مقدمه
﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ يُحِيطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا يَأۡتِهِمۡ تَأۡوِيلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ ٣٩﴾[یونس: ۳٩].
«.... چیزی را دروغ شمردهاند که علم آن را فراگیر نشدهاند و تاویلش بدیشان نرسیده است، پیشینیان نیز بدینگونه تکذیب کردند پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود»؟!.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای بیهمتا را سپاسگزاریم که ما را به شرف توحید و افتخار اسلام رهبری کرد و با بعثت محمدجبر ما منّت نهاد.
بخش دوم از کتاب «خیانت در گزارش تاریخ» که اینک در برابر شما قرار دارد بنا بعللی مدتی بتاخیر افتاد و از این بابت از خوانندگان محترم پوزش میخواهم.
این کتاب روی هم رفته به چهار بخش تقسیم میگردد و هر بخش در یک مجلّد جای میگیرد. دو بخش از آن با رویدادهای پیش از هجرت، پیوند دارد و از اساس نبوت رسول اکرمجو احوال شخصی آن حضرت دفاع میکند و دو بخش دیگر مربوط به حوادث پس از هجرت است و بیشتر، دفاع از مشی سیاسی و اجتماعی رسول خداجرا برعهده دارد و به طور کلّی این کتاب از سیره عطر آگین خاتم پیامبرانجبصورتی گسترده جانبداری میکند.
برخی از فضلاء مایل بودند که اینجانب بجای گستردن مباحث، دایره سخن را محدودتر کنم و به طور فشرده پاسخی به کتاب ۲۳ سال بدهم تا کسانی که با خواندن آن کتاب در شبهه افتادهاند آسوده خاطر شوند. ولی بنظر من باید کاری کرد که کتابهایی از قبیل ۲۳ سال اساساً نتوانند در جامعه ما رخنه یابند و اذهان را پریشان سازند. چاره این کار نیز آنست که اطلاعات صحیح و وسیعی از سیرت پیامبر اکرمجو حقیقت اسلام در اختیار مردم قرار گیرد تا سطح آگاهی جامعه نسبت به مسائل اسلامی بالاتر رود و در نتیجه، بساط دروغپردازی و خیانت در نقل تاریخ بر چیده شود در غیر این صورت با گذشت زمان پیوسته باید در انتظار ۲۳ سالهای تازه و دروغهای جدید بود!.
بعلاوه سالهاست که برخی از خاورشناسان یهودی و مسیحی یا کاملاً بیدین، از افتراهای گوناگون درباره پیامبر اکرم و قرآن مجید کوتاهی نورزیدهاند؟ و متاسفانه کمتر دیدهایم کسی به ایشان پاسخ دهد و از راه تحقیق و برهان به رد تهمت و بهتان پردازد. اینجانب نقد کتاب ۲۳ سال را دستاویزی قرار دادهام تا به آثار گلدزیهر و پطروشفسکی و بلاشر و امثال ایشان نیز پرداخته باشم و از اینرو کتاب «خیانت در گزارش تاریخ» تنها نقد کتاب ۲۳ سال نیست و وظیفه دیگری هم برعهده دارد.
در بخش حاضر از کتاب، دو مسئله بیش از هر چیز مورد توجه من بوده است. یکی اثبات بیمایگی نویسنده ۲۳ سال و اشتباهات و تناقضهای او. و دیگری تحریف و خیانت وی در آثار و روایات تاریخی. امیدوارم پژوهشگران جوان و تازه کار مسلمان، از موضوع نخستین راه و رسم بحث عامی را فرا گیرند و در برابر دشمنان حقیقت همواره با سلاح برهان ایستادگی کنند. اما موضوع دوم که نقطه عطف کتاب است مخصوصاً باید مایه هشیاری کسانی باشد که میشنویم در خارج از ایران به تقلید از ۲۳ سال، کتاب و رساله مینویسند!.
