موضعگیری در برابر سنت
فرامین خدا از طریق قرآن کریم و سنت پیامبر، بیان شدهاند، و سنت نیز وحی به شمار میآید و همانند قرآن واجب الاتباع است ـ همانگونه که قبلاً بدان اشاره کردیم.
خاورشناسان یهودی و مسیحی و... میخواهند با بدگویی به قرآن و سنت پیامبر، ساحت مقدس آن را مورد هجوم قرار دهند و اهداف و مسلک آنها معلوم است و البته این برای ما جای تعجب نیست، آنچه در حقیقت جای تعجب دارد این است که عناصر مخربی همانند اینها خود را مسلمان میدانند.
و هرکه به پیروی آنها تن در دهد، حتماً گفتههای آنها را بنا به اینکه دانشی و پژوهشی صحیح است ـ نه بهتان عظیم ـ طوطی وار تکرار خواهد کرد.
این علی ابن قمی متوفای سال ۳۰۷ هـ، میباشد که از پیروان یکی از فرقههای اسلامی است. او کتابی را در تفسیر نوشته، و ما گمراهیهای آن را در فصل سابق بیان داشتیم و هرگاه که خاورشناسان کمر به تخمت و افتراء و بدگویی به قرآن میبندند بر این کتاب اعتماد و استناد مینمایند،
همانگونه که خاورشناسی یهودی «جول تسهیر» به این نقطه صراحتا تصریح کرده، و این برخی از نویسندگان پوک و توخالی ما هستند که سپس اقوال بزرگان آنها را تکرار میکنند. و چه زیباست که با تمام این حیله و نیرنگها باز هم قرآن راهش را ادامه میدهد، چون ابری که به پاس سگان بیاعتنا است!
احمد امین در مرحله اول اقوال خاورشناسان را راجع به قرآن، سر مشق دیدگاههای خویش قرار داد، اقوال سپس همان را راجع به سنت پیامبر زمزمه خویش کرد.
اما درخت خبیثی را که کاشت ـ یعنی؛ فرزندش حسین ـ خرابتر و خطرناکتر از خاورشناسان پا به عرضه نهاد و او نه تنها به سخنان آنها راجع به سنت اکتفا نکرد، بلکه بدگوییها و دروغهای بیشتری را که شایسته هیچ دیندار و عاقلی نیست، اضافه کرد.
و قبلاً افتراها تهمتهای ناروای او را خواندیم، همانند اینکه شریعت اسلام محدود به زمان و مکان است و پیامبر اسلام غیر معصوم میباشد و این سخن سرآغاز زنده بگور کردن سنت پیامبر اکرم جبود. چرا که این اگر درست باشد دیگر هیچ سنتی و حدیثی نزد مسلمانان باقی نمیماند و نیازی هم به کتابهای حدیث همانند صحیحین، سنن اربعه و... نمیباشد، و حتی حدیث دیگر هرچند که متواتر هم باشد و یقین پیدا کنیم که این عینه سخن پیامبر است، همه اینها فاقد الاعتبار و بیارزش است چرا که از فردی که معصوم نیست صادر شده است!!
در حقیقت وقتی کفار پیامبر را معصوم نمیدانند، بدین خاطر است که او را پیامبر نمیدانند، پس چگونه کسی که خود را مسلمان میداند، این سخن را تکرار میکند؟
خداوند حفظ قرآن را هم از لحاظ نص ومتن و هم از لحاظ مفهوم و بیان، متعهد شده، و حفظ قرآن جز با حفظ سنت ممکن نیست، و به همین خاطر خداوند کسانی را برای حفظ سنت آماده کرده، زیرا تاریخ بشریت تا به حال به خود ندیده، که هیچ دانشی با اینهمه دقت نقل شده باشد، پس روش نقل سنت پیامبر در حقیقت سرآمد علم ثبت و تحقیق و تدقیق علمی ای که دنیا چنین مثالی را جز در این مورد شاهد نبوده است. امام مسلم در کتاب التمیز (ص ۱۷۱) میگوید:
بدان که علم الحدیث و شناخت اسباب آن برای حدیث صحیح و ضعیف، این برای محدثان است، زیرا آنهایند که حافظ روایتهای مردم و به آنها آشنایی دارند و آنچه را که آنها بر آن اعتماد میکنند همان راه و روش نقل شده از عصری به عصر دیگر از زمان پیامبر تا به این عصر، میباشند. پس هیچ راهی برای مخالفت مردم در شناخت حدیث و رجال حدیث از علمایا مختلف در دورههای مختلف راجع به نقل اخبار و حمل آثار، وجود ندارد.
