پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد سوم

فهرست کتاب

نمونه‌هایی از جرح و تعدیل شیعیان

نمونه‌هایی از جرح و تعدیل شیعیان

جرح و تعدیل نزد این گروه ـ چنانچه دیدیم ـ تاثیرپذیر از عقیده پوچ و بی‌اساسشان درباره امامت است و کتاب‌هایشان همچنانکه خواهیم دید ـ در راستای تایید این عقیده به نگارش درآورده شده‌اند. کتاب‌های نوشته‌ی آنان در باب «رجال» بهترین نسلی را که بشریت به خود دیده مورد طعن و ملامت قرار می‌دهند؛ نسل یاران جان فدای پیامبر اکرم جکه پیامبر از ایشان راضی بود. هیچکس از تیغ نقد ناجوانمردانه آنان نجات نیافت جز کسانی که در تاریخ به دوستی با علی بن ابی طالب مشهور بودند. اعتقادشان به عصمت امامان باعث شد که ایشان را تنها به عنوان راویان معتبر به حساب نیاوردند بلکه بر کرسی قانون گذاری نشاندند پس گفته‌های آنان به سان سنت‌های پیامبر لازم الاجرا هستند!! در اینجا به بیان برخی از نمونه‌هایی که در کتاب‌های «رجال» آنان آمده است، می‌پردازیم که بهترین آنها عبارتند از: «رجال البرقي»، «رجال الکشي»، «رجال الشیخ الطوسي»، «فهرست طوسی» و «رجال النجاشي» عبدالله ماماقانی نیز که به علامه آیه الله معروف است، در کتاب: «تنقیح المقال في علم الرجال» این کتاب‌ها را مستند خویش قرار می‌دهد، علامه نخستشان «ابن المطهر حلي» است که شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ چنانکه قبلا گفته شد ـ او را پاسخ می‌دهد. کتاب «تنقیح المقال» از لحاظ حجم و منزلت یکی از معتبرترین منابع آنان به حساب می‌آید و اینک چند نمونه از آنهایی که در این کتاب آمده است:

۱- علی بن ابی طالب ـ امیر مومنان که بهترین درود و سلام‌ها بر او باد، شمارش محسنات و صفات والای او از توان انسان بدر است ﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي[الكهف: ۱۰۹] «بگو: اگر دریا برای موجودات پروردگارم مرکب شود دریا پایان می‌گیرد پیش از آن که موجودات پروردگارم پایان پذیرد» و در حدیث آمده که اگر دریا مرکب، درختان قلم، برگ درختان کاغذ و جنیان و انسان‌ها نیز کتاب باشند، نمی‌توانند فضایل علی را شمارش کنند. (ج ۲ ص ۲۶۴)

۲- محمدبن ابی بکربن ابی قحافه ـ فردی بزرگوار و ارجمند از یاران زبده و شاگردان علی بود برتری و کمال را از جانب مادرش «اسماء بنت عمیس» به دست آورده بود نه از جانب پدر، یکی از اصیل‌ترین بزرگواران از خاندان بدی بود با امیر المومنین بر تبری جستن از پدرش و خلیفه دوم، بیعت کرد و خطاب به او گفت: گواهی می‌دهم تو پیشوایی هستید که پیروی از تو واجب، و پدرم در آتش است... (شرح حال او را در ملحق جلد دوم ص ۵۷ و ۵۸ بخوانید. رافضی‌ها این سخنان را به امام باقر و صادق نیز نسبت می‌دهند. خدا نکند ـ که خشنودی خدا بر آنان باد ـ چنین کفری را بر زبان آورده باشند جز عبدالله بن سبأ و امثال و اذناب او)!!

۳- عبدالله بن عمر بن الخطاب خلیفه مردم عامه:

عامه (سنی‌ها) در ستودن او زیاده‌روی کرده‌اند، ولی کسی که شرح حال گوناگون او را به دقت مطالعه کند، بر روایاتش اعتماد نمی‌کند (۲/۲۰۱)

۴- عبدالله بن عمروبن العاص:

او در رأی، دورویی، افترا علیه خدا و رسولش و همراهی معاویه در صفین همانند پدرش بود، که این مقدار برای بی‌اعتبار ساختن او کفایت می‌کند... (۲/۲۰۰، رافضی‌ها در شرح حال عبدالله؛ او و پدرش را مورد نفرین قرار می‌دهند).

