نیل او به مطلق صحبت
خداوند بوسیلهی آیات بسیاری که ثابت کنندۀ فضل و عدالت اصحاب میباشد آنان را کرامت بخشید. برخی از این آیات درباره یکنفر و برخی جمعی از صحابه را شامل میگردد، که آن جمع معین رسول کریم را همراهی کردهاند. مثل اعلام رضایت خداوند از کسانیکه در حدیبیه، در زیر درخت با رسول کریم بیعت کردهاند که آیه عام است و شامل همۀ کسانی است، که در زیر سایۀ آن گرد آمده، و در راه آرمانهای اسلام اعلام جانبازی نمودهاند. همچنین خود رسول کریم یارانش را به اشکال معین مورد تمجید قرار داده است، از آنجمله برایشان طلب استغفار فرموده، و یا فضل و عدالتشان را اعلام نموده، و یا افرادی را از آنان و یا گروهی از ایشان را برسایرین فضیلت داده، و یا از عمومشان به نیکی یاد کرده است.
از جمله آیات عام این آیه است:
﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹].
«محمدصرسول خدا، و کسانیکه همراه اویند، بر کفار سختگیرند، و در بین خود مهربانند».
آخرین آیهای که بصورت عام آمده است این است:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١١٧﴾[التوبة: ۱۱۷].
«همانا خداوند قبول توبه فرمود بر پیامبر و مهاجرین و انصار، آنان که او را در ساعت سختی پیروی کردند، پس از آنکه نزدیک بود دلهای برخی از آنان تنگ شود، سپس خداوند بر آنان قبول توبه نمود که خداوند تعالی بدانان بخشاینده و مهربان است».
رسول خداصدر حدیثی که امام بخاری روایت نموده است فرمودند:
(پس از فتح – مکه - هجرت نیست). بدینسان ابوهریره که قبل از فتح هجرت کرده بود شامل مهاجرین میگردد. و این آیه و سایر آیات فراوانی که دربارۀ مهاجرین آمده و فضل و بزرگواریشان را ثابت میکند، شامل او نیز میگردد. بدیهی است هرکس از هر جا که بسوی رسول کریم هجرت کرده باشد مهاجر شمرده میشود، و هجرت مختص مردم مکّه نیست. و اگر ظاهراً هجرت از مکه مطرح گردیده، بواسطۀ آن است که مکه مرکز سیاست آن روزگار شمرده میشده است، که اعراب از آن بیم داشتند. پس هرکس توانست حکم نظام حاکم آن روزگار یعنی مکه را بشکند و هجرت کند او مهاجر شمرده میشود، فرقی ندارد که وطنش در کجا است.
بلی اصطلاح عمومی کسانی که دربارۀ هجرت بحث میکنند، این طور بیان گردیده، که آنان هرکس را که از مکه هجرت کرده مهاجر میدانند. در حالیکه هجرت عام است، و هرکس از هر مکانی که بخاطر خدا و رسول او هجرت کند، مهاجر إلی الله والی الرسول خواهد بود.
اما احادیث عام که ابوهریره س را نیز شامل میگردد، تعدا آنها بسیار است:
از آنجمله حدیثی است که امام احمد به سند صحیح از قول عمر فاروق س روایت کرده است:
(همانا رسول خداصدر مقامی که ایستادهام ایستاد و فرمود: به یارانم رفتاری همراه با احسان داشته باشید، و سپس این رفتار نیک را درباره کسانی که پس از آنان میآیند مراعات نمائید) [۲۸].
دیگر حدیثی است که بخاری باسند خودش از قول عمران بن حصینس آورده است:
(رسول خداصفرمود: بهترین شما کسانیند که معاصر و در زمان من زندگی میکنند، سپس کسانی که بعد از آنان بیایند، و سپس دورهای که پس از آنان میآیند. عمران گوید: بیاد ندارم که رسول خداصدو دوره یا سه دوره را نام بردند) [۲۹].
