تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ شعراء مکی و دارای ۲۲۷ آیه می‌باشد

سورۀ شعراء مکی و دارای ۲۲۷ آیه می‌باشد

سورة الشعراء (مكية وهي مائتان وسبع وعشرون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿طسٓمٓ ١ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ ٢ لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٣ إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَ ٤ وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا كَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِينَ ٥ فَقَدۡ كَذَّبُواْ فَسَيَأۡتِيهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٦[الشعراء:۱-۶]

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. طا. سین. میم(۱). این است آیات کتاب روشن(۲) شاید تو خود را تلف کنی که چرا آنان مؤمن نمی‌گردند(۳) اگر بخواهیم از آسمان آیه‌ای بر ایشان نازل می‌کنیم که گردنهایشان دربرابرآن خاضع شود(۴) و هیچ‌تذکر تازه‌ای از خدای رحمن سویشان نیامد مگر آنکه ازآن روگردان بودند(۵) محققا به تکذیب پرداختند پس به زودی خبرهای چیزی که به آن استهزاء می‌کرده‌اند به ایشان خواهد رسید(۶).

نکات: چون در این سوره ابتدا شده به تمجید و عظمت قرآن، باز حروف هجا آمده، یعنی قرآن از همین حروف ساخته شده اگر می‌توانید شما مثل آن را بیاورید. و جملۀ: ﴿ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِدلالت دارد بر روشنی و قابل درک بودن آیات آن. و چون رسول خداصبه حال مشرکین تأسف می‌خورد و تا حد فدا شدن سعی در هدایت ایشان می‌کرد خدا او را آگاه می‌کند که اگر ما بخواهیم با صاعقه و یا چیز دیگری ایشان را وادار به هدایت می‌کنیم ولیکن هدایت ما اجباری نیست. پس تو تأسف مخور و خود را تلف مکن. و کلمۀ ﴿مُحۡدَثٍدلالت دارد که قرآن حادث می‌باشد نه قدیم. ومقصود از﴿أَنۢبَٰٓؤُاْ(خبرها)، نتیجۀ آن است.

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ ٧ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ٨ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٩ وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا يَتَّقُونَ ١١ قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ١٢ وَيَضِيقُ صَدۡرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ ١٣ وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ ١٤[الشعراء:۷-۱۴]

ترجمه: آیا به زمین نظر نکردند که چه گیاهان جفت ارجمندی در آن رویاندیم(۷) محققا در این خلقت نشانه‌ای است ولی بیشترشان مؤمن نشدند(۸) و محققا پروردگارت فقط او عزیر رحیم است(۹) و چون پروردگارت موسی را ندا کرد که برو به سوی گروه ستمگران(۱۰) گروه فرعون که چرا نمی‌ترسند(۱۱) موسی گفت: پروردگارا من می‌ترسم که تکذیبم کنند(۱۲) و سینه‌ام تنگ شود و زبانم روان نگردد، پس هارون را رسالت ده(۱۳) و برای فرعونیان برگردن من گناهی است پس می‌ترسم که مرا بکشند(۱۴).

نکات: ﴿زَوۡجٖ كَرِيمٍدلالت دارد بر اینکه در نباتات نر و ماده وجود دارد. و این از معجزات قرآن است. و ﴿ٱلۡعَزِيزُدلالت دارد بر اینکه خداوند همیشه و بر همه چیز غالب و قاهر بوده و هرگز مقهور قدرت دیگری نمی‌شود چنانکه گفته‌اند: «العزیز الذي یقهر ولا یقهر». و جملۀ: ﴿يَضِيقُ صَدۡرِيدلالت دارد که مبلّغ دین باید دارای حوصله و شرح صدر باشد و کم حوصله‌گی باعث فشار بر روح و گرفتن زبان و در نتیجه عجز از تبلیغ حاصل گردد. و مقصود از جملۀ: ﴿وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ، همان کشتن نانوای فرعون است که در مصر او را به قتل آورد و فرار کرد.

﴿قَالَ كَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَ ١٥ فَأۡتِيَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦ أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ١٧ قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَكَ ٱلَّتِي فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٩ قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ ٢٠ فَفَرَرۡتُ مِنكُمۡ لَمَّا خِفۡتُكُمۡ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكۡمٗا وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٢١[الشعراء:۱۵-۲۱]

ترجمه: خدا فرمود: نه چنین است (هرگز تورا نمی‌کشند) پس آیات مرا ببرید که ما با شمائیم می‌شنویم(۱۵) نزد فرعون بروید و بگویید ما فرستادۀ پروردگار جهانیانیم(۱۶) که بنی اسرائیل را آزاد کن و با ما بفرست(۱۷) فرعون گفت: آیا ما تو را در کودکی نزد خودمان پرورش ندادیم و سال‌ها از عمرت را میان ما بسر نبردی؟(۱۸) و کاری را که خواستی انجام دادی در حالی که تو از کفران ‌کنندگان بودی(۱۹) موسی گفت: آن کار را هنگامی کردم که من از گمراهان بودم (۲۰) و چون از شما ترسیدم فرار کردم پس پروردگارم فرمانم عطا کرد و مرا از پیغمبران قرار داد(۲۱).

نکات: حضرت موسی از دستگاه ستمگران چون می‌ترسید خدا در جملۀ ﴿كَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَكُم...، او را قوی‌دل گردانید و به او فهمانید که شما در سایۀ لطف و عنایت ما نگهبانی خواهید شد، زیرا معیّت در اینجا معیت تکوینی نیست بلکه معیت عنایتی است. در جملۀ: ﴿وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَهر مفسری چیزی گفته که با ظاهر آیه نمی‌سازد. و یکی گفته مقصود این است که راه را گم کرده بودم. دیگری گفته مقصود موسی این است که من غافل بودم که به یک مشت کسی کشته می‌شود. ولی ظاهر آیه همین است که من در آن حال هدایت دینی نداشتم و از جملۀ شما گمراهان بودم.

﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢ قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٣ قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ٢٤ قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ ٢٥ قَالَ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٢٦ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ ٢٧ قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٨

[الشعراء:۲۲-۲۸]

ترجمه: و آیا این نعمتی است که تو بر من منت مى‌نهی که بنی‌ اسرائیل را به بندگی گرفته‌ای(۲۲) فرعون گفت: پروردگار جهانیان چه باشد؟(۲۳) موسی گفت: پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست اگر اهل یقین باشید(۲۴) فرعون به اطرافیانش گفت: آیا نمی‌شنوید(۲۵) موسی گفت: پروردگار شما و پروردگار پدران گذشتۀ شما(۲۶) فرعون گفت: حقیقتاً رسولی که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است(۲۷) موسی گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آنهاست اگر عقل می‌دارید(۲۸).

نکات: چو فرعون گفته بود ما تو را تربیت کردیم و سال‌ها بزرگت کردیم، حضرت موسی درجملۀ: ﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا...می‌فرماید این نعمت وخدمتی را که بر من منت می‌نهی صحیح نیست زیرا تو بنی اسرائیل را چنان بندۀ خود کرده و چنان در تحت شکنجه قرار داده‌ای که ناچار شوند طفل خود را میان آب اندازند تا به دست تو بیفتد و در تحت تربیت تو در آید. در جملۀ: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ، آیا فرعون خواسته از حقیقت و ماهیت خدا سؤال کند و یا خواسته مسخره کند و چون حقیقت ذات حق قابل درک و إحاطۀ علمی نیست، حضرت موسی او را جواب داده که او از آثار خلقت شناخته گردد. باز خوب است که فرعون به تحقیق پرداخته و مانند بعضی از افراد زمان ما به فحاشی نپرداخته! و چون جواب موسی÷طبق سؤال او نبود به اطرافیانش گفت: بشنوید که جواب او نامربوط است. حضرت موسی÷اول به خلقت آسمان و زمین استدلال کرده و چون ممکن است قبول نکنند و آسمان و زمین را قدیم بدانند، به وجود خودشان و پدرانشان که حادثند استدلال کرده، و چون فرعون او را نسبت به جنون داد، موسی÷از نظم و تدبیری که در جهات مشرق و مغرب و گردش جهان است استدلال نمود.

﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ ٢٩ قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكَ بِشَيۡءٖ مُّبِينٖ ٣٠ قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٣١ فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعۡبَانٞ مُّبِينٞ ٣٢ وَنَزَعَ يَدَهُۥ فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ ٣٣[الشعراء:۲۹-۳۳]

ترجمه: فرعون گفت: اگر خدایی غیر من بگیری از زندانیان قرارت می‌دهم(۲۹) موسی گفت: و اگر چه برایت معجزۀ روشنی بیاورم(۳۰) فرعون گفت: بیاور آن را اگر از راستگویانی(۳۱) پس موسی عصای خود را انداخت که ناگهان اژدهایی آشکار گشت(۳۲) و دست خود را بیرون آورد که ناگهان برای بینندگان سفید می‌نمود(۳۳).

نکات: کسی که جواب منطقی ندارد به فحاشی و یا تهدید می‌پردازد، مانند اکثر مقدس مآبان و عالم نمایان زمان ما. فرعون نیز ابتدا توهین کرد و موسی را دیوانه خواند و سپس او را تهدید به زندان نمود، ولی به واسطۀ معجزاتی که مشاهده کرد واهمه نمود و از آزار موسی خودداری کرد.

﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ ٣٤ يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ ٣٥ قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ ٣٦ يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٖ ٣٧ فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٣٨ وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ ٤٠ فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ ٤١ قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّكُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٤٢[الشعراء:۳۴-۴۲]

ترجمه: فرعون به بزرگان اطراف خود گفت: بی‌گمان این ساحری دانا است(۳۴) می‌خواهد شما را به جادوی خود از سرزمینتان بیرون کند، بنابراین چه نظر می‌دهید؟(۳۵) گفتند: وی را با برادرش نگه‌دار و مأمورین جمع‌آوری را به شهرها بفرست (۳۶) که همۀ ساحران دانشمند را نزد تو آرند(۳۷) پس ساحران برای موعد روز معین جمع شدند(۳۸) و به مردم گفته شد آیا شما نیز مجتمع می‌شوید(۳۹) تا اگر ساحران غالب آمدند ما آنان را پیروی کنیم(۴۰) و چون ساحران نزد فرعون آمدند به او گفتند: آیا برای ما مزدی است اگر ما چیره گشتیم(۴۱) فرعون گفت: آری و محققا در این صورت شما از مقرّبان خواهید بود(۴۲).

نکات: در این آیات فرعون به تحریک مردم علیه موسی÷پرداخته: اولاً: به اینکه او جادوگری داناست. دوم: به اینکه او می‌خواهد ملک و ثروت شما را برباید. و جملۀ ﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا...دلالت دارد که ساحران دربار فرعون برای کسب ثروت و تقرب به فرعون و برای سوء استفاده و شهرت در مقابل موسی قیام کردند و هدفشان إحقاق حق و یا بر طرف کردن باطلی نبود، در حالی که عالم باید خیرخواه مردم و بیدار کنندۀ اجتماع باشد.

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ ٤٣ فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِيَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤ فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ ٤٥ فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ ٤٦ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٤٨ قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ ٤٩ قَالُواْ لَا ضَيۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآ أَن كُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٥١

[الشعراء:۴۳-۵۱]

ترجمه: موسی به ایشان گفت: آنچه افکندنی هست بیفکنید(۴۳) پس ریسمان‌ها و عصاهای خو را افکنده و گفتند: قسم به عزت فرعون که ما غلبه یافتگانیم(۴۴) پس بدون فاصله موسی عصای خود را افکند که ناگهان آنچه را ساحران ساخته بودند فرو برد(۴۵) پس ساحران به سجده افتادند(۴۶) گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم(۴۷) پروردگار موسی و هارون(۴۸) فرعون گفت: پیش از آنکه به شما اجازه بدهم به او ایمان آوردید! محققا او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته به همین زودی خواهید دانست، البته بدون شک دست‌ها و پاهایتان را برعکس یکدیگر می‌برم و بی‌شک همگی‌تان را به دار می‌آویزم(۴۹) گفتند: ضرر ندارد زیرا ما به سوی پروردگامان برمی‌گردیم (۵۰) به راستی ما طمع داریم که پروردگارمان برای ما خطاهای ما را بیامرزد که ما اولین مؤمنان بوده‌ باشیم(۵۱).

نکات: ساحران هزاران چوب و ریسمان‌ها را به هم بسته و جیوه زده بودند که باگرمی آفتاب جنبش می‌کرد و بینندگان را به هراس می‌افکند، ولی چون حق را مشاهده کردند همگی ایمان آوردند و از شکنجه و قتل فرعون نترسیدند، ولی زمان ما کسانی که سال‌ها به خیال خود خداپرست بوده‌اند به اندک چیزی از فشار و ترس دست از خدا پرستی برمی دارند، بلکه اکثر علمای دینی ما از ترس عوام حقائق دین را ابراز نمی‌دارند و برای سوء استفاده و کسب شهرت توحید حقیقی را عرضه نمی‌کنند. رسول‌خداصفرمود: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلُحَا صَلُحَتْ أُمَّتِي وَإِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي. قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَنْ هُمْ؟ قَالَ: الْفُقَهَاءُ وَالْأُمَرَاءُ» [۲۳۵].

﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِيٓ إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ ٥٢ فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ ٥٣ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ ٥٤ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ ٥٥ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ ٥٦ فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ ٥٧ وَكُنُوزٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ ٥٨ كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٥٩ فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِينَ ٦٠[الشعراء:۵۲-۶۰]

ترجمه: و به سوی موسی وحی نمودیم که بندگان مرا شبانه سیر بده زیرا شما تعقیب خواهید شد(۵۲) و فرعون مأمورین جمع‌آوری به شهرها فرستاد (۵۳) که موسی و اتباعش گروهی اندکند(۵۴) و ایشان موجب خشم ما هستند (۵۵) و محققاً ما همگی مسلح و آماده‌ایم(۵۶) (خداوند فرماید:) پس ایشان را از بوستان‌ها و چشمه‌سارها بیرون راندیم(۵۷) و از گنج‌ها و جاهای ارجمند خارج ساختیم(۵۸) و این چنین آنها را به بنی اسرائیل به ارث دادیم(۵۹) پس در حال دمیدن آفتاب ایشان را تعقیب کردند(۶۰).

نکات: موسی÷و اصحابش بنا شد شبانه فرار کنند زیرا در شب دشمن بی‌خبر است و ایشان را نمی‌بیند، پس موسی ایشان را اطلاع داد که شبانه وقت طلوع ماه از شهر خارج و در جای معینی جمع شوند که به طرف مشرق مصر بود و بنی اسرائیل که جمعیتی بسیار زیاد بودند حرکت کردند. و مقصود از جملۀ: ﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِينَممکن است این باشد که فرعون ایشان را تعقیب کرد در حالی که به طرف شرق حرکت کردند که ﴿مُّشۡرِقِينَحال باشد از ضمیر فاعل.

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ ٦١ قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ٦٢ فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرۡقٖ كَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِيمِ ٦٣ وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِينَ ٦٤ وَأَنجَيۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ ٦٥ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ ٦٦ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ٦٧ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٦٨ [الشعراء:۶۱-۶۸]

ترجمه: چون دو جماعت یکدیگر را بدیدند اصحاب موسی گفتند: بی‌گمان دستگیر خواهیم شد(۶۱) موسی گفت: نه چنین است زیرا پروردگارم با من عنایت دارد و مرا رهبری خواهد کرد(۶۲) پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به دریا بزن (موسی زد) پس (دریا) بشکافت، پس هر قسمتی از آب چون کوه بزرگی شد(۶۳) و دیگران را به آنجا نزدیک گردانیدیم(۶۴) و موسی و هر‌که را با او بود همگی را نجات دادیم(۶۵) سپس دیگران را غرق نمودیم(۶۶) به راستی که در این عبرت و نشانۀ قدرتی است و بیشترشان ایمان آورنده نبودند (۶۷) و به راستی که پروردگارت محققاً او عزیز رحیم است(۶۸).

