پرتوی از مناقب ابوهریره رضی الله عنه

فهرست کتاب

آخرین سخن

آخرین سخن

(چون اصحاب رسولصپیشوایان ما در دین هستند، و آنان بودند که، دین الهی و سنّت محمدی را با کمال امانت بما رسانیدند، پس از حق امانت بر امثال ما این است، که از سیرۀ حافظان اوّل کتاب و سنّت، هر نوع تهمت و ستم و دشمنی را بزدائیم، که تصویر‌شان در مقابل مردم، تصویری پاک و همراه با صدقی که باشد که آنان بر آن قرار داشتند، و بدینسان اقتدا بدانان زیبا بنماید، و دل‌های بسوی خیری که آنان بشر را بدان سوق دادند آرامش یابد.

در تشریع اسلامی مدار اعتبار برای همۀ دانشمندان این قاعده است که: طعن دربارۀ صحابه‌ی رسول در واقع ایراد طعن در دین است؛ زیرا که آنان این دین را روایت کرده‌اند. و هم دگرگون جلوه دادن سیرت‌شان در واقع زشت جلوه دادن امانتی است که آنان حامل آن بوده‌اند. و در نهایت این اقدام ایجاد شک در تمام بنیان‌های شریعت این ملت حنیف و سربلند خواهد بود که اوّلین نتیجه آن حرمان نسل جوان و نسل‌های بعدی آن را از اقتدا به این پیشوایان صالح را در پی خواهد داشت؛ پیشوایانی که خداوند بوسیلۀ آنان بر مسلمین منت نهاد، تا بدانان تأسی جویند. و در پی‌شان آثار اسلام و امانت آن را بعهده گیرند، و در طریق‌شان قدم بردارند. انجام چنین رسالتی میسر نخواهد بود، مگر زمانیکه امت اسلامی نیکی‌ها و خصلت‌های کریم‌شان را بشناسد، و بداند آنانکه این حسنات و خصایص را دگرگون جلوه می‌دهند، قصد تهاجم به اسلام و پیروان اوّل آن را دارند [۵۹۰].

امیدوارم که این صفحات (فریاد حق باشد، که جوانان مسلمان را به این دسیسه آگاه سازد؛ دسیسه‌ای که توسط دشمنان صحابه، طراحی شده تا کینۀ آنان را بوسیلۀ این دسایس در قلب امت جای دهند.

این نمونه‌ای از دسایسی است که انجام گرفته، امید است که مسلمانان از طریق آن به سایر دسایس آگاهی پیداکنند، و سپس برای تحقیق تاریخ اسلامی و استفاده از خیر آن خود را فارغ سازند. و آنگاه صفات برجستۀ رجال اسلام را کشف کنند، و بدانند که خداوند عزّ وجل این دین را بوسیلۀ معجزاتی یاری داده که بر دست‌های توانای مؤمنین صدر اسلام و یاوران‌شان انجام گرفته، و بزرگترین انقلاب تاریخ انسانیت، که بشر آن را تاکنون شناخته توسط آنان بمورد عمل و اجرا در آمده است) [۵۹۱].

(ابوهریرهساز این فشارهای سخت که پیرامونش همانند طوفان می‌وزید نجات یافت، و از امواج متلاطم که او را هدف قرار داده بود بسلامت بیرون آمد. او هم چنان استوار باقی ماند تا جمهور مسلمین با دیدۀ احترام او را بنگرند، و مکانت و منزلت او را بشناسند. آری این حملات کور به عقب رانده شد و مهاجمین در حالیکه سر شکسته و درمانده هستند به راه خود می‌روند، و ذلت و خواری و ورشکستگی را بدنبال میکشند) [۵۹۲].

این گروه طعنه زنندگان به بحث و کاوش در اخبار ابوهریره در حالی وارد میشوند که از قبل به عناد و ستیزجوئی با ابوهریره برخاسته‌اند، والبته بدیهی است چنین بحثی خالی از هوا نخواهد بود. خاور‌شناسان نیز پیش از آنان اقدام به چنین عملی کردند، و بلکه آنان چنین معامله‌ای را با تمام علوم سنّت انجام دادند، و همانند گفتار این قوم را باز گفتند، و البته که رأی خاورشناسان در نظر این گروه جالب می‌باشد، چرا که باهواهای‌شان هم آهنگ است. ولی آنان فراموش کرده‌اند که خاورشناسان در باب خود قرآن نیز چنین کاری را انجام دادند، که به قرآن و سنّت از حملات‌شان ضرری نرسید. پیش از خاورشناسان معتزله از اهل هوا نیز دست به چنین کاری زدند و تمام یا بعضی از سنّت را رد کردند، ولی سنّت همانند کوهها استوار باقی ماند، و این گروه فرومایه فقط با درگیری با اوهام سرهای خود را بدرد آوردند و گرنه کار دیگری را انجام ندادند [۵۹۳].

