فصل دهم: آيا اين انديشمندی اسلامی است؟!
چیزی که واقعاً عجیب و غریب میباشد آن است که میبینیم بعضی از مسلمانان گفتههای خاورشناسان را طوطی وار تکرار میکنند و دنبالهرو آنها میگردند و شیفته سخنانشان میشوند و خود را منسوب بدانها میدانند و یا سخنان آنها را تکرار و یا به خود منسوب مینمایند!
مرحوم دکتر مصطفی سباعی میگوید: وقتی که دکتر عبدالقادر کتاب خود را به نگارش در آورد و در آن به ذکر شبههای خاورشناسان و بدگویی به امام زهری، پرداخته بود، دانشگاه الازهر علیه وی قیام کرد، و آقای احمد امین خطاب به وی گفت: «هرگز الازهر آراء نظری غیر مستند را قبول نخواهد کرد، مناسبترین راهی که برای اقوال خاورشناسان باید انتخاب کرد این است که آن را صراحتاً به خود آنها نسبت ندهید و بلکه اصرار ورزید آنها را به گردن الازهر بیاندازید و بدان لباس نرم بپوشانید که کسی را نیازارد، همانگونه که من این کار را در کتابهای فجرالاسلام و ضحی الاسلام، انجام دادم!
و شیخ سباعی/در کتاب خویش «السنة ومکانتها في التسریع الإسلامي» خاورشناسان و پیروانشان را مورد مناقشه قرار میدهد و به بیان ضعف و بیمعنیبودن اقوال آنها میپردازد، هرچند که حیاتش دوام نیاورد تا میوه نهال احمد امین را ببیند، او فرزندانش را در آن فضایی که دکتر عبدالقادر را با نصیحت خویش آگاه و روشن میشناخت، تربیت کرد، بدون شک فرزندش بدتر و خرابتر پا به عرصه نهاد، حسین بنا به نصیحت پدرش احمد امین سرقت سخن خاورشناسان را آغاز کرد و عیناً بدون کم و کاست به ترجمان فراوردههای فکری مستشرقان درآمد، و حتی گاهاً از آنها فراتر میرفت و به قرآن کریم و عقاید مسلمانان نیز بدگویی میکرد و این چیزی بود که پدرش آن را انجام نمیداد.
و راجع به سنت هر آنچه را که مستشرقان میگفتند، تکرار میکرد و گاهاً اضافات و افتراهایی را نیز که حاکی از جهل مرکب وی است بر زبان میراند.