۳- روضة الكافی
بعد از اتمام اصول نوبت جزء دوم از کافی که روضه است میرسد و هنگامی که به این روضه نگاهی میکنیم میبینیم که کلینی بر اثر افراطی که در عقیدهی امامیه دارد در ظلمت جهل و گمراهی کورکورانه راه را پی میگیرد و مدام بر وجود تحریف در قرآن پافشاری میکند و هنگامی که این افتراء را به بزرگواران نسبت میدهد میبینیم اسلوبهایی را به کار میگیرد که افتراء او را تایید میکند، مثلاً یکی از ائمه را تصویر میکشد در حالی که آیهای مخالف با قرآن را میخواند، آن راوی که در سند ذکر شده میآید و میگوید: جانم فدایت ما اینگونه نمیخوانیم؟ امام در جواب گفت: به خدا قسم جبرئیل اینگونه آن را بر محمد نازل کرده است ولی این قسمت از جمله تحریف شدههای قرآن میباشد. [ص ۵۰] یا در جواب میگوید: به خدا سوگند جبرئیل قرآن را اینگونه بر محمد نازل کرد، و به خدا سوگند اینگونه در مصحف فاطمه ثبت شده است [ص ۵۸].
یا گمان میبرد که گفته: این چیزی است که نویسندگان وحی در آن اشتباه کردهاند. {ص ۲۰۵}
یا اینکه گفت: اینگونه نازل شده و آن را اینگونه میخوانیم. ص ۳۸۷
و بعضی اوقات دلیلی را ذکر میکند تا تحریف قرآن را ثابت کند، یا اینکه وجود کلمهای در آیهای که اصلاً وجود ندارد را تایید کند. ص ۲۰۵
و بعضی اوقات برای اثبات تحریف، به شیوهای عام افترائی را میآورد، به این حدیث که به ائمه نسبت داده گوش بسپار که گفت: زیرا آنها خیانتکارانی هستند که به خدا و رسول خدا خیانت کردهاند، و به امامت آنها خیانت ورزیدهاند و میدانید چگونه به امانتها خیانت کردهاند، امیندار کتاب خدا شدند ولی در آن تحریف و تبدیل ایجاد کردند، سپس توسط ولی امر مسلمین هدایت شدند و از آنها روی گرداندند، و خداوند لباس گرسنگی و ترس را به خاطر آنچه مرتکب شدند به تنشان کرد {ص ۱۲۴-۱۲۵}.
این نسبت به وجود تحریف در متن قرآن کریم بود، اما نسبت به وجود تحریف در معنی قرآن هیچ آیهای را نمییابیم مگر اینکه کلینی حتماً معنی آن را تحریف کرده است، و به این خاطر ایشان قاعدهای عام را تاسیس میکند و به یکی از ائمه نسبت میدهد که گفته «هر آیهای که مردم را به بهشت سوق دهد و به نیکی از آنها یاد میکند در مورد ما و شیعههای ما نازل شده است و هر آیهای که مردم را به جهنم سوق دهد و از آنها به بدی یاد نماید در مورد دشمنان ما و مخالفان ما نازل شده است تنها ما و شیعههای ما بر سنت ابراهیم باقی ماندهایم و سایرمردم از آن مبرا هستند» ص ۳۶.
از ابو عبدالله در مورد قول خداوند ﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ...﴾[الإسراء: ۴] روایت شده که گفت: این کشتن علی و ضربه زدن به حسین میباشد ﴿وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا ٤﴾دربارهی آن گفت: این قتل حسین است. ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا﴾[الإسراء: ۵] گفت: یعنی: وقتی یاری و پشتیبان حسین آمد، ﴿...بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ...﴾[الإسراء: ۵] ملتی که خداوند قبل از خروج قائم الزمان آنها را میفرستد که هر اذیت کنندهای به آل محمد را به قتل برساند ﴿...وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا ٥﴾[الإسراء: ۵] یعنی خروج امام زمان وعدهای قاطع است ﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ...﴾[الإسراء: ۶] خروج حسین در میان هفتاد نفر از یارانش است» ص ۲۰۶
عبدالله بن نجاش گفت: از ابو عبدالله شنیدم که در مورد قول خدا میگفت: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا ٦٣﴾«اینان همان کسانند که خدا مىداند چه در دل دارند پس از آنان روى برتاب [ولى] پندشان ده و با آنها سخنى رسا که در دلشان [مؤثر] افتد بگوى» هدف خداوند فلان و فلان است [۷۹].
