سورۀ طه مکی و دارای ۱۳۵ آیه میباشد
سورة طه (مكية وهي مائة وخمس وثلاثون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿طه ١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢ إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ ٣ تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى ٤ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ ٦﴾[طه:۱-۶]
ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. طا. ها. (۱) نازل نکردیم بر تو قرآن را تا به زحمت بیفتی(۲) مگر یادآوری برای آنکه بترسد(۳) نزول آن از جانب کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفریده(۴) (خدای) رحمانی که بر عرش نافذ است [۱۴۰](۵) ملک اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه ما بین این دو و آنچه زیر زمین است(۶).
نکات: طه از حروف مقطعه است چنانکه بیان شد حروف مقطعه برای چیزی وضع نشده، ولی بعضی آن را اشاره گرفتهاند به طاهر و هادی و غیر آن.
چون رسول خداصبرای تشکر از نزول وحی شبها عبادت میکرد به طوری که قدمهای مبارک او ورم کرده بود، حقتعالی برای آنکه رسول، خود را به تعب نیفکند فرموده: ﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ﴾. و بعضی از کفار به او میگفتند: نزول قرآن بر تو باعث شقاوت و زحمت تو شده که دین پدرانت را ترک کنی و با مردم طرف شوی، خدا میفرماید: چنین نیست نزول قرآن باعث شقاوت و زحمت نیست بلکه باعث فوز، رستگاری و سعادت است. و ممکن است چون آن جناب برای قوم خود دلسوز بود و تأسف میخورد و از این جهت در زحمت بود، خدا میفرماید: ﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ﴾؛ فلایحزنك كفرهم. و شاید رسول خداصفکر میکرده شاید مسئول قوم خود باشد خدا میفرماید: راحت باش؛ ﴿مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾ [۱۴۱]. و دیگر اینکه این سوره در اوایل بعثت نازل شده و رسول خداصمقهور و زیر سیطرۀ دشمنانش بود، خدا به او نوید میدهد که: «لَا تَظُنّ أَنَّكَ تَبقَي عَلَی هَذِهِ الحَالَة بَلْ یَعْلُو أَمْرُكَ وَیُظْهِرُ قَدَرُكَ وَلَا تَبقَی شَقِیًّا بِنَظَرِهِمْ» [۱۴۲]. و مقصود از عرش، تمام جهان و ما سوی الله میباشد که امر خدا بر آن نافذ است زیرا خدا مکان ندارد و محدود نیست [۱۴۳].
﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى ٧ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ ٨﴾ [طه:۷-۸]
ترجمه: و اگر قولت را آشکار کنی، پس محققاً او میداند پنهان و مخفیتر را (۷) خدایی که نیست الهی جز او، مخصوص اوست نامهای نیک(۸).
نکات: جملۀ: ﴿وَإِن تَجۡهَرۡ...﴾دلالت دارد که انسان عبادت خود را به جهر بخواند و یا آهسته، فرق نمیکند خدا همه را میداند. و مقصود از ﴿ٱلسِّرَّ﴾چیزی است که در فکر انسان باشد و یا رازی که کسی آنرا نداند و ﴿أَخۡفَى﴾آن چیزهایی است که در نظر انسان بوده فراموش کرده و یا چیزهایی است که فکر کند تا به نظر او بیاید. ممکن است کلمۀ: ﴿إِن﴾در جملۀ: ﴿وَإِن تَجۡهَرۡ...﴾؛ إن وصلیه باشد، یعنی؛ اگرچه تو گفتارت را به جهر میآوری ولی خدا سر و أخفی را میداند. مختصر آنکه آیه اشاره به ترک جهر میباشد. و امّا أسماء حسنی در سورۀ اعراف آیۀ ۱۸۰ و سورۀ إسراء آیۀ ۱۱۰ بیان شد. و هم در سورۀ حشر آیۀ ۲۴ بیان خواهد شد.
﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ ٩ إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى ١٠ فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ يَٰمُوسَىٰٓ ١١ إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى ١٢﴾ [طه:۹-۱۲]
ترجمه: و آیا خبر موسی برای تو آمده(۹) وقتی که آتشی را دید پس به خانوادهاش گفت: اینجا بمانید زیرا من آتشی دیدم شاید من از آن شعلهای برای شما بیاورم و یا بر آن آتش راهنمایی بیابم(۱۰) پس چون نزد آن آمد ندا شد ای موسی(۱۱) به درستی که من خود پروردگار توام، پس دو نعل خود را بکن زیرا که تو در وادی مقدس طُوی هستی (۱۲).