۵- عبدالرحمن بن عوف:

در شرح حال او اتهام بر او و عثمان ذوالنورینسوارد شده و در پایان می‌گوید: بر احادیثش اعتماد نمی‌کنم چون کسیکه در اصول خیانت کرده باشد در فروع مورد اعتماد قرار نمی‌گیرد. (۲/۱۴۶ و ۱۴۷)

۶- خالد بن ولید:

همراه ابوبکر بر قتل علیستوافق و هم دستی کردند، سپس ابوبکر از ترس فتنه و آشوب پشیمان گشت، عامه (سنی‌ها) وی را شمشیر خدا می‌خوانند، ولی شایسته‌تر آن است او را شمشیر شیطان خواند... ملحد و ضد دین بود، دشمنانگی او با اهل بیت مشهورتر از کفر ابلیس می‌باشد و... (۱/۳۹۴)

۷- انس بن مالک:

در شرح حال ایشان آمده که او از برگشتگان از خط علی و پنهان کنندگان محسنات او بخاطر دوستی با دنیا بود. علی دعای کوری را از او کرد و نابینا گشت، و او علیه پیامبرسافترا بست! (۱/۱۵۴ و ۱۵۵)

۸- نعمان بن بشیر:

در زمرۀ منحرفان از مسیر علی و دشمن او بود، الحاد او جای تردید ندارد... (۳/۲۷۲)

۹- معاذبن جبل:

در شرح حال او آمده که دشمنان خدا ابوبکر و عمر را علیه دوست خدا علی بن ابی طالب یاری و پشتیبانی کرد، مژده دوزخ برای او، ابوبکر، عمر، ابوعبید و سالم باد. و همه صحابه ـ جز چهار نفرـ بعد از پیامبر خدا جبدبخت و نابود گشتند.... و دیگر سخنان یاوه و بی‌اساس که جز از کافران و گمراهان صادر نمی‌گردد. (۳/۲۲۰ و ۲۲۱)

۱۰- سفیان ثوری:

وقتی که آنان برترین مردم بعد از پیامبر ج(صحابه) و نخبه آنها (ابوبکر و عمر) را مورد تاخت و تاز و تکفیر قرار دهند و اینگونه به پایین ترین مرتبه انسائیت فرود آیند، دیگر از اینکه پیشوایان مسلمانان پس از صحابه را مورد تحقیر و سرزنش قرار دهند سرسام و شگفت زده نمی‌شویم. در شرح حال سفیان ثوری دروغ‌ها و اتهاماتی را به امام صادق نسبت می‌دهد و آنگاه سخنانش را اینگونه دنبال می‌کند:

در اینجا دو چیز روشن می‌شود:

أ- سفیان ثوری بسیار دروغ پرداز، پلید، متقلب و دشمنی یهودی بود. دنیا را از روی علم و آگاهی بر آخرت ترجیح داد.

ب- اساس مذهب توده‌ی مردم - یعنی جمهور مسلمانان - از آغاز تا پایان بر پایه‌ی دروغ و افترا بنیان نهاده شده است. خدا مرا از آن پناه دهد، و ما و آنها را نه در دنیا و نه در آخرت با هم گرد نیاورد. (۲/۳۷ و ۳۸)

بعداً می‌گوییم: شاید بیان این نکات ـ هرچند کم بود ـ برای توضیح روش رافضی‌ها دربارۀ جرح و تعدیل و گستاخیشان بر خدا، رسول، یاران بزرگوار و پیشوایان مسلمین اعم از امامان اهل بیت و دیگران کافی و وافی باشد. وقتی به اجرای عملی آن بنگریم، در می‌یابیم روش مزبور در همه کتاب‌هایی که عبدالحسین رافضی آنها را ارزشمند و صحیح و قطعی می‌خواند، به کار بسته شده است. که در واقع جز تخریب اصول و فروع اسلام و ادامه آرزوهای پلید ابن سبأ چیز دیگری نیست. در پایان جلد چهارم کتاب مزبور نیز به چنین زندگینامه‌هایی بر می‌خوریم و هنگامیکه از ابوالقاسم خویی بالاترین مرجع شیعیان عراق و کتاب او «معجم رجال الحدیث» بحث به میان می‌آوریم که ادامه یافتن افراط و الحاد رافضی‌ها را جز معدود افرادی از میانه‌روان شیعه نه رافضی تا کنون نیز اثبات می‌کند.