تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ أنبیاء مکی و دارای ۱۱۲ آیه می‌باشد

سورۀ أنبیاء مکی و دارای ۱۱۲ آیه می‌باشد

سورة الأنبياء (مكية وهي مائة واثنتا عشرة آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ ١ مَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ يَلۡعَبُونَ ٢ لَاهِيَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٣[الأنبیاء:۱-۳]

ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. برای مردم حسابشان نزدیک شده و ایشان در حال غفلت اعراض کنند(۱) ایشان را هیچ‌پند تازه‌ای از سوی پروردگارشان نمی‌آید مگر اینکه آن را شنیده و به بازی سرگرمند (۲) در حالی که دل‌هاییشان به لهو مشغول است، و ستمگران راز را پنهان کردند (رازشان این بود) که آیا این شخص جز بشری است مانند شما چرا به سحر رو می‌آورید درحالی که شما می‌بینید(۳).

نکات: ﴿ٱقۡتَرَبَ...دلالت دارد که قیامت نزدیک شده اگر کسی بگوید: چگونه نزدیک شده و حال آنکه شاید ده هزار سال دیگر نیاید؟ جواب این است که آنچه نزد ما دور باشد، نزد خدا نزدیک است. ﴿وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ. وبه اضافه آینده هر قدر دور باشد نزدیک است. «كُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِیب»! [۱۶۰]شاعر راجع به ممدوح خود می‌گوید:

فلا زال ما تهواه أقرب من غد
ولا زال ما تخشاه أبعد من أمسا

ثالثاً: معامله‌ای که موقت به وقتی باشد و نصف بیشتر آن وقت گذشته باشد می‌گویند: مدت انقضاء آن نزدیک است و مدت تکلیف آینده کمتر از گذشته است. و جملۀ: ﴿مِّن ذِكۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ، دلالت دارد که قرآن حادث است [۱۶۱]. و مقصود از جملۀ: ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى...این است که به طور پنهانی با هم مشاوره می‌کردند که چگونه رسول خداصرا هو کنند و به چه بهانه او را بکوبند، یکی: از بهانه‌ها این بود که او بشری است مانند شما. دوم: اینکه او سحری آورده. سوم: اینکه سخنان رکیکی مانند خواب‌های آشفته آورده. چهارم: او شاعر است. پنجم: چرا معجزۀ سایر انبیاء را ندارد. خدای تعالی در آیات جواب هر‌یک را داده است.

﴿قَالَ رَبِّي يَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٤ بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡيَأۡتِنَا بِ‍َٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٥ مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ يُؤۡمِنُونَ ٦[الأنبیاء:۴-۶]

ترجمه: گوید: پروردگارم می‌داند گفتار در آسمان و زمین را و او شنوای داناست (۴) بلکه گفتند: خواب‌های آشفته و پراکنده است بلکه آن را به دروغ ساخته است بلکه او شاعر است پس برای ما آیتی را بیاورد همچنانکه پیشینیان (با نشانه‌هایی) فرستاده شدند (۵) پیش از ایشان نیز هر قریه‌ای که هلاکش کردیم ایمان نیاورد آیا ایشان ایمان می‌آورند(۶).

نکات: چون همۀ احتمالات خود را برای کوبیدن رسول خداصبیان کردند و مؤثر نشد در آخر گفتند: ﴿فَلۡيَأۡتِنَا بِ‍َٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ. حق‌تعالی در جواب ایشان فرموده: امّتان قبل که آن آیات را دیدند ایمان نیاوردند آیا شما ایمان می‌آورید و چون شما سرکش‌ترید و ایمان نخواهید آورد پس خواستن و آوردن چنان آیات بی‌نتیجه است.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧ وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا يَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا كَانُواْ خَٰلِدِينَ ٨ ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَيۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَكۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِينَ ٩ لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبٗا فِيهِ ذِكۡرُكُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٠ [الأنبیاء:۷-۱۰]

ترجمه: و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به سوی ایشان وحی می‌کردیم، پس اگر نمی‌دانید از اهل کتاب سؤال کنید(۷) و ایشان را جسدی که طعام نخورند قرار ندادیم و ایشان جاوید نبودند(۸) سپس وعدۀ عذاب خود به ایشان را راست نمودیم پس ایشان را با هر‌کس که خواستیم نجات دادیم و مسرفین را هلاک نمودیم(۹) به تحقیق که نازل کردیم به سوی شما کتابی را که در آن ذکر شما است پس آیا تعقل ندارید(۱۰).

نکات: ﴿إِلَّا رِجَالٗاجواب از اعتراض بر بشریّت رسول خداصاست یعنی؛ تمام رسولان ما مردانی بودن از جنس بشر. و مقصود از ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ...سؤال از اهل کتاب یعنی سؤال از یهود و نصاری است که ایشان اقرار دارند هر پیامبری بشر بوده. اگر کسی بگوید: اهل کتاب دشمن اسلام بوده چگونه خدا امر نموده مسلمین و یا مشرکین به ایشان رجوع کنند؟ جواب این است که در این مسئله به خصوصه که پیامبران بشر بوده به ایشان رجوع نموده نه در مسائل دیگر. پس این سؤال در موضوع بشر بودن پیامبر است و شامل موضوعات دیگر نمی‌شود. و اهل کتاب نمی‌توانستند این مسئله را پنهان کنند. بعضی گفته‌اند: مقصود از اهل الذکر اهل قرآن و یا علی بن ابی طالب است، و این صحیح نیست زیرا مشرکین که خدا و رسول او را قبول ندارند قرآن او را نیز قبول ندارند، پس امر به رجوع اهل قرآن لغو و مردود ایشان بوده است! کسی که رسول خداصرا قبول ندارد چگونه علی÷را قبول دارد و او را قاضی قرار دهد؟! آیا آنکه در تفسیر چنین مطالبی را می‌آورد تعقل ندارد. و ﴿إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَدلالت بر لزوم تعلم دارد یعنی برای آنکه عالم شوید بپرسید. بعضی این آیه را دلیل بر تقلید آورده‌اند در حالی که اولاً: تقلید برای عالم شدن نیست و اگر تقلید برای علم بود همۀ مقلدین باید علامه شده باشند، و آیه فرموده: بپرسید تا بدانید. و ثانیاً: آیۀ فوق چنانکه ذکر شد اصلا به موضوع تقلید در مسائل فروع و احکامی که ایشان می‌گویند مربوط نیست.

﴿وَكَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡيَةٖ كَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَ ١١ فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا يَرۡكُضُونَ ١٢ لَا تَرۡكُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِيهِ وَمَسَٰكِنِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡ‍َٔلُونَ ١٣ قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡكَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِيدًا خَٰمِدِينَ ١٥ وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ ١٦ [الأنبیاء:۱۱-۱۶]

ترجمه: و چه بسیار قریه‌ای را که (اهل) آن ستمگر بود در هم شکستیم و پس از آن قوم دیگر را پدید آوردیم(۱۱) پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان از دیارشان می‌گریختند(۱۲) مگریزید و برگردید به رفاه و تنعّمی که درآن بودید و به سوی مسکن‌هایتان، شاید مورد سؤال شوید (۱۳) گفتند: ای وای بر ما که ما ستمگر بودیم(۱۴) پس همواره این ندایشان بود تا ایشان را درو شده و خاموش نمودیم(۱۵) و آسمان و زمین و ما بین آنها را بازیکنان نیافریدیم (۱۶).

