پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل پنجم: جرح و تعدیل راوی

فصل پنجم: جرح و تعدیل راوی

کتاب‌هایی که در زمینه علوم حدیث نگاشته شده‌اند، مباحث مربوط به جرح و تعدیل را بر عهده دارند، شاید نخستین کتاب تالیف شده در زمینه علوم الحدیث، کتاب: «المحدث الفاصل بین الراوي والواعي» اثر: رامهرمزی ـ که در سال ۳۶۰ هـ وفات یافته باشد ـ ولی خیلی پیش از آن از چهره‌هایی تابناک مباحثی درباره جرح و تعدیل از قبیل: اصول کلی، بحث از کسانی که روایت‌هایشان پذیرفته شده و یا مردود است و نام بسیاری از راویان را مطرح کرده بودند. عده‌ای از علماء دامنه آن را در کتاب‌هایی تحت عنوان (کتاب الرجال) گستردند، که از قدیمی‌ترین و مفیدترین آنها نوشته‌های امام بخاری در: (التاریخ الکبیر) و (الضعفاء) و کتاب (الجرح و التعدیل) اثر ابن ابی حاتم متوفی سال ۳۲۷ هـ، می‌باشد.

کتاب‌های علوم الحدیث آراء و نظرات ائمه در باب جرح و تعدیل را ثبت و نگهداری کرده‌اند، ولی پیش از بحث و تامل در این کتاب‌ها، می‌خواهم مباحث مطرح شده پیش از آنها را توضیح دهم و در اینجا به بیان بعضی از نوشته‌های سه نفر از پیشتازان این میدان اکتفا می‌نمایم:

۱- امام شافعی، نویسنده کتاب: الرساله، اولین کتاب تالیف شده در زمینه اصول الفقه، می‌باشد. امام در این کتاب در مورد خبر واحد چنین می‌گوید: خبر واحد حجت محسوب نمی‌گردد مگر اینکه دارای این ویژگی باشد: راوی آن مورد اعتماد در دین، مشهور به صداقت و درستکاری، فهم کننده آنچه روایت می‌کند، آگاه به الفاظی که معنی حدیث را تغییر و دگرگون می‌سازد و از کسانی باشد که حدیث را آنگونه که شنیده و با همان حروف و الفاظ بازگو کند. نه اینکه آن را نقل به معنی کند، چرا که اگر نقل به معنی کند و آگاه به الفاظی هم نباشد که معنی را دگرگون می‌کند، شاید حلال را به حرام تبدیل نماید، ولی اگر همان الفاظ و حروف را به کار گرفته باشد، دیگر ترس از اینکه معنی حدیث را تغییر داده باشد، باقی نمی‌ماند و همچنین اگر حدیث را حفظ و نگهداری کرده باید آن را از یاد نبرده باشد و اگر هم آن را از کتابی نقل می‌کند باید کتاب را حفظ کرده باشد، اگر با اهل حفظ در حدیث مشارکت داشت، باید حدیث او با حدیث آنان سازگار باشد، از جعل و دروغ مبرا باشد، نه اینکه از کسانی که ملاقاتشان کرده، چیزی را نقل کند که از آنها شنیده است و یا حدیثی را از پیامبر روایت کند که با روایت افراد موثق تضاد داشته باشد و باید کسانی هم که از آنها روایت می‌کند همینطور باشند تا به پیامبر خدا یا به آخرین فرد پایین‌تر از پیامبر می‌رسد زیرا هریک از آنان هم تایید کننده کسی است که پایین‌تر از اوست و حدیث را برایش بازگو می‌کند و هم مورد تایید کسی است که بالاتر از اوست و حدیث را از وی گرفته است. بنابراین باید همه راویان دارای ویژگی‌های گذشته باشند (الرساله: ۳۷۰ و ۳۷۲).

