خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

ابراهیم نظّام و نظم قرآن!

ابراهیم نظّام و نظم قرآن!

با این همه سیره‌نویس هشیار! دست از تناقض‌گویی بر نمی‌دارد و دوباره قرآن کریم را بلحاظ ادبی در معرض حمله! قرار می‌دهد و می‌نویسد:

«از علمای پیشین اسلام که هنوز تعصّب و مبالغه اوج نگرفته است [۲۰۸]به کسانی چون ابراهیم نظّام برمی‌خوریم که صریحاً می‌گوید نظم قرآن و کیفیت ترکیب جمله‌های آن معجزه نیست(!!) و سایر بندگان خدا نیز می‌توانند نظیر یا بهتر از آن را بیاورند(!!) و پس از آن، وجه اعجاز قرآن را در این می‌گوید که در قرآن از آینده خبر می‌دهد آن هم نه بر وجه غیب‌گوئی کاهنان بلکه بشکل امور محقّق الوقوع. عبدالقادر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» این مطلب را از ابن راوندی برای طعن و اعتراض به نظّام نقل کرده است زیرا می‌گوید صریح آیه قرآن است: ﴿لواجتمعت(!!) ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ«اگر انس و جن جمع شوند نمی‌توانند مانند این قرآن را بیاورند». پس نظّّام برخلاف نصّ قرآن عقیده‌ای ابراز کرده است. شاگردان و پیروان نظّام چون ابن حزم و خیّاط از وی دفاع می‌کنند (بسی از سران معتزله با وی هم عقیده‌اند) و می‌گویند میان آنچه نظّام گفته است و مفاد این آیۀ قرآن منافاتی نیست. وجه اعجاز قرآن از این راه است که خداوند این توانائی را از مردم زمان نبوّت سلب کرد(!!) که نظیر قرآن را بیاورند ورنه آوردن شبیه آیات قرآنی ممکن و بلکه سهل است(!!)» [۲۰٩].

در اینجا «غلط و مغالطه و دروغ» دست بدست یکدیگر داده و معجون غریبی فراهم آورده‌اند!

اوّلاً نویسنده، آیه شریفه را به رسم جاری! غلط نقل کرده و ﴿لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِرا به «لواجتمعت» مبدّل ساخته است.

ثانیاً گیرم که شخصی پیدا شود و قرآن کریم را معجزه نشمارد! امّا هنگامی که چهارده قرن کسی نتوانسته به دعوت قرآن در کار «همانندسازی» پاسخ دهد و هزاران دانشمند اسلامی و غیر اسلامی و حتی خود نویسنده ۲۳ سال، به اعجاز قرآن مجید گواهی داده‌اند، دیگر چه اثری بر انکار فلان شخص مترتّب است؟! و پندار او کدام حقیقت را برای ما و نویسندۀ ۲۳ سال اثبات می‌کند؟

ثالثاً آنچه سیره نگار تازه! به نظّام معتزله نسبت داده امری است که باید درباره آن پژوهش بعمل آید و پر واضح است که نویسنده ۲۳ سال در شمار اهل تحقیق نیست تا کسی به سخن وی در اینباره اعتماد کند . امّا از ابواسحاق، ابراهیم سیّار معروف به نظّام که از ائمه معتزله بشمار می‌رود ایتک کتابی موجود و در دسترس نیست تا کسی بتواند درستی یا نادرستی این نسبت را از نوشته‌های خود او بدست آورد . کهن تریت مدرکی که اکنون در دسترس ما قرار دارد و می توان درباره رأی نظّام از آن چیزی فهمید، کتاب «الإنتصار» اثر ابوالحسین عبدالرّحیم بن محمّد مشهور به ابن خیّاط است که چند سال پیش در میان نسخه های خطّی کشف شد و اخیراً در بیروت به چاپ رسیده است .نظّام چنانکه تذکره نویسان آوردهاند در سال ۲۳۱ هجری وفات یافته و وفات ابن خیّاط را در حدود سال ۳۰۰ هجری ضبط کردهاند بنابر این کتاب «الإنتصار» نزدیک‌ترین مرجع برای تحقیق درباره آراء نظّام شمرده می‌شود. ابن خیّاط در این کتاب می گوید ابن راوندی که به دشمنی با معتزله برخاسته است، ابراهیم نظّام را متهم ساخته که او نظم قرآن را حجّت و برهان پیامبر نمی‌شمارد (و تنها اخبار غیبی قرآن را دلیل بر نبوّت می‌داند!) سپس ابن خیّاط این اتهام را رد می کند و می نویسد:

