سورۀ مؤمنون مکی و دارای ۱۱۸ آیه میباشد
سورة المؤمنون (مكية وهي مائة وثماني عشرة آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ ٤ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ ٩ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١١﴾[المؤمنون:۱-۱۱]
ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. به تحقیق مؤمنان رستگار شدند(۱) آنان که در نماز خود فروتنند(۲) و همانان که از لغو اعراضکننده باشند(۳) و همانان که زکات را انجام دهند(۴) و همانان که فروج خود را نگه دارندهاند(۵) مگر بر زنان خود و یا مملوک خود که در این صورت ایشان مورد ملامت نباشند(۶) پس آنان که سوای این را بجویند همانان تجاوزکنندگانند(۷) و آنان که امانات خود و پیمانهای خود را رعایت کنند(۸) و آنان که بر نمازشان محافظت کنند(۹) اینانند که خود ارث برندگانند(۱۰) آنان که فردوس را ارث میبرند ایشان در آن ماندنی باشند(۱۱).
نکات: حقتعالی علامات و نشانههای مؤمنین را ذکر کرده، هرکس دارا باشد مؤمن است و اگر چه زنجیر نزند و کارهایی که در مذهب معمول شده انجام ندهد مثلاً عزاداری نکند و زیارت نرود و امام را نشناسد و نخواند، زیرا مؤمن باید دین و امور دین را بشناسد نه پیروان دین را و امام پیرو دین و راهنمای دین است نه خود دین، پس آنچه در زمان ما معمول شده که به کلی از دین بیگانهاند و فقط متدیّن شناسی رواج دارد و آن را نشانۀ مؤمن میدانند بر خلاف قرآن است. و رستگاری به معنای رسیدن به مقصود و وصول به سعادت است. و خضوع و خشوع در صلاة را بعضی از افعال قلوب دانسته و بعضی از جوارح و حق آنست که در هر دو باشد، یعنی دل او متوجه معبود و خود را مانند بندۀ ذلیل بداند در پیشگاه مولای جلیل و جوارح او نیز خاضع باشد یعنی چشم او به این طرف و آن طرف نباشد و با دست خود بازی نکند و مانند شخص غافل نماز نخواند، زیرا مناجات و تسبیح و تقدیس او با پروردگار جلیل است. و لغو عبارت است از محرمات و یا مکروه و مباحی که محل احتیاج نباشد. و جملۀ ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ﴾، دلالت دارد که مقصود از زکات، زکات مال فقط نیست و گرنه میفرمود للزكاة مؤتون، بلکه هم زکات مال است و هم تزکیۀ نفس، که مکلف فاعل است نسبت به پاک کردن نفس خود از رذائل. و فردوس طبقه و درجۀ اعلای بهشت است که هربندهای باید از آن بهره برد ولی چون کافر شد به دوزخ میرود و مکان او به عنوان ارث به مؤمنین میرسد لذا فرموده: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ﴾.
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِينٖ ١٢ ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِي قَرَارٖ مَّكِينٖ ١٣ ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ ١٤ ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ ١٦﴾ [المؤمنون:۱۲-۱۶]
ترجمه: و به تحقیق انسان را خلق نمودیم از خلاصۀ صاف شده از گل(۱۲) سپس او را نطفهای در قرارگاه استواری قرار دادیم(۱۳) سپس آن نطفه را علقه گردانیدیم پس علقه را پارچۀ گوشتی نمودیم پس آن پارۀ گوشت را استخوانها نمودیم پس آن استخوانها را به گوشت پوشانیدیم سپس او را خلق دیگری ایجاد کردیم، پس با برکت است خدایی که نیکوترین آفریننده است(۱۴) سپس شما بعد از این محققا میمیرید(۱۵) سپس محققاً شما روز قیامت مبعوث میشوید(۱۶)
نکات: چون حقتعالی در آیات قبل انواع عبادات را بیان کرد و عبادات فرع بر شناختن معبود است، در این آیات برای شناختن خود استدلال کرده به مراتب نه گانۀ خلقت انسان:
اول: خلقت از گل که حضرت آدم را ایجاد کرده و یا تمام افراد انسان از غذاهایی خلق شده که متولد از آب و خاک است [۱۸۶].
دوم: منی که او را در رحم مادر که تعبیر نموده از آن به قرارگاه استوار.
سوم: منی را تبدیل کرده به خون بسته شده به نام علقه.
چهارم: به علقه تغییر شکل داده به مانند پارۀ گوشتی و این تبدیل و تغییرها را خلق نموده زیرا خلق صورت، عوارض و اجزاء زیادتری در آن به وجود آمده است.
پنجم: آن پارۀ گوشت را تبدیل به چند استخوان نموده است.
ششم: استخوانها را به گوشت پوشانیده است.
هفتم: خلق دیگری که غیراز خلقتهای قبلی است، آورده یعنی خلق عجیب و فطرت غریبی حکیمانه نموده که جمادی را حیات داده و لالی را نطق داده و کوری را بینا کرده و کری را شنوا نموده و هر جزوی از اجزاء او را به حرکت در آورده یعنی روح به آن دمیده که وصف وصفکنندگان و شرح شرحکنندگان نمیتواند آن را معرفی کند، یعنی استعداد فهمی، عقلی و ترقیات به او داده و تمام برکات و خیرات را در او به ودیعه نهاده و حقیقتاً خالق با برکتی است که خود در حق خود فرموده: ﴿فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ﴾، زیرا اگر مخلوقی خلق کند خلق صورت است نه مادّه. خلق مجاز است نه حقیقت. خلق از شئ است نه از لا من شئ.
