خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

افتراح معجزات!

افتراح معجزات!

اهل تفسیر عقیده دارند که آیات و نشانه‌هایی که مشرکان قریش از پیامبرجمی‌خواستند (و در سوره یونس و رعد و عنکبوت و طه، از قول ایشان بازگو شده) از «آیات مقترحه» بوده است! یعنی از معجزاتی بود که خود ایشان آنها را پیشنهاد می‌کردند و قرآن مجید در سورۀ فرقان و إسراء از درخواست نابخردانه مشرکان یاد نموده و پاسخ کافی به آنان داده‌است پس دیگر پافشاری حضرات! مورد نداشت و جز سماجت و لجاجت چیزی ر ا نشان نمی‌داد و قرآن مجید نیز برای نمایان ساختن همین روحیه در ایشان، درخواستِ مکرر آنان را نقل می‌کند. بنابراین، مقصود از عبارت: ﴿فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ[یونس: ۲۰]. (که در مقطع آیه ۲۰ از سوره یونس می‌خوانیم) به انتظار معجزه نشستن نبوده است بلکه این تعبیر، در حقیقت تهدیدی را بهمراه دارد و وعیدی را در فحوای کلام می‌رساند چنانکه طبری در این باره می‌نویسد: «فَانتَظِرُوا أَیُّها القَومُ قَضاءَ اللهِ بَینَنا بِتَعجیلِ عُقُوبَتِه لِلمُبطلِ مِنّا وإظهارِهِ المُحِقَّ عَلَیه» [۱۶۵].

یعنی: «بگو ای قوم! چشم براه باشید تا خدا میان ما داوری کند و اهل باطل را هر چه زودتر به کیفر رساند و اهل حق را فیروزی بخشد (که من نیز در انتظارم)».

آنگاه طبری می‌نویسد: «فَقَضی بَینَهُم وبَینَهُ بِأَن قَتَلَهُم یَومَ بَدرٍ بِالسَّیف». یعنی: «خدا میان ایشان و پیامبرشجداوری کرد و قضای الهی آنها را محکوم فرمود تا در جنگ بدر به شمشیر کشته شوند».

و بنظر من، این تفسیر با آنچه پیش از این آوردیم قابل جمع است زیرا که روز بدر، روز ظهور معجزات و بروز تأییدات خدا نیز بوده است چنانکه در بخش نخستین گذشت بعلاوه، این معنا با معجزه دیگری که در سوره صافات به اشارت آمده هیچ منافات ندارد. جز آنکه بر این تفسیر ممکن است خرده‌ای گرفت و گفت که در عبارت: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞبه اصطلاح اهل ادب: نکره در سیاق نفی آمده که افادۀ عموم می‌کند، پس از کجا می‌گویید مقصود از این آیت، همان آیات مقترحه بوده است؟!.

زمخشری در «تفسیر کشّاف» بدون آنکه اصل شبهه را بمیان آورد، مسئله را بدینگونه حلّ می‌کند: «أرادوا آیَةً من الآیاتِ الَّتی کانوا یَقتَرِحونَها وکانوا لایَعتَدّونَ بما أُنزِلَ عَلیهِ منَ الآیاتِ العِظامِ ... وکأنَّهُ لم یَنزِل عَلَیهِ آیَةٌ قَطَُّ، حتّی قالوا: لَولا أُنزِلَ عَلَیهِ آیَةً واحِدَة مِن رَبِّهِ وذلِكَ لِفَرطِ عِنادِهِم...» [۱۶۶]. یعنی: «مقصود مشرکان، آیتی بود از میان آیاتی که خود طرح کرده بودند و به آیات بزرگی که بر پبامبرجنازل گشت اعتناء نمی‌کردند گویی بر او هیچ آیتی فرود نیامده بود! تا آنجا که گفتند: چرا از سوی خداوندش نشانه‌ای بروی نازل نشده است؟! و این از شدّت ستیزه‌گری آنها بود».

بنظر من از مفهوم آیه شریفه:

﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا...[الإسراء: ٩۰].

می‌توان بر درستی رای زمخشری دلیل (و لااقل، قرینه‌ای) آورد زیرا این آیه، ایمان مشرکان را منحصر به رؤیت آیاتی نموده که خود پیشنهاد کرده بودند و بس! پس مفهوم «حصر» در این آیه کریمه، اطلاق و عمومیّت آیات دیگر را مقیّد و محدود می‌سازد.

خلاصه آنکه راه‌ها از هر طرف بروی نویسنده ۲۳ سال بسته است! اگر آیه کریمه را بهمان معنایی حمل کنیم که وی دریافته و ما در آغاز گفتیم، همین آیه بر او حجّت می‌شود زیرا در این آیه به مشرکان فرمان داده شده تا در انتظار معجزه‌ای باشند! و چنانچه آهنگِ نشان دادن معجزه در کار نبود، فرمانِ انتظار بردن نیز بی‌مورد بود بلکه تصریح می‌شد که در انتظار هیچ معجزه‌ای نباشید! و امّا اگر مفهوم آیۀ کریمه چنان باشد که مفسّران گفته‌اند، اساساً سخن درباره «آیات مقترحه» رفته و مشرکان به کیفر ستیزه‌گری‌های خود تهدید شده‌اند و این هیچ پیوندی با ادّعای نویسنده ندارد و هرگز در مقام نفی معجزات نیست، امّا جالب آنست که در هر دو صورت، آیه شریفه از امری سخن می‌گوید که در آینده بوقوع پیوست! خواه آن امر، معجزه‌ای باشد که در سوره صافّات بدان اشاره شده و یا عذابی که در نخستین پیکار مسلمین (در جنگ بدر) بسراغ مشرکان آمد! و از شگفتی‌های قرآن یکی همین است که هر آیه‌ای از آن، چون مورد اعتراض و گفتگو قرار گیرد با لحظه‌ای تأمّل و تدبّر، آن را برهانی متین بر حقانیّت قرآن مبین می‌یابیم و حقّاً با وجود چنین کتابی، مسلمانان به معجزه دیگری در اثبات وحی محمّدی نیاز ندارند و بقول زمخشری (که خود از أعاظم تفسیر و أکابر ادب و آیتی در فنون بلاغت بوده است): «وکَفی بِالقُرآنِ وَحدَهُ آیَةً باقِیةً علی وَجهِ الدَّهرِ بَدیعَةً غَریبةً فِي الآیاتِ، دقیقَ المَسلَكِ مِن بَینِ المُعجِزاتِ ..[۱۶٧]. آری:

بس بود قرآن به تنهایی دلیل
بر نزول روحِ قدسی، جبرئیل
بر فؤاد تابناکِ احمدی
بر تجلّی گاهِ وحیِ ایزدی
بر کلامِ حق، عَیان چون آفتاب
«گر دلیلت باید از وی رو متاب» [۱۶۸]

[۱۶۵] جامع البیان، ذیل آیۀ مذکور. [۱۶۶] الکشّاف، ذیل آیه ۲۰ یونس. [۱۶٧] الکشّاف، الـمجلّد الثّانی، صفحه ۳۳٧. [۱۶۸] اشعار، از نویسنده این کتاب است و نیم بیت اخیر، از مولوی است آنجا که می‌گوید:

آفتاب آمد دلیلِِ آفتاب
گر دلیلت باید از وی رومتاب!