پس ابوریه و پیروان بی‌مایه‌اش (اوّلین کسانی نیستند که از این باب به جنگ اسلام برخاسته‌اند، آنان در اینمورد پیشوایانی در گذشته دارند، که از قدیم اهل اهواء بودند، و اسلام نیز از قدیم به راه خود ادامه داده است. آن‌ها هرچه بخواهند داد میزنند، ولی اسلام به هیاهوی‌شان توجهی نمی‌دارد، و آنان را در هم کوبیده و براه خود ادامه می‌دهد.

از موارد شگفت انگیز اینکه این گروه معاصر در اصول و معنی با آن گروه پیشین همراه و همداستانند، و فقط یک فرق دارند، و آن اینکه پیشینیان‌شان یا در راه کجروی می‌کردند، و یا ملحد بودند، ولی به حقیقت آنچه می‌کرده‌اند آگاهی داشته‌اند، و بیشتر‌شان کسانی بوده‌اند که خداوند آنان را گمراه ساخته، و این گمراهی همراه با علمی بوده که آنان داشته‌اند.

اما این گروه معاصر، در نزدشان جز جهل و جرئت، و جویدن الفاظ چیز دیگری نیست، و الفاظ را هم نمی‌توانند خوب بجوند. اینان از کفر تقلید می‌کنند، و خود را از تمام کسانی که آنان را بطریق درست میخوانند برتر میدانند) [۵۹۴].

بلکه من در خلال مدت تألیف این کتاب - که شدت یاوه گوئی‌ها و اعتراضات ابی‌ریه را لمس می‌کردم - در شگفت بودم که چه اندازه این شخص از کتب متفرقه احادیثی را مطالعه و جمع کرده است. وگمان کردم که او چندین سال بر جمع آن‌ها در گوشه‌ای نشسته و تحقیق کرده است، و البته در آن موقع من کتاب طحاوی فی مشکل الآثار و کتاب ابن قتیبه فی تأویل مختلف الحدیث را مطالعه نکرده بودم. ولی چون این دو کتاب را پس از شروع تألیف مطالعه نمودم، دیدم که اباریه هرگز چیز جدیدی را نیاورده، بلکه کار او فقط ایراد شبهاتی است که زنادقۀ در قرن دوّم و سوم وارد ساخته‌اند، و طحاوی و ابن قتیبه به تمام این ایرادات در کتاب‌هایشان پاسخ گفته‌اند. پس تمام کار ابوریه این بوده که ردنویسی‌های طحاوی و ابن قتیبه را حذف کرده، و فقط ایرادات زنادقه را باقی گذشته و حکایت کرده است، و آن را با عنوان (پرتوی بر سنّت) نام گذاشته، و این گفته‌ها جز جویدن سخنانی که نظام، و مرّیسی و امثال آندو جویده‌اند نمی‌باشد.

(به راستی صحابی که در تاریخ به مقامی رسیده که ابوهریره بدان دست یافته اگر طوری باشد، که امروز یکی بیاید، و گمان برد که تمام مسلمین اعم از ائمه، و اصحاب، و تابعین و محدثین او را بصورت حقیقی نشناخته‌اند، و در واقع او شخص دروغگو و اهل افترا بوده!! بلی چنین موقفی که بعضی از مردم در مقابل این صحابی بزرگ گرفته‌اند معنی آن این است که همۀ این مردم در طول تاریخ بی‌عقل بوده و علوم و اندیشه‌های‌شان دارای ارزشی نبوده و قابل توجه نیست) [۵۹۵].

