فصل هشتم: در دوران امام سيوطی
در این فرصت کوتاه نمیتوان به شمارش آن کتابها و بررسی آنها پرداخت و به همین خاطر اشارهوار به بعضی از آنها میپردازیم. یکی دیگر از آنها امام سیوطی است که کتابش را تحت عنوان «مفتاح الجنة في الاحتجاج بالسنه» به نگارش در آورد ایشان سبب تألیف کتابشان را چنین معرفی میکنند:
بدانید که در این روزگار؛ چندی است مسئلهای ظهور کرده که بحمدالله از بین خواهد رفت، و آن هم اینکه فردی رافضی کافر در سخن خود گفته که به سنت پیامبر و احادیث روایت شده از آن استدلال نمیشود و استدلال تنها به قرآن است و برای اثبات این گفته به حدیث ذیل اشاره میکند: «ما جاء عني من حديث فاعرضه علي القرآن، فان وجدتم له اصلاً فخذوا به وإلا فردوه»«هر حدیثی از من برای شما گزارش شد آن را بر قرآن عرضه کنید، پس اگر برای آن حدیث در قرآن اصل و اساسی یافتید به آن عمل کنید و الا آن را رد نمایید» [۲۹].
این کلام و چیزهای دیگری را از آن شنیدم، اما کسی بدان توجه نکرده و حتی کسانی هم هستند که اصل و پایه این سخن را نمیداند و اینکه از کجا آمده.
خواستم پایه و اصل آن را برای مردم توضیح دهم و به بطالت آن بپردازم، زیرا این از بزرگترین خطرها است.
بدانید که هرکس وجود حدیث معروف پیامبر را چه حدیث قولی و چه حدیث عملی را انکار کند، کافر است و از دایره اسلام خارج شده و با یهود و نصارا حشر خواهد شد.
امام شافعی روزی حدیثی را روایت کرد و گفت این صحیح است، یکی به او گفت: یا ابا عبدالله آیا تو این را میگوید؟ پریشان شد و گفت؛ ای فلانی آیا دیدهای که من از کلیسا خارج شده باشم؟ و آیا دور کمر من «زنار» وجود دارد؟
آیا حدیثی از پیامبر روایت شده و من آن را نگفته باشم؟
پایه این دیدگاه فاسد است، زیرا زنادقه و گروهی از رافضیها قایل به انکار استدلال به سنت و انحصار آن در قرآن هستند و آنها در این دیدگاه دارای اهداف مختلفی میباشند، بعضی از آنها معتقدند که نبوت در اصل برای علی است و جبرئیل در نزول قرآن بر پیامبر دچار اشتباه شده (سبحان الله و پناه بر خدا) و بعضیها هم اقرار به نبوت پیامبر میکنند اما میگویند خلافت حق علی است...
بعد از این امام سیوطی میگوید: این آرا و نظراتی است که برای من ممکن نیست آن را بیان کنم و اگر ضرورت مقتضی بیان اصل این مذهب نمیبود هرگز آن را بیان نمیکردم.
و در حقیقت صاحبان و پیروان این دیدگاه به وفور در زمان ائمهی اربعه و بعد از آن وجود داشتهاند. ائمه چهارگانه و یارانشان در درسها و مناظرههایشان آنها را رد کردهاند و إنشاالله به بعضی از آنها خواهم پرداخت [۳۰].
[۲۹] الرساله اثر امام شافعی فضل العلل فی الاحادیث. این حدیث بسیار ضعیف است و جزو احادیث منکر میباشد و عقیلی آن را انکار کرده و میگوید این دارای اسناد نیست (المقاصد الحسنه ۱/۳۶) و عجلونی گفته سخاوی را نقل میکند که میگوید صنعانی گفته است که این حدیث موضوع میباشد. (کشف الخلفاء ۱/۸۶) و روایت کرده و او ساقط و متهم به زندیقیه است (الاحکام ۱/۲۵۰) و در روایت دیگری آورده که اشعث بن بزار آن را روایت کرد، و او نیز دروغگو و ساقط است و حدیث او قابل قبول نیست (ص ۲۵۲). و ایشان به بررسی روایتهای مختلف آن حدیث پرداخته و سبب رد آنها را بیان داشته، و بعد میگوید: اولین چیزی که آنها را به قرآن بر میگرداند همان حدیث مذکور است. اما وقتی که آن را ارائه دادیم، میبینیم که قرآن مخالف آن است. خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾[الحشر: ۷] و ﴿لِتَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُۚ﴾[النساء: ۱۰۵] و از گوینده این قول فاسد میپرسیم که در کجای قرآن پیدا میکنید که نماز ظهر چهار رکعت و مغرب سه رکعت و... است (ص ۲۵۲- ۲۵۳)... [۳۰] کتاب مذکور ص ۱۱- ۱۲.