اجازده بدهید این موضوع را اندکی توضیح دهم. نویسنده ۲۳ سال چنانکه در بخش نخستین از همین کتاب نشان دادهایم غالباً آثار تاریخی را با کمال جسارت تحریف میکند تا به مقصود خود دست یابد! مثلاً در صفحه ۱۱۰ از کتابش مینویسد:
«ابورهم غفاری یکی از صحابه است. در یکی از غزوات در صف پیغمبر مرکب میراند. مرکب آنها برحسب اتفاق به یکدیگر نزدیک شد بطوریکه کفش زمخت او به ساق پیغمبر خورد و متألّمش ساخت. آثار خشم بر او ظاهر شد و با تازیانه بر پای ابو رهم زد»!!.
نویسنده با این دروغ ناجوانمردانه، پیامبر ارجمند اسلام را مردی پرخاشگر و بیرحم معرفی میکند، بدون آنکه کمترین سند و مدرکی درباره حادثۀ مذکور ارائه دهد! اما با مراجعه به «سیرة ابن هشام» پرده از خیانت نویسنده برداشته میشود و در آنجا از قول ابو رهم غفاری میخوانیم:
«من در غزوه تبوک با پیامبرجهمراه بودم و شبی نزدیک پیامبر مرکب میراندم و به جایی بنام اخضر رسیده بودیم. در آن هنگام خواب سبکی مرا میگرفت و من میکوشیدم خود را بیدار نگاه دارم و مرکب من به مرکب پیامبرجنزدیک شده بود و این نزدیکی مرا نگران میکرد و بیم داشتم آسیبی به پای پیامبر که در رکاب بود برسد، از اینرو کوشیدم تا مرکب خود را از پیامبرجدور کنم. ناگهان در راه و به هنگام شب خواب بر چشم من چیره شد و مرکبم با مرکب پیامبر و پای او که در رکاب بود بخورد کرد و من از خواب بیدار نشدم مگر آنکه شنیدم پیامبر گفت: اوه! گفتم: ای پیامبر خدا برای من آمرزش بخواه. پیامبرجفرمود: حرکت کن و از من درباره گروهی از بنی غفار که عقب مانده بودند (و در این سفر نیامدند) شروع به پرسش کرد».
«.... فَزَاحَمَتْ رَاحِلَتِي رَاحِلَةَ رَسُولِ اللَّهِجفِي الْغَرْزِ فَأَصَابَتْ رِجْلَهُ، فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ إِلا بِقَوْلِهِ:"حَسِّ"، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَغْفِرْ لِي، فَقَالَ:"سِرْ"، فَطَفِقَ النَّبِيُّجيَسْأَلُنِي عَمَّنْ تَخَلَّفَ مِنْ بني غِفَارٍ» [۱].
این نمونهای از تحریف و تغییر اسناد تاریخی است که در کتاب ۲۳ سال بنظر میرسد و این قبیل خیانتها در کتاب نامبرده به فراوانی دیده میشود.
اینک میشنویم که دشمنان اسلام چنین کتاب رسوا و خائنانهای را دستمایه قرار دادهاند و بر مبنای آن در اروپا رسالهها مینگارند! چنانکه یکی از این رسائل جاهلانه را برخی از دوستان برای من فرستادهاند و شگفتا که بلحاظ خیانت در اسناد و تحریف اخبار، کپیهای از کتاب ۲۳ سال شمرده میشود!.
جای دارد نویسندگان بیاطلاع این جزوهها بدانند که کتاب ۲۳ سال فاقد هرگونه ارزش علمی و تاریخی است و طشت رسوایی آن از بام افتاده! پس با اعتماد به کتاب مزبور، نابخردانه خود و آثار خویش را آلوده نکنند که بتوفیق خدای بزرگ، قلم از دست خدمتگزاران اسلام نیافتاده و «لسان سعدی در کام و ذوالفقار علی÷در نیام است»!.
ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم
تجریش: ۱۴۰۴ هجری قمری
مصطفی حسینی طباطبائی
[۱] سیرة ابن هشام، القسم الثانی، صفحه ۵۲۸-۵۲٩.