تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ لقمان مکی و دارای ۳۴ آیه می‌باشد

سورۀ لقمان مکی و دارای ۳۴ آیه می‌باشد

سورة لقمان (مكية وهي أربع وثلاثون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿الٓمٓ ١ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡحَكِيمِ ٢ هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّلۡمُحۡسِنِينَ ٣ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ ٤ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥[لقمان:۱-۵]

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. الف لام میم(۱) این است آیات کتاب دارای حکمت(۲) درحالی که هدایت ورحمت است برای نیکوکاران(۳) آنان که نماز را برپا می‌‌دارند و زکات می‌دهند، و فقط ایشان به عالم دیگر یقین دارند(۴) ایشان بر هدایتی از پروردگارشان بوده و آنان فقط، رستگارند(۵).

نکات: ﴿هُدٗى وَرَحۡمَةٗبه دو وجه قرائت شده به نصب بنابر اینکه حال باشند و به رفع که خبر مبتدای محذوف باشد یعنی؛ «هو هدی ورحمة». و کلمۀ: ﴿ٱلۡحَكِيمِ؛ صفت الکتاب است و به معنی «ذو الحكمة»می‌باشد مانند: ﴿عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ[۳۱۲]که به معنی؛ ذات رضا می‌باشد. در سورۀ بقره ﴿لِّلۡمُتَّقِينَفرموده، و در اینجا ﴿لِّلۡمُحۡسِنِينَزیرا در اینجا رحمت اضافه شده، و ﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ[۳۱۳]، و احسان بالاتر از اتقاء است. ﴿وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَدلالت بر اهمیت زکات و پرداخت آن دارد. و از رسول خداصنقل شده که فرمود: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَی یَشهَدُوا أَنَّ لَا إلَهَ إلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ ویُؤتُوا الزَّكَاة» [۳۱۴]. یعنی: «مأمورم که با مردم قتال کنم تا شهادت دهند به وحدانیت خدا و اینکه محمد رسول خداست و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند.» و در نامه‌ای که آن حضرت به اهل عمان نوشته آمده است که: «مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى أَهْلِ عُمَانَ: أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِرُّوا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَأَدُّوا الزَّكَاةَ، وخُطُّوا الْمَسَاجِدَ، وَإِلَّا غَزَوْتُكُمْ» [۳۱۵]. یعنی: «از محمد رسول خدا به سوی اهل عمان، اما بعد؛ اقرار نمائید به شهادت اینکه لا إله إلا الله و اینکه من رسول خدایم و زکات ادا کنید و به مساجد حاضر شوید و گرنه با شما جنگ خواهم کرد.» که صریحا فرموده؛ زکات باید بدهید. و زکات تطهیر اموال نیز هست چنانکه علی بن الحسین÷در صحیفۀ سجادیه از خداوند توفیق می‌خواهد که: «أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَأَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ» [۳۱۶]یعنی: «خدایا ما را توفیق ده که اموالمان را از تبعات خالص نماییم و آنها را با اخراج زکات ها پاک نماییم.» و علاوه بر قرآن از أخبار نیز استفاده می‌شود زکات در همه چیز می‌باشد. و در نهج البلاغه باب حکم، حضرت علی÷فرموده: «حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاة» [۳۱۷]، و نیز فرموده: «لِكُلِ شَيْءٍ زَكَاةٌ» [۳۱۸]. و از انس بن مالک روایت شده که می‌گفت: «فَرَضَ رَسُولُ اللهِ صفِي أَمْوَالِ الْمُسْلِمِينَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَمًا دِرْهَمٌ‏» [۳۱۹]. یعنی: «در اموال مسلمین از هر چهل درهم درهمی زکات است.» و نیز رسول خداصفرمود: «فِيمَا سَقَتِ السَّمَاءُ أَوْ سُقِيَ سِيْحاً [۳۲۰] الْعُشْرُ وَفِيمَا سُقِيَ بِالْغَربِ نِصْفُ الْعُشْر» [۳۲۱]. یعنی: «زکات در آنچه به وسیلۀ آسمان یا آب جاری آبیاری شود یک دهم است و در آنچه به وسیلۀ دلوهای بزرگ آبیاری شود یک بیستم است.» و از ابو بصیر روایت است که گفت: به حضرت صادق÷عرض کردم: «هَلْ فِي الْأَرُزِّ شَيْ‏ءٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الْـمَدِينَةَ لَمْ تَكُنْ يَوْمَئِذٍ أَرْضَ أَرُزٍّ فَيُقَالَ فِيهِ وَلَكِنَّهُ قَدْ جُعِلَ فِيهِ وَكَيْفَ لَا يَكُونُ فِيهِ وَعَامَّةُ خَرَاجِ الْعِرَاقِ مِنْهُ؟!‏» [۳۲۲]. یعنی: «از حضرت صادق سئوال شد آیا در برنج هم زکات باید داد؟ فرمود: آری، آنگاه فرمود: مدینه در آن روزی که زکات وضع می‌شد برنجزار نداشت تا گفته شود زکات بر آن واجب است، ولیکن خدا در برنج زکات قرار داده است و چگونه در آن زکات نباشد و حال اینکه تمام خراج عراق از برنج است.» جای بسی تأسف است که ملت ما زکاتی را که خدا واجب نموده نمی‌دهند و به جای آن وجوه مجعوله می‌دهند و خود را مسلمان هم می‌دانند!

