تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد سوم

فهرست کتاب

سورۀ حج مدنی و دارای ۷۸ آیه می‌باشد

سورۀ حج مدنی و دارای ۷۸ آیه می‌باشد

سورة الحج (مدنية وهي ثمان وسبعون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢[الحج:۱-۲]

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. آهای مردم از پروردگار خود بترسید زیرا زلزلۀ ساعت قیامت چیز بزرگی است(۱) روزی که می‌بینید آن را، هر زن شیرده از آنچه شیر می‌دهد غافل است و هر زن حامله حمل خود را به زمین می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و حال آن که مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت است(۲).

نکات: یکی از آیات إنذار که حق‌تعالی شدیداً هشدار داده همین آیات است. در حدیث آمده که چون این آیات نازل شد، رسول خداصمردم را جمع کرد و آنها را تلاوت فرمود و مردم اکثراً گریان، یا افسرده و مهموم شدند و روز بعد نه کسی چیزی طبخ کرد و نه چراغی روشن شد برای حس پرهیز از ضرر و زیان قیامت [۱۶۹]و لذا خدا فرموده: ﴿ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ، و در اینجا کلمۀ ﴿مُرۡضِعَةٍآمده نه مرضع برای اینکه ﴿مُرۡضِعَةٍبه زنی می‌گویند که در حال ارضاع و پستانش در میان دهان طفل باشد، ولی مرضع مخصوص به این حال نیست. و کلمۀ ما، در جملۀ: ﴿عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ، ممکن است مصدریه باشد و ممکن است موصوله و به معنی ﴿مَنباشد.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيۡطَٰنٖ مَّرِيدٖ ٣ كُتِبَ عَلَيۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ يُضِلُّهُۥ وَيَهۡدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ٤[الحج:۳-۴]

ترجمه: و بعضی از مردم کسی است که بدون دانش دربارۀ خدا جدال می‌کند و پیرو هر شیطان سرکشی است(۳) مقرر شده بر او که هر‌کس پیرو او شد گمراهش کند و به عذاب سوزان راهنماییش نماید(۴).

نکات: نضر بن حارث [۱۷۰]که قرآن را تکذیب می‌کرد و می‌گفت اساطیر و افسانه‌هایی است، و دربارۀ خدا و قیامت جدال و انکار می‌کرد بدون دلایل علمی، این آیات رد بر او و بر هر‌کسی است که بدون علم و استدلال انکار حقائق کند.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡۚ وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡ‍ٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ ٥[الحج:۵]

ترجمه: آهای مردم اگر از مبعوث شدن قیامت در شکّید پس محقق است که ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه‌ای سپس از خون بسته‌ای سپس از پاره گوشتی تمام خلقت و غیر تمام خلقت، تا برای شما (قدرت خودرا) بیان کنیم. و قرار می‌دهیم در رحم‌ها آنچه بخواهیم تا مدت معینی، سپس شما را به حال کودکی بیرون می‌آوریم سپس تا به حد کمالتان برسید و بعضی از شما کسی است که قبض روح می‌شود و بعضی از شما کسی است که به پست‌ترین زندگی بر می‌گردد تا آنکه پس از دانستن چیزی نداند و می‌بینی زمین را خشک افسرده، پس چون آب بر آن نازل نمائیم بجنبد و نمو کند و از هر جفتی خوش‌نما برویاند(۵).

نکات: حق‌تعالی برای ردِّ منکرین معاد دو دلیل آورده که استبعاد آن را رد کند و امکان معاد را تثبیت نماید:

اول: از چگونگی خلقت بشر.

دوم: از چگونگی خلقت گیاه.

و جملۀ: ﴿لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡمفعولی در تقدیر دارد و آن مفعول ممکن است جملۀ «إنا قادرین» علی الإعادة و یا علی أنواع الخلقةباشد. و ممکن است ﴿لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡ؛ ما یزیل ریبكمباشد. و مقصود از ﴿مُّخَلَّقَةٖتامّ الخلقة والصورةمی‌باشد. و مقصود از ﴿لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡهمان رسیدن به کمال عقل و قوت است که وقت بلوغ باشد. و مقصود از: ﴿أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِحال پیری است که رو به ضعف و پستی است و هرچه یاد گرفته فراموش می‌کند و ادراکات خود را از دست می‌دهد. نویسنده گوید: خدایا ما کتاب تو را قرائت می‌کنیم و امیدواریم از برکت آن به آن حال از پیری نرسیم:

از روش این فلک سبز فام
عمر گذشته است مرا شصت عام
در سر هر سالی از این روزگار
خورده‌ام افسوس خوشی‌های پار
باشدم از گردش گردون شگفت
کانچه مرا داد همه پس گرفت
قوتم از زانو و بازو برفت
آب ز رخ رنگ هم از مو برفت
عقد ثریای من از هم گسیخت
گوهر دندان همه یک‌یک بریخت
آنچه بجا ماند و نیابد خلل
بار گنه آمد و طول أمل

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٦ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِ ٧[الحج:۶-۷]

ترجمه: این(قدرت نمایی) به سبب آن است که خدا خود وجود ثابتی است و او مرده‌ها را زنده می‌کند و او بر هرچیز تواناست(۶) و آنکه ساعت قیامت آمدنی و در آن شکی نیست و اینکه خدا بر می‌انگیزد آنان را که در قبرهایند(۷).

نکات: ﴿ذَٰلِكَاشاره است به آن تصرفات و تغییر انسانی و نباتی که دلیل است بر قدرت حق تعالی و متفرّع بر آن دلیل قرار داده چند چیز را:

اول: اینکه او واجب الوجود و ثابت الوجود است.

دوم: اینکه او محیی الموتی می‌باشد.

سوم: اینکه او قادر علی کلّ شئ است.

چهارم: آمدن قیامت حتمی و قول خدای صادق است.

پنجم: اینکه او باعثِ ﴿مَن فِي ٱلۡقُبُورِاست و او ذرات متفرقۀ ابدان را جمع و مرکب می‌گرداند.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖ ٨ ثَانِيَ عِطۡفِهِۦ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَنُذِيقُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٩ ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتۡ يَدَاكَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ١٠ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ ١١ يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ ١٢ يَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦۚ لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِيرُ ١٣[الحج:۸-۱۳]

ترجمه: و بعضی از مردم کسی است که دربارۀ خدا بدون داشتن دانشی و بدون هدایتی و بدون کتابِ روشنی‌دهنده‌ای، جدال می‌کند(۸) برمی‌گرداند و کج می‌کند جانب خود را تا گمراه کند مردم را از راه خدا. برای او در دنیا خواری است و روز قیامت می‌چشانیم او را عذاب سوزنده(۹) این عذاب به سبب آنچه از پیش انجام داده‌ای و محققاً خدا به بندگانش ستمگر نیست(۱۰) و بعضی از مردم کسی است که خدا را عبادت می‌کند بر حرف، پس اگر خیری به او برسد مطمئن گردد به آن و اگر بلائی به او برسد برگردد بر آنچه توجه داشته، در دنیا و آخرت زیان کرده این است آن زیان آشکار(۱۱) می‌خواند غیر خدا را آنچه را که نه ضرر می‌رساند به او و نه نفع می‌دهد او را. این است آن گمراهی دور(۱۲) می‌خواند کسی را که ضرر او نزدیکتر از نفع او است محقّقاً بد سرپرست و بد معاشری است(۱۳).