هشتم: دورۀ موت میباشد که فرموده: ﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ﴾.
نهم: حشر و نشر قیامت است که فرموده: ﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ﴾، و در اینجا عالم قبر و حیات آن ذکر نشده، پس کیفیت وجود آن مورد گفتگو است. و دیگر آنکه از این آیات استفاده میشود که آنچه مجلسی و علمای دیگر شیعه در مورد رجعت ذکر کرده و بدان معتقدند همه باطل و مجعول است، زیرا از آیات فوق و آیات دیگر محقق میشود که روز جزاء فقط قیامت خواهد بود.
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَكُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِينَ ١٧ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَسۡكَنَّٰهُ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ ١٨ فَأَنشَأۡنَا لَكُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِيلٖ وَأَعۡنَٰبٖ لَّكُمۡ فِيهَا فَوَٰكِهُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ ١٩ وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَيۡنَآءَ تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓكِلِينَ ٢٠ وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ ٢١ وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَ ٢٢﴾[المؤمنون:۱۷-۲۲]
ترجمه: و به تحقیق آفریدیم بالای سر شما هفت طبقه و راه و ما از این آفرینش غافل نبودیم(۱۷) و از آسمان آبی نازل کردیم به اندازه، پس آن را در زمین ساکن نمودیم و محققاً ما بر بردن آن تواناییم (۱۸) پس با آن آب برای شما بوستانها از خرما و انگورها ایجاد کردیم، برای شما در آن میوههای بسیاری است و از آنها میخورید(۱۹) و درختی که از طور سینا خارج میشود که روغن و خورش میرویاند برای خورندگان(۲۰) و به درستی و تحقیق که برای شما در چهارپایان عبرتی است، شما را میآشامانیم از آنچه در شکم آنهاست و برای شما در آنها بهرههای بسیاری است و از آنها میخورید(۲۱) و بر آنها و بر کشتی حمل میشوید(۲۲).
نکات: و از نشانههای قدرت خدا که آسمانها را هفت طبقه قرار داده بالای یکدیگر و میلیونها کهکشان و میلیاردها ستاره خلق کرده و بارانی که از بالا فرود میآید به اندازه است و اگر دانهدانه و به اندازه نبود باعث هلاکت و خرابی میشد و آن آب را در شکم زمین نگه داشته که به واسطۀ چاه و چشمه خارج شود و به برکت آن، باغها و بوستانها خرم گردد. و مقصود از کلمۀ: ﴿بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ﴾همان دانۀ زیتون است که هم از آنها روغن گرفته میشود و هم با آنها خورش تهیه میگردد. و مقصود از منافع چهارپایان پشم و کرک و شیر و روغن و کره است که از آنها تجارت و استفادهها میشود.
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٢٣ فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ ٢٤ إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ ٢٥﴾[المؤمنون:۲۳-۲۵]
ترجمه: و به تحقیق نوح را به سوی قومش فرستادیم که گفت: ای قوم من خدا را بپرستید برای شما إله و معبودی غیر او نیست، پس آیا پرهیز نمیکنید و نمیترسید(۲۳) پس، اشرافی از قوم او که کافر بودند گفتند: این مرد نیست مگر بشری مانند شما میخواهد بر شما برتری جوید و اگر خدا ارشاد ما را میخواست فرشتگانی نازل میكرد وما در ميان پدران گذشتۀ خود چنین چیزی را نشنيدهايم(۲۴) نیست او مگر مردی که جنون دارد پس تا مدتی او را تحت نظر بگیرید و به او نظر داشته باشید(۲۵).
نکات: مقصود از ﴿ٱلۡمَلَؤُاْ﴾، بزرگان و اشراف قوم است که چشم را پر میکنند که آنان مانع ایمان قوم خود بودند. و مقصود از جملۀ: ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ﴾، این است که مدتی صبر کنید تا بمیرد و یا از جنون به هوش آید و یا از این سخنان دست بردارد، ﴿فَتَرَبَّصُواْ﴾را به احبسوا یعنی؛ او را حبس کنید نیز معنیکردهاند، ولی معنی صحیح همان است که گفتیم.
﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ ٢٦ فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ فَٱسۡلُكۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ مِنۡهُمۡۖ وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٢٧﴾[المؤمنون:۲۶-۲۷]
ترجمه: نوح گفت: پروردگارا درمقابل اینکه تکذیبم کردند مرا یاری ده (۲۶) پس به او وحی کردیم که کشتی را با توجه و عنایتهای ما و وحی ما بساز، پس چون فرمان ما آمد و آن تنور فواره زد پس در کشتی از هر جفتی دو تا در آور و در آور کسان خود را مگر کسی از ایشان که سابقا گفتاری علیه او باشد و با من دربارۀ آنان که ستم کردهاند گفتگو مکن زیرا آنان غرق شدگانند(۲۷).
نکات: چون نوح از ایمان قوم خود مأیوس شد عرض کرد خدایا مرا بر ایشان یاری ده، خطاب رسید که به اشاره و راهنمایی ما و در تحت نظر ما و آن طوری که ما به تو وحی میکنیم یک عدد کشتی بساز و هر وقت دیدی از تنور منزلت آب فواره زد بیرون، از حیوانات اطراف خود یک جفت نر و ماده وارد کشتی کن و همچنین کسانی را که به تو ایمان آوردهاند داخل کشتی نما. و این کار برای بقای نسل حیوانات و آدمیان بوده است. و مقصود از ﴿مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾زن و فرزندش کنعان بود.
﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَيۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى ٱلۡفُلۡكِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٢٨ وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ ٢٩ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ وَإِن كُنَّا لَمُبۡتَلِينَ ٣٠﴾ [المؤمنون:۲۸-۳۰]
ترجمه: پس چون تو و هرکس که با تو باشد بر کشتی سوار شدید و جای گرفتید، بگو: ستایش مخصوص خدایی است که ما را از قوم ستمکاران نجات داد (۲۸) و بگو: پروردگارا، مرا جایگاه با برکتی فرود آر و تو بهترین فرود آورندگانی (۲۹) محققا در آن، نشانههای (قدرت و عبرت است) و محققاً ما آزمایشکننده بودهایم(۳۰).
نکات: جملۀ: ﴿رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا﴾را مأمور شد بخواند، آیا وقتی که در کشتی نشست یعنی خود کشتی را منزل مبارکی قرار داده و یا مقصود این است که ما را از کشتی به منزل با برکتی فرود آر، ظاهر همان معنی اول باشد و ممکن است هر دو باشد.
﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ ٣١ فَأَرۡسَلۡنَا فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣٢ وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يَأۡكُلُ مِمَّا تَأۡكُلُونَ مِنۡهُ وَيَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ ٣٣ وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَكُمۡ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٣٤﴾
[المؤمنون:۳۱-۳۴]
ترجمه: سپس بعد از ایشان قرن دیگری آفریدیم(۳۱) پس در میان ایشان رسولی از خودشان فرستادیم که خدا را بپرستید برای شما الهی غیر او نیست، پس آیا پرهیز نمیکنید(۳۲) پس گروهی از قومش آنان که کافر و به ملاقات آخرت انکار داشتند و در زندگی دنیا ثروتشان داده بودیم گفتند: نیست این مرد مگر بشری مانند شما، میخورد از آنچه شما ازآن میخورید و میآشامد از آنچه میآشامید(۳۳) و محققاً اگر بشری مانند خود را اطاعت کنید در این هنگام زیانکار خواهید بود(۳۴).
نکات: مقصود از قرن دیگر قوم هود و غیر ایشان بوده است زیرا در سورۀ هود و اعراف و شعراء قصۀ هود را پس از قوم نوح آورده و به ایشان فرموده: ﴿وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ﴾ [۱۸۷]، و مقصود از ﴿رَسُولٗا﴾همان هود میباشد. ویا اقوام هود و صالح و.... باشد ورسول هم رسول نوعی باشد. و حق تعالی صفات آن قوم را شمرده: اول: اینکه کافر به خدا بودند در جملۀ: ﴿كَفَرُوا﴾. دوم: منکر قیامت بودند به جملۀ: ﴿وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾. سوم: اینکه دارای نعمت و ثروت بودند بجملۀ: ﴿وَأَتۡرَفۡنَٰهُم....﴾چهارم: شبهههایی اظهار میکردند در جملات ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ...﴾تا آخر.
﴿أَيَعِدُكُمۡ أَنَّكُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَكُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّكُم مُّخۡرَجُونَ ٣٥ ۞هَيۡهَاتَ هَيۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ ٣٦ إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ ٣٧ إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا وَمَا نَحۡنُ لَهُۥ بِمُؤۡمِنِينَ ٣٨ قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ ٣٩ قَالَ عَمَّا قَلِيلٖ لَّيُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِينَ ٤٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗۚ فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٤١﴾[المؤمنون:۳۵-۴۱]
ترجمه: آیا شما را وعده میدهد که شما هرگاه بمیرید و خاک و استخوانها شوید محققاً از گور بیرون شدنی هستید(۳۵) بعید است بعید آنچه وعده داده میشوید(۳۶) نیست زندگی مگر زندگی دنیا میمیریم و زنده میشویم و ما مبعوث شدنی نیستیم(۳۷) نیست او مگر مردی که دروغ بر خدا بسته و ما ایمان به او نخواهیم آورد(۳۸) گفت: پروردگارا مرا یاری کن بدانچه مرا تکذیب کردند(۳۹) خدا گفت: به این زودی البته پشیمان میگردند(۴۰) پس به حقیقت نعرۀ مهلکی ایشان را فرا گرفت پس ایشان را خاشاک گردانیدیم پس دور باد از رحمت باد برای قوم ستمگران(۴۱).
نکات: حقتعالی قصۀ گذشتگان را برای عبرت آیندگان بسیار گوشزد نموده و گویا آیندگان مقلّد گذشتگان هستند، سخنانی که قوم انبیاء به انبیاء میگفتند: در زمان ما نیز مشابه آن سخنان را مکررمیکنند چه دیندارانشان و چه بیدینانشان، منتهی این است که دینداران کینهتوزتر و بیشتر مزاحم حقگویان میباشند زیرا یک عده از روضهخوانها و گویندگان و روحانی نمایان در زمان ما هستند که دینداران را تحریک میکنند علیه حقگویان و حقگویان نیز چون قلیل میباشند کاری در دعوت خود که مشهود باشد نکردند، از خدا میخواهیم که حقگویان را نصرت دهد و شرّ روحانی نمایان معاند را به خودشان برگرداند.
﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قُرُونًا ءَاخَرِينَ ٤٢ مَا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ ٤٣ ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا تَتۡرَاۖ كُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةٗ رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُۖ فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِيثَۚ فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ ٤٤﴾[المؤمنون:۴۲-۴۴]
ترجمه: سپس نسلهای دیگری را پس از ایشان ایجاد کردیم(۴۲) هیچ امتی از مدت خود پیشی نگیرد و باز پس نشود(۴۳) سپس رسولانمان را پی در پی فرستادیم، هر زمان که رسولی برای امتی آمد او را تکذیب نمودند پس بعضی را به دنبال بعضی بردیم (و هلاکشان کردیم) و ایشان را خبرهای عجیب قرار دادیم، پس دوری از رحمت باد برای مردمی که ایمان نمیآورند(۴۴).
نکات: جملۀ: ﴿مَا تَسۡبِقُ....﴾دلالت دارد که موت و حیات هر امّت و جماعتی در علم خدا معین و مدت معینی دارد نه مقدم میشود و نه مؤخر. و کلمۀ ﴿تَتۡرَا﴾دلالت دارد که در هر زمان رسولی بوده و حجت بر اهل آن زمان تمام شده است. و مقصود از جملۀ: ﴿فَأَتۡبَعۡنَا....﴾پی در پی هلاک شدن امتها است و ﴿أَحَادِيثَ﴾جمع أحدوثهاست؛ وهو الخبر الغریب.
﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ ٤٥ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَ ٤٦ فَقَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧ فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَكِينَ ٤٨ وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ لَعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ ٤٩ وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَايَةٗ وَءَاوَيۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖ ٥٠﴾[المؤمنون:۴۵-۵۰]
ترجمه: سپس موسی و برادرش هارون را با معجزات و دلیل روشن فرستادیم(۴۵) به سوی فرعون و گروه بزرگان او، پس گردنکشی کردند و قومی بلندپرواز بودند(۴۶) که گفتند: آیا به دو بشری که مانند مایند ایمان آوریم و حال آنکه قوم ایشان بندۀ ما بودند(۴۷) پس آن دو را تکذیب کردند و از هلاک شدگان گردیدند(۴۸) و به تحقیق به موسی کتاب دادیم تا شاید ایشان هدایت یابند(۴۹) و پسر مریم و مادرش را آیتی قرار دادیم و آنان را جای دادیم به محلی که شرایط ماندن و آب جاری داشت(۵۰).
نکات: یکی از صفات بد که مانع هدایت اقوام بوده صفات خودخواهی و بلندپروازی وتکبر بوده که حقتعالی آن را برای فرعونیان ذکر کرده است. متأسّفانه همین صفات مانع هدایت افراد زمان ما نیز میباشد. و مقصود از جملۀ: ﴿رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖ﴾، جای بلندی است که انسان بتواند قرار گیرد و شرائط زندگی موجود باشد، از جمله اشجار، أنهار و مأکولات داشته باشد. و گویند مقصود از این جمله بیت المقدس و یا شامات است که واجد این شرایط بوده است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١ وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱتَّقُونِ ٥٢ فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ ٥٣ فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِينٍ ٥٤ أَيَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِينَ ٥٥ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ بَل لَّا يَشۡعُرُونَ ٥٦﴾[المؤمنون:۵۱-۵۶]
ترجمه: آهای پیغمبران از آنچه پاکیزه است بخورید و کار شایسته کنید زیرا من به آنچه انجام میدهید دانایم(۵۱) و به درستی که این است جماعت شما در حالی که یک جماعت است و منم پروردگار شما پس، از من بترسید(۵۲) پس کار دین خود را بین خود قطعه قطعه و پاره پاره کردند هر گروهی به آنچه نزد خودشان است (از عقاید و بدعتها) شادند(۵۳) پس ایشان را رها کن در گرداب غفلتشان تا هنگامی(۵۴) آیا گمان میکنند که آنچه بدان مددشان میکنیم از مال و پسران (۵۵) برای ایشان در خیرات شتاب میکنیم بلکه درک نمیکنند(۵۶).
نکات: پس از آنکه سرگذشت پیامبران و امتها را بیان کرده میفرماید: ما به انبیاء چنین خطاب کردیم که امتهای شما همه یک امتند، یعنی هدفشان یکی است و آن توحید و تعظیمی خالق است و دوری از تفرقه چون امت در لغت به جماعتی گویند که در گرد هدف واحد میگردند یعنی من خدای واحدم و از پیامبران و امت ایشان میخواهم که هدفشان یکی باشد و ایجاد تفرقه نکنند. و مقصود از جملۀ: ﴿كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾، جمعیتهایی است که هر کدام نزد خود افتراهایی به دین بسته و بدعتها را سنّت فرض کرده و به آنها خوشند. و چون ایشان در گرداب خرافات وارد شده و بیرون نخواهند آمد، خدا فرموده: ﴿فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِينٍ﴾، که ترجمۀ آن ذکر شد و ایشان خیال میکنند مال و اولادشان موجب خیر است بلکه موجب کثرت وزر و وبال است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ ٥٧ وَٱلَّذِينَ هُم بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ يُؤۡمِنُونَ ٥٨ وَٱلَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا يُشۡرِكُونَ ٥٩ وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠ أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١﴾ [المؤمنون:۵۷-۶۱]
ترجمه: راستی همانان که از ترس (مجازات) پروردگارشان در هراسند(۵۷) و همانانکه بهآیات پروردگارشان ایمان میآورند(۵۸) و همانان که به پروردگارشان شرک نمیآورند(۵۹) و آنان که میدهند آنچه را دادهاند درحالیکه دلهایشان ترسان است که ایشان به سوی پروردگارشان رجوع میکنند(۶۰) ایشانند که شتاب میکنند در کارهای خیر و ایشان به آن کارها سبقت میگیرند(۶۱).
