خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

تهمتی بر أبو العلاء!

تهمتی بر أبو العلاء!

در اینجا سیره‌نویس به دروغ دیگری دست آویخته! و در پی آنچه از قول او آوردیم در صفحه ۸۵ می‌نویسد:

«بعضی را عقیده بر این است که «الفصول والغایات» را ابو العلاء معرّی بقصد رقابت با قرآن انشاء کرده و از عهده بر آمده است»!! و برای تکمیل این دروغ بیفروغ، دوباره در صفحه ۸۸ تکرار می‌کند: «بدیهی است نام متفکر بزرگ و روشنفکرترین مردان عرب ابو العلاء معرّی را بمیان نمی‌آوریم که منشآت خود را اصیل‌تر و برتر از قرآن می‌دانست»!!.

در این باره هر چند در بخش نخستین سخن گفتیم ولی بمناسبت مکرّرات نویسنده! لازمست سه نکته را در تأیید و تقویت آنچه قبلاً گذشت خاطرنشان سازیم.

نخست آنکه: ابو العلاء معرّی (متوفّی به سال ۴۴٩ ﻫ ق.) که در ادب عربی از چهره‌های درخشان بشمار می‌رود خود به اعجاز قرآن و اوج فصاحت آن اعتراف نموده و در «رسالةُ الغفران» می‌نویسد:

«أجمَعَ مُلحِدٌ وَمُهتَدٍ وَناکِبٌ عَنِ المَهَجَّةِ وَمُقتَدٍ أَنَّ هذا الکِتابَ الَّذي جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌجکِتابٌ بَهَرَ بِالإِعجازِ .... وأَنَّ الآیَةَ مِنهُ أَو بَعضَ الآیَةِ لَتَعتَرِضُ في أَفصَحِ کَلِمٍ یَقدِرُ عَلَیهِ المَخلُوقُونَ، فَتَکُونُ فیهِ کَالشِّهابِ المُتَلألِئِ في جُنحِ غَسَقٍ» [۲۱۲].

یعنی: «آنانکه به الحاد گراییده‌اند و آنانکه بر هدایت دست یافته‌اند و آنانکه از راه اعتدال به انحراف رفته‌اند و آنانکه (از راه یافتگان) پیروی کرده‌اند، همگی اتّفاق نظر دارند این کتاب که محمّدجآن را آورده با اعجاز خود همه را مغلوب کرده است... و یک آیه از آن یا بخشی از آیه، هر گاه در میان فصیح‌ترین سخنان که آفریدگان بر آن توانایی دارند، قرار گیرد مانند شهاب درخشنده‌ای است در پاره‌ای از ظلمت شب»!.

آیا گوینده این سخن را می‌توان به رقابت و معارضۀ با قرآن کریم منسوب داشت؟؟ ابو العلاء، کسی است که در «رسالة الغفران» ابن راوندی را به استهزاء می‌گیرد زیرا گفته‌اند که ابن راوندی، کتاب «التاج» خود را در معارضه با قرآن کریم پرداخته است! معرّّی می‌نویسد:

«وأمّا ابنُ الرّاوَندی فَلَم یَکُن إلَی المَصلَحَةِ بِمَهدِیّ، وأَمّا تاجُهُ فَلا یَصلُحُ أَن یَکُونَ نَعلاً» [۲۱۳].

یعنی: «امّا ابن راوندی! هرگز به آنچه نیک و درست است رهنمون نشد و امّا کتاب تاجش، در خور آن نیست که پای افزاری شمرده شود»!.

باز می‌نویسد: «و هَل تاجُهُ إلاّ کَما قالَتِ الکاهِنَةُ: اُفّ وَتُفّ، وجورَبٌ وخُفّ؟» [۲۱۴].

یعنی: «آیا کتاب تاجش جز بدان ماند که کاهنان گفته‌اند: اف و تف! و جوراب و خف (چکمه)»؟!.

دوّم آنکه: هر کس به کتاب «الفصول والغایات» اثر ابو العلاء بنگرد کاملاً درمی‌یابد که شیوه گفتار آن با اسلوب شگفت قرآن بکلّی تفاوت دارد و مصنّف، هرگز آهنگ معارضه با قرآن کریم را در سر نپرورانده است. بعنوان نمونه، سطری چند از این کتاب را در اینجا می‌آوریم و داوری را بخوانندگان محترم می‌سپاریم، ابو العلاء می‌نویسد:

«أَعنِنی رَبِّ وَأَعِنّی وأعنَ حَتّی تُغنِیَنی عَن أُمّی وأَبی فَقَد ذَهَبا وأَنا إِلی رَحمَتِكَ فَقیرٌ. یَنبَغی أَن یَدَّعِیَ ذلكَ مَن یَقدِرُ أَن یَنفَعَ ویَضُرَّ ولا یَقدِرُ عَلی المَنفَعَةِ سِواك.

«زُحَلٌ زَنجِیٌّ بَین یَدَیكَ وَالمُشتَرِی عَبدٌلَكَ مُطیعٌ وَالـمرّیخُ یَتَصَرَّفُ بَینَ أَوامِرِكَ وَنَواهیكَ والشَّمس والزُّهرَةُ أَمَتانِ تَنصُفانِكَ وعُطار والقَمرُ مُستَخدِ مانِ لا یَصِلانِ إلَی الاعتِفاء».