نکات: آیۀ سوم این سوره راجع به تابعین مقلّدین و آیۀ ۸ راجع به متبوعین مقلّدین می‌باشد. و مقصود از ﴿بِغَيۡرِ عِلۡمٖ، علم ضروری یعنی به صِرف و محض جهل، و مقصود از ﴿هُدٗىاستدلالات عقلی و مقصود از ﴿كِتَٰبٖ مُّنِيرٖکتب وحی است. یعنی مجادلۀ ایشان نه مستند به عقل است و نه به نقل صحیح. و مقصود از ﴿ثَانِيَ عِطۡفِهِۦ، تکبر، دهن کجی و هوچیگری است چنانکه اکثر اهل زمان به آن مبتلا می‌باشند، و به همین جهت طبق ﴿لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞ، اکثر متدیّنین که دارای چنین صفاتند در خواری و نکبتند. و مقصود از ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖ، اعرابی بودند که می‌آمدند در مدینه و دین اسلام را قبول می‌کردند، پس اگر صحت جسم پیدا می‌کرد و حیوانات او زیاد و یا فربه می‌شد و یا زنش پسر می‌زایید و یا مالش زیاد می‌شد به این دین اطمینان پیدا می‌کرد و اگر مال و یا اولادش تلف می‌شد و یا از زکات به او نمی‌رسید فوری از دین بر می‌گشت [۱۷۱]. و همچنین بودند مؤلفۀ قلوبهم و یهودیان. چنانکه زمان ما نیز اکثر مسلمین چنین می‌باشند. و جملۀ: ﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ...شامل ملت فعلی ما که اولیاء و بزرگان دینی را که وفات کرده‌اند می‌خواند می‌شود، زیرا به صریح آیات قرآن آنان نیز لا یضر و لا ینفع می‌باشند، به دلیل آیۀ: ﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا[الجـن: ۲۱] و اینان در گمراهی عمیق فرو رفته‌اند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ ١٤ مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡيَقۡطَعۡ فَلۡيَنظُرۡ هَلۡ يُذۡهِبَنَّ كَيۡدُهُۥ مَا يَغِيظُ ١٥ وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يُرِيدُ ١٦[الحج:۱۴-۱۶]

ترجمه: محققاً خدا آنان را که ایمان آورده و عمل‌های شایسته را انجام داده‌اند به باغ‌هایی داخل می‌کند که نهرها از زیر آنها جاری است محققاً خدا بجا می‌آورد آنچه بخواهد(۱۴) آنکه گمان می‌کند که خدا هرگز در دنیا و آخرت او را یاری نمی‌کند پس بکشد سببی و یا ریسمانی به طرف آسمان سپس قطع کند و بنگرد آیا حیلۀ او مایۀ خشم او را می‌برد(۱۵) و بدینگونه قرآن را آیات روشنی نازل نمودیم و حقا که خدا هدایت می‌کند هر که را بخواهد(۱۶).

نکات: ضمیر ﴿لَّن يَنصُرَهُ ٱللَّهُبرحسب قانون کلام برمی‌گردد به من موصوله و معنی چنین است هر‌کس گمان کند که خدا او را بردشمن یاری نمی‌کند، و یا رزق او را نمی‌دهد، پس از غیض خود بمیرد. و مقصود از ﴿فَلۡيَمۡدُدۡ...اینست که از غیظ خود ریسمانی به سقف خانۀ خود بکشد و خود را به آن آویزان کند و نَفَس خود را قطع کند از خشم. و یا وسیله‌ای تهیه کند که حرکت به سوی آسمان کند و قطع مسافت کند و ببیند می‌تواند کاری کند که مایۀ خشم خود را از بین ببرد. یعنی به نصرت و روزی خدا راضی باشید و بی‌جهت خود را به زحمت نیفکنید.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١٧ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَكَثِيرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩ ١٨[الحج:۱۷-۱۸]

ترجمه: محقق است که آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و ترسایان و گبران و آنان که شرک آورده‌اند خدا البته بین ایشان روز رستاخیز قضاوت کند زیرا خدا به هرچیز گواه است(۱۷) آیا ندیدی که برای خدا سجده می‌کند هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است و خورشید، ماه، ستارگان، کوه‌ها، درخت، جنبندگان و بسیاری از مردم و بسیاری هم هستند که عذاب بر آنان سزاوار است و آنکه را خدا خوار کند کسی او را گرامی ندارد و به راستی که خدا آنچه بخواهد می‌کند(۱۸).

نکات: هر کدام از فِرَق مذکوره در آیۀ ۱۷ خود را حق و دیگران را باطل می‌شمرند، خدای تعالی بین ایشان قضاوت خواهد کرد و صالح را از طالح جدا خواهد نمود. مقصود از سجدۀ زمین، آسمان، خورشید، کوه و جنبندگان همان رام و تسخیر آنها است که به ارادۀ حق مسخرند ولی سجدۀ مردم سجدۀ تشریعی است، پس سجده به معنی انقیاد محض و نهایت تواضع است و آن را اقسام و افرادی است. پس بشری که به نهایت تواضع تسلیم نباشد و سجده نکند از جمادات پست‌تر است.

﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ ١٩ يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٢٢[الحج:۱۹-۲۲]

ترجمه: این دو گروه دو دشمن (با هم) هستند که دربارۀ پروردگارشان مخاصمه کردند، پس آنان که کافرند برای ایشان جامه‌ها از آتش بریده شده، ریخته شود از بالای سرشان آب داغ (۱۹) به آن آب گداخته شود آنچه در شکم‌های ایشان است و (نیز) پوستهایشان (۲۰) و برای ایشان است گرزهایی از آهن(۲۱) هرگاه به سبب غم بخواهند از آن(آتش) خارج شوند، در آن برگردانیده شوند و (به آنان گفته شود) بچشید عذاب آتش سوزان را (۲۲).

نکات: ﴿هَٰذَانِاشاره به دو گروه مؤمنین و کافرین، و یا مطیعین و عاصین است که در آیات سابق ذکرشان شده. و ممکن است اشاره باشد به شش طائفه‌ای که در آیۀ ۱۷ ذکر شده است. و مورد نزول این آیه در جنگ بدر بوده و اشاره است به گروه مؤمنین یعنی علی، حمزه، عبیده و خصم ایشان عتبه، شیبه و ولید که مقابل هم به مبارزه برخاستند و اگر مورد نزول صحیح باشد معلوم می‌شود که این آیه در مدینه نازل شده است.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ ٢٣ وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِ ٢٤ [الحج:۲۳-۲۴]

ترجمه: محققاً خدای‌تعالی آنان را که ایمان آورده‌ و عمل‌های شایسته را انجام داده‌اند به بهشت‌هایی داخل می‌کند که از زیر اشجار آن نهرها جاری می‌شود آراسته و پیراسته شوند در آنها از دستبرنجن‌های طلا، لؤلؤ و لباس ایشان در آنجا حریر است(۲۳) و راهنمائی شده‌اند به گفتار پاکیزه و راهنمایی شده‌اند به راه خدای ستوده(۲۴).

نکات: حق‌تعالی در این آیات برای مؤمنین چهار نعمت را ذکر فرموده:

اول: مسکن.

