سورۀ مریم ‘مکی و دارای ۹۸ آیه میباشد
سورة مريم (مكية وهي ثمان وتسعون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿كٓهيعٓصٓ ١ ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ ٢ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا ٣﴾[مریم:۱-۳]
ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. کاف. ها. یا. عین. صاد.(۱) یادآوری رحمت پروردگارت بندۀ خود زکریا را(۲) هنگامی بود که پروردگار خود را به ندای پنهانی خواند(۳).
نکات: چنانکه در اول سورۀ بقره ذکر شد حروف هجا برای معنی ذکر نشده بلکه برای ترکیب وضع شده، ولی در عین حال ابن عبّاس این حروف را اشاره به اسمهای خدای تعالی دانسته و گوید: کاف یعنی؛ کافی به بندگانش، «ها» یعنی؛ هدایتکنندۀ بندگانش، «عین» یعنی؛ عالم بعباده، «صاد» یعنی؛ صادق. و در اعراب کلمۀ ﴿ذِكۡرُ﴾اختلاف شده و ما آن را مبتدا گرفتیم و جملۀ: ﴿إِذۡ نَادَىٰ...﴾را خبر آن قرار دادیم. اگر کسی بگوید در ندا باید جهر و رفع صوت باشد چگونه حضرت زکریّا ندای خفی نموده است؟ جواب آنست که نداء با خدای غیر از نداء با مخلوق است.
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا ٤ وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا ٥ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا ٦﴾ [مریم:۴-۶]
ترجمه: گفت: پروردگارا به راستی که من استخوانم سست شده و سرم از پیری شعلهور (سفید) شده و پروردگارا به خواندن تو شقی نبودهام(۴) و به راستی که از بستگان پس از خودم میترسم و زنم نازا است، پس از نزد خود فرزندی مرا عطا کن(۵) که از من ارث برد و از آل یعقوب ارث برد و پروردگارا او را پسندیده قرار ده(۶).
نکات: جملۀ: ﴿وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي﴾دلالت بر کمال ضعف و اظهار عجز دارد زیرا محکمترین اجزای بدن که استخوان باشد اگر سست شود سایر اعضاء به طریق اولی. و مراد از جملۀ: ﴿وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا﴾، این است که چنین نبوده که به دعای من توجه نکنی و به واسطۀ بیاعتنائی تو هر بدبختی بر انسان وارد میشود. و مقصود از ﴿ٱلۡمَوَٰلِيَ﴾؛ عموزادگان و سایر بستگان بوده. و مقصود از ﴿ءَالِ يَعۡقُوبَ﴾، اولاد یعقوب بن اسحق بن ابراهیم الخلیل است زیرا زکریّا از اولاد رحبعیم بن سلیمان بن داود بوده که سلسلۀ نسبش به هارون برادر حضرت موسی بن عمران میرسد و حضرت موسی÷نسبش به لاوی بن یعقوب میرسد. و زکریا÷از انبیاء بزرگ است که نام او هفت بار در قرآن آمده: در آیۀ ۳۷و۳۸ آل عمران و در آیۀ ۸۵ انعام و در آیۀ ۲و۷ مریم و ۸۹ سورۀ انبیاء. و مقصود از کلمۀ ﴿عَاقِرٗا﴾این است که زنم پیر شده و نازا است. و مقصود از کلمۀ: ﴿رَبِّ رَضِيّٗا﴾، این است که او را پیامبرخود قرارداده زیرا انبیاء مورد رضایت حقّاند و البته پدر باید دعا کند فرزندش مرضیِّ پروردگار باشد.
﴿يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا ٧ قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡكِبَرِ عِتِيّٗا ٨ قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡٔٗا ٩﴾[مریم:۷-۹]
ترجمه: ای زکریّا به راستی تو را بشارت میدهیم به غلام و فرزندی که نام او یحیی است برای او از پیش همنامی قرار ندادیم(۷) زکریا گفت: پروردگارا برای من چگونه غلامی باشد و حال آنکه زنم نازا شده و به تحقیق از پیری به نهایت ضعف و خشکی رسیدهام(۸) خدا گفت: بدین گونه پروردگارت گفته است که آن بر من آسان است و به تحقیق از پیش تو را آفریدهام و حال آنکه چیزی نبودی(۹).
نکات: غلام گفته میشود به آن پسری که به ابتدای شهوت رسیده باشد و به مطلق پسر نیز گفته میشود. و عتيّبه معنی؛ شکستگی و خرابی غیرقابل اصلاح است. جملۀ: ﴿وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡٔٗا﴾، دلیل است بر آسانی خلق نطفه از زن و مرد شکسته و دلیل است بر اینکه خدا از عدم ایجاد میکند و قدرتی که از عدم ایجاد میکند میتواند از حالت پیری ایجاد فرزند برای ابوین کند.
﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗۖ قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا ١٠ فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا ١١﴾[مریم:۱۰-۱۱]
ترجمه: زکریا گفت: پروردگارا برای من نشانهای قرار ده (که وقت ایجاد غلام را بدانم). خدا گفت: نشانۀ تو سخن نگفتن تو با مردم است در سه شب (۱۰) پس، از محراب در مقابل قوم خود آمد و اشاره به ایشان نمود که صبح و شب خدا را منزه شمارید و تسبیح گویید(۱۱).
نکات: چون حضرت زکریا از خدا نشانهای خواست برای وقت ایجاد غلام، خدای تعالی به او فرمود: نشانۀ تو این باشد که با مردم در سه شب نتوانی سخن بگویی. و جملۀ: ﴿أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ﴾، دلالت دارد که با مردم نمیتوانست سخن گوید جز به اشاره و رمز. و مقصود از سه شب، سه شبانه روز است به دلیل آیۀ ۴۱ سورۀ آل عمران که فرموده: ﴿آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزاً﴾ [۱۳۰].