دیگر حدیثی است که بخاری با سند خود از جابر بن عبدالله و از طریق ابوسعید الخدری روایت کرده است:
(رسول خداصفرمود: بر مردم زمانی میآید، که جمعی از آنان به جهاد میروند، میگویند: آیا درمیان شما کسی هست که با رسول خداصمصاحبت کرده باشد؟ میگویند: بلی، این گروه را فتح نصیب میگردد. سپس زمانی میآید، که جمعی از مردم به جهاد میروند، میگویند: آیا درمیان شما کسی هست که با رسول خداصمصاحبت کرده باشد؟ میگویند: بلی این گروه را فتح نصیب میگردد. سپس زمانی میآید که گروهی از مردم به جهاد میروند. گفته میشود: آیا درمیان شما کسی هست که با رسول خداصمصاحبت کرده باشد؟ پس میگویند: بلی. این گروه به فتح دست مییابند) [۳۰].
آنطور که بُخاری آورده است، رسول خداصما را از دشنام دادن اصحاب برحذر داشته است:
(ابوسعید الخدری گفت که رسول خداصفرمود: یارانم را دشنام ندهید، که اگر یکی از شما به اندازهی کوه احد طلا در راه خدا انفاق کند، به اندازۀ یک پیمانه و یا نصف آن که یارانم در راه خدا دادهاند نخواهد رسید) [۳۱].
این حدیث را رسول کریم خطاب به خالد بن ولیدس فرمودند، آنجا که او را از دشنامدادن به عبدالرحمن بن عوفس منع فرمودند؛ زیرا که خالد بدرشتی با عبدالرحمن سخن گفته بود. و این خطاب متوجه یارانی است که دیرتر ایمان آوردهاند، در حالیکه میدانیم خالد در بخش میانی دعوت، اسلام آورده است. و این میرساند با اینکه خالد مقام صحابی را داراست، با اینحال اگر به اندازۀ کوه احد طلا انفاق کند، به اندازۀ یک پیمانۀ یاران حضرت که از مسلمانان اوّل هستند، در پیشگاه خدا ارزش ندارد. و چون عبدالرحمن بن عوف از سابقین در اسلام بوده است، دیگران از یاران حضرت که دیرتر ایمان آورده بودند، بدینگونه مورد خطاب قرارا گرفتند، پس براستی حال و وضع ما چگونه خواهد بود؟
بدین جهیت حبّ صحابهش و استغفار برای آنان یکی از اصول والای عقیده اسلامی میباشد، که علماء سلف و خلف بدان تصریح کردهاند.
اذرعی/ در کتاب شرح عقیدۀ الطحاویه، به روایت از ابن بطه عکبری با اسنادی صحیح از ابن عباسب روایت نموده که گفت:
(یاران محمدص را ناسزا مگوئید، که مقام هر کدام از آنان که یکساعت که با رسول خداصبودهاند، بهتر از عمل ۴۰ سالۀ شما است) [۳۲].
تابعی جلیل قتاده بن دعامه: گفته است:
(اصحاب رسول خداصکسانی هستند، که خداوند آنان را برای صحبت پیامبرش، و اقامۀ دین خود برگزیده است) [۳۳].
شیخ عبدالقادر گیلانی از قول سفیان بن عیینه که از تبع تابعین بوده نقل کرده است:
(هرکس دربارۀ اصحاب رسول خداصزبان به سخنی ناروا بازکند، آن شخص پیرو هواست) [۳۴].
عبدالله بن سوار العنبری قاضی بصره متوفی در سال ۲۲۸ هـ گفته است:
(از عقاید سنّت ما این است که: ابوبکر و عمر و عثمانش را بر دیگران مقدم بدانیم، و همگی صحابه را دوست بداریم، و از سخن گفتن پیرامون اختلافاتشان خود را باز داریم، و بر آنان آرزوی برترین مقام را داشته باشیم) [۳۵].
حمیدی قریشی، شاگرد امام شافعی، و استاد امام بخاری، عقیدهاش را دربارۀ صحابه اینگونه توضیح داده است:
(عقیدۀ ما... درخواست رحمت برای اصحاب محمدصمیباشد، زیرا که خداوندأ فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰].
«آنان که پس از ایشان آمدند، میگویند: پروردگارا ما را و برادران ما را که در ایمان از ما سبقت گرفتند، بیامرز». بنا براین ما جز به استغفار برای صحابه امر نشدهایم، پس هرکس به آنان نا سزا گوید، و یا آنان را کوچک بشمارد، و یا یکی از آنان را ناروا گوید، بر مذهب سنّت نیست، و از غنایم مسلمین سهمی ندارد. این فتوا را بیش از یکنفر از مالک بن انس برای ما روایت کردهاند، که او میگفت:
خداوند غنایم مسلمین را بدینسان تقسیم فرموده است:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ﴾[الحشر: ۸].