محدثان همانهاییاند که روایتها را میشناسند و روایات را تعدیل و تخریج و درست و نادرست، یا صادق و دروغین آنها را از هم جدا میکنند. و این گفته را بدین خاطر ذکر کردیم پرده از جهل نادانان به مذهب حدیث و روشهای تأکید و تضعیف رجال حدیث، برکشیم، و تا بر همگان روشن گردد که چگونه این مردم با شواهد و دلایلی روباهانه که بدانها اخبار منقوله اطلاق داده میشود را تاکید و یا رد میکنند.
بدین گونه بسیاری از احادیث از رسول خدا برای ما روایت شدهاند و در میان مولفان کتابهای حدیث کسانی بودهاند که توجهی به حدیث صحیح و ضعیف نکرده و هردو را نقل نمودهاند... اما اکثر علما شرایطی را برای دانشجویان وضع کردهاند که بتوانند در هر زمانی درجه همه احادیث را با رعایت آنها، بشناسند.
و هر مسلمانی میتواند این حقایق را درک کند هرگاه که از کیفیت تدوین حدیث در عصر قبل و بعد از تدوین، خبر داشته باشد.
و در عصر ما نیز دانشمندان اسلامی پوچ بودن خاورشناسان را بیان داشتهاند، ولی با این وجود میبینیم که برخی از کوته فکران چون نویسنده این چرندیات را به دست گرفته و نصیحت پدرش را اجرا میکند، و اقوال خاورشناسان را دزدیده و به خود نسبت داده و بلکه احیانا به پدرش نیز حمله میکند در آنچه که از خاورشناسان گرفته (!!) و آن را نه به پدرش و نه به خاورشناسان نسبت نمیدهد.
و این اقوال مستشرقینی را که قبلاً بدان اشاره کردیم، را تکرار میکند و میگوید: «نسل تابعی شروع به جمعآوری اقوال و افعال پیامبر رایج در آن دوران کردند و از این احادیث و سنت منبعی را برای اسلام به عنوان منبع دوم درست نمودند!!» میگوید: «بعد از این آنها تلاش خود را معطوف به این کردند که آن را در موارد تشریعی در ردیف قرآن قرار دهند. وقتی که سنت پیامبر نیز از جانب خدا نازل شده» همچنین میافزاید: «فقها فرصت را غنیمت شمردند تا اینکه آراء خود را سنت به شمار آورند و مسلمانان آن را قبول کنند، یا اینکه گمان ببرند اینها رد پایی درست دارند و بعد از این فقها و علما چنان مصلحت دیدند که آراء مورد نظر خود را در درجه حدیث بگذارند».
اینگونه نویسنده چرندیات و جهالتها حماقتهای خود را بنا به توصیه پدرش، تکرار میکند. این به ظاهر مسلمان! هرگز از موضع اصحاب ارجمند در برابر سنت پیامبر آگاهی ندارد که چگونه ابوبکر صدیق ارث مادربزرگ را تا اطلاعات ثانوی معلق کرد و آن را تا روشنشدن مسأله در سایه سنت به اجرا در نیاورد.
و حضرت ابوبکر چگونه تا وقتی حدیث پیامبر بدو نرسید، از احکام مورد نظر خویش صرفنظر کرد. و همچنین غیر از آنها که شدیداً پایبند به قرآن و سنت بودند، زیرا در اسلام قضاوت به غیر از آن دو نیست. چطور مسلمان میگوید سنت به عنوان منبع دوم در شریعت اسلامی قابل قبول نمیباشد! و بلکه این تابعین بودند که آن را دایر نمودند و علما و فقها بر خدا و رسول خدا دروغ بستهاند و سنت را به وجود آوردهاند؟ چطور مسلمان این را میگوید؟ البته پس از اینکه آرا و دیدگاههای این کوته فکران را دیدیم هیچ جای تعجبی نیست که این چرندیات بیاساس را بر زبان برانند.