﴿يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا ١٢ وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةٗۖ وَكَانَ تَقِيّٗا ١٣ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَلَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا ١٤ وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا ١٥﴾[مریم:۱۲-۱۵]
ترجمه: ای یحیی کتاب را با جدیّت بگیر و او را در حال کودکی حکم عطا کردیم(۱۲) و در حالی که دلسوز و مهربان از جانب ما بود و در حال پاکیزگی و بود پرهیزگار(۱۳) و در حالی که نسبت به والدین خود نیکوکار بود و سرکش نافرمان نبود(۱۴) و سلام و رحمت بر اوست روزی که تولد شد و روزی که بمیرد و روزی که برانگیخته شود در حال حیات(۱۵).
نکات: جملۀ: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا﴾، دلالت دارد بر اینکه همانطور که حقتعالی مقام رسالت و نبوت را در حال چهل سالگی عطا میکند در حال طفولیت نیز عطا میکند، ولی غیر انبیا را به انبیا نتوان قیاس کرد، و او فاعل مختار است. در این آیات برای حضرت یحیی صفات حسنهای ذکر شده:
۱- مخاطب حقتعالی شده بدون واسطۀ ملکی.
۲- دارای مقام و منصب نبوت و حکم بوده، اگرچه بعضی گفتهاند: مقصود از حکم، حکمت و فهم است و یا عقل و ذکاوت است چنانکه اطفال او را برای بازی دعوت کردند، در جواب گفت: «ما للعب خلقنا»، ولی آیه در نبوت ظهور دارد، زیرا آیه در مقام تثبیت شرافت برای او میباشد و شرافتی بالاتر از نبوت نیست و مقام نبوت صلاحیت دارد برای حکمرانی بر غیر.
۳- مهربان و دلسوز بوده نسبت به خود و أمت.
۴- پاکیزه و با برکت بوده.
۵- پرهیزکار از ترک واجب و فعل محرم بوده: ﴿وَكَانَ تَقِيّٗا﴾.
۶- نسبت به والدین متواضع و نیکوکار بوده.
۷- سرکش نبوده بلکه متواضع بوده زیرا «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ بِالذُّلِّ وَعَرَفَ رَبَّهُ بِالكَمَالِ كَیفَ یَلِیقُ بِهِ التَّرَفُّعُ وَالجِدَالُ».
۸- معصوم از عصیان بوده.
۹- مورد سلام و عنایت حقتعالی شده: ﴿وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ﴾
۱۰- دارای حیات بوده ﴿أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ [۱۳۱].
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا ١٦ فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا ١٧ قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا ١٨﴾[مریم:۱۶-۱۸]
ترجمه: در این کتاب مریم را به یاد آر هنگامی که از اهل خود به کنارهای رفت در جایگاه شرقی(۱۶) و دربرابر آنان حجابی برخود گرفت، پس روح خود را به سوی او فرستادیم، پس برای او مانند بشر معتدلی جلوه کرد(۱۷) مریم گفت: به راستی من از تو به خدای رحمن پناه میبرم اگر تو پرهیزکاری(۱۸).
نکات: ﴿إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا...﴾دلالت دارد که حضرت مریم خود را از خانوادهاش دور کرد و به کناری رفت، امّا برای چه در آیه ذکر نشده، بعضی گفتهاند: برای آنکه حیض شده بود رفت کناری غسل و تطهیر کند، و بعضی گفتهاند: تشنه بود رفت آب بخورد. بعضی گفته اند: رفته بود خود را شستشو بدهد. به هرحال کلمۀ ﴿مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا﴾دلالت دارد که به طرف شرق بیت المقدس رفته بود و لذا نصاری مشرق بیت المقدس را قبله قرار دادهاند. و مقصود از ﴿رُوحَنَا﴾همانا جبرئیل است.
﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا ١٩ قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَلَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَلَمۡ أَكُ بَغِيّٗا ٢٠ قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا ٢١﴾[مریم:۱۹-۲۱]
ترجمه: (جبرئیل) گفت: همانا من فرستادۀ پروردگار تو هستم برای اینکه تو را غلام پاکیزهای ببخشم(۱۹) مریم گفت: چگونه برایم غلامی میشود و حال آنکه مرا بشری مس نکرده و بدکار نبودهام(۲۰) (جبرئیل) گفت: پروردگارت این چنین فرموده که این بر من آسان است و برای آنکه او را آیتی برای مردم و رحمتی از جانب ما قرار دهیم و این فرمانی است انجام شده(۲۱).
نکات: جملۀ: ﴿لِأَهَبَ لَكِ﴾؛ به منزلۀ لیهب اللهمیباشد، زیرا جبرئیل به امر خدا این کار را کرده است و چون حضرت مریم به طور تعجب گفت: چگونه ممکن است بدون مسِّ بشری، خدا فرزندی به من بدهد جبرئیل گفت: خدا فرموده این عطا بر من آسان است زیرا خالقی که از عدم و بدون والدین بشری آفریده بدون پدر نیز میتواند بیافریند برای آنکه آن فرزند را آیتی قرار دهد. معلوم میشود این کیفیّت برای حضرت عیسی ارهاص باشد یعنی نشانههایی برای تثبیت نبوت او.
﴿فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا ٢٢ فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا ٢٣﴾[مریم:۲۲-۲۳]
ترجمه: پس مریم به او باردار شد، پس او را به مکان دوری به کناری برد(۲۲) پس درد زائیدن او را به تنۀ درخت خرما رسانید، گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و فراموششدۀ از یادرفته بودم(۲۳).