ایشان در ادامه می‌گویند: کسی که می‌دانیم یک بار به دروغ و جعل حدیث پرداخته، نقطه ضعف خود را در زمینه روایت احادیث برایمان آشکار کرده ولی این نقطه ضعف نه به سان دروغی است که باعث ردّ احادیث می‌گردد، و نه اخلاص و بی‌عیبی در صداقت را برای او باقی می‌گذارد، لذا آنچه را از اهل اخلاص در صداقت می‌پذیریم از او نیز می‌پذیریم، و می‌گویم: هیچ حدیثی را از شخص اهل تدلیس نمی‌پذیریم تا نگوید: حدثنی: برایم حدیث روایت کرد، یا سمعت: شنیدم. (ص ۳۷۹ـ ۳۸۰)

همچنین می‌گوید: محدثی که اشتباه زیادی دارد و دارای منبع صحیحی هم نمی‌باشد، حدیثش را نمی‌پذیریم، همچنانکه کسی در شهادت دادن دارای اشتباهات زیادی باشد، شهادتش پذیرفتنی نیست. اهل حدیث هم درجات متفاوتی دارند: برخی از آنان به آگاهی از حدیث و آموختن و شنیدن آن از پدر، عمو، خویشان و دوستان و همنشینی طولانی با مباحثه کنندگان حدیث شهرت یافته است. کسی که چنین باشد در حفظ حدیث بر افراد پایین‌‌تر از خود مقدم است، و بهتر است احادیث وی پذیرفته شود. محدثین این نکته را مورد توجه قرار داده‌اند که هرگاه چند نفر در روایت حدیث از یک نفر، مشترک بودند، معیار اعتماد بر حفظ یکی از آنها را موافقت با اهل حفظ قرار داده‌اند. ولی هرگاه روایت‌ها اختلاف داشتند در اینجا هم برای ضعف و غلط بودن روایتی معیار پیشین را مد نظر قرار می‌دهیم، و وجود دیگر نیز دال بر صدق، حفظ و غلط بودن می‌شود! (الرساله: ۳۸۲ و ۳۸۳)

۲- امام مسلم، ایشان در مقدمه صحیحش از حال و وضع برخی از راویان و بیان درجات و مراتبشان، سخن به میان آورده و پس از سخن از کسانی که احادیثشان مورد قبول واقع می‌گردد، می‌گوید: اما آن دسته از احادیث که از کسانی روایت شده‌اند که از نظر همه یا بیشتر محدثان متهم می‌باشند، ما خود را سرگرم تخریج احادیثشان نمی‌کنیم، آنگاه عده‌ای از آنها را نام می‌برد و می‌گوید: و امثال آنان که به جعل و تولید ساختگی احادیث متهم‌اند و همچنین کسانیکه غالباً احادیث منکر یا غلط را روایت می‌کنند از روایات آنها خودداری کرده‌ایم. نشانه منکربودن حدیث محدثی هم این است که هرگاه روایت او با روایت اهل حفظ و مورد پسند، مطابقت شود، مخالف آنان باشد یا احتمال موافقت کردنش زیاد نباشد. اگر اغلب روایاتش آنگونه بود، دیگر پذیرفتنی نمی‌باشد و آنها را مورد استفاده قرار نمی‌دهیم. (صحیح مسلم: ۴۶)

پس از این امام مسلم بابی را تحت عنوان: «الروایة عن الضعفاء والاحتیاط في تحملها» و بابی زیر عنوان «الاسناد من الدین» می‌گشاید، و در آن اشاره کرده که نباید حدیث را جز از راوی موثق و مورد اعتماد، برگرفت، و موضوع مهمی را پیش می‌کشد و آن اینکه از ابوالزناد نقل می‌کند: در مدینه به صد نفر مطمئن و قابل اعتماد بر خوردم که حدیث را از آنها نمی‌گرفتند و گفته می‌شد: آنان اهل حدیث نیستند و شایستگی آن را ندارند [۲۱].

