تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ اسراء مکی و دارای ۱۱۱ آیه می‌باشد

سورۀ اسراء مکی و دارای ۱۱۱ آیه می‌باشد

سورة الإسراء (مكية وهي مائة وإحدى عشرة آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١ [الإسراء:۱]

ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. منزه است آن(خدایی) که بندۀ خود را شبی از مسجد الحرام به سوی مسجد اقصی سیر داد آن مسجدی که اطرافش را با برکت قرار دادیم، تا بعضی از آیاتمان را به او بنمایانیم. به درستی که فقط خدا شنوای بیناست(۱).

نکات: این سوره را سورۀ بنی اسرائیل نیز می‌گویند. ﴿سُبۡحَٰنَ، چند معنی دارد:

۱- تنزیه و دوری.

۲- صلاة زیرا در ضمن صلاة تسبیح حق می‌شود مانند؛ ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِينَ [۹۴]. [الصافات: ۱۴۳].

۳- استثناء و إن شاء الله، مانند: ﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ [۹۵][القلم: ۲۸].

ولی در این آیه از سورۀ إسراء، مقصود همان معنی اول است که؛ منزه و دور دانستن خداست از جهل و عجز و سایر صفات امکانی. و از جملۀ: ﴿أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا، استفاده می‌شود که سیر رسول خداصدر شب بوده و دیگر اینکه خدا او را سیر داده نه اینکه خود سیر کرده باشد. و جملۀ: ﴿مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَادلالت دارد که إسراء (رفتن به شب) رسول خداصاز شهر مکّه تا بیت المقدس بوده. و آیا از مسجد بوده و یا از خانه أم هانی، ظاهر این است که از داخل مسجد بوده اگر چه از مجاور مسجد هم باشد، اشکالی ندارد. از کلمۀ ﴿مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ، استفاده‌ می‌شود که رسول خداصمکان دارد یعنی یک مکان و در آنِ واحد دو مکان ندارد. و جملۀ: ﴿بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ، دلالت دارد که اطراف مسجد بیت المقدس با برکت است از جهت انهار، اشجار و نعمت‌ها. و جملۀ: ﴿لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآ، دلالت دارد که هدف از این اسراء، ارائۀ آیات إلهی به رسول بوده است و جملۀ ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ، دلالت دارد که سمیع و بصیر مطلق فقط خداست.

﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗا ٢ ذُرِّيَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَبۡدٗا شَكُورٗا ٣ وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا ٤ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا ٥ ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا ٦ إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا ٧ عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا ٨[الإسراء:۲-۸]

ترجمه: و موسی را کتاب دادیم و آن را هدایتی برای بنی اسرائیل قرار دادیم که غیر مرا وکیل نگیرید(۲) ای فرزندان آنان که با نوح (بر کشتی) حملشان کردیم محققا او بندۀ شکرگزاری بود(۳) و در کتاب (تورات) به بنی اسرائیل اعلام نمودیم که البته در زمین دو مرتبه فساد خواهید کرد و البتّه طغیان خواهید طغیان بزرگی(۴) پس چون نوبت نخستین آن دو فرارسد، بندگانی از خود را برضدّ شما برانگیزیم که صاحبان سطوت سختی باشند پس تا درون خانه‌ها جستجو کنند و این وعده شدنی بود(۵) سپس بازآوریم برای شما حمله و نصرت بر ایشان را (و شمارا برآنان غلبه دهیم) و شما را بااموال و فرزندان مدد نماییم و شما را (ازحیث نفرات) شمارۀ زیادتری قرار دهیم(۶) اگر نیکی کردید به خودتان نیکی کرده‌اید و اگر بد کردید به خود کرده‌اید، پس چون وعدۀ دیگر آید (نوبت بعدی مجازات شما فرارسد، باز بندگانی را برضدّ شما برانگیزیم) تا چهره‌هایتان را زشت سازند و تا داخل مسجد شوند چنانکه بار اوّل داخل شدند و تا تباه گردانند آنچه را که بر آن غالب شوند به نهایت تباهی(۷) شاید پروردگارتان برشما رحم کند واگر(به گناه) عودکنید ما نیز(به کیفر) عود خواهیم کرد و دوزخ را برای کافران محبس قرار داده‌ایم(۸).

نکات: جملۀ ﴿لَتُفۡسِدُنَّ...دلالت دارد که یهود و بنی اسرائیل دو مرتبه فسادشان زیاد شد به طوری که در هر مرتبه برحسب وعدۀ الهی عده‌ای از مردم با سطوت و با شوکت بر آنان مسلط شدند و ایشان را کشتند و اسیر کردند و تا کنج خانه‌های ایشان قتل و غارت را رسانیدند. نوبت اول، ممکن است بگوییم زمان غلبۀ «بُختُ نَصَّر» بر ایشان بوده. و زمان دوم سلطان قسطنطنیه. و یا زمان اول زمان حضرت داود، جالوت بوده است. به هرحال در هر مرتبه از یهود قتل و غارت عمومی شد و چنان شد که از تورات نیز اثری نماند و مسجد بیت المقدس مخروبه گردید. و جملۀ: ﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ...ممکن است خطاب به یهود بوده و ممکن است خطاب به مسلمین باشد. و لام؛ ﴿لِيَسُ‍ُٔواْرا در ترجمه لام علت گرفتیم یعنی لام جاره و اگر لام امر باشد در اینجا و هم در ﴿لِيَدۡخُلُواو در ﴿وَلِيُتَبِّرُواْ، باز از جهت معنی اشکالی پیدا نمی‌کند. و کلمۀ ﴿حَصِيرًابمعنی؛ محصور است.

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا ٩ وَأَنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا ١٠ وَيَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَيۡرِۖ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١[الإسراء:۹-۱۱]

ترجمه: به درستی که این قرآن به آنچه درست‌تر است هدایت می‌کند و مؤمنانی را که عمل‌های شایسته می‌کنند بشارت می‌دهد که برای ایشان اجر بزرگی است(۹) و محققا آنانکه به آخرت ایمان نمی‌آورند برای ایشان عذاب دردناکی مهیا کرده‌ایم(۱۰) و انسان درخواست می‌کند شر را مانند درخواست او خیر را و انسان عجول بوده است(۱۱).

نکات: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَدلالت دارد که صحیح‌ترین عقاید و اعمال را قرآن نشان داده است. منتهی این است که ملت اسلام در قرآن تدبّر نکرده و عقاید و اعمال خود را از قرآن نگرفته، بلکه از کتب بزرگان خود گرفته و لذا در بسیاری از موارد به گمراهی و غلط رفته است. و کلمۀ ﴿يَدۡعُبه سکون دال و ضم عین از مادۀ دعو می‌باشد، چنانکه مورد توافق تمام قراء است و ما نیز طبق همین ترجمه کردیم. و در کتابت قرآن واو لام الفعل نوشته نشده است. در صورتی که طبق قواعد باید نوشته شود چون در قرآن صحابه و تابعین که از روی قرآن رسول خداصاستنساخ می‌کردند نوشته نبوده بعد از ایشان برای اینکه تغییر و تصرفی در چگونگی کتابت قرآن نشود ننوشته‌اند و این دلیل بر این است که کاملاً در حفظ و نقل قرآن چنانکه بوده، مواظبت شده است.

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَۚ وَكُلَّ شَيۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِيلٗا ١٢ [الإسراء:۱۲]

ترجمه: و شب و روز را دو آیت و نشانۀ قدرت و دلیل خلق بر مصالح دین و دنیا قرار دادیم پس آیۀ شب را تاریک نمودیم و آیۀ نهار را روشنی قرار دادیم تا از فضل پروردگار خودتان بجویید و تا شمارۀ سال‌ها و حساب را بدانید و هر چیزی را توضیح دادیم توضیح کاملی(۱۲).

نکات: ﴿فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِ، محو در اینجا بمعنی «جعلناها محواً» می‌باشد یعنی؛ شب را محو کننده و تاریک قرار دادیم. یعنی؛ شب اشیاء را از نظر محو می‌کند. یعنی آن را مظلم قرار دادیم. پس آن را برطرف کرده و روز را روشنی و وسیلۀ بینایی قرار دادیم، و اینها نشانۀ قدرت و تدبیر منظم حق‌تعالی و دلیل بر حکمت اوست. به اضافه به واسطۀ آمدن شب و روز انسان می‌تواند به کسب و کار و راحتی بپردازد و به واسطۀ ماه و خورشید و هلال و بدر شدن ماه می‌تواند ساعات و هفته و ماه و سال را به حساب در آورد. «سبحان الخالق المدبّر».

﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِي عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا ١٣ ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا ١٤ مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥[الإسراء:۱۳-۱۵]

ترجمه: و خیر و شر هر انسانی را ملازم گردنش نمودیم و برای او در روز قیامت کتابی را بیرون می‌آوریم که آن را گشوده می‌بیند(۱۳) کتابت را بخوان امروز نفس تو بر خودت حساب‌کنندۀ کافی است(۱۴) هرکس هدایت یابد پس همانا برای خودش هدایت یافته و هرکس گمراه شد پس همانا علیه خودش گمراه می‌شود و هیچ بردارنده‌ای گناه دیگری را بر ندارد و ما عذاب‌کننده نباشیم تا بفرستیم رسولی را(۱۵).

نکات: ﴿طَٰٓئِرَهُۥدر اینجا عمل انسان است که تشبیه به طائر شده و طائر پرنده می‌باشد. خدا می‌فرماید: پروندۀ عمل مانند پرنده به گردن صاحبش چسبیده و ملازم اوست و از او جدا نشود. و طائر را به معنی بخت نیز گرفته‌اند، بخت خوب و بد دارد. نیک بختی و بدبختی، چون عمل انسان سبب نیکبختی و بدبختی او می‌شود، اطلاق مسبب بر سبب شده و سبب را که عمل باشد طائر گفته‌اند. و معنی؛ ﴿وَنُخۡرِجُ لَهُۥ...این است که اوصاف و نقوشی که در نفس انسان از تکرار عمل حاصل شده، روز قیامت از عمق روح و بدن به صورت کتابی خارج می‌شود. و جملۀ: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا، دلالت دارد بر عدل الهی که بی‌جهت کسی را عذاب نمی‌کند، و تا پیامبر نفرستد و رضا و غضب الهی را به مردم نرساند عذابی نمی‌کند. اگر کسی بگوید: پس عقل چه کاره است؟ آیا خدا به واسطۀ حکم عقل عذاب نمی‌کند؟ جواب این است که؛ احکام عقلیّه برای جلب نفع و دفع ضرر باقی است و هر چه عقل حکم کند اثر وضعی آن مترتب خواهد شد. امّا عذاب أخروی و یا عذاب دنیوی إلهی لطفا قبل از بعثت رسول برداشته شده است. و جملۀ: ﴿وَلَا تَزِرُ...دلالت دارد که هیچ کس را برای گناه کس دیگر عذاب نمی‌کنند، مگر اینکه شخصی به اجبار سبب عمل دیگری شده باشد که گناه و مؤاخذه بر سبب خواهد بود. اما خدا اطفال را به گناه و کفر پدران عذاب نمی‌کند و میّت را به گریۀ اهلش نباید عذاب کند. و روایت رسول خداص«إِنَّ الْمَيِّتَ لَيُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِه‏»، صحّت و سقمش معلوم نیست.

﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا ١٦ وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ١٧[الإسراء:۱۶-۱۷]

ترجمه: و چون اراده کنیم هلاکت قریه‌ای را که بزرگان و متنعمان ایشان را فرمان داده‌ایم پس در آن قریه نافرمانی کنند در نتیجه حکم به عذاب بر آن قریه ثابت شود پس از آن هلاکشان کنیم هلاکت کاملی(۱۶) و چه بسیار از مردم قرن‌های پس از نوح را هلاکت کرده‌ایم و بس است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست(۱۷).

نکات: جملۀ: ﴿أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا، صفت است برای ﴿قَرۡيَةًیعنی چون بزرگان و ثروتمندان قریه به‌جای اطاعت از ما، نافرمانی کنند و زیردستان آنان نیز قهراً از ایشان پیروی کنند و این باعث می‌شود که خدا ارادۀ عذاب و هلاکت ایشان کند. پس اشکال نشود به اینکه چگونه خدا ارادۀ هلاکت ایشان می‌کند و وسایل هلاکت ایشان را فراهم می‌کند. و جملۀ ﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ...دلالت دارد که غیر از خدا احدی از مخلوق به گناهان بندگان او آگاهی ندارد، پس روایاتی که می‌گوید اعمال بندگان را فلان پیامبر و یا فلان بندۀ صالح می‌داند و یا برای او می‌برند تماماً مجعول و برخلاف قرآن و برخلاف عدالت و ستاریّت حق است. ﴿أَمَرۡنَابه معنی؛ کثَّرنا نیز آمده است یعنی؛ «كَثَّرْنَا عَدَدَ الْـمُتَرَفِینَ فَفَسَقُوا» [۹۶]، که در یکی از لغات و لهجه‌های عرب، آمَرْنا وأَمَّرْنَا به معنی کثَّرنا می‌باشد [۹۷].

﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا ١٨ وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡيَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ كَانَ سَعۡيُهُم مَّشۡكُورٗا ١٩ كُلّٗا نُّمِدُّ هَٰٓؤُلَآءِ وَهَٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّكَۚ وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحۡظُورًا ٢٠[الإسراء:۱۸-۲۰]

ترجمه: هر‌کس دنیا را بخواهد برای او در این دنیا تعجیل می‌کنیم آنچه بخواهیم برای هر کس بخواهیم سپس برای او دوزخ را قرار می‌دهیم که به آن در آید در حالی که نکوهش و رانده شده باشد(۱۸) و هرکس سرای دیگر را بخواهد و برای آن سعی خود را به انجام رساند در حالی که او مؤمن باشد پس آنان سعیشان مورد تشکر است(۱۹) همه را مدد می‌دهیم آنان و آنان (یعنی دنیا طلبان و آخرت طلبان) را از عطاء پروردگارت و عطاء پروردگارت باز داشته و ممنوع نبوده است(۲۰).

نکات: جملۀ: ﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ....﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ، دلالت دارد که هرکس هرچه بخواهد وسائل آن را خدا برای او فراهم کرده هرقدر خدا بخواهد به او می‌دهد. و جملۀ ﴿مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ، دلالت دارد که سعی بی‌فایده نیست ولی به هدف رسیدن و تمام مقصود را درک کردن و رسیدن منوط است به خواست خدا. ﴿كُلّٗا نُّمِدُّ...دلالت دارد که مدد کفار و مؤمنین همه با خداست و دیگری نیست که بتواند مدد به کسی بدهد یعنی مدد دهندۀ غیبی منحصر به خداست، پس کسانی که از غیرخدا مدد می‌خواهند و یا می‌گویند: یا علی مدد، در گمراهی و شرک غوطه‌ورند و هنوز معنی؛ ﴿وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُرا درک نکرده‌اند، ولی از کسی که زنده و حاضر باشد می‌توان به عنوان تعاون مدد خواست، آن هم نه مدد تکوینی.

﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗا ٢١ لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا ٢٢ ۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤[الإسراء:۲۱-۲۴]

ترجمه: بنگر چگونه بعضی از ایشان را بر بعضی برتری دادیم و محققاً سرای دیگر درجاتش بزرگتر و برتری آن بیشتر است(۲۱) با خدا ملجأ دیگری قرار مده پس نکوهش شده و واگذاشته شده می‌نشینی(۲۲) و پروردگار تو حکم کرده که جز او را نپرستیدن و به والدین نکوئی نمودن که اگر یکی از ایشان و یا هردوشان نزد تو به پیری برسند به آنان اف مگو و زجرشان مده و با ایشان خوش گفتار باش(۲۳) و از روی مهربانی برای ایشان بال تواضع را فرود آور و بگو پروردگارا ایشان را رحمت کن چنانکه مرا در حال خردی تربیت کردند(۲۴).

نکات: ﴿فَضَّلۡنَا...دلالت دارد که خدا بعضی از افراد انسان را در دنیا بر بعضی دیگر برتری داده. امّا از چه جهت برتری داده، در آیه ذکر نشده، اطلاق دارد، البته مؤمن را بر کافر و مشرک برتری داده. آن را که سعی می‌کند بر تارک سعی برتری داده. پیغمبر را بر غیر او برتری داده. البته اینها حکمتی دارد.

