تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ نحل مکی و دارای ۱۲۸ آیه می‌باشد

سورۀ نحل مکی و دارای ۱۲۸ آیه می‌باشد

سورة النحل (مكية وهي مائة وثمان وعشرون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١ يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ ٢[النحل:۱-۲]

ترجمه: بنام خدای رحمن رحیم. امرخدا می‌آید پس آن را با شتاب مخواهید، منزه است او و برتر است از آنچه شریک او قرار می‌دهند(۱) فرشتگان را با وحی، به امرخود بر هر‌کس از بندگانش بخواهد نازل می‌کند که بترسانید که إلهی (ملجأی) جز من نیست پس بپرهیزید از من(۲).

نکات: چون رسول خداصمردم را می‌ترسانید از عذاب و نکبت دنیا و آخرت، امّا عذاب دنیا از قتل، ذلت، تفرقه و زیردستی و امّا عذاب آخرت که معلوم است، ولی اهل مکه از وعد و وعید رسول خداصچیزی نمی‌دیدند و می‌گفتند: پس کو و چه شد و چرا نیامد؟ حق‌تعالی جواب داده ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِیعنی امر خدا آمدنی است زیرا در زبان عربی، آیندۀ محقق الوقوع را به لفظ ماضی ذکر می‌کنند. بنابراین، آینده آمدنی و حتمی است پس عجله مکنید. و چون کفار می‌گفتند: اگر وعده‌های تو راست باشد این بت‌ها شفعای ما هستند، حق‌تعالی جواب داده: خدا منزه است از اینکه مخلوق او دخالت در کار او نماید و در امور او شرکت کند. و چون کفار می‌گفتند: تو چگونه فهمیدی که خدا وعد و وعیدی دارد و اسرار غیب را مشاهده کردی نه دیگری؟ خدا جواب داده که: ﴿يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓو مقصود از ملائکه، ممکن است جبرئیل با همراهانش باشد از مأمورین وحی، وممکن است خود جبرئیل باشد، و اگر چه جبرئیل مفرد است ولی از او تعبیر به جمع شده برای ریاست او. و امّا روح اگرچه چندین معنی دارد، در این آیه به معنای وحی می‌باشد، چنانکه در آیۀ دیگر فرموده: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا [۶۸]، و در آیۀ دیگر فرموده: ﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ [۶۹]و اما اینکه به وحی الهی روح گفته می‌شود برای اینکه جسد انسانی مرده‌ای‌است کثیف ظلمانی، روح که به او دمیده شود زنده گردد و نورانی و آثار حیات و نور در حواس پنجگانه ظاهر گردد. روح نیز نادان و تاریک است، نیروی عقل که به آن رسید، دارای نورانیت زیادتر و درک بیشتری می‌شود. و عقل نیز در نورانیت و صفا کامل نیست تا وقتی که به ذات و صفات الهی معرفت پیدا کند و به عالم غیب و شهادت آگاه گردد و آگاهی و صفای او کامل نمی‌شود مگر به وحی. پس، وحی روح است برای جهان عقلی و عقل روح است برای جهان ارواح آدمیت، و روح هم که حیاتست برای جنبش اجساد [۷۰]. و چون به وسیلۀ روح وحی قوۀ علمی و عملی انسان کامل شود لذا در مقام علمی فرموده: ﴿أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠، و در مقام عملی فرموده ﴿فَٱتَّقُونِ. و چون وصول وحی به انبیاء به توسط فرشتگان است و لذا ایمان به فرشتگان مقدم بر ایمان به رسولان شده چنانکه در سورۀ بقره فرموده: ﴿كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِ [۷۱].

﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ تَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٣ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ ٤ وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاۖ لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ ٥ وَلَكُمۡ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسۡرَحُونَ ٦ وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ إِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ٧[النحل:۳-۷]

ترجمه: خدا آسمان‌ها و زمین را به حق و حکمتی محقق آفرید، برتر است او از آنچه شریک او قرار می‌دهند(۳) انسان را از نطفه آفرید، پس ناگاه این انسان آشکارا بخصومت پرداخت(۴) و چهارپایان را آفرید برای نفع شما، در آنها گرمی و بهره‌هایی است و از آنها می‌خورید(۵) و برای شما در آنها زینت و تجملی است هنگامی که از چراگاه می‌آورید و هنگامی که به چرا می‌برید(۶) و بارهای گران شما را برمی‌دارند و به شهری که جز بازحمت جان‌ها نمی‌توانستید به آن برسید، می‌برند، به درستی که صاحب اختیار شما محققا مهربان رحیم است (۷).

نکات: پس از آنکه در آیۀ قبل هدف از ارسال رسل را بیان کرد که خداشناسی و تقوی است، در این آیات بیان می‌کند دلایل توحید را. اول خلقت آسمان‌ها و زمین که از چند جهت دلیل بر وجود فاعل مختار قادری دارد:

۱- از جهت اینکه حجم آسمان‌ها و زمین دارای نهایت و حد معینی است و تخصیص دادن آنها را به حد معینی که نه کمتر شده و نه زیادتر، مخصصی لازم دارد که آن را اندازه‌گیری کرده.

۲- از جهت نظم معین و تخصیص دادن آنها را به این نظم معین، ناظم مختار قادری لازم دارد.

۳- از جهت حرکت که حرکت حادث است و محدثی لازم دارد.

۴- آسمان‌ها و زمین دارای اجزایند، پاره‌ای از آنها در سطح واقع شده و پاره‌ای در عمق، و اختصاص هر جزئی به محل معین مخصّص قادر مختاری لازم دارد، و همین جهات در نطفه و سایر مخلوقات جاری است. و مقصود از جملۀ ﴿فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ، بیان نهایت پستی، و نهایت قدرت اوست. و ممکن است ﴿خَصِيمٞصفت نطفه باشد چون ذرات نطفه با یکدیگر مسابقه دارند و گویا با هم مخاصمه می‌کند در رسیدن به هدف انسانیت. و مقصود از ﴿دِفۡءٞ، گرمی و گرم شدن بشر است به واسطۀ پشم و کرک و پوست چهارپایان.

﴿وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَزِينَةٗۚ وَيَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨ وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَ ٩ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗۖ لَّكُم مِّنۡهُ شَرَابٞ وَمِنۡهُ شَجَرٞ فِيهِ تُسِيمُونَ ١٠ يُنۢبِتُ لَكُم بِهِ ٱلزَّرۡعَ وَٱلزَّيۡتُونَ وَٱلنَّخِيلَ وَٱلۡأَعۡنَٰبَ وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ١١[النحل:۸-۱۱]

ترجمه: و اسب‌ها، استرها و خرها را آفرید تا سوار آنها شوید و (شما را) آرایشی باشد و می‌آفریند آنچه را نمی‌دانید(۸) و بر خداست معتدل کردن راه و بعضی از آن راه، انحراف دهندۀ از حق است و اگر خدا بخواهد همۀ شما را هدایت می‌کند(۹) او آن خدایی است که آب را از آسمان برای شما فرو فرستاد از آن است آشامیدنی و از آن است درخت که در آن (چهارپایان خود را) می‌چرانید(۱۰) می‌رویاند به آن آب برای شما کشت و زیتون و درختان خرما و انگورها و از همۀ میوه‌ها، بی‌گمان در آن نشانه‌ای‌است برای گروهی که بیندیشند(۱۱).

نکات: جملۀ: ﴿لِتَرۡكَبُوهَا، دلالت دارد که اسب، استر و الاغ برای سواری خلق شده نه برای خوردن گوشت آنها، و لذا پاره‌ای از فقها به این آیه استدلال کرده‌اند بر حرمت گوشت آنها. و جملۀ: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِدلالت دارد که بر خدا لازم است راه حق و باطل را برای بندگان خود بیان کند. و جملۀ ﴿لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ، دلالت دارد بر اینکه انسان باید در قدرت نمایی خدا در حیوانات و اشجار و خلقت آسمان و زمین فکر کند. اختصاص دادن هر عضوی از اعضای انسان به محلی که هست مخصص قادر مختاری لازم دارد.

﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ وَٱلنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتُۢ بِأَمۡرِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ١٢ وَمَا ذَرَأَ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَذَّكَّرُونَ ١٣ وَهُوَ ٱلَّذِي سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَ لِتَأۡكُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِيّٗا وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡيَةٗ تَلۡبَسُونَهَاۖ وَتَرَى ٱلۡفُلۡكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٤ وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ وَأَنۡهَٰرٗا وَسُبُلٗا لَّعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥ وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ ١٦[النحل:۱۲-۱۶]

ترجمه: و برای نفع شما شب و روز و خورشید و ماه را رام کرد و ستارگان به فرمان او مسخّرند به درستی که در اینها محققا آیات و نشانه‌های قدرت فاعل مختاری‌است برای گروه خردمندان(۱۲) و آنچه را برای شما در زمین آفرید، در حالی که رنگ‌های آن گوناگون است، به درستی که در این، نشانۀ قدرت است برای گروهی که متذکّر شوند(۱۳) و اوست که دریا را تسخیر کرد تا از آن گوشتی تازه بخورید و از آن زیوری را که می‌پوشید بیرون بیاورید و کشتی‌ها را شکافندگان در دریا می‌بینی و تا بجوئید از فضل او و شاید شما شکر کنید(۱۴) و در زمین کوه‌های استواری را افکند که مبادا شما را بلرزاند و انداخت شهرها و راه‌هایی را تا شاید شما راه یابید(۱۵) و در زمین علاماتی نهاد و به وسیلۀ ستاره ایشان راه می‌یابند(۱۶).

نکات: لام در جملۀ: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ...برای نفع است، یعنی خدا مسخر نموده برای نفع شما نه اینکه خدا مسخر شما کرده باشد، بلکه مسخر شما نکرده، مسخر امر خودش است و لذا فرموده: ﴿مُسَخَّرَٰتُۢ بِأَمۡرِهِ. و جملۀ: ﴿مُخۡتَلِفًا....رد است بر طبیعیین که می‌گویند خالق اشیاء طبیعت است! در این آیه می‌گوید: طبیعت واحده باید اثر واحده داشته باشد، مثلاً یک برگ گل داخل آن زرد است و سطح خارج آن سرخ است و اگر مؤثر آن طبیعت بود باید داخل و خارج آن فرقی نداشته باشد و یا در بستان واحد میوه‌های مختلفه و رنگ‌های جورواجور، و حتی یک انگور آب آن یک خاصیت دارد، پوست آن خاصیت ضد آن و حبۀ آن خاصیت دیگر و... معلوم می‌شود مؤثّر فاعل مختاری است که هر کدام اینها را اثر مخصوص داده [۷۲]. و جملۀ: ﴿لِتَأۡكُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِيّٗادلالت دارد که تمام حیوانات دریایی گوشتشان حلال است مگر اینکه مضر و یا از خبائث باشد. و فرقی میان ماهی پولک‌دار و پولک ندار نیست زیرا ﴿لَحۡمٗااطلاق دارد. و اینکه فرموده: ﴿لَحۡمٗا طَرِيّٗا، چون در مقام منّت بوده و گوشت تازه بیشتر لذت دارد قید ﴿طَرِيّٗاآورده و گر نه گوشت خشکیده و ماهی شور که آن را با دود می‌خشکانند حرام نیست مگر اینکه تعفّن پیدا کند و مضر گردد. و مقصود از ﴿حِلۡيَةٗ تَلۡبَسُونَهَا، همان زیورها و چیزهایی است که از دریا خارج می‌کنند از لؤلؤ و مرجان و یا علف‌هایی که آن را لباس می‌کنند. و جملۀ: ﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ، دلالت دارد بر جواز راه یافتن به توسّط نشانه‌های زمین و یا ستارگان و اعتماد بر دلالت ستارگان بر جهت پیدا کردن قبله.

