صحابه از نظر اهل سنت
آنچه گذشت، اعتقاد شیعه است دربارهی یاران بزرگ پیامبرص، کسانی که پیام وی را به سایر سرزمینها رساندند و آن را بر دوش حمل کردند و چنان که شنیده بودند به دیگران رساندند.
خداوند به دست آنان کشورهای روم و شام و شهرهای این نفرینشدههای خبیث و کشورهای یمن و ایران را فتح کرد. قطعاً اگر آنان نمیبودند اسلام نه قدرت داشت و نه دولت. آنان مصداق این فرمودهی خدا هستند:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ﴾[النور: ۵۵].
«خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند وعده داده که در زمین آنان را خلیفه میگرداند هم چنان که کسان قبل از آنان را خلیفه گرداند و به آنان قدرت میدهد تا دینی را که برایشان پسندیده است، اجرا کنند و خوف آنان را به آسایش و آسودگی تبدیل میکند».
پیامبرصدربارهی یارانش فرموده است: «لا تسبوا أصحابي فلو أن أحدكم أنفق مثل أحد ذهباً ما بلغ مد أحدهم ولا نصيفه» [۷۴]: «یاران مرا دشنام ندهید. اگر یکی از شما به اندازهی کوه احد طلا انفاق کند، به درجهی آنان و حتی نصف درجهی آنان نمیرسد».
در جای دیگری میفرماید: «النجوم أمنة للسماء، فإذا ذهبت النجوم أتى السماء ما يوعد، وأنا أمنة لأصحابي فإذا ذهبت أنا أتى أصحابي ما يوعدون، وأصحابي أمنة لأمتي، فإذا ذهب أصحابي أتى أمتي ما يوعدون» [۷۵]: «ستارگان نگهبان آسمانند. پس هرگاه ستارگان رفتند، آنچه به آسمان وعده داده میشود بر سر او میآید. من هم برای یارانم جایگاه آسایش و امنیت هستم. وقتی من رفتم آنچه به یارانم وعده داده میشود بر سر آنها میآید، و یارانم برای امتم جایگاه آسایش و امنیت هستند، وقتی اصحابم رفتند آنچه به امت من وعده داده شده بر سر آنها میآید».
پیامبرصفضل و شرف یاران را این گونه بیان کرده است: «ما من أحد من أصحابي يموت بأرض إلا بعث قائداً ونوراً لهم يوم القيامة» [۷۶]: «هر یک از یاران من در سرزمینی بمیرد قطعاً هنگام رستاخیز برای آنها سرکرده و نور است».
باز پیامبرصفرموده است: «إذا رأيتم الذين يسبون أصحابي، فقولوا: لعنة الله على شرّكم»: [۷۷]«هرگاه دیدید که کسانی به یاران من بدگویی میکنند، به آنها بگویید: لعنت خدا بر شرک شما باد»!.
پیامبرصدربارهی ابوبکر صدیقسفرموده است: «إن من أمن الناس عليّ في صحبته وماله أبوبكر» [۷۸]: «ابوبکر در مصاحبت و مالش، برای من امینترین مردم است».
دربارهی عمر فاروقسهم فرموده است: «إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه» [۷۹]: «خداوند حق را بر زبان و قلب عمر قرار داده است».
دربارهی ابوبکر و عمر فرموده است: «أبوبكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة من الأولين والآخرين إلا النبيين والمرسلين»: [۸۰]«ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشت از اولین تا آخرین هستند، جز انبیا و رسولان».
دربارهی عثمان ذیالنورینسفرموده است: «لكل نبي رفيق ورفيقي -يعنى: في الجنة- عثمان»: [۸۱]«هر پیامبری رفیقی دارد و رفیق من هم در بهشت عثمان است».
از عبدالمطلب پسر ربیعه روایت است که عباس با ناراحتی خدمت پیامبرصرفت. من هم پیش اوصبودم. پیامبرصپرسید: چه چیزی تو را ناراحت کرده است؟ عباس گفت: ای فرستادهی خدا، ما با قریش چه کنیم؟ وقتی خودشان به یکدیگر میرسند با روی خوش با هم ملاقات میکنند و وقتی به ما برخورد میکنند طور دیگری با ما رفتار میکنند. پیامبر خدا به حدی ناراحت شد که چهرهی مبارکش سرخ گشت. سپس فرمودند: «ای مردم، هر کس عمویم را اذیت کند چنان است که خود مرا اذیت کرده باشد؛ زیرا عموی انسان، جای پدر اوست» [۸۲]پیامبرصبرای عباسسو پسرش دعای خیر کردند و فرمودند: «اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة وباطنة لا تغادر ذنباً، اللهم احفظه في ولده»: [۸۳]«خدایا، عباس و فرزندش را چنان ببخش که شامل ظاهر و باطن آنان شود و گناهی برجای نگذارد. خداوندا فرزندش را برایش نگه دار».
