خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

معجزه‌‌ای که ناباوران را مؤثّر نیافتاد!

معجزه‌‌ای که ناباوران را مؤثّر نیافتاد!

نویسنده ۲۳ سال، سخن خود را چنین ادامه می‌دهد:

«در آیه ۲۰ از سوره یونس عین این معنی آمده است: «يقولون لو لا أنزل علیه آیة من ربّه، قل إنّما الغیب لله فانتظرونی انّی معکم من الـمنتظرین» می‌گویند (مشرکان) چرا نشانه و علامتی از خدایش ظاهر نمی‌شود؟ به آنها بگو: امور غیبی مخصوص ذات پروردگار است (یعنی من هم چون شما از مکنونات غیبی و اراده حق تعالی اطلاعی ندارم) من هم چون شما منتظرم (یعنی منتظر ظهور معجزه)» [۱۶۰].

در اینجا نویسنده از چند نظر بخطا رفته است:

نخست آنکه: مانند گذشته، آیه شریفه را نادرست نقل می‌کند! و بجای: ﴿فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ...عبارت: (قل إنّما الغیب .....) را می‌آورد.

دوم آنکه: در این آیه کریمه به هیچ‌وجه نفی معجزه از پیامبر اکرمجنشده بلکه وقوع آن را به خواست خداوند در آینده موکول می‌نماید و بگواهی قرآن و کتب سیره، پیامبر اسلامجتوفیق یافت (تا علاوه بر قرآن کریم) معجزات دیگری نیز به قوم خود نشان دهد چنانکه در سوره صافّات [۱۶۱]می‌خوانیم:

﴿رَأَوۡاْ ءَايَةٗ يَسۡتَسۡخِرُونَ ١٤ وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٌ ١٥[الصافات: ۱۴-۱۵].

«چون نشانه و علامتی می‌بینند استهزاء می‌کنند، و گویند که این جز جادویی آشکار نیست»!.

و در کتب تفسیر آمده که این آیۀ کریمه درباره مردی از قریش بنام «رُکانۀ» و یاران او نازل شده است که پیامبر خداجمعجزاتی را به آنها نشان داد ولی ایشان، ایمان نیاورده و آن حضرت را ساحر شمردند!.

در تفسیر «روح الـمعانی» اثر آلوسی می‌خوانیم:

«عَرَضَ لَهُ الآیاتِ، دَعا عَلَیهِ الصَّلوةُ والسّلامُ شَجَرَةً فَأَقبَلَت، فَلَم یُؤمِن» [۱۶۲].

یعنی: «پیامبر برخی از معجزات را به او ارائه کرد و درختی را فرا خواند که درخت پیش او آمد ولی رکانه ایمان نیاورد»؟!

و در کتاب «التّسهیل لعلوم التّنزیل» اثر ابن جزّی می‌خوانیم:

«رُوِیَ أَنَّها نَزَلَت في مُشركٍ اسمُهُ رُکانَة أَراهُ النَّبِیُّجآیاتٍ فَلَم یُؤمِن» [۱۶۳].

یعنی: «گزارش شده که این آیه درباره مردی از مشرکان بنام رکانه آمده که پیامبرجمعجزاتی به او نشان داد ولی ایمان نیاورد».

أصل گزارش در کتب قدیمی سیره، مانند سیرة ابن هشام (القسم الأوّل، صفحه ۳٩۰) بتفصیل آمده است و رکانه همان: «رکانه بن عبد یزید بن هاشم بن عبدالمطّلب بن عبد مناف» بوده چنانکه ابن اسحاق بدان تصریح می‌کند و می‌نویسد پیامبر اکرمجبه او فرمود:

«أَدعُو لَكَ هذهِ الشَّجَرَةَ الَّتی تَری فَتَأتینی قالَ: أدعُها، فَدَعاها فَأَقبَلَت حَتّی وَقَفَت بَینَ یَدَی رَسُولِ اللهجقالَ فَقال لَها: ارجِعی إلی مکانِكِ قالَ: فَرَجَعَت إلی مَکانِها» [۱۶۴].

یعنی: «این درخت را که می‌بینی در حضور تو می‌خوانم تا پیش آید! رکانه گفت: آن را بخوان، پیامبرجدرخت را فرا خواند تا به پیشگاه او رسید سپس آن را گفت که بجای خود باز گرد! و درخت بجایش برگشت».

روشن است که اگر چنین حادثه‌ای در مکّه رخ نداده بود قرآن کریم نمی‌توانست در آن محیط کوچک و محدود اعلام کند که: «این مشرکان چون آیتی می‌بینند به استهزاء می‌پردازند و می‌گویند که این، جز جادویی آشکار نیست»! زیرا مشرکان بانگ و هیاهو بپا می‌کردند که ما اساساً آیتی ندیدیم تا آن را به سحر و جادو نسبت دهیم!.

علاوه بر این، آیات و معجزات دیگری نیز از پیامبر اکرمجپس از هجرت به ظهور پیوست که ما شرح آنها را تا آنجا که در خور این کتابست ضمن جزء نخستین آوردیم. پس، بهانه‌گیری‌های جناب سیره‌نویس بجایی نمی‌رسد و به بهانه‌جویی‌های همان مردم کوته‌بین و لجوج مکّه می‌ماند!.

سوّم آنکه: مفسّران قرآن از دیر باز، آیه‌ای را که نویسنده ۲۳ سال گواه آورده است بمعنایی دیگر (جز آنچه او فهمیده) تفسیر کرده‌اند و اگر ما (لااقل) احتمال دهیم که نظر ایشان درباره آیه شریفه صائب باشد، رأی نویسنده «نقش بر آب» خواهد بود!.

[۱۶۰] صفحه ٧۱. [۱۶۱] سوره صافّات مدّتی پس از سوره یونس نازل شده است به کتاب: «مقدّمتان في علوم القرآن، چاپ مصر، صفحه ٩-۱۱-۱۴» و نیز به «فهرست ابن ندیم، چاپ مصر، صفحه ۴۴» نگاه کنید. [۱۶۲] روح الـمعانی، الجزء الثالث والعشرون، صفحه ٧۱. [۱۶۳] کتاب التّسهیل، چاپ بیروت، الجزء الثالث، صفحه ۱۶٩. [۱۶۴] السّیرة النبویّة، القسم الأول، صفحه: ۳٩۱).