﴿أَفَمَن يَخۡلُقُ كَمَن لَّا يَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ١٧ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٨ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ١٩ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ ٢٢ لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَكۡبِرِينَ ٢٣ [النحل:۱۷-۲۳]

ترجمه: پس آیا کسی که خلق می‌کند مانند کسی است که خلق نمی‌کند آیا متذکر نمی‌شوید(۱۷) و اگر نعمت خدا را بشمارید شمارۀ آن را به اتمام نرسانید به درستی که البته خدا آمرزندۀ رحیم است(۱۸) و خدا می‌داند آنچه پنهان می‌کنید و آنچه را آشکار می‌دارید(۱۹) و آنانی را که غیر از خدا می‌خوانند چیزی را خلق نمی‌کنند و خود مخلوقند(۲۰) مردگانی غیرزنده و درک نمی‌کنند که کی برانگیخته می‌شوند(۲۱) خدای شما ملجأی است یگانه پس آنان که به آخرت ایمان نمی‌آورند دلهاشان انکارکننده و خود سرکشانند(۲۲) ناگزیر اینکه آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند خدا می‌داند به درستی که او سرکشان را دوست نمی‌دارد(۲۳).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿أَفَمَن يَخۡلُقُ....این است که غیر خالق را با خالق مساوی ندانید و در حوائج و پرستش توجه به غیر خالق بر خلاف عقل و تفکر است. و جملۀ: ﴿لَا تُحۡصُوهَآ، دلالت دارد که بنده چون شمارۀ نعمت‌ها را نتواند پس شکر نعمت‌ها را چگونه تواند. و جملۀ: ﴿مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَدلیل دیگری است بر اینکه توجه به غیر خدا که از باطن انسان خبر ندارد و نمی‌داند تو راست می‌گویی و یا دروغ، سزاوار نیست. و در آیات ۲۰ به بعد که فرموده ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ، دلالت دارد که هر کس چیزی خلق نکند و خود مخلوق باشد و بمیرد و نداند روز بعث و قیامت چه وقت خواهد بود نباید او را خواند، و تمام انبیاء و اولیاء چنین بوده‌اند که خود مخلوقند و خالق نبوده و از دنیا رفته و نمی‌دانستند که قیامت چه وقت خواهد شد، بنابر این خواندن آنان شرک است و رسول خداصبه صریح قرآن وفات کرده و از وقت بعث و قیامت خبر نداشت چنانکه در سورۀ اعراف آیۀ ۱۸۷ و آیات دیگر فرموده: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي [۷۳].

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡ قَالُوٓاْ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٢٤ لِيَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ كَامِلَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٍۗ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ ٢٥ قَدۡ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡيَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَ ٢٦ ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُخۡزِيهِمۡ وَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِيهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ إِنَّ ٱلۡخِزۡيَ ٱلۡيَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٢٧

[النحل:۲۴-۲۷]

ترجمه: و چون به ایشان گفته شود پروردگار شما چه نازل کرده گویند: افسانه‌های پیشینیان را(۲۴) تا در روز قیامت بارهای سنگین خود را به طور کامل بر دوش گیرند و(نیز) بعضی از بارهای سنگین کسانی را که ندانسته گمراهشان می‌کردند، آگاه باش بد است آنچه بر دوش می‌گیرند(۲۵) به تحقیق آنان که پیش از ایشان بودند مکر کردند پس خدا بنیانشان را از ریشه بدر آورد و سقف را بر ایشان از بالای ایشان فرود آورد و عذاب از جایی به ایشان رسید که نمی‌دانستند(۲۶) سپس روز قیامت ایشان را خوار می‌کند و می‌گوید: کجاست آن شریکان من (به خیال شما) که دربارۀ ایشان به عداوت و طرفداری برخاسته بودید، آنانکه به ایشان دانش داده شده گویند: خواری و بدی امروز بر کافران است (۲۷).

نکات: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم....راجع به بزرگان گمراهان است که زیردستان‌شان از ایشان جویا می‌شدند که خدا چه نازل کرده؟ می‌گفتند: چیزی نیست قرآن جز افسانه‌های پیشینیان. و بدین واسطه گناه خود و مراجعین خود را به دوش می‌کشیدند چنانکه رسول خداصفرمود: «أَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى الْهُدَى فَاتُّبِعَ فَلَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ وَأَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ وَاتُّبِعَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مِثْلَ أَوْزَارِ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْ‏ء». یعنی: «هر کسی که مردم را به سوی هدایت دعوت کند و پیروی شود برای اوست اجر آنان که پیروی او کرده‌اند و چیزی از اجر پیروان کم نمی‌شود، و هرشخصی که مردم را به سوی ضلالت بخواند پس پیروی شود بر اوست مانند گناه هر‌کس که پیروی او کرده و از گناه پیروانش کم نشود.»[۷۴]جملۀ: ﴿كُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِيهِمۡ، دلالت دارد بر اینکه گمراهان از بزرگانشان دفاع و طرفداری می‌کنند و برای شریکان خیالیشان که برای خدا آورده‌اند با منکرین عداوت می‌ورزند.

﴿ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡۖ فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَ مَا كُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٨ فَٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ ٢٩[النحل:۲۸-۲۹]

ترجمه: آنان که فرشتگان قبض روحشان می‌کنند در حالی که به خود ستم کرده‌اند، پس آ‌نان از در تسلیم درآیند و گویند که ما عمل بدی نکرده‌ایم، آری، محققا خدا داناست به آنچه می‌کردید(۲۸) پس وارد درهای دوزخ شوید در حالی که در آن ماندنی هستید پس محققا جایگاه متکبرین بد است(۲۹).

نکات: جملۀ: ﴿تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ....دلالت دارد بر اینکه عده‌ای از فرشتگان مأمورند برای قبض ارواح ستمگران و کافران. اما عدۀ دیگری از فرشتگان مأمورند برای قبض روح پاکان که در آیات بعد خواهد آمد. و اینکه کفار می‌گویند: ﴿مَا كُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢ، یا دروغ می‌گویند یا اینکه به نظر خودشان اعمال خودشان خوب بوده است.

﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡۚ قَالُواْ خَيۡرٗاۗ لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِينَ ٣٠ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَۚ كَذَٰلِكَ يَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِينَ ٣١ ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٢[النحل:۳۰-۳۲]

ترجمه: و به آنان که پرهیزکارند گفته شود پروردگار شما چه نازل کرده؟ گویند: خیر را. برای آنان که در این دنیا نیکی کردند، نیکی باشد و البته سرای آخرت بهتر است و البته چه نیکوست سرای پرهیزگاران(۳۰) بهشت‌های دائمی که داخل آن می‌شوند و از زیر آن برایشان نهرها جاری است و برای‌شان در آنجا هر چه بخواهند موجود است، بدین گونه خدا جزا می‌دهد پرهیزکاران را(۳۱) همان کسانی‌که فرشتگان قبض روحشان می‌کنند درحالی که پاکند، فرشتگان می‌گویند سلام و سلامت بر شما داخل بهشت شوید در مقابل آنچه عمل می‌کردید (۳۲).

نکات: آنان که پرهیزکارند و به وظایف خود عمل می‌کنند به قوانین الهی خوشبین و همه را خیر می‌دانند. ولی بر عکس آنان که حقه باز و عصیانکار هستند به آیات الهی و قوانین خدا بدبین هستند و میل دارند با توجه به مقامات خیالی از کیفر خود بگریزند. و جملۀ: ﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ، دلالت دارد که چون انبیاء، اولیاء و صلحاء از دنیا می‌روند و به دست ملائکۀ رحمت قبض می‌شوند به ارواح ایشان گفته می‌شود بروید در بهشت در مقابل عمل خود. پس روح انبیاء و صلحاء وارد بهشت می‌شود نه در زیر خاک، نه در ضریح، نه در گنبد، نه در حرم و نه در دنیا. پس کسانی که می‌روند سر قبر اولیا و صلحا و خیال می‌کنند ارواح ایشان در آنجا می‌باشد از این آیات قرآنی به کلی بی‌اطلاعند و به واسطۀ بعضی از اخبار جعلیه و گویندگان خرافی به خرافات افتاده‌اند.

﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ يَأۡتِيَ أَمۡرُ رَبِّكَۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ ٣٣ فَأَصَابَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٣٤ وَقَالَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٣٥[النحل:۳۳-۳۵]

ترجمه: آیا در تصدیق نبوت انتظار دارند تا این که فرشتگان برای ایشان بیاید و یا امر پروردگارت بیاید بدینگونه رفتار کردند آنان که پیش از ایشان بودند و خدا به ایشان ستم نکرد ولیکن خودشان به خود ستم می‌کردند(۳۳) پس نتیجه‌های بدِ آنچه کردند به ایشان رسید و به ایشان احاطه کرد آنچه به آن استهزا می‌کردند(۳۴) و آنان که مشرک شدند گفتند: اگر خدا خواسته بود ما پرستش چیزی غیر او را نکرده بودیم نه ما و نه پدرانمان و چیزی را از جانب او حرام نمی‌کردیم بدین گونه رفتار کردند آنان که پیش از ایشان بودند، پس آیا وظیفه‌ای بر پیغمبران جز رسانیدن آشکار هست(۳۵).

نکات: یکی از اشکالات کفّار بر رسالت محمدصاین بود که می‌گفتند: اگر مأمور از طرف خداست چرا ملائکه برای تصدیق او نازل نمی‌شود و چرا فرمان الهی برای عذاب ما صادر نمی‌گردد؟ حق‌تعالی در جواب ایشان فرمود: أمم سابقه نیز چنین می‌گفتند و مقصودشان هدایت نبود بلکه استهزاء بود به دلیل جملۀ: ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ. اشکال دیگر کفار این بود که خدا خواسته و ارادۀ او تعلق گرفته که ما و پدرانمان غیر خدا را بپرستیم و حلال و حرام از خودمان به نام خدا جعل کنیم و اگر خدا کفر ما را خواسته، پیغمبر آمدن چه فایده دارد و باطل است؟ جواب ایشان در آیۀ بعد آمده که خدا برای تمام امت‌ها پیغمبر فرستاده و از بندگی غیرخود منع کرده، پس او کفر کسی را اراده نکرده است. نویسنده گوید: اگر خدا به ارادۀ تکوینی ارادۀ کفر بنده را کرده باشد جبر لازم می‌آید و آن باطل است، و اگر به ارادۀ تشریع کفر کسی را بخواهد باید در کتب خود ابلاغ کند که مردم کافر باشید و حال اینکه چنین ابلاغی نشده بلکه برعکس شده چنانکه در آیۀ ذیل آمده است:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ٣٦ إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَن يُضِلُّۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ ٣٧ وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَا يَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن يَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٨ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَ ٣٩ إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَيۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٤٠ [النحل:۳۶-۴۰]

ترجمه: و به تحقیق ما پیوسته در هر امتی پیغمبری را برانگیختیم، که خدا را پرستش کنید و از طاغوت (معبود و مطاعی غیر از خدا) اجتناب کنید، پس برخی از ایشان کسی است که خدا او را هدایت کرد و برخی از ایشان ضلالت برای او سزاوار شد، پس در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود(۳۶) اگر بر هدایت کردنشان حریصی، پس محقّقا خدا کسی را که به گمراهی محکوم کرده هدایت نمی‌کند و ایشان‌را یاورانی نیست(۳۷) وبه‌خدا قسم خورند قسم‌های‌جدی که خدا کسی را که بمیرد برنمی‌انگیزد، آری (برمی‌انگیزد) وعده‌ای است بر خدا ثابت ولیکن بیشتر مردم نمی‌دانند(۳۸) برای این که برای ایشان بیان کند آنچه در آن اختلاف می‌کردند و برای آنکه کفار بدانند که ایشان دروغگو بوده‌اند(۳۹) همانا فرمان ما به (ایجاد)چیزی چون اراده‌اش کنیم، این است که بگوییم باش تا بشود(۴۰).