نکات: چنانکه در آیۀ ۹۱ سورۀ انبیا ذکر شده: ﴿وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا﴾ [۱۳۲]، در اینجا نیز باید جملۀ «فنخ فیها»قبل از ﴿فَحَمَلَتۡهُ﴾مقدر گرفت یعنی؛ در رحم حضرت مریم دمیده شد پس حامله گردید. و از فاء ﴿فَٱنتَبَذَتۡ﴾و فاء ﴿فَأَجَآءَهَا...﴾استفاده میشود که بدون فاصله حامله شده و بدون گذشت مدتی زائیده و به هرحال به درخت خرمائی که تنۀ آن مانده و شاخ و برگی نداشت پناه برد زیرا عرب تنۀ درخت خرما را جذع میگوید.
﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا ٢٤ وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا ٢٥ فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا ٢٦ فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ يَٰمَرۡيَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡٔٗا فَرِيّٗا ٢٧ يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا ٢٨﴾[مریم:۲۴-۲۸]
ترجمه: پس از زیر او، او را ندا داد که محزون مباش به تحقیق پروردگارت از زیر(پای)تو نهری قرار داد(۲۴) و تنۀ درخت خرما را به سوی خود حرکت ده بر تو خرمای تازه فرو ریزد(۲۵) پس بخور و بیاشام و چشم را روشن کن، پس اگر یکی از افراد بشر را ببینی بگو که همانا من برای خدای رحمن روزهای نذر کردهام پس امروز با هیچانسانی سخن نمیگویم(۲۶) پس او را نزد قوم خود آورد در حالی که در آغوش گرفته بود، گفتند: ای مریم به تحقیق چیز تازهای آوردی(۲۷) ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت بد کاره نبود(۲۸).
نکات: منادی ندا که مریم را ندا کرد به ظاهر قرآن حضرت عیسی است. و جذع نخله، درختی خشکیده و بیشاخه و برگ بوده. حضرت مریم در اینجا چند معجزه را مشاهده کرد. و حقتعالی ﴿فَكُلِي﴾را بر ﴿ٱشۡرَبِي﴾مقدم داشته زیرا زن نفساء احتیاجش به خرما بیشتر از آب است و نذر حضرت عبارت از صوم سکوت بوده که زبان خود را از سخن باز دارد. معلوم میشود در شرایع سابق جایز بوده. امّا در شرع ما مورد اختلاف است ولی حق آن است که اگر انسان مبتلا باشد که با سفهاء سخن بیهوده گوید و صوم او وسیلهای شود برای فرار از سخن، چنین نذری جایز است. حال آیا حضرت مریم‘به اشاره گفت: من نذر کردهام و یا وقت نذر او پس از اخبار به نذر بوده؟ و الله أعلم. ﴿يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ﴾دلالت دارد که برادری به نام هارون داشته که مرد صالحی بوده است.
﴿فَأَشَارَتۡ إِلَيۡهِۖ قَالُواْ كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗا ٢٩ قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗا ٣٠ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا ٣١ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا ٣٢ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا ٣٣﴾[مریم:۲۹-۳۳]
ترجمه: پس مریم به آن طفل اشاره کرد، گفتند: چگونه تکلم کنیم کسی را که کودک در گهواره است(۲۹) عیسی گفت: به راستی که من بندۀ خدایم، او مرا کتاب داده و مرا پیامبر نموده است(۳۰) و مرا مبارک قرار داده هرجا که باشم و مرا به نماز و زکات سفارش کرده مادامی که زنده باشم(۳۱) و مرا نیکوکار به مادرم قرار داد و مرا سرکش بدبخت قرار نداد(۳۲) و سلام بر من روزی که تولّد شدم و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم(۳۳).
نکات: چون مردم حضرت مریم‘را توبیخ کردند، اشاره به عیسی کرد، سپس حضرت عیسی÷به سخن آمد یعنی خدایی که هرچیزی را میتواند به سخن آورد او را به سخن آورد. و ظاهر مطلب این است که آن طفل پس از گفتن آن جملات، مانند سایر اطفال ساکت ماند و دیگر نتوانست سخن گوید تا رسید به حدی که سایر اطفال سخن میگویند آن وقت به سخن آمد. ولی از جملۀ: ﴿أَيۡنَ مَا كُنتُ﴾، و از جملۀ ﴿مَا دُمۡتُ حَيّٗا﴾، میتوان استفاده کرد که در همان کودکی مأمور به نماز و زکات بوده و از سایر اطفال ممتاز. و بنابراین مانند آنان ناتوان به تکلم نبوده است. و از جملۀ: ﴿مَا دُمۡتُ حَيّٗا﴾استفاده میشود که تکلیف مادام الحیات است و ساقط نمیشود به هیچ نحوی [۱۳۳]. و اینکه ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ﴾گفته؛ برای رفع غلو در حق خود چنین گفته است.
﴿ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ ٣٤ مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٣٥ وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ ٣٦﴾[مریم:۳۴-۳۶]
ترجمه: این است عیسی پسر مریم به گفتار حق، آن حقی که در آن شک دارند(۳۴) برای خدا سزاوار نیست که فرزند بگیرد او منزّه است. زیرا چون امری را بخواهد انجام دهد همانا به آن میگوید باش، پس میشود(۳۵) و به راستی که خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید، این است راه راست (۳۶).
نکات: ﴿ذَٰلِكَ﴾اشاره است به آن عیسی که گفته: ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ﴾، یعنی عیسای واقعی آن است که طبق حق و حقیقت گفت: من بندۀ خدایم! نه آنچه یهود میگوید: که او ساحری بوده و نه آنچه نصاری میگویند: که فرزند خدا است، زیرا فرزند باید همجنس پدر باشد و خدا بشری همجنس عیسی نیست. به اضافه عیسی حادث است و محال است قدیمی مانند حقتعالی باشد. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ﴾عطف است به جملۀ: ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ﴾، یعنی حضرت عیسی گفت: من بندۀ خدایم و خدا پروردگار من و شماست.
﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡۖ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍ ٣٧ أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ يَوۡمَ يَأۡتُونَنَاۖ لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٣٨ وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ٣٩ إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَيۡهَا وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ ٤٠﴾ [مریم:۳۷-۴۰]
ترجمه: پس این احزاب میان خود اختلاف نمودند پس وای به آنان که کافر شدند از حضور روز بزرگ(۳۷) چقدر ایشان شنوا و بینایند روزی که نزد ما میآیند، لیکن ستمگران امروز در گمراهی آشکارند(۳۸) و بترسان ایشان را از روز حسرت وقتی که کار از کار گذشته، درحالی که ایشان(اکنون) در غفلت هستند و ایمان نمیآورند(۳۹) محقّقاً ما زمین را با هرکس روی آن است به ارث میبریم و (همه) به سوی ما رجوع داده شوند(۴۰).
نکات: مقصود از ﴿ٱلۡأَحۡزَابُ﴾فرقههای یهود و نصاری میباشند. و جملۀ ﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ﴾، دلالت دارد که کفار روز قیامت همه شنوا و بینایند و اما در آیاتی که فرموده: ﴿صُمّٞ وَبُكۡمٞ﴾محشور میشوند، مقصود ﴿صُمّٞ وَبُكۡمٞ﴾از حق و هدایتند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ﴾، «إلى حكمنا وقضائنا»میباشد زیرا حقتعالی مکانی ندارد.
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡٔٗا ٤٢ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا ٤٣ يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا ٤٤ يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا ٤٥﴾
[مریم:۴۱-۴۵]
ترجمه: و به یاد آر در این کتاب ابراهیم را زیرا او پیغمبری راستگو بود(۴۱) وقتی که به پدرش گفت: ای پدر من برای چه میپرستی چیزی را که نمیشنود و نمیبیند و از تو چیزی را کفایت نمیکند(۴۲) ای پدر من، به درستی که مرا دانشی به دست آمده که تو را نیامده، پس مرا پیروی کن که تو را به راه راست هدایت میکنم(۴۳) ای پدرمن، شیطان را مپرست زیرا شیطان برای (خدای) رحمن نافرمان بود(۴۴) ای پدر من حقیقتاً من خائفم که تو را از جانب (خدای) رحمن عذابی برسد پس برای شیطان دوستی باشی(۴۵).
نکات: پس از ختم قصۀ حضرت زکریا و عیسیإکه هدف از آن هدایت به مبدأ و معاد است رجوع فرموده به قصۀ حضرت ابراهیم÷که پدر عرب است و ملت، عظمت او را قبول داشتند. و جملۀ: ﴿لِمَ تَعۡبُدُ...﴾دلالت دارد بر اینکه دین باید استدلالی باشد نه تقلیدی. و در جملۀ: ﴿قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾دلالت است بر اینکه دین باید علمی باشد. و کلمۀ: ﴿يَٰٓأَبَتِ﴾و تکرار آن دلالت دارد بر رأفت و مدارا کردن ابراهیم نسبت به پدر خود و دلسوزی او برای پدرش.
﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَۖ وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا ٤٦ قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا ٤٧ وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا ٤٨﴾[مریم:۴۶-۴۸]
ترجمه: (آذر) گفت: آیا تو ای ابراهیم از خدایان من اعراض کردهای؟ محققاً اگر خودداری نکنی البته تو را میرانم و سنگسارت میکنم و از من مدتی طولانی دوری کن(۴۶) (ابراهیم) گفت: سلام بر تو به زودی از پروردگارم برایت آمرزش میطلبم زیرا او به من مهربان است(۴۷) و از شما و آنچه را غیرخدا میخوانید کناره میگیرم و پروردگارم را میخوانم، امید است که به خواندن پروردگارم بدبخت نباشم(۴۸).
نکات: چون آذر جواب منطقی نداشت، به توهین و تهدید پرداخت و حتّی رأفت پدری را واگذارد و نگفت یا بُنَيَّ بلکه گفت: یا ابراهیم اگر دست بر نداری تو را میرانم و سنگسارت میکنم. و مقصود از ﴿شَقِيّٗا﴾این است که خدا لطفش را از من به واسطۀ دعای من دریغ نمیکند و گر نه اگر خدا دریغ نماید من بدبخت خواهم بود و استغفار ابراهیم برای پدر برای امید به ایمان او بود.
﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا ٤٩ وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗا ٥٠﴾[مریم:۴۹-۵۰]
ترجمه: پس چون از ایشان و از آنچه غیرخدا میپرستیدند کناره گرفت، به او اسحق و یعقوب را عطا کردیم و همه را پیغمبر قرار دادیم(۴۹) و برای ایشان از رحمت خود عطا نمودیم وبرای ایشان ذکرِ خیرِ بلندآوازهای به راستی قراردادیم (۵۰).
نکات: حقتعالی برای اینکه حضرت ابراهیم از هر جهت به برهان پرداخت و ایستادگی در مقابل مشرکان کرد و دل خود را تسلیم به ایمان نمود و زبانش را به ذکر خدای سبحان عادت داد و بدنش را آماده کرد برای آتش نمرودیان، و فرزندش را برای قربانی و مالش را برای میهمان، خدا هم به او مرحمت کرد عطای فراوان از نبوّت فرزندان و ذکر خیر او در آیندگان، یعنی در میان یهود و نصاری و مسلمانان. و مخفی نماند ﴿عَلِيّٗا﴾، علی اسمی نیست بلکه علی وصفی است یعنی؛ ثناء عالی ومدحی جاویدان برای ایشان قراردادیم، ولی بافندۀ دعای ندبه خیال کرده این علی، علی اسمی است که پدر او ابو طالب است!!..
