط و معمر در یمن و هریر بن عبدالحمید در شهر «ری» و ابن مبارک در خراسان بودند و چون همه معاصر هستند نمی‌دانیم کدام یکی بر دیگران پیشی گرفته است.

ابن حجر می‌گوید: «آنچه در مورد جمع ذکر شده به نسبت همه ابواب بوده اما در یک باب شعبی نفر اول است و از همه پیشی گرفته است».

از او روایت شده: «این باب طلاق است که مهم می‌باشد و احادیث فراوانی درباره آن نوشته شده است».

بعد از این‌ها معاصرانشان آمدند که بعضی از امامان احادیث را بدونه اقوال و فتوی در موارد خاص روایت می‌کردند و این کار در آغاز قرن دوم صورت گرفت، مثلاً عبید الله بن موسی و مسدد بصری و اسد بن موسی و نعیم بن حماد فزاعی هرکدام مسند جداگانه تالیف کردند، سپس حافظان مانند امام احمد و اسحاق بن راهویه و عثمان بن ابی شیبه و دیگران بعد از آنها آمدند که هرکدام مسندی تالیف کردند.

و همچنان تالیف می‌شد تا بخاری ظهور کرد و در آن علم پرورش یافت و رشد کرد و به جایگاهی رسید که کسی بلندتر از او نبود، و خواست کتابی در مورد احادیث صحیح تالیف کند تا دانشجویان و پویندگان را از سختی پرسش و جست‌جو نجات دهد، کتاب مشهورش را تالیف کرد که در آن تنها احادیثی که صحت آنها برای او مشخص بود را روایت می‌کند.

تالیفات پیشین مخلوط از احادیث صحیح و غیر صحیح بودند و برای خوانندان صحیح از غیر صحیح جدا نمی‌شد مگر بعد از جست‌وجو در مورد راویان و علوم دیگر علوم الحدیث.

و اگر شخصی مطلع به این علوم نمی‌بود می‌بایست از متخصصین فن می‌پرسید و اگر پرسش برای او ممکن نبود باید در جهل می‌ماند و وضعیت حدیث برای او مجهول باقی می‌ماند.

دنباله ‌رو بخاری در این راستا مسلم بن حجاج بود که از بخاری احادیث گرفته و از او استفاده فراوان برده و کتاب مشهور خود را تالیف کرد.

و این دو کتاب به صحیحین ملقب شدند و اکثر فائده مردم از آنها است و هنگام اختلاف به آن دو رجوع می‌شود و بعد از آن دو کتاب کتابه‌های فراوانی تالیف شدند که غیر قابل شمارش هستند ـ هرکس خواستار تحقیق و بررسی است می‌تواند به آنها مراجعه کند.

برخی از مردم با ذکر مطالب گذشته گمان می‌کنند که در زمان و عهد رسول تنها قرآن نوشته شد ولی چنین نیست، بعضی از حافظان گفته‌اند زید بن ثابت در علم فرائض کتابی نوشته و بخاری ذکر کرده که عبدالله بن عمر حدیث می‌نوشت.

این توهم و گمان اساس علمی ندارد و روش علمی مستلزم این است که این گمان‌ها برطرف شود حتی ثبوت کتابت با اخبار صحیح صورت نگرفت بلکه خود نوشته‌ها آنان به ما رسیده‌ و آنها چاپ و انتشار شده‌اند مانند: صحیفه همام بن منبه که آنها را از ابی هریره ـ راوی اسلام ـ و او هم از پیامبر نقل کرده است.

مجمع علمی عربی در دمشق آن را منتشر ساخت و پژوهشگر پاکستانی محمد حمیدالله چندین دفعه آن را چاپ کرده است.

قبلاً هم امام احمد در مسند صحیفه همام را ذکر کرد (ج ۲ ص ۳۱۲ـ ۳۱۸)»

امام احمد شاکر وقتی اقدام به تحقیق و شرح مسند امام احمد نمود ۱۵ جزء آن را اتمام کرد. و قبل از شرح مجلد ۱۶ که ابتدای صحیفه همام بود فوت کرد و عمرش به او اجازه نداد کارش را تمام کند.

و همچنین در مسند احادیث صحیفه عبدالله بن عمرو بن عاص ذکر شده است. همچنین که تفسیر مجاهد بن جبیر شاگرد ابن عباس چاپ شد، و ارتباط تفسیر به سنت واضح و معلوم است.

بیشترین نصوص نوشته شده رسول اکرم به ما رسیده است، وحتی نسخه اصلی بعضی از آنها پیدا می‌شود مثلاً در کتاب اموال ابی عبید، بابی دارد تحت عنوان «کتاب‌هایی که رسول و اصحابش برای اهل صلح نوشته‌اند (ص ۲۴۴) و ابو عبید با اسناد خودش در همان باب نصوص هفت کتاب را ذکر کرده است.

و در کتاب اموال ابن زنجویه پیمانی که رسول و اصحابش برای اهل صلح نوشته‌اند (۲/۴۴۹) و این هم مانند نوشته ابوعبید الله است.

دکتر محمد حمید الله به اندازه امکان و توانایی خود نصوص نوشته‌های رسول اکرم را جمع‌آوری کرده و مصادر آنها را بیان نموده است و اصول به دست آمده آنها را ذکر کرده و تصویری از آنها را نمایش داده مانند نامه نجاشی و هرقل و مقوقص و کسری و دیگران» [۱۵].

بعد از این‌ها چگونه کوچکترین شک و گمانی درباره ثبوت نوشتن حدیث در عهد رسول و صحابه و بعد از آنها باقی می‌ماند؟!