یَقدِر رَبُّنا أَن یَجعَلُ الإِنسانَ یَنظُرُ بِقَدَمِهِ ویَسمَعُ الأَصواتَ بِیَدِهِ وتَکونُ بَنانُهُ مَجارِیَ دَمعِهِ ویَجِدُ الطَّعمَ بِأُذُنِهِ ویَشَمُّ الرَّوائِحَ بِمَنکِبِهِ.....» [۲۱۵].

یعنی: «خداوندا بمن افتادگی ده و مرا یاری کن و بر من عنایت فرما تا مرا از مادر و پدرم بی‌نیاز کنی که آن دو رفتند و من به رحمت تو نیازمندم. کسی در خور آنست تا ادّعای (عنایت و رحمت) کند که بر سود و زیان توانا باشد و جز تو کسی توان سود بخشیدن ندارد. ستاره کیوان در پیشگاه تو است و مشتری، بنده فرمانبردارت. و بهرام، در میان امر و نهی تو دست اندر کار است و خورشید و ناهید، دو کنیزند در خدمتت! و تیر و ماه، دو خدمتکارند که برای جلب عنایت به حضور راه نمی‌یابند!.

خدای ما توانایی دارد که انسان را بدانگونه سازد که با پایش ببیند! و با دستش صداها را بشنود! و انگشتانش گذرگاه اشگش باشد! و مزه را با گوش خود بچشد! و بوی‌ها را با شانه‌اش ببوید! ....». چنانکه می‌بینید نه اسلوب این سخن با قرآن کریم شباهت دارد و نه در معانی با قرآن مجید پهلو می‌زند! و نه کمترین سخنی از رقابت با قرآن در کتاب «الفصول والغایات» دیده می‌شود.

سوم آنکه: دانشمندان و ادبای بزرگ عرب، أبو العلاء را از تهمت معارضه با قرآن دور و مبری دانسته‌اند چنانکه از معاصران، رافعی (مصطفی صادق) در کتاب «إعجازُ القُرآن وبلاغةُ النّبویّة» می‌نویسد: «وَتِلكَ وَلا رَیبَ فِریَةٌ عَلَی الـمعَرّی» [۲۱۶]. یعنی: «این نسبت، بی‌شک تهمتی بر معرّی است». و از قدماء، به رساله کمال الدین ابن العَدیم باید رجوع کرد که تحت عنوان «الانصافُ والتّحرّی في دَفعِ الظّلم والتّجریّ عن أبی العَلاءِ الـمَعَرّی» [۲۱٧]نگارش یافته است. چیزی که رأی این دانشمندان را قاطعانه تصدیق می‌کند تعظیم و احترامی است که معرّی در کتاب «الفصول والغایات» نسبت به پیامبر اکرمجروا داشته و از قرآن کریم بعنوان کلام خداوند متعال یاد کرده است چنانکه می‌نویسد:

«وَأَحَدُ الأَقوالِ في قَولِهِ تَعالی:﴿عَرَّفَهَا لَهُمۡ[محمد: ۶]. أَی طَیَّبَها مِنَ العَرفِ وهُوَ الرّائِحَةُ الطَّیِّبَة» [۲۱۸].

یعنی: «یکی از اقوال در گفتار خدای تعالی که می‌فرماید: ﴿عَرَّفَهَا لَهُمۡ[محمد: ۶]. آنست که: بهشت را (برای شهیدان) معطر و خوشبو ساخته و این کلمه از «عَرف» که همان بوی خوش باشد آمده است». و ما در جزء نخستین از همین کتاب شواهد دیگری بر اثبات این مطلب نیز نشان دادیم. پس، شرط تحقیق آنست که اگر با اتهامی نابخردانه درباره کسی بر خوردیم، فوراً آن را تصدیق نکنیم! بلکه از راه پژوهش بکوشیم تا به حقیقت امر نزدیک شویم. متأسفانه نویسنده ۲۳ سال از این شیوه پسندیده دور مانده و دائماً از حقایق فاصله می‌گیرد و همواره در پی «مادّۀ فساد»! می‌گردد تا شاید از خلال شایعه‌ای بی‌اساس یا اتهامی بی‌پایه، سخنی بر ضدّ قرآن مجید و پیامبر اسلامجفراهم آورد! و اصرار دارد در شمار کسانی قرار گیرد که خداوند دربارۀ آنها فرموده است:

﴿وَإِن يَرَوۡاْ كُلَّ ءَايَةٖ لَّا يُؤۡمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلۡغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا[الأعراف: ۱۴۶].

«چون راه هدایت بینند از آن راه نروند و چون راه ضلالت بینند آن را در پیش گیرند»!.

[۲۱۲] رسالة الغفران، چاپ مصر، صفحه ۴٧۲-۴٧۳. [۲۱۳] رسالة الغفران، صفحه ۴۶٩. [۲۱۴] رسالة الغفران، صفحه ۴٧۰. [۲۱۵] الفصول والغایات في تمجید الله والـمواعظ، چاپ مصر، صفحه ۴۸-۴٩. [۲۱۶] اعجاز القرآن، چاپ مصر، صفحه ۱۸۵. [۲۱٧] بخش اول این کتاب ار می‌توانید در مجموعه «آثار ابی العلاء» از صفحه ۴۸۳-۵٧۸ ببینید. [۲۱۸] الفصول والغایات، صفحه ۵۲۱.