نزیبد گفتن چون و چرا را
ولی مسلم این است که هر‌کس را بقدر لیاقتش و بقدر سعیش می‌دهد.

﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمۡۚ إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَ فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا ٢٥ وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا ٢٦ إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا ٢٧ وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا ٢٨ [الإسراء:۲۵-۲۸]

ترجمه: پروردگار شما به آنچه در نفسهای شماست داناتر است، اگر شایسته باشید، به درستی که او برای بازگشت کنندگان آمرزنده است (۲۵) و حق نزدیکان و مسکین و ابن السبیل را بده و به اسراف مکوش(۲۶) که اسراف ‌کنندگان برادران شیطانند و شیطان برای پروردگارش کفران پیشه است(۲۷) و اگر از ایشان اعراض کردی برای طلب رحمت از پروردگار که به آن امیدواری، پس برای ایشان نرم‌گو باش و به آسانی سخن بگو(۲۸).

نکات: جملۀ: ﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمۡ، دلالت دارد که خدایی که هستی به ما داده از خود ما داناتر است به خصوصیات، صفات قلبی و خیالات نفسانی ما. بنابراین دستوراتی که داده برای اصلاح ما، باید بدانیم، چون داناتر است به ذات و صفات ما، پس به اصلاح ما نیز داناتر است. و جملۀ: ﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ، دلالت ندارد که حق ذی القربی چه مقدار است، و لذا شافعی گفته: انفاق بر اولاد و والدین واجب است و بر غیر‌ایشان وجوبش ثابت نیست. و تبذیر عبارت است از مصرف کردن مال در غیر اطاعت خدا، ولی در طاعت خدا هر قدر انسان خرج کند تبذیر نباشد.

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩ إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ٣٠ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡ‍ٔٗا كَبِيرٗا ٣١ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا ٣٣[الإسراء:۲۹-۳۳]

ترجمه: و دست خود را بستۀ به گردنت قرار مده و آن را مگشا تمام گشودن که بنشینی ملامت شده و از کار مانده(۲۹) به درستی که پروردگارت برای هرکس بخواهد روزی را می‌گشاید و(یا) تنگ می‌گیرد زیرا او به بندگانش آگاه و بیناست(۳۰) و اولاد خود را از ترس تنگدستی مکشید ما آنان و شما را روزی می‌دهیم به درستی که کشتن ایشان خطایی است بزرگ(۳۱) و به زنا نزدیک نشوید زیرا آن کاری زشت و بد راهی است(۳۲) و نفس محترمی را که خدا حرام کرده مکشید مگر به حق و آنکه مظلوم کشته شود پس به تحقیق برای ولی او قدرت و تسلطی (برقصاص) قرار دادیم پس نباید در کشتن زیاده‌روی کند، زیرا او یاری شده است(۳۳).

نکات: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ...خطاب به انسان است که باید دست او مانند انسان دست شکسته که به گردن بسته شده، وبال گردنش نباشد که برای انفاق دست خود را حرکت نمی‌دهد. و همچنین زیاد دست باز نباشد که هر چه دارد انفاق کند. ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ...خطاب به پدران است. و ابرار کسانی باشند که به اولاد و آباء نیکی نمایند. اما به اولاد برای آنکه آنان در نهایت ضعف و احتیاجند و کافلی جز والدین ندارند و به اضافه بی‌اعتنائی به اولاد مستلزم خرابی عالم و نسل آدم است و قتل اولاد اگر برای خوف فقر باشد این بدگمانی به خدا و قادر ندانستن اوست، و اگر برای غیرت بر دختران است، این سعی در تخریب عالم و نسل آدم است. ولی عرب دختران را می‌کشت برای عجز دختران از جنگ و قتل و غارت و برای آنکه چون فقیر بودند نکاح نشوند برای غیر کفو و این ننگی بود برای ایشان. به هرحال اقتضای رحمت و شفقت این است که دختر نیز مانند پسر است و باید در زیر پر و بال شفقّت پرورش یابد و برای انسان دو چیز لازم است: «التّعظیم لأمر الله، والشفقة لخلق الله» [۹۸].

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٤ وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ إِذَا كِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗا ٣٥ وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا ٣٧ كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗا ٣٨ ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا ٣٩

[الإسراء:۳۴-۳۹]

ترجمه: و نزدیک مال یتیم نشوید جز به طریقی که آن بهتر است تا اینکه به رشد خود برسد و به پیمان وفا کنید زیرا که از پیمان بازخواست خواهد شد (۳۴) و چون به کیل چیزی را بسنجید کیل تمام بدهید و به ترازوی درست و قپان صحیح وزن کنید که این بهتر و عاقبتش نیکوتر است(۳۵) و به دنبال آنچه علم نداری مرو زیرا گوش و چشم و دل هر یک از اینها مورد پُرسش خواهد بود(۳۶) و از راه کبر و ناز در زمین راه مرو زیرا تو زمین را هرگز نشکافی و هرگز به درازی کوه‌ها نرسی(۳۷) هریک از این کارها بدش نزد پروردگارت ناپسند است(۳۸) این از چیزهای حکمتی است که پروردگارت به تو وحی کرده و با خدا مقصود و معبود دیگری قرار مده که ملامت شده و رانده شده در دوزخ افکنده شوی (۳۹).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا، این است که صاحب العهد کان مسئولا، به حذف مضاف، و ممکن است معنی ﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا، این باشد که «كان مورداً للسّؤال»، یعنی؛ سُئل عن صاحبه. و ممکن است استعارۀ تخییلیه باشد یعنی؛ «یخیل إن العهد رجل ویسئل عنه تبكیتا للناكث». و این جمله دلالت دارد بر وجوب وفا به تمام عقود. ﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ، یکی از اوامری است که در قرآن مکرّر شده و شارع به آن اهمیت داده، اگر چه تفاوت حاصله به سبب نقصان کیل و وزن کم باشد ولی عقابش شدید است، برای اینکه محل احتیاج جمیع مردم در جمیع حالات می‌باشد. و باید نفوس آلوده نشود به سرقت مقدار حقیر و احتراز شدید بشود تا مردم چشم طمع به مال یکدیگر نداشته باشند و بایع و مشتری خیالشان راحت باشد، و هر کاسبی که به امانت و احتراز از چنین خیانت معروف شد، در مدت کمی دارای اموال کثیره خواهد شد. و البته خدا هم برکت می‌دهد چنانکه حضرت شعیب فرمود: ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ. و ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ، دلیل است بر اینکه پیروی ظن و تقلید جایز نیست إلا ما استخرج بالدلیل. و جملۀ: ﴿ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَة، دلالت دارد که قرآن حکمت است، و هر‌کس به آن آگاه و عمل کند به خیر کثیر رسیده است چنانکه‌ در سورۀ بقره آیۀ ۲۶۹ فرموده: ﴿وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗا.

﴿أَفَأَصۡفَىٰكُمۡ رَبُّكُم بِٱلۡبَنِينَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنَٰثًاۚ إِنَّكُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِيمٗا ٤٠ وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا ٤١ قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا ٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا ٤٣ تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا ٤٤[الإسراء:۴۰-۴۴]

ترجمه: آیا پروردگارتان شما را به (داشتن) پسران برگزید و از فرشتگان برای خود دخترانی گرفت؟! به حقیقت شما سخنی بزرگ می‌گویید(۴۰) و البته در این قرآن به صور گوناگون (حقایق را) بیان کردیم تا پند گیرند ولی نمی‌افزاید ایشان را مگر نفرت(۴۱) بگو اگر آن‌چنان‌که می‌گویند با خدا، إله‌های دیگری بود درآن‌صورت (آن‌خدایان) به سوی خدای صاحب عرش راهی جسته بودند(۴۲) او منزه و برتر است از آنچه می‌گویند برتری بزرگی(۴۳) شهادت بر تنزیه او می‌دهد آسمان‌های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنهاست و نیست چیزی مگر اینکه به ستایش او تسبیح می‌کند ولیکن تسبیح ایشان را نمی‌فهمید به درستی که او بردبار و آمرزنده باشد(۴۴)