نکات: جملۀ: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ...﴾استفهام حقیقی نیست و لذا خود متکلّم جواب داده نه سامع، بلکه استفهام تقریری است. نوشتهاند که حضرت موسی از پدر زن خود اجازه گرفت به مصر برگردد برای دیدن مادرش، چون حرکت کرد در بیابان شب تار برفی عیال او زایید و راه را هم گم کرده بود پس هرچه خواست آتش روشن کند نگرفت، در این وقت آتشی را از دور دید به زن خود گفت: درنگ کنید به جملۀ: ﴿ٱمۡكُثُوٓاْ﴾که جمع است برای احترام و تفخیم عیال خود. و گفت: شاید برای شما شعلهای از آن بیاورم (لعلّی). زیرا از دروغ احتراز میکرد و چیزی را که یقین به وفای آن نداشت اظهار نمیکرد. و مراد از خلع نعلین، نعلین است و یا تطهیر باطن و یا قطع علاقۀ از زن و فرزند و یا ترک دنیا، به اختلاف گفتهاند، ولی به ظاهر نعلین است.
﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ ١٣ إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ ١٤ إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ ١٥ فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ ١٦﴾ [طه:۱۳-۱۶]
ترجمه: و من تو را انتخاب کردهام پس به آنچه وحی میشود گوش فرا ده (۱۳) به درستی که منم خدایی که جز من الهی نیست، پس مرا پرستش کن و برای یاد من نماز را برپادار (۱۴) محقّقا ساعت قیامت آمدنی است، (زمان)آن را پنهان میدارمش تا جزا داده شود هرکس به مقابل کوشش او(۱۵) پس تو را از آن باز ندارد کسی که به آن ایمان نیاورده و خواهش وهوای(نفس) خود را پیروی کرده، که هلاک میشوی(۱۶).
نکات: ﴿ٱخۡتَرۡتُكَ﴾دلالت دارد که مقام نبوت به انتخاب خداست نه به ریاضت و عبادت نبی. و جملۀ ﴿ٱخۡتَرۡتُكَ...﴾دلیل بر کمال لطف است. و جملۀ ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ﴾دلیل بر نهایت هیبت و عظمت است یعنی من به تو لطف دارم، امیدوار باش و مهیا باش برای امر بزرگ مهمی و حواست را جمع کن. و جملۀ ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ...﴾دلالت دارد بر تقدم توحید بر عبادت و تقدم اصل بر فرع و دلالت دارد بر استحقاق او به عبودیت به دلیل الوهیت. و جملۀ ﴿لِذِكۡرِيٓ﴾، دلالت دارد که نماز برای یاد خدا کردن است و نماز مشتمل بر ذکر، و بلکه؛ خود صلاة ذکر است «لإطلاق الكلّ علی أجزائه». و ممکن است معنی چنین باشد: «أقم الصلاة لذكري إیاك»، یعنی؛ اذكرني أذكرك. یعنی؛ كن ذاكرا لي غیر ناس، و یا: «أقم الصلاة في أوقات الصلاة»یعنی؛ لوقت ذكري. «و أقم الصلاة حین تذكرها»، یعنی؛ «إذا نسیت الصّلاة فاقضها إذا ذكرتها».
و مخفی نماند «كاد» من اللهواجب است، پس معنی ﴿أَكَادُ أُخۡفِيهَا﴾یعنی؛ «أنا أخفیها». و جملۀ ﴿وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ...﴾دلالت بر مذمت تقلید دارد؛ «من اتّبع هواه فهو مذموم ومن اتّبع هوی غیره بطریق أولی!» [۱۴۴].
﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ ١٧ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ ١٨ قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ ٢٠ قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ ٢١﴾[طه:۱۷-۲۱]
ترجمه: و چیست این که به دست تو است ای موسی(۱۷) گفت: این عصای من است بر آن تکیه میکنم و با آن برگ درختان را بر گوسفندانم میریزم و مرا در آن حوائج دیگری است(۱۸) گفت: ای موسی بینداز آن را(۱۹) پس آن را افکند که ناگهان ماری شد که میشتافت(۲۰) گفت: آن را بگیر و نترس که آن را بر میگردانیمش به خلقت اول(۲۱).
نکات: جملۀ: ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ...﴾استفهام حقیقی نیست بلکه تقریری است. حضرت موسی فوائدی برای عصا شمرد و مقصود او تکلّم با محبوب بود و گرنه حقتعالی پرسش از فوائد ننموده بود. و جملۀ ﴿أَلۡقِهَا...﴾در آن شب سرمای تار برای این بود که حضرت موسی عادت کند و آزمایش شود که اگر در پیش کاخ فرعون انداخت خود نترسد. و جملۀ: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ﴾دلالت دارد که خدا عصا را اژدها کرده و هم به حال اول بر میگرداند. پس این معجزه کار موسی÷نبوده است.
﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخۡرَىٰ ٢٢ لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى ٢٣ ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٢٤﴾[طه:۲۲-۲۴]
ترجمه: و دستت را به سوی گریبان و بالت بر تا سفید و نورانی بدون عیبی بیرون آید درحالی که آیت دیگر باشد(۲۲) برای آنکه به تو بنمایانیم برخی از آیات بزرگمان را(۲۳) به سوی فرعون برو زیرا او سرکش شده(۲۴).
