شبههی مخالفان و رد آن:
کسانی که قائل به تبرک جسم و آثار صالحان هستند، دلیل خود را بر جواز آن، قیاس به پیامبر جذکر میکنند و این درحالیست چنانکه گذشت چنین قیاسی صحیح نیست [۲۵۴].
و همچنین به آیهی ۲۴۸ سورهی بقره استناد کردهاند آنجا که الله تعالی میفرماید: ﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِيُّهُمۡ إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٤٨﴾[البقرة: ۲۴۸]. یعنی: «و پیامبرشان بدیشان گفت در حقیقت نشانه پادشاهى او این است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازماندهاى از آنچه آل موسى و آل هارون [در آن] بر جاى نهادهاند در حالى كه ملائک آن را حمل مىكنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشید براى شما در این [رویداد] نشانهاى است».
و اظهار داشتهاند که این آیه دلالت بر تبرک به بقایا و آثار صالحان دارد. در جواب این شبهه باید گفت که: اولاً مفسرین در مورد لفظ «بَقِيَّةٌ» اختلاف نظر دارند. بعضی از مفسرین گفتهاند که (منظور از آن) عصای موسی و هارون، لباس و تکههای الواح تورات است. و بعضی گفتهاند فقط عصا و کفش بوده است و نیز گفتهاند که سکینه به معنی «آنچه که باعث تسکین نفوس میشود»، بوده و تابوت را به معنای صندوق معنی کردهاند [۲۵۵].
ثانیا: منظور از آل موسی و آل هارون، خود موسی و هارون است و وارد شدن لفظ «آل» به خاطر بالا بردن شأنشان است [۲۵۶]و گفتهاند منظور از انبیاء، همان فرزندان یعقوب هستند زیرا آنها از ذریهی یعقوب میباشند [۲۵۷]. پس بر این اساس، بقایا ﴿وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ﴾اشاره شده در این آیه، فقط خاص انبیاء است نه غیر آنها و همچنان که قبلاً در قسمت تبرک مشروع به آثار و ذات پیامبر جذکر کردیم، تبرک به آثار انبیاء – غیر از آثار مکانی- کاملاً مشروع است. بنابراین در این آیه دلیلی بر جواز تبرک به بقایا و آثار اولیاء و صالحان (غیر از انبیاء) وجود ندارد و کسی که گمان میبرد آیه فوق دلالت بر جواز چنین تبرکی دارد به راستی که از متشابهات قرآن پیروی کرده و خود را در فتنه و جهالت انداخته است [۲۵۸].
و باز به یک حکایت تاریخی استناد کردهاند؛ از ربیع بن سلیمان [۲۵۹]روایت شده است که: امام شافعی وی را مأمور کرد تا از مصر کتابی را نزد امام احمد حنبل در بغداد ببرد، در این کتاب نوشته بود که وی (امام شافعی) در خواب پیامبر جرا دیده و به او امر کرده است به احمد بشارت دهد که خداوند به زودی وی را در مورد «خلق قرآن» [۲۶۰]امتحان خواهد نمود، و خداوند وی را پیروز و علم وی را تا روز قیامت مرتفع مینماید. (بعد از اینکه ربیع آن کتاب را به امام احمد رساند) امام احمد یکی از لباسهایش را به عنوان بشارت به ربیع میدهد، موقعی که ربیع به مصر بازگشت امام شافعی به آن لباس تبرک جست [۲۶۱].
اما این حکایت صحیح نیست. امام ذهبی /در کتاب «سیر اعلام النبلاء» میگوید: «آنچه ربیع روایت کرده است که شافعی وی را همراه کتابی به سوی احمد بن حنبل روانه کرده است صحیح نبوده» [۲۶۲]و آنچه که کلام امام ذهبی را تأیید میکند آنست که خطیب بغدادی در کتاب خود؛ «تاریخ بغداد» از ربیع بن سلیمان اشارهای نکرده است درحالیکه خطیب شرح حال کلیهی افراد مشهور که وارد بغداد شدهاند، را در کتاب خویش خالی نگذاشته است و این را نیز میدانیم که ربیع بن سلیمان مشهور بوده است. و با تامل در سند این روایت معلوم میگردد که شخصی بنام «ابا عبدالرحمن محمد بن الحسین السلمی» وجود دارد که امام ذهبی /در مورد او میگوید: «در روایت حدیث قوی نبوده و در کتابهای خود احادیث و حکایات موضوعی را آورده است» [۲۶۳]. و محمد بن یوسف القطان نیشابوری در مورد او میگوید: «وی غیر ثقه میباشد و احادیثی برای صوفیه وضع میکرده است» [۲۶۴]. و ما بقی طرق این حکایت، بعضا منقطع و بعضا دارای راویان ناشناس است [۲۶۵].
و حتی این حکایت و مانند آن بر فرض محال صحیح باشند، هیچ حجتی بر مسلمانان نیست چرا که ما قبلاً با دلایل محکم ثابت نمودیم که تبرک به ذات و آثار، مخصوص پیامبران است.
[۲۵۴] به بخش اول همین رساله مراجعه کنید. [۲۵۵] تفسیر ابن کثیر ۱/۳۰۲- تفسیر طبری ۲/۶۱۵- فتح القدیر شوکانی ۱/۲۶۵. [۲۵۶] فتح القدیر شوکانی ۱/۲۶۵ زاد المسیر ابن جوزی ۱/۲۹۶. [۲۵۷] فتح القدیر ۱/۲۶۵. [۲۵۸]. الإجابة الجلیة علی الأسئلة الکویتیة – شیخ حمد تویجری صفحه ۱۸ با اختصار. [۲۵۹] ربیع بن سلیمان بن عبدالجبار ابو محمد مرادی مصری- فقیه و یار امام شافعی و ناقل علم وی بوده. متوفی ۲۷۰ قمری. (سیر اعلام النبلاء ۱۲/۵۸۷). [۲۶۰] اهل سنت و جماعت بر این اعتقاد است که قرآن مخلوق نیست. [۲۶۱] تاریخ دمشق ابن عساکر ۷/۲۷۰. [۲۶۲] سیر اعلام النبلاء ۱۲/۵۸۷. [۲۶۳] سیر اعلام النبلاء ۱۷/۲۵۰. [۲۶۴] تاریخ بغداد ۲/۲۴۸. [۲۶۵] التبرك انواعه واحکامه ص ۳۸۷.