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ ٦ وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَكۡبِرٗا كَأَن لَّمۡ يَسۡمَعۡهَا كَأَنَّ فِيٓ أُذُنَيۡهِ وَقۡرٗاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ٧ [لقمان:۶-۷]

ترجمه: و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می‌خَرَند تا بی‌هیچ علمی مردم را از راه خدا گمراه کنند و آیات قرآن را مسخره گیرند، آنان را عذابی خوارکننده باشد (۶) و چون آیات ما بر او خوانده شود تکبرکنان پشت کند گویا آنها را نشنیده گویی در دو گوش او سنگینی است پس او را به عذاب دردناک بشارت بده (۷).

نکات: این آیات نازل شده در حق نضر بن الحارث که تاجر بود و به فارس می‌رفت برای تجارت، و از آنجا قصه‌های ملوک عجم را می‌آورد و می‌گفت: اگر محمد قصۀ عاد و ثمود را می‌گوید من قصۀ رستم و اسفندیار را. پس جهال و مشرکین به دور او جمع می‌شدند و به قصه‌های ساختگی او گوش می‌دادند و از آیات قرآن غافل و مورد تمسخر ایشان بود [۳۲۳]. و ﴿لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِبه معانی متعدد حمل شده: ۱- حدیث باطل. ۲- غناء و موسیقی که کنیزان مغنیه را می‌خریدند و به آواز آنان گوش می‌دادند و می‌‌گفتند: این بهتر است از آنچه محمد برای ما می‌خواند. ۳- هر گفتار بیهوده.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلنَّعِيمِ ٨ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٩ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ ١٠[لقمان:۸-۱۰]

ترجمه: محققاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند بهشت‌های پر نعمت دارند(۸) جاودانه در آنند وعدۀ خدا حق است و او عزیز حکیم است (۹) آسمان‌ها را بدون ستونی که ببینید آفریده و در زمین کوه‌ها بینداخت که مبادا بلرزاندتان و در آن از هرجنبنده‌ای‌ پراکنده کرد و از آسمان آبی نازل کردیم پس در زمین از هرگونه گیاه نر و مادۀ خوب رویاندیم(۱۰).

نکات: مقصود از ﴿بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَااین است که کرات بالا ستونی غیر مرئی دارد، ممکن است بگوییم از قبیل قوۀ جاذبه مراد است که ستونی است غیر مرئی. و یکی از آیاتی که دلالت دارد که گیاهان نر و ماده دارند کلمۀ ﴿زَوۡجٖ كَرِيمٍاست که در اینجا ذکر شده است.

﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ١١ وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا لُقۡمَٰنَ ٱلۡحِكۡمَةَ أَنِ ٱشۡكُرۡ لِلَّهِۚ وَمَن يَشۡكُرۡ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٞ ١٢ وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ يَعِظُهُۥ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣ [لقمان:۱۱-۱۳]

ترجمه: این خلق خداست پس به من نشان دهید کسانی که غیر اویند چه خلق کرده‌اند بلکه ستمگران در گمراهی آشکارند(۱۱) و به یقین به لقمان حکمت دادیم که خدا را شکر گزار و هر که شکر کند همانا برای خود و به نفع خود شکر گزارده و هر که کفران کند پس محققاً خدا بی‌نیاز ستوده است(۱۲) و یاد کن آن دم که لقمان به فرزند خود درحالی که او را پند می‌داد گفت: ای پسرکم به خدا شرک نیاور که شرک ستمی بزرگ است(۱۳).

نکات: ﴿مَاذَا خَلَقَ...جملۀ استفهامیۀ انکاریه می‌باشد. یعنی غیراز خدا خالقی نیست. از این آیه استفاده می‌شود که هیچ کس نمی‌تواند چیزی خلق کند، و اگر به غیر خدا اطلاق خالق در بعضی از آیات شده، اطلاق مجازی شده، زیرا خالق حقیقی که از لا من شئ و از عدم ایجاد کند، فقط خداست، و کس دیگر اگر خلقی کرده خلق او تغییر صورتی بوده ولی مواد آن صورت مخلوق خداست مانند حضرت عیسی÷که خلقت هیئت مرغ نمود ولی مواد و تغییر جواهر آن مواد از خدا بود.

﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ وَفِصَٰلُهُۥ فِي عَامَيۡنِ أَنِ ٱشۡكُرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيۡكَ إِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُ ١٤ وَإِن جَٰهَدَاكَ عَلَىٰٓ أَن تُشۡرِكَ بِي مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِي ٱلدُّنۡيَا مَعۡرُوفٗاۖ وَٱتَّبِعۡ سَبِيلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَيَّۚ ثُمَّ إِلَيَّ مَرۡجِعُكُمۡ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ١٥ [لقمان:۱۴-۱۵]

ترجمه: و انسان را نسبت به والدینش سفارش کرده‌ایم مادرش به ناتوانی بر ناتوانی او را حمل نمود و از شیر بریدنش در دو سالگی بود، (سفارش کرده‌ایم) که برای من و برای والدینت سپاس‌ بگزار. سرانجام و بازگشت سوی من است (۱۴) و اگر بکوشند تا چیزی را که نمی‌دانی شریک من گردانی پس اطاعتشان مکن و در این دنیا با نیکی همدمشان باش. و راه کسی را که با توبه سوی من بازگشته، پیروی کن. سپس بازگشت شما سوی من است پس شما را از آنچه کرده‌اید خبرتان می‌دهم(۱۵).

نکات: لقمان در زمان حضرت داود بوده و گفته‌اند؛ پسرخواهر ایوب بوده است و آیا نبوت داشته یا خیر مورد اختلاف است، به او گفتند: چگونه دارای حکمت شدی؟ گفت: قضا و قدر الهی و به أداء امانت، راستگویی و سکوت از سخن بی‌فایده. مردی بوده کثیر التّفکر و کلمات حکمت آمیز و مواعظی از او نقل شده، هر‌که خواهد به تفسیر مجمع البیان و سایر کتب مراجعه کند. و جملۀ ﴿وَفِصَٰلُهُۥ فِي عَامَيۡنِدلالت دارد که شیر طفل باید تا دو سال باشد. و این دو آیه که میان وصیت لقمان آمده از جهت تأکید در وصیت لقمان و نهی از شرک و سفارش والدین و بر سبیل استطراد است.

﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ ١٦ يَٰبُنَيَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ١٧ وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَۚ إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ ١٩ [لقمان:۱۶-۱۹]

ترجمه: ای پسرک من اگر عمل، هموزن دانۀ خردلی در سنگی و یا در آسمان‌ها و یا در زمین باشد خدا آن را بیاورد (و به حساب بگذارد) زیرا خدا دقیق و آگاه است(۱۶) ای پسرک من، نماز را برپا دار و به معروف أمر کن و از منکر نهی نما و بر مصائب خود صبور باش زیرا این از أمور مرغوب (یا واجب) است(۱۷) و روی خود را برای مردم مگردان (یعنی تکبرمکن) و درزمین باتکبر گام مزن زیرا خدا خود پسندان گردنفراز را دوست نمی‌دارد(۱۸) و در راه رفتن معتدل باش و از صدایت بکاه زیرا نامطبوعترین صداها صدای خرها است(۱۹).

