آخرین تلاش در انکار معجزه!
آخرین آیهای که سیره نگار در نفی معجزه میآورد، آیه سی و هفتم از سوره انعام است که میفرماید:
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يُنَزِّلَ ءَايَةٗ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٧﴾[الأنعام: ۳٧].
درباره این آیه شریفه، نویسنده (پس از ترجمه آن) داد سخن داده! و به پندار خود «عدم تلازم عقلی و منطقی» اجزاء آیه را به اثبات رسانیده است! در صفحه ۸۲ چنین مینویسد:
«میگویند: چرا خدای او آیتی (معجزهای) بر صدق گفتارش نمیفرستند؟ بآنها بگو خدا قادر است آیتی بفرستد ولی اکثر آنها نمیدانند. تلازم عقلی و منطقی در این آیه کجا است؟ منکران، معجزه میخواهند بآنها جواب داده میشود که خدا قادر است آیتی نازل کند؛ البته خدا قادر است، منکران میدانند که خدا قادر است و از همین روی معجزه میخواهند، پس به همین دلیل که قادر است باید معجزه روی دهد ولی معجزهای ظاهر نمیشود و بگفتن ﴿أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾اکثر آنها نمیدانند اکتفا میشود. مردم چه مطلبی را نمیدانند؟ اینکه خدا قادر است؟ از قضا اینرا میدانند و بهمین دلیل معجزه میخواهند».
در اینجا با موضوع جالبی روبرو میشویم! موضوع اینست که:
سیرهنویس گمان کرده که هر کس نام خدا را بر زبان آورد و از راه بهانهجویی معجزهای بخواهد، بیشک خدا را بر این کار قادر میداند و از اینرو نمیتوان به او گفت: «تو خدا را در پدید آوردن معجزات قادر نمیدانی و فقط بهانهجویی میکنی، پس جا دارد که عقیده خویش را درباره قدرت خداوند اصلاح کنی»! آری سیرهنویس گیج! گویا قبول ندارد که چنین افرادی در دنیا بوده و هستند. غافل از آنکه خودش یکی از همان افراد شمرده میشود!!.
مگر فراموش کردهایم که آن جناب پیش از این نوشته بود:
«خداوند به محمّد میگوید: بآنها بگو اعجاز از من نیست و از خدا است .... یعنی قوانین طبیعت لایتغیّر است و خلاف آن صورت نمیگیرد، خاصیت آتش سوزاندن است و این خاصیت همیشه با اوست»!! [۲۰۱].
چنانکه ملاحظه میشود حتی در آنجا که خداوند میگوید: «بگو اعجاز از من است» نویسنده بیست و سه سال بدین نتیجه میرسد که: پس قوانین طبیعت لایتغیر است و خلاف آن صورت نمیپذیرد! آیا به چنین کسی نباید گفت که: خداوند بر پدید آوردن هر معجزهای قدرت دارد و قوانین طبیعی را میتواند دگرگون سازد ولی تو از معرفت حق بر کنار هستی؟!.
این پاسخ، به اصطلاح: «جواب نقضی» است امّا پاسخی که مسئله را حل کند یعنی: «جواب حلّی» شکل دیگری دارد و موکول به بحث دقیقتری است.
حقیقت آنست که بسیاری از آیات شریفه قرآن در رابطه با آنچه قبل و بعد از آنها آمده باید مورد تحقیق قرار گیرد و تا این پیوند شناخته نشود مفهوم صحیح آیات در ذهن نمیآید و همین که آیهای از قرآن بدرستی شناخته شد خواننده درمییابد که با گفتاری حکیمانه روبرو شده و به معنایی استوار راه یافته است و در واقع، هر آیهای از قرآن کریم، برهانی را عرضه میکند جز آنکه باید مفاد این برهان را فهمید! آری مشکل کار، بیشتر در فهم «فضای آیات» است که اکثر مترجمان، از آن دور افتادهاند و ما در اینجا سعی میکنیم این فضا را در آیه مورد بحث تا اندازهای نشان دهیم.
پیش از آیهای که در صدد توضیح آن هستیم سخنی آمده که از آن برمیآید: پیامبر اکرمجآرزو داشت قوم وی از هدایت الهی برخوردار شوند و مایل بود تا آیتی شگفتی از سوی خدا بیاید که آنان را به قبول ایمان ملزم سازد، در این حال قرآن کریم به پیامبر هشدار میدهد که: اگر اعراض مشرکان از دلائلی که خداوند به تو عطا کرده خاطرت را میآزارد و بر هدایت ایشان سخت دلبستهای، هر تلاشی از تو بر میآید انجام ده و آیتی برای آنان بیاور تا به قبول حق ملزم گردند! امّا بدان که اگر خدا چنین شیوهای را میپسندید البته همه ایشان را از ایمان به حق ناگزیر میکرد پس تو راه بیخبران در پیش مگیر و بیاد آور که مشیّت الهی هرگز به چنین هدایتی تعلّق نگرفته است! تنها کسانی در خورِ هدایتاند که گوش شنوا داشته باشند و ....
در پی چنین گفتاری، میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يُنَزِّلَ ءَايَةٗ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٧﴾[الأنعام: ۳٧]. مفهوم آیه شریفه اینست که: مشرکان گفتند چرا از سوی خدای محمّدجآیتی بر او فرود نمیآید تا مورد قبول ما واقع شود؟ بگو البته خدا توانا است آیتی فرو فرستد که ایشان را به پذیرش آن ناگزیر کند ولی بیشتر آنان نمیدانند که چرا خداوند چنین آیتی نازل نمیکند و از حکمتی که در این امر است بیخبرند. بقول زمخشری در «تفسیر کشّاف»: «﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾..... أَنَّ صارِفاً مِنَ الحِکمَةِ یَصرِفُهَ عَن إنزالِها» [۲۰۲]. یعنی: «بیشتر مشرکان نمیدانند که مصحلت و حکمتی حق تعالی را از فرو فرستادن چنان معجزاتی باز میدارد».
خلاصه آنکه: ناآگاهی مشرکان که در آیۀ مزبور آمده از «قدرت خداوند» نبوده بلکه ایشان «علّت نیامدن معجزه» را در نمییافتند! معجزهای که آنان را در ایمان، بیاختیار و ناگزیر میکرد و یا در صورت انکار، عذاب و عقوبت در پی داشت.
پس حیرت سیرهنویس تازه از مفهوم این آیه شریفه، مولود نشناختن روابط و فضای آیه (یا شواهد قرآنی آن) است و گرنه، خود قرآن کریم او را به مقصود اصلی رهبری میکرد و اگر غرض و مرضی! در کار نبود لااقل با مراجعه به تفاسیر قرآن از مراد آیه شریفه آگاهی مییافت، آری:
سهم ناپاکان زقرآن حیرت است
نورِ خور، خفّاش را چون ظلمت است
پاک شو اوّل زاوصاف هوس
معنیِ قرآن بجوی از آن سپس
[۲۰۳]
[۲۰۱] صفحه ٧۳ کتاب. [۲۰۲] الکشّاف، الـمجلّد الثانی، صفحه ۲۰. [۲۰۳] اشعار از نویسنده این کتاب است.