نکات: مشرکین از دختر عار داشتند و با این حال خدا را دارای دختر می‌دانستند و معتقد بودند که فرشتگان، دختران خدایند! حق‌تعالی جل شأنه می‌فرماید این گفتار شما سخن باطل بزرگی است زیرا خدا را نعوذ بالله ناقص و کمتر از خود دانسته‌اید. و جملۀ: ﴿إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ...ممکن است اشاره باشد به دلیل تمانع یعنی این إله‌های متعدده بر یکدیگر غلبه می‌کردند و بر عرش قدرت تکیه می‌کردند. و ممکن است اشاره باشد به اینکه شما از این إله‌ها تقرب می‌خواهید اگر از اینها کاری ساخته بود خود راه تقربی با خدای رب العرش پیدا کرده و برای خود مقامی کسب می‌کردند. و کلمۀ: ﴿عُلُوّٗا كَبِيرٗا، دلالت دارد بر بعد زیاد بین ممکن الذات و واجب الذات و بین القدیم و الحادث، و الغنی و المحتاج. و مخفی نماند که مقصود از تسبیح موجودات و حمد آنها تسبیح مقالی نیست زیرا نفهمیدن مقال آنها جرم نیست و لذا در آخر آیه فرموده: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا، و به علاوه خدا فرموده: ﴿لَّا تَفۡقَهُونَ، و اگر مقالی بود فرموده بود «لا تسمعون تسبیحهم». و تسبیح حالی موجودات مانند تحمید آنها می‌باشد. و همچنین سجدۀ اشیاء چنانکه در سورۀ رحمن فرموده: ﴿وَٱلنَّجۡمُ وَٱلشَّجَرُ يَسۡجُدَانِ [۹۹]. پس آنچه را می‌توان تدبّر کرد و عدم تدبّر باعث بر عدم فهم شده و خدا مشرکین را مذمّت کرده همان تسبیح حالی است.

﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا ٤٦ نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٤٧ ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا ٤٨[الإسراء:۴۵-۴۸]

ترجمه: و چون قرآن را بخوانی بین تو و بین آنان که ایمان به آخرت نمی‌آورند پردۀ نهانی (نادیدنی) قرار می‌دهیم(۴۵) و بر دل‌های ایشان پوشش‌های قرار دادیم تا آن را نفهمند و در گوشهاشان سنگینی نهادیم و چون پروردگارت را در قرآن تنها به یاد آری با نفرت پشت می‌کنند (تا قرآن را نشنوند) (۴۶) وقتی که به سوی تو گوش می‌دارند ما داناتریم برای چه منظور گوش می‌دهند و(نیز)آنگاه که ایشان در رازند، آنگاه که ستمگران می‌گویند پیروی نمی‌کنید مگر مرد سحر شده‌ای را(۴۷) بنگر چگونه برای تو مَثَل‌ها زدند پس گمراه شدند که راهی را (برای هدایت) نتوانند یافت (۴۸).

نکات: چون رسول خداصقرائت قرآن می‌کرد، می‌آمدند دست می‌زدند، و سوت می‌کشیدند و یا اشعاری می‌خواندند مثلاً زن ابولهب می‌آمد و می‌خواند: «مذمما أتینا ودینه قلینا وأمره عصینا» [۱۰۰]، و چون تعصب و عناد پرده و حجابی نامرئی بوده میان مشرکین و میان رسول خداصو لذا فرموده: ﴿حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا، یعنی حجابا غیرمرئیّا. و مقصود از جملۀ: ﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً...همین است که دل‌های اینان در پناه کفر و تعصّب رها شده، و خدای تعالی تعصب ایشان را ستر بر دلهاشان قرار داده همان تعصب و کفری که خود اختیار کرده‌اند، چون اینها را خدا وسیلۀ ستر قرار داده و لذا فرموده: ﴿وَجَعَلۡنَا.

﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدٗا ٤٩ ۞قُلۡ كُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِيدًا ٥٠ أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا يَكۡبُرُ فِي صُدُورِكُمۡۚ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِي فَطَرَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖۚ فَسَيُنۡغِضُونَ إِلَيۡكَ رُءُوسَهُمۡ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَۖ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبٗا ٥١ يَوۡمَ يَدۡعُوكُمۡ فَتَسۡتَجِيبُونَ بِحَمۡدِهِۦ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا ٥٢ [الإسراء:۴۹-۵۲]

ترجمه: و گفتند: آیا چون ما استخوان‌های پوسیده و ریزه ریزه شدیم آیا برانگیخته و زندۀ به خلق جدیدی خواهیم شد(۴۹) بگو: سنگ باشید و یا آهن(۵۰) و یا مخلوقی از آنچه در ذهن شما بزرگ می‌آید (قطعاً زنده خواهید شد) پس از آن می‌گویند: چه کس ما را بر می‌گرداند؟ بگو: آنکه شما را اولین مرتبه ایجاد کرد. پس از آن سرهاشان را به سوی تو می‌جنبانند و می‌گویند: چه وقت خواهد بود؟ بگو: شاید نزدیک باشد(۵۱) روزی که شما را بخوانند که با ستایش وی اجابت کنید و گمان می‌برید که درنگ نکرده‌اید مگر اندکی(۵۲).

نکات: چون رسول خداصرا به استهزاء می‌گرفتند و او را مسحور می‌خواندند و یک دلیل ایشان این بود که می‌گفتند: او می‌گوید چون ما پوسیده و ذرّات متفرقه شدیم دو مرتبه زنده خواهیم شد. خدای تعالی در جواب گوید: استخوان پوسیده که حیات داشته و به حیات نزدیک است شما اگر سنگ و آهن هم باشید که به حیات بسیار دور است، باز خدا قدرت دارد که سنگ و آهن را زنده کند زیرا به عناصر پراکندۀ اجسام شما احاطه دارد و قدرت بر احیاء نیز دارد.

﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِينٗا ٥٣ رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِكُمۡۖ إِن يَشَأۡ يَرۡحَمۡكُمۡ أَوۡ إِن يَشَأۡ يُعَذِّبۡكُمۡۚ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ وَكِيلٗا ٥٤ وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِمَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا ٥٥ [الإسراء:۵۳-۵۵]

ترجمه: و به بندگانم بگو که بگویند آنچه را که آن نیکوتر است، زیرا شیطان میان آنان فتنه (و دشمنی)می‌افکند به درستی که شیطان برای انسان دشمن آشکاری است(۵۳) پروردگار شما به شما داناتر است اگر بخواهد رحمتش را شامل حالتان می‌کند و یا اینکه عذابتان می‌کند و ما تو را وکیل بر ایشان نفرستادیم(۵۴) و پروردگارت به هرکه در آسمان‌ها و زمین است داناتراست و به یقین ما بعضی پیغمبران را بر بعضی برتری دادیم و به داود زبور دادیم(۵۵).

نکات: مقصود از ﴿لِّعِبَادِيممکن است است کفار باشد و ممکن است مؤمنین و ممکن است أعم باشد، هرکدام باشد صحیح است، مقصود این است که سخن خود را در دعوت به هدایت نیکوتر کنند و مخلوط به فحش و سب نکنند که شیطان را بهانه می‌شود برای فتنه و فساد گمراه کردن، همانطور که فرموده: ﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِ [۱۰۱][النحل: ۱۲۵]، و فرموده: ﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ [۱۰۲][العنکبوت: ۴۶].

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا ٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧ [الإسراء:۵۶-۵۷]

ترجمه: بگو غیر از خدا آن کسانی را که گمان می‌برید (ازآنها کاری برایتان ساخته است)

بخوانید، آنان مالک و عهده‌دار نیستند نه بر طرف کردن ضرر را از شما و نه تغییر دادن را(۵۶) آن‌کسانی را که ایشان (آنان را به معبودی) می‌خوانند، هرکدامشان که مقرّبتراند، خود به سوی پروردگارشان وسیله می‌جویند و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند به درستی که عذاب پروردگارت حذر شدنی بوده است(۵۷).

