خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

معجزه

معجزه

نویسنده ۲۳ سال در آستانۀ فصل هجرت، رویدادهای تاریخی را بکنار نهاده و از «معجزه» و بویژه «اعجاز قرآن» سخن بمیان می‌آوَرد! وی در این زمینه اوّلاً کوشش می‌ورزد تا بکمک آیات قرآن نشان دهد که پیامبر اسلامججز قرآن، معجزه‌ای نداشته است! و ثانیاً تلاش می‌نماید تا ثابت کند که قرآن مجید از اغلاط لفظی و معنوی، مصون و بر کنار نیست! بامید آنکه از این رهگذر، قداست قرآن کریم را انکار کند و وابستگی آن را به وحی الهی، ناموجّه نشان دهد! باید دانست که سیره‌نویس ناتوان، صعود بر قلّه‌ای را هدفگیری کرده که دشمنان قویتر، نصیبی جز سقوط از آن نداشته‌اند! و بقول قرآن مجید:

﴿فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِينَ ١١٩[الأعراف: ۱۱٩].

«در آنجا مغلوب شدند و از آنجا سرافکنده باز گشتند»!.

شگفتا! نویسنده‌ای که هنوز «اوّلیّات زبان عرب» را بدرستی نمی‌داند چگونه پای از گلیم خود بیرون می‌نهد و بر اعجاز قرآن و بلاغت آن طعنه می‌زند!!.

باری، هرچه هست اینجا سقوط گاه خود او است که: «مَن صارَعَ الحَقَّ صُرِعَ». «هر کس با حق پنجه در افکند بر زمین می‌خورد».

ما در بخش نخستین از این کتاب درباره معجزات پیامبر اسلامجسخن گفتیم و نشان دادیم که بگواهی قرآن کریم و گزارش‌های متواتر، پیامبر اکرمجمعجزاتی چند داشته است و باز گفتنِ آن سخنان را در این مقام لازم نمی‌بینیم امّا چون نویسنده ۲۳ سال، به نیّت تکرار مکرّر! زحمت کشیده! و شبهاتی را از کتب برخی مسیحیان لبنان استخراج کرده است! ناگزیر در این فصل به پاسخ آنها می‌پردازیم و امیدواریم که خوانندگان از طرحِ مجدّدِ این مسئله، احساس خستگی نکنند که اگر غبار ملالتی در این راه بر خیزد مسؤولیّتش بر عهده نویسنده ۲۳ سال است!.

نویسنده در آغاز فصل معجزه چنین می‌نگارد:

«برای یک ایرانی که از در و دیوارش معجزه می‌بارد و هر امامزاده‌ای (حتّی مجهول النّسب) پیوسته معجزه می‌کند، از مرور به قرآن به شگفت می‌افتد که اثری از معجزه در آن نیست....»!.

می‌توان گفت یکی از معجزاتی که ضمن دوران پهلوی در ایران باریده! وجود جناب سیره‌نویس است که پس از یک عمر قلمزنی و شهرت بسیار در کار نویسندگی، گاهی جمله‌های پارسی را نمی‌تواند بدرستی اداء کند! ملاحظه فرمایید در آغاز سخن خود می‌نویسد: «برای یک ایرانی ...». سپس، خبرِ این مبتدا را چنین می‌آورد: «از مرور به قرآن به شگفت می‌افتد»! اگر سخن او را خلاصه کنیم و «نهاد» و «گزاره» را در گفتارش بهم نزدیک نماییم، سخن وی بدین صورت جلوه‌گر می‌شود:

«برای یک ایرانی از مرور به قرآن به شگفت می‌افتد»!!.

حقّا که سیره‌نویس گمنام! در سِباق بلاغت از سِیاق «سعدی شیرازی» گوی سبقت ربوده! و «سَحبان وائِل» [۱۳۸]را مات و مبهوت ساخته است!.

از بحث الفاظ که بگذریم و به ادّعای نویسنده باز گردیم، هم کسی را که از قبور مردگان معجزه می‌طلبد و هم سیره‌نویسی را که در قرآن اثری از معجزه نمی‌یابد! هر دو را گمراه می‌شمریم و بحکم: «الجاهِلُ إمّا مُفرِطٌ وإمّا مُفَرِّطٌ» [۱۳٩]! یکی را گرفتار «غُلُوّ» و دیگری را مشمول «تقصیر» می‌بینیم. قرآن، خود معجزه زنده خدا است که با نظام بدیع ادبی و عددی و با کمال حکمت و هدایتی که حائز است نمایانگر وحی الهی شمرده می‌شود بویژه که آورنده‌‌اش بر کنار از تحصیل دانش بوده و در میان مردمی بت‌پرست و گمراه و دور از تمدّن می‌زیسته است و عجب آنکه با وجود ۱۴ قرن دعوت به «همانندسازی» همواره آن را یگانه و فرد و بی‌نظیر می‌یابیم.