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ٦٤﴾«و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهى از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند پیش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پیامبر [نیز] براى آنان طلب آمرزش مىکرد قطعا خدا را توبهپذیر مهربان مىیافتند» به خدا قسم هدف از این آیه پیامبر و علی میباشند.
﴿مَا صَنَعُواْ﴾از آنچه انجام دادند [۸۰]یعنی ای علی اگر پیش شما آمدند و از خدا در مورد آنچه انجام دادهاند طلب آمرزش کردند و پیامبر برای آنها طلب آمرزش کرد خداوند توبهپذیر و مهربان است ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ﴾«ولى چنین نیست به پروردگارت قسم که ایمان نمىآورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند» ابو عبدالله گفت: به خدا سوگند این همان علی است ﴿ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ﴾«سپس از حکمى که کردهاى در دلهایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند» برزبان شما ای پیامبر آن داوری که کردهاید که هدف ولایت علی است ﴿وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾«و کاملا سر تسلیم فرود آورند» یعنی کاملاً تسلیم علی شوند {ص ۳۳۶} و آیه مذکوره ۶۳ تا ۶۵ از سورهی نساء است.
و کلینی خطبهای را به امام علی نسبت میدهد که امام خودش را از آن و از کسی که آن را برایش ساخته تبرئه میکند. (به خطبهی وسیله نگاه کن ص ۱۸-۳۰)
افراط در ائمه و تکفیر منکرین امامت آنها و متهم کردن ابوبکر و عمر و مهلت دادن به آنها مانند مهلت خداوند به عاد و ثمود و امثالشان میباشد و سرنوشت آنها یکی است، تمام این نکات را در آن مشاهده میکنید.
و به خطبهی طالوتیه نگاه کن ص ۳۳-۳۱، در آن تهمتهای عجیبی را نسبت به اصحاب مییابید اصحابی که به قول ایشان آنچه بر امتهای قبلی وارد آمده بر آنها نیز وارد میآید به خاطر اینکه آنها در برابر حق به عنوان مانع واقع شدند و وصیی که به آن امر شده بودند را ترک کردند ؛ شما در آن خطبه قول ایشان را چنین مییابید: «به خدا قسم اگر اندازهی اصحاب طالوت با اهل بدر با من میبود آنها را با شمشیر میزدم تا وقتی که به حق برمیگشتند. {ص ۳۲} بعد از این میبینید «از مسجد خارج شد در حالی که تقریباً ۳۰ گوسفند را دید و سپس گفت: به خدا سوگند اگر اندازهی این گوسفندان مردانی خداجو و پیروان پیامبر با من میبود این گرگهای درنده را از قدرت برکنار میکردم [۸۱].
و به خطبهی ایشان بعد از قتل ذیالنورین نگاه کن «حدیثی از جبابره و هامان و فرعون و عثمان را مییابید، و در آن این قول را میبینید که: سومی مانند غراب بلند شد و غصهی او تنها شکمش بود، وای بر حالش اگر دو دستش را کوتاه و گردنش را قطع میکرد برای او بسیار بهتر بود: زیرا از بهشت غافل شده در حالی که آتش جلوش بود {ص ۸۸}.
و کلینی به این خطبههای دروغین که به امام علی نسبت میدهد اکتفا نمیکند بلکه آثار افراط بر شخصیت حضرت علی را نیز بر او مشاهده میکنید. مثال این مانند: در روز میلاد پیامبر اکرم، ابوطالب به همسرش اینگونه مژده داد: شما غلامی را به دنیا میآوری که وصی این نونهال میشود. (ص ۳۰۲)
و پیامبر جفرمود: علی شما را به حق راهنمایی میکند؛ اگر از او پیروی کنید خسته میشوید و اگر او را پیروی نکنید به خدا کفر ورزیدهاید (ص ۶۶).
و اینکه به راستی جنگ علی سختتر از جنگ پیامبر میباشد (ص ۲۵۲).