نکات: از کوزه برون همان تراود که در اوست. اگر کسی از خدا ترسید و به آیات تکوینی و تشریعی ایمان داشت شرک به خدا نمیآورد و به کارهای خیر سبقت میگیرد، چنانکه در آیات فوق ذکر شده است. ولی باید دانست ایمان به آیات تکوینی به معنی اینکه وجود آنها را قبول کند چندان ارزشی ندارد زیرا همه کس میداند موجوداتی هست، بلکه آنها را دلایل بر وجود صانع، علم و حکمت او بداند این ایمان است که ممدوح قرآن میباشد و چنین اشخاص هیچ مخلوقی را دارای صفات خالق نمیدانند.
﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ وَلَدَيۡنَا كِتَٰبٞ يَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ٦٢ بَلۡ قُلُوبُهُمۡ فِي غَمۡرَةٖ مِّنۡ هَٰذَا وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِكَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ ٦٣ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِيهِم بِٱلۡعَذَابِ إِذَا هُمۡ يَجَۡٔرُونَ ٦٤ لَا تَجَۡٔرُواْ ٱلۡيَوۡمَۖ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ ٦٥﴾
[المؤمنون:۶۲-۶۵]
ترجمه: و کسی را تکلیف نمیکنیم مگر به مقدار وسعش و نزد ما کتابی است که به حق سخن میگوید و ایشان مورد ستم نمیشوند(۶۲) بلکه دلهاشان از این(حقایق)، در غفلت است و جز این نیز برای ایشان کارهایی است که انجام دهندۀ آنند (۶۳) تا وقتی که ثروتمندان و متنعمین ایشان را به عذاب بگیریم ناگهان ایشان زاری نمایند(۶۴) (گفته شود) امروز زاری نکنید زیرا شما از طرف ما یاری نشوید(۶۵).
نکات: وُسع را مترجمین به معنی طاقت گرفتهاند و آیه را چنین معنی کردهاند: کسی را تکلیف نمیکنیم مگر به مقدار طاقتش، یعنی اگر پیرمردی طاقت دارد باید هزار رکعت نماز بخواند و پنجاه ساعت غذا نخورد و روزه بگیرد، آیا این صحیح است؟ و خدا به قدر طاقت و توانایی تکلیف کرده و یا خیر کمتر از طاقت به قدر وسعت و راحت؟ و مقصود از ﴿كِتَٰبٞ﴾، کتاب عدل الهی است که به حق حکم میکند؛ ﴿يَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ..﴾و ممکن است پروندۀ عمل و یا چیز دیگر باشد.
﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَكُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ تَنكِصُونَ ٦٦ مُسۡتَكۡبِرِينَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ ٦٧ أَفَلَمۡ يَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ يَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٦٨ أَمۡ لَمۡ يَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ ٦٩ أَمۡ يَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢۚ بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَكۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَ ٧٠﴾[المؤمنون:۶۶-۷۰]
ترجمه: به تحقیق آیات من بر شما تلاوت میشد پس شما به قهقرا بر میگشتید(۶۶) به آن تکبّر میکردید در حالی که آن را افسانه خوانده هذیان میگفتید(۶۷) آیا گفتار ما را تدبر نکردند و یا برای ایشان چیزی آمده که برای پدران پیش از ایشان نیامده(۶۸) یا نشناختند رسولشان را که او را منکر شدند(۶۹) یا میگویند او مجنون است (چنین نیست) بلکه حق را برایشان آورده و بیشترشان از حق کراهت دارند(۷۰).
نکات: جملۀ: ﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي....﴾جملهای است که روز قیامت به ایشان گفته میشود، پس فعل قیل لهم مقدر است و خدا برای سه عذر ایشان جملات بعد را آورده به نحو استفهام یعنی شما که ایمان نمیآورید عذرتان چیست؟ آیا تدبر در قرآن نکردهاید تا حقانیت آن را بفهمید و یا خبری برای معافی شما از عذاب آمده که برای پدرانتان چنین خبری نبوده. و یا محمد (ص) را نمیشناختید که مرد امین صادقی است و یا در او جنون دیدهاید و او را مجنون فرض کردهاید و باقی عذرهایشان را در آیات بعد بیان کرده و سد نموده است.
﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِذِكۡرِهِمۡ فَهُمۡ عَن ذِكۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ ٧١ أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ خَرۡجٗا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيۡرٞۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ٧٢ وَإِنَّكَ لَتَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٧٣﴾[المؤمنون:۷۱-۷۳]
ترجمه: و اگر حق تابع آراء ایشان باشد محققاً آسمانها، زمین و هرکس در آنها است تباه میشود بلکه ذکر خودشان را برایشان آوردهایم پس ایشان از ذکر خود اعراض دارند(۷۱) و یا مگر مزد کمی از ایشان میطلبی پس مزد زیاد پروردگارت بهتر است و او بهترین روزی دهندگان است(۷۲) و به راستی که تو ایشان را به راه راست میخوانی(۷۳).