نکات: ﴿ءَايَةً أُخۡرَىٰ﴾دلالت دارد که یکی از معجزات حضرت موسی÷یدبیضاء بوده زیرا موسی گندمگون بود و چون دست خود را زیر بغل فرو میبرد و بیرون میآورد دست او سفید و نورانی میگردید.
﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي ٢٥ وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي ٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي ٢٧ يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي ٢٨ وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي ٢٩ هَٰرُونَ أَخِي ٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي ٣١ وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي ٣٢ كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا ٣٣ وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا ٣٤ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا ٣٥﴾[طه:۲۵-۳۵]
ترجمه: (موسی) گفت: پروردگارا سینهام را بگشا(۲۵) و کار مرا آسان گردان(۲۶) و گره از زبانم بگشا(۲۷) تا گفتار مرا بفهمند(۲۸) و از اهلم برایم وزیری قرار داده(۲۹) هارون برادرم را(۳۰) پشتم را به او قوی گردان(۳۱) و او را در کار من شریک نما(۳۲) تا تو را بسیار تسبیح کنیم(۳۳) و بسیار تو را یاد کنیم(۳۴) زیرا تو به حال ما بینا بودهای(۳۵).
نکات: چون حضرت موسی÷آن آیات را دید و آن کلمات را شنید و فهمید که مبعوث شده به هدایت جهانیان خصوصاً بر سرکشی چون فرعون، خطاب رسید: «یَا مُوسَی، اسْمَعْ كَلَامِي وَاحْفَظْ وَصِيَّتِي وَانْطَلِقْ بِرِسَالَتِي فَإِنَّكَ بِعَيْنِي وَسَمْعِي وَإِنَّ مَعَكَ يَدِي وَبَصَرِي وَإِنِّي أَلْبَسْتُكَ جُنَّةً مِنْ سُلْطَانِي لِتَسْتَكْمِلَ بِهَا الْقُوَّةَ فِي أَمْرِي أَبْعَثُكَ إِلَى خَلْقٍ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِي بَطَرَ نِعْمَتِي وَأَمِنَ مَكْرِي وَغَرَّتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى جَحَدَ حَقِّي وَأَنْكَرَ رُبُوبِيَّتِي، وَإِنِّي أُقْسِمُ بِعِزَّتِي لَوْلَا الْحُجَّةُ وَالْعُذْرُ الَّذِي وَضَعْتُ بَيْنِي وَبَيْنَ خَلْقِي لَبَطَشْتُ بِهِ بَطْشَةَ جَبَّارٍ وَلَكِنْ هَانَ عَلَيَّ وَسَقَطَ مِنْ عَيْنِي فَبَلِّغْهُ عَنِّي رِسَالَتِي، وَادْعُهُ إِلَى عِبَادَتِي وَحَذِّرْهُ نِقْمَتِي. وَقُلْ لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا فَإِنَّ نَاصِيَتَهُ بِيَدِي لَا يَطْرفُ وَلَا يَتَنَفَّسُ إِلَّا بِعِلْمِي.... فَسَكَتَ مُوسَى ÷سَبْعَةَ أَيَّامٍ لَا يَتَكَلَّمُ ثُمَّ جَاءَهُ مَلَكَ فَقَالَ: أَجِبْ رَبَّكَ» [۱۴۵]، حضرت موسی حوائج خود را که هشت قسمت بود عرض کرد، پس در جواب او خطاب رسید.
﴿قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ ٣٦ وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ ٣٧ إِذۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰٓ ٣٨ أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِلِ يَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّي وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ ٣٩﴾[طه:۳۶-۳۹]
ترجمه: خدا گفت: به یقین مسؤولت اجابت شد ای موسی(۳۶) و به تحقیق بر تو مرتبۀ دیگری منت گذاشتهایم(۳۷) وقتی که وحی کردیم به سوی مادرت آنچه وحی شد(۳۸) که بینداز او را در میان صندوق درازی پس بینداز آن را در دریا پس باید دریا او را به کنار خود بیندازد تا دشمن من و دشمن او، او را بگیرد و از خود بر تو محبتی انداختیم و تا تربیت و آمادهشوی بر طبق نظر من (۳۹).
نکات: جملۀ: ﴿مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ﴾، دلالت دارد که خدا همیشه مراعات مصلحت تو را میکرده، اکنون به طریق اولی و به لفظ ﴿مَنَنَّا﴾فرموده یعنی؛ تو طلبکاری نبودی و استحقاق نداشتی بلکه تفضّلاً عطا شدی. و مقصود از جملۀ: ﴿أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ﴾، وحی نبوت نیست، پس یا الهامی بوده و یا در خواب به او ارائه شده و یا فکر او را منعطف نموده و یا ملکی مجسم شده و او را راهنمایی کرده که چنین و چنان کن زیرا خدا فرموده: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ﴾ [۱۴۶]. به هرحال خدا او را راهنمایی کرد و دل او را نگه داشت تا بتواند موسی را به رود نیل اندازد در حالی که او را در میان صندوقی گذاشته باشد.