«إِعلَم -عَلَّمَكَ اللهُ الخَیرَ- أَنَّ القُرآنَ حُجَّةٌ لِلنَّبِیِّ÷علی نُبُوَّتِهِ عِندَ ابراهیمَ مِن غَیرِ وَجهٍ فَأَحَدُها ما فیهِ مِنَ الأَخبارِ عَنِ الغُیُوبِ». باز تأکید می‌کند: «فَالقُرآنُ عِندَ أِبراهیمَ حُجَّةٌ عَلی نُبُوَّةِ النَّبِیِّجمن هذِهِ الوُجُوهِ وأَشبَهِها» [۲۱۰].

یعنی: «بدان -خداوند ترا خیر آموزد- که قرآن نزد ابراهیم (نظّام) برهان پیامبرجبر نبوّتش شمرده میشود بچند صورت که یکی از آنها اخبار غیبی قرآن است».

بنابراین، کهن‌ترین مرجعی که از آثار معتزله در دست داریم، نسبتی را که به نظّام دادهاند تصدیق نمی‌کند بلکه می‌گوید قرآن کریم از دیدگاه نظّام، ابعاد گوناگونی از اعجاز را در بر دارد که یکی از آنها پیشگویی‌های قرآن است پس آنچه نویسنده ۲۳ سال آورده که: «ابراهیم نظّام ... صریحاً می‌گوید(!!) نظم قرآن و کیفیّت ترکیب جمله‌های آن معجزه نیست». هیچ مأخذی از آثار نظّام ندارد. آری دشمنان معتزله یعنی اشعری‌ها در کتاب خویش آورده‌اند که نظّام درباره اعجاز قرآن به «صَرفه» قائل شده یعنی عقیده داشته که خداوند اذهان مردم را از آوردن کتابی چون قرآن باز داشته است و احتمال می‌رود این نسبت از سوی ابن راوندی و از راه دشمنی با نظّام بدیگران سرایت کرده باشد و آنچه عبدالقادر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» آورده نیز مشمول همین احتمال است.

امّا این سخن که سیره‌نویس گوید: «شاگردان و پیروان نظّام چون ابن حزم و خیّاط از وی دفاع می‌کنند .....». از غلط‌های شگفت و تاریخی است! زیرا ابن حزم نه شاگرد نظّام بوده و نه از او پیروی نموده و نه بدفاع از وی برخاسته است! او فقیه و متکلمی برجسته از اهالی اندلس بود که در سال ۴۵۶ هجری در گذشت و بیش از دو قرن با نظّام معتزلی فاصله داشت! بعلاوه در کتاب پر آوازه خود «الفِصَلُ في الـمِلَلِ وَالأَهواءِ والنِّحَل» دربارۀ اعجاز قرآن می‌نویسد:

«فَقالَ بَعضُ أَهلِ الکَلامِ: إِنَّ نَظمَهُ لَیسَ مُعجِزاً وَإِنَّما إِعجازُهُ ما فیهِ مِنَ الأَخبارِ بِالغُیُوبِ. وَقالَ سائِرُ أَهلِ الإِسلامِ: بَل کِلاَ الأَمرَینِ مُعجِزٌ نَظمُهُ وَما فیهِ مِنَ الأَخبارِ بِالغُیُوبِ وهذا هُوَ الحَقُّ الَّذی ما خالَفَهُ فَهُوَ ضَلاّلٌ وبُرهانُ ذلِكَ قَولُ اللهِ تَعالی: ﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ[البقرة: ۲۳]. فَنَصَّ تَعالی عَلی أَنَّهُم لایَأتُونَ بِمِثلِ سُورَةٍ وَأَکثَرُ سُوَرِهِ لَیسَ فیها إِخبارٌ بِغَیبٍ فَکانَ مَن جَعَلَ المُعجِزَ الإِخبارَ الَّذی فیه بِالغُیُوبِ مُخالِفاً لـما نَصَّ اللهُ تَعالی عَلَی أَنَّهُ مُعجِزٌ مِنَ القُرآنِ» [۲۱۱].

