مسلمانشدن و هجرت ابوهریرهس
قبیلۀ دوس مثل سایر اعراب بتپرست بوده وبتی با عنوان (ذاالخلصه) داشتند. در حدیث نبوی که در صحیح البخاری آمده از این بت سخن گفته شده است. ابوهریره سمیگوید: رسول خداصفرمودند: (قیامت برپا نمیشود تا که پاهای زنان دوس بر ذیالخصله مضطرب گردد.) ابوهریره در پی آن گوید: (ذو الخلصیه بت دوس بود، که در جاهلیت آن را میپرستیدند.) در لفظ امام احمد و مسلم آمده است.
امام احمد افزوده است که این بت در قریهای بنام (بتباله) واقع در بین طائف و یمن قرار داشت.
معجم البلدان نیز از این قریه یاد کرده است.
در اوج این گمراهی و جهالت و شرک دهشتانگیز، مردی شاعر و شریف و مهماننواز و گرامی یعنی طفیل بن عمرو دوسی در سفری به مکه به اسلام گرائید، و از رسول خداصپیروی کرد. او بسرزمین دوس بازگشت، و قومش را به اسلام خواند که بسیاری به شرف اسلام عزیز گردیدند و آن را پذیرفتند، و از آنجمله ابوهریره بود [۲۱].
طفیل گوید: (بر رسول خداصبا جمعی از بستگانم که ایمان آورده بودند واردشدم، و حضرت به خیبر تشریف داشتند، ما که ۷۰ یا ۸۰ خانوار دوسی بودیم به مدینه استقرار یافتیم) [۲۲].
از اوّل همین روز ابوهریره اخبار و احوال رسول خداصرا پیگیری مینماید.
ابوهریره گوید: (چون رسول خداصبه خیبر تشریف برده بودند، سباع بن عرفطه الغفاری را در مدینه جانشین خود قرار داده بودند [۲۳]. (ما به مدینه آمدیم و تعداد ما ۸۰ خانوار دوسی بود، مردی گفت: رسول خداصدر خیبر تشریف دارند، و بزودی مراجعت میفرمایند، گفتم: به هر منزلی که ایشان فرود آیند حتماً به خدمتشان خواهم رفت) [۲۴]. (پس نزد عرفطه رفتیم و او ما را مجهزّ نمود، سپس بخدمت رسول خداصرسیدیم، این روز مصادف با یکروز قبل از فتح و یا بعد از آن بود [۲۵](حضرت با مسلمین دژ نطات را فتح کرده بودند، و دژکتیبه را در محاصره داشتند، ما در آنجا اقامت کردیم تا اینکه خداوند پیروزی را نصیب ما فرمود) [۲۶]. ابوهریره در آن هنگام در اوج جوانی بود؛ زیرا عمرش کمتر از ۳۰ سال بود. دلیل بر این حقیقت عمرش در هنگام وفات او است، که در فصل وفاتش خواهد آمد. بنابراین تعجب آور نیست، که او را روشنفکر و زیرک، و صاحب حافظۀ قوی، و ایمان عمیق مییابیم، چرا که او یتیم زندگی میکرده، و این امر برایش اعتماد به نفس را به ارمغان آورده و او را برای داشتن حافظهای قومی مهیّا ساخته بود، که بدور از مشغلههای فکری دنیوی، و بدون وابستگی و تعلّقات مادی بتواند قلبش را خالی کند، و هیچ اندیشهای جز فهم قواعد ایمان نداشته باشد، مسکنت او باعث وارستگیاش گردید، و این وارستگی او را برای دریافت و ضبط و حفظ وحی آماده گردانید. از اینجا است که با سند صحیح از او روایت شده است:
(زندگی را با یتیمی آغاز کردم، و در حالی هجرت کردم که مسکین بودم) [۲۷].
***
[۲۱] ابن سعد ۱/۳۵۳. [۲۲] ابن سعد ۴/۲۳۹. [۲۳] المستدرک ۲/۳۳ و مسند امام احمد ۲/۳۴۵. [۲۴] المغازی واقدی ۲/۶۳۶. [۲۵] مستدرک ۲/۳۳. [۲۶] مغازی الواقدی ۲/۶۳۶. [۲۷] ابن سعد ۴/۳۲۶.