یحیی بن سعید القطان می‌گوید: در زمینه حدیث دروغگوتر از صالحان را ندیده‌ایم. امام مسلم توضیح می‌دهد یعنی: ناخود آگاه و بدون اینکه عمدی باشد، دروغ بر زبانشان جاری می‌گردد. امام نووی در شرح گفته مسلم می‌گوید: چون آنها زحمت فراگیری فن حدیث را به خود نداده‌اند، بدون اینکه بفهمند خطا و اشتباه به روایتشان راه می‌یابد، در نتیجه به نقل دروغ می‌پردازند و نمی‌دانند که دروغ بوده است. پیشتر گفتیم که اعتقاد اهل حق در تعریف دروغ این است که عبارت است از: خبر دادن از چیزی خلاف واقع خواه از روی عمد و یا اشتباهی و یا از روی غلط باشد [۲۲].

سپس مسلم، پیرامون برملا ساختن معایب راویان حدیث، به برخی اخبار اشاره می‌کند که نام عده‌ای از دروغ‌گویان و جعل‌کنندگان حدیث در آنها آمده است، از جمله: جابر بن یزید جعفی، که از چندین نفر روایت می‌کند: جابر معتقد به رجعت بوده است. نووی در توضیح آن می‌گوید: رجعت یعنی اعتقاد به این دیدگاه باطل و بی‌ارزش اهل تشیع مبنی بر اینکه امام علی میان ابرها می‌باشد و بیرون نمی‌آیند تا ندا از آسمان می‌آید که بیرون بروید. این اعتقاد از جمله عقاید بی‌اساس و جاهلانه‌ای است که شایسته‌ی مغز سبک و عقل هرزه آنان است [۲۳].

از جمله خبرهای دیگری که مسلم بدانها اشاره می‌کند اینکه: جابر گفته است: پنجاه هزار حدیث دارم که هیچیک از آنها را نقل نکرده‌ام. سپس روزی حدیثی را روایت کرد و گفت: این حدیث از جمله پنجاه هزار حدیث است. در روایت دیگری آمده که گفته: از پیامبر خدا است، در روایت دیگری از جابر آمده که گفته: نزد من هفتاد هزار حدیث از ابو جعفر از پیامبر جوجود دارد.

از امام سفیان بن عینیه نقل کرده که: از مردی شنیدم این آیه را از جابر پرسیده: ﴿...فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ يَأۡذَنَ لِيٓ أَبِيٓ أَوۡ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ لِيۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٨٠[یوسف: ۸۰] «من از سرزمین مصر حرکت نمی‌کنم تا پدرم به من اجازه ندهد یا خدا در حق من داوری نکند و فرمان نراند و او بهترین داوران و فرماندهان است» او نیز در پاسخ گفته است: تاویل این آیه نیامده است. سفیان می‌گوید: دروغ گفته. از او پرسیدیم: منظورش چه بوده؟ گفت: چون شیعه معتقدند که علی میان ابرهاست. ما بیرون نمی‌رویم تا یک منادی یعنی علی از آسمان صدا می‌زند که همراه فلانی بیرون روید. جابر می‌گوید: این تاویل آیه است. ولی دروغ گفته، زیرا آیه درباره برادران یوسف بحث می‌کند.

جابر از سفیان نقل می‌کند: از جابر شنیدم که حدود سی هزار حدیث روایت می‌نمود، ولی من اگر چنین و چنان هم داشته باشم روایت یک حدیث را از او جائز نمی‌دانم [۲۴].