نکات: جملۀ: ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ، دلالت دارد که هدف از دعوت انبیاء دو چیز است. یعنی؛ پرستش خدا و دور شدن از شرک. و جملۀ: ﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ...دلالت دارد که حق‌تعالی به درخواست رسول خود کار نمی‌کند و طبق قوانین مقررۀ خودکار می‌کند. مثلاً در موضوع هدایت هر‌کس طالب باشد او را هدایت می‌کند و هر‌کس طالب نباشد خواست رسول، سنّت خدا را تغییر نمی‌دهد. و جملۀ: ﴿وَأَقۡسَمُواْ....تا آخر، دلالت دارد که کفار چون محال می‌دانستند که خدای تعالی پس از تفرقۀ اجزاء بدن و اعدام شدن بشر دو مرتبه او را در قیامت عود دهد، لذا با جد و جهد قسم می‌خوردند که خدا زنده نمی‌کند مرده‌ها را. حق‌تعالی برای امکان عود سه جواب داده:

اول، اینکه خدا وعده کرده و تخلف وعده بر او محال است.

دوم، برای جدا کردن مبطل از محق و ظالم از مظلوم و بیان عدم تساوی آنان در جزاء.

سوم، اینکه خدا ابتدا به امر «باش» از عدم هر چیزی را به وجود آورده، بنابر این در قیامت نیز پس از معدوم شدن می‌تواند ایجاد کند.

اگر کسی بگوید مخاطب امر ﴿كُنمعدومات است یا موجودات؟ جواب گوییم: به هیچ‌کدام ولیکن برای تمثیل و بیان به قدر عقول عرف است. و ممکن است بگوییم: اگر چه ﴿كُنلفظاً خطاب است ولی به معنی اخبار از حدوث است.

﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١ ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٤٢ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤[النحل:۴۱-۴۴]

ترجمه: و کسانی که پس از ظلم به ایشان، در راه خدا هجرت کردند، البته ایشان را در دنیا جایگاه نیکو دهیم و محقّقاً مزد آخرت بزرگتر است اگر بدانند(۴۱) آنان که صبر نموده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند(۴۲) و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به ایشان وحی می‌کردیم، پس بپرسید از اهل ذکر (تورات) اگر شما نمی‌دانید(۴۳) (آن رسولان را فرستادیم) با دلیل‌های روشن و آیات وحی و به سوی تو این قرآن را نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی آنچه به ایشان نازل شده و شاید ایشان فکر کنند(۴۴).

نکات: آیۀ: ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ....نازل شده در حق معذَّبین فی الله از اصحاب رسول‌خداص، چون مشرکین منکر قیامت بودند و قسم می‌خوردند که قیامتی نیست با این حال هرچه می‌توانستند مسلمین را آزار می‌دادند و معذبین فی الله عدّۀ زیادی بودند مانند: صهیب، عمّار، والدین او، بلال و خبّاب، که خدای تعالی پس از هجرتشان ایشان را در شهری بهتر از مکه جای داد یعنی در مدینه که آب و هوای آن از مکه بهتر بود. روایت شده که صهیب را گرفتند برای اذیت، به اهل مکه گفت: من مرد پیری هستم اگر با شما باشم نفعی به شما نرسانم و اگر علیه شما باشم برای شما ضرری ندارد، پس شما مال مرا بگیرید و مرا رها کنید. ایشان مال او را گرفتند و او را رها کردند. او به سوی مدینه هجرت کرد و خدمت رسول خداصرسید، ابوبکر به او گفت: بیع نافعی کردی. و روایت شده که عمر هرگاه به یکی از مهاجرین عطایی از بیت المال می‌داد، می‌گفت: بگیر این وعدۀ خدا است در دنیا و آنچه خدا برای شما ذخیره کرده افضل است [۷۵]و این آیه را قرائت می‌کرد. و مقصود از اهل ذکر، اهل کتاب تورات و انجیل است.

﴿أَفَأَمِنَ ٱلَّذِينَ مَكَرُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ أَن يَخۡسِفَ ٱللَّهُ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ يَأۡتِيَهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَ ٤٥ أَوۡ يَأۡخُذَهُمۡ فِي تَقَلُّبِهِمۡ فَمَا هُم بِمُعۡجِزِينَ ٤٦ أَوۡ يَأۡخُذَهُمۡ عَلَىٰ تَخَوُّفٖ فَإِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٌ ٤٧ أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ يَتَفَيَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَٱلشَّمَآئِلِ سُجَّدٗا لِّلَّهِ وَهُمۡ دَٰخِرُونَ ٤٨ وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ ٤٩ يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ۩ ٥٠[النحل:۴۵-۵۰]

ترجمه: آیا آنان که با مکر بدی‌ها را انجام داده، ایمن شده‌اند از اینکه خدا به زمین فرو بردشان و یا از جایی که ندانند عذابی برایشان بیاید(۴۵) و یا ایشان را در حال رفت و آمدشان بگیرد و ایشان عاجزکنندۀ خدا نباشند (۴۶) و یا ایشان را برحال ترس و اضطراب گرفتار کند، پس به درستی که پروردگار شما البته مهربان و رحیم است(۴۷) آیا دیده نیفکندند به آنچه خدا خلق کرده که سایۀ آنها می‌گردد از طرف راست و چپ‌ها، در حالی که برای خدا سجده‌کنان هستند و در حالی که ایشان ذلیلانند(۴۸) و برای خدا سجده می‌کند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از جنبنده و فرشتگان و ایشان تکبّر نمی‌ورزند(۴۹) می‌ترسند از پروردگارشان که فوق ایشان است و آنچه مأمورند بجا می‌آورند (۵۰).

نکات: حق‌تعالی کفار را به چهار چیز تهدید نموده:

اول، فرو بردن به زمین چنانکه برای قارون شد.

دوم، از جایی که ندانند عذابی به ایشان برسد.

سوم، در حال گردش سفر و یا در حال رفت و آمد و یا در حال انقلاب فکری و تفکر گرفتار و یا عذابشان برسد.

چهارم، پس از ترسانیدن و یا نقص از اطراف ایشان را عذاب کند.

و مقصود از جملۀ: ﴿يَتَفَيَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ، این است که تمام موجودات حتی کمترین آثارشان که سایه باشد به امر خدا و در تحت قدرت او خاضعند. و مراد از سجدۀ غیرمکلفین، سجدۀ تکوینی است یعنی طبق قوانین الهی در کارند. و مقصود از کلمۀ: ﴿مِّن فَوۡقِهِمۡ، فوقیت مکان نیست بلکه فوقیّت بالقهر و الغلبه می‌باشد و از این آیه عصمت ملائکه استفاده می‌شود، اگر چه ایشان مختار نیز هستند.

﴿وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ ٥١ وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاۚ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ ٥٢ وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجۡ‍َٔرُونَ ٥٣ ثُمَّ إِذَا كَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنكُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنكُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ ٥٤ لِيَكۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَيۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٥٥[النحل:۵۱-۵۵]

ترجمه: و خدا گفت دو اله را که دوتا است نگیرید، همانا او اله (ملجأ و معبود) یکتا است، پس فقط از من بترسید(۵۱) و برای او و ملک اوست آنچه در آسمان‌ها و زمین است، و مخصوص اوست دین و انقیاد دائماً، پس آیا از غیرخدا پرهیز می‌کنید(۵۲) و هر نعمتی که با شما است از جانب خداست، سپس چون شما را ضرر برسد به سوی او می‌نالید(۵۳) سپس چون ضرر را از شما برطرف کرد ناگاه گروهی از شما به صاحب اختیار خود شریک قایل‌اند(۵۴) تا کفران کنند به ‌آنچه ایشان‌ را داده‌ایم، پس بهره برید که به زودی خواهید دانست(۵۵)

نکات: ﴿إِلَٰهَيۡنِچون محال است و به اضافه چون قول به ﴿إِلَٰهَيۡنِقبیح و زشت است لذا برای نفرت دادن سامع قبح آن مکرر شده به کلمۀ: ﴿ٱثۡنَيۡنِ. و محالیّت آن برای آنست که دو إله اگر هر دو واجب بالذات باشند هر دو در وجوب ذاتی مشترکند و در تعیین خود متباین و متمایز خواهند شد پس مرکب می‌شوند از ما به المشارکۀ و ما به التباین و هرمرکبی ممکن است. دلیل دیگر اگر یکی از این دو حرکت جسمی را بخواهد و دیگری سکون آن را پس اگر مراد هر دو حاصل شود محال است و اگر مراد یکی حاصل شود و از دیگری نشود آن دیگری عاجز است و عاجز خدا نیست، و اگر مراد هیچ کدام حاصل نشود هر دو عاجزند. دلیل دیگر، اگر دو إله باشد هر یک از این دو می‌توانند ملک خود را از دیگری مستور نماید یا خیر؟ اگر بتوانند هر دو عاجزند [۷۶]و اگر نتوانند نیز هر دو عاجزند و عاجز که خدا نیست. پس محال است دو إله بودن. این وجود شریک برای خدا که ذاتا محال شد همچنین است در صفات، افعال و در عبادت که آن هم قبیح و زشت و مستنکر است. و اینکه فرموده: ﴿وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًا [۷۷]، برای این است ممکن محتاج است دائما.

﴿وَيَجۡعَلُونَ لِمَا لَا يَعۡلَمُونَ نَصِيبٗا مِّمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡۗ تَٱللَّهِ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ ٥٦ وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا يَشۡتَهُونَ ٥٧ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِۖ وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٦٠[النحل:۵۶-۶۰]

ترجمه: و برای آنچه نمی‌دانند نصیبی از آنچه روزی ایشان نموده‌ایم قرار می‌دهند، به خدا قسم البته سؤال کرده شوید از آنچه افتراء می‌زنید(۵۶) و برای خدا دختر‌ها قرار می‌دهند منزه است او و برای خودشان آنچه میل دارند (قرار می‌دهند) (۵۷) و چون یکی از ایشان به (تولّد) دختر بشارت داده شود رویش سیاه می‌گردد در حالی که پر از خشم است(۵۸) از قوم خود پنهان می‌شود از بشارت بدی که به او داده شده (فکر می‌کند که) آیا با خواری نگه‌ داردش و یا در خاک پنهانش کند آگاه باش بد حکمی می‌کنند(۵۹) برای آنان که به آخرت ایمان ندارند مَثَل بد است و برای خدا مَثَل برتر و اوست عزیز حکیم(۶۰).