نکات: جملۀ: ﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ....﴾دلالت دارد که آراء ایشان موجب فساد زمین و آسمان است. زیرا: اولاً: آراء ایشان متناقض است یکی میگوید جهان باشد و دیگری میگوید نباشد. و ثانیاً: آراء ایشان شرک میباشد و إله متعدد موجب فساد خلقت است به دلیل تمانع، یکی اراده کند و دیگری نکند. یکی قادر بر دفع دیگری باشد یا نباشد هر کدام باشد با شرک نمیسازد. و ثالثاً: آراء ایشان تکذیب خدا و رسول و نفی اسلام است ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾ [۱۸۸]. و خرج کمتر از خراج است لفظاً و معناً.
﴿وَإِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَ ٧٤ ۞وَلَوۡ رَحِمۡنَٰهُمۡ وَكَشَفۡنَا مَا بِهِم مِّن ضُرّٖ لَّلَجُّواْ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ ٧٥ وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَكَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ ٧٦ حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِيدٍ إِذَا هُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَ٧٧﴾[المؤمنون:۷۴-۷۷]
ترجمه: و محققاً آنان که به آخرت ایمان نمیآورند از راه منحرفند(۷۴) و اگر ایشان را رحمت کنیم و آنچه ضرر به ایشان رسیده بر طرف کنیم لجاج خواهند کرد و به لجاجت در سرکشی خود حیران میمانند(۷۵) و به تحقیق ایشان را به عذاب گرفتیم و گرفتار کردیم باز برای پروردگارشان تغییر حال نداده و خاضع نشدند و زاری ننمودند(۷۶) تا وقتی که بر ایشان دری که دارای عذاب سخت بود گشودیم ناگهان ایشان در همان عذاب ناامید شدند(۷۷).
نکات: این آیات در موقعی نازل شده که خدا مکرر مردم مکه را شکنجه داد و ایشان بیدار نشدند: اول: چون ثمامه بن اثال حنفی مسلمان شد در یمامه راه تجارت مکه را بست و خوار و بار به ایشان کم شد و به قحطی افتادند و آمدند نزد رسول خداصالتماس رفع مانع کردند، رسول خداصاجابت کرد. دوم: چندین سال گرانی و قحطی به وجود آمد، آمدند از رسول خداصدرخواست دعا کردند آن حضرت دعا کرد ورفع نگرانی شد وباز بیدار نشدند. سوم: ایشان را مبتلا به جنگها کرد و همه جا شکست خوردند و باز دست بر نداشتند.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنشَأَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ ٧٨ وَهُوَ ٱلَّذِي ذَرَأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ ٧٩ وَهُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٨٠ بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٨١﴾[المؤمنون:۷۸-۸۱]
ترجمه: و او خدایی است که برای شما شنوایی، چشمها و دلها ایجاد کرد کم و اندک شکر میگزارید(۷۸) و اوست که شما را در زمین آفرید و به سوی او محشور میگردید(۷۹) و اوست که زنده میکند و میمیراند و به اختیار اوست اختلاف شب و روز آیا فکر نمیکنید(۸۰) بلکه گفتند: مانند آنچه پیشینیان گفتند(۸۱).
نکات: جملۀ: ﴿بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾، دلالت دارد که همیشه چنین بوده که مردم هرزمانی مقلد گذشتگان خود بوده و به فکر و عقل و استدلال رو نیاوردهاند. همین زمان، ما که خواستیم حقی را بیان و باطلی را برطرف کنیم، در مقابلِ دلایلِ ما آنچه دیده نشد حرف حسابی بود، از عالم و واعظ، از با سواد و بیسواد همه به تهمت، افتراء، بغض، عناد و تهدید به قتل پرداختند.
﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ٨٢ لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٨٣ قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩ بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ ٩٠﴾[المؤمنون:۸۲-۹۰]
ترجمه: گفتند: آیا چون مردیم، خاک و استخوانها شدیم آیا محققاً زنده خواهیم شد(۸۲) به تحقیق ما و پدران ما قبلا به این(سخن)، وعده داده شدیم نیست این سخن مگر افسانههای پیشینیان(۸۳) بگو زمین و آنکه در آن میباشد از کیست اگر شما میدانید؟(۸۴) به زودی خواهند گفت: ملک خداست. بگو پس چرا پند نمیگیرید؟(۸۵) بگو پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم کیست؟(۸۶) به زودی گویند: مخصوص خداست، بگو پس چرا نمیپرهیزید؟(۸۷) بگو: اگر میدانید، کیست که به دست او اختیار هرچیزی است و او پناه میدهد و در برابر عذاب او کسی پناه داده نشود؟(۸۸) به زودی گویند: این صفات مخصوص خداست. بگو پس به کجا فریب داده میشوید (۸۹) بلکه حق را برای ایشان آوردیم و محققاً ایشان دروغ گویند(۹۰).