امّا ذکر دیگر معجزات و آیات خدا که در تأیید پیامبر اسلامجظاهر شده در قرآن کریم و هم در کتب تاریخ و سیره دیده می‌شود. از «اخبار غیبی» و «رَمیِ الهی» و «مدد فرشتگان آسمانی» که در آیات شریفه [۱۴۰]آمده تا «تنیدن تار بر غار» و «اجابت دعا در استِسقاء» و «تکثیر طعام برای اصحاب کِرام» و جز اینها که در آثار صحیحه رسیده است [۱۴۱]. پس سیره‌نویس بی‌نام و نشان! نه قرآن را به دقّت خوانده و نه از گزارش‌ها و اختبار تاریخی، اطّلاع صحیحی دارد و نه مراد خود را بدرستی می‌تواند اداء کند! زیرا جمله: «از مرور به قرآن به شگفت می‌افتد که اثری از معجزه در آن نیست»! هرگز مقصود نویسنده را نمی‌رساند چرا که وی در صدد بر آمده تا اظهار دارد: «اثری از معجزات پیامبر اسلامجدر قرآن نیست»! چنانکه از سخنان دیگرش فهمیده می‌شود، امّا همانگونه که می‌بینید ادّعای خویش را بصورت کلّی و مطلق عرضه می‌کند! با اینکه قرآن مجید، مملو از ذکر معجزاتی است که به اذن خدا در تأیید پیامبران حق، ظاهره شده چون: «تبدیل عصا به اژدها» و «ید بیضا» و «شکافتن دریا» و «احیاء موتی» و جز اینها!.

پس با وجود این همه دانش و کمال! پر حرفی و تکرار جز افزایش اغلاط و مایه ملال چه ببار می‌آورد؟ بقول عرب: أَفرَطَ فَأَسقَطَ! هر چند زیادتر می‌گوید بیشتر به خطا در می‌افتد!.

[۱۳۸] سحبان، یکی از فصیحان بزرگ عرب در دوره اسلامی بوده است که در سخنوری به او مثل می‌زنند. وفاتش را در سال ۵۴ هجری نوشته‌اند. [۱۳٩] نادان، یا زیاده‌روی می‌کند و یا کوتاهی می‌ورزد!. [۱۴۰] در بخش نخستین از این کتاب آیاتی را که بر این رویدادها دلالت دارند آوردیم (به صفحات ۲۰۰-۲۰۳ و ۲۱۸-۲۲۰ نگاه کنید). [۱۴۱] پیامبر اکرمجبهنگام هجرت از مکه بمدینه همین که با ابوبکر در غار «ثور» پنهان گشت، تاری انبوه بسرعت بر مدخل غار تنیده شد بطوریکه امیه بن خلف در آستانه غار بدیگر دشمنان پیامبر گفت: «ما اربُکُم الی الغار؟ ان فیه لعنکبوتاً اقدم من میلاد» محمدج: چه نیازی به ورود در غار دارید؟ عنکبوتی در اینجا بسر می‌برد که پیش از تولد محمّد در غار بوده است! (یعنی: با وجود این تار کهنه و انبوه، ممکن نیست محمّد پیش از ورود ما به غار وارد شده باشد!) از این‌رو دشمنان پیامبر که تا آستانه غار به تعقیب آن حضرت آمده بودند همگی بازگشتد! و نیز در خشکسالی مدینه بمحض آنکه پیامبر بخواهش مؤمنان برای ریزش باران دعا کرد هنوز مردم پراکنده نشده بودند که ابرها از اطراف افق گرد آمده و باران شدیدی باریدن گرفت. و همچنین بدعای آن حضرت از غذای مختصری، گروه بسیاری خوردند و از اندک آبی در دست مبارکش، جمعیت زیاید سیرآب شدند. برای دیدن مدارک این گزارش‌ها، به کتب ذیل نگاه کنید: السّیرة النبویة (سیره ابن کثیر) ج ۲، ص ۲۳٩. السیرة الدّحلانیّه (در حاشیه السیرة الحلبیة) جزء ۱، ص ۳۳۰. السیرة الحلبیة جز ۲، صفحه ۳۸ تا ۴۰ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۳۴ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۱۲. السیرة النبویة (سیره ابن هشام) قسم ۲ ص ۲۱٧. طبقات ابن سعد، جزء ۱، قسم ۱ ص ۱۵۵-۱۵۶ البدایة والنهایة ج ۳، ص ۱٩۲-۱٩۳ مسند احمد ج ۳، ص ۳٧٧ و مآخذ فراوان دیگر.