نکات: ضمیر ﴿لَا يَعۡلَمُونَ، ممکن است به مشرکین برگردد و ممکن است به بت‌ها برگردد. و نصیبی که برای بتها قرار می‌دادند [۷۸]عبارت بود از مقداری از زراعت و چهار پایان خود مانند: بحیره، سائبه، وصیله و حامی که در آیۀ ۱۰۳ سورۀ مائده ذکر شده و ممکن است بگوییم نصیبی از خلقت و مدیریت جهان را برای غیرخدا می‌دانستند، مانند ستاره‌پرستان که ستاره‌ها را مؤثر می‌دانستند و مانند بعضی از بت‌پرستان که اولیاء خدا را که بتها مظاهر آنان بود مؤثر می‌دانستند و مانند شیعیان و صوفیان که اولیاء و مرشدین را مؤثر می‌دانند [۷۹]. و جملۀ: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمراجع به زمان جاهلیت است که مردی در موقع زاییدن زن خود، خود را مخفی می‌کرد تا بداند چه فرزندی برای او آمده، اگر پسر بود خوشحال می‌شد و اگر دختر بود افسرده و محزون می‌شد و برای مردم ظاهر نمی‌شد تا فکری کند که آیا دختر را در خاک کند و یا حبس کند و یا بکشد. روایت شده که قیس بن عاصم گفت: «إِنِّي وَارَيْتُ ثَمَانِيَ بَنَاتٍ فِي الجَاهِلِيَّةِ»، فَقَالَ ص: «أَعْتِق عَنْ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ رَقَبَةً. فَقَالَ: إِنِّي ذُو إِبِلٍ، فَقَالَص: اِهْدِ عَنْ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ هَدْيًا» [۸۰]. و روایت شده که مردی به رسول خداصعرض کرد من شیرینی اسلام را نچشیده‌ام زیرا در جاهلیت دخترم را گفتم زینت کرد، پس او را بیرون بردم در میان دره‌ای انداختم که بسیار عمیق بود، آن دختر گفت: پدر مرا کشتی، هر وقت یاد گفتار دخترم می‌افتم بهره‌ای از زندگی نمی‌برم، حضرت فرمود: «مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَقَد هَدَمَهُ الإِسلَام» [۸۱]. و در جاهلیت عده‌ای، دخترها را به دریا غرق می‌کردند و بعضی دیگر در قبر می‌خوابانیده و خاک روی او می‌ریختند و عده‌ای دیگر آنان را می‌کشتند و یا با خواری بزرگ می‌کردند. و مقصود از: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ، صفات کمال و جلال است مانند: «استغناء عن المخلوق وعدم الاحتیاج إلی الولد والمكان والمصاحبة وغیرها» [۸۲]. و مقصود از جملۀ: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَال [۸۳]، صفات تشبیه و عجز و مانند اینها است و یا مراد المثل، الند و الضد است.

﴿وَلَوۡ يُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٦١ وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكۡرَهُونَۚ وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَ ٦٢ تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ ٱلۡيَوۡمَ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٦٣[النحل:۶۱-۶۳]

ترجمه: و اگر خدا مردم را به سبب ستمگریِ ایشان مؤاخذه و عذاب کند بر روی زمین جنبنده‌ای نمی‌ماند ولیکن عقب می‌اندازد تا مدت معین نام برده شده‌ای، پس چون مدتشان برسد لحظه‌ای مؤخّر و مقدم نگردند(۶۱) و برای خدا آنچه را نمی‌پسندند قرار می‌دهند و زبانشان دروغ را نسبت می‌دهد و تصور می‌کنند که نیکو (و یا عاقبت نیک) برای ایشان است ناچار بدون شک آتش برای ایشان است و زودتر به آن می‌روند(۶۲) به خدا سوگند که محققاً (پیامبرانی) پیش از تو به سوی امت‌هایی فرستادیم، پس شیطان اعمالشان را بر ایشان زینت داد، پس آن روز (روز محشر) شیطان یار ایشان است و برای ایشان عذاب دردناک است(۶۳).

نکات: جملۀ: ﴿مَّا تَرَكَ عَلَيۡهَا مِن دَآبَّةٖ، دلالت دارد که همۀ مردم ستمگرند حتی انبیاء، و ممکن است بگوییم که خود انبیاءستمگر نیستند و لیکن اگر در میان آباء و اجداد آنان ستمگر باشد و خدای تعالی عذابشان می‌کرد دیگر انبیاء به وجود نمی‌آمدند و باعث هلاکت تمام حیوانات می‌شد. اگر کسی بگوید حیوانات که ستمی ندارند آنها چرا هلاک گردند؟ جواب ایشان این است که؛ حیوانات برای نفع بشر خلقت شده وقتی که بشر نباشد وجود آنها کأن لم یکن می‌شود. و مقصود کفار از جملۀ: ﴿أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰ، این بوده که پسر چون نیک است مال ما و دختر مال خداست. و ممکن است مقصودشان این بوده باشد که عاقبت نیک یعنی بهشت مال ما است. اگر بگویی ایشان منکر قیامت بودند، چگونه این سخن را اظهار می‌داشتند؟ جواب این است که در مقابل رسول خداصکه می‌فرمود: بهشت مال مؤمنین است، ایشان مدعی بودند که بر فرض صدق محمد بهشت مال ما است.

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٦٤ وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ ٦٥ وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِۦ مِنۢ بَيۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ لَّبَنًا خَالِصٗا سَآئِغٗا لِّلشَّٰرِبِينَ ٦٦ وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِيلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَكَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ٦٧[النحل:۶۴-۶۷]

ترجمه: و نازل نکردیم بر تو این کتاب را مگر برای اینکه برایشان بیان کنی آنچه را در آن اختلاف دارند و برای اینکه هدایت و رحمت باشد برای گروه مؤمنین(۶۴) و خدا از آسمان آب را نازل کرد پس به واسطۀ آن، زمین را پس از موت آن، زنده کرد، به درستی که در آن، نشانه‌ای است برای گروهی بشنوند (۶۵) و به درستی که برای شما در چهار پایان عبرتی است، به شما می‌آشامانیم از آنچه در شکم‌های آنان است از میان سرگین و خون، شیر خالصی را که گوارا است برای نوشندگان(۶۶) و از میوه‌های درخت خرما و انگورها که از آن، نوشابه‌های مستی‌آور و رزق نیکو به دست می‌آورید در این کار نیز آیت قدرت حق است برای خردمندان(۶۷).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿مِنۢ بَيۡنِ فَرۡثٖ وَدَم....این نیست که شیر وسط شکم و سرگین پایین و خون طرف بالا است، بلکه مقصود این است که از اجزاء غذایی که سرگین می‌شود اجزاء کثیفۀ آن، و اجزاء لطیفۀ آن خون می‌گردد، سپس از میان اجزاء خون تلطیف می‌شود و تبدیل به شیر می‌گردد، خدا شیر را از میان اجزاء غلیظه تصفیه کرده و آنقدر تلطیف کرده که موافق بدن طفل می‌گردد. و چون انسان غذائی خورد و یا آبی را آشامید خدا پایین معده را طوری قرار داده که بسته گردد چیزی از آن خارج نگردد تا کاملاً غذا هضم شود و تصفیه شدۀ آن جذب به سوی کبد شود، سپس برای ثقلی که مانده منفذ پائین باز گردد و آن ثقل بیرون رود و این از عجائب خلقت و به تقدیر خدای حکیم است، پس بسته شدن و باز شدن پائین معده طبق حاجت و منفعت به تقدیر فاعل حکیمی است. و اگر برعکسِ این بود موجب فساد بدن می‌گردید و در کبد قوه‌ای است که اجزاء لطیفۀ غذا را تبدیل به خون می‌کند و در وقتی که جنین در شکم مادر است از این خون مقداری نصیب او است، و چون طفل از رحم بیرون آید همان خون تبدیل به شیر می‌گردد و وارد پستان می‌گردد. و در سر پستان سوراخ‌های کوچکی است و منافذ صغیره است که شیر را تصفیه می‌کند تا بنهایت صفا و لطافت برسد تا برای طفل گوارا گردد. و این قواعد ممکن نیست مگر از خدای قادر حکیمی [۸۴].

﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِي مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعۡرِشُونَ ٦٨ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسۡلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلٗاۚ يَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٦٩ وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ ثُمَّ يَتَوَفَّىٰكُمۡۚ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٞ قَدِيرٞ ٧٠[النحل:۶۸-۷۰]

ترجمه: و پروردگارت به سوی زنبور عسل وحی نمود که از کوه‌ها و از درخت و از آنچه از سقف داربست می‌زنند، خانه‌ها بگیر (۶۸) سپس بخور از تمام میوه‌ها و راه پروردگارت را به ا طاعت بپو. از درون آنها شربتی با رنگ‌های مختلف بیرون می‌آید که در آن برای مردم شفاء است به راستی که در این نشانۀ قدرت است برای گروهی که فکر می‌کنند(۶۹) و خدا شما را آفرید سپس شما را می‌میراند و از شما کسی است که به فرومایه‌ترین عمر برگشت می‌شود تا پس از دانستن، چیزی را نداند به درستی که خدا دانای توانا است(۷۰).

نکات: مقصود از وحی به زنبور عسل ظاهراً وحی غریزی است که خدا چنین غریزه و عادتی در او ودیعه گذاشته که از گیاه‌ها، میوه‌ها و شبنمی که روی آنها از هوا ایجاد می‌شود بچشد و بادهان خود برداشته و در خانه‌های مسدس خود جمع کند. بعضی گفته‌اند: وحی به آنها تشریعی و امر و نهی است، زیرا ممکن است آنها دارای عقل باشند. ولی به نظر ما نظر اول صحیح است. به هرحال، زنبور عسل در جنگل‌ها و مناطق کوهستانی به حالت اجتماع زندگی می‌کنند و گاهی بیش از بیست هزار زنبور عسل در یکجا زندگی می‌کنند و بیشتر آنها ماده هستند و یک زنبور ماده که ملکه نامیده می‌شود و از سایر زنبورها بزرگتر است، رئیس و سرپرست آنها است. این ملکه از اواخر فروردین تا اواخر خرداد هر روز در حدود ۱۵۰۰ تخم می‌گذارد، زنبورهای ماده دارای خرطومی هستند که با آن شیرۀ گل‌ها را می‌مکند، این شیره‌ها در کیسۀ عسل که در بدن زنبور جا دارد داخل می‌شود و از آنجا قسمتی وارد رودۀ زنبور می‌شود و باقی مانده را با دهان خود در خانه‌های کندو می‌ریزد که به تدریج غلیظ می‌شود، موم نیز از غده‌های مخصوصی که در شکم زنبورهای ماده جا دارد تراوش می‌کند و زنبور آن را به وسیلۀ پاهای عقبی خود به دهان می‌برد و خمیر می‌کند و با آن خانه‌ای مسدس شکل می‌سازد. زنبورهای نر کار نمی‌کنند و فقط عمل توالد و تناسل را انجام می‌دهند. زنبورها فصل زمستان را در کندو بسر می‌برند و از عسل‌های ذخیره شده می‌خورند.

و بدانکه در هوا شبنمی ایجاد می‌شود و در گلها و ورق میوه‌ها می‌نشیند که مانند ترنجبین می‌باشد، و خدا به زنبور عسل الهام نموده که با دهان آنها را برچیند و آن را غذای خود گرداند و چون سیر شد با دهان خود بردارد و ببرد. و اینکه خدا فرموده: ﴿يَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا....مقصود از باطن دهان است و بعضی گفته‌اند: می‌خورد شبنم‌ها را و از شکم بر می‌گرداند و قی می‌کند و آن قی عسل است. و این شرابی که بنام عسل است، گاهی سرخ و گاهی زرد و گاهی سفید است، و این دلیل بر این است که از طبع و طبیعت نیست و إلا باید همه یکرنگ باشد. و جملۀ: ﴿فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِ، دلیل است بر داشتن اثر شفاء فی الجمله. و این تدبیراتی که خدا در تشکیلات زنبور عسل گذاشته از حلاوت عسل و فواید آن و اختلاف رنگ و تدبیرات در خانه‌های مسدس ایشان، و هم در بزرگ شدن و پیر شدن انسان و از قوّه به ضعف تغییر کردن، دلیل بر وجود قدرت قاهرۀ قادرۀ مدبّری است.