نکات: کفار و مشرکین اولاً منکر حشر و نشر قیامت بودند سپس حاجت از غیر خدا میخواستند و در عین حال خدا را قبول داشتند. در این آیات میفرماید اینان اقرار میکنند که همۀ کارها به دست خدا و هرچیز مخلوق اوست و باز هم گول خورده و فریب داده شدهاند و غیرخدا را مؤثر میدانند. و در ضمن به ایشان فهمانیده که شما چون خدا را قادر بر هرچیز میدانید چگونه قدرت او را بر حشر و نشر منکرید پس شما در واقع دروغگویانید.
﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ٩١ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٩٢﴾ [المؤمنون: ۹۱-۹۲]
ترجمه: خدا هیچ فرزندی نگرفته و با او إله دیگری نبوده که اگر إله دیگری باشد محقّقاً هر إله به آنچه خلق کرده پردازد و بعضی از این معبودان بر بعضی غلبه جستی، خدا منزه و والاست از آنچه وصف میکنند(۹۱) دانای غیب و آشکار است، پس برتر است از آنچه شریک او میکنند(۹۲).
نکات: قائل شدن فرزند برای خدا در ردیف شرک آوردن به اوست چون فرزند داشتن مسلتزم ترکیب و قائل شدن به آن است و نیز مستلزم احتیاج، فنا، زوال و نقص است و خدا هر دو را در یک ردیف آورده و دلیل بر بطلان شرک این است که هر خالقی باید مخلوقی داشته باشد و اظهار قدرتی نماید و بر دفع دیگری قادر باشد، پس اگر قادر نباشد که عاجز است و اگر قادر باشد دیگری عاجز است و اگر هر دو قادر باشند لازم میشود هر دو عاجز باشند
﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ ٩٣ رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٩٤ وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ ٩٥ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَ ٩٦ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون:۹۳-۹۸]
ترجمه: بگو پروردگارا اگر بنمایانی مرا آنچه وعده داده میشوند(۹۳) پروردگارا پس مرا در زمرۀ مردمان ستمگر قرار مده(۹۴) و محققاً ما تواناییم بر نمایاندن به تو آنچه ایشان را وعده میدهیم (۹۵) بدی را دفع کن به آنچه نیکوتر است، ما داناتریم به آنچه وصف میکنند(۹۶) و بگو پروردگارا به تو پناه میبرم از وسوسههای شیاطین(۹۷) و پناه میبرم به تو پروردگارا از اینکه به نزدم حاضر شوند(۹۸).
نکات: جملۀ: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَ﴾، دلالت دارد که رسول خداصباید بدیها و اذیت و جهل مردم را به صفات نیکو و به طور بهتری از خود دفع کند یعنی جهل ایشان را به حلم و اذیت ایشان را به عفو و بدگویی ایشان را به سکوت. ﴿وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ﴾، دلالت دارد که شیاطین در هرحال به اغوا، گول زدن و وسوسه کردن انسان مشغولند و انسان باید در هرحال به خدا پناه برد. اما حضور شیاطین در سه موقع زیاد اهمیت دارد:
یکی وقت نماز، و دیگر وقت قرائت قرآن و دیگر وقت حضور مرگ و قبض روح.
و در این سه موقع مخصوصاً امر وارد شده به استعاذه. و رسول خداصاز دفع شیاطین عاجز است و باید به خدا پناه برد، طبق امر خدا در آیات فوق.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٠٠﴾[المؤمنون:۹۹-۱۰۰]
ترجمه: تا وقتی که یکی از ایشان را مرگ بیاید، گوید پروردگارا مرا برگردانید (۹۹) شاید من در آنچه واگذاردم، عمل شایسته کنم. نه چنین است این کلمه، کلمهای است که او گویندۀ آن است و از جلو ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند(۱۰۰).
نکات: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ﴾متعلق است به فعل ﴿يَصِفُونَ﴾، یعنی همواره به بدگویی اشتغال دارند تا هنگام رسیدن مرگ. و مقصود از ﴿فِيمَا تَرَكۡتُ﴾، ماء موصوله عام است آنچه را ترک کردم از مال و عبادات. و جملۀ: ﴿هُوَ قَآئِلُهَا﴾، جملۀ اسمیه آمده برای دوام یعنی مدام میگوید و از آن ساکت نمیشود برای مستولی شدن حسرت بر او و برزخ حائلی است بین دو حیات دنیا و آخرت.
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ ١٠١ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٢ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فِي جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ ١٠٣ تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ ١٠٤ أَلَمۡ تَكُنۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ ١٠٥﴾[المؤمنون:۱۰۱-۱۰۵]
ترجمه: پس چون در صور دمیده شود در آن روز نسبها در میان ایشان نباشد و از یکدیگر نپرسند(۱۰۱) پس هرکس میزانهای او سنگین شد پس همانان رستگارند(۱۰۲) و آنان که سبک شود میزانهایشان، پس همانانند که دربارۀ خودشان زیان کرده و در دوزخ جاودانند(۱۰۳) آتش صورتهایشان را میخورد و ایشان در دوزخ زشترو و ترشرویانند(۱۰۴) (به ایشان گفته شود) آیا آیات من بر شما تلاوت نمیشد پس شما به آنها تکذیب میکردید(۱۰۵).
