عمر فاروقس
عمر فاروق، رادمرد و قهرمانی است که پیامبر اسلامصدربارهی ایشان میفرماید: «قهرمانی مانند عمرسباهوش و زیرک ندیده ام که مانند او کارها را انجام دهد تا مردم سیراب گردند و کاروان حرکت کند» [۳۶]شیعه دربارهی عمر فاروقسمیگوید: سلمان فارسی از دختر عمر خواستگاری کرد. عمر جواب رد داد اما بعد پشیمان شد. سلمان به طرف او بازگشت و گفت: تنها میخواستم بدانم آیا حالت جاهلیت از قلب تو بیرون رفته، یا همان طور است که قبلاً بود [۳۷].
باز هم کشی از هشام پسر ابوعبدالله÷روایت کرده که گفت: صهیب، انسان بدی بود. او برای عمر گریه کرد [۳۸].
از پسرش نقل است که: محمد بن ابی بکر برای برائت جستن از خلیفهی دوم، با حضرت علی بیعت کرد [۳۹].
ابن بابویه قمی شیعی، دروغی بر عمر فاروقسمیبندد و میگوید: عمر در آستانهی مرگ گفت: از سه چیز به درگاه خداوند توبه میکنم: اول، این که من و ابوبکر خلافت را از مردم غصب کردیم، دوم، این که بر مردم خلافت کردیم و بعضی از مسلمانان را بر بعضی دیگر برتری دادیم [۴۰].
علی پسر ابراهیم قمی که نزد شیعه در حدیث، ثقه و قوی و مورد اعتماد بود و عقیدهی درستی داشت [۴۱]، در تفسیر آیهی: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧﴾[الفرقان: ۲۷] عمر فاروقسرا ناسزا میگوید.
از ابوحمزهی ثمالی، از ابوجعفرسنقل است که میگوید: «روز قیامت خداوند قومی را مبعوث میگرداند که بین دستانشان نوری مانند جامهی کتان سفید وجود دارد. سپس به نور گفته میشود: ذراتت را پراکنده کن. سپس گفت: ای ابوحمزه، قسم به خدا، میدانستند و میشناختند، ولی هرگاه چیزی از حرام برایشان پیش میآمد آن را میگرفتند و میپذیرفتند و هرگاه چیزی از فضل و برتری امیرمؤمنان، حضرت علی پیش آنان مطرح میشد، آن را انکار میکردند. ابوجعفر گفت: «يوم يعضّ الظالم علی يديه»منظور ستمگر اول یعنی ابوبکر است. وی گوید: «يا ليتنی اتخذت مع الرسول علياً ولياً»«ای کاش با پیامبر، حضرت علی را هم دوست صمیمی قرار میدادم». و «يا لايتنی لم أتخذ فلاناً خليلا»منظور عمر است؛ یعنی: ای کاش عمر را دوست قرار نمیدادم [۴۲].
در معنی این فرمودهی خدا:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا شَيَٰطِينَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ يُوحِي بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ﴾[الأنعام: ۱۱۲].
از ابوعبداللهسنقل میکنند که گفت: هیچ پیغمبری فرستاده نشده مگر این که در امتش دو شیطان وجود دارند که او را اذیت میکنند و پس از وفات آن پیامبر مردم را گمراه میکنند. اما دو رفیق نوح ... اما دو رفیق محمدص، «جبتر» و«زریق» بودند. [۴۳]ملامقبول ملعون شیعی هندی، «جبتر» و «زریق» را این گونه تفسیر کرده است: «روایت شده که «زریق» مصغر ازرق است و جبتر یعنی روباه. مراد از اولی ابوبکر است، زیرا ابوبکر چشم آبی بود و مراد از دومی هم عمر است که کنایه از مکار بودنش است. (پناه به خدا) [۴۴].
باز هم قمی از جعفر نقل میکند که: پیامبر خداصدر شرایط خاصی قرارگرفت و نزد یکی از انصار رفت و فرمود: آیا غذایی داری؟ گفت: بله ای پیامبر خدا. مرد انصار یک بز دوساله را برای پیامبرصذبح و آن را بریان کرد. هنگامی که گوشت بریان شده را خدمت پیامبرصگذاشت، آن حضرت آرزو کرد که حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت حسن و حضرت حسین†هم پیش او بودند. دو منافق آمدند و بعداً هم حضرت علی آمد. خداوند در این باره، این آیه را نازل کردند: «وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبی ولا محدث – افزودهی این ملعونهاست – إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته»«هرگاه آرزو میکرد، شیطان در آرزوی او القا و دخالت میکرد و به نحوی آرزوی پیامبر را آلوده میکرد». یعنی آن دو منافق چنین میکردند. «فينسخ الله ما يلقی الشيطان»؛ یعنی، هنگامی که حضرت علی پس از حضرت ابوبکر و حضرت عمر آمد [۴۵].