نکات: مشرکین مکه توحید عبادی ایشان خراب بود یعنی مانند اهل زمان ما در عبادت برای خدا شریک می‌آورند مثلا قربانی برای غیرخدا می‌کردند همانطوری که برای خدا قربانی می‌کردند، حاجت از غیرخدا می‌خواستند همانطوری که از خدا می‌خواستند، در بلیّات، خدا و غیرخدا را برای کشف ضرر می‌خواندند. اگر کسی در قرآن تدبر کند می‌بیند قسمت مهمی از آیات قرآن رد است بر شرک در توحید عبادی، در همین آیۀ فوق خدا مذمت کرده از آنان که غیرخدا را یعنی بزرگان و مقربین إلهی را می‌خواندند که برای ایشان کشف ضرر نمایند و یا تغییر بدهند، خدا می‌فرماید آنان کاشف ضرر و تغییر دهندۀ احوال شما نیستند و مالک و عهده‌دار این کار نشده‌اند، آن بزرگان خود به دنبال وسیله می‌گردند تا به رحمت خدا برسند و یا از عذاب او برهند و معلوم است چنین کسانی که رجاء به رحمت پروردگار داشته و از عذاب او خائف بوده به هیچ وجه موجود بی‌جان مانند بت نبوده و بلکه نزدیکترین و مقربترین بندگان بودند که خدا فرموده قابل خواندن نیستند. با این تفصیل که در این قبیل آیات داده شده باز ملت اسلام متوجه نیستند و به هزاران بهانه بلکه لجاجت، بزرگان دینی خود را که بیش ازهزار سال است از دنیا رفته و به عالم دیگر منتقل شده‌اند می‌خوانند و آنان را باب الحوائج می‌دانند، آیا این شرک چگونه از میان مسلمین نرفته و با این آیات واضحۀ قرآن، میان مسلمین مانده است. «ولهذا فلیتعجب المتعجبون»!

﴿وَإِن مِّن قَرۡيَةٍ إِلَّا نَحۡنُ مُهۡلِكُوهَا قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَوۡ مُعَذِّبُوهَا عَذَابٗا شَدِيدٗاۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَسۡطُورٗا ٥٨ وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّآ أَن كَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ وَءَاتَيۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا ٥٩ [الإسراء:۵۸-۵۹]

ترجمه: و قریه‌ای نیست مگر اینکه ما هلاک‌کنندۀ آنیم پیش از روز قیامت و یا آن را عذاب خواهیم کرد عذاب سختی این در کتاب نوشته شده(۵۸) و مانع ما نشد از فرستادن آیات مگر تکذیب پیشینیان به آن آیات، و آن شتر را در حالی که بینا کننده بود به قوم ثمود دادیم پس به آن ستم کردیم و نمی‌فرستیم آیات را مگر برای ترسانیدن(۵۹).

نکات: مقصود از ﴿مُهۡلِكُوهَا، این است که «مهلكو أهلها بالموت». و مقصود از ﴿مُعَذِّبُوهَا، این است که «معذبو أهلها بعذاب الاستیصال»، و عذاب استیصال همان عذاب‌های دنیوی است که أمم قبلی مبتلا شدند یعنی مستأصل و بیچاره شدند. ﴿وَمَا مَنَعَنَآ...دلالت دارد بر اینکه هرمعجزه‌ای که مردم بخواهند و لو ممکن الوجود باشد باز اجابت نمی‌شود برای همان که أمم قبل از اسلام چنین معجزه‌ها خواستند و چون اتیان شد یا ایمان نیاوردند و یا پس از ایمان برگشتند. پس اعجاز قرآن برای مسلمین کافی است.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡيَا ٱلَّتِيٓ أَرَيۡنَٰكَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا طُغۡيَٰنٗا كَبِيرٗا ٦٠ [الإسراء:۶۰]

ترجمه: و (به یاد آر) هنگامی که برای تو گفتیم به راستی پروردگارت به مردم احاطه دارد. و آن رؤیایی را که به تو نمودیم و (نیز)آن درخت لعن شدۀ در قرآن را قرار ندادیم مگر برای ابتلا و امتحان مردم. و ما ایشان را می‌ترسانیم پس نمی‌افزاید ایشان را مگر طغیان بزرگی(۶۰).

نکات: این آیه برای تسلّی و ترغیب رسول خداصنازل شده، چون کفار از او معجزاتی که خدا صلاح نمی‌دانست می‌خواستند و عدم ایجاد چنین معجزه موجب طعن و تمسخر و نفور ایشان می‌شد، حق‌تعالی می‌فرماید: تو را باکی نباشد و به تبلیغ ادامه بده چنانکه به واسطۀ رؤیای تو و به واسطۀ ذکر شجرۀ زقوم آزمایش شدند، به واسطۀ عدم اتیان به معجزه نیز آزمایش می‌شوند، و در عین حال صدمه‌ای به تو نخواهند زد. و اما رؤیای رسول خداصمورد اختلاف است که چه بوده؟ ممکن است همان رؤیای شب معراج باشد. و اما شجرۀ زقوم، چون آیه‌ای راجع به آن نازل شد، مشرکین می‌گفتند: چگونه در دوزخ ممکن است درخت باشد با اینکه درخت را آتش می‌خورد، چنانکه حق‌تعالی در آیۀ ۶۳ سورۀ صافات فرموده: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ [۱۰۳]. بعضی گفته‌اند: رؤیا و شجرۀ ملعونه خوابی است که رسول خداصدید بوزینگان بر منبر او بالا می‌روند و مردم را به قهقرا بر می‌گردانند.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا ٦١ قَالَ أَرَءَيۡتَكَ هَٰذَا ٱلَّذِي كَرَّمۡتَ عَلَيَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَأَحۡتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٗا ٦٢ قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا ٦٣ وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَ وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤ إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلٗا ٦٥[الإسراء:۶۱-۶۵]

ترجمه: و چون فرشتگان را گفتیم که برای آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس، گفت: آیا سجده کنم برای آنکه از گِل آفریدی(۶۱) (آنگاه) گفت: آیا دیده و متوجه شده‌ای این است آن که بر من برتری داده‌ای محققا اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی البته تمام فرزندانش را بیراه کنم (و به هلاکت برم) مگر کمی از ایشان را (۶۲) (خدا) گفت: برو هر کس از ایشان پیرو تو گردد محققا دوزخ جزای شماست جزای تمامی(۶۳) و هرکدام از ایشان را که بتوانی به صدایت جنبش ده و با سواران و پیادگانت بر ایشان بتاز و در اموال و اولادشان شریک شو و ایشان را وعده بده. و شیطان ایشان را وعده نمی‌دهد مگر برای فریب (۶۴) به درستی که تو را بر بندگانم تسلطی نیست و پروردگارت برای کفالت کافی است (۶۵).

نکات: مقصود از کلمۀ: ﴿جَزَآؤُكُمۡ؛ جزاؤك وإیّاهم، می‌باشد که از باب تغلیب ﴿جَزَآؤُكُمۡفرموده. و مقصود از جملۀ: ﴿وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ، این است که با تمام قوا هرکار می‌توانی بکن. و مقصود از ﴿إِلَّا غُرُورًا، این است که ایشان را ترغیب کن به عقائد باطله و مغرور گردان به خرافات و اعمال زشت و نفرت ده ایشان را از اعتقادات صحیحه و اعمال حقّه، که اول تشکیک در مبدأ و معاد می‌کند و سپس نفی مضرّت از معاصی می‌کند. و انواع لذت را وعده می‌دهد و می‌گوید فایده‌ای در این عبادات نیست و از توبه امروز و فردا می‌کند و آرزوهای باطله به دل می‌افکند و وعدۀ شفاعت اولیاء را به او تزریق می‌کند و به هرحال به سه چیز دعوت می‌کند: به قضاء شهوت و علوّ مقام و طلب ریاست، در حالی که لذات دنیا پوچ و مشترک بین حیوانات است و به اضافه زودگذر و موجب مشقّات کثیره می‌شود و به اضافه موجب حسرت و فقر و امراض و پیری می‌گردد.

﴿رَّبُّكُمُ ٱلَّذِي يُزۡجِي لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ فِي ٱلۡبَحۡرِ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٦٦ وَإِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فِي ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰكُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ كَفُورًا ٦٧ أَفَأَمِنتُمۡ أَن يَخۡسِفَ بِكُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗا ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ وَكِيلًا ٦٨ أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن يُعِيدَكُمۡ فِيهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَيُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّيحِ فَيُغۡرِقَكُم بِمَا كَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ عَلَيۡنَا بِهِۦ تَبِيعٗا ٦٩[الإسراء:۶۶-۶۹]

ترجمه: پروردگار شما برای شما کشتی را در دریا می‌راند تا از فضل او بجویید زیرا او به شما رحیم بوده است(۶۶) و چون شما را ضرری در دریا برسد هر که را غیر او می‌خوانید گم و فراموش گردد؛ پس زمانی که شما را به سوی خشکی نجات داد، روی گردان شوید. و انسان ناسپاس بوده است(۶۷) آیا ایمن شدید از اینکه درکناری از خشکی شما را فرو برد و یا بر شما تندبادی را بفرستد که سنگ ریزه بر شما بریزد، سپس برای خود وکیلی نیابید(۶۸) آیا ایمن شدید از اینکه مرتبۀ دیگر شما را به دریا برگرداند پس بر شما باد سخت شکننده را بفرستد پس به سبب آنچه کفران کرده‌اید شمارا غرق کند سپس نیابید برای خودتان علیه ما به آن غرق هیچ‌طرفداری(۶۹).

