پرتوی از مناقب ابوهریره رضی الله عنه

فهرست کتاب

ابوهریره و محبت او با رسول کریم، و ملازمت پیامبر:

ابوهریره و محبت او با رسول کریم، و ملازمت پیامبر:

ابوهریرهسبشدت پیامبر را دوست می‌داشت، و او به این محبت خود تصریح می‌کند:

(یا رسول الله، چون شما را می‌بینم، خوشحال میشوم، و چشمانم روشن می‌گردد) [۶۷].

این محبت سراسر وجود او را در برگرفته بود، بطوریکه سماع یک حدیث از زبان رسول خداصو نشستن با یکی از کبار صحابهش را بر صد رکعت نماز نفل ترجیح می‌داد و می‌فرمود:

(یک باب از دانش را که یاد بگیریم، برای ما بهتر است از اینکه صد رکعت نماز بخوانیم) [۶۸].

این محبت او نسبت به پیامبر باعث بر افروختگی او، و بر انگیختن شدید عاطفه‌اش می‌گردید، بطوریکه چون نام مبارک پیامبر را می‌شنید، نمی‌توانست خود را حفظ کند، و ناگهان بگریه می‌افتاد، این کار او یکبار نبود، بلکه چه بساکه بحالت غش قرار می‌گرفت.

ترمذی با سندی حسن از قول شفی الاصبحی- ابوعثمان بن مانع یکی از مشاهیر تابعین- صورتی صادق از حالت ابوهریره را در موقع شنیدن نام پیامبرصحفظ کرده است:

(او به مدینه وارد شد، دید مردم بر یکنفر جمع شده‌اند، گفت: او کیست؟ گفتند: ابوهریره. گوید: به او نزدیک شدم، تا که در مقابلش نشستم، و او به مردم سخن می‌گفت، چون سکوت کرد، و فرصت یافت به او گفتم: شما را به حق قسیم می‌دهم که مرا حدیثی بگوئی که از رسول خداصشنیده‌ای، که آن را کاملا درک کرده و فهمیده باشی. ابوهریره گفت: این کار را می‌کنم، حتماً حدیثی را بشما می‌گویم که رسول خدا به من فرموده و من آن را درک کرده و دانسته‌ام. سپس ابوهریره فریادی کشید، که او را به بیهوشی نزدیک ساخت).

در لسان العرب آمده است: (الشع: همان فریاد و آنچه که مشابه آن است، بطوریکه نزدیک به بیهوشی باشد).

(این آواز را انسان از آن جهت سرمی‌دهد که شوق فراوان به صاحب و رفیق خود دارد، و بر جدائی او تأسف می‌خورد، و دوستدار دیدار او است [۶۹].

شفی الاصبحی سخنش را ادامه می‌دهد، و برای ما توصیف می‌کند، که چگونه ابوهریره برای یا دوّم و سوّم و چهارم فریاد افسوس فراق را سر می‌دهد، در حالیکه هنوز امکان روایت حدیث را نیافه است. او می‌گوید:

(ابوهریره مدت اندکی مکث کرد، سپس بخود باز گردید، پس گفت: هر آئینه از حدیثی برایت سخن می‌گویم، که رسول خداصآن را فرموده، در همین خانه، در حالیکه در اینجا جز من و او کسی نبود، سپس ابوهریره دوباره فریاد افسوس سر داد لحظه‌ای بعد به هوش آمد، صورتش را دست کشید و گفت: آری حدیثی را برایت می‌گویم که رسول خداصدر این خانه به من فرمود، در حالیکه جز من و او کسی در اینجا نبود، سپس دوباره فریاد برآورد، و چون به هوش آمد، و صورتش را دست کشید، گفت: بیان حدیث را انجام می‌دهم، حتماً حدیثی را که رسول خداصفرموده، و من با او در این خانه بودم، و غیر من و او کسی در اینجا نبود برایت می‌گویم. بار دیگر فریادی دردناک کشید، و در حال افتادن برویش بود که او را گرفتم و مدتی طولانی بر خود تکیه دادم. سپس به هوش آمد و گفت: رسول خداصمرا حدیث فرمود، چون روز قیامت شود خداوند تعالی، به سوی بندگانش نزول می‌فرمایند، تا در بین شان حکم کند...).

آنگاه حدیثی طولانی را دربارۀ عذاب آن کس که قرآن می‌خواند، یا انفاق می‌کند، یا جهاد می‌کند، در حالیکه ریا کار است، و ثنای مردم را می‌خواهد، بیان نمود [۷۰].

بدینسان جائی باقی نماند، بر کسیکه از ابوهریره خوشش نمی‌آید که گمان کند، او احادیث را برای تکلّف و ریاء بیان می‌کرده است؛ زیرا که حالات بعضی از اصحابش در موقع یاد رسول خداصبدین حال بوده است.

از آنجمله مثلاً ابوبکر صدیق را می‌توان نام برد که اوسط بن عمروالبجلی، شکلی دیگر از ابوبکر صدیق را که همانند ابوهریره، در حال یاد پیامبر بوده برای ما ضبط کرده است.

اوسط گوید: (پس از یکسال از وفات رسول خداصبه مدینه آمدم، ابوبکر را ملاقات کردم، در حالیکه برای مردم خطبه می‌خواند، پس فرمود: رسول خداصسال اوّل درمیان ما برخاست چون نام رسول الله را برد از یاد پیامبر متأثر گردید، و حالت خفگی او را فرا گرفت، و سه بار این حالت تکرار گردید، سرانجام فرمود: هان ای مردم از خداوند عافیت را بخواهید...) [۷۱].