﴿وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّي رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِيهِ سَوَآءٌۚ أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ ٧١ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ يُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ يَكۡفُرُونَ ٧٢[النحل:۷۱-۷۲]

ترجمه: و خدا برتری داد در رزق بعضی از شما را بر بعض دیگر، پس آنان که برتری داده شده‌اند چنین نیست که رزق خودشان را برگردانند بر بنده‌ها و کنیزهای خود تا همه‌شان در آن رزق مساوی شوند آیا پس به نعمت خدا انکار می‌کنند(۷۱) و خدا برای شما از جنس خودتان جفت‌ها قرار داد و از جفت‌های شما پسران و نوادگان برای شما قرار داد و از چیزهای پاکیزه شما را روزی داد پس آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت خدا ایشان کفر می‌ورزند(۷۲).

نکات: یکی از حالات انسان که دلالت دارد بر دخالت ارادۀ خدا و تدبیر او، همین است که در این آیات اشاره کرد که بعضی بر بعضی در روزی برتری دارند. گاهی زیرک‌ترین مردم سعی می‌کند در طلب دنیا و چیز کمی عاید او می‌شود و گاهی احمق و جاهلترین مردم درهای رزق بر او باز می‌شود. پس برحسب طمع، تدبیر و عقل نیست بلکه مقسِّمی است غیبی که فرموده: ﴿نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَيۡنَهُم مَّعِيشَتَهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا [۸۵]. و لذا شافعی می‌گوید:

ومن الدليل علی القضاء وكونه
بؤس اللبيب وطيب عيش الأحمق [۸۶]

و شاعر دیگر گوید:

كم عاقل عاقل أعيت مذاهبه
كم جاهل جاهل تلقاه مرزوقا
هذا الذی ترك الأوهام حائرة
و صير العالم النحرير زنديقا

و این تفاوت رزق در مال تنها نیست بلکه تفاوت در زیرکی، بلاهت، حسن و وجاهت و زشتی، قباحت، عقل، حماقت و سقم و صحت در میان مردم وجود دارد. یکی عقلش زیادتر، ولی رزقش کمتر، یکی حمقش زیادتر ولی عقلش کمتر و هکذا. چه بسیار اعیان و اشرافی که یک میوۀ معطر از گلویشان پایین نمی‌رود و چه بسیار فقیری که «صحيح المزاج كامل القوّة وقويّ البنية»است ولی غذای سیر گیر او نمی‌آید. و این از قدرت الهی است. و مقصود از جملۀ: ﴿فَمَا ٱلَّذِينَ فُضِّلُواْ....این است که آنان که مالک همه چیز هستند هیچ وقت مملوک خود را با خودشان مساوی و شریک قرار نمی‌دهند، در این صورت شما مشرکین چگونه یک مخلوقی را با خالق مساوی قرار می‌دهید، و مخلوقی را شریک خالق قرار می‌دهید، و مانند مشرکین زمان ما که می‌گویند فلان بندۀ صالح که از مقدرات خود خبر ندارد به اذن خدا با افعال خدا و یا با بعضی از صفات او شریک است. ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَو ﴿تَعَٰلَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ.

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٧٣ فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧٤ ۞ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا لَّا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ يُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ يَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٧٥ وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلَيۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ لَا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ أَيۡنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأۡتِ بِخَيۡرٍ هَلۡ يَسۡتَوِي هُوَ وَمَن يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٧٦[النحل:۷۳-۷۶]

ترجمه: و عبادت می‌کنند غیرخدا را آنچه را که مالک چیزی از رزق ایشان از آسمان‌ها و زمین نیست و توانایی ندارند (۷۳) پس برای خدا مَثَلها نزنيد زيرا خدا می‌داند و شما نمی‌دانيد (۷۴) خدا مَثَلی زده: بندۀ مملوكی كه بر هیچ‌کاری توانا نيست و کسی‌که ما از جانب خود به او رزقی نيكو داده ايم پس او پنهان و آشكار از آن انفاق می‌كند آيا اين دو نفر مساويند ستايش مخصوص خدا است بلكه بيشتر ايشان نمی‌دانند (۷۵) وخدا مَثَلی(دیگر) زده: دو مردی كه يكی از ايشان گنگ ولال است كه بر هیچ‌کاری قدرت ندارد واو بر مولای خودش بار گرانی است كه هر جا او را بفرستد خيری نمی‌آورد، آيا او مساوی است با کسی‌كه به عدالت امر می‌كند و بر راه راست قرار دارد؟ (۷۶).

نکات: کلمۀ: ﴿مَا لَا يَمۡلِكُ، شامل می‌شود هرمعبودی که از جماد باشد و یا از حیوان و یا از عقلاء و اولیاء به دلیل ضمیر ﴿وَلَا يَسۡتَطِيعُونَکه برای عقلاء است. پس به صریح قرآن که خدا به رسول خود فرموده: ﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا [۸۷]، پیامبر با جمادات دیگر در این جهت مساوی است که مالک نفع و ضرری برای کسی نیست و توانایی این کار را ندارد. و جملۀ: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَال، دلالت دارد که نباید خدا را تشبیه به خلق نمود و فلان مخلوق را برای او مثل آورد، زیرا او احدی است که لا مثل له. پس کسی که خدا را تشبیه به شاه می‌کند برای اینکه اولیا و صلحا را در کار خدا دخالت دهد مانند اینکه می‌گوید: دست ما به خدا نمی‌رسد چنانکه به شاه نمی‌رسد! پس باید نزد مقربان او برویم و آنان را واسطه و یا شفیع بگردانیم در قضاء حوائج و غفران گناه و امثال آن!.. که این مَثَلِ باطل و ناروا و دلیل بر خدانشناسی است زیرا خدا مانند شاه نیست، از جهاتی:

- شاه از دل رعیت خبر ندارد ولی خدا آگاه است.

- شاه از رعیت خود دور و فاصله دارد و خدا چنین نیست.

- شاه صادق و کاذب را نمی‌شناسد ولی خدا می‌شناسد.

- شاه محتاج به وزیر است و خدا محتاج نیست. و...

و مقصود از جملۀ: ﴿عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا لَّا يَقۡدِر....و جملۀ: ﴿مَثَلٗا رَّجُلَيۡنِ...همین است که خالق را با مخلوق و قادر را با عاجز مساوی قرار ندهید و آن را به این تشبیه نکنید و صفات آن را از این نخواهید.

﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا كَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ أَوۡ هُوَ أَقۡرَبُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٧٧ وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٨[النحل:۷۷-۷۸]

ترجمه: و مخصوص خداست غیب آسمان‌ها و زمین و نیست فرمان قیامت مگر مانند چشم به هم زدن و یا نزدیکتر. زیرا خدا بر هر چیز تواناست(۷۷) و خدا شما را از شکم‌های مادرانتان بیرون آورد درحالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد شاید شما شکرگزارید(۷۸).

نکات: در ﴿لِلَّهِ غَيۡبُ، تقدیم جار و مجرور یعنی کلمۀ لله، دلالت دارد بر اینکه علم غیب به موجودات زمینی و آسمانی منحصر به خدا است. این آیه دلالت دارد بر کمال علم و قدرت خدا. امّا علم او بدلیل: ﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِو امّا قدرت او به دلیل: ﴿وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا كَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ...زیرا ایجاد قیامت در لحظه‌ای به مانند چشم به هم‌زدن و یا کمتر دلیل بر قدرت بی‌نهایت اوست. و جملۀ ﴿لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا، دلالت دارد بر اینکه هر بشری حتی انبیاء چون از شکم مادران خارج می‌شوند چیزی نمی‌دانند. بنابر‌این روایاتی که می‌گوید: فلان بندۀ صالح در شکم مادر سخن با مادر گفته و یا دارای علم بود، از جعلیات و خرافات دروغگویان است و بر ضد قرآن جعل شده که علی÷بعد از تولّد کتب آسمانی را خوانده و یا دانسته است. خدا ملت ما را از خرافات و از شر خرافه‌گویان نجات دهد و هدایت کند.

﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّيۡرِ مُسَخَّرَٰتٖ فِي جَوِّ ٱلسَّمَآءِ مَا يُمۡسِكُهُنَّ إِلَّا ٱللَّهُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٧٩ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمۡ سَكَنٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَيَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡ وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِينٖ ٨٠ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَكۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡۚ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡلِمُونَ ٨١[النحل:۷۹-۸۱]

ترجمه: آیا به سوی پرندگان رام شده در فضای آسمان نگاه نکرده‌اند، جز خداوند کسی آنها را نگه نمی‌دارد، به درستی که در این، نشانه‌های قدرت است برای گروهی که ایمان می‌آورند(۷۹) و خدا برای شما از خانه‌هایتان محل آرامشی قرار داد و برای شما از پوست‌های چهارپایان خانه‌ها قرار داد که سبک می‌یابید آنها را روز کوچتان و روز ماندنتان، و از پشم‌های آنها و کرک‌های آنها و موهای آنها اثاث زندگی و مایۀ تجارت قرار داد تا هنگامی(۸۰) و خدا برای شما از آنچه آفریده سایبان‌ها قرار داد و برای شما از کوه‌ها لانه‌ها قرار داد و برای شما پیراهن‌ها قرار داد که شما را از گرما نگه می‌دارد و پیراهن‌هایی که شما را از آسیب جنگ حفظ کند بدینگونه خدا نعمتش را بر شما تمام می‌کند تا شما مطیع و تسلیم شوید(۸۱).

نکات: یکی از آیات قدرت حق این است که پرندگان را طوری قرار داده که بتوانند در فضای آسمان پرواز کنند. بعضی‌ها صاف می‌روند بدون پر زدن و بعضی با زدن بال‌ها مانند پاروهایی که قایق رانان در میان آب می‌روند و هوا را طوری رقیق قرار داده که پرندگان به آسانی پرواز کنند، و به آسانی بال‌های خود را حرکت دهند و سینۀ مرغان را مانند سینۀ کشتی مخروطی قرارداده که هوا را بشکافد. و مقصود از ﴿بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا، خیمه‌هایی است که اعراب از پوست حیوانات می‌ساختند، و مقصود از ﴿وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡ، زره‌های جنگی است که آنها را از طعن ضرب و نیزه و شمشیر حفظ می‌کرد.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٨٢ يَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٣ وَيَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا ثُمَّ لَا يُؤۡذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ وَلَا هُمۡ يُسۡتَعۡتَبُونَ ٨٤ وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ ٨٥[النحل:۸۲-۸۵]

ترجمه: پس اگر (با این همه نعمت إلهی) روگردانیدند (بر تو عتابی نیست) پس همانا بر تو فقط رسانیدن است آشکارا (۸۲) نعمت خدا را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر ایشان کافرند(۸۳) و روزی که برانگیزیم از هر امتی گواهی، سپس به آنانکه کافرند اذن سخن داده نشود و نه ایشان را اجازۀ رضاجویی دهند (۸۴) و چون ستمگران عذاب را ببینند پس از ایشان تخفیف داده نشود و نه ایشان مهلت داده شوند(۸۵).