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗا وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا ٥١ وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا ٥٢ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِيّٗا ٥٣﴾[مریم:۵۱-۵۳]
ترجمه: و در این کتاب موسی را به یاد آور زیرا او خالص شده و رسولی رفیع الشأن بود(۵۱) و او را از طرف راست طور سینا ندا کردیم و برای گفتن راز او را مقرّب نمودیم(۵۲) و از رحمت خود برادرش هارون را در حال نبوّت به او بخشیدیم (۵۳).
نکات: کلمۀ ﴿مُخۡلَصٗا﴾به فتح لام است ولی به کسر نیز قرائت شده، اگر به فتح باشد به معنی؛ خالص شده و برگزیده شده میباشد و اگر به کسر باشد معنی چنین میشود که؛ او خود را برای بندگی خالص نموده. و ﴿رَسُولٗا نَّبِيّٗا﴾هر دو خبرند برای کانَ، و نبیّ به معنی؛ خبرگیر آمده، و به معنی؛ رفیع الشأن نیز آمده و ظاهر در این آیه به معنی؛ رفیع الشّأن است.
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَۚ إِنَّهُۥ كَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا ٥٤ وَكَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّكَوٰةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا ٥٥﴾[مریم:۵۴-۵۵]
ترجمه: و در این کتاب اسماعیل را به یاد آر زیرا او در وعدۀ خود راستگو بود و پیغمبری بود رفیع الشّأن(۵۴) و اهل خود را به نماز و زکات امر میکرد و نزد پروردگارش پسندیده بود(۵۵).
نکات: قصۀ حضرت اسماعیل پنجمین قصۀ این سوره است و آیا این اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم است و یا پیغمبر دیگری است؟ ظاهراً همان فرزند ابراهیم است. و خدا برای او چندین اوصاف حمیده شمرده:
اوّل: اینکه او صادق الوعد بوده و این مطلق است چه در وعدۀ با خدا و چه در وعدۀ با خلق، و امّا وعدۀ با خدا، پس هرتکلیفی را که متعهد شده بود در موقع آن انجام میداد و در مورد ذبح وعدۀ صبر به خود داد و وفاء کرد. و اما با خلق به کسی وعده کرد که منتظر او باشد و آن شخص فراموش کرد وی در همان مکانِ قرارداد به انتظار او ماند تا او برای حاجتی به آنجا آمد و دید آن حضرت منتظر مانده است.
دوم: اینکه او رسولی بود رفیع القدر.
سوم: اینکه اهلش را أمر به نماز و زکات مینمود و مراد از اهل، خانواده است ظاهراً، و ممکن است امّت و پیروانش باشد.
چهارم: اینکه او نزد خدا پسندیده بود و این بزرگترین مدح آن حضرت است.
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِدۡرِيسَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗا ٥٦ وَرَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا ٥٧﴾
[مریم:۵۶-۵۷]
ترجمه: و در این کتاب ادریس را به یاد آر زیرا او بسیار راستگو بود و پیامبر بود (۵۶) و بالا بردیم او را به مکان والائی(۵۷).
نکات: قصّۀ ادریس، ششمین قصۀ این سوره است و حضرت ادریس جد پدر نوح بوده و در تورات و تواریخ نام او را اخنوع نیز ذکر نموده ولی از بس درس گرفته او را ادریس نامیدهاند. و او اوّلین خیاط جامه بوده و خدا به او علم نجوم و حساب و هیئت تعلیم نموده و این معجزۀ او بوده است. و مقصود از جملۀ: ﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا﴾، رفعت مکانی است و یا مقامی، و آیا رفعت جسمی است و یا روحی؟ مورد اختلاف مفسرین است، و به نظر ما مناسب مقام نبوت همان رفعت مقامی و روحی باشد.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَ وَمِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَٱجۡتَبَيۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗا۩ ٥٨﴾[مریم:۵۸]
ترجمه: ایشانند آنان که خدا بر ایشان نعمت داد از پیامبران از ذریّۀ آدم و از نسل آنان که با نوح بر کشتی حملشان کردیم و از ذریّۀ ابراهیم و یعقوب و از کسانی که هدایتشان نمودیم و برگزیدیمشان، چون بر ایشان آیات خدای رحمن تلاوت میشد به روی میافتادند سجدهکنان و گریان (۵۸).
نکات: پس از آنکه عدهای از انبیاء را تذکر داد و مدحشان، به خصوصه نمود، در اینجا به طور دستجمعی مدحشان نموده و نسب ایشان را ذکر نموده که از نسل آدمند مانند حضرت ادریس و سایر انبیاء و بعضی از نسل نوح و پیروانش هستند، و بعضی از نسل ابراهیم و یعقوبند مانند حضرت اسماعیل و موسی و هارون و دیگران. و مقصود از إنعام الهی مقام نبوّت و سایر نِعَم دنیوی و اخروی است و از صفات مجموع ایشان آن بوده که در مقابل استماع آیات الهی خاضع، خاشع و گریان بودهاند.
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡٔٗا ٦٠ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا ٦١ لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا ٦٢ تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا ٦٣﴾[مریم:۵۹-۶۳]
ترجمه: پس بعد از ایشان جانشین شدند جانشینهایی که نماز را ضایع و شهوات را پیروی کردند و به زودی به(کیفر)گمراهی برسند(۵۹) مگر آنانکه توبه کنند و ایمان آورده و عمل شایسته را انجام دهند که آنان داخل بهشت گردند و در چیزی مورد ستم نشوند(۶۰) بهشتهای دائمی که خدای رحمن به بندگانش به وعدۀ غیب وعده داد به راستی که وعدۀ او آمدنی است(۶۱) در آنجا سخن لغوی نمیشنوند مگر سلامی و برای ایشان است روزی ایشان در صبح وشام(۶۲) این است آن بهشتی که به بندگان خود ارث میدهیم به کسیکه پرهیزکار باشد(۶۳).