نکات: مقصود از ﴿قَرۡيَةٖ، اهل آنست. و مقصود از کلمۀ ﴿بَأۡسَنَآعذاب استیصال و یا عذاب دنیوی از قبیل گرانی و خشکی و قحطی و تسلط اشرار و... می‌باشد ﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ...دلالت دارد بر اینکه خلقت جهان تصادفی و بی‌هدف نیست و بلکه هدف و حکمتی دارد و آن هدف و حکمت رسیدن بشر است به کمال و ورود او به قیامت برای کیفر و ثواب.

﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٧ بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨ وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩ يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠ [الأنبیاء:۱۷-۲۰]

ترجمه: اگر ارادۀ ما بازی گرفتن بود، از نزد خود گرفته بودیم اگر بازیگر بودیم (۱۷) بلکه می‌اندازیم حق را بر باطل که آن را درهم می‌شکند که یکباره باطل زائل می‌شود و برای شما وای از آنچه وصف می‌کنید(۱۸) و ملک اوست هر‌که در آسمان‌ها وزمین است و آنان که نزد اویند از عبادت او سرکشی ندارند و خسته و مانده نمی‌شوند(۱۹) شب و روز تسبیح می‌کنند و سست نمی‌شوند(۲۰).

نکات: کلمۀ ﴿لَوۡدر جملۀ: ﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ...برای امتناع است یعنی چنین چیزی که لهو باشد از ما ممتنع است و اگر بنا باشد که لهوی را مرتکب شویم باید از نزد ما به وجود آید واین هم که نشدنی است. و درجملۀ: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ...تشبیه نموده حق را به سنگ محکم و باطل را به کلوخ که چون سنگ را بر کلوخ بیندازند آن کلوخ از هم می‌پاشد. و مقصود از جملۀ: ﴿مِمَّا تَصِفُونَهمان اوصافی است که مشرکین و یا مادیین برای خالق جهان قائلند از قبیل عدم حکمت و عدم تدبیر و لهو و تصادف و هرج و مرج. و مقصود از جملۀ: ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ...فرشتگانند.

﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ يُنشِرُونَ ٢١ لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ ٢٢ لَا يُسۡ‍َٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَهُمۡ يُسۡ‍َٔلُونَ ٢٣ أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡۖ هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَذِكۡرُ مَن قَبۡلِيۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ ٢٤ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥[الأنبیاء:۲۱-۲۵]

ترجمه: بلکه خدایانی از زمین گرفته‌اند که آنان زنده می‌کنند(۲۱) اگر در آسمان و زمین خدایانی غیرخدا بود هر آینه فاسد شده بودند پس منزه است خدای پروردگار عرش از آنچه وصف می‌کنند(۲۲) خدا از آنچه می‌کند مسؤول نیست و ایشان مسؤولند(۲۳) آیا غیر او خدایانی گرفته‌اند بگو برهان خود را بیاورید این است ذکر کسانی که با منند و ذکر کسانی که پیش از منند بلکه اکثر ایشان حق را نمی‌دانند که اعراض دارند(۲۴) و پیش ازتو رسولی نفرستادیم مگر اینکه به سوی او وحی نمودیم که إلهی جز من نیست پس مرا عبادت کنید(۲۵).

نکات: این آیات در اثبات توحید و نفی شرک است. و جملۀ: ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَادلالت دارد بر دلیل تمانع و آن اینست که ﴿إِلَّا ٱللَّهُبمعنی؛ غیر اللهاست یعنی اگر غیر یک خدای کامل الذات قادر مطلق خدایانی باشد اگر هر یک آنان خلقت چیزی را بخواهد و دیگری نخواهد، پس اگر مراد هر دو واقع شود لازم می‌آید جمع ضدّین، و اگر مراد یکی واقع شود و از دیگری واقع نشود لازم می‌آید عجز دیگری و عجز نقص است و بر قادر مطلق روانیست. ثالثا آیا یکی از این دو قادر است بر دفع دیگری یا نیست اگر قادر باشند نقص هر دو لازم می‌آید و اگر قادر نباشند باز نقص هر دو لازم می‌آید، و همچنین در موجودات تمانع دارد و فساد لازم می‌آید. و جملۀ: ﴿لَا يُسۡ‍َٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُدلالت دارد که او مسؤول از فعل خود نیست زیرا چه کس می‌تواند او را مؤاخذه کند؟ و یا نعوذ بالله او را عقاب کند؟! و مقصود از جملۀ: ﴿هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَذِكۡرُ مَن قَبۡلِي، این است که این استدلال ذکر من و ذکر انبیای قبل از من است.

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨ ۞وَمَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِكَ نَجۡزِيهِ جَهَنَّمَۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ ٢٩[الأنبیاء:۲۶-۲۹]

ترجمه: و گفتند: خدای رحمن فرزند گرفته، منزّه است او بلکه بندگانی گرامیند (۲۶) در گفتار، بر او سبقت نگیرند (پیرو اویند) و آنان به امر او عمل می‌کنند(۲۷) او می‌داند جلو و عقب و آینده و گذشتۀ ایشان را و به جز برای کسی که او بپسندد شفاعت نمی‌کنند و ایشان از ترس او هراسناکند(۲۸) و هرکس از ایشان بگوید غیراز خدا من هم معبودی هستم! پس او را به دوزخ پاداش می‌دهیم؛ بدینگونه پاداش می‌دهیم ستمگران را(۲۹).

نکات: عده‌ای از آن جمله طائفۀ خزاعه گفتند: فرشتگان فرزندان خدایند. حق‌تعالی فرموده خدا منزه است زیرا فرزند باید شبیه به پدر باشد و ممکن الوجود با واجب الوجود شباهتی ندارد. به اضافه اگر در بعضی از وجوه شبیه به او باشد، باید در بعضی از وجوه دیگر مخالف او باشد و ما به المشابهۀ غیر ما به الممایزۀ و در این صورت در ذات حق ترکیب لازم می‌آید. به اضافه ذات حق را داخل و خارج نیست تا فرزند از او خارج شود، و او شهوت ندارد. سپس فرموده ملائکه بندگان گرامیند که در گفتار از خدای تعالی جلو نمی‌افتند و به فرمان او اطاعت دارند. و این دلیل بر عصمت ملائکه می‌باشد. و اینکه فرموده ﴿وَمَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ، دلیل بر اختیار ملائکه می‌باشد. و ملائکه برای کسی شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خدا از او خشنود باشد و او را برای ملائکه تعیین نماید زیرا آنکه ظاهر و باطن بنده و گذشته و آیندۀ بنده را می‌داند فقط خداست نه ملائکه به دلیل جملۀ ﴿يَعۡلَمُ...ضمنا از این آیه شفاعت اولیاء استفاده نمی‌شود و نمی‌توان غیر ملائکه را به ملائکه قیاس نمود و گفت: چون در آیه ذکر شده ملائکه شفاعت می‌کنند پس اولیاء از بشر نیز شفاعت می‌کنند یا چون ملائکه قبض روح می‌کنند پس اولیاء بشری نیز می‌توانند قبض روح کنند! و این شفاعت ملائکه در اینجا ممکن است مقصود ابلاغ رحمت خدا به وسیلۀ ایشان باشد، و یا ممکن است مقصود همان استغفار ملائکه در دنیا برای مؤمنین باشد چنانکه در بعضی از آیات ذکر شده. و در تفسیر ﴿إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰاز ابن عباس نقل شده که فرموده: ﴿لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ أي؛ لمن قال لا إله الله وشفاعتهم الاستغفار [۱۶۲].

﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ ٣٠ وَجَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ ٣١ وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢ وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ ٣٣

[الأنبیاء:۳۰-۳۳]

ترجمه: آیا آنان که کافرند آسمان‌ها و زمین را ندیدند که بسته و متصل به هم بودند پس گشودیم آنها را و از آب هرچیز زنده را قرار دادیم پس آیا ایمان نمی‌آورند(۳۰) و در زمین کوه‌ها پا بر جا قرار دادیم که مبادا ایشان را تکان دهد و در آن راه‌های وسیع قرار دادیم تا ایشان راه یابند(۳۱) و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و ایشان از نشانه‌های قدرتی که در آسمان است اعراض کرده‌اند(۳۲) و او آن کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک در مدار خود شنا می‌کنند(۳۳).

نکات: رتق و فتق آسمان‌ها و زمین در اول خلقت چنین بوده که در ابتدا مانند دودی به هم اتصال داشته و به تدریج به قدرت الهی از هم جدا شده و یا اینکه به واسطۀ بارش باران مه برطرف شده و جدائی آسمان و زمین نمودار شده و زمین به واسطۀ روییدن اشجار و گیاهان از آن صلابتی که داشته خلل و فرجی پیدا کرده است. و جملۀ: ﴿أَن تَمِيدَ بِهِمۡدلالت دارد که اگر کوه‌های مرتفع نباشند زمین مضطرب شده و اهل خود را مضطرب می‌کند. و جملۀ ﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَدلالت دارد بر ذمِّ کسانی که تفکر و تأمل در کیفیت خلقت و سیر منظم آسمان‌ها و کروات ندارند. پس باید هر مکلفی از علم نجوم مقداری فراگیرد و از آیات قدرت خدا در آسمان‌ها مطلع گردد تا بهتر خدا را بشناسد چنانکه از حضرت رضا÷نیز نقل شده که: «مَنْ لَم یَعرِفْ الْـهَیئَةَ وَالتَشْرِیْحَ فَهُوَ عَنِینٌ فِي مَعْرِفَةِ اللهِ» [۱۶۳]. و ﴿يَسۡبَحُونَدلالت دارد بر گردش کروات بالا.

﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤ كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَيۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ ٣٥[الأنبیاء:۳۴-۳۵]

ترجمه: و ما پیش از تو برای هیچ بشری ماندن در دنیا را قرار ندادیم آیا اگر تو بمیری ایشان جاوید می‌مانند(۳۴) هر نفسی چشندۀ مرگ است و شما را به شر و خیر برای امتحان می‌آزماییم و به سوی ما رجوع داده می‌شوید(۳۵).

نکات: کفار مکّه تمنای مرگ رسول خداصرا داشتند حق‌تعالی در جواب تمنای ایشان فرموده اگر تو بمیری ایشان نیز می‌میرند و این برای تو عیبی نیست. و جملۀ: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَدلالت دارد بر اینکه تمام افراد بشر قبل از رسول خداصمرده‌اند زیرا بشر نکرۀ در سیاق نفی و مفید عموم است، پس می‌فهماند که تمام انبیاءاز دنیا رفته‌اند چه موسی، چه عیسی، چه خضر و چه الیاس؛ پس آنچه در اخبار آحادی بین عوام مشهور شده که فلان پیامبر زنده است تماما ضد این آیه می‌باشد و تمام آن کذب است. در تاریخ آمده چون رسول خداصاز دنیا رحلت کرد عمر وارد سقیفه شد و دید انصار جمع شده‌اند برای انتخاب خلیفه، او شمشیر خود را کشید و گفت: محمدصرسول خدا نمرده است! تا اینکه ابوبکر رسید و سخن عمر را رد کرد و گفت: محمد می‌میرد و خدا فرموده: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ [۱۶۴]. به هر حال می‌گویند: پیامبر و امام نمی‌میرند و سخن عمر را پسندیده و از او تقلید کرده‌اند [۱۶۵].

﴿وَإِذَا رَءَاكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِي يَذۡكُرُ ءَالِهَتَكُمۡ وَهُم بِذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ كَٰفِرُونَ ٣٦ خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِيكُمۡ ءَايَٰتِي فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ ٣٧ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٣٨ لَوۡ يَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ ٣٩ بَلۡ تَأۡتِيهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ ٤٠[الأنبیاء:۳۶-۴۰]

ترجمه: و آنان که کافر شدند زمانی که تو را ببینند، نمی‌گیرند تو را مگر باستهزاء (و می‌گویند) آیا این است که خدایان شما را(به بدی) یاد می‌کند، در حالی که خودشان به ذکر خدای رحمن کافرند(۳۶) انسان از شتاب آفریده شده به زودی آیاتم را به شما می‌نمایانم پس از من عجله(درعذاب) را مخواهید(۳۷) و می‌گویند: چه وقت است این وعده اگر شما راستگوئید(۳۸) اگر آنان که کافر شده بدانند هنگامی را که نه از جلو خود آتش را دفع می‌کنند و نه از عقب سرشان و نه ایشان یاری می‌شوند(۳۹) بلکه آیات عذاب ناگهان بیایدشان که مبهوتشان کند که ردِّ آن را نتوانند و ایشان مهلت داده نشوند(۴۰).

نکات: کفار مکه چون رسول خداصرا می‌دیدند به طور استهزاء و تحقیر به هم می‌گفتند: این است که خدایان شما را به بدی یاد می‌کند و میل نداشتند محمد به خدایان ایشان انکار ورزد در حالی که به خدای عالم قادر واحد کفر می‌ورزیدند. ولی باید دانست زمان ما بدتر از زمان جاهلیت و مردم ما بدتر از مردم آن زمانند زیرا چون به واسطۀ یکی از آیات قرآن یکی از خرافات ایشان را کسی رد کند استهزاء می‌کنند و می‌گویند: این ‌همه علماء نفهمیدند و فقط این فهمیده است! و به همین بهانه‌ها از سخن حق اعراض می‌کنند.

﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَ فَحَاقَ بِٱلَّذِينَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٤١ قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ ٤٢ أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا يُصۡحَبُونَ ٤٣ بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا يَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤[الأنبیاء:۴۱-۴۴]

ترجمه: و به تحقیق به پیامبران پیش از تو نیز استهزاء شد پس به آنانکه مسخره کردند نازل شد نتیجۀ آنچه استهزاء می‌کردند(۴۱) بگو: کیست که شما را به شب و روز حفظ می‌کند از (غضب خدای) رحمن؟ بلکه ایشان از یاد پروردگارشان اعراض می‌کنند(۴۲) آیا برای ایشان خدایانی است که ایشان را از عذاب ما نگه می‌دارند، آنها یاری خودشان را نتوانند و نه از طرف ما یاری شوند (۴۳) بلکه ایشان و پدرانشان را بهره دادیم تا عمرشان دراز شد آیا نمی‌بینند که ما می‌پردازیم به زمین و از اطراف آن کم می‌کنیم آیا ایشان پیروزند(۴۴).

نکات: جملۀ: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ...تسلیتی است برای رسول خداصکه بداند تمام انبیاء استهزاء شده و همچنین برای دانشمندان حقگو که بدانند همیشه مردم با حقگویان ستیزه داشته و استهزا می‌کرده‌اند. و دیگر اینکه نترسند و بدانند که حافظ در شب و روز فقط خداست و ایشان را از آسیب بد خواهان حفظ می‌کند به دلیل جملۀ: ﴿مَن يَكۡلَؤُكُم.... و مقصود از: ﴿نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا...که در اینجا و در سورۀ رعد آیۀ ۴۱ ذکر شده همان سلطنت و شوکت زمین است که حق‌تعالی به عده‌ای می‌دهد و در اثر عدم لیاقت ایشان عدۀ دیگری که لائق هستند به وجود می‌آورد و به تدریج از ایشان می‌گیرد.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِٱلۡوَحۡيِۚ وَلَا يَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا يُنذَرُونَ ٤٥ وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٤٦ وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ ٤٧ [الأنبیاء:۴۵-۴۷]

ترجمه: بگو: فقط شما را به وحی (یعنی به کلمات قرآن) می‌ترسانم و قوم کر نمی‌شنوند دعوت را هرگاه انذار شوند(۴۵) و اگر بوئی یا وزشی از عذاب پروردگارت ایشان را برسد البته خواهند گفت: ای وای بر ما به درستی که ما ستمگر بودیم(۴۶) و میزان‌های عدالت را برای روز قیامت می‌گذاریم پس به کسی هیچ چیزی ستم نشود و اگر(عمل) هموزن حبه‌ای از خردل باشد آن را بیاوریم و کافی است که ما حساب کننده‌ایم(۴۷).

نکات: جملۀ: ﴿إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِٱلۡوَحۡيِدلالت دارد که انذار و دعوت رسول خداصفقط به توسط قرآن است و دلالت دارد که هر‌کس طالب هدایت بوده فقط به واسطۀ قرآن می‌تواند بفهمد و هدایت شود. و مقصود از میزان، عدالت الهی است و یا حقیقتا میزانی است دارای دو کفه. و جملۀ: ﴿وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَدلالت دارد که فقط خدا محاسب اعمال بندگان است نه انبیاء، نه اولیاء و نه دیگران به دلیل کلمۀ: ﴿وَكَفَىٰ.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِيَآءٗ وَذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَ ٤٨ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَيۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩ وَهَٰذَا ذِكۡرٞ مُّبَارَكٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ ٥٠

[الأنبیاء:۴۸-۵۰]

ترجمه: و به تحقیق موسی و هارون را کتابی دادیم که فاروق بین حق، باطل، روشنی و تذکری بود برای پرهیزگاران(۴۸) آنان که به پنهانی از پروردگار خود می‌‌ترسند و ایشان از ساعت قیامت هراسانند(۴۹) و این قرآن تذکری است با برکت که آن را نازل نموده‌ایم آیا شما آن را انکار دارید(۵۰).

نکات: از کلمات الفرقان، ضیاء و ذکر معلوم می‌شود که تورات حضرت موسی÷مانند قرآن فارق بین حق، باطل و دارای نورانیّت علمی، هدایت و تذکری بوده برای پرهیزگاران، ولی متأسفانه از بین رفته و یا تحریف شده است. و جملۀ: ﴿وَهَٰذَا ذِكۡرٞ مُّبَارَكٌ...دلالت دارد که قرآن با چنین اوصافی که هم معجزه و هم دارای فصاحت، هدایت و روح حیات و با برکت است چگونه انکار آن می‌کنید؟ پس استفهام در اینجا استفهام توبیخی و تقریعی است.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ إِبۡرَٰهِيمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَكُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِينَ ٥١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ ٥٢ قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِينَ ٥٣ قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٥٤ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَ ٥٥ قَالَ بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٥٦

[الأنبیاء:۵۱-۵۶]

ترجمه: و به تحقیق که از پیش، به ابراهیم هدایت و تمیزش را دادیم و به او دانا بودیم(۵۱) هنگامی که به پدر و قوم خود گفت: این مجسمه‌ها چیست که شما برای پرستش آنها اعتکاف دارید(۵۲) گفتند: یافته‌ایم پدران خود را که آنها را پرستش می‌کردند(۵۳) گفت: محققاً خود شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده‌اید(۵۴) گفتند: آیا آمدی برای ما حق را آورده‌ای و یا تو از بازی کنانی(۵۵) گفت: بلکه پروردگار شما پروردگار آسمان‌ها و زمین است آنکه آنها را از نیستی به وجود آورده و من بر این مراتب از گواهانم(۵۶).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ، نمو فکری و بدنی او می‌باشد قبل از آنکه منصب نبوت به او عطا شود و ممکن است مقصود از کلمۀ: ﴿مِن قَبۡلُ، قبل موسی که در کلام ذکر شده، باشد. و مقصود از ﴿ٱلتَّمَاثِيلُتمثال‌های مردم بزرگ و صالحی بود که مورد علاقۀ مردم بودند و چون مردند مردم مجسمۀ آنها را احترام کرده و کم‌کم به پرستش آنها کشید، مانند زمان ما که مانند همان مردم جاهلیت بزرگان و عکس بزرگان و مجسمۀ آنان را مورد توجه قرار می‌دهند و این عمل را از شعائر و آداب دین می‌دانند. و ضمیر ﴿فَطَرَهُنَّممکن است به تماثیل و یا به آسمان‌ها و زمین برگردد.

﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَ ٥٧ فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ ٥٨ قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥٩ قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ ٦٠ [الأنبیاء:۵۷-۶۰]

ترجمه: و به خدا قسم البته بت‌های شما را چاره خواهم کرد پس از آنکه پشت کرده و رفتید (۵۷) پس آنان را قطعه قطعه کرد مگر بزرگ آنان را تا باشد ایشان به او رجوع کنند(۵۸) گفتند: هر‌که با خدایان ما چنین کرده محققاً او از ستمگران است(۵۹) گفتند: شنیدیم جوانی به بدی ایشان را یاد می‌کرد به او ابراهیم گفته می‌شد(۶۰).

نکات: ابراهیم به مشرکین گفت: ﴿لَأَكِيدَنَّ، چاره‌ای خواهم کرد برای بتها و نگفت: لأکسرن زیرا رشد ابراهیم چنین اقتضاء کرد که خود را لو ندهد. و ضمیر ﴿إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَبر می‌گردد به ﴿كَبِيرٗانه به ابراهیم اگر چه احتمال داده‌اند به خود ابراهیم بر گردد. زیرا ﴿كَبِيرٗاأقرب است برای مرجع بودن و از جهت معنی نیز مناسبت‌تر است.

﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡيُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡهَدُونَ ٦١ قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَا يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ ٦٢ قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ ٦٣ فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٦٤ ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ ٦٥[الأنبیاء:۶۱-۶۵]

ترجمه: گفتند: پس او را بیاورید برابر چشمان مردم تا شاید ایشان گواه باشند(۶۱) گفتند: آیا تو این کار را با خدایان ما کردی ای ابراهیم(۶۲) گفت: بلکه بزرگشان این کار را کرده پس از ایشان سؤال کنید اگر ناطق باشند(۶۳) پس به خودشان رجوع کردند و گفتند: محققا شما خود ستمکارید(۶۴) پس سر به زیر شدند (و گفتند)که به تحقیق تو میدانی ایشان گویا نیستند(۶۵).

نکات: حضرت ابراهیم را برای استنطاق در محکمۀ عمومی مقابل چشم مردم خواستند برای اینکه مردم را به او بشورانند. و ثانیاً در صورت اعدام او عذری داشته باشند که محکمۀ عمومی حکم اعدام او را صادر کرده، باید گفت: باز خوب بوده برای مقصر به نظرخودشان محکمۀ عمومی تشکیل می‌دادند، ولی زمان ما مدعیان دین اگر کسی با خرافات آنها مبارزه کند بدون تشکیل محاکمه او را می‌کوبند. و ضمیر ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَبه ابراهیم برمی‌گردد در صورتی که جملۀ ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَکلام خدا نباشد و سخن مردم باشد. اما اگر جملۀ ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَکلام خدا باشد خطاب به هر خواننده و مطالعه کننده می‌باشد.

﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ ٦٦ أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧ قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ ٦٨ قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ٧٠[الأنبیاء:۶۶-۷۰]

ترجمه: گفت: آیا می‌پرستید غیرخدا آنچه را که برای شما هیچ نفعی ندهد و به شما زیانی نرساند(۶۶) برای شما و برای آنچه غیرخدا می‌پرستید اف باد آیا عقل ندارید(۶۷) گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر کار کن بوده‌اید(۶۸) گفتیم: ای آتش سرد و سلامت باش بر ابراهیم(۶۹) و مکری برای او خواستند پس ما ایشان را زیانکارترین افراد قرار دادیم(۷۰).

نکات: جملۀ: ﴿مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ، اطلاق دارد یعنی هر‌چه برای شما و به شما نفعی نرساند آن را پرستش نکنید چه بشر باشد و چه حجر و به دلیل آیۀ ۱۸۸ در سوره اعراف که خدا به پیامبر فرموده: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا [۱۶۶]، نمی‌توان انبیاء را پرستش نمود و نمی‌توان در دعا دست احتیاج به سوی آنان دراز کرد. جملۀ: ﴿حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ، دلالت دارد که اهل باطل تابع دلیلی نیستند بلکه مذهب و مسلک ایشان تمسّک به زور است و هوس و جنجال. و به اضافه دلالت دارد که اهل باطل ناصر و یاور باطل خود می‌باشند و لذا دکانداران باطل عوام را تحریک می‌کنند.

﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَ ٧١ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِينَ ٧٢ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِۖ وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ ٧٣[الأنبیاء:۷۱-۷۳]

ترجمه: و ابراهیم و لوط را نجات دادیم و بردیم به سوی زمینی که در آن برکت قرار داده بودیم برای جهانیان(۷۱) و به او اسحق و یعقوب را اضافه دادیم و هر یک را شایسته قرار دادیم(۷۲) و ایشان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند و کارهای خیر و اقامۀ نماز و دادن زکات را به ایشان وحی نمودیم و پرستش ما می‌کردند(۷۳).

نکات: مراد از جملۀ: ﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًا...این است که خدا ابراهیم و پسر برادرش لوط را از سرزمین عراق که مسکن نمرود بود نجات داد و به زمین مبارکی که شام و فلسطین باشد رهنمایی کرد که زمین آنجا دارای انهار و اشجار و زندگی خوشی است. و جملۀ: ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ...دلالت دارد که تمام انبیاء امام مردم می‌باشند و امامت منحصر به اشخاص معین معدودی نیست. ﴿وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَدلالت دارد که مقام قرب انبیاء به واسطۀ عبادت است.

﴿وَلُوطًا ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِينَ ٧٤ وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِي رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٧٥[الأنبیاء:۷۴-۷۵]

ترجمه: و لوط را حکم و علم دادم و او را از قریه‌ای که عادت به عمل‌های بد داشتند نجات دادیم زیرا ایشان مردم بدکار فاسقی بودند(۷۴) و او را در رحمت خودمان داخل نمودیم زیرا او از شایستگان بود(۷۵).

نکات: مراد از حُکم؛ نبوّت است ظاهرا و مراد از قریه، قریۀ سدوم است که اهل آن اراذل و اوباش و مردم فاسقی بودند و قراء سدوم در اطراف شام بوده است چنانکه در سوره‌های قبل بیان شد و مقصود از ﴿رَحۡمَتِ، یا اهل رحمت است و یا بهشت.

﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِ ٧٦ وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٧٧

[الأنبیاء:۷۶-۷۷]

ترجمه: و نوح را به یادآور هنگامی که ندا کرد پیش از همۀ انبیاء، پس او را اجابت کردیم و او و اهل او را از اندوه بزرگ نجات دادیم(۷۶) و او را دربرابر آن قومی که به آیات ما تکذیب کردند یاری نمودیم زیرا آنان قوم بدی بودند پس تمامشان را غرق نمودیم(۷۷).

نکات: ﴿مِن قَبۡلُ، مضاف إلیه آن محذوف است به قرینۀ کلام، ممکن است قبل الأنبیاء باشد و ممکن است قبل الطوفان باشد. و جملۀ: ﴿مِنَ ٱلۡقَوۡمِ، به قرینۀ کلام، مضاف آن حذف شده یعنی من ضرر القوم و یا من مکروه القوم باشد. و کرب و اندوه عظیم حضرت نوح این بود که چرا باید قوم او به نفرین او هلاک شوند. حق‌تعالی به او خطاب کرد «یَا نُوحُ لَا تَتَحَسَّرْ فَإِنَّ دَعْوَتَكَ وَافَقَتْ قَدَرِي»، و لذا از اندوه نجات پیدا کرد.

﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ يُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّيۡرَۚ وَكُنَّا فَٰعِلِينَ ٧٩ وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّكُمۡ لِتُحۡصِنَكُم مِّنۢ بَأۡسِكُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰكِرُونَ ٨٠ وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ ٨١ وَمِنَ ٱلشَّيَٰطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُۥ وَيَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِكَۖ وَكُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِينَ ٨٢[الأنبیاء:۷۸-۸۲]

ترجمه: و داود و سلیمان را به یادآور هنگامی که دربارۀ آن زراعت حکم می‌کردند وقتی که گوسفندان قومی در آن، شبانه چریده‌بودند. و ما شاهد حکم ایشان بودیم(۷۸) پس آن(حکم) را به سلیمان فهماندیم و هر یک را حکم و علم دادیم. و کوه‌ها و پرندگان را مسخرکردیم که با داود تسبیح می‌گفتند و ما فاعل بودیم(۷۹) و آموختیم او را ساختن لباس جنگ برای شما تا شما را از آسیب جنگتان نگه دارد پس آیا شما شکرگزار هستید(۸۰) و برای سلیمان تندباد را مسخر کردیم که به امر او حرکت می‌کرد به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم و ما به هر چیزی دانا بوده‌ایم(۸۱) و بعضی از شیاطین برای او به دریا فرومی‌رفتند و کارهایی غیر آن نیز می‌کردند و ما نگاهدار ایشان بودیم(۸۲).

نکات: حضرت داود و فرزند او سلیمان دربارۀ گوسفندانی که شبانه در زراعتی چریده بودند و زراعت را تلف کرده بودند هر یک برخلاف دیگری حکمی کردند. داود گفت: باید صاحب گوسفند، گوسفندان را بدهد به صاحب زراعت در عوض ضرری که به او وارد شده، سلیمان که یازده ساله بود گفت: گوسفندان را مدتی در اختیار صاحب زراعت بگذارند تا او از منافع شیر و پشم و کرک و اولاد آنها بهره برد و زراعت را بدهند به مالک گوسفند تا آنچه فاسد شده به اصلاح آورد و چنانچه بوده بشود، آن وقت به یکدیگر برگردانند و هر‌کسی مال خود را تصرف کند، حضرت داود فرمود: حکم همین است [۱۶۷]. در این قضیه می‌توان گفت: هر دو پیامبر، حکم به صواب داده‌اند ولی حکم سلیمان مناسب‌تر بوده، زیرا خدا فرموده: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا. و مقصود از این حکم ظاهرا نبوت است. از حکم داود معلوم می‌شود قیمت ما تلف از زراعت به قدر قیمت گوسفندان بوده است. و جملۀ: ﴿وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَدلالت دارد که حق‌تعالی شاهد و ناظر قضاوت است. پس باید در قضاوت خدا را مراعات کنند. و جملۀ: ﴿وَكُنَّا فَٰعِلِينَدلالت دارد که معجزات انبیاء را خدا به وجود می‌آورد نه خود ایشان، پس فاعل معجزه خدا است.

﴿وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ ٨٤

[الأنبیاء:۸۳-۸۴]

ترجمه: و به یاد آر ایوب را وقتی که پروردگارش را ندا کرد که مرا ضرر و سختی رسیده و تویی بهترین رحم‌کنندگان(۸۳) پس ما او را اجابت کردیم که ضرر و سختی او را برطرف کردیم و خانواده‌اش و همانندشان را همراه با آنان به او عطا کردیم، برای رحمتی از جانب ما و تذکری برای عبادت‌کنندگان(۸۴).

نکات: قصۀ ششمی که در این سوره آمده قصۀ ایوب است که خدا چندین سال او را مبتلا کرد به مرض، به گرفتاری، رفتن مال، گله، زراعت، مردن اولاد، ولی او صبر کرد و هر قدر کفار قوم او بر این ابتلاءات او را تحقیر و تعقیب کردند او ناشکری نکرد که خدا در سورۀ ص آیه۴۴ او را تمجید کرده و فرموده: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ. و ایوب از فرزندان عیص بن اسحق بوده و مادر او از فرزندان حضرت لوط بوده و او دارای فرزندان متعدد، چهارپایان بسیار، باغ، بوستان‌ها و رمه‌ها بود و نسبت به مساکین مهربان و نسبت به ایتام و ارامل سرپرست و نسبت به واردین میزبان بود و سه نفر به او ایمان آورده و به فضل او عارف بودند. پس هیجده سال مبتلا شد که دور و نزدیک او را رها کردند و چون دوستان او را سرزنش کردند گفت: پروردگارا ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّو این در وقتی بود که زنش رحمه نیز او را رها کرد و یا وقتی بود که عیالش رحمه گیسوی خود را فروخت که برای او غذا تهیه کند [۱۶۸]. و باقی قصۀ او در سورۀ ص ذکر شده است.

﴿وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِدۡرِيسَ وَذَا ٱلۡكِفۡلِۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِينَ ٨٥ وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِي رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٦ [الأنبیاء:۸۵-۸۶]

ترجمه: و به یاد آر اسماعیل، ادریس و ذوالکفل را که هر یک از صبر‌کنندگان بودند(۸۵) و ایشان را در رحمت خود داخل نمودیم زیرا که ایشان از شایستگان بودند(۸۶).

نکات: حق‌تعالی تمجید نموده از این انبیاء به اینکه از صابرین و صالحین بودند. اما اسماعیل زیرا صبر کرد بر انقیاد برای ذبح و اقامت در زمینی که نه زراعت داشت و نه بنایی. و امّا ادریس صبر کرد بر انکار قوم خود تا خدا او را به مقام اعلی رسانید. و اما ذاالکفل او نیز در کفالت و تعهدات خود صبر می‌ورزید و گویند نام او الیاس بوده است.

﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَكَذَٰلِكَ نُ‍ۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٨٨[الأنبیاء:۸۷-۸۸]

ترجمه: و ذا النون(یونس) را به یاد آر وقتی که به حال غضب (ازمیان قوم خود) رفت پس گمان کرد که بر او تنگ نمی‌گیریم، پس در تاریکی‌ها ندا کرد که نیست خدایی جز تو منزّهی تو به راستی که من از ستمگرانم(۸۷) پس او را اجابت کردیم و از غصه او را نجات دادیم و بدینگونه نجات می‌دهیم مؤمنین را (۸۸).

نکات: یونس بن متی اهل فلسطین و یا اهل نینوا و معاصر حضرت داود بوده در سن سی ‌سالگی مبعوث به رسالت و در سن ۶۳ سالگی نفرین بر قوم خود کرد و سپس مبتلا شد به بلعیده شدن و رفتن در شکم ماهی عظیم الجثّه‌ای که نهنگ باشد و ماهی او را به نام نون خوانده‌اند. و حق تعالی به واسطۀ تسبیح، او را از شکم ماهی نجاتش داد که قصۀ او در سورۀ یونس آیۀ ۹۸ ذکر شده است.

﴿وَزَكَرِيَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ ٨٩ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ يَحۡيَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَكَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَ ٩٠ [الأنبیاء:۸۹-۹۰]

ترجمه: و زکریا را به یاد آور وقتی که پروردگارش را ندا کرد که پروردگارا مرا تنها مگذار درحالی که تو بهترین وارثانی (۸۹) پس او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و برای او همسرش را اصلاح نمودیم زیرا ایشان در کارهای خیر شتاب داشتند و ما را در حال رغبت و امید و بیم می‌خواندند و برای ما فروتن بودند(۹۰).

