آیا آثار پیامبر جدر عصر حاضر باقی ماندهاند تا بدانها تبرک جست؟
قبل از جواب این پرسش لازمست چند نکته را متذکر شویم:
- اولا آثاری که بعد ازفوت پیامبر جاز ایشان به جای مانده است، بنا بر آنچه در صحیح بخاری از عمروبن الحارث سآمده است که گفت: «مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ ج عِنْدَ مَوْتِهِ دِرْهَمًا وَلا دِينَارًا وَلا عَبْدًا وَلا أَمَةً وَلا شَيْئًا إِلاَّ بَغْلَتَهُ الْبَيْضَاءَ وَسِلاحَهُ وَأَرْضًا جَعَلَهَا صَدَقَةً» [۹۴]. «یعنی: رسول الله جهنگام وفاتش، نه درهم و دیناری، نه غلام و كنیزی و نه چیز دیگری، از خود بجا گذاشت. فقط قاطر سفید و اسلحهاش و زمینی كه آنرا هم صدقه كرده بود، از وی باقی ماند». و شکی نیست که این حدیث دلالت بر کم بودن ادواتی است که از پیامبر ج بجای مانده است.
- ثانیا خبرهای متعددی بعد ازعصر صحابه و تابعین شوجود دارد مبنی بر تبرک بعضی از خلفا و علما و صالحان به آثار پیامبر ج [۹۵]هر چند بعضی از این اخبار صحیح نیستند [۹۶].
- ثالثا بسیاری از آثار پیامبر ج در طی ایام و قرون به سبب جنگها و فتنهها ازبین رفتهاند، ازجمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- در صحیح بخاری و مسلم از عبدالله بن عمر سآمده است که گفت: «اتخذ رسول الله ج خاتما من ورق، فکان فی یده، ثم کان في ید ابی بکر، ثم کان في ید عمر، ثم کان في ید عثمان، حتی وقع منه فی بئر أریس، نقشه – محمد رسول الله-» [۹۷]. یعنی: «رسول الله جانگشتری از نقره برای خود ساختند- که نقش محمد رسول الله بر آن بود- سپس آن انگشتری را در دستان(مبارک) خود گذاشتند، سپس (بعد از وفات پیامبر) در دستان ابوبکر بود و بعد از آن در دستهای عمر و عثمان بود، تا اینکه در زمان عثمان در چاه اریس [۹۸]افتاد».
۲- از بین رفتن عبا و عصای پیامبر ج در آخر خلافت عباسی به دلیل آتش زدن بغداد توسط تاتار [۹۹].
۳- انتقال کفشهای منسوب به پیامبر ج به دمشق درسال۸۰۳ ه. ق به دلیل فتنه تیمور لنگ [۱۰۰].
۴- وصیت نمودن کسانیکه یکی از آن آثار را نزد خود داشتند، به اینکه، بعد از مرگشان وی را با آن کفن کنند.
۵- اگر از جنس پارچه بود - و یا با او دفن کنند، مثل کسی که موی پیامبر ج را در نزد خود داشت [۱۰۱].
- رابعا: دیده میشود که در بسیاری از سرزمینهای اسلامی و در عصر حاضر کسانی مدعی داشتن موهایی منسوب به پیامبر ج هستند [۱۰۲]حتی گفته شده که در قسطنطنیه در سال ۱۳۲۷ قمری، حدود ۴۳ عدد از تارهای موی پیامبر ج نگهداری میشده است. و بعدها ۲۵ تار آن هدیه داده شده و ۱۸ تار آن باقی ماند [۱۰۳]. لذا صاحب کتاب «الآثار النبویة» بعد از ذکر خبرهایی مربوط به تبرک با موی پیامبر ج در کتاب خود، مینویسد: «چنانچه موهایی که متعلق به پیامبر ج بوده و بین اصحاب تقسیم شده بودند و بعدها در بین مردم دست به دست میگشت سالم مانده باشند، باز غیر از این نیست که تشخیص درستی (تعلق آن موها به پیامبر ج) آن سخت است» [۱۰۴].
حتی دستهای از مردم به حفظ موهای منسوب به پیامبر ج در صندوقها و پارچههای حریر نمودهاند [۱۰۵]. و در بعضی از مناطق طی مراسم و طریقهای خاص، یک یا چند بار در طول سال آنها را خارج میکنند. مثلا در روزهای بیست و هفتم رمضان و نیمه شعبان [۱۰۶]. «که از جمله بدعات میباشند».