نکات: خَلَف به فتح لام خَلَفِ صالح است و ﴿خَلۡفٌ﴾به سکون لام خلفِ طالح است و اینجا به سکون لام و مقصود از آن کسانیند که پس از انبیا آمدند و ترک خدا پرستی کرده و به راه گمراهی رفتند. و مقصود از ﴿بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا﴾، رزق دائمی است، زیرا بهشت صبح و شام ندارد. و مقصود از ﴿بِٱلۡغَيۡبِ﴾وعدۀ بهشتی است که فعلاً از نظر غایب است. و مقصود از ﴿نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾، «نورِثُ مِن عِبَادِنَا مِن عَمَلِهِم»میباشد به حسب ظاهر. به هرحال از آیات قرآن معلوم میشود بهشت جای مردم متّقی و صالح میباشد و جای افراد آلوده نیست.
﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّكَۖ لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَيۡنَ ذَٰلِكَۚ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا ٦٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا ٦٥﴾[مریم:۶۴-۶۵]
ترجمه: و ما(فرشتگان) نازل نمیشویم مگر به أمر پروردگارت، به اختیار اوست آنچه جلو ما و آنچه در پس ما و آنچه میان این دو است، و پروردگار تو نسیانکننده و فراموشکار نیست(۶۴) پروردگار آسمانها، زمین و آنچه بین آن دو است، پس او را عبادت کن و به بندگی صابر باش آیا برای او همنامی میدانی (۶۵).
نکات: ظاهر کلام این است که جملۀ: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ...﴾سخن ملائکه باشد زیرا چنانکه در سورۀ ضحی آمده: کفار میگفتند خدا محمد را رها کرده و وداع نموده و دیگر به او وحی نمیکند، چون مدتی وحی نیامده بود. و چون جبرئیل بر او نازل شد حضرت رسول پرسید: چرا دیر آمدهای؟ جبرئیل این کلمات را به اجازه و امر پروردگار برای او آورده و ضمنا به او خطاب شده که پروردگارت فراموشکار نیست که تو را فراموش کند، ولی تو باید صبر و حوصله داشته باشی و ثبات قدم به خرج دهی و از گفتار کفار دلتنگ نباشی. و جملۀ ﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا﴾، دلالت دارد که نامهای خدا مخصوص خودش میباشد یعنی نامهای او را نباید به مخلوق اطلاق کرد و اگر گاهی در وحی اطلاق شده، یا نام مخصوص او نبوده و یا مجاز اطلاق شده است، بنابراین کسی حق ندارد نام خدا را بر غیر او اطلاق کند. و جملۀ ﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا﴾؟! اگر چه استفهمام است ولی استفهام انکاری به معنی نفی است، یعنی «لا تعلم له سمیّا».
﴿وَيَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَيًّا ٦٦ أَوَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ يَكُ شَيۡٔٗا ٦٧ فَوَرَبِّكَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّيَٰطِينَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗا ٦٨ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا ٦٩ ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا ٧٠﴾[مریم:۶۶-۷۰]
ترجمه: و این انسان میگوید آیا چون بمیرم و به قبر روم زنده خارج خواهم شد (۶۶) آیا این انسان متذکّر نمیشود که ما از پیش او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود(۶۷) پس قسم به پروردگارت که البتّه ایشان را با شیاطين محشور میكنيم سپس در اطراف دوزخ در حاليكه به زانو درآمده اند احضارشان ميكنيم (۶۸) سپس از هر فرقه و پيروانی هركدام از ايشان كه بر خدای رحمان سركش ترند جدا ميكنيم (۶۹) سپس محققا ما داناتريم به آنان كه سزاوارترند به ورود به دوزخ (۷۰)
نکات: کفّار به صرف دلیل استبعاد منکر حشر و نشر قیامت بودند و لذا و به طور تعجب و استبعاد میگفتند: آیا چنین چیزی میشود؟ حقتعالی در مقابل، استدلال میکند به خلقت ایشان از عدم، به دلیل جملۀ: ﴿وَلَمۡ يَكُ شَيۡٔٗا﴾. و مقصود از ﴿مِن كُلِّ شِيعَةٍ...﴾هر شیعه و دستهای است که پیروی بزرگان خود نمودهاند چنانکه در آیات دیگر فرموده: ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً﴾ [۱۳۴]. و جملۀ: ﴿أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا﴾دلالت دارد که خدا بزرگانشان را که تمرّد بیشتری داشته و سدّ راه خدا شده و سرکشتر و موجب گمراهی پیروانش شده از میان آنان جدا میکند و مصداق ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾مینماید.
﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا ٧١ ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا ٧٢﴾[مریم:۷۱-۷۲]
ترجمه: و احدی از شما نیست مگر اینکه وارد دوزخ میشود و این بر پروردگارت حتم و شدنی است(۷۱) سپس آنان را که پرهیز کردهاند نجات میدهیم و ستمگران را در آن به زانو در آمده رها میکنیم(۷۲).