نکات: خدای تعالی پس از آن که نعمت‌ها و آیات وجود خود را نشان داده برای ایمان کفار، به رسول خود تسلیت می‌دهد که اگر اعراض کردند تو وظیفه‌ای جز ابلاغ نداری. پس معلوم می‌شود جز ابلاغ وظیفه‌ای برای انبیاء نیست. و اما دخالت در امور تکوین و تشریع به ایشان واگذار نشده و برخلاف وظیفۀ ایشان است. و جملۀ ﴿مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا، دلالت دارد که انبیاء روز قیامت گواهی می‌دهند که پیام‌های خدا را به مردم رسانده‌اند. همچنین هریک از انبیاء گواه امّت خودند در قیامت به آنقدر که در میان امت خود بوده و مشاهده کرده‌اند، یعنی اعمال و افعالی که زمان حیاتشان دیده‌اند. و گواهی قیامت منحصر به انبیاءنیست.

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَ ٨٦ وَأَلۡقَوۡاْ إِلَى ٱللَّهِ يَوۡمَئِذٍ ٱلسَّلَمَۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٨٧ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفۡسِدُونَ ٨٨[النحل:۸۶-۸۸]

ترجمه: و هنگامی که مشرکین شریکان اختراعی خود را ببینند، گویند پروردگارا اینهایند شریکانی که ما عادت داشتیم غیر تو را می‌خواندیم، پس آن شرکاء به ایشان گویند که شما دروغگویانید(۸۶) و ایشان در آن روز تسلیم خدا شوند (سر تسلیم فرود آورند) و آنچه افترا می‌بستند از نظرشان گم شود(۸۷) آنان که کافر شدند و از راه خدا باز داشتند، ایشان را عذابی بالای عذاب بیافزاییم به‌سبب آنچه فساد می‌کردند(۸۸).

نکات: مقصود از این شرکایی که در این آیات ذکر شده أولیاء خدا و بزرگان می‌باشند که روز قیامت به متوسلین و خوانندگان خود می‌گویند شما دروغگویانید. اگر کسی بگوید در زمان رسول خداصکه چنین آیات نازل شده کسی اولیاء و بزرگان را مانند زمان ما نمی‌خواند؟ جواب این است که؛ اولاً عده‌ای ملائکه و مسیح و سایر انبیاء را می‌خواندند و آنانکه بتها را خوانده و یا عبادت می‌کردند بت‌ها را تمثال بزرگان گذشته می‌دانستند و نظرشان و توجه واقعیشان به صاحبان تماثیل بوده است. بنابراین اینکه مفسرین گفته‌اند: مقصود از این آیات بت‌ها می‌باشد زیرا زمان سابق توجه به أولیاء و خواندن بزرگان معمول نبوده، به حقیقت آیه متوجه نشده‌اند، و به آیات دیگر نیز توجه ننموده‌اند.

﴿وَيَوۡمَ نَبۡعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدًا عَلَيۡهِم مِّنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَجِئۡنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ ٨٩ ۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ ٩١[النحل:۸۹-۹۱]

ترجمه: و روزی که در هر امتی گواهی بر ایشان از خودشان برانگیزیم و تورا بر ایشان گواه بیاوریم. و این کتاب را بر تو فرود آوردیم که بیان است برای هر چیزی (از امور دینی) و هدایت و رحمت و بشارت است برای مسلمین(۸۹) به درستی و تحقیق که خدا به عدل و احسان و بخشش به خویشان امر می‌کند و از فحشاء، منکر و ستم نهی می‌کند، شما را پند می‌دهد شاید شما پند گیرید(۹۰) و به پیمان خدا وفا کنید چون پیمان بستید و قسم‌ها را پس از محکم کردن آن مشکنید وحال آنکه شما خدا را بر خود کفیل نموده‌اید. به‌راستی خدا می‌داند آنچه می‌کنید(۹۱).

نکات: مقصود از گواه بر هر امّتی ممکن است انبیاء باشند و ممکن است خود افراد برای یکدیگر شهادت دهند. اگر کسی بگوید گواه باید عادل باشد و هر فردی عادل نیست؟ جواب آنست که گواه قیامت احکام گواه دنیا را ندارد زیرا زبان و دست و پا که گواهی می‌دهند بر فسق خودشان، عادل نیستند. و مقصود از هؤلاء معاصرین رسول خداصمی‌باشند که رسول خداصمادامی که در میان ایشان بود گواه بر ایشان بوده است. و ﴿تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖدلالت دارد که بیان هر چیزی از احکام دین در قرآن است یا به صراحت و یا به تصویب. یعنی چون قرآن تصدیق و تصویب کرد کتب تورات و انجیل را، هرچه در آنها بیان شده و نسخ نشده گویا در قرآن بیان شده است و همچنین احکام عقلیه و سنّت نبوّیه را. چون قرآن تصدیق و تصویب نموده، تمام بیانات عقلی و سنت نبوی گویا در قرآن است و احکام دین در اینها کلاً بیان شده است. و جملۀ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ...دلالت دارد به امر تمام خوبی‌ها و نهی از تمام بدی‌ها، زیرا عدل یا در عقاید است و یا در اعمال، اما عدل در عقاید همان اعتدال است که در توحید نه قایل به تعطیل باشی، نه قایل به تشبیه، نه قایل به نفی صفات باشی، نه قایل به صفات حادثه. و در جبر و تفویض نه قایل به جبر محض باشی، نه قایل به تفویض محض، و در عصیان عبد نه قائل به عدم مؤاخذه گردی و نه قائل به خلود عاصی و همچنین در تکالیف و همین‌طور در شهوت، غضب و سایر صفات، چنانکه وارد شده «بالعدل قامت السموات والأرض». در این آیات نکات زیادی در تفسیر فخر رازی ذکر شده فلیراجع.

﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثٗا تَتَّخِذُونَ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا يَبۡلُوكُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ ٩٢ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَلَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٩٣[النحل:۹۲-۹۳]

ترجمه: و نباشید مانند آن زنی که رشتۀ خود را پس از بافتن و استحکام باز کرد و پاره پاره گردانید، که سوگندهای خود را (با شکستن آنها) وسیلۀ خدعه و فساد بین خودتان گیرید به واسطۀ اینکه جماعتی پیدا شود زیادتر از جماعت دیگر، همانا خدا شما را مبتلا به آن می‌کند و البته برای شما روز قیامت بیان می‌کند آنچه را که در آن اختلاف می‌کرده‌اید(۹۲) و اگر خدا بخواهد البته شما را یک امت قرار دهد ولیکن هر که را بخواهد گمراه می‌کند و هر که را بخواهد هدایت می‌کند و البته سؤال کرده شوید از آنچه می‌کنید(۹۳).

نکات: حق‌تعالی مکلفی را که با خدا عهد بسته و به آن وفا نکرده تشبیه نموده به آن زنی که نامش «ریطه» بود و با کنیزانش می‌نشست نصف روز پشم می‌ریست و آن را تاب می‌دادند و محکم می‌کردند و سپس همه را باز می‌کردند و پاره پاره می‌نمودند. و مقصود از: ﴿تَتَّخِذُونَ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ...این است که اعراب زمان جاهلیت با جماعتی سوگند می‌خوردند که با یکدیگر همزیستی کنند و چون جماعتی قوی‌تر و یا از حیث نفرات بیشتر پیدا می‌شد از سوگند خود صرفنظر کرده و با جماعت دوم پیمان می‌بستند و این دغلی و مکر بود.

﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ فَتَزِلَّ قَدَمُۢ بَعۡدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَ بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَكُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٩٤ وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلًاۚ إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩٥ مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِيَنَّ ٱلَّذِينَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٩٦ مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٩٧ [النحل:۹۴-۹۷]

ترجمه: و سوگند خودتان را مکر و دغلی میان خودتان مگیرید تا قدمی پس از ثبات و استواری‌اش بلغزد و به سبب اینکه از راه خدا بازداشته‌اید بدی و گرفتاری بچشید. و برای شما عذاب بزرگی است(۹۴) و پیمان خدا را به بهای کمی معامله مکنید همانا آنچه نزد خداست آن برای شما بهتر است اگر دانسته‌ باشید(۹۵) آنچه نزد شماست تمام و سپری می‌شود و آنچه نزد خداست باقی و پاینده است و البته کسانی را که صبر کردند مزدشان را به نیکوتر از آنچه عمل می‌کرده‌اند جزا می‌دهیم(۹۶) هر کس از مرد یا زن در حالی که با ایمان باشد، عمل شایستۀ بکند پس البته او را زندگی پاکیزه می‌دهیم و البته ایشان را جزا می‌دهیم پاداشی نیکوتر از آنچه می‌کرده‌اند(۹۷)

نکات: جملۀ: ﴿فَتَزِلَّ قَدَمُۢ بَعۡدَ ثُبُوتِهَا، دلالت دارد بر اینکه هرکس وارد مکر و دغلی شود به لغزش‌ها و انحطاط مبتلا می‌شود. و جملۀ: ﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖ، دلالت دارد بر اینکه ﴿عِندَ ٱللَّهِو عند الناس فرق دارد و از هم جدا است. و مقصود از ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِو عند الرب دنیا نیست، بلکه عالم آخرت و عالم دیگر است و لذا باید به کسانی که استدلال می‌کنند به جملۀ: ﴿أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُون [۸۸]برای خرافات خود و می‌گویند چون شهداء أحیاء (زنده) می‌باشند پس در دنیا به همۀ امور واردند. در جواب ایشان باید گفت: اولاً: صِرف حیات داشتن دلیل بر علم به همۀ امور نیست. و ثانیاً: حیات عند الرب غیر از حیات عندالخلق است. حیات نزد خدا همان حیات باقیۀ اخروی ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖمی‌باشد و حیات اخروی مستلزم علم به امر دنیوی و اهل دنیا نیست. بنابراین حیات أخروی وهم حیات دنیوی اثبات علم نمی‌کند. و جملۀ: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا...دلالت دارد بر اینکه عمل صالح با ایمان نتیجۀ آن حیات طیّبه است. اما مقصود از این حیات طیبه، دنیوی است و یا أخروی؟ آیه اطلاق دارد و شامل هردو می‌شود. و اما زندگی طیبۀ دنیوی باید دانست که در قناعت است چنانکه گفته‌اند: «لا یطیب عیش أحد في الدنیا إلا عیش القانع وأما الحریص فإنه یكون أبدا في الذل والكد والعناء». و دیگر اینکه عیش مؤمن به خدا، بهتر از عیش کافر است زیرا مؤمن تدبیر خدا را در رزق و زندگی خود مؤثر می‌داند و آن را صواب دانسته و به آن خشنود است به عکس کافر که چنین عقائدی ندارد و در تنگنای دنیا در حزن و اندوه است. چون توجه مؤمن به معارف حقه و عظمت إلهی است، دنیا در نظر او قدری ندارد تا برای آن غصه و اندوه بخورد ولی کافر مادی این چیزها را نمی‌داند و به فوت چیزی از دنیا خود را می‌بازد و حیات خود را غیر از حیات طیبه می‌کند. و اما آخرت او که معلوم است.

﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ ٩٨ إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ ١٠٠[النحل:۹۸-۱۰۰]

ترجمه: پس چون خواستی قرآن را قرائت کنی پناه بر به خدا از شیطان رانده شده (بگو «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»)(۹۸) براستی که برای او تسلطی نیست بر آنانکه ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل نموده‌اند(۹۹) همانا تسلط او بر کسانی است که او را دوست می‌دارند و اطاعت می‌کنند و آنانکه خودشان به خدا شریک می‌آورند(۱۰۰).

نکات: ﴿فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ، دلالت دارد که رسول خداصاز شر شیطان می‌ترسد و عاجز است مگر اینکه پناه به خدا ببرد و خدا او را پناه دهد، و ضمیر ﴿بِهِۦ مُشۡرِكُونَ؛ بر می‌گردد به ﴿رَبِّهِمۡدر جملۀ ﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَو ممکن است به شیطان برگردد، یعنی به سبب وسوسۀ شیطان مشرک می‌شوند.