«غنایم از آن فقراء مهاجرین است آنان که از دیار خود بیرون کرده شدند». و سپس فرمود:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«و آنانکه پس از ایشان آمدند، میگویند، خدایا ما و برادران ما را در ایمان بر ما سبقت گرفتند، بیامرز و در دلهای ما کینه آنانکه ایمان آوردهاند قرار مده، پروردگارا تو رؤوف ورحیم هستی».
پس هرکس این دعا را نگوید، از جمله کسانی که در غنایم سهیم است نمیباشد [۳۶].
امام زاهد حافظ عبدالرحمن بن ابی حاتم رازی گوید: (اما اصحاب رسول اللهص، آنان هستند که شاهد وحی و قرآن بودهاند. و به اصول تفسیر و تأویل آشنایند، و آنان هستند که خداوند ایشان را برای صحبت و نصرت پیامبرش و اقامۀ دینش و اظهار حقش برگزیده است. پس خدا از آنان به عنوان صحابه راضی گردیده، و آنان را شخصیتهای نمودار دعوت قرار داده، که همواره اسوۀ مؤمنین باقی بمانند، و آنان بودند که دین را از پیمغبر آموخته و از آن پاسداری نمودند، و سنّت و شریعت را به مردم رسانیدند، و حکومت و قضاوت و امر و نهی و ادب را برای همگان اظهار نمودند، و آن را حفظ کرده، و در دین خدا دانش آموختند، و اوامر و نواهی خدا را به دیگران تعلیم دادند. و معانی کلام خدا را از رسول او دریافتند، و تفسیر و تأویلش را از او آموختند، و به استخراج و استنباط احکام آشنا شدند. بدینسان خداوند عزّ وجل بر آنان منّت نهاد، و آنان را کرامت بخشید، که آنان را بمقام رهبری انتخاب فرمود. با این انتخاب شک و کذب و غلط و تردید و نادرستی را از آنان نفی کرد، و آنان را با عنوان «عدول امت» نامگذاری فرمود: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾[البقرة: ۱۴۳].
«بدینسان شما را امت میانه قرار دادیم تا که بر مردم گواه باشید». رسول خداصکلمۀ «وسط» را «عدل» تفسیر فرمود. پس صحابه عدول امت وائمۀ هدی و ناقلان کتاب و سنّت بودند.
خداوندﻷ مسلمین را به تمسک به روش آنان، و رفتن در راهشان، و پیروی از اصولشان و اقتداء به آنان فرا خوانده است: ﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«هرکس مخالفت کند پیامبر را، پس از آنکه معلوم شد او را هدایت، و پیروی کند غیر راه مؤمنین را متوجه میکنیم او را به آنچه میگردد، و در میآوریم او را به دوزخ که بدجائی است».
رسول خداصرا چنین یافتهایم، که تبلیغ تعلیمات خود را، در اخبار بسیاری تشویق فرموده است. و میبینیم که یارانش را مخاطب فرموده، و از آنجمله برایشان دعا کرده است: خداوند شاد بدارد انسانی را که گفتۀ مرا بشنود، آن را بخاطر بسپارد، تاکه به غیر خود آن را ابلاغ نماید.
و رسول خداصدر خطبهاش فرموده است: باید حاضرین شما به غائبین برساند. و فرموده است:
از من برسانید، اگرچه یک آیه باشد، و از من حدیث (روایت) کنید و هیچ باکی نیست.
سپس صحابهش به نواحی و شهرها و مرزها، برای فتوح کشورها و جهاد وامارت و قضاوت و اجرای احکام رهسپار گردیدند، و هرکس بجائی رفت، و آنگاه در آنجا آنچه را از رسول کریم شنیده بود، بخاطر سپرده و به مردم باز گفت، و به حکم خدای عزّ و جل انجام وظیفه نمود.