نکات: جملۀ: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾، دلالت دارد که تمام افراد مؤمن و کافر وارد دوزخ میشوند. اشکال شده که حقتعالی دربارۀ مؤمنین فرموده: ﴿أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾ [۱۳۵]و فرموده: ﴿لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا﴾ [۱۳۶]پس چگونه وارد دوزخ میشوند؟ در جواب آن میتوان گفت: مقصود از ورود؛ قرب دوزخ است چنانکه در سورۀ قصص راجع به حضرت موسی÷وقتی نزدیک چاه آب آمد، خدا فرموده: ﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ﴾، که مقصود آن نیست حضرت موسی به داخل چاه رفت. جواب دیگر اینکه؛ باشد با اینکه حقیقتا وارد دوزخ میشوند حقتعالی آتش را از ایشان دور میکند و صداهای هولناک آن را به گوش آنان نمیرساند و این جواب با جملۀ ﴿نُنَجِّي﴾سازش بیشتری دارد، و این ورود فوائدی دارد: اول اینکه چون خارج شدند سرورشان زیادتر میگردد. دوم اینکه اهل آتش که خروج ایشان را میبینند غم و حزنشان زیاد میشود و التذاذ مؤمنین به نعیم بهشت افزون میگردد و بیشتر شکر و حمد خدا را بجا میآورند.
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِيّٗا ٧٣ وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡيٗا ٧٤﴾
[مریم:۷۳-۷۴]
ترجمه: و چون آیات روشن ما بر ایشان تلاوت میشود آنان که کافر باشند به مؤمنین میگویند کدام یک از این دو فریق (ما و شما) مقام بهتر و مجلس نیکوتری دارد(۷۳) و چه بسیار از مردم قرنهای گذشته را هلاک کردیم که آنان اثاث و منظرۀ بهتری داشتند(۷۴).
نکات: وقتی آیات عذاب و ثواب بر کفار مکه قرائت میشد کفار خود را زینت کرده با لباسهای فاخر میدیدند و مسلمین را در فشار و فقر، و لذا میگفتند: ما نزد خدا گرامیتر از شماییم و مجالس ما پر نعمتتر و آزادتر است. خدای تعالی آیات فوق را در جواب ایشان نازل نموده است [۱۳۷].
﴿قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا ٧٥ وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٞ مَّرَدًّا ٧٦﴾[مریم:۷۵-۷۶]
ترجمه: بگو: هرکس در گمراهی باشد باید خدای رحم او را مدد دهد مدد کافی تا وقتی که ببینند آنچه وعده داده میشوند؛ یا عذاب(دنیا) و یا قیامت را، پس به زودی خواهند دانست که چه کس جایش بدتر و لشکرش ناتوانتر است(۷۵) و خدا برای آنان که خواهان هدایتند هدایت میافزاید و کردارهای شایسته که باقی بماند نزد پروردگارت پاداش بهتر و نتیجهاش خوبتر است(۷۶).
نکات: خدای تعالی به حکم سنّت خود همه کس را مدد میدهد چه گمراهان و چه هدایت یافتگان، و چون این امر نزد حقتعالی حتمی است به صیغۀ امر بیان کرده و فرموده: ﴿فَلۡيَمۡدُدۡ﴾تا شنونده مسلّم بداند. و در مقابل کفار که گفتند: ﴿أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗا﴾؟ خدا در اینجا فرموده ﴿فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا﴾. و در مقابل گفتۀ ایشان: ﴿أَحۡسَنُ نَدِيّٗا﴾؟ فرموده: ﴿أَضۡعَفُ جُندٗا﴾. و در مقابل گفتۀ ایشان ﴿أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡيٗا﴾، فرموده: ﴿وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ...﴾و مقصود از جملۀ: ﴿إِمَّا ٱلۡعَذَابَ﴾، ذلت، فقر، مرض، خوف دنیا و تسلّط مؤمنین است بر ایشان.
﴿أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا ٧٧ أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٧٨ كَلَّاۚ سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا ٧٩ وَنَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَيَأۡتِينَا فَرۡدٗا ٨٠ وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا ٨٢﴾[مریم:۷۷-۸۲]
ترجمه: آیا دیدی آنکسی را که به آیات ما کافر شد و گفت: البته به من مال و فرزند داده خواهد شد (۷۷) آیا بر غیب اطلاع یافته یا نزد خدای رحمن پیمانی گرفته(۷۸) نه چنان است، خواهیم نوشت آنچه میگوید ( و عذاب او را طولانی کنیم) و شکنجۀ او را کشش دهیم کشش کاملی(۷۹) و به ارث میبریم آنچه میگوید و تنها به سوی ما میآید(۸۰) و غیر خدا معبودانی گرفتند تا برای ایشان عزّتی باشد(۸۱) نه چنین است به زودی(آنمعبودان) بندگی ایشان را انکار کنند و مخالف و ضد ایشان خواهندبود(۸۲).
نکات: این آیات در حق ولید بن مغیره و عاص بن وائل نازل شده زیرا خبّاب بن الارت گفت: من از عاص طلبی داشتم از او مطالبه کردم، گفت: نخواهم داد تا به محمد کافر شوی، گفتم: ممکن نیست. گفت: اگر من بمیرم مبعوث خواهم شد؟ گفتم: بلی، گفت: چون مبعوث شوم برای من مال و فرزندی خواهد بود، به تو عطا خواهم کرد و شما گمان میکنید در بهشت طلا و نقره و حریر است من دین تو را از آنها خواهم داد [۱۳۸]. و مشرکین به بتان و بزرگان و یا انبیای گذشته متوسل میشدند و برای ایشان نذر و نیاز میکردند و آنها را میخواندند تا موجب عزتشان گردد حقتعالی میفرماید: همان بزرگان بندگی ایشان را نسبت به خودشان انکار خواهند کرد و بر ضدّ ایشان خواهند شد.
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا ٨٣ فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا ٨٤﴾ [مریم:۸۴-۸۵]
ترجمه: آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران فرستادیم تا بجنبانند ایشان را جنبانیدن کاملی(۸۳) پس علیه ایشان شتاب مکن همانا میشماریم برایشان شمار کاملی(۸۴).
