خیانت در گزارش تاریخ - جلد دوم

فهرست کتاب

پیامبر و نخستین سوره‌ها

پیامبر و نخستین سوره‌ها

در فصل پنجم از کتاب ۲۳ سال، نویسنده بر آنست که به کمک «سوره‌های آغازین قرآن» حوادث اوائل بعثت را توضیح دهد و از احوال پیامبر اسلامجدر این دوره سخن گوید. این روش (یعنی بررسی رویدادها از طریق قرآن) شیوه‌ای پسندیده است و از میان معاصران، استاد محمّد عزّت دَروَزَه، نویسنده توانای فلسطینی، زندگینامه‌ای از پیامبر اکرمجبر همین مبنا و روش، ترتیب داده‌است. جز آنکه این کار به آشنایی دقیق با قرآن کریم و تدّبر لازم در آن نیاز دارد. و همچنین در این مقام خطیر، نویسنده از پیشداوری‌های مغرضانه باید دوری گزیند و طرز تفکّر خود را زیور حقیقت‌جویی و انصاف بیاراید. از همه مهم‌تر آنکه شناخت روحیّۀ پیامبرج-هر چند بنحو اجمال باشد- به نوعی تناسب روحی و سنخیّت با آن حضرت نیاز دارد و کسانی که در امیال و آرزوهای مادّی غرق هستند چگونه می‌توانند روح مقدّسی را که در هدف خدایی خود ذوب شده بود بشناسند؟! بی‌جهت نیست که قرآن کریم می‌فرماید:

﴿فَأَعۡرِضۡ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِكۡرِنَا وَلَمۡ يُرِدۡ إِلَّا ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٢٩ ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ[النجم: ۲٩-۳۰].

«از آن کس رویگردان که از یاد ما سر پیچد و جز این زندگانی پست‌تر چیزی را نخواست، اینست سرانجام دانش ایشان»!.

آیا چنین روحیّاتی می‌توانند پیامبری را که فانی در امر الهی بود، بدرستی درک کنند؟!.

نویسنده‌ای که گرفتار کوره راه‌ها و حجاب‌های مادّی شده و از معرفت صحیح قرآن و داشتن تقوای علمی بر کنار است، البته پیامبر اسلام را نتواند شناخت تا چه رسد به آنکه در معرّفی پیامبر به دیگران، مؤثّر باشد!.

خشگ ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آب دهی؟!

با این همه بنابر مسؤولیتی که در این کتاب بعهده گرفته‌ایم باید در پی نویسنده ۲۳ سال برویم و سخنان او را در معرض نقد قرار دهیم تا خوانندگان ارجمند آنچه را که گفته شد در مرحله عمل نیز ملاحظه کنند چنانکه در گذشته بنظر رسید.

نویسنده، در آغاز فصل تازه چنین می‌نگارد:

«آغاز دعوت اسلام بطور قطع، معیّن نیست زیرا پس از پنج آیه نخستین سوره (علق) که در سنّ چهل سالگی بر محمّد نازل شد و بعثت را مقرّر فرمود، مدّتی وحی منقطع گردید. علاوه بر این، دعوت مدّتی مخفیانه و میان عدّه معدودی صورت می‌گرفت ولی از همان هفت تا ده سوره‌ای که بعد از سوره علق نازل شده است آثار مخالفت و استهزاء و انکار در مردم ظاهر گردیده و در نتیجه حالت شک و تردید و تزلزل(!!) در محمّد دیده می‌شود»! [۶۲].