یعنی: «کسی از متکلّمان گفته است که: نظم قرآن معجزه نیست و اعجاز آن منوط به خبرهای غیبی است که در قرآن آمده و دیگر مسلمانان گفته‌اند: بلکه هر دو امر، معجزه است هم نظم قرآن و هم أخبار غیبی آن. و این همان رأی درستی است که مخالفش بسی گمراه شمرده می‌شود و دلیل این رأی، گفتار خدایتعالی است که فرموده: ﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ[البقرة: ۲۳]. «پس سوره‌ای همانند قرآن بیاورید» خداوند تصریح نموده که مخالفان قرآن، سوره‌ای چون سوره‌های آن را نتوانند آورد و در بیشتر سوره‌های قرآن از خبر دادن به غیب اثری نیست بنابراین کسی که معجزه قرآن را (تنها) اخبار غیبی آن می‌شمرد با گفتار صریح خدا مخالفت کرده که (تمام) قرآن را معجزه شمرده است».

آری! نخستین گواهِ سیره‌نویس، چنین می‌گوید! و گواه دوّم او یعنی ابن خیّاط هم که اساساً قبول ندارد نظّام، اعجاز ادبی قرآن را ردّ کرده باشد! پس برای جناب سیره‌نویس جز لاف و گزاف چه باقی می‌ماند؟!.

رابعاً دلیلی که نویسنده ۲۳ سال از قول ابن حزم و ابن خیّاط تراشیده! (البته ابن خیّاط را از نهایت دقّت خیّاط نامیده)! دلیلی علیل است! و با آیه‌ای که می‌فرماید: «بگو اگر انس و جن گرد هم آیند تا کتابی چون این قرآن آورند از اینکار ناتوان می‌مانند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند» نمی‌سازد زیرا در «اعجاز صَرفه» فرض آنست که بکلّی سلب قدرت از افراد شده باشد بنابراین، شرطِ «گرد آمدن آنها» بی‌معنی است. گرد آمدن، هنگامی در شرط داخل می‌شود که هر یک از افراد قدرتی داشته و بنوبه خود بتوانند کمکی در اجرای مقصود کنند نه آنکه همه آنها قدرت خود را از دست داده باشند! پس این سخن در حکم آنست که قرآن کریم گفته باشد: «اگر تمام افرادی که از آنها سلب قدرت شده گرد هم آیند نمی‌توانند کتابی چون این قرآن بیاورند»! پیدا است هیچ مسلمانی این شرط بی‌معنا را به قرآن کریم نسبت نمی‌دهد بویژه دانشمندانی مسلمان چون ابن حزم و ابن خیّاط که به قداست قرآن از کلام حشو و لغو آگاهی و ایمان داشته‌اند.

خامساً: آنچه سیره‌نگار از قول ابن حزم آورده است که: «خداوند این توانائی را از مردم زمان نبوّت سلب کرد»! با رأی صریح ابن حزم در کتاب «الفِصَل» ناسازگاری دارد زیرا ابن حزم قرآن مجید را معجزه‌ای جاویدان معرّفی کرده و اعجاز آن را به زمان نبوّت محدود نمی‌شمارد و در کتاب خود مخصوصاً این رأی را که قرآن، معجزه زمان نبوّت است ردّ می‌کند (الفِصَل، الجزء الثالث، صفحه ۱۶) چنانکه ما نیز در این قرن شاهد هستیم که در مدّت چهارده قرن کسی نتوانسته کتابی به شیوه قرآن پردازد و هر روز بیش از پیش مزایای قرآن مجید آشکارتر می‌شود.

جای شگفتی است که نویسنده ۲۳ سال چگونه جرأت ورزیده، بی‌پروا دروغ‌هایی را به این و آن نسبت دهد! و هیچ اندیشه نکرده است که این اکاذیب دیر یا زود فاش می‌گردد و مایه فضیحت برای خود او خواهد شد! بویژه که امروز بسیاری از کتب خطّی و آثار گذشتگان به زیور طبع در آمده و در دنیا منتشر شده است و افتراها و تهمت‌ها، پوشیده نخواهد ماند.

[۲۰۸] ظاهراً می‌خواهد بگوید: «از علمای پیشین اسلام در زمانی که تعقب و مبالغه اوج نگرفته بود....» و البته در بحث از فصاحت و بلاغت! بدینگونه سخن گفتن آن هم پس از سال‌ها نویسندگی، خود نوعی کرامت است!! [۲۰٩] صفحه ۸۴-۸۵ کتاب. [۲۱۰] الانتصار، چاپ بیروت، صفحه ۲۸. [۲۱۱] الفصل، چاپ مصر، الجزء الثالث، صفحه ۱۶-۱٧.