نکات: روان شدن کشتی در دریا اگر چه به واسطۀ ناخدا است ولی خدای تعالی آب و هوا و کشتی را رام او قرار داده، پس گویا خدا کشتی را رانده است. و جملۀ: ﴿ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُ، دلالت دارد که مشرکین در موقع خطر دریا فقط خدارا می‌خواندند و غیرخدا از نظرشان محو می‌شد برعکس مشرکین زمان ما که در موقع خطر نیز خدا را نمی‌خوانند بلکه به عنوان توسل مخلوقات را می‌خوانند!!

﴿وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا ٧٠[الإسراء:۷۰]

ترجمه: و به تحقیق پیوسته که ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و ایشان را در خشکی و دریا حمل نمودیم و ایشان را از پاکیزه‌ها روزی دادیم و ایشان را بر بسیاری از کسانی که خلق نموده‌ایم برتری دادیم برتری نمایانی(۷۰).

نکات: گرامی داشتن بنی آدم به عقل است که صواب را از خطا تمیز دهد و به خط است که علوم را ضبط می‌کند و به نطق است که آنچه می‌داند برای دیگران بیان کند و درد و الم خود را بگوید. و مقصود از ﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا، تفضیل بنی آدم بر غیر ملائکه است زیرا می‌توان گفت: ملائکه افضل از بنی آدم است خصوصاً ملائکۀ مقربین.

﴿يَوۡمَ نَدۡعُواْ كُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡ وَلَا يُظۡلَمُونَ فَتِيلٗا ٧١ وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلٗا ٧٢ [الإسراء:۷۱-۷۲]

ترجمه: روزی که هر مردمی را با پیشوایشان می‌خوانیم پس آنان که کتابشان به دست راستشان داده شود پس ایشان می‌خوانند کتابشان را و به اندازۀ شکاف هسته‌ای ستم نشوند(۷۱) و آنکه در اینجا کور باشد پس او در آخرت کور و گمراه‌تر است(۷۲).

نکات: امام مردم کسی است که مردم به دنبال او رفته‌اند چه امام هدایت باشد و چه پیشوای ضلالت، نبی هر امتی امام ایشان است و در قیامت امام مردم ممکن است پروندۀ اعمال ایشان باشد به قرینۀ جملۀ بعد که فرموده: ﴿فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ. و جملۀ ﴿يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡ، دلالت دارد که اصحاب یمین کتاب خود را می‌خوانند. حال اگر کسی بگوید: چرا فقط ایشان می‌خوانند با اینکه هر کس باید کتاب خود را بخواند؟ جواب این است که اصحاب الشمال، چون نظر به کتاب خود کنند ترس بر ایشان مستولی گردد، چنانکه به خوبی نتوانند قرائت کرد. اما اصحاب یمین خوشند و به طور کامل قرائت کنند و به اهل محشر نیز می‌گویند: ﴿هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ ١٩ [۱۰۴].

﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗا ٧٣ وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًا ٧٤ إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا ٧٥ وَإِن كَادُواْ لَيَسۡتَفِزُّونَكَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِيُخۡرِجُوكَ مِنۡهَاۖ وَإِذٗا لَّا يَلۡبَثُونَ خِلَٰفَكَ إِلَّا قَلِيلٗا ٧٦ سُنَّةَ مَن قَدۡ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِن رُّسُلِنَاۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحۡوِيلًا ٧٧ [الإسراء:۷۳-۷۷]

ترجمه: و محققاً نزدیک بود که تو را به فتنه اندازند و از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم منصرف سازند تا اینکه بر ما غیر آن را افترا بندی و در این هنگام تو را دوست گیرند(۷۳) و اگر نه اینکه تو را ثابت(قدم) داشتیم محقّقاً نزدیک بود به سوی ایشان مقدار اندکی میل نمائی(۷۴) آنگاه تو را دو چندان عذاب زندگی و دو چندان عذاب ممات می‌چشاندیم سپس برای خود یاری کنند‌ای در دفع عذاب ما نمی‌یافتی(۷۵) و محققاً نزدیک بود که تو را از این سرزمین(مکه) بلغزانند تا تو را از آن خارج کنند و در آن هنگام پس از تو درنگ نمی‌کردند مگر کمی(۷۶)(همچون) روش کسانی از پیامبرانمان که قبل از تو فرستادیم، و نمی‌یابی برای دستور و روش ما تغییری(۷۷).

نکات: سبب نزول این آیات این بوده که مشرکین به رسول خداصگفتند: ما نمی‌گذاریم حجرالاسود را استلام کنی تا اینکه بتان ما را استلام کنی، رسول خداصفکر کرد چه اشکال دارد من استلام بتان را کنم با اینکه در دل از آنها انکار دارم! و دیگر اینکه مشرکین گفتند: تو متعرّض به آلهۀ ما نشو ما هم با تو مجالست کنیم، رسول خداصمیل کرد پیشنهاد ایشان را بپذیرد، و دیگر اینکه واردین قوم ثقیف یکسال مهلت خواستند تا هدایایی که برای بتانشان می‌آورند قبض کنند و گفتند: سپس آنها را می‌شکنیم و اسلام می‌آوریم، رسول خداصخواست آنان را مهلت دهد [۱۰۵]. به هرحال این آیات رسول خداصرا نهی از پیروی مشرکین کرده و نهی نموده از میل ایشان، زیرا این کارها از کسی که خدا به او وحی کرده و رسول خود قرار داده بسیار زشت و موجب ازدیاد عذاب است، چنانکه در آیه اشاره شده، و حتی مشرکین میل داشتند او را خارج کنند خدا او را امر به استقرار نموده است.

﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ كَانَ مَشۡهُودٗا ٧٨ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩ وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا ٨٠ وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا ٨١ [الإسراء:۷۸-۸۱]

ترجمه: نماز را از وقت میل و زوال خورشید تا تاریکی شب برپا دار و (نیز) قرائت فجر را (یعنی نمازصبح را). زیرا قرائت فجر مشهود(فرشتگان) است(۷۸) و بعضی از شب را بیدار باش به نماز تا برای تو نافله باشد شاید که پروردگارت تو را مقام ستوده‌ای بدهد(۷۹) و بگو پروردگارا مرا داخل کن داخل شدن به راستی(ونیک) و خارج کن خارج شدن به راستی. و برایم از نزد خود قرار ده تسلطی یاری‌دهنده(۸۰) و بگو حق آمد و باطل از بین رفت زیرا باطل از بین رفتنی است(۸۱).

نکات: ﴿لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِرا که به معنی زوال و میل خورشید است بعضی به معنی غروب آن گرفته‌اند و بعضی به معنی زوال و میل از وسط النهار که ظهر باشد گرفته‌اند. جملۀ ﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا، دلالت دارد بر اهمیت نماز شب زیرا مقام محمود را فرع و نتیجۀ آن قرار داده است. و بر رسول خداصنماز شب واجب بوده و بر أمتش نیز بسیار تأکید شده است. و مقصود از ﴿مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖدر آیه، دخول در هر کاری است چه وارد شدن در کارها و چه در اطاعت و عبادت و چه در شهرها و مکان‌ها و همچنین خروج زیرا آیه اطلاق دارد.

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢ وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَ‍َٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ كَانَ يَ‍ُٔوسٗا ٨٣ قُلۡ كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦ فَرَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِيلٗا ٨٤ وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥[الإسراء:۸۲-۸۵]

ترجمه: و نازل می‌کنیم از قرآن آنچه را که آن شفا و رحمت است برای مؤمنین و نمی‌افزاید ستمگران را مگر زیان(۸۲) و چون نعمتی بر انسان بدهیم اعراض کند و روبرگرداند و چون شری به او برسد مأیوس و ناامید باشد(۸۳) بگو هر کسی عمل می‌کند بر راه و روش خودش و پروردگار شما داناتر است به آنکه راهش درست‌تر است(۸۴) و تو را از روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش داده نشده مگر اندکی(۸۵).