﴿وَإِذَا بَدَّلۡنَآ ءَايَةٗ مَّكَانَ ءَايَةٖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢ ۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ١٠١ قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِٱلۡحَقِّ لِيُثَبِّتَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ ١٠٢ وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِي يُلۡحِدُونَ إِلَيۡهِ أَعۡجَمِيّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌ ١٠٣ [النحل:۱۰۱-۱۰۳]

ترجمه: و هر گاه آیه‌ای به مکان و جای آیه‌ای تبدیل کنیم و خدا داناتر است به آنچه نازل می‌کند، گویند همانا تویی افترا زننده، بلکه بیشتر ایشان نمی‌دانند(۱۰۱) بگو آن را روح القدس نازل کرده از جانب پروردگارت به حق تا ثابت بدارد آنان را که ایمان آورده‌اند و تا هدایت و بشارت باشد برای مسلمین(۱۰۲) و به تحقیق می‌دانیم که ایشان می‌گویند همانا او را بشری یاد می‌دهد، زبان آن کس که به او اشاره می‌کنند اعجمی است و این قرآن زبان عربی آشکاری است(۱۰۳).

نکات: حق‌تعالی در این آیات، شبهات منکرین به نبوت محمدصرا بیان کرده با جواب آن: یکی از اشکالات مشرکین این بوده که چرا محمدصبعضی از اوقات آیات و احکامی می‌آورد غیر از آنچه قبلا آورده و به جای آیات و احکام قبلی می‌گذارد؟ جواب این است که خدای تعالی به اقتضای احوال برای تثبیت قلوب مؤمنین و هدایت ایشان چنین نازل می‌کند. شبهۀ دیگر ایشان این بوده که می‌گفتند: محمد این آیات و قصص قرآنی را از مرد اعجمی گرفته و به نام خود در آورده، حال آن مرد غیرعرب کیست بعضی گفتند بلعام نامی که آهنگر بوده و نصرانی و اهل روم بوده، این آیات را به او یاد داده. بعضی گفتند: سلمان فارسی به او یاد داده، بعضی گفتند: دو جوان نصرانی از اهل عین التمر بوده بنام یسار و خیر. به هرحال خدا جواب داده است که قرآن به زبان عربی فصیح است و مرد اعجمی نمی‌تواند آن را بیاورد.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ لَا يَهۡدِيهِمُ ٱللَّهُ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ١٠٤ إِنَّمَا يَفۡتَرِي ٱلۡكَذِبَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ ١٠٥ مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١٠٦ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٠٧ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٠٨ لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٠٩[النحل:۱۰۴-۱۰۹]

ترجمه: محققاً کسانی که به آیات خدا ایمان نمی‌آورند خدا ایشان را هدایت نمی‌کند و برای ایشان عذاب دردناکی است(۱۰۴) همانا کسانی دروغ می‌بندند که به آیات خدا ایمان نمی‌آورند و ایشانند خود دروغگویان(۱۰۵) کسی که به خدا کافر شود پس از ایمانش، نه آنکه مجبور شود و دلش به ایمان آرام شده باشد، ولیکن کسی که سینه را به کفر باز نمود پس بر ایشان است خشمی از خدا و برای ایشان است عذابی بزرگ(۱۰۶) این به سبب این است که ایشان اختیار کردند دنیا را بر آخرت و اینکه خدا قوم کافرین را هدایت نمی‌کند(۱۰۷) آنان کسانی اند که خدا بر دلهاشان و گوششان و چشمانشان مهر نهاده و آنان خود بی‌خبرانند(۱۰۸) ناچار که ایشان در آخرت خود زیانکارانند(۱۰۹).

نکات: جملۀ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ...شرح است برای آیاتی که می‌گوید: ﴿يَهۡدِي مَن يَشَآءو آیاتی که می‌گوید: ﴿يُضِلُّ مَن يَشَآء. بنابر‌این در هدایت الهی جبر نیست، هر‌کس کفر و بی‌ایمانی را به اختیار خود انتخاب کند خدا او را هدایت نمی‌کند. و جملۀ: ﴿إِنَّمَا يَفۡتَرِي...دلالت دارد که گویندگانی که دروغ‌ها به نام دین می‌گویند، به آیات الهی یعنی قرآن ایمان نیاورده‌اند. و جملۀ: ﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ...دلالت دارد که مسلمان اگر از ترس قتل کفر بگوید ولی دل او به ایمان مطمئن باشد ایرادی بر او نیست، یعنی؛ تقیه جایز است، مانند عمّار که پس از قتل و شهادت والدینش به دست مشرکین، آنچه مشرکین به او پیشنهاد کرده بودند او گفت و خود را نجات داد. اما تقیه از کفار مجاز است نه از مسلمین [۸۹]!

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١١٠ ۞يَوۡمَ تَأۡتِي كُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ١١١ وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا قَرۡيَةٗ كَانَتۡ ءَامِنَةٗ مُّطۡمَئِنَّةٗ يَأۡتِيهَا رِزۡقُهَا رَغَدٗا مِّن كُلِّ مَكَانٖ فَكَفَرَتۡ بِأَنۡعُمِ ٱللَّهِ فَأَذَٰقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِ بِمَا كَانُواْ يَصۡنَعُونَ ١١٢

[النحل:۱۱۰-۱۱۲]

ترجمه: سپس پروردگارت محققاً برای کسانی که هجرت کردند بعداز آنکه عذاب شدند سپس جهاد کردند و صبر نمودند به درستی که پروردگارت پس از آن آمرزندۀ رحیم است(۱۱۰) روزی بیاید که هر‌کس از خود دفاع می‌کند و به هرکس جزای تمام آنچه را عمل کرده داده شود و به ایشان ستم نشود(۱۱۱) و خدا مَثَلی زده قریه‌ای را که در أمن و اطمینان بود روزی فراوان او از هر مکانی می‌آمد، پس به نعمت‌های خدا کافر شد پس خدا به آنان لباس گرسنگی و خوف را چشانید به واسطۀ آنچه می‌کردند(۱۱۲).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ، کسانی‌اند که مانند: خبّاب، بلال، عمّار، صهیب و مانند ایشان که پس از آنکه مبتلا به اذیت و آزار کفار شدند هجرت کردند و به اضافه در راه خدا جهاد کردند نه مانند عده‌ای که چون مبتلا به عذاب شدند مرتد گشتند. و مقصود از: ﴿قَرۡيَةٗ....اگرچه عام باشد ولی دربارۀ اهل مکه نازل شده که ایشان در أمن بودند از جنگ و جدال و در اطمینان بودند و از جهت لطافت هوا احتیاج به نقل و انتقال به جای دیگر نداشتند و نیز رزق ایشان از اطراف می‌آمد. اما اینکه ﴿لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِگفته، برای اینکه از بس جوع ایشان شدید و کامل بود گویا از هر طرف به ایشان جوع و خوف احاطه کرده مانند لباس که به انسان احاطه می‌کند.

﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡهُمۡ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١١٣ فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَيِّبٗا وَٱشۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١١٤ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَيۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١١٥[النحل:۱۱۳-۱۱۵]

ترجمه: و به تحقیق که رسولی از خودشان برایشان آمد او را تکذیب کردند، پس عذاب ایشان را بگرفت در حالی که ستمگر بودند(۱۱۳) پس، از آنچه خدا شما را روزی کرده و حلال و پاکیزه است، بخورید. و نعمت خدا را شکر کنید اگر او را می‌پرستید(۱۱۴) همانا (خداوند) بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه برای غیرخدا به آن بانگ زده شده (نام برده شده) حرام نموده، پس هرکس مضطر شد در حالی که ستمکار نباشد و تجاوز(از حد ضرورت) ننماید پس محققا خدا آمرزندۀ رحیم است(۱۱۵).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ...اهل مکه می‌باشند که مبتلا به عذاب و گرسنگی و قحطی شدند و حتی هفت سال قحطی ایشان طول کشید، تا آنکه به رسول خداصپیغام دادند که ما مبتلا به شدائد و گرسنگی و قحطی شده‌ایم، اگر ما مشرکیم اطفال ما چه تقصیر دارند؟ سپس رسول‌خداصایشان را دعا کرد و به مردم اجازه داد که برای مشرکین آذوقه و طعام حمل نموده و ببرند. اگر چه مورد نزول مخصّص نمی‌شود و آیه مطلق است.

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦ مَتَٰعٞ قَلِيلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ١١٧ وَعَلَى ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا مَا قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُۖ وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ ١١٨[النحل:۱۱۶-۱۱۸]

ترجمه: و بادروغی که زبانتان می‌سازد مگوئید این حلال و این حرام است تا اینکه دروغ را بر خدا ببندید، محققا آنان که بر خدا دروغ می‌بندند رستگار نمی‌شوند(۱۱۶) مایۀ دنیا کم است و برای ایشان عذاب دردناک است (۱۱۷) و بر یهودیان حرام کردیم آنچه را پیشتر بر تو بیان کردیم و ما به ایشان ستم نکردیم ولیکن ایشان بر خودشان ستم می‌کردند(۱۱۸).

نکات: علمای یهود نیز مانند مشرکین و روحانی نمایان اسلام به سلیقۀ خود حرام‌ها و حلال‌ها بر دین خدا اضافه می‌کردند. حق‌تعالی در آیۀ ۱۱۵ محرمات را ذکر نمود و سپس در آیۀ ۱۱۸ می‌فرماید ما بر یهود چیزهائی را حرام کردیم به واسطۀ ستم خودشان. و آنچه مشرکین و یهود از محرمات برای خود زیاد کرده بودند در آیۀ ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَي... [۹۰][الأنعام: ۱۴۵] و در آیۀ: ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِيرَةٖ وَلَاسَآئِبَةٖ... [۹۱][المائدة: ۱۰۳] بیان شده مراجعه شود.

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٌ ١١٩[النحل:۱۱۹]

ترجمه: سپس محقق است که پروردگار تو نسبت به آنان که کار بدی از روی جهالت و نادانی انجام داده و بعد از آن توبه کرده و اصلاح نمودند البته پروردگارت پس از آن آمرزندۀ رحیم است(۱۱۹).

نکات: پس از بیان افتراء کفّار بر خدا در محرمات و محلّلات، حق‌تعالی با چندین تأکید بیان کرده که اگر توبه و اصلاح کنند، قابل عفو و گذشت می‌باشد و اگر چه عمری بر کفر و معاصی بسر برده‌اند.

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِيفٗا وَلَمۡ يَكُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٢٠ شَاكِرٗا لِّأَنۡعُمِهِۚ ٱجۡتَبَىٰهُ وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٢١ وَءَاتَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٢٢ ثُمَّ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٢٣[النحل:۱۲۰-۱۲۳]

ترجمه: براستی که ابراهیم امّتی بود (امت به معنی جماعت و به معنی پیشوا نیز آمده) مطیع خدا و حق پذیر و از مشرکین نبود(۱۲۰) برای نعمت‌های او شکرگزار بود، خدا او را برگزید و او را به راه راست هدایت کرد(۱۲۱) و او را در دنیا نیکی دادیم و محققاً او در آخرت البته از شایستگان است(۱۲۲) سپس وحی نمودیم به سوی تو که پیروی کن کیش ابراهیم حق پذیر را و او از مشرکین نبود(۱۲۳).