پس باید کسانی که با سفارش خدا، در مورد اصحاب رسول اللهصمخالفت می‌کنند، باید برحذر باشند و باید بدانند که: (چون خداوند آنان را اهل عدل خوانده، و بر آنان ثنا گفته، و از آنان اعلام رضایت فرموده، لذا جائی برای مؤمن باقی نمی‌ماند، مگر آنکه از آنان به پاکی و شرف نام ببرد، و در مورد خاص و عام‌شان اعتقادش را نیک گرداند؛ زیرا که چون مؤمن عاقل به دین مبین و تأسیس و نشر و تثبیت آن در سراسر عالم بنگرد، و تاریخ درخشش نور اسلام را مطالعه کند، ایمان می‌آورد، که آنان بهترین امت در جهان بوده‌اند، و آنان بودند که بخدا و رسول او ایمان آوردند، و برای اعلاء کلمه حق جهاد کردند، و در این راه مالها و جانهای خود را نثار کردند، و آنان بودند که بخاطر دین هجرت نمودند، و رسول امین را یاری دادند، و قطعاً اعمال دیگران در برابر اعمال ارجمند آنان ناچیز است، پس اگر آنان خیر امت نبودند، چه کسانی می‌توانند خیر امت باشند؟

چون مؤمن عارف به شخصیت رسول اللهصبنگرد مشاهده می‌کند، که بعنوان رحمتی برای جهانیان مبعوث گردیده، و عالم به مقدم مبارکش پر از نور گردیده، و اخلاق بزرگوارش در بشریت و تحولات جهان اثری بسزا داشته و دین جلیل او در شرف و عزت انسان نقش خود را همواره ادا کرده و می‌کند، آری پس از این نگرش می‌بینید اوّلین طایفه‌ای از دین حضرت استفاده کردند، و از نور او بهره جستند اصحاب کرام بودند. آیا براستی ممکن است خورشید طلوع کند، و محیط دور را روشن کند، ولی محیط نزدیک از نور آن محروم گردد؟

آیا عاقلانه است که کسی بگوید دعوت رسول اللهصو ارشادات و آیات و احادیث شریفه، و سخنان جامع ایشان همگی در محیط‌شان بی‌اثر و باطل بوده است؟

اگر آنان از نور اسلام بهره‌‌مند نشده‌اند، پس چه کسی این دین مبین را به جهانیان رسانیده است؟

آیا این دین توسط اشخاص انگشت شماری به جهان عرضه شده است؟ در حالیکه می‌دانیم در حجۀ‌الوداع حدود ۰۰۰/۱۰۰ نفر از مردان و زنان نیکوکار که قلب‌های‌شان با خدا پیوند داشته و در پیشگاه پروردگار جهان تسلیم بوده‌اند، حضور داشته‌اند.

کسانی که در اصحاب رسول اللهصطعنه وارد می‌کنند باید بدانند که این کارشان ویران کردن اسلام است. ولی اسلام برتر و والاتر از آن است که ویران گردد، و نور اسلام برتر از آن است که بخاموشی گراید، و خدا ابا دارد جز اینکه نور خود را تمام کند اگرچه کافران از آن بدببرند [۵۹۶].

***

هان ای اهل هوا! مقاصد خود را پنهان دارید.

اگر در این کار اصرار می‌کنید خداوند سخت عذاب کننده است.

اگر خود را باز میدارید، در اینجا از قدماء صالح کوفه کسی هست که ۲۰ سال با ابوهریره هم‌نشینی کرده، و سپس در موقع مرگ آرزو می‌کند کاش یکبار دیگر هم نشینی او نصیبش گردد. اعمش بروایت از اباصالح سمان آورده که گفت:

(من از دنیا آرزوئی ندارم، مگر دو جامه سفید که با آن با ابوهریرهسهم نشین گردم) [۵۹۷].

گویا که اوس اطرافیان خود را فرمان می‌داد، که به سپیدی روی آورند، تا که ظاهر‌شان همانند دلهای‌شان سفید باشد، همان دل‌های که احادیث ابوهریره را از پیامبرصپذیرفته، و این دل‌ها با تأثیر احادیث نبوی که ابوهریره روایت کرده سپید، نورانی و جلایافته، و از پستی، و زنگار و کینه رهائی یافته است. پس باید نسبت به ابوهریره دلهای‌شان را سپید کنند.

اگر شما ابوهریره را ناسزا می‌گوئید، بدانید که خداوند شما را امر کرده که برای یاران پیامبرصاستغفار کنید، ودر اینجا مشاهده می‌کنیم که بزرگان تابعین به نسل‌های مسلمین سفارش کرده‌اند که برای ابوهریره استغفار بخواهند. محمد بن سیرین گوید:

(ما شبی را نزد ابوهریره بودیم او گفت: خدایا بر ابوهریره و مادرش و آن کس که برای‌شان استغفار می‌خواهد بیامرز).