باید دانست: ده سوره‌ای که پس از سوره «علق» و «فاتحه» نازل شده بنابر گزارشی که از علی÷رسیده است، سوره‌های: ﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ ١﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ كُوِّرَتۡ ١﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ﴿وَٱلَّيۡلِ﴿وَٱلۡفَجۡرِ ١﴿وَٱلضُّحَىٰ ١﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١بوده‌اند چنانکه در مقدّم تفسر «الـمبانی فی نظم الـمعانی» [۶۳]اثر یکی از علمای قدیم اهل سنّت و نیز در تفسیر «مجمع البیان» [۶۴]اثر یکی از أعلام شیعه، با سند متّصل از امیر مؤمنان÷آمده است امّا در این سوره‌ها کم‌ترین اثری از «حالت شک و تردید و تزلزل در پیامبر» دیده نمی‌شود. شگفتا که نویسنده ۲۳ سال بنا به عادت مألوف و شیوه معهود خود، هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید و به تاریخ و قرآن نسبت می‌دهد، بدون آنکه جایگاه و مأخذ سخن خود را مشخّص کند. در سوره‌های مذکور البته از مخالفت کافران با پیامبرجیاد شده ولی چنانکه گفتیم از تردید آن حضرت در وحی الهی به هیچ‌وجه سخنی نرفته است بلکه بعکس، تصریح شده که: پیامبر در افق روشن (و بدون تردیدی) پیک الهی را رؤیت کرده:

﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِينِ ٢٣[التکویر: ۲۳].

و نیز آمده است که: قرآن مایه افزایش ایمان در مؤمنان می‌شود:

﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا[المدثر: ۳۱].

و معاندان و بیماردلان از آن به تردید می‌افتند و بگمراهی می‌روند (نه پیامبر و مؤمنان):

﴿وَلِيَقُولَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡكَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ[المدثر: ۱۳].

و همچنین آمده که پیامبرجگواه خدا بر مردم است:

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ رَسُولٗا شَٰهِدًا عَلَيۡكُمۡ كَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ رَسُولٗا ١٥[المزمل: ۱۵].

و پیدا است کسی که از رسالت خویش در تردید باشد نمی‌تواند گواه خدا یعنی حجّت او بر دیگران بشمار آید. و باز آمده است که: جان مطمئن و پر از یقین، به رضای خدا نائل می‌شود و بهمراه بندگان شایسته او به بهشت موعود می‌رسد

﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠[الفجر: ۲٧-۳۰].

که اگر این وصف با خود پیامبر هم منطبق نبود! پس با چه کسانی تطبیق شده است؟!.

آری، از اینگونه تعبیرات در سوره‌های نخستین دیده می‌شود.

ضمناً در این سوره‌ها، به پیامبر دستور داده شده که در برابر مخالفت کافران، صبر و شکیبایی پیشه گیرد چنانکه می‌خوانیم:

﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَكۡظُومٞ ٤٨[القلم: ۴۸].

و

﴿وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ ٧[المدثر: ٧].

و

﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَٱهۡجُرۡهُمۡ هَجۡرٗا جَمِيلٗا ١٠[المزمل: ۱۰].

ولی این فرمان‌ها هیچگونه دلالتی بر شک و تردید پیامبر از رسالت خود ندارد. و همچنین در یکی از این سور خطاب به پیامبرجآمده است که: کافران دوست دارند تو در دعوت خویش نرمی نشان دهی تا آنان نیز از شدّت مخالفت بکاهند ولی تمایل ایشان را اجابت مکن:

﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَيُدۡهِنُونَ ٩ وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ ١٠[القلم: ٩-۱۰].

و این خود نشان می‌دهد که پیامبر اکرمجبا کمال صراحت و قاطعیّت به دعوتش سرگرم بوده و وحی الهی او را به ادامه این روش، تشویق کرده است. پس کجا است آن تزلزل و شک و تردیدی که سیره‌نویس جدید در این سوره‌ها می‌بیند؟! و کار پاکان را قیاس از خود می‌گیرد؟!.

[۶۲] صفحه ۴۸ کتاب. [۶۳] به کتاب: «مقدّمتان في علوم القرآن» چاپ مصر، صفحه ۱۴، نگاه کنید. [۶۴] به: «مجمع البیان» الجزء التّاسع و الـمشرون، چاپ لبنان، صفحه ۱۴۰ رجوع شود.