دوم: زیورها.

سوم: لباس‌ها.

چهارم: گفتارهای خوب که کلمۀ توحید باشد به دلیل مثل کلمۀ طیبۀ و یا کلمۀ حمد باشد که می‌گویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ [۱۷۲]و ﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ [۱۷۳]، و یا هر دو.

و جملۀ: ﴿صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِمضاف و مضاف الیه می‌باشد و مقصود از ﴿حَمِيدِ؛ الله المحمود است و ممکن است حمد وصف راه باشد [۱۷۴].

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِي جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰكِفُ فِيهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ٢٥ وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِ أَن لَّا تُشۡرِكۡ بِي شَيۡ‍ٔٗا وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡقَآئِمِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ ٢٦ وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ ٢٧ لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَ ٢٨ ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ ٢٩[الحج:۲۵-۲۹]

ترجمه: به تحقیق آنان که کافر شده و از راه خدا و مسجد الحرام باز می‌دارند و مردم را منع می‌کنند از آن مسجدی که ما آن را برای مردم قرار دادیم که مساوی است کسی‌که در آن مقیم است و کسی‌که بیابانیِ وارد است. و هر‌کس در آن مسجد میل به ناحق کند و به ستمی آلوده شود می‌چشانیم او را از عذاب درناک(۲۵) و هنگامی که راهنمایی کرديم برای ابراهیم مکان خانۀ کعبه را و (گفتیم) شرک میاور و چیزی را شریک من قرار مده و خانۀ مرا برای طواف کنندگان، نمازگزاران، رکوع و سجده‌کنان پاک نما(۲۶) و در میان مردم اعلام به حج کن که بیایند به ‌سوی تو پیادگان و سواران بر هر شتر لاغری از هر راه دوری (۲۷) تا منافع خودشان را مشاهده کنند و نام خدا را در روزهای دانسته شده بر آنچه روزی ایشان کرده از چهارپایانِ زبان بسته، یاد کنند، پس، از آنها بخورید و به سختی کشیدۀ فقیر اطعام کنید(۲۸) سپس ازاله کنند کثافات خود را و نذرهای خود را وفا کنند و به خانۀ کعبه طواف کنند(۲۹).

نکات: جملۀ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ....دلالت دارد بر کفر آنان که راه حج را بر مردم سد می‌کنند و برای روندگان به حج موانعی به وجود می‌آورند و یا مخارجی زائد جعل نمایند و به رشوه یا پارتی کسانی را روانه کنند و کسان دیگری را به بهانه‌های مختلف مانع شوند. جملۀ: ﴿سَوَآءً ٱلۡعَٰكِفُ فِيهِ وَٱلۡبَادِدلالت دارد که مقیم و مسافر دربارۀ استفادۀ از کعبه و امکنۀ اطرافش مساویند و اهل مکه نمی‌توانند مانع از سکنای واردین شوند. و جملۀ ﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ....دلالت دارد که حکّام و اهالی مکه حق ستم، یا گرانفروشی و احتکار و یا نوع دیگر از تعدی و آزار ندارند و هر‌کس مرتکب چنین کارها شود گناه بزرگی کرده و به هرحال باید برای حجّاج و زوّار تسهیلاتی فراهم کنند.

و از جملۀ: ﴿وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَکه خدا به حضرت ابراهیم دستور داده که خانه‌ام را پاک نما می‌توان استفاده کرد که بنای خانۀ کعبه حتی قبل از زمان حضرت ابراهیم بوده که خدا چنین خطابی در مورد تطهیر آن به ابراهیم نموده و لذا در آیات بعد آن از آن خانه به ﴿بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِتعبیر شده که عتیق و عتیقه به چیزی کهنه و قدیمی می‌گویند. و جملۀ ﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ....دلالت دارد که باید امام و زعیم مسلمین اعلام کند و مردم را به حج خانۀ کعبه دعوت نماید.

و از جملۀ: ﴿أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍاستفاده می‌شود که باید اول و نهم و دهم ذی الحجه معلوم گردد، یعنی در استهلال مراقبت نمایند تا روز نهم و دهم مشتبه نگردد تا اینکه تکبیرات خود را در آن روزهای معین بگویند. و مقصود از ذکر همان الله أکبر و تکبیراتی است که پس از نماز عید اضحی و سایر نمازها گفته می‌شود.

جملۀ: ﴿فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْدلالت دارد که اضحیه و قربانی‌ها باید خورده شود و به فقراء و مساکین إطعام گردد، نه اینکه روی خاک مقابل آفتاب بماند و متعفّن گردد و بالأخره تبذیر و اسراف شود و به زیر خاک مدفون شود، بلکه باید سردخانه‌ای فراهم کنند.

﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠ حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١ ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢

[الحج:۳۰-۳۲]

ترجمه: این است مناسک، آداب حج و آنکه حُرُمات خدا را بزرگ شمرد برای او خوب است و چهارپایان برای شما حلال شده مگر آنچه بر شما تلاوت می‌شود، پس، از بت‌های پلید اجتناب کنید و از گفتن قول بیجا دوری نمایید (۳۰) خالص و متمایل به خدا باشید و به او شرک نیاورید و آنکه به خدا شرک آورد پس گویا از آسمان سقوط کرده و مرغان او را بربایند و پاره پاره کنند یا باد او را سرازیر سازد در وادی دوری(۳۱) این‌چنین است و آنکه شعائر إلهی را بزرگ شمرد پس آن از پرهیز دلهاست (۳۲).

نکات: حُرُمات چیزهایی است که خدا هتک و شکستن آنها را حرام دانسته از آداب حج و یا مطلقاً هر چه حرام باشد چه در حج و چه در غیر حج. آنچه در قرآن به حرام ذکر شده پنج چیز است: (۱- بیت الحرام؛ کعبه. ۲- مسجد الحرام. ۳- بلد الحرام. ۴- شهر الحرام. ۵- مشعر الحرام).

﴿حُنَفَآءَوصف کسی است که از باطل صرف‌نظر و متمایل به حق گردد. در جملۀ: ﴿فَكَأَنَّمَا خَرَّ...مشرک تشبیه شده به آنکه خود را از آسمان پرت کند و مرغان لاشخور بدن او را بربایند و یا بادها و شیطان او را به وادی بیچارگی و بدبختی بیندازند. در اینجا تشبیه مفردات و مرکبات هر دو به عمل آمده است.

﴿لَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ ٣٣ وَلِكُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَكٗا لِّيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِينَ ٣٤ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِينَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِيمِي ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣٥[الحج:۳۳-۳۵]

ترجمه: برای شما در آن تا مدت نامبرده شده بهره‌هایی است سپس جای (نحر) آن ناحیۀ خانۀ کهن است(۳۳) و برای هر امّتی محل عبادت و قربانی قرار دادیم تا نام خدا را یاد کنند بر آنچه خدا روزی ایشان نموده از چهارپایان زبان بسته پس إله شما إله یگانه است که به او تسلیم شوید و بشارت بده صاحبان دلهای آرام را(۳۴) آنان که چون یاد خدا شود دلهاشان بترسد و بر آنچه به ایشان رسد صابر باشند و آنان که نماز را برپا دارند و از آنچه روزی ایشان کردیم انفاق می‌کنند (۳۵).