نکات: چون لشکر فرعون چند برابر زیادتر از اصحاب موسی بودند و لذا اصحاب موسی هراسیدند و از موسی چاره خواستند، از حق‌تعالی خطاب آمد که عصایت را به دریا بزن، پس چون عصا را به دریا زد، به قدرت الهی آب‌ها شکافت و راهی برای عبور اصحاب موسی نمایان شد. چون اصحاب موسی از دریا خارج شدند، لشکر فرعون وارد دریا گشتند و در میان دریا آب ایشان را احاطه و غرق نمود. و این معجزه و قدرت الهی بوده چنانکه در آیۀ: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ، تذکّر داده است.

﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ ٧١ قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ ٧٤ قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٧ ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ ٧٨ وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ ٨٠ وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ ٨١ وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ ٨٢ [الشعراء:۶۹-۸۲]

ترجمه: و بر ایشان خبر ابراهیم را تلاوت کن(۶۹) هنگامی که به پدرش و قومش گفت: چه می‌پرستید؟(۷۰) گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و پیوسته برای عبادت آنها معتکفیم(۷۱) گفت: آیا ندای شما را می‌شنوند وقتی که آنها را می‌خوانید(۷۲) و یا سود و زیانی برای شما دارند(۷۳) گفتند: نه بلکه پدران خود را دیده‌ایم که چنین می‌کردند(۷۴) گفت: آیا توجه داشته‌اید که چه چیز را می‌پرستیده‌اید(۷۵) شما و پدران گذشتۀ شما(۷۶) که محققا آنان دشمن منند جز پروردگار جهانیان(۷۷) آن که مرا آفریده پس او مرا رهبری می‌کند(۷۸) و آنکه او مرا اطعام می‌کند و سیرابم می‌کند(۷۹) و چون بیمار شوم او مرا شفا می‌دهد (۸۰) و آن که مرا می‌میراند، سپس مرا زنده می‌کند(۸۱) و آنکه طمع دارم روز جزاء خطای مرا برای من بیامرزد(۸۲).

نکات: جملۀ: ﴿فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَدلالت دارد که بت‌پرستان به کار خود افتخار داشتند و ﴿إِذۡ تَدۡعُونَدلالت دارد که خواندن غیرخدا ایشان را به شرک کشانیده بود و دلیلشان رفتار پدرانشان بود، چنانکه در زمان ما اهل بدعت و خرافات به اباطیل خود افتخار دارند و دلیلشان همان کردارهای خرافی پدرانشان است. و در جملات: ﴿خَلَقَنِيو ﴿يَهۡدِينِو ﴿يُطۡعِمُنِيو.... این افعال را به خدا نسبت داده، ولی بیماری را نسبت به خود داده است که فرموده: ﴿إِذَا مَرِضۡتُ. و جملۀ: ﴿فَهُوَ يَشۡفِينِدلالت دارد که شافی فقط خداست و پیامبران از خدا شفاء می‌طلبیدند. و جملۀ: ﴿…. يَغۡفِرَ لِيدلالت دارد که غفران الهی برای انتفاع حضرت احدیت نیست بلکه برای نفع بنده است.

﴿رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ ٨٣ وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِيٓ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِي يَوۡمَ يُبۡعَثُونَ ٨٧ يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ ٨٩ وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ ٩٠ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ ٩١ وَقِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ ٩٣ فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٩٩ فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ ١٠١ فَلَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٠٢ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٠٣ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٠٤[الشعراء:۸۳-۱۰۴]

ترجمه: پروردگارا مرا حکمی عطا کن و قرین شایستگان نما(۸۳) و نزد آیندگان نیکنامم گردان(۸۴) و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده(۸۵) و پدر مرا بیامرز که از گمراهان بود(۸۶) و روزی که مردم بر انگیخته و زنده گردند مرا خوار مکن(۸۷) روزی که مال و فرزندان سودی ندهد(۸۸) مگر آنکه با قلب سالم سوی خدا آمده باشد(۸۹) و بهشت برای نیکوکاران نزدیک شود(۹۰) و دوزخ برای گمراهان نمودار گردد(۹۱) و به ایشان گفته شود کجایند آن چیزها که می‌پرستیدید (۹۲) غیرخدا آیا شما را یاری می‌کنند و یا نصرت یابند(۹۳) پس ایشان و گمراهان به رو در دوزخ افکنده شوند(۹۴) با سپاهیان ابلیس همه یکجا(۹۵) و ایشان در حالی که در آن خصومت می‌کنند گویند(۹۶) به خدا قسم که ما در گمراهی آشکار بودیم(۹۷) زیرا شما را با پروردگار جهانیان برابر می‌کردیم(۹۸) و ما را گمراه نکردند جز بدکاران (۹۹) پس برای ما شفیعانی نباشد(۱۰۰) و نه دوست صمیمی(۱۰۱) پس اگر برای ما بازگشتی به دنیا می‌بود از مؤمنین می‌شدیم(۱۰۲) به راستی که در این عبرتی است و بیشترشان مؤمنین نبودند(۱۰۳) و به راستی که پروردگارت البته خود عزیز رحیم است(۱۰۴).

نکات: بندگان صالح چنان مقامی دارند که حضرت ابراهیم÷تقاضا از خدا می‌کند که قرین ایشان باشد. و مقصود از جملۀ ﴿وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَاین است که در میان آیندگان خوشنام و سرمشق ایشان باشم و دعای آن جناب مستجاب شده و در میان أمم یهود و نصاری و اسلام خوشنام و مورد توجه است. بعضی از خرافاتیین دعائی به نام دعای ندبه ساخته و در آنجا با این آیه نعوذ بالله بازی کرده و در جمله‌ای می‌گویند: «وَسَأَلَكَ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ‏ فَأَجَبْتَهُ وَجَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِيًّا» [۲۳۶]، یعنی حضرت ابراهیم از تو سؤال کرد لسان صدقی در آیندگان، و تو او را اجابت کردی و آن را علی بن ابی طالب قرار دادی!.. این اشخاص برای آنکه ارادتی به علی بن ابیطالب÷اظهار کنند کتاب خدا را بازیچۀ خود قرار می‌دهند!!

﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٠٥ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٠٦ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٠٧ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٠٨ وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٠٩ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١١٠[الشعراء:۱۰۵-۱۱۰]

ترجمه: قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند(۱۰۵) وقتی که برادرشان نوح به آنان گفت: چرا پرهیز نمی‌کنید(۱۰۶) به تحقیق که من برای شما پیغمبر امینم (۱۰۷) پس از خدا بترسید و مرا اطاعت نمایید(۱۰۸) و برای رسالتم از شما مزدی نمی‌خواهم، مزد من جز بر عهدۀ پروردگار جهانیان نیست(۱۰۹) پس، از خدا بترسید و مرا فرمان برید(۱۱۰).

نکات: جملۀ: ﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَدلالت دارد که در زمان نوح پیامبران دیگری بوده، که ﴿ٱلۡمُرۡسَلِينَجمع آمده و ممکن است گفته شود تکذیب یک پیامبر مانند تکذیب تمام پیامبران است. و جملۀ: ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَدلالت دارد که قانون خمسی برای نوح و اولادش نبوده است. و تکرار ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ...برای تأکید است.

﴿قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ ١١١ قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١١٤ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ ١١٥

[الشعراء:۱۱۱-۱۱۵]

ترجمه: قوم او گفتند: آیا ما به تو ایمان آوریم درحالی که فرومایگان و مردم پست تو را پیروی کرده‌اند(۱۱۱) نوح گفت: من علمی به آنچه می‌کرده‌اند ندارم (۱۱۲) حساب ایشان جز بر پروردگارم نیست اگر بفهمید(۱۱۳) و من این مؤمنان را از خود نرانم و طرد نکنم(۱۱۴) نیستم من جز ترسانندۀ آشکار(۱۱۵).