نکات: خفاء هرچیزی یا به کوچکی است و یا در مکان دوری است و یا در تاریکی است و یا پشت حجابی است، خدای تعالی در این آیات بیان کرده که عمل نیک و بد هرقدر مخفی و یا کوچک باشد خدا آن را می‌آورد ویا حاضر می‌گرداند و برطبق آن، محاسبه می‌کند. پس ﴿مِثۡقَالَ حَبَّةٖاشاره به کوچکی و جملۀ ﴿فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍاشاره به داشتن حجاب است و ﴿فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِاشاره به دوری و ﴿فِي ٱلۡأَرۡضِاشاره به بودن در تاریکی است. اگر کسی بگوید صدای برش آهن و اره کردن فلزات از صدای الاغ بدتر است خدا چگونه صدای الاغ را در کلام خود آورده؟ جواب این است که مراد از بدی صوت در میان حیوانات است و گر‌نه صدای صاعقه از همه بدتر است.

﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَيۡكُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖ ٢٠ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ يَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ٢١[لقمان:۲۰-۲۱]

ترجمه: آیا نمی‌بینید که خدا آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای شما مسخر نموده و نعمت‌های ظاهری و باطنی خود را بر شما تمام نمود و بعضی از مردم بدون علم و هدایت و کتاب روشن دربارۀ خدا مجادله می‌کنند(۲۰) و چون به ایشان گفته شود آنچه را خدا نازل نموده پیروی نمایید، گویند نه بلکه آنچه را پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم آیا و اگرچه شیطان به سوی عذاب سوزان دعوتشان کند(۲۱).

نکات: ﴿نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ؛ نِعَمِ ظاهری؛ حسن صورت، سلامتی اعضاء، نیکویی قامت، صحت مزاج و اعضاء، دین اسلام و هر نعمتی که انکارش ممکن نیست. و اما نعم باطنی؛ معرفت، هدایت، توجّهات ذهنی، الهامات غیبی و امثال آن. جملۀ: ﴿أَوَلَوۡ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ يَدۡعُوهُمۡ...دلالت دارد که بسیاری ازمردم به آئین پدران خود علاقه دارند اگرچه راه شیطان وموجب رفتن به دوزخ باشد، و حتی بسیاری ازمردم ما روی اعتیاد به تقلید درخیلی از أمور مقلد غرب نیز می‌باشند در صورتی که أعمال و أفعال را باید از راه تحقیق و علم شناخت نه صرف تقلید، و همچنین است در اخلاقیات که به دین نیز مربوط می‌شود و چون مدتی است کشورهای غربی در رشته‌های علوم طبیعی مرکز تحقیقات علمی در جهان گشته، موجب غرب زدگی تعدادی ملت‌ها شده که حتی فضائل اخلاقی را نیز در اعمال مردم غرب جستجو می‌کنند، در حالی که در تمام موارد به ویژه اخلاقیات نباید تقلید نمود و همین تقلید در اخلاقیات موجب آن گردیده که مردم به بسیاری از قوانین اسلام بی‌اعتناء باشند. بنابراین مردم باید در هرموردی به خصوص امور دینی متعلّم باشند و هر‌چیزی را با دلیل بفهمند. رسول خداصفرمود: «أَنَّ اللَّهَ يُطَاعُ بِالْعِلْمِ وَيُعْبَدُ بِالْعِلْمِ»، «وَخَيْرُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَشَرُّ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ»، یعنی: «خداوند به وسیلۀ علم اطاعت می‌شود»، «خیر دنیا و آخرت با علم است و شر دنیا و آخرت بر اثر جهل است.» [۳۲۴]

﴿وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٢٢ وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحۡزُنكَ كُفۡرُهُۥٓۚ إِلَيۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٢٣ نُمَتِّعُهُمۡ قَلِيلٗا ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِيظٖ ٢٤ [لقمان:۲۲-۲۴]