آنگاه امام مسلم افراد زیادی را نام می‌برد که روایتشان مورد قبول واقع نمی‌شود [۲۵]سپس می‌گوید: و امثال آنان که علما آنها را در شمار راویان متهم و غیر قابل اعتماد به حساب آورده‌اند، بسیارند که شمارش و بررسی دقیق و کامل شرح حال آنها، بحث را به درازا می‌کشاند، و در آن اندازه که بدان پرداختیم، مقصود و هدف کسی که دیدگاه اهل فن را دریافته باشد، برآورده می‌شود. و علت اینکه بزرگان، خود را ملزم به برملا ساختن معایب و نقاط ضعف راویان و بازگوکنندگان اخبار کرده و هنگامیکه درباره آنها از ایشان پرسیده می‌شد، حقیقت را می‌گفتند، این بوده که این مساله بسیار حساس است، زیرا خبر دادن درباره امور مربوط به دین به حلال یا حرام کردن می‌انجامد [۲۶].

امام مسلم، در صحیح خود پیرامون بیان اشکالات و معایب حدیث کتابی را تحت عنوان «کتاب التمییز» نوشته که در آن به تشریح انگیزه‌های جرح و تعدیل راویان پرداخته است، سپس بابی را تحت عنوان «باب ما جاء في الترقي في حمل الحدیث وادائه والتحفظ من الزیادة والنقصان - ۱/۱۲۷» آورده است. پس از این ضعف و کاستی برخی اخبار و روایت، مانند: خطا یا سوأ ظن و توهم در سند یا متن و یا هر دوی آنها را توضیح می‌دهد، و به مقداری از تحریف و اشتباهات دستوری و آنچه اخبار صحیح آن را رد می‌کنند، اشاره می‌کند، آنگاه پس از همه این‌ها می‌گوید (۱/۱۷۱): و بدان رحمت خدا بر تو باد، که فن حدیث و شناخت اسباب و عوامل درست و نادرست آن، تنها به اهل آن مربوط است، و در حیطه اختیار و توانایی آنان می‌باشد، چرا که تنها ایشان حافظان و نگهبانان روایات مردم و آگاهان از آن هستند، زیرا اساسی که بر آن تکیه می‌ورزند، سنت‌ها و آثار منقول از دوران پیامبر خدا جتا کنون می‌باشد. پس برای مخالفان آنها راهی به شناخت حدیث و رجال سند آنها از علمای مناطق مختلف و بازگوکنندگان اخبار و حاملان آثار، جز از طریق آنان باقی نمی‌ماند.

فقط اهل حدیث‌اند که آنها را می‌شناسند و تشخیص می‌دهند تا در زمینه جرح و تعدیل هریک را سر جای خویش بنشانند.

این مطلب را به این جهت آوردیم تا توجه کسانی که بی‌خبر از مذهب اهل حدیث‌اند، به تایید و تضعیف راویان از نظر آنان جلب نماییم تا از دلایل و شواهدی که ایشان برای تایید یا رد راویان معیار قرار داده‌اند، اطلاع یابند. سخن در این باره بسیار است ودر جاهای دیگر بدان پرداخته‌ایم. در تمام آنچه می‌خواهیم و قصد می‌کنیم توفیق را از خدا می‌طلبیم.

۳- ابن ابی حاتم، او کتابی را به اسم (الجرح و التعدیل) به رشته تحریر درآورده است، در مقدمه‌ی آن به بیان جایگاه پیامبر، شناخت سنت و پیشوایان آن و متمایزساختن راویان و درجات آنها پرداخته و می‌گوید (ص ۵ و ۷): تمایز قائل‌شدن میان راویان، ابو محمد می‌گوید: وقتی که برای شناخت چیزی از معانی کتاب خدا و سنت‌های پیامبر جز از طریق نقل و روایت راه دیگری در اختیار نداریم، پس واجب است میان راویان عادل، متعهد و اهل حفظ و احتیاط و راویان اهل غفلت، پندار بیهوده، بد حافظه و دروغ و جعل احادیث، تفاوت قائل شویم.