نکات: مقصود از کلمۀ ﴿فِيهَادر ﴿لَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ....به حسب ظاهر شعائر قربانی است که بهره بردارای آنها عبارت است از استفاده از شیر، کرک، پشم، فرزند و سواری بر آنها تا وقتی که به قربان‌گاه برسند.

ولی ضمیر ﴿فِيهَااگر برگردد به مطلق شعائر، یعنی واجبات، محرمات و عمل به آنها بهره‌هایی دارد تا ﴿أَجَلٖ مُّسَمّٗى، و ﴿أَجَلٖ مُّسَمّٗىوقت آمدن مرگ و رفع تکلیف است. و مقصود از ﴿ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ، خانۀ کعبه است که از غرق و یا از تسلط جبارین آزاده مانده و ﴿ٱلۡعَتِيقِچنانکه ذکر شد به معنی قدیم نیز آمده یعنی خانۀ کعبه قدیمی‌ترین محل عبادت است: و ﴿ٱلۡمُخۡبِتِينَبه معنی؛ مطیعین، خاضعین، مخلصین و مطمئنّین آمده، ولی چون حق‌تعالی در جملۀ: ﴿ٱلَّذِينَ....آن را تفسیر کرده احتیاج به توضیح ندارد.

﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞۖ فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٣٦ لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٣٧

[الحج:۳۶-۳۷]

ترجمه: و حیوانات تنومند را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم برای شما در آنها خیر است پس نام خدا را بر آنها یاد کنید درحالی که ایستاده و صف کشیده‌اند پس چون به پهلو سقوط کنند از آنها بخورید و شخص قانع و وارد را اطعام کنید، بدینگونه آنها را برای شما تسخیر کردیم تا شما شکرگزارید(۳۶) گوشت‌ها و خون‌های آنها هرگز به خدا نرسد ولیکن پرهیزگاری شما به او می‌رسد بدینگونه آنها را تسخیر کرد برای شما تا خدا را برای آنکه شما را هدایت کرده بزرگ شمارید و نیکوکاران را بشارت بده(۳۷).

نکات: مقصود از ﴿صَوَآفَّاین است که حیوان بر پا ایستاده و چهار دست و پا را به ترتیب بر زمین نهاده باشد و کیفیّت نحر شتر این است که هر دو دست آن را از زانو تا پنجۀ او بر یکدیگر به بندند و تیغ در طرف راست سینۀ او فرو برند. و در گاو چهار دست و پای او را به بندند و دم او را رها کنند و چون در زمان جاهلیت خون قربانی به در و دیوار کعبه و یا بر بت‌های خود می‌مالیدند و آن را وسیلۀ تقرّب می‌دانستند خدا نهی نموده و فرموده: ﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا، پس مقصود اطاعت و پرهیزگاری است چنانکه فرموده: ﴿يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡجملۀ: ﴿لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ، اشاره به همان تکبیراتی‌است که پس از نمازهای ایام عید گفته می‌شود: «اللهُ أَكْبَرُ لَا إلَهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أَكْبَرُ وَلِلهِ الحَمْدُ عَلَی مَا هَدَانَا وَلَهُ الشُكْرُ عَلَی مَا أَوَلاَنَا وَاللهُ أَكْبَرُ علی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الأَنعَامِ». و جملۀ: ﴿جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِدلالت دارد که شعائر الهی را خودِ خدا باید معیّن کند ولی در زمان ما بسیاری از شعائر الناس را شعائر الله می‌نامند!

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍ ٣٨ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ ٣٩ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗاۗ وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ٤٠ ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١[الحج:۳۸-۴۱]

ترجمه: حقیقت این است که خدا از آنان که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند و محقّقاً خدا هر خیانتکار ناسپاس را دوست نمی‌دارد(۳۸) به آن کسانی که مورد قتال واقع ‌شوند اذن قتال داده شده به سبب آنکه مورد ستم قرار گرفته‌اند و محققاً خدا بر یاری ایشان توانا است(۳۹) آنان که از خانه‌هاشان به ناحق اخراج شدند و گناهی نداشتند جز آنکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست. و اگر نباشد دفع خدا بعضی از مردم را به بعضی، بدون شک صومعه‌ها، معبدها، کلیساها (و یا نمازها به ابطال آن) و مسجدها که در آنها ذکر خدا بسیار می‌شود ویران گردد و البته خدا هر‌کسی که او را یاری کند یاری می‌دهد زیرا خدا توانای عزیز است(۴۰) مأذونین در قتال کسانی‌اند که اگر ايشان را در زمین تمکّن دهیم نماز را برپا دارند و زکات را بدهند و به کار خوب امر کنند و از منکر نهی کنند. و سرانجام کارها به اختیار خداست(۴۱).

نکات: دفاع خدا از بندگان خود به واسطۀ بعضی از بندگان دیگر است چنانکه این آیات نازل شده در موردی که قبل از هجرت رسول خداصکفّارِ مکه مسلمین را اذیت و آزار می‌کردند و آنان می‌آمدند نزد رسول خداصبعضی کتک خورده و بعضی با سر و دست شکسته تظلّم می‌کردند و حتی از رسول خداصاذن می‌خواستند که پنهانی مشرکین را بکشند، رسول خداصایشان را أمر به صبر می‌فرمود تا اینکه پس از هجرت و تجمّع مسلمین و هجوم مشرکین به طرف مدینه امر به جهاد نازل شد. و به قولی این آیات دربارۀ عده‌ای نازل شده که از شهر خود بیرون آمدند برای هجرت، مشرکین متعرض ایشان شدند برای ممانعت. حق‌تعالی اذن قتال به ایشان داد [۱۷۵]و این عده گناهی در نظر کفار نداشتند جز اینکه موحد بودند و می‌گفتند: ﴿رَبُّنَا ٱللَّهُ. و ضمیر ﴿فِيهَادر ﴿يُذۡكَرُ فِيهَابه ﴿مَسَٰجِدُبر می‌گردد و یا ﴿صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ، هر دو احتمال داده شده است. و مخفی نماند خدا آن عده از مؤمنین را یاری کرد و مدافع ایشان شد که به صفت ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ......بودند ولی مسلمانان اسمی مانند زمان ما را که دارای چنین اوصافی نیستند یاری نخواهد کرد.

﴿وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ ٤٢ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ ٤٣ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَۖ وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ ٤٤ فَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِيدٍ ٤٥ أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ ٤٦[الحج:۴۲-۴۶]

ترجمه: و اگر تو را تکذیب کنند پس حقیقت این است که پیش از ایشان قوم نوح و عاد و ثمود تکذیب انبیاء خود نمودند(۴۲) و قوم ابراهیم و قوم لوط کذلک(۴۳) و اصحاب مدین (قوم شعیب همچنین) و موسی تکذیب شد، پس مهلت دادم به کافرین سپس ایشان را گرفتم پس چگونه بود تعرّض و جلوگیری من (۴۴) پس چه بسیار قریه‌ها را که هلاک نمودیم در حالی که ایشان ستمکار بودند، پس آنها ساقط و خراب گردید بر سقف‌های خود و چه بسیار چاه تعطیل شده و قصرهای محکم (که بی‌صاحب مانده)(۴۵) چرا در زمین سیر نکردند تا صاحب دلانی شوند که با آن تعقل کنند و یا گوشهایی که با آن بشوند زیرا که چشم‌ها کور نیست ولیکن دلهایی که در سینه‌ها می‌باشد کور است(۴۶).