بعد از این لازم بود این توهم برطرف شود و هیچ شک و شبه‌ای در این باره باقی نماند.

اما از این عجیب‌تر این است که توهم افزایش یافته و بدتر هم شده آن هم حمله‌کردن به سنت و تشکیک در صحت و سقم آن که بخشی عظیم از آن توسط شرق شناسان و شاگردانی که استادان شرق شناس را خدای خود قرار داده‌اند، در حالی که جاهل به منزلت سنت و علوم آن و حجیتش می‌باشند.

کتابهای فراوانی علیه این مهاجمان و یاوهگویان نوشته شده است برای اینکه مبحث تدوین طولانی نشود و به درازا نکشد تنها اکتفاء می‌کنیم به اشاره کردن به یکی از آنها تحت عنوان «دراسارت في الحدیث النبوي وتاریخ تدوینه» اثر دکتر مصطفی اعظمی. مؤلف باب سوم کتابش را به نوشتن احادیث اختصاص داده است و مبحث را با این نتیجه به پایان می‌رساند که مسلمانان امکانات فراوانی برای نوشتن احادیث داشتند و عوامل خارجی که مانع تقلید علم باشد در میان آنها وجود نداشت.

و باب چهارم را با عنوان «تفسیر الحدیث من عصر النبي جالى منتصف القرآن الثاني الهجري على وجه التقریب»قرار داده که در ۱۲۴ صفحه نوشته شده (۸۴ـ ۳۲۵)، و آن را به چهار فصل تقسیم نموده است.

فصل اول: نوشتن صحابه، و از آنها یادداشت کردن ۵۲ صحابه را ذکر کرده که یا خودشان احادیث نبوی را نوشته‌اند یا از آنها یادداشت شده است و شبه‌ای که موجب تشکیک است برطرف کرده است.

مثلاً ده نفر را نام برده که از ابی هریره یادداشت می‌کردند از جمله آنها همام بن منبه نویسنده صحیفه صادقه که به ما رسیده و قبلاً به او اشاره کردیم است.

و چهارده نفر از جابر که خودش هم کاتب حدیث بود، و نه نفر از ابن عباس که کتاب‌های خودش بار شتری بودند.

در فصل دوم تحت عنوان «تابعوا القرآن الأول وکتاباتهم والکتابه عنهم» نام ۳۵ نفر از آنها را ثبت کرده است.

فصل سوم: در مورد کبار تابعین؛ آنهایی که خود می‌نوشتند یا از آنها یادداشت می‌کردند و شماره آنها به ۲۵۲ نفر رسیده است.

پس روشن می‌شود که کتابت در عصر نبوت وجود داشته و مدام بدونه توقف و با وسعت فراوان ادامه داشت تا دوران تدوین رسمی و عمومی در قرن دوم.

و قبل از این باب (ص ۷۶) مؤلف می‌گوید:

در پرتوهای تابناک این پژوهش می‌توانم بگویم: هرکس که کتابت علم را دوست نداشته خلاف دیدگاهش از او نقل شده است، چون یا کتابت خود یا یادداشت کردن از آنها ثابت شده است مگر یک یا دو نفر که با مراجعه به باب چهارم این مسئله روشن می‌شود.

آنهایی که کتابت را مکروه می‌دانند و مؤلف در این باب یا کتابت یا نوشتن از آنها را ثابت می‌کند چند نفر هستند.

۱- ابو سعید خدری [۱۶].

۲- ابو سعید [۱۷]

۳- زیدبن ثابت [۱۸]

۴- عبدالله بن مسعود [۱۹]

۵- عمربن الخطاب: سخنان بسیاری درباره او گفته، هفت موضوع از ایشان را نقل می‌کند که بد فهمیده شده‌اند و آنها را به عنوان دلیل بر پیروی نکردن عمر از سنت پیامبر آورده که نویسنده کتاب پاسخ همه آنها را مستدل و قانع‌کننده داده است، پس از آن از تلاش‌های عمر در راستای گسترش سنت و تدوین آن، سخن به میان آورده است [۲۰].

[۷] در اسات فی الحدیث نبوی - محمد مصطفی اعطی ص ۷۶. [۸] تعلیل البانی ۲/۲۵۳ - شماره حدیث ۱۸۶۱. [۹] احادیث نماز ۳۱۵- ۳۱۹ تحریخ ص ۳۶۴- ۳۶۵. [۱۰] المسند تحقیق شاکر ج ۱۰- ۶۵۱. [۱۱] مسند شماره ۶۸۰۲- ۶۹۳۰- ۷۰۲۰. [۱۲] مسند شماره ۶۸۰۲- ۶۹۳۰- ۷۰۲۰. [۱۳] مسند شماره ۶۸۰۲- ۶۹۳۰- ۷۰۲۰. [۱۴] التقریب لمعرفه سنن البشیر النذیر: تدریب الراوی ج ۲ ص ۶۴. [۱۵] مجموعه الوقائق الیاسه للعهد النبوی ص ۱۰۲- ۱۸۰- ۱۲۳- ۱۳۷- ۱۴۱- ۱۶۳- ۲۲۵. [۱۶] ص ۵۹ شماره ۶. [۱۷] صفحه ۹۶ شماره ۸. [۱۸] صفحه ۱۰۸ شماره ۲۲. [۱۹] به صفحه ۱۲۵ شماره ۳۵ مراجعه کن. [۲۰] همان ۱۳۱ و ۱۳۹.