سخنان پریشان
از این پس، دوباره پریشان گویی! در کتاب ۲۳ سال تکرار میشود و نویسنده، بدون دلیل بسوی سوره «تکویر» میرود تا نشان دهد که پیامبر اسلامجمعجزهای نداشته است! با آنکه در این سوره شریفه، اساساً موضوع معجزه مطرح نشده و نفیاً یا اثباتاً از آن سخن بمیان نیامده است!! با این همه بد نیست برهان قاطع! و دلیل لامع! نویسنده را در این مورد بیاوریم. در صفحه ٧۶ چنین مینویسد:
«حضرت انجام تقاضای مشرکان را بدست مسامحه و طفره میدهد و این معنی از سوره تکویر به خوبی مستفاد میشود. سوره تکویر از بلیغترین و شاعرانهترین(!!) سورههای مکّی، بسی موزون، مسجّع، خوش آهنگ است .... پس از ۱۸ سوگند(!!) در ۱۸ آیه خداوند مشرکان را که مدّعی بودند گفتههای محمّد هذیان کاهنان و مولود دماغ علیل شخص مصروعی است مخاطب ساخته میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ ٢١ وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ٢٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِينِ ٢٣ وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ بِضَنِينٖ ٢٤ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٖ ٢٥﴾[التکویر: ۱٩-۲۵]».
آیا هیچ معلوم شد که کدام بخش از این سوره، تقاضای مشرکان را بدست مسامحه و طفره سپرده است؟! و آیا کسی میداند که این آیات شریفه، چه رابطهای با بحث نویسنده از معجزه دارد؟ ضمناً از ۱۸ سوگند در ۱۸ آیه! آیا کسی چیزی میداند و خبری دارد؟
نویسندهای که حرف قسم را از کلمۀ: إذا (یعنی کلمهای که ۱۲ بار در این سوره آمده) تمیز نمیدهد چگونه بخود حق میدهد که قرآن مجید را تفسیر کند و آن را جسورانه در معرض نقد قرار دهد؟!.
«إذا» در اینجا ظرف مستقبل بوده و متضمّن معنای «شرط» است و با سوگند پیوندی ندارد! گیرم که در «إذا» معنای سوگند آمده باشد! امّا تعداد ۱۸ سوگند در این سوره از کجا پیدا شده است؟!.
اینها همه از کرامات سناتور! و بهتر بگویم از آثار حُقّۀ وافور است و گرنه این تخیّلات نباید در میان آید!.
نیمی از سوره تکویر مربوط به حوادث قیامت و نیم دیگر آن درباره وحی و قرآن آمده است و کمترین نشانی -جز بینشانی!- از بحث معجزه در این سوره نمیبینیم و معلوم نیست جناب نویسنده از کجا بر این معنا دست یافته و کدامیک از اقسام «دلالتها» [۱۸۵]عصای دست مبارک بوده است؟!.
[۱۸۵] در جزء نخستین (صفحه ۴۴) از انواع دلالت سخن گفتیم.