نکات: این آیات تسلیت رسول خداصاست که اگر تو را تکذیب می‌کنند همۀ انبیاء را تکذیب کردند زیاد افسرده مباش. و مقصود از کلمۀ: ﴿مِّن قَرۡيَةٍ، «من أهل قریة»می‌باشد. و جملۀ: ﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْدلالت دارد که سیر در زمین برای دیدن آثار، قبور و قراء گذشتگان به جهت عبرت گرفتن خوب است و چون دیدن و شنیدن اخبار و آثار گذشتگان با چشم و گوش است ولیکن تا بیداری و بینایی دل نباشد دیدن و شنیدن اثر کاملی ندارد، و لذا خدا فرموده: ﴿تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ. و این جمله دلالت دارد که محل فکر و تعقل سینه است و ممکن است دماغ و سینه هر دو محل تعقل باشد.

﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٤٧ وَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَمۡلَيۡتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُ ٤٨ قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٤٩[الحج:۴۷-۴۹]

ترجمه: و به شتاب از تو عذاب می‌خواهند و خدا هرگز وعدۀ خود را خلاف نکند و به حقیقت یک روز نزد پروردگار تو مانند هزار سال است از آنچه شما می‌شمرید(۴۷) و چه بسیار قریه‌هائی را که مهلت دادم به آنها در حالی که ستمکار بودند سپس آنها را گرفتم و به سوی من است بازگشت(۴۸) بگو: ای مردم، همانا فقط من برای شما ترسانندۀ آشکارم(۴۹).

نکات: جملۀ: ﴿وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَمعنی بلندی دارد: یکی: اینکه این کفاری که به عجله از تو عذاب می‌جویند و می‌گویند بر ما عذاب نازل کن بدانند که پیش خدا یک روز با هزار سال فرقی ندارد چه یک روز مهلت دهد چه هزار سال به هر دو قادر است، پس مهلت او را دلیل بر عجز او ندانند. دوم: عذاب خدا در آخرت است و عذاب یک روز آخرت در شدت مانند هزار سال است که اگر کفار بدانند شتاب به عذاب نمی‌کنند. سوم: اینکه روزهای کوتاه اگر به سختی بگذرد برای انسان طولانی حساب می‌شود پس چگونه خواهد گذشت روزی که مدت آن به قدر هزار سال و شدت عذاب آن هزاران مقابل است. «نعوذ بالله من عذابه وعتابه».

﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٥٠ وَٱلَّذِينَ سَعَوۡاْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ٥١[الحج:۵۰-۵۱]

ترجمه: پس آنان که ایمان آورده و عمل‌های شایسته را انجام داده‌اند برای ایشان آمرزش و رزق خوب بی‌رنجی است(۵۰) و آنان که در آیات ما سعایت کرده و قصد عاجز ساختن داشتند ایشان اهل دوزخ‌اند(۵۱).

نکات: مقصود از ﴿رِزۡقٞ كَرِيمٞروزی بزرگوارانه یعنی بی‌منت و بی‌رنج و تعب است نه مانند دنیا که هزاران رنج و زحمت است برای روزی حلال. و مقصود از ﴿سَعَوۡاْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا، جدّ و جهد در ردِّ آیات الهی است به نام سحر و اساطیر و بهانه‌های دیگر. و مقصود از ﴿مُعَٰجِزِينَعاجز ساختن رسول است به هو کردن و منع نمودن مردم از ایمان و شبهه وارد ساختن در قلوب مردم.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٥٢ لِّيَجۡعَلَ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَفِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖ ٥٣ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٤ [الحج:۵۲-۵۴]

ترجمه: و پیش از تو هیچ رسول و نبیّـی نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو کرد شیطان درمیان آرزوی‌او انداخت پس خدا آنچه‌را شیطان می‌انداخت زائل می‌کرد سپس خدا آیات خود را محکم می‌نمود و خدا دانای حکیم است (۵۲) تا آنچه را شیطان می‌اندازد آزمایش قرار دهد برای آنان که در دلشان مرضی است و برای آنان که دلهاشان سخت است و محققاً ستمگران در دوئیت دور و درازیند (۵۳) و تا آنان که دارای دانشند بدانند که قرآن حق و حقیقت است از پروردگارت پس به آن ایمان آورند و دلهاشان به آن آرام گیرد و حقیقتاً خدا آنان را که ایمان آورند به راه راست هدایت‌کننده است(۵۴).

نکات: از عطف ﴿نَبِيٍّبه ﴿رَّسُولمحقق می‌شود که نبی و رسول فرق دارد، نبی کسی است که خبر گیرد از وحی، چه مأمور ابلاغ آن باشد و چه نباشد، ولی رسول آنست که خبر گیرد و مأمور ابلاغ آن نیز باشد. از رسول خداصسؤال شد: مرسلون چند نفر بودند؟ فرمود ۳۱۳ نفر، سؤال شد: انبیاء چند نفر؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار نفر [۱۷۶]. پس، معلوم باشد که میان رسول و نبی عام و خاص مطلق است یعنی هر نبی رسول نیست ولی هر رسولی نبی نیز هست.

در ترجمه و تفسیر ﴿إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ.....معانی مختلفه و احتمالات متفرقه نوشته‌اند که به نظر ما هیچ‌کدام موافق عقل و نقل و ظاهر قرآن نیست، و ما در اینجا نظر خود را از ظاهر قرآن می‌نگاریم، هر‌کس خواست بپذیرد و یا نپذیرد: مقصود از این جملات در این آیه تا آیۀ ۵۴ اینست که هر پیامبری چه مرسل و چه غیر مرسل آرزوی آن دارد که مردم هدایت شوند و بدون غوغا و هیاهو آیات خدا و دلایل او را بپذیرند ولی شیاطین انس و جن در میان آرزوی او شبهاتی به مردم القاء می‌کنند و مردم را به شک و شبهه می‌افکنند، چنانکه زمان ما نیز چنین است، مثلاً ما بیان کردیم سرپرست و زمامدار امور تکوینی مانند امور خلق، رزق و تدبیر جهان منحصر و مخصوص خداست و به انبیاء و اولیاء مربوط نیست و این سخن را برای این گفتیم که امّت ما غرق در غلو و شرک بودند و خواستیم ایشان را نجات دهیم و اگر شیاطین انسی و جنی نبودند مردم می‌پذیرفتند و به توحید خالص وارد می‌شدند، ولی متأسّفانه یک عده عالم نما به شبهات خود کتابها رد بر ما نوشتند و در منبرها و مجالس از ما بدگویی کردند و از تألیفاتم ظرف یک سال هفت کتاب خطی که منحصر به نسخۀ واحده بود، سرقت کردند و هر نوع اذیت و آزاری را روا داشتند و به هرحال مردم را متحیر و در وادی گمراهی نگاه داشتند. اما این غوغا و بگو و نگو طول کشید و کم‌کم عده‌ای که دارای دانش و ایمان بودند به سخن حق ما تسلیم شده و آرام گرفتند، ولی آنان که در دلشان مرض و دکان‌دار مادی و اسیر زخارف دنیا بودند و دلشان از حسد و محبت دنیا سخت پر شده بود، به همان عداوت خود با ما مانده و هنوز هم به بدگویی دلخوش و مشغولند. و این آیات در این سوره و این معنای ما مؤیَّد است به آیات ۱۱۲ سورۀ انعام: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا شَيَٰطِينَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ [۱۷۷]و ۳۱ سورۀ فرقان: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ [۱۷۸]ولی خدا وعده داده کم کم القاء شیطان و شبهات شیاطین را زائل کند و سخن حق را محکم نماید، چنانکه در زمان ما نیز مشاهده می‌شود.