و برای وضع احادیث دروغین و روا دانستن دروغ بر پیامبر اکرم جاسباب و عوامل زیادی تراشیدند که علما از آن صحبت کرده، بطلان بودنشان را بر ملا کردند. و از جمله دستاورد تلاشهای علمای اعلام برای حفظ حدیث از اینها و پاک کردن آن از دروغها، این است که ذکر کردیم. ابن سیرین میگوید: «علما از اسناد سوال نمیکردند وقتی که آشوب و فتنه به پا شد آنها گفتند نام راوی را برای ما بگو».
یعنی توجه به اسناد در دوران خلیفه سوم آن هم وقتی که واقعهی آشوب و فتنه واقع شد، به وجود آمد. و اگر راوی از زمره افراد شهوتران و دارای عیب اخلاقی بود از آنها حدیث گرفته نمیشد، و ابن سیرین میگوید: «اگر اسناد نمیبود، راویان دروغگو بنا به خواهشات خود آنچه را که میخواستند، میگفتند».
قضیه در حقیقت آنچنان نیست که خاورشناسان ادعا میکنند، مبنی بر اینکه سنت در قرن دوم هجری وضع شده، زیرا واقعیت عملی و کتابهای سنت به کذب آنها شهادت میدهند و این از فضل خداوند بزرگ است که اندیشمندان را توفیق داده تا پرده از راز و رمز جاهلان بردارند و نشانههای جعل در سند و در متن را بیان دارند.
و بسیاری از آن احادیث موضوع را جداگانه به رشته تحریر در آوردهاند، تا ما از آنها دوری جوئیم و در نوشتههای دیگر هم ما را از احادیث موضوع و غیره باخبر کردهاند.
نویسنده در کلام خویش راجع به عوامل وضع احادیث روش علمی را در بر نگرفته، و بلکه چیز کمی از عوامل واقعی را انتخاب و آن را با نص خاورشناسان خلط میکند، و نسبت به علمای اعلام و بلکه به اصحاب کرام، بدگویی مینماید، و با آشفتگی همانند دزد ظاهر میشود که یکی از آن و یکی را از این میگیرد و هر حدیثی را موضوع و دیگری را صحیح میداند و در جایی از اسناد خرده میگیرد و میگوید «باید به متن توجه کرد» و در جای دیگر از متن خرده میگیرد و میگوید: «باید به سند توجه کرد نه متن» و از تحریف اسناد حدیث صحیح سخن میراند، و هر فردی میتواند این امر را انجام دهد و اینها نشانههایی هستند که دال بر جهل مرکب او به علم سند میباشند.
رد دروغها و افتراهای نویسنده نیاز به سفری دراز دارد، اما ما در حد توان خود پرده از حقیقت آن برمیداریم و موضعگیری را در قبال حدیث پیامبر بیان میداریم، همانگونه که موضع خراب وی را راجع به قرآن بیان داشتیم.
و در اینجا ما به ذکر اقوال علما راجع به سنت میپردازیم، و از اقوال علمای معاصر در رد خاورشناسانی که نویسنده دروغها و شبههای آنها را دزدیده، بهره میگیریم.
و این کار همانگونه که معلوم است به درازا میانجامد، اما در اینجا به کتاب «السنه و... مکانتها في التشریع الإسلامي» اثر شیخ دکتر مصطفی سباعی، استناد میکنیم.
دکتر سباعی سخن خود را از سنت، با خاورشناسان آغاز میکند و به بیان خطر و تاثیر خراب آنها برای فریب غربزدگان مسلمان (۱۱)، میپردازد.
بعداً میفرماید: بعد از این مقدمه بسیار مهم و ضروری، به بیان موضع خاورشناسان در برابر سنت و شبههایی که پیرامون سنت برانگیختهاند، میپردازیم، شبههایی که بسیاری از نویسندگان مسلمان را تحت تاثیر خود قرار داده، و شاید در این میدان خطرناکتر و خرابترین آنها همان خاورشناس یهودی «جود تسهیر» باشد.
آقای سباعی، خلاصه سخن و شک و شبهات او را ذکر کرده و بعداً به تفصیل آنها را در کتابش جواب میدهد البته نه با بررسی تمامی فقرات آن، زیرا کتابش گنجایش آن را ندارد به طور تفصیلی به رد آنها بپردازد ـ همانگونه که خود گفته ـ و کتاب وی نزدیک به ۵۰۰ صفحه میباشد.