نکات: این قصۀ نهم این سوره است و حضرت زکریا در سن صد سالگی که عیالش ۹۹ ساله و یا کمتر داشت خدا را خوانده که مرا تنها و بدون انیس مگذار و خدا عیالش را که شاید بد خلق و یا کم اعتناء به امور دین و یا صلاحیت حمل نداشته اصلاح فرموده و برای چند صفت ممدوحی که در آن خانواده بوده خدا دعایشان را مستجاب نموده: یکی آنکه در همه احوال خدا را می‌خواندند و دیگر اینکه در کارهای خیر شتاب داشتند و دیگر آنکه فروتن بودند.

﴿وَٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ٩١

[الأنبیاء:۹۱]

ترجمه: و به یاد آر آن زنی را که فرج خود را نگاهداشت، پس از روح خود در آن دمیدیم و او و پسرش را آیت قدرتی برای جهانیان قرار دادیم(۹۱).

نکات: مقصود از ﴿أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا، حفظ آن است از حلال و حرام زیرا احصان مطلق است و مقصود از کلمۀ: ﴿مِن رُّوحِنَا، اگر روح جبرئیل باشد معنی چنین می‌شود که از جانب جبرئیل دمیدیم و اگر روح روح بشری باشد اضافۀ به «نا» تشریف است یعنی روحی که ما خلق نمودیم.

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢ وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡۖ كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَ ٩٣ فَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا كُفۡرَانَ لِسَعۡيِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ كَٰتِبُونَ ٩٤[الأنبیاء:۹۲-۹۴]

ترجمه: به درستی که این جماعت، جماعت شمایند در حالی که یک امّتند و منم پروردگارتان پس مرا عبادت و بندگی کنید(۹۲) ولی (امّتها) بین خودشان امرشان را قطعه قطعه کردند و هریک به ما رجوع خواهند کرد(۹۳) پس هر‌کس عمل‌های شایسته کند و او ایمان داشته باشد پس برای کوشش او کفرانی نیست و محققاً ما برای او نویسنده‌ایم(۹۴).

نکات: امت به جماعتی که هدف واحد دارند گفته می‌شود، یعنی این جماعت انبیاء جمعیتی بودند دارای هدف واحد و آن توحید خالق و اطاعت اوست، پس مسلمین باید دارای همین هدف واحد که توحید و اطاعت خالق است باشند و از هم جدا نشنوند و فرقه فرقه نگردند. مقصود از جملۀ: ﴿فَلَا كُفۡرَانَ لِسَعۡيِهِۦ، این است که سعی او مشکور است.

﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ٩٥ حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ ٩٦ وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَٰوَيۡلَنَا قَدۡ كُنَّا فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٩٧[الأنبیاء:۹۵-۹۷]

ترجمه: و ناگوار است بر قریه‌ای که آن را هلاک کرده‌‌ایم که رجوع نمی‌کنند و بر نمی‌گردند(۹۵) تا وقتی که یأجوج و مأجوج باز شوند و ایشان از هر بلندی می‌شتابند(۹۶) و وعدۀ حق نزدیک شود، پس ناگاه خیره شود و بازماند چشمان آنان که کافرند گویند: ای وای بر ما، به تحقیق ما در غفلت از این (روز) بوده، بلکه ما ستمگر بودیم (۹۷).

نکات: در جملۀ: ﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ...معانی متعدده آورده‌اند که با ظاهر آیه موافق نیست. آنچه موافق ظاهر آیه می‌باشد همان ترجمۀ ما می‌باشد که حق‌تعالی می‌فرماید بر اشخاصی که هلاک شده‌اند ناگوار است که دیگر نمی‌توانند به دنیا برگردند تا اینکه سد یأجوج و مأجوج باز گردد و قیامت بر پا شود. و این آیه رد است بر اهل تناسخ که می‌گویند هر‌کس از دنیا رفت روحش بر می‌گردد به بدن دیگری.

﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٩٩ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَهُمۡ فِيهَا لَا يَسۡمَعُونَ ١٠٠

[الأنبیاء:۹۸-۱۰۰]

ترجمه: محققاً شما و آنچه را غیرخدا می‌پرستید آتش افروز دوزخید شما به آن وارد خواهید شد(۹۸) و اگر اینان خدایانی بودند وارد آن نمی‌شدند و حال آنکه هر‌یک در آن جاویدانند(۹۹) برای ایشان در دوزخ فریادی است در حالی که در آن دوزخ نمی‌شنوند(۱۰۰).

نکات: ﴿وَمَا تَعۡبُدُونَ، ماء موصوله برای غیر ذوی العقول است، یعنی؛ بت‌هائی که از سنگ و چوب ساخته‌اید، پس شامل حضرت عیسی و عزیر و ملائکه نمی‌شود. و ﴿زَفِيرٞبه شعلۀ آتش اطلاق می‌شود و به صدای هوایی که از سینه خارج گردد نیز اطلاق می‌شود و هرکدام باشد اشکالی ندارد. و ضمیر ﴿وَهُمۡ فِيهَاکه ضمیر جمع مذکر است بر می‌گردد به معبودین و یا عابدین و یا هر دو.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ لَا يَسۡمَعُونَ حَسِيسَهَاۖ وَهُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢ لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣ يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِۚ كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٠٤[الأنبیاء:۱۰۱-۱۰۴]

ترجمه: محققاً آنان که سابقۀ نیکوتری از طرف ما دارند آنان از دوزخ دور شده‌اند(۱۰۱) خروش آن را نمی‌شنوند و ایشان در آنچه میل خودشان است جاویدانند(۱۰۲) فزع بزرگتر ایشان را محزون نگرداند و فرشتگان که به ملاقات ایشان آیند گویند: این است آن روزی که شما وعده داده شده بودید (۱۰۳) روزی که آسمان را مانند پیچیدن طومار برای نوشته‌ها درهم می‌پیچیم چنانکه اول‌بار آفرینش را آغاز کردیم دوباره آن ‌را اعاده می‌دهیم و عده‌ای است بر عهدۀ ما، محققاً بجا آورنده‌ایم(۱۰۴).

نکات: مقصود از سابقۀ حسنی الطاف و عنایاتی است شامل ایشان از طرف حق‌تعالی شده مانند اعطای نبوت، رهبری، توفیقات بندگی و وعده‌های پاداش‌ها. و مقصود از ﴿ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُقیام قیامت است. و جملۀ: ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ، دلالت دارد که حق‌تعالی برمی‌گرداند و در قیامت بشر را به هستی عود می‌دهد مانند همان خلقتی که در دنیا به وجود آورده است و ممکن است گفته شود خلقت اولی از عدم بوده پس خلقت ثانی نیز از عدم باشد.

﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ ١٠٥ إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِينَ ١٠٦ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧[الأنبیاء:۱۰۵-۱۰۷]

ترجمه: و به تحقیق در زبور پس از ذکر (تورات) نوشتيم و مقرر داشتیم که این زمین را بندگان شایسته‌ام به ارث می‌برند(۱۰۵) به راستی در این(اموری) که ذکر شد محققاً کفایت است برای مردمی که بندگی کنند (۱۰۶) و نفرستادیم تو را مگر رحمتی برای جهانیان(۱۰۷).