این آقای قمی دوباره در تفسیر ﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ﴾[المائدة: ۱۳].
میگوید: منظور نقض پیمان امیرمؤمنان، حضرت علی است.
﴿وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ﴾[المائدة: ۱۳].
منظور کسی است که امیرمؤمنان را از جای خود بردارد و در جای دیگری بگذارد. این دلیلی است بر این که منظور از«کلمه» در آیهی: «وجعلنا كلمة باقیة»امامت است [۴۶].
در تفسیر آیهی: ﴿لِيَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ كَامِلَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٍۗ﴾[النحل: ۲۵].
قمی میگوید: «يحملون آثامهم»، منظور کسانی هستند که خلافت را از حضرت علی غصب کردند که گناهان خود را حمل میکنند و همین طور گناه کسانی را که به دست آنها ناآگاهانه گمراه گشته و به آنها اقتدا کردهاند. امام جعفرصادق میگوید: «قسم به خدا، هر خونی که ریخته شده و هر عصایی که به عصای دیگری خورده و هر فرج حرامی که غصب شده و هر کاری که از روی ناآگاهی انجام شده، قطعاً گناه آن بر گردن هر دوی آنهاست، بدون این که از گناه مجرمان اصلی کاسته شود. حضرت علی هم گفت: سوگند میخورم و باز سوگند میخورم که بنیامیه پس از من آنها را حمل میکنند و پس از مدت کمی آنها را در خانهی دیگری میگذارند و بر ابوبکر است همان اندازه گناه که او تا روز قیامت راه خطا را برایشان باز کرد» [۴۷].
کشی از ورد بن زید روایت میکند که گفت: به ابوجعفر گفتم: «جانم فدایت، «کمیت» آمده است. گفت بیارش. او داخل شد و از ابوجعفر دربارهی شیخین (حضرت ابوبکر و حضرت عمر) پرسید. ابوجعفر گفت: هر خونی که ریخته شد و هر حکمی که مخالف حکم خدا صادر شد و هر حکمی که مخالف رسول خدا و حضرت علی اجرا شد، بر گردن ابوبکر و عمر است. «کمیت» گفت: الله اکبر، کافی است» [۴۸].
در روایت دیگری از داود بن نعمان آمده که باقر به کمیت گفت: ای کمیتبن زید! هیچ خونی در اسلام ریخته نشد و هیچ مال حرامی اندوخته نشد و هیچ نکاح حرامی نشد، مگر این که گناهش به عهدهی ابوبکر و عمر است تا روزی که قائم ما قیام میکند و ما گروه بنیهاشم به بزرگ و کوچک خود دستور میدهیم که به ابوبکر و عمر دشنام دهند و خود را از آن دو تبرئه کنند» [۴۹].
[۳۶] متفق علیه. [۳۷] کشی، رجال (شرح حال سلمان فارسی)، ص۲۰ . [۳۸] کشی، رجال (شرح حال صهیب و بلال)، ص ۴۰. [۳۹] کشی، رجال، ص ۶۱. [۴۰] ابن بابویه قمی، الخصال، تهران، ص ۸۱ . [۴۱] دربارهی این تفسیر گفته اند: قدیمیترین تفسیری است که پرده از روی آیات نازله دربارهی اهل بیت، بر میداشت. این تفسیر اصل و پایهی تفاسیر زیادی است. و در حقیقت تفسیر دو تا انسان صادق (جعفر و باقر) است. مؤلفش در زمان حسن عسکری میزیسته است. نگا: مقدمهی تفسیر، ص ۱۹. [۴۲] تفسیر قمی، ص ۱۱۳، ج ۲، چاپ نجف عراق ۱۳۸۶ ه [۴۳] همان، ج۱، ص ۲۱۴ . [۴۴] قرآن مقبول شیعه در زبان اردو، ص ۱۲۸، چاپ هند. [۴۵] تفسیر قمی، ج۲، ص ۸۶ . [۴۶] همان، ج۱، ص ۱۶۴ . [۴۷] همان،ج۱، ص ۳۸۳-۳۸۴. [۴۸] کشی، رجال، ص ۱۷۹ و ۱۸۰. [۴۹] کشی، رجال (شرح حال کمیت بن زید اسدی)، ص۱۸۰ .