﴿إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ ٤٠ وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي ٤١﴾[طه:۴۰-۴۱]
ترجمه: وقتی که خواهرت میرفت و میگفت: آیا شما را دلالت کنم بر کسی که او را سرپرستی کند، پس تو را به مادرت برگرداندیم تا چشم او روشن گردد و محزون نباشد و تو شخصی را کشتی، پس تو را از غصه نجات دادیم و تو را آزمودیم و به فتنه افکندیم آزمودنی پس سالها در میان اهل مدین ماندی سپس ای موسی در زمان مقدّر آمدی(۴۰) و تو را برای خودم ساختم(۴۱).
نکات: چون موسی هشت چیز از خدا خواست، او را اجابت کرد و در هشت مورد بر او منت گذاشت:
۱- اینکه به مادرت وحی کردیم.
۲- محبت خود را بر تو انداختیم که دلها تو را دوست بدارند و زن فرعون تو را دوست بدارد.
۳- ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ﴾، تو را زیر نظر خودمان تربیت کردیم.
۴- ﴿إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ...﴾خواهرت را موفق داشتیم که برود و بگوید: ﴿هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥ﴾.
۵- ﴿وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ﴾.
۶- ﴿وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗا﴾؛ لمزید ثوابك.(و مخفی نماند که این آیه دلالت دارد که خدا را فتّان میتوان نامید ولی چون اسماء الهی توقیفی است و این نام در قرآن وارد نشده نباید به او فتان گفت. زیرا در عرف صفت ذم است).
۷- ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ﴾که ده سال ماندی تا با قدرت شدی و تا به سن نبوت رسیدی و تا روی اندازۀ معین و وقت معین که مقدر شده برگشتی.
۸- ﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي﴾.
﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بَِٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي ٤٢ ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ ٤٤ قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ ٤٥ قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦﴾[طه:۴۳-۴۶]
ترجمه: برو تو و برادرت با آیات من و در یاد کردن من سستی مکنید(۴۲) بروید به سوی فرعون زیرا که او طغیان کرده(۴۳) پس به او با گفتار نرم بگویید تا شاید او پند گیرد و یا بترسد(۴۴) گفتند: پروردگارا حقیقت این است که ما میترسیم او بر ما زیادهروی و یا طغیان کند(۴۵) خدا فرمود: نترسید زیرا من با شمایم میشنوم و میبینم(۴۶).
نکات: در این آیات خطاب و جواب با دو نفر موسی و هارون است درحالی که در بیابان طور سینا هارون نبوده. ممکن است بگوییم پس از آنکه درخواست کرد که: ﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي ٢٩...﴾و خدا درخواست او را اجابت کرد و هارون را به وحی مأمور کرد که برود در بین راه مدین به مصر، ملحق به موسی گردد و این خطابات در آنجا به ایشان وارد شده. و مقصود از ذکر در: ﴿وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي﴾، ممکن است این باشد که ذکر و یاد من موجب اطمینان قلب شماست و در این راه پرخطر توجه به من باعث کوچک شمردن دستگاه فرعون و جرأت بیشتری از شما میباشد. «عَظُمَ الْـخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْا وَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْا» [۱۴۷]. و ممکن است مقصود از ذکر تبلیغ رسالت باشد و یا یادآوری فرعون و فرعونیان باشد به احسان و نعمتهای الهی و عقاب و ثواب خدا را برای فرعون تذکّر دهند.
﴿فَأۡتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰكَ بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّكَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ ٤٧ إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨﴾ [طه:۴۷-۴۸]
ترجمه: پس بروید هر دو به سوی او و بگویید حقیقت این است که ما دو تن فرستادۀ پروردگار توایم که به تو بگوییم بنی اسرائیل را (رها کن و)با ما بفرست و ایشان را شکنجه مکن، به تحقیق ما آیتی از پروردگارت برای تو آوردهایم و سلام بر آنکه پیرو هدایت باشد(۴۷) حقیقت آنکه به ما وحی شده که عذاب خدا بر کسی است که تکذیب کند و رو گرداند(۴۸).
نکات: مقصود از آیه در جملۀ ﴿قَدۡ جِئۡنَٰكَ﴾جنس آیه میباشد که شامل ید بیضا، عصا و سایر آیات بشود. و جملۀ: ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ...﴾دلالت دارد بر اینکه کفار معذّبند و اما مؤمنین گناهکار که پیرو هدایت باشند یعنی معارفشان خوب باشد عذاب مستغرق دائمی ندارند، زیرا الف و لام ﴿ٱلۡعَذَابَ﴾برای استغراق است. و جملۀ: ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾، دلالت دارد بر جواز سلام بر هرکس تابع هدایت شده است و اگر چه از دنیا رفته باشد.