ترجمه: و هر‌کس توجه خود را بی‌شائبه سوی خدا کند و نیکوکار باشد پس به تحقیق به دستاویز محکمی چنگ زده و عاقبت کارها به سوی خداست(۲۲) و هر‌کس کافر شود کفرش تو را محزون نکند سوی ما است بازگشت ایشان پس ایشان را خبر دهیم به آنچه کرده‌اند. همانا خدا مکنونات سینه‌ها را می‌داند(۲۳) اندکی بهره‌مندشان کنیم، سپس به سوی عذاب سختشان کشیم(۲۴).

نکات: معنی تسلیم، توجه به خدا و خلوص در بندگی اوست، و عروۀ الوثقی آن دستگیرۀ محکمی است که پاره نمی‌شود و اگر به آن چنگ زنند می‌توانند خود را از سقوط برهانند. خدای تعالی در اینجا تسلیم و توجه به خدا را عروۀ نامیده و در آیه الکرسی ایمان به او و توحید را عروۀ خوانده است. پس آنچه در زیارتنامه‌ها ساخته‌اند که امام را عروۀ نامیده‌اند برخلاف قرآن می‌باشد بلکه هر امامی خود متمسک به این عروۀ باید باشد.

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٥ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ ٢٦ وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ يَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ كَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٢٧ مَّا خَلۡقُكُمۡ وَلَا بَعۡثُكُمۡ إِلَّا كَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ٢٨

[لقمان:۲۵-۲۸]

ترجمه: و اگر از مشرکین بپرسی آسمان‌ها و زمین را که خلق کرده محققا بگویند خدا، بگو پس ستایش و حمد مخصوص چنین خدائی است ولی بیشترشان نمی‌دانند(۲۵) خاص خداست آنچه در آسمان‌ها و زمین است زیرا فقط خدا غنی و ستوده است(۲۶) و اگر همۀ درختان که در زمین هست قلم شود و دریا آن را مدد رساند و پس از آن هفت دریا دیگر مرکب شوند کلمات خدا تمام نگردد بی‌گمان خدا عزیز حکیم است(۲۷) آفرینش (همۀ)شما و از نو زنده کردنتان (دربرابر قدرت خدا) جز به مانند آفرینش یک تن نیست، به راستی که خدا شنوای بیناست (۲۸).

نکات: جملۀ: ﴿لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُدلالت دارد که مشرکین خدا را خالق و مدبر می‌دانستند ولی بتها را نیز مظاهر اولیا دانسته واسطه و شفیع می‌نمودند. مفسرین در اینکه ﴿كَلِمَٰتُ ٱللَّهِچیست به اختلاف نوشته‌اند. می‌توان گفت: کلمات خدا همان فرمان‌های تکوینی یعنی مخلوقات تکوینی و فرمان‌های تشریعی، یعنی قوانین تکوینی و تشریعی است به ‌هر‌حال علم خدا نامحدود است. و مقصود از جملۀ: ﴿إِلَّا كَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍاین است که بر خدا مشکل نیست.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِيٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ٢٩ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٣٠ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱلۡفُلۡكَ تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنۡ ءَايَٰتِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ ٣١

[لقمان:۲۹-۳۱]

ترجمه: آیا ندیدی که خدا شب را به روز می‌برد و روز را به شب در می‌آورد و آفتاب و ماه را مسخر کرده که هر یک به مدت معینی روانند و محققا خدا به اعمالی که می‌کنید آگاه است(۲۹) این اوصاف برای این است که خدا ثابت الوجود است و آنچه را غیراو می‌خوانند باطل است و برای اینکه خدا والا و بزرگ است(۳۰) آیا ندیدی که کشتی در دریا به نعمت خدا روان است تا اینکه بعضی از آیات خود را به شما بنمایاند به راستی که در این امر آیاتی است برای هر صبور شکرگزاری(۳۱).