نکات: مقصود از: ﴿فَلَآ أَنسَابَ....﴾سلب نسبت حقیقتاً نیست بلکه سلب منافع نسبت است زیرا در قیامت هیچ کس به فکر دیگری نیست ﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ﴾ [۱۸۹]! و از وحشت و اضطراب و ترس به یکدیگر نپردازند و از حال یکدیگر نپرسند. و مقصود از ﴿وَلَا يَتَسَآءَلُونَ﴾همین است. و کلمۀ ﴿مَوَٰزِينُهُۥ﴾جمع مضاف است و معلوم میشود هرکس چندین میزان دارد، و ممکن است یک میزان برای سنجش عقائدش باشد، میزان دیگر برای اخلاق او، میزان دیگر برای اعمالش. و از ﴿فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ﴾، عدم امتیاز بین سید و غیر سید نیز استفاده میشود، که در قیامت فقط اعمال حسنه بکار آید.
﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَ ١٠٦ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ ١٠٧ قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ ١٠٨ إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ ١٠٩ فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَ ١١٠ إِنِّي جَزَيۡتُهُمُ ٱلۡيَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ١١١﴾
[المؤمنون:۱۰۶-۱۱۱]
ترجمه: گویند: پروردگارا، بدبختی بر ما غالب شد و ما گروهی گمراه بودیم (۱۰۶) پروردگارا ما را از دوزخ بیرون آر پس اگر (به عصیان) عود کردیم محققاً ستمگریم (۱۰۷) گوید دور شوید در آن و با من سخن مگویید(۱۰۸) زیرا گروهی از بندگان من بودند که میگفتند: پروردگارا ایمان آوردیم، پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تویی بهترین رحمکنندگان (۱۰۹) پس شما ایشان را به استهزاء گرفتید تا ذکر مرا از یاد شما بردند و عادت شما این بود که به آنان خنده میکردید(۱۱۰) به درستی که من امروز ایشان را جزاء دادم به سبب آنچه صبر کردند به راستی که ایشانند بهرهبرندگان(۱۱۱).
نکات: نسبت نسیان در جملۀ: ﴿أَنسَوۡكُم﴾به مؤمنین به اعتبار این است که تمسخر ایشان به مؤمنین باعث نسیان و غفلت آنان از یاد خدا شده است، پس باید مسلمان مواظب باشد به اهل توحید تمسخر نکند که یکی از گناهان بزرگ است، و چنانکه در این آیه ذکر شده موجب قطع رحمت گردد، به طوری که خدا به او گوید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ﴾و این کلمه خطاب به سگ باشد و به فارسی «چخ» میباشد و این کلمه برای کمال تحقیر باشد.
﴿قَٰلَ كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ ١١٢ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسَۡٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ ١١٣ قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١٤ أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥﴾[المؤمنون:۱۱۲-۱۱۵]
ترجمه: (خدا) گوید: به عدد سالها چه مقدار در زمین مکث کردید (۱۱۲) گویند: درنگ کردیم یک روز و یا بعضی از روز، از شمارشگران بپرس(۱۱۳) گوید: درنگ نکردید مگر اندکی، کاش شما دانا بودید(۱۱۴) پس آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما برگشت داده نمیشوید(۱۱۵).
نکات: اگر سؤال و جواب راجع به مکث در برزخ باشد از گفت و شنود در این آیات استفاده میشود که عالم برزخ دارای حیات ناقصی است که جواب دهند یک روز یا مقداری از روز و متوجه نشدهاند مدتی را که بین ایشان و قیامت بوده چه مقدار بوده است.
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ ١١٦ وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ١١٧ وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ ١١٨ ﴾ [المؤمنون:۱۱۶-۱۱۸]
ترجمه: پس برتر است خدای کامل الذاتی که فرمانروای حقیقی ثابت است، نیست معبودی مگر خدایی که اوست پروردگار عرش عظیم(۱۱۶) و آنکه بخواند با خدا إله دیگری که برای او برهانی به آن نباشد پس همانا حساب او نزد پروردگارش باشد زیرا که کافران رستگار نمیشوند(۱۱۷) و بگو: پروردگارا، بیامرز و رحم کن و تویی بهترین رحمکنندگان(۱۱۸).
نکات: تعالی فعل ماضی از باب تفاعل است و معنی آن این است که؛ خدا برتر است از درک عقول و برتر است از کار بیهوده و برتر است از صفات مخلوق. و معنی ﴿ٱلۡحَقُّ﴾این است که او سزاوار پادشاهی و مالک حقیقی است و حق به معنی ثابت الوجود نیز آمده است. و ﴿لَا بُرۡهَٰنَ﴾صفت بعد از صفت است برای إله و برای تأکید آمده نه برای احتراز، یعنی هرکس غیر خدا را بخواند برهانی ندارد. پس انسان باید به این آیه توجه نماید.
[۱۸۶] زیرا –چنانکه فخر رازی میگوید- مواد غذایی چه حیوانی و چه گیاهی – و حیوانی هم به گیاهی منتهی میشود- و گیاه از سطح زمین –یعنی خاک- و آب به وجود میآید. بنابراین در حقیقت انسان از عُصارهای از گِل به وجود آمده است. (برگرفته از تفسیر الکبیر: ۲۳/۸۴). [۱۸۷] «و به یاد آرید که خدا شما را جانشینان روی زمین نموده پس از قوم نوح» [الأعراف:۶۹]. [۱۸۸] «اگر در آسمان و زمین خدایانی غیر خدا بود هر آینه فاسد شده بودند.» [الأنبیاء: ۲۲]. [۱۸۹] «روزی که مرد از برادرش بگریزد؛ و از مادرش و پدرش» [عبس: ۳۴-۳۵].