از عبدالمطلب پسر ربیعه روایت است که: از پیامبرصسؤال کردم که چه کسی را بیشتر دوست داری؟ فرمود: «عایشه». گفتم: از مردان؟ فرمود: «پدر عایشه» [۸۴]
پیامبرصدربارهی خالد بن ولید فرمودند: «خالد سيف من سيوف الله عزّ وجل، ونعم فتى العشيرة»: [۸۵]«خالد شمشیری از شمشیرهای خدای عزّ وجل و بهترین جوان قبیله است».
دربارهی محمد بن مسلمه فرمودند: «ما أحد من الناس تدركه الفتنة إلا أنا أخافها عليه إلا محمد بن مسلمة... وقال: لا تضرك الفتنة» [۸۶]: «هر کس به فتنهای گرفتار گردد، میترسم آسیبی به او وارد شود جز محمد بن مسلمه». فرمودند: «فتنه به تو آسیب نمیرساند».
دربارهی امیر معاویهسدعای خیر کرد و فرمودند: «اللهم اجعله هادياً مهدياً واهد به» [۸۷]: «خداوندا، معاویه را هدایتکنندهی هدایت یافته و مایهی هدایت قرار ده».
دربارهی براء بن عازب فرمودند:. «كم من أشعث أغبر ذي طمرين لو أقسم على الله لأبره، منهم البراء بن عازب» [۸۸]: «افرادی ژولیده و غبارآلودی هستند که اگر خدا را سوگند دهند، خدا قبول میکند؛ براء پسر عازب از آن دسته است».
دربارهی عبدالله بن عمر فرمودند: «إن عبد الله رجل صالح» [۸۹]: «عبدالله بن عمر مرد صالحی است».
اینان و جز اینان همه یاران پیامبر خدا هستند. خدا در کتاب خود آنان را ستوده است و پیامبرصکه هیچ وقت از روی هوی و هوس لب نگشوده، نیز آنان را ستایش کرده است و برایشان دعای آمرزش کرده است. هر کسی هم که پیرو پیامبر باشد قطعاً یاران او را میستاید، جز منافقین و فرزندان یهود و مجوس که دل هایشان را کینه و حسادت نسبت به اصحاب، به خاطر کارهای حیرت آورشان در راه خدا و در راه نشر این دین مبارک، فراگرفته است. این کافران نسبت به آن مجاهدان پایبند به کتاب و سنت، عقدهای شده اند؛ به ویژه نسبت به ابوبکر صدیق و عمر فاورق و عثمان ذی النوری که لشکرهای پیروزی را رهبری و نیروهای نصرت را مجهز کردند. سبب برآشفتهشدن یهود از مسلمانان همین بود که مسلمانان اساس یهود را منهدم و ریشههایشان را بریدند و آنها را از بیخ و بن برکندند و زیر پرچم پیامبر خداصقرار دادند. مدتها پیش بود که بنیقینقاع و بنینضیر و بنیقریظه در مدینه مینشستند و علیه حضرتصتوطئه میکردند. پس از پیامبرصبا عمر فاروق دشمنی کردند، زیرا فاروقسوصیت پیامبرصرا در مورد یهود اجراء کرد که فرموده بود: یهود را از جزیرةالعرب بیرون کنید [۹۰]. و طبق دستور پیامبرصنگذاشت یک نفر یهودی در جزیرةالعرب سکونت کند.
[۷۴] بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند. [۷۵] روایت از مسلم . [۷۶] روایت از ترمذی. [۷۷] روایت از ترمذی. [۷۸] متفق علیه (روایت از بخاری و مسلم). [۷۹] روایت از ترمذی. [۸۰] روایت از ترمذی و روایت ابن ماجه از علیس. [۸۱] روایت از ترمذی. [۸۲] روایت از ترمذی. [۸۳] روایت از ترمذی. [۸۴] بخاری و مسلم آن را روایت کرده است. [۸۵] احمد آن را روایت کرده است و مانند آن در سنن ترمذی است. [۸۶] ابوداود آن را روایت کرده است. [۸۷] ترمذی آن را روایت کرده است. [۸۸] ترمذی آن را روایت کرده است. [۸۹] بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند. [۹۰] بخاری آن را روایت کرده است.