نکات: کلمۀ ﴿ٱلۡحَقُّدر لغت بمعنی ثبت نیز می‌باشد چون خداوند ثابت الوجود است که متکلمین او را واجب الوجود می‌خوانند یعنی دائم الوجود که هستی عارض او نشده بلکه هستی او ذاتی است، بنابراین او حق و سزاوار پرستش است. و جملۀ: ﴿وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُدلالت دارد که غیرخدا را نباید خواند و هر چه خوانده شود غیر الله، صفات الله را ندارد و نباید کلام خدا را ندیده گرفت. و معنای لا إله إلا الله نیز همین است که جز خدا هیچ معبودی حق و سزاوار پرستش نیست.

﴿وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوۡجٞ كَٱلظُّلَلِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞۚ وَمَا يَجۡحَدُ بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٖ كَفُورٖ ٣٢ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡ وَٱخۡشَوۡاْ يَوۡمٗا لَّا يَجۡزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوۡلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٣٣[لقمان:۳۲-۳۳]

ترجمه: و چون ایشان را موجی مانند سایه بپوشاند خدا را با خلوص بخوانند و دین را خاص او دانند پس چون به سوی خشکی نجاتشان داد پس بعضی از ایشان معتدلند، و به آیات ما انکار نکنند مگر خدعه‌کاران عهد شکن کفران پیشه (۳۲) ای مردم، از پروردگارتان بترسید و از روزی که پدر برای پسر خود کاری نسازد و فرزندی کفایت از پدر خود به هیچ وجه ننماید به راستی که وعدۀ خدا حق است پس شما را زندگی دنیا مغرور نسازد و البته فریبنده به نام خدا شما را مغرور نکند(۳۳).

نکات: نوشته‌اند آیۀ ۳۲ دربارۀ عکرمۀ بن أبی جهل نازل شد و همین سبب اسلام او شده زیرا چون رسول خداصمکه را فتح کرد، به هر‌کس امان داد جز به چهار نفر که فرمود آنان را بکشید و اگر چه به پردۀ کعبه چنگ زده باشند: عبدالله بن أخطل، قیس بن صبابۀ، عبدالله بن سعد بن أبی سرح و عکرمۀ بن أبی جهل. پس عکرمه فرار کرد و به دریا رفته به کشتی نشست، باد سختی وزید و کشتی متلاطم شد، اهل کشتی به یکدیگر گفتند عقیدۀ خود را برای خدا خالص گردانید زیرا خدایان دیگر به درد شما نرسند، و کاری نسازند و بی‌نیاز نکنند، عکرمه گفت: اگر در دریا جز الله نجات نمی‌دهد در خشکی نیز جز خدا مرا نجات ندهد. «اَللَّهُمَّ إِنْ لَكَ عَلَيَّ عَهْدًا، إِنْ أَنْتَ عَافَیتَنِي مِمَّا أَنَا فِیه أَنْ آتي مُحَمَّدًا صحَتَّی أَضَعَ یَدِي فِي یَدِه». خدایا عهد کردم که اگر مرا عافیت دهی خدمت محمدصبرسم و دستم را در دست او بگذارم. البته او را شخص بخشندۀ کریمی خواهم یافت، و آمد و مسلمان شد [۳۲۵]. و مقصود از ﴿ٱلۡغَرُورُفریبندگانی هستند که بشر را به نام دین فریب می‌دهند و گویند: خدا کریم و رحیم است و یا توبه خواهی کرد. بنابراین هیچ‌کس نباید به رحمت خدا مغرور شد زیرا اگر خدا غفور و رحیم است، عذاب او هم عذاب ألیم است چنان که فرموده: ﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٤٩ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ ٥٠[۳۲۶]. و یا می‌فرماید: ﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ[۳۲۷].

﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ ٣٤ [لقمان:۲۷]

ترجمه: محققا خداست که نزد او علم قیامت است و نازل می‌کند باران مفید را و می‌داند آنچه در رحم‌ها می‌باشد و هیچ کس نمی‌داند چه عملی فردا خواهد کرد و هیچ کس خود نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد حقیقتا خدا دانای آگاه است (۳۴).