این محبّت فائق بر ابوهریره بود، که او را وامی‌داشت، که چون به نام رسول کریم برسد، ذکر پیامبر را با تفصیل بیشتر همراه سازد، چرا که ذکر حضرت را برای خود شرف و عزّت می‌دانست، و به اسم مبارک ایشان انس گرفته بود: او بارها می‌گفت: از پیامبر راستگو و تصدیق شده، رسول الله ابا القاسم، صاحب این حجرۀ شریفه شنیدم که می‌فرمود.

و هم پیامبر را با عنوان (پیامبر توبه) و امثال آن می‌نامید.

و می‌بینم که این ارزش والای پیامبر را که خداوند در قلب ابوهریره قرار داده، موجب ایمانش برسول او گردیده، بطوریکه این ایمان عمیق او را وامی‌دارد، تا خود را از هر کاری مجرد سازد، و به ملازمت و مصاحبت پیامبر نه تنها در مسجد و در صفه روی آورد، که بلکه در غزوات و سفرها و بازار رسول کریم را همراهی کند. از اینجا است که او را می‌بینی می‌گوید: (با رسول خداصدر بازاری از بازارهای مدینه بودم، حضرت بازگشتند، من هم بازگشتم...).

یا او را می‌بینی که برای عیادت بیماران بیرون شده آنجا که (رسول خداصاز مریضی عیادت فرموده، که ناخوش بوده و ابوهریره نیز همراه ایشان است.) یا می‌بینی که ابوهریره زمام شتر پیامبر را در دست دارد، و می‌گوید: (زمام شتر پیامبر را در دست داشتم تا که رسول خداصبر بالای آن برابر شدند، پس فرمودند: خدایا تو یار سفر هستی...) یا می‌بینی که ابوهریره بهمراه پیامبر درمیان باغ‌ها گردش می‌کند، و می‌گوید: (با رسول خداصدرمیان نخلهائی از مردم مدینه گردش می‌کردم که حضرت فرمودند.) یا می‌بینی که ابوهریره در مسافرت پیامبرصخدمت ایشان را به عهده می‌گیرد و می‌گوید:

(برای رسول خداصاز دیگ عباس پارۀ گوشتی از کتف در آوردم و حضرت آن را میل کردند...) اگر چیزی از امور بر ابوهریره بوشیده بود، که توان دیدن آن در عمل پیامبر برایش میسر نبود، و یا نمی‌توانست آن را از پیامبر بشنود، در این موقع زبان به سوال باز می‌کرد و بطور مثال می‌گفت: (فدایت باد پدر و مادرم، مرا خبر ده که در موقع سکوت بین قرائت و تکبیر چه می‌گوئید؟ حضرت می‌فرمود: می‌گویم...) یا اینکه از حضرت می‌پرسید چه کسی از مردم برای شفاعتش سزاوارترند، چنانکه خواهد آمد. و بلکه از آغاز امر نبوت پرسید او در سوال کردن جری بود بطوریکه چیزهائی را می‌پرسید که دیگران نمی‌پرسیدند: ابی بن کعبسگوید: (ابوهریره از پیامبرصپرسید، -او در چیزهائی که دیگران جرئت سوال نداشتند، از حضرت می‌پرسید-، پس گفت یا رسول الله: آغاز امر نبوت چگونه بود؟) پس رسول خداصحکایت خود را بر او بیان فرمود: و در غیر این مورد حال ابوهریره نیز چنین بود.

این حب زیاد، و این ملازمت مستمر، و این جرئت و پرسش از امور پنهانی، همۀ انیها دست به دست هم داد، و زمینه‌های را برای ابوهریره بوجود آورد، که در بسیاری از احوال رسول اللهصاطلاعاتی پیداکند، که کسی به غیر از او بدان دسترسی نیافته است. بدین ترتیب او احیاناً در روایت حدیث یگانه می‌باشد. هم چنانکه برای او زمینه‌ای پدید آمد، که بطور یقین فرموده‌های رسول خداصرا حفظ کند، و در نتیجه روایت حدیث از طریق او زیاد گردد.

در پایان مطلب لطفاً به همت بلند ابوهریره نظری بیندازید، آنجا که رسول کریم، او را جهت دریافت غنائم فرا می‌خواند، و می‌فرماید: (آیا از این غنایم از من نمی‌خواهی؟) ابوهریره پاسخ می‌دهد: (از شما می‌خواهم از آنچه که خداوند به شما آموخته، بمن بیاموزید).

آری، خدا و رسول او صدق گفتار او را میدانند، از اینرو او از زمرۀ علماء است.

ابوهریره شما با شوق و شور هدایت را جستجو کردی
و از سرچشمۀ زلال روحانی سیراب گردیدی
دل همواره ملازم و پیرو کسی است که او را می‌خواهد
و این سرّی است، که دل‌ها را به هم الفت می‌دهد
بلی آنکه در پی (طه) و در مسیر او گام بردارد
بدون شک تلاش او همه شرف و عزّت است

[۶۷] مسند امام احمد ۲/۳۷۳. و مستدرک ۴/۱۶۰ با سند صحیح. [۶۸] بخاری آن را معلق به سندی غیر موصول در تاریخ آورده است. [۶۹] غریب الحدیث از ابوعبیده ۴/۱۹۵. [۷۰] الترمذی ۹/۲۶۶. مستدرک ۱/۴۱۸. [۷۱] مسند امام احمد ۱/۱۷۳.