البته شکی نیست که این تبرک، و با این طریقه، و لو اگر آن موها نیز متعلق به پیامبر ج باشند، مخالف روش سلف صالح این امت است.
بنابراین با توجه به نکات فوق، چنانچه اکنون ادعا شود که، نزد بعضی اشخاص یا در بعضی مکانها آثار پیامبر ج مانند مو یا کفشها یا امثال آنها نگهداری میشود، جای شک بوده و قابل اطمینان نیست. و لازم است برای اثبات انتساب آنها به پیامبر ج دلیل قاطع ارائه شود. ولی هرگز چنین دلیل قاطعی وجود ندارد.
در پاسخ به سوال گذشته این قول شیخ ناصرالدین البانی /گویای مطلب است: «ما میدانیم آثار پیامبر جاز قبیل لباس، و مو، و یا سایر اشیایی که از ایشان بجای مانده است، نابود شدهاند، و برای احدی امکان اثبات یکی از آنها به صورت قطع و یقین وجود ندارد» [۱۰۷].
و در ادامه مینویسد: «چه بسا با گذشت بیش از ۱۴قرن از این آثار، و امکان دروغ در ادعای نسبت دادن آن به پیامبر ج برای رسیدن به بعضی اهداف، بسان جعل احادیثی باشد که به پیامبر ج به دروغ نسبت دادهاند» [۱۰۸].
«والاترین تبرک به پیامبر ج، تبعیت از اقوال و افعال و اقتدای به منهج ظاهری و باطنی اوست و به راستی که در این تبرک خیر و سعادتی بزرگ نهفته است. ابن تیمیه /میگوید: «هنگامی که پیامبر ج برکت خود را به اهل مدینه تقدیم نمود، آنها به وی ایمان آوردند و از وی اطاعت کردند. پس به برکت آن(ایمان و اطاعت) سعادت دنیا و آخرت را بدست آوردند، بلکه هر مومنی به پیامبر ج ایمان آورد و ازوی پیروی نماید، برکت پیامبر ج به وی میرسد» [۱۰۹].
[۹۴] بخارى:۲۷۳۹. [۹۵] برای شناخت این خبرها به کتاب"الآثار النبویة" احمد تیمور پاشا مراجعه نمایید. [۹۶] مثلا احمد تیمورپا شا صاحب "الآثارنبویه" صفحه ۷۸، بعد ازآنکه ذکرمی کند آثارمنسوب به پیامبرع وغیراو را به قسطنطنیه مرکزخلافت عثمانی میبرند، مینویسد: «پوشیده نیست که بعضی ازآن آثاراحتمالاٌ سالم مانده باشند، هرچند که من هرگز درمورد اثبات یا نفی آن ازیکی ازثقات چیزی ندیدم، وخداوند پاک ومنزه بدانها آگاهتراست. »(الآثار النبویة صفحه ۷۸). [۹۷] بخاری ۷/۵۳- مسلم ۳/۱۶۵۶. [۹۸]چاه معروفی از چاههای مدینه در نزدیکی مسجد قباء. و به مردی یهودی بنام اریس نسبت داده شده است. (وفاءالوفا باخبار دار المصطفی ۳/۹۴۳). [۹۹] الآثارالنبویه احمد تیمورپاشا صفحه ۲۷الی ۳۰. [۱۰۰] فتح المتعال فی مدح النعال الأحمد بن مهدالمتری صفحه ۳۶۳ باختصار. [۱۰۱] الآثارالنبویه احمد تیمورپاشا صفحه ۸۲-۸۴. [۱۰۲] (ازجمله این مکانهایی که چنین ادعاهایی شده است درقاهره، دمشق، بیت المقدس، عکی وحیفی میتوان نام برد. [۱۰۳] الآثارالنبویة ص ۹۱. [۱۰۴] الآثارالنبویة صفحه ۱۸۲. [۱۰۵] منبع سابق ص ۹۱. [۱۰۶] تبرك الصاحبه بآثار رسول اللهج-محمد طاهر الکردی صفحه ۵۸-۶۰. [۱۰۷] التوسل، انواع و احکام آن صفحه ۱۴۶. [۱۰۸] تبرک انواع واحکام آن صفحه ۲۶۰. [۱۰۹] مجموع الفتاوی ابن تیمیه ۱۱/۱۱۳.