﴿قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ ٤٩ قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠ قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ ٥١ قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ٥٢﴾
[طه:۴۹-۵۲]
ترجمه: (فرعون) گفت: ای موسی، پس پروردگار شما دو تن کیست؟(۴۹) موسی گفت: پروردگار ما کسیاست که هستی هرچیزی را عطا کرده سپس آن را هدایت نموده(۵۰) فرعون گفت: پس حال و تکلیف قرنهای گذشته (که به کفر و انکار خدا مردهاند) چه باشد(۵۱) موسی گفت: دانش آن نزد پروردگارم در کتابی است پروردگارم گم نمیکند و فراموش نمینماید(۵۲).
نکات: چون موسی فرعون را به خدا پرستی دعوت کرد، فرعون شروع کرد به مناظره و دلیل خواستن و به فحاشی و سفاهت نپرداخت. ولی بعضی از مدعیان علم و اسلام فوری به سفاهت و فحاشی میپردازند! به هر حال حضرت موسی÷به استدلال پرداخت، معلوم میشود تقلید فاسد است. جملۀ: ﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ﴾، دلالت دارد که حقتعالی هر چیزی را آفرید پس از آفریدن او را راهنمایی کرد که منافع و مضار خود را درک کند، طفل چون به دنیا آید راهنمایی به پستان مادر میشود و خدا به ایشان عقل و هوش داده که منافع و مضار خود را درک کنند و حتی درخت انگور را چنگک داده که به جایی چنگ زند و خود را حفظ نماید. و مقصود از کتاب در جملۀ: ﴿فِي كِتَٰبٖ﴾، لوح محفوظ است که برای ملائکه است و طبق آن عمل میکنند و معنی؛ ﴿لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى﴾، این است که «یعلمه بعلم الثابت ولا ینسی» [۱۴۸].
﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ ٥٣ كُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ ٥٤ ۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ ٥٥﴾
[طه:۵۳-۵۵]
ترجمه: آن خدایی که زمین را برای شما گهواره قرار داد، و برای شما در آن راههای رفت و آمد ایجاد کرده و از آسمان آب نازل نموده پس به آن آب انواع و اقسامی از گیاهان را بیرون آوردیم(۵۳) بخورید و چهارپایانتان را بچرانید به درستی که در این آفرینش آیاتی است برای صاحبان عقل و خردمندان(۵۴) از زمین شما را آفریدیم و در این زمین شما را برمیگردانیم و از این شما را مرتبۀ دیگر بیرون میآوریم(۵۵).
نکات: جملۀ: ﴿فَأَخۡرَجۡنَا...﴾انتقال از غیبت به متکلم است و دلالت دارد که این جملات را خدا بیان کرده اگر چه بر زبان موسی جاری شده باشد. و جملۀ: ﴿وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ﴾، دلالت دارد که تمام افراد بشر حتّی انبیاء جسدشان به خاک یعنی؛ به زمین بر میگردد، چنانکه امیرالمؤمنین چون از ضربت ابن ملجم در مسجد کوفه افتاد خاکهای آنجا را بر فرق مبارک میریخت و میفرمود: ﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ...﴾.
﴿٥٥ وَلَقَدۡ أَرَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَىٰ ٥٦ قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ يَٰمُوسَىٰ ٥٧ فَلَنَأۡتِيَنَّكَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَكَانٗا سُوٗى ٥٨﴾[طه:۵۶-۵۸]
ترجمه: و به تحقیق تمام آیات خود را به او نشان دادیم پس او تکذیب کرد و نپذیرفت (۵۶) گفت: آیا نزد ما آمدی تا باسحرخودت ما را از سرزمین خودمان بیرون کنی ای موسی(۵۷) پس البته البته سحری مانند آن سحر برای تو میآوریم پس بین ما و بین خودت وعده گاهی قرار بده که نه ما از آن خلاف کنیم و نه تو، در جایی هموار(۵۸).
نکات: مقصود از ﴿ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا﴾تمام حقیقی نیست بلکه تمام نسبی است، یعنی تمام آنقدر آیاتی که برای هدایت یک نفر کافی است به او نشان دادیم و او از پذیرش هدایت خودداری کرد و برای اینکه مردم را علیه موسی تحریک کند گفت: آمده میخواهد ما را از سرزمین خودمان خارج کند و خود تصرف کند و آیاتی که آورده سحر است، پس قرار وعدهگاهی گذاشت که در بیابان وسیع همواری مردم جمع شوند و در مقابل اعجاز موسی کاری مانند آن را بیاورد.
﴿قَالَ مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى ٥٩ فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ ٦٠ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ ٦١ فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ ٦٢﴾[طه:۵۹-۶۲]
ترجمه: (موسی) گفت: وعده گاه شما روز زینت باشد و اینکه مردم دروقت چاشت گردآورده شوند (۵۹) پس فرعون روگردانید و همۀ نیرنگ خود را فراهم کرد سپس آمد(۶۰) موسی به ایشان گفت: وای بر شما بر خدا دروغ نبندید که شما را به عذابی نابود کند و به تحقیق محروم شد آنکه افترا بست (۶۱) پس (فرعونیان) بین خودشان کار خود را به نزاع کشاندند و آن راز را پنهان داشتند (۶۲).