نکات: جملۀ: ﴿وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَدلالت دارد که همیشه مردم فقیر زودتر ایمان می‌آوردند و ایشان به نظر کفار، فرومایه و پست بودند، در حالی که در معنی بر عکس بوده است. و جملۀ: ﴿وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ، دلیل بر آن است که انبیاء علم غیب نداشتند. و جملۀ: ﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيدلالت دارد که حساب بندگان فقط با خدا است، پس جمله‌ای که در زیارت جامعه بافته‌اند و به امام می‌گویند: «حسابهم علیكم!»برخلاف قرآن است و صحیح نیست.

﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَ ١١٦ قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِي كَذَّبُونِ ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَيۡنِي وَبَيۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١١٨ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١١٩ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِينَ ١٢٠ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٢١ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٢٢ [الشعراء:۱۱۶-۱۲۲]

ترجمه: گفتند: ای نوح اگر بس نکنی از سنگ ساران خواهی شد(۱۱۶) گفت: پروردگارا قوم من مرا تکذیب کردند(۱۱۷) پس حکم کن بین من و آنان حکمی و مرا با مؤمنانی که همراه منند نجات بخش(۱۱۸) پس ما او و هر کس که با او در کشتی پرشده بود نجات دادیم(۱۱۹) آنگاه باقی ماندگان را غرق کردیم(۱۲۰) به راستی که در این عبرتی هست و بیشتر ایشان مؤمن نبودند(۱۲۱) و به راستی که فقط پروردگارت عزیز رحیم است(۱۲۲).

نکات: هر جای قرآن کلمۀ: ﴿لَأَرۡجُمَنَّكَو یا ﴿ٱلۡمَرۡجُومِينَذکر شده مقصود قتل است جز سورۀ مریم که به معنی شتم است.

﴿كَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٢٣ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٢٥ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٢٦ وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٢٧ أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةٗ تَعۡبَثُونَ ١٢٨ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ ١٢٩ وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ ١٣٠ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٣١[الشعراء:۱۲۳-۱۳۱]

ترجمه: قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند(۱۲۳) هنگامی که برادرشان هود گفت: آیا تقوا پیشه نمی‌کنید (۱۲۴) به راستی من برای شما پیامبری خیرخواه و امینم (۱۲۵) پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید(۱۲۶) و من برای رسالتم از شما مزدی نمی‌خواهم مزد من نیست جز به عهدۀ پروردگار جهانیان (۱۲۷) آیا در هر جای بلندی نشانه‌ای به بیهوده و بی‌فایده بنا می‌کنید(۱۲۸) و کوشک می‌سازید گویا شما جاوید می‌مانید(۱۲۹) و چون سطوت به خرج دهید(وحمله ‌کنید) جبارانه سطوت می‌کنید (۱۳۰) پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید (۱۳۱).

نکات: ﴿رِيعٍبه مکان بلند اطلاق می‌شود، ایشان بناهای بلندی می‌ساختند برای کبوتربازی و برای اینکه مردم را ببینند و آزار برسانند. رسول خداصفرمود: «كُلُّ بِنَاءٍ يُبْنَى وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَا لَا بُدَّ مِنْه‏» [۲۳۷]. یعنی: «هر بنایی که ساخته شود وبال بر صاحب آن می‌باشد در روز قیامت جز بنائی که محل احتیاج باشد.» در حدیث آمده که روزی رسول خداصقبه‌ای بلند و کاخ رفیعی بدید و او را خوش نیامد و فرمود: ما هذه؟ و چون صاحب بنا خدمت حضرت رسید، حضرت از او روی بگردانید و او فهمید و رفت با زمین یکسان کرد. و رسول خداصپیوسته در دعا می‌فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ وَمَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَالْكَفَافَ وَارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ الْمَالَ وَالْوَلَد» [۲۳۸]. یعنی: «خداوندا، روزی محمد و آل محمد و آنکه محمد و آل محمد را دوست دارد پاکدامنی و کفاف کن و آن کس که محمد و آل محمد را دشمن دارد کثرت مال و فرزند ده.»

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِيٓ أَمَدَّكُم بِمَا تَعۡلَمُونَ ١٣٢ أَمَدَّكُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِينَ ١٣٣ وَجَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ ١٣٤ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٣٥ قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَكُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِينَ ١٣٦ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣٧ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ ١٣٨ فَكَذَّبُوهُ فَأَهۡلَكۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٣٩ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٤٠

[الشعراء:۱۳۲-۱۴۰]

ترجمه: از آنکه شما را به آنچه می‌دانید کمک داده بترسید (۱۳۲) شما را به چهار پایان و فرزندان مدد داده(۱۳۳) و به بوستان‌ها و چشمه‌سارها(۱۳۴) به راستی که من بر شما از عذاب روز بزرگی می‌ترسم(۱۳۵) گفتند: بر ما یکسان است چه ما را پند دهی و یا از پنددهندگان نباشی(۱۳۶) این (پرستش غیر خدا) جز رفتار گذشتگان نیست(۱۳۷) و ما معذَّب نخواهیم شد(۱۳۸) پس او را تکذیب کردند که هلاکشان کردیم به راستی که در این قصه عبرتی است و اکثر ایشان اهل ایمان نبودند(۱۳۹) و به راستی که فقط پروردگارت عزیز رحیم است (۱۴۰).

نکات: قصۀ قوم عاد در سورۀ اعراف و هود و آیات دیگر ذکر شده و معلوم می‌شود دارای حشم و زراعت‌های بسیار بودند. و مقصود ایشان از جملۀ: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِينَ، تقلید از گذشتگان بوده، خدا در این گفتار ذمّشان نموده است. و جملۀ: ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ، دلالت دارد بر غرور ایشان. و هلاکت ایشان به‌ وسیلۀ باد صرصر بود.

﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٤١ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٤٢ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٤٣ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٤٤ وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٤٥ أَتُتۡرَكُونَ فِي مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِينَ ١٤٦ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِيمٞ ١٤٨ وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا فَٰرِهِينَ ١٤٩ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٥٠ وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ١٥١ ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ ١٥٢[الشعراء:۱۴۱-۱۵۲]

ترجمه: قوم ثمود پیغمبران را تکذیب کردند(۱۴۱) آنگاه که برادرشان صالح به ایشان گفت: آیا پرهیز نمی‌کنید(۱۴۲) به راستی که من برای شما رسولی امین می‌باشم(۱۴۳) پس، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید(۱۴۴) و من بر رسالتم مزدی نمی‌خواهم، نیست مزد من مگر بر عهدۀ پروردگار جهانیان(۱۴۵) آیا در آنچه اینجا هست در حال امن رها خواهید بود(۱۴۶) در میان باغ‌ها و چشمه‌ سارها (۱۴۷) و زراعت‌ها و نخلستان‌ها که شکوفه‌های لطیف دارد(۱۴۸) و از کوه‌ها خانه‌ها می‌تراشید درحالی که ماهر و خوشحالید (۱۴۹) پس، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید(۱۵۰) و فرمان اسراف‌گران را اطاعت مکنید(۱۵۱) آنان که در زمین فساد می‌کنند و به اصلاح نمی‌پردازند(۱۵۲).

نکات: باز در این آیات ﴿ٱلۡمُرۡسَلِينَجمع آمده به اعتبار اینکه تکذیب یک نفر رسول تکذیب همۀ مرسلین است و خدا صالح را برادر ایشان خوانده به اعتبار اینکه برادر خیرخواه برادر است و بدین جهت باید زودتر سخن او را بپذیرند. و مقصود از جملۀ: ﴿أَتُتۡرَكُونَ....بی‌اعتباری دنیاست. و جملۀ: ﴿وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَدلالت دارد که از کسانی که دعوت به شرک و عصیان می‌کنند نباید اطاعت کرد و همچنین دلالت دارد که زمامدار نباید از مسرفین در بیت المال باشد که در بیت المال خیلی باید دقت شود حتی در چیزهای خیلی جزئی چون برق، صندلی، کاغذ و قلم؛ و از جمله نامه‌های حضرت امیر÷به کارمندانش این بود که: «أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَقَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وَاحْذِفُوا عَنِّي فُضُولَكُمْ وَاقْصِدُوا قَصْدَ الْـمَعَانِي وَإِيَّاكُمْ وَالْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْـمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار» [۲۳۹]. یعنی: «قلم‌های خود را نازک و ریز کنید و بین سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادتی کلمات را حذف کنید (عبارت پردازی‌های غیرضروری نکنید) و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید و برحذر باشید از پر نویسی زیرا که اموال مسلمین تحمل چنین خساراتی را ندارد.» و مکاتبات رسول خداصموجز و مختصر بود، مثلا ضمن یکی از نامه‌های آن حضرت که به سلطان ایران نوشته، آمده است: «أَسْلِمْ تَسْلَمْ فَإِنْ أَبَیْتَ فَعَلَیْكَ إِثْمُ الـمَجُوسِ» [۲۴۰]. یعنی: «اسلام بیاور تا سالم بمانی و گرنه گناه مردم به گردن تو خواهد بود.» بنابراین جایی که در کاغذ، قلم و نوشتن چنین باشد در سایر اموال معلوم است چگونه باید دقت شود.

﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ ١٥٣ مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بِ‍َٔايَةٍ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١٥٤ قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ١٥٥ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٥٦ فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِينَ ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٥٨ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٥٩

[الشعراء:۱۵۳-۱۵۹]

ترجمه: گفتند: همانا تو سحر شده و از جادوزدگانی(۱۵۳) تو جز بشری مانند ما نیستی اگر راست می‌گویی معجزه‌ای بیاور(۱۵۴) گفت: این ماده‌شری است، وی را آبخوری و شما را آبخور روز معینی است (نوبتی آب از آن او و نوبتی ازبرای شما) (۱۵۵) آزاری به او نرسانید که عذاب روز بزرگی شما را گرفتار می‌کند(۱۵۶) پس آن را پی کردند و پشیمان گردیدند(۱۵۷) پس عذاب إلهی ایشان را گرفت، به راستی که در این قصه آیتی است و اکثر ایشان ایمان آورنده نبودند(۱۵۸) و به راستی که پروردگارت همو عزیر ورحیم است(۱۵۹).

نکات: در این آیات مانند آیات دیگری که در قصۀ حضرت صالح آمده نسبتِ عقر را به تمام قوم ثمود داده با اینکه پی کننده دو نفر بودند برای اینکه سایرین یا راضی بودند و یا ساکت! حضرت علی÷در خطبۀ ۱۹۲ نهج البلاغه فرموده: «إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَأَصَابَهُمُ الْعَذَابُ بِنِيَّاتِهِمْ فِي عَقْرِه»، یعنی: «آن ناقه را یک نفر کشت، ولی خدا همه را عذاب نمود، چون دیگران به این کشتن راضی بودند.» ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَمکرر شده برای اینکه قاری بداند در هر أمّتی مردم بی‌ایمان بیشتر بوده‌اند.

﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٦٠ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٦١ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٦٢ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٦٣ وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٤ أَتَأۡتُونَ ٱلذُّكۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٥ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِينَ ١٦٧ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ ٱلۡقَالِينَ ١٦٨ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهۡلِي مِمَّا يَعۡمَلُونَ ١٦٩ فَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ ١٧٠ إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ ١٧١ ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ ١٧٣ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٤ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٧٥ [الشعراء:۱۶۰-۱۷۵]

ترجمه: قوم لوط پیغمبران را تکذیب کردند(۱۶۰) وقتی که برادرشان لوط به ایشان گفت: چرا پرهیز نمی‌کنید(۱۶۱) به راستی که من برای شما پیامبر خیرخواه امینم (۱۶۲) پس، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید(۱۶۳) و من از شما مزدی برای رسالتم درخواست نمی‌کنم مزد من نیست مگر بر عهدۀ پروردگار جهانیان(۱۶۴) چرا از میان جهانیان، شما به مردان رو می‌آورید(۱۶۵) و همسرانی که خدا برای شما آورده وامی‌گذارید بلکه شما قومی هستید که از حد گذرنده‌اید(۱۶۶) گفتند: ای لوط اگر بس نکنی البته از تبعید و اخراج شدگان خواهی شد(۱۶۷) لوط گفت: من عمل شما را به شدت دشمن دارم(۱۶۸) پروردگارا من و کسانم را از شئامت عمل ایشان نجات بخش(۱۶۹) پس او و کسانش همگی را نجات دادیم(۱۷۰) جز پیره‌زنی که درزمرۀ باقی ماندگان بود (۱۷۱) سپس دیگران را هلاک کردیم(۱۷۲) و بارانی شدید(از سجّیل) برآنان باراندیم پس باران بیم‌شدگان بد بود(۱۷۳) به راستی که در آن عبرتی است و بیشترشان ایمان‌آور نبودند(۱۷۴) و به راستی که پروردگارت همو عزیز رحیم است (۱۷۵).

نکات: قوم لوط همان اهل مؤتفکات و اهل بلاد سدوم می‌باشند که مفصل احوال ایشان را قبلا ذکر کردیم. و مقصود از جملۀ: ﴿عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ، زن حضرت لوط می‌باشد، زیرا راضی به عمل قوم بود و می‌گفت من راضیم هرچه بر سر قوم آید بر سر من نیز بیاید. و مقصود از ﴿مَّطَرٗاهمان سنگ باران است. و ایمان آورندگان به حضرت لوط دو دختر و دو داماد او فقط بودند. و عذاب قوم فرو رفتن به زمین و زیر و رو شدن شهرستان بود که در همان انقلاب سنگ باران شدند و یا پس از انقلاب شهرستان سنگ باران شدند.

﴿كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔيۡكَةِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧٦ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَيۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٧٧ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٧٨ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ١٧٩ وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٨٠[الشعراء:۱۷۶-۱۸۰]

ترجمه: مردم بیشه پیامبران را تکذیب کردند(۱۷۶) هنگامی که شعیب به ایشان گفت: چرا پرهیز نمی‌کنید(۱۷۷) به راستی که من برای شما پیامبری امین هستم (۱۷۸) پس، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید(۱۷۹) و من از شما برای رسالتم مزدی نمی‌خواهم، نیست مزد من جز به عهدۀ پروردگار جهان(۱۸۰).

نکات: «ایکه» به معنی بیشه است، و آن سرزمینی است که دارای درخت باشد شبیه به جنگل. حق‌تعالی پیامبرانی را که نام برده از قول تمامشان نقل کرده که اجر و مزد نمی‌خواهیم مگر از خدا. بنابراین دین انبیاء دین مساوات بوده، تبعیض نژادی در أدیان إلهی نیست و از اموال مردم به عنوان مزد رسالت حقی برای اولادشان نگرفتند و چیزی به عنوان عُشر و یا خُمس قرار ندادند. معلوم می‌شود قانون خمس از قوانین إلهی نبوده و مردم به دین افزوده‌اند!

﴿أَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِينَ ١٨١ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ ١٨٢ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ١٨٣ وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٨٤ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ ١٨٥ وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ١٨٦ فَأَسۡقِطۡ عَلَيۡنَا كِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١٨٧ قَالَ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١٨٨ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٍ ١٨٩ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ ١٩٠ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ١٩١

[الشعراء:۱۸۱-۱۹۱]

ترجمه: پیمانه را تمام بدهید و کم بده نباشید(۱۸۱) و با ترازوی صحیح وزن نمایید(۱۸۲) و چیزهای مردم را کم مدهید و در این سرزمین به فساد مکوشید (۱۸۳) و از آن‌کسی که شما و مردم گذشته را آفرید بترسید(۱۸۴) گفتند: همانا تو از سحرشدگانی(۱۸۵) و تو جز بشری مانند ما نیستی و ما تو را دروغگو می‌پنداریم(۱۸۶) اگر از راستگویانی پاره‌ای از آسمان را بر سر ما بیفکن(۱۸۷) شعیب گفت: پروردگار من داناتر است به اعمالی که بجا می‌آورید(۱۸۸) پس تکذیبش کردند و عذاب روز ابر آتش بار ایشان را گرفت بی‌گمان آن، عذاب روز بزرگی بود(۱۸۹) به راستی که در این عبرتی هست و بیشترشان ایمان آور نبودند(۱۹۰) و به راستی که پروردگار تو همو نیرومند رحیم است(۱۹۱).