نکات: مقصود از ذکر در جملۀ: ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ، تورات است به قرینه و دلیل آیۀ ۴۸ همین سوره که فرموده: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِيَآءٗ وَذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَ. و مقصود از جملۀ: ﴿أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ، همین دنیا و همین بندگان شایسته می‌باشند که سعی و کوشش دارند و تنبلی و تن‌پروری را از خود دور می‌کنند. و می‌توان گفت: زمین بهشت است چنانکه در سورۀ زمر آیۀ ۷۴ از قول اهل بهشت می‌فرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ. و مقصود از رحمت برای جهانیان این است که خدا خواسته رحمت خود را شامل حال بندگان کند و ایشان را به هدایت برساند و لذا رسول خود را مأمور گردانیده هر‌کس به این رحمت اقبال کند برای او رحمت است و او مشمول رحمت و هر‌کس اعراض کرد این رحمت شامل او نیست.

﴿قُلۡ إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٞ مَّا تُوعَدُونَ ١٠٩ إِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا تَكۡتُمُونَ ١١٠ وَإِنۡ أَدۡرِي لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّكُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ ١١١ قَٰلَ رَبِّ ٱحۡكُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ١١٢[الأنبیاء:۱۰۸-۱۱۲]

ترجمه: بگو همانا به سوی من وحی می‌شود که فقط خدای شما خدای یگانه است پس آیا شما اسلام آورنده‌اید(۱۰۸) پس اگر رو گردانند بگو اعلام کردم شما را بدون تفاوت و نمی‌دانم آیا نزدیک است و یا دور است آنچه وعده داده می‌شوید(۱۰۹) محقق است که او آشکارای گفتار را می‌داند و آنچه پنهان می‌کنید می‌داند(۱۱۰) و نمی‌دانم شاید آن (تأخیرعذاب) امتحانی است برای شما و بهره‌ای است تا مدتی(۱۱۱) (پیامبر) گفت: پروردگارا (میان ما) به حق حکم نما. و صاحب اختیار ما،(خدای) رحمن و یاری خواسته شده است بر آنچه وصف می‌کنید (از شرک، اباطیل و تهدیدات)(۱۱۲).

نکات: در جملۀ: ﴿إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ...دو حصر است و دلالت می‌کند که وحی منحصر است به توحید و این برای اغراق است و اهمیت. و جملۀ ﴿ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖدلالت دارد بر اینکه ابلاغ رسول خداصبه همۀ اصحابش به طور مساوی بوده و چیزی را مخفیانه به کسی ابلاغ نکرده که از دیگران پنهان کند و ابلاغ او به طریق اعلان بوده. و چون اهل مکه او را بسیار آزار نمودند خدا امید او را به خودش توجه داده و فرموده: خدا مستعان است و از او باید یاری جست.

[۱۶۰] هرآنچه آمدنی است نزدیک است. [۱۶۱] نگا: پاورقی مُصحح در تفسیر آیۀ ۸۷ سورۀ نساء در جلد اول این کتاب. [مُصحح] [۱۶۲] یعنی: برای کسی که لا اله الا الله می‌گوید. و شفاعت آنان طلب مغفرت و آمرزش می‌باشد. [۱۶۳] هرکس که نجوم و آناتومی نداند، در خداشناسی ناتوان است. [۱۶۴] «محققا تو می‌میری و محققا ایشان می‌میرند.» [الزمر: ۳۰]. [۱۶۵] زمانی که ابوبکر سآیه‌ای را تلاوت نمود که از مرگ رسول خدا جخبر می‌داد، عمر تاز رای و نظر خود بازگشت چنانکه در صحیح بخاری و دیگر کتب حدیث آمده است: [عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ أَبَا بَكْرٍ خَرَجَ وَعُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ يُكَلِّمُ النَّاسَ فَقَالَ: اجْلِسْ يَا عُمَرُ، فَأَبَى عُمَرُ أَنْ يَجْلِسَ، فَأَقْبَلَ النَّاسُ إِلَيْهِ، وَتَرَكُوا عُمَرَ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: «أَمَّا بَعْدُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ يَعْبُدُ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِنَّ مُحَمَّدًا قَدْ مَاتَ، وَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ يَعْبُدُ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ، قَالَ اللَّهُ:﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ... إِلَىقَوْلِهِ:﴿ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤[آل عمران: ۱۴۴]، وَقَالَ [عمر]: وَاللَّهِ لَكَأَنَّ النَّاسَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ هَذِهِ الآيَةَ حَتَّى تَلاَهَا أَبُو بَكْرٍ، فَتَلَقَّاهَا مِنْهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ، فَمَا أَسْمَعُ بَشَرًا مِنَ النَّاسِ إِلَّا يَتْلُوهَا .... وَاللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا أَنْ سَمِعْتُ أَبَا بَكْرٍ تَلاَهَا فَعَقِرْتُ، حَتَّى مَا تُقِلُّنِي رِجْلاَيَ، وَحَتَّى أَهْوَيْتُ إِلَى الأَرْضِ حِينَ سَمِعْتُهُ تَلاَهَا، عَلِمْتُ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ مَاتَ»]. از عبدالله بن عباس روایت است: درحالی‌که عمر با مردم سخن می‌گفت، ابوبکر خارج شده و گفت: بنشین ای عمر؛ اما عمر از نشستن ابا ورزید. پس مردم به ابوبکر روی آورده و عمر را رها کردند. ابوبکر گفت: اما بعد، هریک از شما که محمد را عبادت می‌کرد بداند محمد فوت شد. و هریک از شما که خداوند متعال را عبادت می‌کند خداوند زنده است و نمی‌میرد. خداوند متعال می‌فرماید: «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که به راستی پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده‌اند و) گذشتند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به عقب بازمی‌گردید (و عقیده و دین خود را رها می‌کنید؟) و هرکس به عقب بازگردد (و عقیده و دین راستین را رها کند) هرگز به الله زیانی نمی‌رساند و به زودی الله سپاسگزاران را پاداش می‌دهد.» عمر گفت: به خدا سوگند وضعیت چنان دردآور بود که گویا خداوند این آیه را نازل نکرده است تا اینکه ابوبکر آن‌را تلاوت نمود. و تمام مردم پیام آن‌را از وی دریافت نمودند. و هیچ‌یک از حاضران آن‌را نشنید مگر اینکه آن‌را تلاوت می‌کرد... به خدا سوگند چون شنیدم ابوبکر این آیه را تلاوت می‌کند توانم را از دست دادم چنانکه پاهایم وزنم را تحمل نمی‌کرد و به زمین افتادم و دانستم که رسول خدا فوت شده است.» [مُصحح] [۱۶۶] «بگو مالک نیستم برای خودم نفعی ونه ضرری را.» [الأعراف: ۱۸۸]. [۱۶۷] این داستان از ابن عباس روایت شده است؛ نگا: تفسیر طبری (۱۷/۵۱ – ۵۴)؛ و تفسیر معالـم التنزیل بغوی (۵/۳۳۲) و تفسیر ابن کثیر (۳/۱۸۷) [۱۶۸] نگا: تفسیر الکبیر فخر رازی (۲۲/ ۲۰۳ – ۲۰۸) با تلخیص و اختصار.