﴿وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَقِيمٍ ٥٥ ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٥٦ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ ٥٧ [الحج:۵۵-۵۷]

ترجمه: و همیشه آنان که کافر شده‌اند در شک از قرآن هستند تا اینکه ناگهان ساعت قیامت برای ایشان بیاید و یا عذاب روز عقیم ایشان را دریابد(۵۵) در آن روز پادشاهی مخصوص خداست بین ایشان حکم می‌کند پس آنان که ایمان آورده و عمل‌های شایسته را انجام دادند در بهشت‌های با ناز و نعمتند(۵۶) و آنانکه کافر شده و به آیات ما تکذیب کردند پس مخصوص ایشان است عذاب خوارکننده(۵۷).

نکات: یکی از علائم کفر این است که کسی در مورد آیات قرآن در شک باشد و زمان ما میان مسلمین بسیارند کسانی که در بسیاری از آیات قرآن شک دارند و باز خود را پیشوای مسلمین می‌دانند و این خبر قرآن همیشه می‌باشد، چنانکه فرموده: ﴿وَلَا يَزَالُ....و کلمۀ: ﴿عَقِيمٍاطلاق می‌شود بر روزی که خیر ندارد و هم بر روزی که شب و فردا ندارد و هم بر روزی که هر حامله‌ای حمل خود را سقط کند و دیگر نزاید و هم بر روزی که بی‌مانند باشد و تمام این صفات در روز قیامت موجود خواهد بود.

﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ٥٨ لَيُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا يَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٞ ٥٩ ۞ذَٰلِكَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيۡهِ لَيَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ ٦٠ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ ٦١ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٦٢ [الحج:۵۸-۶۲]

ترجمه: و آنان که در راه خدا مهاجرت کرده سپس کشته شدند یا مردند البته خدای تعالی ایشان را روزی دهد روزی نیکو و به تحقیق خدا خود بهترین روزی‌دهندگان است(۵۸) البته بدون شک ایشان را به جایی داخل کند که آن را بپسندند و محققاً خدا دانای بردبار است(۵۹) این است وعدۀ خدا و آنکه عقاب کند به مانند آنچه به آن عقاب شده سپس بر او ستم شود البته خدا او را یاری می‌کند، محققاً خدا بخشندۀ آمرزنده است(۶۰) این (نصرت حق و قدرت حق) به جهت این است که خدا در می‌آورد شب را در روز و در می‌آورد روز را در شب و حقیقتاً خدا شنوای بیناست(۶۱) این شنوا و بینایی حق به جهت این است که خدا خود ثابت الوجود است و آنچه جز او می‌خوانند باطل و زائل است و برای اینکه او برتر و بزرگ است(۶۲).

نکات: این آیات نازل شده دربارۀ آن مهاجرینی که مضطر شدند و به زور از وطن خود صرف نظر کردند و از طرف کفار برای قتل، به ایشان حمله شد زیرا بر خورد کردند به دشمن مشترک خود در حالی که دو شب از محرم باقی بود، پس مسلمین کفار را قسم دادند که برای حرمت ماه محرم خودداری کنند، پس کفار دست بر نداشتند و لذا ایشان به دفاع پرداخته و بر کفار پیروز شدند، ولی در پیش خود خجل بودند از اینکه در ماه حرام قتال کرده‌اند، حق‌تعالی این آیات را نازل کرد برای رفع توهم ایشان و عذر ایشان را مقبول دانست [۱۷۹]. و جملۀ: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّدلالت دارد که خدا را می‌توان واجب الوجود یعنی ثابت الوجود خواند. و معنای ﴿خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَاین است که أولاً: او روزی‌هایی می‌دهد که دیگران قدرت بر آن ندارند. و ثانیاً: او اصل در رزق است و دیگران فرع و واسطۀ رزق. و ثالثاً: او از عدم روزی می‌دهد ولی دیگران از مواد مخلوق او. و رابعاً: او روزی می‌دهد بدون انتظار نفعی و دیگران به جهت توقع ستایش و یا توقع تلافی و یا برای رقت جنسی. و خامساً: دیگران به ارادۀ خدا و توجه دادن و استطاعت دادن او چیزی می‌دهند [۱۸۰]. و سادساً: روزی خدا در بهشت پایانی ندارد چنانکه فرموده: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ [۱۸۱]. و از جملۀ ﴿عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦقصاص و تلافی به مثل استفاده می‌شود.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ ٦٣ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ ٦٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡكَ تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَيُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ٦٥ وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يُحۡيِيكُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞ ٦٦ [الحج:۶۳-۶۶]

ترجمه: آیا ندیدی که خدا فرو فرستاد از آسمان آبی که زمین سبز گردید زیرا خدا دارای لطف و آگاه است(۶۳) مخصوص اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است و محققا خدا بی‌نیاز ستوده است(۶۴) آیا ندیدی که خدا تسخیر کرده آنچه در زمین است برای شما و کشتی را به امر خود در دریا جریان می‌دهد و آسمان را از سقوط بر زمین نگه می‌دارد مگر به اذن خودش. زیرا قطعاً خدا به مردم مهربان رحیم است(۶۵) و اوست که شما را زنده کرد سپس شما را بمیراند سپس شما را زنده کند به تحقیق که انسان کفران کننده است(۶۶).

نکات: حق تعالی در این آیات نشانه‌‌های قدرت خود را ذکر کرده که مشرکین موحد شوند، ولی متأسفانه در زمان ما بدتر از زمان جاهلیت شده همین کارهایی که در این آیات، خدا مخصوص خود دانسته مسلمانانِ اسمی از امام می‌دانند. خدا فرموده: ﴿أَنَّ ٱللَّهَ...وَيُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ، اینان می‌گویند: خیر، امام یمسک السماء! و یک عده به نام روضه خوان و طرفداران امام این کفریات را تزریق می‌کنند. و جملۀ: ﴿ثُمَّ يُحۡيِيكُمۡمی‌رساند نفی حیات در قبر را.

﴿لِّكُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَكًا هُمۡ نَاسِكُوهُۖ فَلَا يُنَٰزِعُنَّكَ فِي ٱلۡأَمۡرِۚ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖ ٦٧ وَإِن جَٰدَلُوكَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ ٦٨ ٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ ٦٩[الحج:۶۷-۶۹]

ترجمه: برای هر امتی (در ذبح و یا مطلق عبادات) شریعت و راهی قرار دادیم که ایشان به همان راه می‌روند پس با تو در این امر البته نزاع نکنند و به سوی پروردگارت بخوان زیرا که تو محققا به راه راستی(۶۷) و اگر با تو جدال کنند، بگو خدا داناتر است به آنچه انجام می‌دهید(۶۸) خدا حکم می‌کند بین شما در روز قیامت در آنچه اختلاف در آن داشته‌اید(۶۹).