اصحاب امور را طبق سنّت پیامبرصعملی ساختند، و با حسن نیّت، و آرزوی ثواب و تقرب بخدا جانهای خود را خالص نمودند، و احکام و فرایض و حلال و حرام و سنّتها را بمردم بیان نمودند، تا که خداوندﻷ آنان را به پیشگاه خود فراخواند، و آنان را شامل رضوان و رحمتش قرار داد [۳۷].
امام جرح و تعدیل، ابوزرعه رازی پسردائی/ پسر مامای ابی حاتم گوید:
(هر گاه دیدی مردی را که به اصحاب رسول خداصعیبجوئی میکند، بدانکه او زندیق است. و این بخاطر آن است که در نزد ما رسول خداصبه حق مبعوث گردیده، و قرآن به حق کلام خدااست، و قرآن و سنّت توسط اصحاب رسول خداصبما رسیده است. کسانیکه به عیبجوئی اصحاب میپردازند، قصد دارند، شهود مارا از اعتبار ساقط گردانند، تا بدینوسیله کتاب و سنّت را باطل نمایند، بنابراین جرح آنان اولی است، و آنان زندیق هستند) [۳۸]. همچنین امام طحاوی که در کتاب عقیدۀ مشهورش که علماء مذاهب بر صحت آن اجتماع دارند، و بر هر مسلمانی این عقاید را واجب میدانند، حب اصحاب را نشانۀ ایمان قرار داده، و بغض شان را علامت کفر معرفی کرده است:
(یاران رسول خداصرا دوست میداریم، در حب هیچکدام راه افراط نمیرویم، و از هیچکدام اظهار برائت نمیکنیم، با هرکس که نسبت به آنان بغض کند، خشم میگیریم، و جز به نیکی از اصحاب یاد نمیکنیم، حب آنان دین و ایمان و احسان است، و بغضشان کفر و نفاق و طغیان) [۳۹].
امام سبکی در فتواهایش، بر کفر کسانیکه نسبت به صحابه بغض دارند، تصریح نموده، و این امر را دربارۀ همۀ صحابه که به صحبت پیامبر مشرف شدهاند، اظهار داشته است. او همچنین ناسزاگوئی به اصحاب؛ چه به یکی از اصحاب یا به جماعتی از آنها را، کفر دانسته است [۴۰]. و گفته است: اما علمائی که زبان به تکفیر اینگونه افراد نگشودهاند، بطور کلی همگی اجماع بر فسق آنان دارند٭.
امام ابن حبان از قول رسول خداصدر خطبۀ حجۀ الوداع، که ابوهریره نیز در زمرۀ مخاطبین قرار داشته آورده است: (آگاه باشید! حاضرین شما، پیام مرا به افراد غائب برسانند.) استنباط نموده که همۀ صحابه عدول هستند، و گوید این بزرگترین دلیل بر عدول بودن صحابه است، که در میان شان افراد ضعیف و مورد ایراد یافت نمیشده است؛ زیرا اگر چنین میبود، و یا فردی غیر عدول وجود میداشت، حتماً حضرت رسول کریم در گفتارش استثنا میفرمود، و اعلام میکرد که فلان باید پیام مرا به غائبین نرساند. و چون حضرت همۀ صحابه را مأمور تبلیغ فرمود، پس این خود دلیل بر عدول بودن همگی شان میباشد. و این برای کسی که موضع عدل و شرف رسول خداصرا میداند کافی است [۴۱].
پس این فرمایشات ابن عباس، و برخی از تابعین، و تبع تابعین، وائمه حدیث در قرون فاضلۀ اولی است، که ذکر گردید، و دیگران که پس از آنان آمدهاند سخنان بسیار والائی اظهار داشتهاند.
خطیب بغدادی میگوید:
(عدالت صحابه ثابت و روشن است؛ زیرا که خداوند آنان را عادل نامیده، و از طهارت شان و برگزیدنشان در نص قرآن خبر داده است) سپس آیات و احادیث در اینمورد را ذکر کرده و گفته است:
(اخبار در اینمورد بسیار وسیع است، و همگی با نص قرآن کریم مطابقت دارد. و همۀ این اخبار مقتضی طهارت صحابه است، و بطور قطعی دلالت بر عدول بودن و پاکیزه بودن همۀ شان دارد. بنابراین چون خداوند آنان را عدول خوانده، نیازی نیست که کسی در آنان تفتیش کند، و در صدد ثبوت عدالتشان برآید).