نکات: جملۀ: ﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا، که همۀ کفار در مقابل انبیاء گفته‌اند، دلالت دارد که کفار مایل بودند که پیغمبرشان بشری مانند سایرین نباشد چنانکه زمان ما نیز چنین است. و لذا برای رسول و اوصیاء او صفاتی قایلند که در سایر افراد قائل نیستند از قبیل اینکه سایه ندارند و یا غیب می‌دانند و یا وسیله و واسطۀ دعا است و باید آنها را خوانده عبادت کرد که تمام اینها باطل و نظریۀ مستکبرین است که می‌خواهند مطیع بشری مانند خود نباشند. و ﴿يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِاین است که خدا هوا را برای قوم شعیب گرم کرد در هفت روز، پس قوم از شدت گرما برهنه و از خانه خارج شده و در زیر سایۀ ابری جمع شدند، سپس آن ابر بر سر آنان آتش بارانید و بد روزی گردید [۲۴۱].

﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ ١٩٥ وَإِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٩٦ أَوَ لَمۡ يَكُن لَّهُمۡ ءَايَةً أَن يَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ١٩٧[الشعراء:۱۹۲-۱۹۷]

ترجمه: و به راستی که این قرآن نازل شدۀ پروردگار جهانیان است(۱۹۲) روح الأمین (جبرئیل) آن را نازل نموده است(۱۹۳) بر قلب تو که از ترسانندگان باشی(۱۹۴) به زبان عربی روشن(۱۹۵) و به راستی که این وصف قرآن در کتب گذشتگان هست(۱۹۶) آیا برای ایشان نشانه‌ای نیست که علمای بنی اسرائیل از آن اطلاع دارند (۱۹۷).

نکات: جبرئیل را ﴿ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُخوانده برای آنکه اولاً: خلقت او لطیف مانند روح است. و ثانیاً: دارای امانت است و وحی را بدون کم و زیاد به انبیاء می‌رساند. و جملۀ ﴿عَلَىٰ قَلۡبِكَدلالت دارد که قرآن برای محمدصدلنشین است و او را در دل نگه می‌دارد و از کم و زیاد شدن حفظ می‌کند. و ضمیر: ﴿وَإِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَمحتمل است به قرآن بر گردد و ممکن است به محمد و یا به مذکور در این آیات برگردد. و خدا در اینجا علم علمای بنی اسرائیل را آیه و نشانۀ صحت مطالب قرآن قرار داده، بنابراین آیۀ ۴۳ سورۀ رعد که فرموده: ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِمربوط است به همین شهادت علمای اهل کتاب که به صحت مطالب قرآن و رسالت محمد گواهی و شهادت دادند. ابن عباس گوید: سبب نزول این آیات شهادت علمای یهود مدینه بود به صدق محمدص، در زمانی که حضرتش در مکّه بود [۲۴۲].

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِينَ ١٩٨ فَقَرَأَهُۥ عَلَيۡهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِينَ ١٩٩ كَذَٰلِكَ سَلَكۡنَٰهُ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٢٠٠ لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ ٢٠١ فَيَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ٢٠٢ فَيَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ ٢٠٣ أَفَبِعَذَابِنَا يَسۡتَعۡجِلُونَ ٢٠٤ أَفَرَءَيۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِينَ ٢٠٥ ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُواْ يُوعَدُونَ ٢٠٦ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يُمَتَّعُونَ ٢٠٧ [الشعراء:۱۹۸-۲۰۷]

ترجمه: و اگر این قرآن را به بعضی از اعجمان نازل کرده بودیم(۱۹۸) که برای ایشان قرائت می‌کرد، به آن ایمان نمی‌آوردند(۱۹۹) بدین گونه آن را در دلهای تبه‌کاران درآوردیم (۲۰۰) ایمان به آن نمی‌آورند تا عذاب ألم انگیز را ببینند(۲۰۱) که ناگهانی عذاب بر آنان وارد شود در حالی که بی‌خبر باشند(۲۰۲) پس بگویند: آیا مهلتمان می‌دهند(۲۰۳) پس(بااینحال) آیا عذاب مارا با شتاب می‌خواهند؟ (۲۰۴) آیا توجه داری که اگر سال‌ها بهره‌مندشان سازیم (۲۰۵) سپس آنچه از عذاب به آنها وعده داده شده به سویشان آید(۲۰۶) آن نعمت‌ها و بهره‌ها کاری برایشان نسازد و ایشان را بی‌نیاز نگرداند(۲۰۷).

نکات: أعجم و عَجماء به حیوانی می‌گویند که زبان بسته باشد و یا انسانی که در زبانش لکنت باشد. و عجم گفته می‌شود به هر‌کس که زبان عربی فصیح را نداند. و أعجم مبالغۀ در عجم می‌باشد. و مقصود از ﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ...این است که اگر قرآن را به یک نفر اعجمی نازل می‌کردیم و یا به دهان حیوانی می‌گذاشتیم که چنین کلام فصیحی را بخواند با اینکه اعجاز بیشتری در آن بود باز ایشان به عناد پرداخته و ایمان نمی‌آوردند. و ممکن است بگوییم اگر این قرآن را بر زبان عجم و غیرعربی نازل می‌کردیم مشرکین عرب آنرا درک نمی‌کردند و برای تکبر و خود پسندی به آن ایمان نمی‌آوردند، اما عربی نازل کردیم که ایشان بفهمند و عذری نداشته باشند و اگر ایمان به آن نیاورند و مردم غیر عرب ایمان بیاورند معلوم می‌شود که ایشان افضل از عرب می‌باشند، ولی معنی اول ظاهرتر است.

﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ٢٠٨ ذِكۡرَىٰ وَمَا كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٢٠٩ وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّيَٰطِينُ ٢١٠ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُمۡ وَمَا يَسۡتَطِيعُونَ ٢١١ إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ ٢١٢

[الشعراء:۲۰۸-۲۱۲]

ترجمه: و هیچ قریه‌ای را هلاک نکردیم مگر اینکه ترسانندگانی داشتند (و حجت بر ایشان تمام شد)(۲۰۸) تا تذکری باشد و ما ستمگر نبوده‌ایم(۲۰۹) و شیاطین آن را نازل نکرده‌اند(۲۱۰) و سزاوار ایشان نبود و نمی‌توانستند(۲۱۱) زیرا شیاطین از شنیدن وحی برکنارند(۲۱۲).

نکات: چون مشرکین قریش گفتند: این قرآن را شیاطین به محمد نازل کرده‌اند مانند کاهنان که شیاطین بر آنان نازل می‌شدند و اخبار پنهانی را برایشان می‌آوردند، خدا در اینجا فرموده: خیر این قرآن هدایت الهی است و شیاطین از وحی الهی برکنارند و سزاوار ایشان ارشاد مردم نیست زیرا خود گمراهند. باید دانست وحی رحمانی با القاء شیطانی فرق دارد، إلقاءات شیاطین همه اوهام، خیالات، گمراهی، فتنه و فساد است. چنانکه در مثنوی منطقی گفته‌ام:

وحی شیطانی ز رحمانی جداست
وحی رحمانی خصوص أنبیاست
وحی شیطانی بود از جوکیان
همچو وحی شاعران و کاهنان
وحی رحمانی همه نور حق است
وحی شیطانی نصیب احمق است
وحی رحمانی همه علم و هدی است
وحی شیطانی همه وهم وهوی است

﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ ٢١٣ وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥ فَإِنۡ عَصَوۡكَ فَقُلۡ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢١٦[الشعراء:۲۱۳-۲۱۶]

ترجمه: با خدای کامل الذات و الصفات ملجأ دیگری را مخوان که از عذاب شدگان خواهی بود(۲۱۳) و خویشان نزدیکترت را بترسان(۲۱۴) و برای مؤمنانی که پیرویت کرده‌اند بال خود را فرودآر (ملایمت کن و متواضع باش) (۲۱۵) پس، اگر نافرمانیت کردند بگو من از اعمالی که می‌کنید بیزارم(۲۱۶).