نکات: مقصود از ﴿يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ﴾روز عیدی بوده که همه خود را آرایش میکردند و حضرت موسی خواست همۀ مردم جمع شوند تا آیات الهی را ببینند و خبر آن را منتشر سازند و لذا وقت آن را نزدیک به ظهر که چاشت باشد تعیین نمود که روز در کمال روشنی باشد و بر کسی مخفی نماند. فرعون نیز ساحران خود را جمع کرد و مکرهای خود را تهیه کرد که چه بگوید و چه کند تا موسی را متهم و مردم را از او متنفر سازد و لذا حضرت موسی در جملۀ: ﴿وَيۡلَكُمۡ...﴾ایشان را موعظه و تحذیر میکند. و نزاع سحره و فرعون و اتباعش در چه بوده معلوم نیست، احتمالاتی میرود و همچنین رازی را که ساحران پنهان کردند، ممکن است بگوییم رازشان ایجاد خوف در مردم و یا ایجاد سوء ظن به موسی و یا تحریک مردم علیه او بوده و یا در صورت غلبۀ موسی ایمان به او باشد.
﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣ فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡيَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ ٦٤﴾[طه:۶۳-۶۴]
ترجمه: گفتند: محققاً این دو نفر ساحرند که میخواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند و راه و روش بهتر شما را ببرند(۶۳) پس همۀ نیرنگتان را گردآورید سپس به طور دسته جمع بیایید و به تحقیق در این روز رستگار کسی است که فائق آید(۶۴).
نکات: فرعون و کسانش به سه چیز مردم را از موسی متنفر میکردند:
اول: اینکه اینان ساحرند و معلوم است که کار ساحر حقه بازی است و لذا مردم را به او بدبین میکردند.
دوم: اینکه موسی و هارون میخواهند سیطره و ثروت شما را تصرف کنند و از این جهت مردم را بسیار متوحش میکردند خصوصاً مردمی که به دنیا علاقمندند.
سوم: اینکه میخواهند دین شما را تبدیل کنند و طریقه و مذهب شما را از دست شما بگیرند. البته مردم متعصب در این جهت تنفر شدیدی دارند. معلوم میشود هر زمانی چنین بوده که دنیا پرستان به تهمتهای دینی اهل حق را میکوبیدهاند چنانکه در زمان ما هرکس سخن حقی و راه حقی به مردم نشان دهد، دنیاپرستانی که بر گردۀ مردم سوارند میگویند این شخص میخواهد شما را از مذهبتان دور کند و یا مثلا محبت علی را از شما بگیرد و به همین افتراها مردم عوام را تحریک میکنند!
﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ ٦٩﴾[طه:۶۵-۶۹]
ترجمه: گفتند: ای موسی یا تو بینداز و یا بوده باشیم ما اولین کسی که بندازد (۶۵) موسی گفت: بلکه شما بیندازید پس(چون انداختند) ناگاه ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحرشان به موسی وانمود شد که آنها میشتابند (۶۶) پس موسی در دل خود ترسی یافت(۶۷) گفتیم: ای موسی نترس محققا تو خود برتری (۶۸) و آنچه در دست راستت میباشد بینداز که میبلعد آنچه را ساختهاند. محقّقا آنچه ساختهاند حیلۀ ساحر است و ساحر رستگار نشود هر جا که آید (۶۹).
نکات: جملۀ ﴿إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ...﴾دلالت دارد که ساحران ادب به خرج دادند و همین ادبشان باعث هدایتشان گردید. و جملۀ: ﴿يُخَيَّلُ...﴾دلالت دارد که سحر ایشان امر واقعی نبود بلکه چشمبندی و خیالی بود و دلالت دارد که همین امرِ خیالی موسی را به وحشت انداخت. و جملۀ: ﴿وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ﴾، دلالت دارد که سحر حرام و ساحر از رستگاری دور است.
﴿فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠ قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ ٧١﴾[طه:۷۰-۷۱]
ترجمه: پس ساحران سجدهکنان به زمین افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم(۷۰) فرعون گفت: آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید به درستی که او (یعنی موسی) بزرگ شماست که به شما سحر آموخته پس حتماً دستها وپاهای شما را برخلاف یکدیگر قطع میکنم و حتما شما را در تنههای درخت به دار میزنم و البته خواهید دانست که کدام ما عذابش سختتر است و پایندهتر است(۷۱).
نکات: فاء؛ ﴿فَأُلۡقِيَ﴾دلالت دارد که بدون فاصله ساحران برای خدا به سجده افتادند. در اینجا خدای تعالی هارون را مقدم بر موسی داشته برای رعایت سجع اواخر آیات و یا جهت دیگر. و فرعون در کلام خود دو شبهه انداخت: اول: اینکه بدون مشاوره و بحث با من یعنی بدون مناظره ایمان آوردید و این جمله دلیل بر حماقت او میکند زیرا مشاوره و استیذان از یک نفر سرکش معنی ندارد. دوم: اینکه موسی بزرگ شما بوده و با او قرار قبلی برای گمراه کردن مردم داشتهاید.
﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلَّذِي فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ ٧٢ إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ٧٣﴾[طه:۷۲-۷۳]
ترجمه: ساحران گفتند: ما تو را ترجیح نمیدهیم بر آنچه از حجتهای روشن که برای ما آمده و بر آنکه ما را آفریده (و یا قسم به آنکه ما را آفریده) پس حکم نما آنچه تو حکم میکنی همانا حکم میرانی در این زندگی دنیا(۷۲) به تحقیق ما به پروردگار خود ایمان آوردهایم تا خطاهای ما را برای ما بیامرزد و آنچه را که تو ما را بر آن واداشتی از سحر (بیامرزد) و خدا بهتر و پایندهتر است (۷۳).
نکات: ساحرانی که مقتدای کفّار بودند، به یک آن، چنان ایمان در دلشان ثابت و نافذ شد که در راه خدا نهراسیدند و به فرعون گفتند: هرچه خواهی دربارۀ ما فرمان بده. اما زمان ما پیشواهای مؤمنین که سالها خود را پیرو قرآن میدانند دین خود را به بهای کمی میفروشند. رؤسای ساحران که ۷۲ نفر بودند از جملۀ: ﴿وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا...﴾معلوم میشود به اکراه سحر آموختهاند، یعنی سلاطین آن زمان عدهای را مجبور میکردند به تعلیم سحر تا همواره عدهای برای حفظ عظمت دستگاهشان باشند و به اضافه رؤسای سحر دیده بودند چون حضرت موسی میخوابد عصای او او را حراست میکند و لذا دانستند که موسی ساحر نیست زیرا ساحر چون بخوابد سحر او باطل میشود. و به اضافه فرعون ایشان را از شهرهای دور به زور احضار کرده و لذا میگفتند: ﴿وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا﴾.
﴿إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ ٧٤ وَمَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ ٧٦﴾[طه:۷۴-۷۶]
ترجمه: محققاً هرکس در حضور پروردگارش به حال گناهکاری بیاید پس البته برای او دوزخ است که در آن نه میمیرد و نه زنده میماند(۷۴) و هرکس بیاید در محضر پروردگارش در حالی که دارای ایمان باشد و کارهای شایسته کرده باشد پس آنان برایشان درجات بلندی است(۷۵) باغهای همیشگی که از زیر آن نهرها جاری است. در آن جاویدانند و اینست جزای کسی که پاک باشد (۷۶).
نکات: جملۀ: ﴿مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا...﴾چون در مقابل ﴿وَمَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا...﴾آمده مقصود از آن کفار است، پس مؤمنِ مجرم مانند آن نیست. و جملۀ: ﴿لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ﴾دلالت دارد که کافر مجرم در دوزخ نه میمیرد و نه زنده میماند و قسم ثالثی هم که در کار نیست. پس مقصود این است که حیات بهرهدار ندارد و مردنی که به آن راحت شوند نیز ندارند و حیات ممتّعه و موت مریحه نفی شده، و جملۀ: ﴿لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ﴾دلالت دارد که برای مؤمنین عامل به صالحات درجات عالیه، و برای کسی که عمل صالح کافی ندارد، درجات عالیه نیست. و جملۀ ﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ﴾دلالت دارد که درجات عالیه مخصوص کسی است که خود را پاک نموده و تزکیه شده باشد. آری، بهشت و درجات آن، مأوای افراد آلوده نیست چنانکه در سورۀ مریم آیۀ ۶۳ میفرماید: ﴿تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا ٦٣﴾ [۱۴۹].
﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِي فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِيقٗا فِي ٱلۡبَحۡرِ يَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَلَا تَخۡشَىٰ ٧٧ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِيَهُم مِّنَ ٱلۡيَمِّ مَا غَشِيَهُمۡ ٧٨ وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ ٧٩﴾[طه:۷۷-۷۹]
ترجمه: و به تحقیق به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه سیر بده و برای ایشان در دریا راه خشکی را بزن و از دستگیری دشمن نه بترس و نه هراسی داشته باش(۷۷) پس فرعون و لشکریانش به دنبال ایشان آمدند پس قسمتی از دریا ایشان را فرو برد آنچه فرو برد(۷۸) و فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت ننمود(۷۹).