نکات: این آیات دربارۀ گفتگوی مشرکین و مسلمین نازل شد که مشرکین می‌گفتند: شما آنچه خود ذبح می‌کنید می‌خورید و آنچه خدا می‌میراند حرام می‌دانید، خدا می‌فرماید: چون اینان لجوجند و مصالح احکام را نمی‌فهمند با اینان نزاع مکن و اگر جدال کردند بگو خدا أعلم است [۱۸۲]. و مَنسَک، اسم زمان و مکان و اسم راه آمده، یعنی محل ذبح و یا عبادت و یا مکان آن و یا زمان آن و یا راه و رسم دینی و شریعتی. در این آیه مناسب همان راه و رسم یعنی شریعت است.

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٧٠ وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَيۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖ ٧١ وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَۖ يَكَادُونَ يَسۡطُونَ بِٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ٧٢[الحج:۷۰-۷۲]

ترجمه: آیا نمی‌دانی که خدا می‌داند آنچه در آسمان‌ها و زمین است به تحقیق این در کتابی است به درستی که این برخدا آسان است(۷۰) و می‌پرستند غیرخدا و پایین‌تر از او را، آنچه را که دلیلی به آن نازل نشده و آنچه را که علمی به آن ندارند. و نیست برای ستمگران یاوری(۷۱) و چون آیات روشن ما بر ایشان خوانده می‌شود، در صورت کسانی که کافر شدند انکار را مشاهده می‌کنی نزدیک است به کسانی که آیات ما را بر ایشان می‌خوانند حمله کنند بگو آیا به بدتر از این‌ها شما را خبر دهم، آن آتش است که خدا آن را وعده داده به آنان که کافرند و بدجای بازگشتنی است(۷۲).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍ، این است که علم اینها در نزد خدا ضبط است زیرا کتاب کنایه از حفظ و ضبط است و معنی لوح محفوظ نیز همان ضبط و حفظ الهی است. و مقصود از ﴿دُونِ ٱللَّهِکه مدعوّشان و مقصودشان بوده مخلوقی است که مقام او پست‌تر از خالق باشد ما دون اللهیعنی؛ أدون من الله. ﴿مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗاو دلالت دارد که هر چیزی که از وحی راجع به او دلیلی نیست نباید خواند و نباید پرستش کرد چه پیغمبر باشد و چه مقرب و چه سنگ. و جملۀ: ﴿تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَدلالت دارد که کفار زمان جاهلیت مانند مسلمین زمان ما از شنیدن آیات قرآن متغیر می‌شدند و بدشان می‌آمد. البته آنان برای حفظ دکان بت‌پرستی خودشان و اینان برای حفظ خرافات خودشان.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡ‍ٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ ٧٣ مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ٧٤[الحج:۷۳-۷۴]

ترجمه: آهای مردم، مثلی زده شده به آن گوش دهید محققاً کسانی را که می‌خوانید غیرخدا و پائین‌تر از او، هرگز مگسی را خلق نکنند و اگرچه برای آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی را از ایشان برباید از او نرهانند و پس نگیرند، طالب و مطلوب (خواننده و خوانده شده) عاجزند(۷۳) قدر خدا را آنچه سزاوار عظمت اوست نشناختند. البته خدا توانای عزیز است(۷۴).

نکات: چون حق تعالی در آیات قبل مذمّت کرد از کسانی که بدون دلیلی غیرخدا را عبادت می‌کنند، در این آیات بیان کرده که خواندن غیرخدا نیز همان حکم را دارد زیرا خواندن و مدد خواستن از مدعوّ غیبی جز خدا چنان است که گویا غیرخدا را مانند خدا دانسته در صفات او. و در اینجا مثلی زده برای روشن شدن بندگان و می‌گوید اگر تمام مخلوق جمع شوند بخواهند مگسی را خلق کنند نتوانند یعنی این قدر عاجزند، پس شما چگونه چنین عاجزان را می‌خوانید و از آنان یاری می‌خواهید. مخفی نماند مقصود از ﴿دُونِ ٱللَّهِدر این آیه بت نیست زیرا تعبیر به ﴿ٱلَّذِينَکرده و الذین به عقلاء اطلاق می‌شود. و به اضافه اگر همۀ انبیاء و مقربین جمع شوند مگسی را نیافرینند، پس نباید ایشان را خواند به حکم همین آیه و کسانی که در رفع بلیّات و کشف آفات غیرخدا را می‌خوانند خدا را به عظمت نشناخته‌اند چنانکه در آیه تذکّر داده است.

﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ ٧٥ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٧٦[الحج:۷۵-۷۶]

ترجمه: خدای تعالی برمی‌گزیند و انتخاب می‌کند از ملائکه و از مردم فرستادگانی را، محققاً خدا شنوا و بیناست(۷۵) می‌داند آنچه در جلو ایشان و پشت سر ایشان است و به سوی خدا کارها بازگشت داده می‌شود(۷۶).

نکات: چون در آیات قبل مذمت کرده کسانی را که غیر‌خدا را می‌خوانند که مخلوق به طور کلی عاجز است، در این آیه تذکر می‌دهد که اگر‌چه خدا بعضی از فرشتگان و بعضی از افراد بشر را برای رسالت انتخاب کرده، ایشان منتخب شده‌اند برای رسالت نه برای خواندن و کشف مضرّات و قضاء حاجات، زیرا خداوند فقط به احوال همه حتی به احوال ملائکه وپیامبران واقف است وجلو و عقب ودنیا و آخرت و ظاهر و باطن ایشان و آنچه بر ایشان گذشته و آنچه بعداً خواهد گذشت را می‌داند. ﴿سَمِيعُۢ بَصِيرٞ ٧٥ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡو فقط مرجع امور خود اوست، و ﴿وَإِلَى ٱللَّهِمقدم شده بر ﴿تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ برای حصر.

به جملۀ: ﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي....و همچنین از آیه ۶۸ سورۀ قصص: ﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُو سایر آیاتی که بدین مضامین است، استدلال کرده‌اند که انتخاب و اختیار زمامدار و امام مسلمین با خداست و به اختیار مردم نیست زیرا منتخب مردم اشتباه می‌کند چنانکه منتخب حضرت موسی÷برای کوه طور که هفتاد نفر بودند تماما کافر و مورد غضب خدا شدند. ولی این استدلال صحیح نیست، زیرا می‌گوییم:

اولاً: منتخب خدا نیز اشتباه می‌کند چنانکه حضرت یونس در قضیۀ فرار از قوم اشتباه کرد و حضرت موسی در قضیۀ تغییر و تشدد بر برادرش هارون و گرفتن ریش او اشتباه کرد، و رسول خداصدر قضیۀ اذن دادن به منافقین برای عدم حضور در جهاد اشتباه کرد که خدا به او فرمود: ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ [۱۸۳]، پس اشتباه کردن دلیل بر عدم جواز انتخاب نمی‌شود. به اضافه پیامبران با اینکه به واسطۀ وحی راهنمایی می‌شوند و خدا برای ایشان رصدی از وحی و مأمورین گذاشته و می‌فرماید: ﴿يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا [۱۸۴]، با این حال در مواردی که وحی دستگیریشان نکند اشتباه می‌کنند، اما زمامدار و امامی که مورد وحی نیست چگونه اشتباه نکند؟!