(با اینکه اگر خدا و رسول او دربارۀ صحابه هیچ خبری نمیدادند. بازهم احوال آنان در مواقف والای چون: هجرت و جهاد و نصرت، و بذل جان و مال، و قتل آباء و اولاد و خیراندیشیشان در دین، و قوت ایمان و یقینشان، خود دلیل قطعی بر عدول بودنشان بود، و انسان را وامیداشت که به پاکیشان معتقد گردد، و آنان را برترین انسانهای عادل، و پاکیزهترین و وارستهترین افراد بداند، که تا ابد خواهند آمد. این است مذهب کافۀ علماء، و فقهائی که قولشان به حساب میآید [۴۲].
سرخسی متوفی به سال: ۴۹۰ هـ یکی از بزرگان علماء حنفیه میگوید:
خداوند متعال بر یاران رسول کریم بیش از یکجا در کتابش ثنا گفته است، چنانکه این آیه در مورد آنان میباشد: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹].
و پیغبر خدا آنان را بعنوان بهترین مردم توصیف فرموده است:
«بهترین مردم کسانی است که من در این قرن در میانشان هستم». و همچنین شریعت اسلام از طریق آنان بما انتقال یافته است. پس هرکس بدانان طعنه زند، ملحد ستیزه جو به اسلام است، که اگر توبه نکند درمان آن شمشیر است [۴۳].
امام رهبر، یاور سنّت، و نابود کنندۀ بدعت شیخ الإسلام ابن تیمیه حرانی میگوید:
(هرکس یکی از یاران رسول کریم مثل معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص و امثال آندو را، و یا کسی را که این اشخاص بهترند، مثل ابوموسی اشعری و ابوهریره، و یا کسی را که از اینان بهترند، مثل طلحه و زبیر و یا عثمان و علی بن ابیطالب، یا ابوبکر صدیق و عمر، یا عائشه ام المؤمنین یا غیر این گروه از اصحاب رسول خداصرا لعنت کند، پس این شخص به اتفاق ائمۀ دین مستحق عذابی که سزاوار آن است میباشد [۴۴].
در این باب اقوال دیگری نیز هست که استاد محمد عجاج الخطیب و دیگران آنها را نقل کردهاند، و من فقط به نقل آن بخش پرداختم که در نوع خود یگانه است و کسی به نقل آنها همت نگماشته است.
در زمانیکه طعنه بر صحابه و عیبجوئی بر آنان بسیار گردیده، خوب است که در پرتو دین خدا، اخبار و فضایل آنان را جستجو کنیم، و آن را منتشر سازیم، تا این امر موجب پاسخگوئی به دشمنان پرچمداران صدر اسلام باشد. و من امید دارم که خداوند متعال نوشتن این کتاب را در صحیفۀ اعمال نیک من منظور فرماید، و بوسیلۀ آن گناهان مرا از میان بردارد، و مرا با صحابه محشور بفرماید.
***
[۲۸] المسند ج۱ حدیث شماره ۱۷۷. [۲۹] صحیح البخاری ۸/۱۱۳/۱۷۶. [۳۰] صحیح البخاری ۴/۲۳۹،۵/۲، مسلم ۷/۱۸۶. [۳۱] صحیح البخاری ۵/۱۰. [۳۲] شرح عقیدة الطحاویه ص ۳۹۸. [۳۳] مسند امام احمد ۳/۱۳۴ السند صحیح. [۳۴] غنیة الطالبین ۱/۷۹. [۳۵] التهذیب ۵/۳۴۸. [۳۶] المسند للحمیدی ۲/۵۴۶. [۳۷] مقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل /۷. [۳۸] الکفاية في علم الرواية از خطیب بغدادی ص۴۹ با سند صحیح تا ابی زرعه. [۳۹] شرح عقیدة الطحاویه ص ۳۹۶. [۴۰]-٭ فتاوای سبکی ۲/۵۷۵/۵۸۰ [۴۱] ابن حبان ۱/۱۲۳. [۴۲] الکفایه ص ۴۶ و ۴۹. [۴۳] اصول السرخسی ۲/۱۴۳. [۴۴] فتاوای ابن تیمیه ۴/۲۱۶.