نکات: جملۀ: ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗ، دلالت دارد که اگر یک نفر بر راه حق باشد همان یک نفر جماعتی محسوب می‌شود و نباید به تنهایی او و به کثرت مخالفین او توجه داشت چنانکه حضرت ابراهیم یک نفر و مخالفین او هزاران نفر دانا و غیردانا بودند ولیکن عجب باید کرد از مسلمین زمان ما با داشتن قرآن از روش قرآن و دستور آن اعراض دارند تا یک نفر عالم موحد بخواهد حقیقتی را بیان کند به عنوان اینکه مقابل و مخالف او زیاد است او را می‌کوبند و می‌گویند آیا این همه مردم نفهمیدند و فقط این یک نفر می‌فهمد و به این بهانه به جنگ با حق بر می‌خیزند چنانکه مرحوم سید اسد الله خارقانی، مرحوم سنگلجی، مرحوم خالصی و امثال ایشان که مخالف زیاد داشتند با مخالفت روحانی نمایان حق ایشان پامال گردید. خود نویسنده بعضی از حقائق قرآن مانند توحید در عبادات را اظهار داشتم تمام آنان که از شرک نان می‌خورند به مخالفت پرداخته و حتی از فتوای کفر من نیز ابا نکردند! و اسلام را که دین واحد است به مذاهب گوناگون در آورده‌اند و این بدعت و کفر را همه پذیرفته‌اند.

بدان که در این آیات حق‌تعالی ده وصف برای حضرت ابراهیم آورده:

اول، اینکه او به تنهایی امت و جماعت است.

دوم، او قانت، خاضع و مطیع خداست.

سوم، حنیف یعنی؛ متمایل به حق و حق پذیر و راستگراست.

چهارم، مشرک نیست و یا غرق توحید است.

پنجم، شاکر است چنانکه او غذا نمی‌خورد تا مهمانی پیدا کند، فرشتگانی را به صورت بشر دید و دعوتشان کرد.

ششم، خدا او را برگزیده ﴿ٱجۡتَبَىٰهُ.

هفتم، به راه راست هدایتش کرده.

هشتم، در دنیا ثروت و نام نیک و لسان صدق به او داده: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗو مسلمین دنیا بر او و صلوات و درود می‌فرستند (كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيم‏).

نهم، ﴿فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ.

دهم، بر پیغمبر اسلام و سایر مسلمین متابعت او را لازم شمرده.

﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ ١٢٤ ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ١٢٥[النحل:۱۲۴-۱۲۵]

ترجمه: همانا شنبه بر آنانکه در آن اختلاف کردند قرار داده شد و محققا پروردگار تو روز قیامت بین ایشان حکم می‌کند در آنچه در آن اختلاف می‌کرده‌اند(۱۲۴) دعوت کن به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظۀ نیکو و با ایشان به نیکوترین وجه جدال کن، به درستی که پروردگارت خود داناتر است به آنکه از راه او گم شده و او به طالبین هدایت داناتر است(۱۲۵).

نکات: چون خدا محمدصرا به متابعت ملت ابراهیم÷امر کرده در حالی که محمدصروز جمعه را برای عبادت اختصاص داده، آیا ابراهیم نیز روز جمعه در ملتش بوده یا خیر؟ و اگر روز جمعه بوده، پس چرا یهود روز شنبه را انتخاب کردند؟ جواب داده شده در آیۀ فوق که روز شنبه برای یهود انتخاب شد برای اینکه حضرت موسی÷به قوم خود گفت: در هر هفته روزی را تعطیل برای عبادت کند و آن روز جمعه است، یهود نپذیرفتند و گفتند: آن روزی که خدا از آفرینش فارغ شد ما آن روز را روز فراغ از کار قرار می‌دهیم، خدا همان روز را برای ایشان قرار داد، سپس حضرت عیسی÷نصارا را أمر کرد به روز جمعه، گفتند: ما نمی‌خواهیم عید یهود پس از عید ما باشد و ما یکشنبه را انتخاب می‌کنیم. پس چنانکه رسول خداصفرموده: «إِنَّ الله كَتَبَ يَوْمَ الْـجُمُعَةِ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَنَا فَاخْتَلَفُوا فِيهِ وَهَدَانَا الله لَهُ، فَالنَّاسُ لَنَا فِيهِ تَبَعٌ، الْيَهُودُ غَدًا وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ» [۹۲].

و بدانکه خدای تعالی برای دعوت دستور داده: اول، به حکمت یعنی به دلایل عقلی یقینی و این برای دعوت دانشمندان است. دوم، دعوت به موعظۀ حسنه و آن ذکر دلائل ظنی و اقناعی و احساساتی است و آن برای عوام است. و اما برای کسی‌که به مغالطه و مخاصمه بر می‌خیزد، به طریق احسن باید با او مجادله کرد. و طریق أحسن آنست که مقدمات مسلمۀ عند المخاطب را ذکر کند بدون اینکه از باطلی تأیید شود و بدون اینکه باطلی تصدیق گردد. ولی خدا مجادله را مقابل دعوت ذکر کرده است.

﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ ١٢٦ وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُكَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ ١٢٧ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨ [النحل:۱۲۶-۱۲۸]

ترجمه: و اگر عقاب کردید پس به مانند آنچه شما مورد عقوبت قرارگرفته‌اید عقاب کنید و اگر صبر نمائید البته این برای صبرکنندگان بهتر است(۱۲۶) و صبر پیشه کن و صبرتو جز به یاری خدا نیست و بر ایشان محزون مباش و از نیرنگشان در فشار مباش(۱۲۷) به درستی که خدا با صاحبان تقوی و با همان کسانی است که نیکوکارند(۱۲۸).

نکات: گفته‌اند این آیات دربارۀ قتل حضرت حمزه و مثلۀ او در جنگ احد نازل شده، چون رسول‌خداصدید او را مُثله کردند فرمود: به خدا سوگند از ایشان هفتاد نفر به جای تو مثله خواهم نمود، پس جبرئیل این آیات را آورد [۹۳]. ولی بهتر این است که بگوئیم این آیات دستورالعملی در تمام موارد برای مسلمین است که نهی شده از زیاده روی در عقاب، منتهی در جنگ احد این آیه قرائت شده و قضیۀ احد در تحت عموم آیه داخل است.

[۶۸] «و بدین‌گونه بسوی تو وحی کردیم قرآنی را از فرمان خودمان.» [الشوری: ۵۲]. [۶۹] « و وحی را از امر خود به هر کس بخواهد إلقا می‌کند.» [غافر: ۱۵]. [۷۰] مولف این توضیح را از تفسیر الکبیر فخر رازی (۱۹/۲۱۹- ۲۲۰) استفاده کرده است. [۷۱] «هر یک به خدا و فرشتگان او و کتب او و رسولان او ایمان دارند.» [البقرة: ۲۸۵]. [۷۲] مولف در توضیح این مطلب از تفسیر الکبیر فخر رازی (۲۰/۳ – ۴) به صورت مختصر و با تصرف استفاده کرده است. [۷۳] «از تو درباره ساعت قیامت سؤال می‌کنند که چه وقت وقوع آن است؟ بگو علم آن فقط نزد پروردگار من است.» [الأعراف: ۱۸۷]. [۷۴] نوری طبرسی، مستدرک الوسائل (۱۲/۲۳۰) از الشَّیخ وَرَّام در تَنْبِیهِ الْـخَاطِر، با اختلاف اندکی در الفاظ. و در مصادر اهل سنت با این لفظ وارد شده است: ابن ماجه در السنن از أنس (۱/۷۵)، حدیث ش: (۲۰۵)؛ و حافظ بوصیرى در الزوائد (۱/۲۸) می‌گوید: «إسناد این روایت ضعیف است به دلیل ضعف سعد بن سنان». [۷۵] مؤلف این دو روایت و شرح آیه را با تصرف از تفسیر الکبیر (یا تفسیر مفاتیح الغیب) فخر رازی (۲۰ /۳۳-۳۴) استفاده کرده است. [۷۶] مولف در بیان این دلایل از تفسیر الکبیر فخر رازی (۲۰/۴۸) استفاده کرده است. [۷۷] مقصود از دین در اینجا اطاعت و فرمانبرداری و اخلاص می‌باشد. ومعناى ﴿وَاصِبًا: دائمًا لازمًا می‌باشد. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ[الصافات: ۹] «و برای آن‌ها عذاب دایمی است.» بنابراین معناى عبارت چنین است: هرآنچه در هستی وجود دارد، همواره و دائما در برابر خداوند متعال فروتن، مطیع و فرمانبردار می‌باشد. [۷۸] شرح این مطلب در پایان سوره انعام گذشت. [۷۹] دقیق‌تر آن بود که گفته می‌شد: برخی از شیعیان و صوفیان؛ و این در حالی است که این ایراد بر مولف وارد است که در تمام احکامش تعمیم می‌دهد. [۸۰] «در دوران جاهلیت هشت دختر را زنده به گور کردم. پس رسول خدا فرمودند: «در برابر هریک از آن‌ها برده‌ای را آزاد کن. وی گفت: من شتر دارم. رسول خدا فرمودند: در برابر هریک از آن‌ها شتری قربانی کن.» [۸۱] «اسلام آنچه را در جاهلیت بوده نابود می‌کند». تفسیر این آیه و دو روایت را مؤلف از فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب (۲۰/۵۵) نقل می‌کند. و این دو روایت همچنین در تفسیر اللباب فی علوم الکتاب [در ۲۰ جلد]، نوشته ابن عادل عمر بن علی حنبلی دمشقی(ت بعد ۸۸۰ هـ‍) : ۱۲/۹۰ آمده است. [۸۲] «بی‌نیازی از مخلوق و نیاز نداشتن به فرزند و مکان و همنشین و ...» [۸۳] «پس برای خدا مثلها نزنید.» [النحل: ۷۴]. [۸۴] برگرفته از تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۰/۶۴-۶۷)، به اختصار و اندکی تصـرف. [۸۵] «ما وسائل زندگی ایشان را میان‌شان در این زندگی دنیا قسمت می‌کنیم.» [الزخرف: ۳۲]. [۸۶] برگرفته از فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر (۲۰/۷۸) [۸۷] «بگو که محققا من مالک ضرر و نفعی برای شما نیستم.» [الجن: ۲۱]. [۸۸] «بلکه زنده‌اند نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند». [آل‌عمران: ۱۶۹]. [۸۹] فخر رازی در تفسیر آیه ۲۸ آل عمران می‌گوید: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗ..[آل عمران: ۲۸] «ظاهر آیه بیانگر این مطلب است که تقیه تنها در برابر کافرانی که غلبه یافتند حلال است اما مذهب شافعی /این است که چون وضعیت در میان مسلمانان همانند وضعیت میان مسلمانان و مشرکان شد، در این شرایط برای حفاظت از جان تقیه حلال است.» نگا: التفسـير الكبير (۸/۱۴) [۹۰] «بگو نمی‌یابم در آنچه بسوی من وحی شده ...» [۹۱] «خدا مشروع قرار نداده بحیره را و نه سائبه را ...» [۹۲] «همانا خداوند متعال روز جمعه را بر کسانی که پیش از ما بودند نوشته بود که در آن اختلاف کرده و خداوند ما را به آن رهنمون کرد؛ و مردم در این مورد از ما پیروی کرده و یهود فردای آن روز و نصاری پس فردای آن روز را اختیار کردند.» برگرفته از تفسير الكبير فخر رازی (۲۰/۱۳۷) [۹۳] برگرفته از تفسیر الکبیر فخر رازی: ۲۰/۱۴۱. ومانند آن در تفسیر: اللباب فی علوم الکتاب، ابن عادل دمشقی حنبلی: ۱۲/۱۸۸؛ و تفسیر الدر الـمنثور سیوطی: ۵/۱۷۹ و ...؛ و نگا: السیرة الحلبیة: ۲/۳۸۶.