نکات: جملۀ: ﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ...دلالت دارد که غیرخدا را در حوائج و گرفتاریها نباید خواند و گرنه مورد عذاب الهی خواهد بود نه انبیاء، نه اولیاء و نه غیر ایشان را، مگر مردم زندۀ حاضری که برای تعاون باید خوانده شوند. پس مقصود از ﴿إِلَٰهًا ءَاخَرَ، آن مدعوّ غیبی خیالی است که مشرکان در نظر داشتند و در زمان ما نیز بسیاری از افراد، انبیاء و اولیاء را می‌خوانند و از ایشان حاجت می‌طلبند و به خیال خود آنان را حاضر و ناظر دانسته و مشرک می‌شوند. و چون آیۀ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَنازل گردید رسول خداصخویشان خود را دعوت کرد به خانۀ ابوطالب و ایشان چهل نفر شدند، پس گوسفندی ذبح نمود با نان گندم و شیر حاضر نمود و فرمود: بخورید بنام خدا؛ بسم الله، و ایشان ده نفر ده نفر خوردند تا سیر شدند و چون طعام کمتر از چهل نفر برای چهل نفر کفایت کرد، ابو لهب گفت: «هذا ما أسحرکم به الرجل» یعنی: محمد به این طعام إعمال سحر نموده. رسول خداصچون سخن ابو لهب را شنید، آن روز سخنی نفرمود [۲۴۳]. روز دیگر ایشان را دعوت کرد و به مانند روز اول ایشان را إطعام نمود، سپس فرمود: ای بنی عبدالمطلب، خدا مرا رسالت عطا کرده بسوی تمام خلق، خصوصا برای شما و فرموده: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ، و من شما را دعوت می‌کنم به دو کلمه که بر زبان سبک و در میزان سنگین است با این دو کلمه شما سلطنت بر عرب و عجم خواهید کرد و همه مطیع شما شوند، به اضافه با این دو کلمه اهل بهشت خواهید شد و از دوزخ رها خواهید بود، آن دو کلمه شهادت به «أن لا اله إلا الله وأن محمدا رسول الله»است، پس هرکه مرا إجابت کند و مرا در این قیام یاری نماید برادر و وزیر و وارث و جانشین من بر اهلم خواهد بود و فرمود: «إِنِّي نَذِیرٌ لَكُمْ بَینَ یَدَيْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» [۲۴۴]. پس کسی از ایشان جواب نداد جز علی ابن ابی‌طالب÷ [۲۴۵]. و در خبر دیگر آمده که چون این آیه نازل شد، رسول خداصایشان را جمع کرد و فرمود: «يَا بَنِي هَاشِم يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَيَا بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ، یا فَاطِمَة بِنْت رَسُول اللهِ، یا عَبَّاسُ بِنْ عَبدُالمُطَلِب، یَا صَفِیَة عَمَّةُ رَسُولِ اللهِ؛ اِفْتَدَوْا أَنْفُسَكُمْ مِنْ النَّارِ فَإِنّي لاَ أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللهِ شَيْئًا» [۲۴۶]. یعنی: «ای فامیل من، ای فاطمه دختر رسول خدا، و ای عباس بن عبدالمطلب، و ای صفیه عمۀ رسول خدا، خودتان را از آتش دوزخ نجات دهید زیرا که من به درد شما نخواهم خورد و از شما در مقابل خدا دفاع نتوانم کرد.» و در خبر دیگر است که به فاطمه÷فرمود: «یا فَاطِمَة، اِعْمَلِي لِنَفْسِكِ فَإِنَّي لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللهِ شَیئًا» [۲۴۷]. یعنی: «ای فاطمه برای خود عمل کن که من از طرف خدا برای تو کافی نیستم و تو را بی‌نیاز نکنم.» و در خبر دیگر است که چون آیۀ فوق نازل شد، رسول خداصبالای کوه صفا رفت و ندا در داد، چون قریش شنیدند همه جمع شدند و گفتند: چه باشد؟ فرمود: اگر من شما را خبر دهم که دشمنی در وقت صبح و یا شام بر سر شما خواهد آمد مرا تصدیق می‌کنید؟ گفتند: آری، فرمود: «فَإِنَّي نَذِیرٌ لَكُمْ بَینَ یَدَي عَذَابٍ شَدِیدٍ». ابو لهب گفت: «تبًّا لَكَ»، آیا برای همین ما را دعوت کردی! و لذا سورۀ تبت نازل گردید [۲۴۸]. البته می‌توان گفت: این اخبار مورد قبول است و رسول خداصبیشتر از اینها ایشان را خوانده است. ولی تأسف اینست که با اینکه رسول خداصبه فاطمه فرموده: عمل کن و به امید من مباش، باز عده‌ای از مدعیان اسلام دل خود را به اخبار کذابین و گویندگان دکاندار خوش کرده‌اند و به امید اولاد همان رسولند، نه معتقدات خود را مطابق کتاب خدا نموده و نه عمل به کتاب الهی کردند.

جملۀ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ...دلالت دارد که پیامبرصدر برابر مؤمنین نهایت تواضع را داشته است. و از ابوذر نقل شده که؛ «كَانَ رَسُولُ اللهِ صيَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَصْحَابِهِ فَيَجِي‏ءُ الْغَرِيبُ فَلَا يَدْرِي أَيُّهُمْ هُوَ حَتَّى يَسْأَلَ» [۲۴۹]. یعنی: «رسول خداصدر میان اصحاب خود می‌نشست پس ناگاه می‌شد که غریبی می‌آمد و نمی‌دانست کدامیک از ایشان پیغمبر است»، یعنی مجلس آن حضرت صدر و ذیل نداشت.

﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ ٢١٧ ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ ٢١٨ وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٢٢٠[الشعراء:۲۱۷-۲۲۰]

ترجمه: و به خدای عزیز رحیم توکل کن(۲۱۷) آنکه تورا وقت قیامت (که بر می‌خیزی) می‌بیند(۲۱۸) و گردشت را میان سجده‌کنان (می‌بیند) (۲۱۹) به راستی که اوست شنوای دانا(۲۲۰).

نکات: و چون در آیات ۲۱۴ به بعد حق‌تعالی وظیفۀ رسول خود را نسبت به خویشانش و نسبت به پیروانش معلوم نمود، در این آیات به او تذکر می‌دهد که باید به هیچ کس توجه نداشته باشی و فقط بر خدا توکل کنی، زیرا خداست که از احوال تو مطلع است و قیام تو را برای نماز شب می‌بیند و چون میان اصحابت گردش می‌کنی او مطلع است. و در خبر آمده که چون وجوب نماز شب از مؤمنین برداشته شد، رسول خداصشبانه به اصحاب خود سرکشی می‌کرد تا ببیند ایشان در خوابند یا در عبادت، پس می‌آمد و اصحاب خود را در رکوع، سجود و قرائت قرآن می‌دید، بسیار خرسند می‌شد، زیرا زمزمه و دمدمۀ اصحابش در تاریکی شب برای راز و نیاز با خدا مانند کندوی عسل بود [۲۵۰]. مخفی نماند ظاهر آیه چنان است که ذکر شد. ولی بعضی از مفسرین وجوه ناپسندی که برخلاف ظاهرآیه است نوشته‌اند وحتی آن وجوه ضد سایر آیات قرآن است از آن جمله نوشته‌اند که معنی ﴿تَقَلُّبَكَ...این است که تو در نماز و سجده توجه به اصحاب خود داری و چشمانت را به سوی ایشان می‌گردانی و یا از پشت سر می‌بینی چنانکه از جلو می‌بینی. باید گفت: اولاً، توجه به غیرخدا در نماز جایز نیست چه با چشم جلو و چه با چشم دیگر، و دیگر اینکه رسول خداصمانند سایر افراد بشر است از هرجهت غیراز جهت وحی، و ممکن نیست از عقب سر ببیند مگر اینکه بگوییم مانند سایر افراد بشر نیست. و دیگری نوشته و حتی به امام صادق نسبت داده که مقصود از ﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَاینست که نطفۀ تو در اصلاب و ارحام طاهرین و طاهرات گردش می‌کرد. باید گفت: اولاً: ذکر نطفه و اصلاب و ارحام در آیه نشده و تقدیر خلاف اصل است. ثانیاً: نطفه عقل و اراده‌ای ندارد تا گردش کند و اگر می‌گفت خدا گردشت می‌داد باز چیزی بود در حالی که فرموده: ﴿تَقَلُّبَكَ«گردش خودت». متأسّفانه تمام این اخبار از جعلیات غُلاة لعنهم الله می‌باشد.

﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ ٢٢٢ يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَكۡثَرُهُمۡ كَٰذِبُونَ ٢٢٣ وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ ٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ ٢٢٧

[الشعراء:۲۲۱-۲۲۷]

ترجمه: آیا خبرتان دهم که شیاطین بر که نازل می‌شوند(۲۲۱) بر هر دروغ‌ساز گنه بیشه نازل می‌شوند(۲۲۲) گوش فرامی‌دهند درحالی که بیشترشان دروغگویند(۲۲۳) و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند(۲۲۴) آیا نمی‌بینی که آنان در هر وادی حیرانند(۲۲۵) و آنان می‌گویند آنچه را که بجا نمی‌آورند(۲۲۶) مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته را انجام داده‌اند و خدا را بسیار ذکر کرده باشند و بعد از ستمی که به ایشان شده نصرت جستند و به زودی کسانی که ستم کرده‌اند، خواهند دانست که به کجا بازگشت می‌کنند(۲۲۷).

نکات: پس از آنکه خدا فرموده قرآن وحی شیطانی نیست. در این آیات خبر داده که شیاطین نازل می‌شوند بر دروغگویان، گنه‌کاران و شاعران که افکارشان خیال بافی ومناسب إلقاءات شیطان است. وجملۀ: ﴿يُلۡقُونَ....اگر صفت شیاطین باشد معنی چنین است که شیاطین مسموعات خود را که از فرشته گرفته‌اند به دروغگویان إلقاء می‌کنند و بیشتر از خودشان جعل دروغ می‌کنند. و اما اگر جملۀ ﴿يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَصفت ﴿كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖباشد ترجمه چنان می‌شود که در ترجمه ذکر شد که کاهنان، مرشدان دکاندار و شاعران گوش فرا می‌دهند به شیاطین یعنی گوش هوش خود را.

در این آیات مذمت از شعراء شده به چند جهت:

اول: آنکه پیروانشان گمراه و از هدایت کتاب آسمانی محرومند.

دوم: آنکه در هروادی وارد شده و حیرانند، گاهی از عقل دم زده و گاهی از عشق و جنون، گاهی تعریف از می ‌و مطرب و گاهی تمجید از شرع، گاهی بر قیامت و کوثر طعن زده و گاهی معشوق خود را خدای خود می‌خوانند.

سوم: آنچه در اشعارشان می‌گویند خود عمل نمی‌کنند.

این سه عیب را که خدا فرموده جامع تمام عیوب است. و ما کتابی بنام «شعر و موسیقی» نوشته‌ایم که اکثر عیوب شعراء را در آن ذکر نموده‌ایم، هر‌که بخواهد مراجعه کند. و در اینجا به بعضی از مفاسد شعری اشاره می‌کنیم:

[۲۳۵] «دو گروه از امت من هستند که چون اصلاح گردند، امتم اصلاح می‌شوند و چون فاسد شوند امتم فاسد می‌گردد. گفته شد: ای رسول خدا، آن‌ها چه کسانی هستند؟ فرمودند: فقها و حکام». ديلمی، الفردوس بمأثور الخطاب: (۳۷۸۴)؛ و أبونعيم، حلية الأولياء، هر دو از ابن عباس؛ و سيوطی در الجامع الصغير (۵۰۴۷) به ضعف آن اشاره دارد. بلکه آلبانی در ضعيف الجامع الصغير وزيادته (۳۴۹۵) به موضوع بودن آن حکم نموده است. [۲۳۶] مجلسی، بحار الأنوار (۹۹/۱۰۵) [۲۳۷] نوری طبرسی، مستدرک الوسائل (۳/۴۵۷)، با لفظ نزدیک به این؛ و مانند آن‌را کلینی در الکافی (۶/۵۳۱) روایت کرده است. اما در مصادر اهل سنت معنای آن با الفاظی با اختلاف اندک از انس به صورت مرفوع روایت شده است؛ نگا: أبو داود، السنن (۵۲۳۷). و أحمد، الـمسند (۳/۲۲۰)؛ و ابن ماجه، السنن (۴۱۶۱)؛ بوصیری (۴/۲۲۶) می‌گوید: در اسناد این روایت اختلاف است. در مورد عیسى بن عبد الأعلى کسی را ندیدم که وی را تجریح و توثیق کرده باشد و بقیه راویان آن از ثقات هستند. و طبرانی در الأوسط (۳/۲۵۸)، ش: (۳۰۸۱) و هیثمی در المجمع (۴/۷۰) می‌گوید: راویان آن از ثقات هستند. [۲۳۸] کلینی، الکافی (۲/۱۴۰) و اصلی برای آن در مصادر اهل سنت نیافتم. [۲۳۹] ابن بابویه قمی، الخصال (۱/۳۱۰)؛ و حرّ عاملی، وسائل الشیعة (۱۷/۴۰۴) [۲۴۰] مجلسی، بحار الأنوار (۲۰/۳۸۹)، به نقل از سیره ابن إسحاق. و نگا: تاریخ طبری (۲/۶۵۴- ۶۵۵). و ابن سعد در الطبقات الکبرى به صورت مختصر (ص: ۱۶)، بخش دوم از جزء اول. [۲۴۱] نگا: تفسیر طبری (۱۷/۱۲۴)؛ و در آن ذکر نشده که لباس خود را درآورده و برهنه بوده‌اند. [۲۴۲] چنانکه بغوی در تفسیرش معالـم التنزیل (۷/۱۲۹) روایت کرده است؛ و ابن جوزی در تفسیرش زاد الـمسیر (۶/۱۵۰)؛ و دیگران از ابن عباس روایت کرده‌اند که می‌گوید: اهل مکه کسی را به سوی یهودیانی که در مدینه بودند فرستادند و از آن‌ها در مورد محمد صسوال نمودند؛ پس گفتند: این زمان ظهور اوست و ما در تورات صفت و ستایش او را می‌خواندیم و این نشانه‌ی صدق اوست. [۲۴۳] ثعلبی نیشاپوری، الکشف والبیان (۷/۱۸۲). و نزدیک به این را سایر مفسران روایت کرده‌اند. [۲۴۴] «من بیم دهنده شما در مورد عذاب شدیدی هستم که در پیش است.» [۲۴۵] شيخ مفيد، الإرشاد (۱/۴۹- ۵۰). [۲۴۶] بزرگ‌ترین مفسران با الفاظ مشابه روایت کرده‌اند: به عنوان مثال نگا: طبری، جامع البیان (۱۹/۴۰۵)؛ زمخشـری، الکشاف (۳/۳۴۵) و بغوی، معالـم التنزیل (۶/۱۳۳). و اهل حدیث چون بخاری در صحیحش در تفسیر سوره «تبت»: (۸/۵۰۱-۵۰۲)، و در الوصایا و الأنبیاء؛ و مسلم در الإیمان: (۱/۱۹۲-۱۹۳) روایت کرده‌اند. [۲۴۷] نگا: طبری، جامع البیان (۱۹/۴۰۵-۴۰۶)؛ و نگا: زمخشری، الکشاف (۳/۳۴۵) [۲۴۸] مجلسی، بحار الأنوار (۱۸/۱۶۴). و این حدیث در مصادر اهل سنت مشهور است: شیخان بخاری (۴۹۷۲) و مسلم (۲۹۲۷) و ترمذی در السنن و... روایت کرده‌اند. [۲۴۹] أبوداود در السنن (۴۶۹۸)، و نسائی در السنن الکبرى (۵۸۷۴). [۲۵۰] برگرفته از فخر رازی، التفسیر الکبیر (۲۴/۱۷۳).