نکات: قرآن شفاء برای امراض روحی است. و امراض روحی دو قسم است:

اول: عقاید باطله.

دوم: اخلاق رذیله.

و قرآن راه معالجۀ هر دو را بیان کرده و شفا را بر رحمت مقدم داشته زیرا باید ابتدا از مرض معالجه کرد و جان خود را از موانع سعادت تخلیه کرد، سپس او را به کمالات و تکامل آراسته نمود. و مقصود از ﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي، این است که روح از عالم خلق نیست بلکه از عالم امر است، عالم خلق عالم اجسام است و عالم امر عالم مجرّدات و جواهرات. ﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا، دلالت دارد که علم بشری حتی پیغمبر، در پیش علم خدا بسیار ناچیز و اندک است.

﴿وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِۦ عَلَيۡنَا وَكِيلًا ٨٦ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَۚ إِنَّ فَضۡلَهُۥ كَانَ عَلَيۡكَ كَبِيرٗا ٨٧[الإسراء:۸۶-۸۷]

ترجمه: و اگر بخواهیم البته آنچه را به سوی تو وحی کردیم می‌بریم سپس برای خود مدافعی که با ما مخاصمه و بازخواست کند نیابی(۸۶) مگر رحمتی از پروردگارت زیرا فضل او بر تو بزرگ بوده است(۸۷).

نکات: پس از آنکه بیان کرد که علم کمی به رسول عطا شده، در این آیات فرموده همین کم را اگر بخواهیم از ذهن تو می‌بریم که کم را فراموش کنی ولی فضل و رحمت پروردگارت بر تو بسیار است که علم را به تو داده و در ذهن تو باقی گذاشته است.

﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨ وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا ٨٩ وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا ٩٠ أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِيرًا ٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا ٩٢ أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّي هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٣[الإسراء:۸۸-۹۳]

ترجمه: بگو اگر جن و انس اجتماع کنند بر اینکه به مانند این قرآن بیاورند به مانندش نیاورند و اگر چه بعضی بعض دیگر را پشتیبان باشند(۸۸) و به تحقیق ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی بیان کردیم پس بیشتر مردم نخواستند مگر کفران را(۸۹) و گفتند: هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا از زمین برای ما چشمه‌ای را بشکافی(۹۰) و یا برای خودت بوستانی از خرما و انگور داشته باشی که در میان آن نهرها بشکافی شکافتن حسابی(۹۱) و یا بیفکنی بر ما آسمان را چنانکه گمان برده‌ای در حالی که آسمان پاره پاره باشد و یا بیاوری خدا و فرشتگان را جلو ما فوج فوج(۹۲) و یا برای تو خانه‌ای بشود از طلا و یا در آسمان بالا روی و هرگز به بالا رفتنت ایمان نمی‌آوریم تا بر ما کتابی را که قرائت کنیم نازل گردانی. بگو: منزه است پروردگارم آیا من جز بشری پیغام‌آور هستم(۹۳).

نکات: جملۀ: ﴿لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ...دلالت دارد که قرآن معجزۀ کافیۀ باقیه می‌باشد و با بودن این معجزه احتیاج به معجزۀ دیگری نیست. ولی مشرکین شش معجزۀ دیگری می‌خواستند:

اوّل: اینکه از زمین بی‌آب مکه برای ما چشمه روان سازی.

دوم: باغی از درختان خرما و انگور به وجود آوری که در وسط آن نهرها جاری باشد.

سوم: آسمان‌ها را پاره پاره گردانی و بر سر ما بزنی و ما را هلاک گردانی چنانکه گمان کرده‌ای و گفته‌ای: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ [۱۰۶][الإنشقاق: ۱] و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ [۱۰۷][الإنفطار: ۱].

چهارم: خدا و فرشتگان را بیاوری که ما ببینیم که برای تو شهادت به رسالت دهند.

پنجم: خانه‌ای از طلا ایجاد کنی.

ششم: نردبانی ایجاد کنی و با آن به آسمان‌ها بالا روی و ما به صرف بالا رفتن تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه بر ما کتابی فرود آوری که آن را بخوانیم.

حق‌تعالی در جواب ایشان فرموده: بگو اگر این چیزها را از من می‌خواهید من ناتوانم زیرا جز بشری نیستم و اگر از خدا می‌خواهید خدا منزه است از کارهای لغو و بیهوده و محال زیرا به وجود قرآن معجزه تحقّق یافته دیگر به این چیزها احتیاجی نیست، و خدا مطیع من و شما نبوده است. رجوع شود به مقدمۀ ۲۵ در جلد اول.

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤ قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا ٩٥ قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ٩٦[الإسراء:۹۴-۹۶]

ترجمه: و هیچ‌چیز مردم را در وقتی که هدایت برایشان آمد از ایمان آوردن باز نداشت جز اینکه گفتند: آیا خدا بشری را برای رسالت فرستاده؟(۹۴) بگو: اگر در زمین (به‌جای بشر) فرشتگانی بودند که با حال اطمینان راه می‌رفتند، محققاً بر ایشان از آسمان فرشته‌ای را برای رسالت نازل کرده بودیم(۹۵) بگو: خدا برای شهادت بین من و بین شما کافی است زیرا او به بندگانش آگاه و بیناست(۹۶).

نکات: در این آیات از شبهۀ کفار که می‌گفتند: اگر خدا رسولی می‌فرستد باید ملَک باشد، خدا سه جواب داده:

اول: آنکه چون دانسته شد هدایت به واسطۀ معجزات است چه بشر رسول باشد و چه ملک.

دوم: اینکه اگر اهل زمین همه ملک بودند باید رسول ایشان نیز ملک باشد زیرا جنس به جنس مایل‌تر است.

سوم: شهادت الهی چون خدا شهادت دهد به واسطۀ معجزه، رسالت ثابت می‌شود، دیگر گفتن این که باید رسول ملک باشد تحکّم و تکبر است [۱۰۸].

﴿وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا ٩٧ ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدًا ٩٨ ۞أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَيۡبَ فِيهِ فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورٗا ٩٩[الإسراء:۹۷-۹۹]

ترجمه: و هر‌کس را خدا هدایت کند پس او طالب هدایت و راه یافته است و هرکه را خدا گمراه کند پس هرگز برای آنان دوستانی دربرابر او نیست و روز قیامت آنان را به رو درافتاده و کوران و گنگان و کران محشور می‌کنیم. جای ایشان دوزخ است هرگاه حرارتش فرونشیند، شعله و سوزش آن را زیاد می‌کنيم (۹۷) این است جزای ایشان برای آنکه ایشان به آیات ما کافر شدند و گفتند: آیا چون ما استخوان‌های پوسیده و ریزه ریزه شدیم آیا محقّقا ما به آفرینش جدیدی زنده خواهیم شد(۹۸) آیا ندیدند آن خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده توانا است که بیافریند مانند ایشان را و برای ایشان مدتی قرار داده که در آن شکی نیست، پس ستمگران اباء کردند مگر از کفران(۹۹).

نکات: جملۀ: ﴿فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِ، دلالت دارد بر اینکه هر کس طالب هدایت شد خدا او را هدایت می‌کند، پس آیات دیگر فرموده: ﴿يَهۡدِي مَن يَشَآء، به واسطۀ این آیه روشن می‌شود که هدایت هر‌کس گرو خواست خودش می‌باشد. و جملۀ: ﴿أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ، احتمال دو معنی دارد، ولی معنی اول ظاهرتر است:

اول: اینکه خدایی که قادر به خلقت آسمان‌ها و زمین است، می‌تواند ایشان را بمیراند و مانند ایشان را بیافریند یعنی ایشان را در قیامت عود بدهد چون اعاده مانند ابتداء است.

دوم: اینکه مانند ایشان بندگانی غیر ایشان بیافریند که همه او را بشناسند و به توحید و قدرت او اعتراف کنند. و در هرصورت ضمیر ﴿مِثۡلَهُمۡبرمی‌گردد به کفار.

﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّيٓ إِذٗا لَّأَمۡسَكۡتُمۡ خَشۡيَةَ ٱلۡإِنفَاقِۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا ١٠٠ وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۖ فَسۡ‍َٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا ١٠١ قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا ١٠٢ فَأَرَادَ أَن يَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِيعٗا ١٠٣ وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱسۡكُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا ١٠٤[الإسراء:۱۰۰-۱۰۴]

ترجمه: بگو: اگر شما خزائن رحمت پروردگارم را مالک می‌شدید، محقّقاً باز هم از ترسِ خرج کردن (و فقیرشدن)، امساک می‌کردید و انسان بخیل بوده است(۱۰۰) و به تحقیق به موسی وقتی که نزد بنی اسرائیل آمد، نُه نشانۀ روشن دادیم پس از بنی اسرائیل بپرس. و فرعون به او گفت: بدرستی که من تو را ای موسی گمان می‌کنم که سحر شده‌ای(۱۰۱) (موسی) گفت: به تحقیق دانسته‌ای که این آیات را نازل نکرده مگر پروردگار آسمان‌ها و زمین برای اینکه وسائل بصیرت باشد و به درستی که من تو را ای فرعون هلاک شده گمان می‌کنم (۱۰۲) پس فرعون خواست ایشان را از آن‌سرزمین بیرون کند، پس ما او را و کسانی که با او بودند همه را غرق نمودیم(۱۰۳) و پس از او به بنی اسرائیل گفتیم: در آن‌سرزمین ساکن شوید، پس چون وعدۀ سرای دیگر فرارسد شما را با هم آمیخته بیاوریم(۱۰۴).

نکات: جملۀ: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَدلالت دارد که فرعون می‌دانست آیات بینات حضرت موسی از طرف خداست، ولی برای حفظ ریاست اقرار نمی‌کرد مانند بسیاری از مردم زمان ما که دکان‌های دینی دارند، در موقع بحث با آنان حس می‌کنی که حق را می‌دانند ولی برای حفظ مریدان اقرار نمی‌کنند. و مقصود از جملۀ: ﴿جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا، این است که روز قیامت کافر و مسلم و مؤمن و مشرک همه با هم و مخلوط به یکدیگر محشور می‌شوند و سپس در آنجا از یکدیگر جدا می‌گردند.

﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَۗ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ١٠٥ وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا ١٠٦ قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧ وَيَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨ وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ يَبۡكُونَ وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩ [الإسراء:۱۰۵-۱۰۹]

ترجمه: و آن را به حق نازل نمودیم و به حق نازل شده، و نفرستادیم تو را مگر برای اینکه بشارت‌دهنده و ترساننده باشی(۱۰۵) و قرآن را جزء جزء نازل کردیم تا آن را به مهلت و آرامی بر مردم قرائت کنی و آن را نازل نمودیم نازل کردن تدریجی(۱۰۶) بگو: ایمان بیاورید به آن و یا ایمان نیاورید محققا آنانکه پیش از آمدن قرآن دانش عطا شده‌اند، چون (قرآن) برآنان تلاوت شود بر زنخ‌هاشان به رومی‌افتند سجده‌کنان (۱۰۷) و می‌گویند: منزه است صاحب اختیار ما، به درستی که وعدۀ پروردگار ما انجام شدنی است(۱۰۸) و به رو می‌افتند بر زنخ‌ها می‌گریند و خضوع ایشان می‌افزاید(۱۰۹).

نکات: پس از آنکه شبهات و ناسپاسی کفار را بیان کرد، در این آیات می‌فرماید: این قرآن طبق حق و حقیقت نازل شده و تو ای رسول برای بشارت و انذار مأموری و تو غیر از این‌ وظیفه، وظیفه‌ای نداری، هر‌کس می‌خواهد بپذیرد و یا نپذیرد و قرآن را خدا به تدریج نازل کرده ولی کفار می‌گفتند: چون به تدریج نازل شده شاید محمد خودش آن را ساخته زیرا اگر از جانب خدا بوده خدا عاجز نبود می‌توانست یک مرتبه همۀ قرآن را نازل کند و لذا خدا جواب داده که نزول تدریجی مصلحتی داشته و اگر کفار ایمان نیاورند اشخاص دانشمندی که قبل از نزول قرآن بوده‌اند با شنیدن آیات آن، حق بودن آن را درک می‌کنند و در پیشگاه صاحب قرآن به سجده می‌افتند و برای او خاضع می‌شوند.

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلٗا ١١٠ وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا ١١١ [الإسراء:۱۱۰-۱۱۱]

ترجمه: بگو: الله را بخوانید و یا رحمن را بخوانید، هر کدام را که بخوانید (خوب است) برای اوست نام‌های نیک، و نمازت را بلند و آشکار مکن و آن را زیاد آهسته مخوان و راهی میان این‌دو بجوی(۱۱۰) و بگو ستایش مخصوص خدایی است که فرزندی نگرفت و در ملک برای او شریکی نبود و برای او یاور و سرپرستی از خواری نبود و او را بزرگ بدار بزرگ داشت کاملی(۱۱۱).

نکات: مشرکین می‌گفتند: محمد می‌گوید خدای من واحد است در حالی که دو کس را می‌خواند، گاهی الله می‌گوید و گاهی رحمن! حق‌تعالی می‌فرماید: چه الله را بخوانید و چه رحمن را، ذات او یکی است یعنی مسمّی واحد است و اگر چه اسماء متعدد باشد. از این آیه مطالبی استفاده می‌شود:

اول: اینکه اسماء متعدده اگر خوانده شود، ولی مقصود مسمای واحد باشد اشکالی ندارد زیرا شرک نیست، اما اگر فقط اسم را بدون توجه به مسمی بخوانند جایز نیست و شرک است زیرا اسماء متعدد است.

دوم: اینکه قبل از دعا باید اسماء حسنای الهی ذکر شود.

سوم: اینکه نام‌های غیر نیک بر خدا اطلاق نگردد.

و جملۀ: ﴿لَا تَجۡهَرۡ...دلالت دارد که باید در نماز و دعا فریاد نکرد و به قرینۀ مقابلۀ آن با ﴿لَا تُخَافِتۡ بِهَا...استفاده می‌شود که جهر کمی جایز و از بین بین است. و معنی ﴿لَا تُخَافِتۡ بِهَا، اینست که زیاد مخفیانه خدا را نخواند و نماز را طوری قرائت نکند که گوش خودش نشنود بلکه بین بین را مراعات کند که نه زیاد باشد صوت او و نه زیاد کم که خودش هم نشود.

[۹۴] «پس اگر او از تسبیح گویان نمی‌بود.» [۹۵] «عاقل‌تر ایشان گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح حق نمی‌گوئید.» [۹۶] یعنی تعداد متنعمان را افزایش ‌دادیم که نافرمانی ‌کنند. [۹۷] اما قرائتی شاذ است. [۹۸] «تعظیم و بزرگداشت امر الهی و مهربانی و دلسوزی با خلق خدا.» [۹۹] «و گیاه و درخت سجده می‌کنند.» [الرحمن: ۶]. [۱۰۰] «مذمم نزد ما آمده وبا دینش کینه ودشمنی ورزیدیم و از فرمانش سر برتافتیم.» نگا: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن (۱۰/۲۶۹)؛ و فخر رازی، مفاتیح الغیب (۲۰/۲۲۰-۲۲۱) به اختصار و اندکی تصرف. [۱۰۱] «دعوت کن بسوی راه پروردگارت به حکمت و موعظة نیکو.» [۱۰۲] «و با اهل کتاب مجادله مکنید جز بطریقی که نیکوتر است.» [۱۰۳] «حقا که آن را بلائی قرار دادیم برای ستمگران» [الصافات: ۶۳]. [۱۰۴] «آهای بیائید کتاب مرا بخوانید.» [الحاقة: ۱۹]. [۱۰۵] نگا: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن (۱۰/۲۹۹- ۳۰۰) به اختصار و تصرف. [۱۰۶] «هنگامیکه آسمان بشکافد.» [۱۰۷] «هنگامیکه آسمان بشکافد.» [۱۰۸] این موارد برگرفته از تفسیر الکبیر فخر رازی (۲۰/۵۹- ۶۰) به اختصار و تصرف می‌باشد.