نکات: مقصود از ﴿أَرۡسَلۡنَا...﴾این است که ایشان را به وسوسۀ شیاطین واگذاشتیم و ﴿نَعُدُّ لَهُمۡ﴾به معنی: نعدّ أنفاسهم وساعات عمرهم، ویا أعمالهم،میباشد.
﴿يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا ٨٥ وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا ٨٦ لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧﴾[مریم:۸۵-۸۷]
ترجمه: روزی که متقین را در حال سواری و احترام به سوی خدای رحمن محشور میکنیم(۸۵) و مجرمین را به سوی دوزخ در حال عطش میرانیم(۸۶) مالک شفاعت نمیشوند مگر کسی که نزد (خدای) رحمن پیمانی گرفته است (۸۷).
نکات: این عهد و پیمان اشاره به عهد و پیمان در سورۀ بقره آیۀ ۸۰ است که میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨٠﴾[البقرة: ۸۰]. یعنی، «یهود گفتند که آتش ما را جز ایامی معدوده مس نخواهد کرد بگو (ای محمد) آیا در نزد خدا پیمانی بدان گرفتهاید؟ اگر چنین باشد خدا پیمان خود را خلاف نخواهد کرد، یا میگویید بر خدا آنچه نمیدانید»؟ یعنی اگر با خدا چنین پیمانی بستهاید که هرقدر شما جرم و گناه کردید باز هم مورد شفاعت و بخشش قرار گیرید البته خدا در آن صورت به پیمان خود وفا خواهد کرد.
در حقیقت استثناء ﴿إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ...﴾استثناء منقطع است، یعنی چنین چیزی نبوده و خدا با کسی پیمانی نبسته است.
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا ٨٩ تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١ وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤ وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥﴾[مریم:۸۸-۹۵]
ترجمه: و گفتند: خدای رحمن فرزندی گرفته(۸۸) هرآینه محققا چیز عجیبی آوردید(۸۹) نزدیک است آسمانها از این سخن چاک چاک شوند و از هم بپاشند و زمین بشکافد و کوهها در افتند و فرو ریزند(۹۰) از اینکه برای خدای رحمن فرزندی قائل شدند(۹۱) و برای خدای رحمن سزاوار نیست فرزندی گیرد(۹۲) کسی از ساکنین آسمانها و زمین نباشد مگر اینکه برای (خدای) رحمن به عنوان بندگی بیاید(۹۳) به تحقیق ایشان را ضبط کرده و ایشان را دقیقا شمرده است(۹۴) و همۀ آنان در روز رستاخیز به حضور او به تنهائی آیند(۹۵).
نکات: این آیات راجع به نصاری میباشد که سخن رکیکی بسیار زشت گفته و خدا را نشناخته برای او فرزندی قائل شدند و همچنین رد است بر مردمی که برای خدا جانشین قائل شوند زیرا همانطورکه فرزند جانشین پدر ومورد علاقۀ پدر است جانشینی که مردم عوام برای خدا ذکر کردهاند چنین است، و هم این آیات رد است بر کسانی که ملائکه را دختران خدا میشمردند. و گویا مشرکین نمیدانند بین فرزند و پدر توالد و تجزیه است و حتی گاهی پدر و فرزند فرسنگها از یکدیگر دور و از حال هم بیاطلاعند، پس در واقع مشرکین با پندارهای جاهلانۀ خود، خدا را نشناخته و او را کوچک تصور کردهاند. «نعوذ بالله من الجهالة والحماقة!!» [۱۳۹].
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦ فَإِنَّمَا يَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا ٩٧ وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢا ٩٨﴾[مریم:۹۶-۹۸]
ترجمه: محققاً آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته را انجام دادند خدای رحمن به زودی برای ایشان محبّتی قرار میدهد (۹۶) پس جز این نیست که قرآن را به زبان تو آسان نمودیم تا به آن متقین را بشارت دهی و قوم لجوج و عنود را بترسانی(۹۷) و چه بسیار از گروههای پیش از ایشان را هلاک کردیم آیا یکی از ایشان را مییابی و یا صدایی از ایشان میشنوی(۹۸).
نکات: ﴿وُدّٗ﴾مصدر و به معنی؛ دوستی است، یعنی در قلوب انبیاء و ملائکه و مؤمنین برای ایشان محبّتی قرار میدهیم و میتوان ﴿وُدّٗ﴾را به معنی محبوب گرفت که مصدر به معنی مفعول باشد، یعنی؛ آنچه متقین دوست میدارند برای ایشان قرار میدهیم و عطا میکنیم.
[۱۳۰] «نشانه تو این است که سه روز با مردم جز به رمز سخن نگوئی.» [آلعمران: ۴۱]. [۱۳۱] «زندهاند نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.» [آلعمران: ۱۶۹]. [۱۳۲] «و به یاد آر آن زنی را که فرج خود را نگاهداشت، پس از روح ما در آن دمیدیم.» [الأنبیاء: ۹۱]. [۱۳۳] و این ردی بر غالیان مبتدعی است که بر این باورند چون عارف به معرفت خداوند یا معرفت امام دست یابد، تکلیف از او ساقط میگردد. [۱۳۴] «براستی آنانکه فرقه فرقه ساختند دین خود را و شیعه شیعه شدند.» [الأنعام: ۱۵۹]. [۱۳۵] «آنان از دوزخ دور شدهاند.» [الأنبیاء: ۱۰۱]. [۱۳۶] «خروش آن را نمیشنوند.» [الأنبیاء: ۱۰۲]. [۱۳۷] به عنوان مثال نگا: تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۱/۲۴۵). و معالـم التنزیل، بغوی (۵/۲۵۲) [۱۳۸] نگا: تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۱/۲۴۹) [۱۳۹] از جهالت و حماقت به خداوند پنا میبریم.