در روز آخرت جعفر و حمزه برای انبیاء شهادت خواهند داد. اما منزلت علی بزرگتر از آن است که گواهی را بدهد (ص ۲۶۷)، زیرا منزلت علی در حالت اخفا است.
و در مورد امام دوازدهم، کلینی از امام باقر روایت میکند که ایشان فرمود: به راستی منکر صاحب الزمان همانند منکر پیامبر در روزگارخویش میباشد و دوباره از ایشان روایت میکند هنگامی که امام زمان ظهور میکند هر ناصبیای را به ایمان دعوت میکند هرکس به حقیقت به او جواب دهد ایمان را از او میپذیرد و الا گردنش را میزند، یا اینکه جزیه را همانند اهل ذمه امروز پرداخت میکند. (ص ۲۲۷)
و از ابو عبدالله صادق روایت میکند که از او سوال شده شیعههای شما چه وقت پیروز میشوند؟ فرمود: وقتی که دو فرزند عباس با هم اختلاف پیدا کردند و قدرت آنها ضعیف شد و کسی که در آنها طماع نمیورزید، طماع ورزد... (ص ۹۲۴)
و کلینی احادیث زیادی را از جعفریهی امامیه و مخالفانشان روایت میکند و میتوانیم دخالت آنها را در این حدیث بشناسیم مادامی که کلینی کفر و ایمان را به ولایت ربط میدهد.
پس امامیهی رافضی همه داخل بهشت میشوند و هیچ احدی به جهنم نمیرود و تنها آنها مورد مغفرت خدا قرار میگیرند و غیر از جعفریه کافر است (ص ۱۰۷-۲۵۴-۲۷۰-۳۳۷) و توبه بدون قبول ولایت توبه نیست (ص ۱۲۸) و ناصبیبودن از دست کمگرفتن تمامی حرامها بدتر میباشد (ص ۱۰۱) نماز بخواند و یا زنا کند فرق ندارد. (ص ۱۶۰) و ابو حنیفه ناصبی است (ص ۲۹۲).
و حضور در مساجد غیر از جعفریهی اثنی عشریه و رفتن به سوی آن کفر به خداوند عظیم میباشد، مگر کسی که به آن مسجد برود در حالی که به گمراهی آنها آگاه باشد. (ص ۳۸۹) و کلینی از امام کاظم روایت میکند (مردم همه به سوی ما باز میگردند و حساب آنها بر ماست، و هر گناهی که بین خود و خدا مرتکب شدهاند از خداوند برای وا گذاشتن آنها به ما، تاکید میکنیم و خدا نیز به ما جواب میدهد، و هر گناهی که میان خود و مردم مرتکب شدهاند از مردم برای آنها طلب بخشش میکنیم و مردم نیز جواب مثبت میدهند و خداوند به آنها به بدیل بهتری را میدهد. (ص ۱۶۲)
و از ابو جعفر روایت میکند: علی بن ابی طالب اهل بهشت را به منزلگاهشان میبرد و آنها را تزویج میکند و اهل آتش را داخل آتش میکند و درهای بهشت و جهنم در اختیار او میباشد. (ص ۱۵۹)
و با ذکر این دو روایت کلینی میخواهد نظر خویش را با حدیث جعفریه و مخالفانشان مورد تایید قرار دهد.
و کلینی که روش شیخ خویش را در تلاش برای تشکیک در قرآن و بدگویی در مورد صحابه را پیگیری میکند، این بار او را میبینیم که دوباره به بدگویی در مورد ناقلین و حاملین رسالت اسلام بعد از پیامبر جبر میگردد، که قسمتی از آن را در صفحات قبل بحث کردیم ولی کسی که به روضهی کافی نگاه کند بدگویی و تهمتهای بسیاری را میبیند، مثال آن مانند:
آنچه در مورد مسلمین روایت میکند که همهی آنها بعد از پیامبر جمرتد شدند به جز سه نفر از آنها که عبارتند از: مقداد و ابوذر و سلمان فارسی، و بقیه همه به اهل جاهلیت تبدیل شدند و ص ۱۲۵، ۲۴۵، ۲۵۳، ۲۹۵، ۲۹۶.
و روایت میکند که شیخین دو کافر منافق هستند آنها پیامبر را مسخره میکردند و او را مجنون میخواندند و این دو بُت این امت هستند. (ص ۲۸، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۲۴، ۱۸۹، ۲۱۶، ۲۴۵، ۳۱۸).