از آنجا که دین عبارت است از آن چیزی که خدا و رسولش آورده و از طریق راویان به ما رسیده است، پس شناخت و تحقیق درباره زندگی و شرح حال آنان، بر ما ضروری است و کسانی را که شناخته‌ایم از نظر عدالت و دقت در روایت از آنچه عدالت در نقل و روایت حدیث می‌طلبد، تایید کنیم، بدین گدنه که آنان ذاتاً امین و درستکار، آگاه به دین، اهل ورع، تقوی و حفظ و احتیاط در حدیث و همچنین اهل تشخیص و تحصیل باشند که غفلت به کارشان راه نیابد و پندارهای بیهوده و برداشت‌های ناصواب و مغلطه بر آنان مستولی نگردد و اینکه کسانی را که اهل عدالت آنان را تضعیف و نقاط ضعف و عوارض بشریشان از قبیل: غفلت، بد حافظه‌ای و بسیار خطا و اشتباه‌کردن را برملا ساخته‌اند، از ایشان کناره‌گیری کنند تا بدینوسیله راهنمایان این دین، نمایندگان خدا در زمین و نگهبانان کتاب و سنت، شناخته شوند و به آنچه نقل کرده‌اند دست انداخته شود، مورد اعتماد قرار گیرد و بدانها حکم گردد و اهل غفلت، فراموشکاری، غلط و بد حافظه‌ای هم بازشناسی شوند و از راه‌هایی که روایتشان را بر آن بنا نهاده‌اند، پرده‌بر‌داری گردد، اگر دروغ گفته بود دروغ تلقی شود و اگر هم دچار توهم غلط‌کاری شده بود همینطور آنان اهل جرح‌اند و روایات کسانی که لازم است حدیث‌شان ساقط و مورد اعتماد و مبنای عمل قرار نگیرد، از درجه اعتباری ساقط می‌گردد. ولی در مقابل کسانی که معتبر و شایسته‌اند واجب است احادیث‌شان مورد اعتماد قرار گیرند و نوشته شوند که در حدیث عده‌ای از آنان، ادب‌ورزی‌ها، اندرزهای نیکو، تشویق و ترسان و... وجود دارد.

[۲۱] صحیح مسلم ۱/۷۲ نووی می‌گوید: ابوالزناد نامش عبدالله بن ذکوان است، ثوری او را در حدیث امیرالمومنین می‌خواند. [۲۲] همان ۱/۷۹. [۲۳] همان ۱/۸۵. [۲۴] اخبار مربوط به جابر در صحیح مسلم ۱/۸۵- ۷۸ بخوانید. جابر در سال ۱۲۸ ه- در عصر امام صادق وفات یافت. اخباری که درباره ائمه افترا بسته نام افراد بعد از علی را ذکر نمی‌کند، و لذا که علی در ابرهاست، ولی نام کسی که پس از او بیرون می‌آید ذکر نشده و اما کسانیکه بعد از امام دوازدهم‌شان در نیمه دوم قرن سوم و پس از آن به جعل احادیث پرداخته‌اند، نفر بعد از علی را گفته‌اند. رجعت همچنانکه در فصل پنجم اول گذشت، نزد شیعه معنای دیگری هم دارد. [۲۵] اخبار مربوط به جابر را بدین علت آوردم تا میان دیدگاه علمای پرچمدار اهل سنت و دیدگاه شیعه اثنی عشریه درباره او مقایسه‌ای بکنیم: جابر نزد شیعه یکی از اصحاب چهارصدگانه‌ای است که در بخش دوم از آن بحث می‌کنیم و در شرح حال می‌گویند: ابن الغضایری و دیگران وی را معتبر دانسته، کشی و دیگران احادیث زیادی را مبنی بر مدح و موثق دانستن او روایت می‌کنند. برخی از علمای ما او را ضعیف دانسته‌اند ولی معتبردانستن راجحتر است. گفته شده که هفتاد هزار حدیث را از باقر در مجموع یکصد و چهل هزار حدیثی نقل کرده. ظاهر این است که هیچ حدیث را به صورت شفاهی از ائمه نقل نکرده است. وسائل الشیعه ۲۰/۱۵۱. [۲۶] مقدمه صحیح مسلم ۱/۱۰۵.