نکات: در مقدمۀ ۲۷ همین کتاب راجع به فصاحت و مطالب علمی این آیه ذکری شده مراجعه شود و در اینجا می‌گوییم از جملۀ ﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗا...تا آخر، استفاده می‌شود که هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی شخصا نمی‌داند فردا چه می‌کند و چه وقت و در کدام زمین می‌میرد. و حضرت امیر÷در یکی از دعاهای خود فرموده: «إِلَهِي كَيْفَ أُسْكِتُ بِالْإِفْحَامِ لِسَانَ ضَرَاعَتِي وَقَدْ أَقْلَقَنِي مَا أُبْهِمَ عَلَيَّ مِنْ مَصِيرِ عَاقِبَتِي». یعنی: «خدایا چگونه زبان خواری و تضرع خود را ببندم با آنکه عاقبت مبهمم مرا پریشان ساخته است.» و نیز می‌فرماید «لَا أَدْرِي إِلَى مَا يَكُونُ مَصِيرِي وَأَرَى نَفْسِي تُخَادِعُنِي وَأَيَّامِي تُخَاتِلُنِي». یعنی: «نمی‌دانم سرانجامم به کجا انجامد و مسیرم به کجا پایان یابد و نفس خود را می‌بینم که به من نیرنگ می‌زند و روزگارم که مرا گول می‌زند.» و می‌فرماید: «إِلهَي أمِن أَهْلِ الشَّقَاءِ خَلَقْتَنِي فَأُطِيلَ بُكَائِي» [۳۲۸]. به هرحال آیۀ مذکور باطل می‌کند ادعای کسانی را که می‌گویند ائمه از وقت موت خود خبر داشتند و حضرت امیر÷در خطبۀ ۱۴۷ نهج البلاغه فرموده: «كَمْ أَطْرَدْتُّ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ!»یعنی: «چه قدر روزها را پس و پشت انداختم و تجسس کردم از این امر مستور یعنی مرگ، خدا نخواست مگر إخفاء آن را، هیهات که این علمی است مخصوص پروردگار که هیچ کس بر مرگش مطلع نخواهد شد.» و این خطبه را پس از ضربت ابن ملجم ایراد فرموده است. و نیز در خطبۀ ۱۲۸ می‌فرماید: پنج علم مذکور در آیۀ فوق را فقط خدا می‌داند و بس.