و از جملهی آنچه این مفتری زندیق روایت میکند: ابوبکر هنگامی که در غار بود ساحر بودن پیامبر را در دل خویش پنهان کرد، و او اولین عداوتی که با پیامبر شروع کرد مربوط به علی÷بود، و نخستین مخالفتی که با پیامبر کرد در قبا موقع هجرت بود، و نخستین کسی که با او بیعت کرد ابلیس بود که بر شکل و هیئت شیخ کبیری نزد ایشان آمد. (ص ۶۲۳، ۳۴۰، ۳۴۳، ۳۴۴)
و در کنار این کلینی را مشاهده میکنیم که به عقیدهی خویش در امامیه به روایاتی که به موضوعات تاریخی مرتبط است متاثر شده است، و ایشان را میبینیم در کنار سخن در مورد بیعت و یا نص بر امامت چنانکه مشاهده کردیم موضوعات دیگری را نقل میکند، به عنوان نمونه:
نامگذاری شیعهی امامیه به رافضی به خاطر سببی تاریخی مشهور است [۸۲]ولی کلینی روایت میکند که خداوند آنها را اینگونه نامگذاری کرده است. ص ۳۴
و نام جعفریه نسبت به امام جعفر است، ولی کلینی میگوید: در بهشت رودی وجود دارد که به او جعفریه گفته میشود و در کنار راست آن گوهری سفید رنگ وجود دارد که در آن ۱۰۰۰ قصر موجود است و در هر قصری هزار قصر برای محمد و آل محمد جمیباشد. (ص ۱۵۲)
و همینگونه روضه الکافی را مشاهده میکنیم که خالی از تاثرپذیری به عقیدهی امامیه نمیباشد. و بعد از عرضهکردن آنچه در اصول کافی و روضه بود میتوانیم بگوئیم:
۱- کلینی از مفهوم سنت به عنوان وسیلهای برای اثبات عقیدهی خویش در امامیه استفاده میکند و همچنین آن را به عنوان وسیلهای برای بیان بطلان آنچه غیر از جعفریه از آن تبعیت میکنند میگیرد و اینکه آنها هر اندازه عبادت کنند باز وارد دوزخ میشوند و عبادت آنها به گمان کلینی غیر مقبول است، هنگامی که جعفریه بدون استثناء وارد بهشت میشوند و آتش را هرگز نمیبینند با وجود اینکه مرتکب گناه شده باشند و در حق خدا و مردم کوتاهی کرده باشند.
و کلینی به خاطر این هزاران روایت را گزارش میکند و آن را به پیامبر و آل بیت نسبت میدهد.
۲- و کلینی از سنت به عنوان وسیلهای برای تحریف قرآن از نظر نص و معنی استفاده میکند و در این کار از شیخ خویش علی بن ابراهیم قمی تبعیت میکند و در مورد بدگویی نسبت به اصحاب نیز از ایشان تبعیت میکند، اصحابی که شریعت را نقل کردند و رسالت اسلام را بعد از پیامبر حمل کردند و افتراء را نسبت به خلفاء راشدین که بعد از پیامبر جخلافت را قبول کردند به جز نسبت به علی÷را بیشتر میکند.
۳- و کلینی بر سخنی اقدام کرده است که خطر و گمراهی آن کمتر از سخن در مورد تحریف و ناقص بودن قرآن نیست، آنگاه که دروغ را بر خداوند افتراء میکند و میگوید: خداوند کتابی را که به خط خود نوشته است در تأیید فرقهی جعفریه نازل کرده است.
۴- و کلینی بعضی از رویدادهای تاریخی را در کتاب خویش میآورد و هر آنچه به آروزی خویش باشد را جلو میکشاند و به میل خویش آن را تفسیر میکند و گمراهی و ظلالت خویش را در آنچه دوست دارد به نهایت درجه میرساند.
[۷۹] هدف کلینی از فلان و فلان ابوبکر و عمر هستند!! [۸۰] جملهی (مما صنعوا) از آیه نیست و اضافه کرده است. [۸۱] در حاشیه ص ۳۳ امده است. [۸۲] الفرق بین الفرق ص ۲۵ ، الملل و النحل ۱/۱۵۵.