محمد گوید: پس ما برای آندو استغفار می‌خواهیم تا که شامل دعای ابوهریره شویم [۵۹۸].

بلی ما برای ابوهریره و مادرش استغفار می‌خواهیم، و صدها میلیون مسلمانان از پیشگاه خدا برایش طلب مغفرت می‌‌کنند، و از خدا میخواهند، که از او راضی باشد. هر خطیب جمعه، و هر واعظ که بر منبر می‌رود، و هر نشریه‌ای که وصایای اسلامی را نشر می‌کند، همه و همه از خدا میخواهند که از ابوهریره راضی باشد. بدیهی است هرکس او را ناسزاگوید خداوند او را از نعمت جماعت محروم می‌کند، و زبانش دچار اشکال می‌گردد که از نعمت فصاحت نیز محروم می‌شود.

ابوهریرهساین قول خدا را قرائت نمود:

﴿يَوۡمَ لَا يُخۡزِي ٱللَّهُ ٱلنَّبِيَّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥۖ نُورُهُمۡ يَسۡعَىٰ بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَبِأَيۡمَٰنِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٨[التحریم: ۸].

«در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی‌کند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و می‌گویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!».

بدون شک ابوهریره از جمله کسانی است که همراه پیامبر ایمان آورده است.

او در انتظار این گذر زیبا و لذت بخش است، تا در روز قیامت به همراه پیامبر خداصدر امان خدا قرار گیرد، و در آنجا چشمانش به آرامش برسد، و ترسی را احساس نکند.

ابوهریره نوری درخشان، و پرتوی فروزان است، که خداوند بوسیله حفظ و روایات او مسلمانانی را که نسل بعد از نسل می‌آیند، راهنمائی می‌فرماید، و ما بکسی که این نور را جز تاریکی نمی‌بیند، چه می‌توانیم بکنیم؟

یا اباهریره! خدا تو را رحمت کند، واز تو راضی بادا. گویا که تو را می‌بینم که در رنجی که برای رد اتهام از تو برده‌ام بر من مهربان هستی. و به کسانی که از تو بد می‌برند قول پیامبرت را می‌گوئی که خداوند متعال در قرآن به ایشان نازل فرموده است:

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ ٢٨[هود: ۲۸].

«(نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد -و بر شما مخفی مانده- (آیا باز هم رسالت مرا انکار می‌کنید)؟! آیا ما می‌توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با اینکه شما کراهت دارید؟!».

هان ای صحابی جلیل و حبیب! هرگز در قلب‌های ما چنان نیست.

ما اتهامات دشمنان را به هیچ وجه قبول نداریم بلکه بر آن تردید می‌نمائیم.

تو در نزد ما عزیز هستی.

و تو در نزد ما دارای بیّنه و دلیل آشکار می‌باشی.

چشمت به رحمت خدا روشن بادا.

ما و تو در آرامش خواهیم بود.

بگذار آنان در حیرت و اضطرابی که اختیار کرده‌اند بسر برند.

ما همواره در امید و خوشی و سعادت هستیم.

و آنان همواره در یأس و بی‌خردی بسر می‌برند.

و درود خدا بر سرور ما حضرت محمدصو بر خاندان پاک و همۀ یاران گرامی ایشان باد.

***

[۵۹۰] از سخنان محب‌الدین خطیب در مقدمه‌ی العواصم من القواصم. [۵۹۱] همان منبع. [۵۹۲] - از سخنان محمد عجاج الخطیب ص ۳۱۵. [۵۹۳] اقتباس از سخنان احمد محمد شاکر در شرح المسند ۱۲/۱۲۶. [۵۹۴] احمد محمد شاکر در شرح المسند ۱۲/۸۵. [۵۹۵] از سخنان استاد سبیعی در السنه و مکانتها /۳۰۴. [۵۹۶] از سخنان شیخ امجد الزهاوی/ رئیس رابطه علماء عراق در فتوای صادره از سوی جمعیت رابطه علماء به بغداد در ۲۲ صفر ۱۳۸۷هــ [۵۹۷] تاریخ ابن ابی خیثمه /۱۱۱. [۵۹۸] الادب المفرد للبخاری ۱/۱۱۲.