[۳۱۲] «در زندگانی پسندیده است.» [۳۱۳] «براستی که رحمت خدا نزدیک است به نیکوکاران.» [الأعراف: ۵۶]. [۳۱۴] متفق علیه. بخاری و مسلم و أصحاب سنن اربعة و أحمد و ... آن‌را روایت کرده‌اند. [۳۱۵] أبوالقاسم طبرانی (ت ۳۶۰ هـ)، المعجم الأوسط (۷/۶۰)؛ ابوالحسن علی بن محمد بن جزری معروف به ابن اثیر (ت۶۳۰هـ)، أُسْد الغابة، تحقیق عادل احمد الرفاعی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ط۱، ۱۴۱۷ هـ/۱۹۹۶ م، ترجمة أبو شداد الذماری العمانی (۶/۱۷۴). و همچنین: ابن حجر عسقلانی (ت۸۵۲هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲هـ/۱۹۹۲م، ترجمة أبو شداد العمانی (۷/۲۱۱) [۳۱۶. ]- الصحيفة السجادية، فصل: [وَكَانَ مِنْ دُعَائِهِ ÷إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَان‏]، ص: ۱۸۸. [۳۱۷] «اموال‌تان را با زکات محافظت کنید.» کلینی، الکافی (۴/۶۱)؛ ابن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه (۲/۴ و ۴/۴۱۶). و در مصادر اهل سنت: ابوداود در مراسیل از حسن به صورت مرسل؛ و بیهقی در السنن الکبرى (۶۳۸۵) و شعب الإیمان(۳۵۵۷) از ابوامامة به صورت مرفوع؛ و طبرانی در الکبیر (۱۰۱۹۶)، هیثمی در الـمجمع(۳/۶۴) می‌گوید: در میان راویان آن موسى بن عمیر کوفی وجود دارد که متروک است. و أبونعیم در الحلیة و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (۱۳/۲۰) از ابن مسعود به صورت مرفوع. و البانی به ضعف آن حکم نموده است. [۳۱۸] «هرچیزی زکات دارد». کلینی، الکافی (۴/۶۲ و۶۳)؛ و ابن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه (۲/۷۵). [۳۱۹] ابن شعبة حرانی، تحف العقول (ص: ۴۱۸)؛ و لفظ آن: «وَالزَّكَاةُ الْـمَفْرُوضَةُ مِنْ كُلِّ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ خَمْسَةُ دَرَاهِمَ وَلَا تَجِبُ فِيمَا دُونَ ذَلِكَ، وَفِيمَا زَادَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَمًا دِرْهَم‏»: «زکات در هر دویست درهم، پنج درهم فرض است و در کمتر از این مقدار زکاتی نیست؛ و در بیش از این مقدار در هر چهل درهم، یک درهم زکات فرض است.» و مجلسـی در بحار الأنوار (۱۰/۳۶۲) از او نقل می‌کند. و در مصادر اهل سنت: هیثمی در مجمع الزوائد (۳/۲۱۳) و می‌گوید: طبرانی در الأوسط آن‌را روایت نموده و راویان آن از ثقات هستند اما می‌گوید: زنیج در روایت این حدیث تفرد دارد و گروهی از ثقات آن‌را به صورت موقوف از عمر بن خطاب روایت کرده‌اند. و نگا: سنن ابوداود (۱۵۶۱) به صورت موقوف از عمران بن حصین، و البانی آن‌را ضعیف دانسته است. [۳۲۰] سِيْحًا: السيح به معنای آب جاری می‌باشد. [۳۲۱] کلینی، الکافی (۱/۵۴۱ و ۳/۵۱۲ و ۵۱۳)؛ و ابن بابویه قمی، الخصال (۲/۶۰۴)؛ و أبوحنیفة نعمان بن محمد تمیمی مغربی (شیعی)، دعائم الإسلام (۱/۲۶۶). همگی از امام جعفر بن محمد صادق ÷. و در مصادر اهل سنت: نسائی در السنن و طحاوی در شرح معانی الآثار (۲/۳۵-۳۷) و حاکم در الـمستدرک (۱/ ۳۹۵-۳۹۷) و آن‌را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافقت کرده است. ضمن نامه‌ای طولانی پیرامون زکات که رسول خدا صبه اهل یمن نوشت و «عمرو بن حزم» را همراه آن فرستاد. [۳۲۲] شیخ ابوجعفر طوسی، تهذیب الأحکام (۴/۶۵). [۳۲۳] بغوی، معالـم التنزیل (۶/۲۸۳ – ۲۸۴) و واحدی، أسباب النزول (ص: ۴۰۰). [۳۲۴] مجلسی، بحار الأنوار (۱/۲۰۴)؛ به نقل از روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشاپوری. و مشکاة الأنوار، علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی (ص: ۱۳۶) (و او فرزند: حسن بن فضل طبرسی صاحب کتاب مکارم الأخلاق و نوه: فضل بن حسن طبرسی مؤلف تفسیر مجمع البیان می‌باشد). و روایت مذکور در این مصادر بدون سند است. و آن‌را در مصادر اهل سنت نیافتم. [۳۲۵] مجلسی، بحار الأنوار (۹/۱۳۷ وَ ۲۲/۴۹) و در مصادر اهل سنت: ابن أبی شیبة در الـمصنَّف، کتاب المغازی (۱۳/۳۹۴-۳۹۵)، ح (۳۷۹۱۰)؛ و نسائی در السنن الکبرى (۲/۳۰۳) و بیهقی در دلائل النبوَّة (۴/۶۰) [۳۲۶] «بندگانم را خبر ده که حقا منم آمرزندة رحیم؛ و حقیقتاً عذابم همان عذاب دردناکست.» [الحجر: ۴۹-۵۰]. [۳۲۷] « بدانید خدا شدیدالعقاب است و اینکه خدا آمرزندة رحیم است». [المائدة: ۹۸]. [۳۲۸] «پروردگارا، آیا مرا از شقاوتمندان آفریدی که گریه‌ و ناله‌ام طولانی شده.»