ثانیاً: خدا برای انتخاب رسل ملائکه و پیامبران فرموده انتخاب به دست من است، ولی در مورد زمامدار نفرموده است. و انتخاب زمامدار را نباید قیاس به ملائکه و انبیاء نمود.

ثالثاً: این مستدلّین به این آیات، می‌خواهند استدلال کنند که علی÷را خدا برای زمامداری انتخاب کرده، به همین دلیل اشتباه نمی‌کند، در حالی که علی÷در بسیاری از موارد، چنانکه در نهج البلاغه که مورد قبول ایشان است آمده، اشتباه نموده، مثلا از نامۀ ۷۱ نهج البلاغه و تواریخ معلوم می‌شود که آن حضرت منذر بن جارود را برای جمع صدقات فرستاده و او را انتخاب کرده برای این کار و او اموال را اختلاس کرده و ملحق به معاویه شده، حضرت به او می‌نویسد: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ....» [۱۸۵]تا آخر.

و از نامۀ ۶۳ نهج البلاغه و تواریخ معلوم می‌شود که آن حضرت أبو موسی أشعری را عامل کوفه قرار داده در حالی که ابو موسی (به گمان اینها) هم منافق در آمد! و هم با حضرت مخالفت کرد! و از نامۀ ۶۱ نهج البلاغه و تواریخ معلوم می‌شود که آن حضرت کمیل بن زیاد را عامل هیت قرار داد در حالی که او مقاومت نکرد و شهر هیت را تسلیم دشمن نمود، و حضرت او را مذمت کرده است. و از نامۀ ۴۴ نهج البلاغه و تواریخ معلوم می‌شود که حضرت زیاد بن ابیه را عامل بر فارس قرار داده و اشتباه نموده است. و از نامۀ ۴۳ نهج البلاغه معلوم می‌شود که مصقلۀ بن هبیره را عامل اردشیر قرار داده و او خائن در آمد. و از نامۀ ۴۱ نهج البلاغه و رجال و تواریخ معلوم می‌شود در تعیین عبید الله ابن عباس اشتباه نموده است و همچنین طبق تمام تواریخ قیس بن سعد بن عباده را که حاکم او بر مصر بود معزول نمود و به واسطۀ عزل او و نصب محمد بن ابی بکر، مصر سقوط کرد و معلوم شد حضرتش اشتباه کرده و نباید به سخن نمّامین گوش می‌نمود. و همچنین صدها مورد دیگر که هر که خواهد تحقیق کند باید کتب مربوطه را بررسی و مطالعه کند.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩ ٧٧ وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ ٧٨[الحج:۷۷-۷۸]

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید رکوع کنید و سجده نمائید و پروردگارتان را عبادت کنيد و آنچه خیر است انجام دهید تا شاید رستگار شوید(۷۷) و در راه خدا جهاد کنید آن طوری که سزاوار او است،. او شما را برگزیده (از سایر أمم) و بر شما در دین فشار و مشقت قرار نداده (و به قدر وسع و استطاعت تکلیف نموده) کیش پدرتان ابراهیم. او شما را مسلمین نام نهاده از پیش و در این قرآن تا اینکه رسول گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم باشید. پس نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و به خدا چنگ بزنید. اوست مولی و سرپرست شما، پس خوب مولی و خوب یاوری است(۷۸).

نکات: در آیات قرآن از جمله همین آیه ارکان نماز و کیفیّت آن ذکر شده، از آن جمله رکوع و سجود که رکوع را قبل از سجود ذکر کرده است، پس رکوع مقدم بر سجود است. و معنی ﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ، این است که شما را برگزید برای عبادت، تمجید، تقدیس و تکبیر خود. و در ضمیر ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ، بعضی گفته‌اند به ابراهیم بر می‌گردد، ولی از قرینۀ کلام معلوم می‌شود به خدا بر می‌گردد یعنی خدا شما را مسلمان نامیده و این نام را برای شما انتخاب کرده هم در کتب قبلی و هم در این قرآن، زیرا ابراهیم در قرآن نام مسلمان بر کسی نگذاشته است، و به قرینۀ ﴿وَفِي هَٰذَاکه در قرآن باشد معلوم می‌شود خدا این نام را برای مسلمین انتخاب کرده پس مسلمین باید نام اسلام را تبدیل به نام مذاهب نکنند و همه در این نام متحد باشند و به وحدت برسند و به آن افتخار کنند نه اینکه نام مذهب روی خود بگذارند و بدین وسیله ایجاد تفرقه کنند.

[۱۶۹] نگا: تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۳/۳). [۱۷۰] نگا: معالـم التنزیل، بغوی (۵/۳۶۵)؛ و سیوطی در الدر الـمنثور (۶/۸) و آن‌را به ابن أبی حاتم نسبت می‌دهد. [۱۷۱] برگرفته از تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۳/۱۳). [۱۷۲] «ستایش خدائی را که وعدة خود را نسبت به ما راست نمود.» [الزمر: ۷۴]. [۱۷۳] «و پایان دعای ایشان این است که الحمدلله رب العالیمن.» [یونس: ۱۰]. [۱۷۴] این احتمال صحیح نیست چراکه صفت در معرفه و نکره تابع موصوف است. [۱۷۵] نگا: تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۳/۳۹). [۱۷۶] نگا: تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۳/۴۹). و همچون این حدیث را أحمد در الـمسند (۵/۲۶۵، ش: ۲۲۳۴۲) روایت کرده و محقق آن شعیب ارنؤوط می‌گوید: این روایت در مرتبه ضعیفٌ جدًّا می‌باشد. و طبرانی در الکبیر (۸/۲۱۷)، ش: (۷۸۷۱)؛ و هیثمی در مجمع الزوائد (۸/۲۱۰) می‌گوید: راویان آن، راویان الصحیح می‌باشد جز أحمد بن خلید حلبی که ثقة است. و بخشی از آن‌را حاکم در الـمستدرک (۲/۲۸۸، ش: ۳۰۳۹) از أبی أمامة روایت نموده و می‌گوید: بنا بر شرط مسلم صحیح است و شیخین آن‌را تخریج نکرده‌اند. و ذهبی در التلخیص با وی موافقت کرده است. [۱۷۷] «و این چنین قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنانی(از) شیاطین انس و جن.» [الأنعام: ۱۱۲]. [۱۷۸] «و بدینگونه قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از گناه‌کاران.» [الفرقان: ۳۱]. [۱۷۹] نگا: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن (۱۲/۹۰). [۱۸۰] مولف این موارد پنجگانه را از تفسیر الکبیر، فخر رازی (۲۳/۵۷-۵۸) به صورت خلاصه و کوتاه آورده است. [۱۸۱] «به تحقیق این است روزی ما که برای آن پایانی نیست.» [ص: ۵۴]. [۱۸۲] گفته می‌شود: نَسَک منسک قومه، زمانی که قومش مذهب او را اختیار کنند. [۱۸۳] «چرا إذن توقف به ایشان دادی» [التوبة: ۴۳]. [۱۸۴] «می‌فرستد و می‌گمارد از جلو و از عقب او نگهبانی» [الجن: ۲۷]. [۱۸۵] «اما بعد، نیکی پدرت مرا در مورد تو فریب داد و گمان می‌کردم تو نیز راه و روش او را پیروی می‌کنی.»