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿أَسۡرِ بِعِبَادِي﴾سیر دادن در شب است که دشمن ایشان را نبیند تا همه را جمع کند و ظلمت شب پردهای باشد از فرعون و قومش و اگر لشکر فرعون ایشان را تعقیب کنند عدهشان معلوم نباشد و نترسند مختصر آنکه بنی اسرائیل از قوم فرعون زیورها و حیواناتی عاریه گرفته بودند که روز عید به حضور فرعون بروند، حضرت موسی فرمان داد که شب از شهر خارج شوند و ایشان به قولی هفتاد هزار نفر بودند و فرعون برای دستگیری ایشان بسیج عمومی کرد و با یک میلیون و نیم نفرات به دنبال ایشان حرکت نمود. چون لشکر موسی به دریا رسیدند و دریا را حائل دیدند وحشت کردند از قلت خود و از کثرت لشکر فرعون، پس گفتند: ای موسی ما را دستگیر خواهند کرد، فرمود: نترسید، پس خطاب آمد: ای موسی عصای خود را بزن به دریا و خدا باد صبا را فرمان داد که زمین دریا را بخش کن، و به قولی دوازده راه و به قولی یک راه میان آب باز شد، بنی اسرائیل هجوم آوردند و از آن طرف دریا خارج شدند، پس فرعون با لشکریانش رسیدند و راه را باز دیدند و فرعون خواست احتیاط کند و وارد دریا نشود ولی هجوم اسبان لشکریان احتیاط او را بینتیجه نمود، پس او و تمام جنودش به دریا رفتند آب ایشان را فرو برود چنان فروبردنی که صدای همهمۀ ایشان را قوم موسی شنیدند [۱۵۰].
[۱۴۰] بر اساس عقیدۀ سلف صالح امت اسلامی، آیۀ کریمه فوق را باید اینگونه ترجمه نمود: «خدای رحمان بر عرش استوا کرد». یعنی: بر عرش قرار گرفت. نگا: تعلیق مُصحح در حاشیه تفسیر آیه دوم از سوره رعد. (مُصحح) [۱۴۱] «و تو بر ایشان کارساز و وکیل نیستی.» [۱۴۲] «گمان مبر که در این وضعیت خواهی ماند بلکه امر تو بالا خواهد گرفت و قدر و منزلت تو آشکار خواهد شد و در نظر آنان شقاوتمند باقی نخواهی ماند.» [۱۴۳] بلکه منظور از عرش، عرش حقیقی خداوند رحمن أمیباشد. نگا: تعلیق مصحح در حاشیه تفسیر آخرین آیه از سوره توبه؛ اما در مورد استواء الله متعال بر عرش چنانکه شایسته جلال او تعالی میباشد و بدور از هرگونه تکییف و تمثیل، مراجعه شود به تعلیق مصحح در حاشیه تفسیر آیه دوم از سوره رعد. [مصحح] [۱۴۴] «هرکس از هوی و خوهشات نفسانی خود پیروی کند، سزاوار نکوهش است و هرکس از هوی و هوس دیگری پیروی کند به طریق اولی مذموم است.» [۱۴۵] «ای موسی، سخن مرا بشنو و وصیت مرا حفظ کن و با رسالت من (به میان آنها) برو؛ تو زیر نظر من هستی و صدایت را میشنوم و دست و چشم من همراه توست؛ و من سپری از دلایل خود بر تو پوشاندم تا اینکه به وسیله آن نیرویت را در امر من کامل گردانی؛ تو را به سوی یکی از مخلوقات ضعیفم فرستادم که نعمتم را انکار نموده و خود را از مکر من در امان دیده است و دنیا او را فریفته است چنانکه حق مرا انکار نموده و ربوبیت مرا انکار کرد؛ به عزتم سوگند یاد میکنم اگر حجت و عذر، میان من و مخلوقاتم نمیبود او را با گرفت جبار میگرفتم؛ ولی امر را آسان گرفتم و عذاب آنان از چشمم افتاد، پس از جانب من رسالتم را به او ابلاغ کن و او را به عبادت من فراخوان و از عذابم برحذر دار؛ و با او (فرعون) به نرمی سخن گو که امر او به دست ماست و نگاه نمیکند و نفس نمیکشد مگر اینکه همه اعمال وی در علم ما میباشد... پس موسی علیهالسلام هفت روز سکوت کرده و سخن نمیگفت که فرشتهای نزد وی آمده و گفت: امر پروردگارت را اجابت کن.» ابوحیان اندلسی (ت ۷۴۵ ه)، تفسیر البحر الـمحیط، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالـموجود و شیخ علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط۱، ۱۴۲۲هـ/۲۰۰۱م (۶/۲۲۳). و علاءالدین علی بن محمد بغدادی مشهور به خازن (ت ۷۴۱)، تفسیر الخازن، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۹هـ /۱۹۷۹م. هر دو بدون سند از وَهَب بن منبِّه روایت کردهاند. [۱۴۶] «و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به سوی ایشان وحی میکردیم.» [الأنبیاء: ۷]. [۱۴۷] «خالق را در وجود خود به عطمت شناختند و غیر او در چشمانشان کوچک و ناچیز است.» [۱۴۸] با علم ثابت آنرا میداند و فراموش نمیکند. [۱۴۹] «این است آن بهشتی که به بندگان خود ارث میدهیم به آنکه پرهیزکار باشد.» [مریم: ۶۳]. [۱۵۰] نگا: تفسیر الکبیر فخر رازی (۲۲/۹۳ – ۹۴). وأبوحیان اندلسی، تفسیر البحر الـمحیط (۶/۲۴۴-۲۴۵)