شیعه و سنت

فهرست کتاب

راویان شیعه

راویان شیعه

بهترین مثال برای این بحث، محدثِ بزرگ شیعه و راوی بلند آوازه‌ی آنان، زراره بن اعین یار و یاور ائمه‌ی سه‌گانه: موسی، جعفر و باقر است. شرح حال‌نویسان شیعه او را در کتابهایشان ذکر می‌کنند و او را در صفحه‌ای تمجید و در صحفه‌ی دیگر نکوهش می‌کنند. یک بار او را جزو مخلص‌ترین مخلصها می‌شمارند و بار دیگر بدترین مردم می‌شمارند. مثلاً کشی در شرح حال زراره می‌گوید که ابوعبدالله گفت: «ای زراره، اسم تو در ردیف اسامی اهل بهشت است» [۲۹۷].

ابوعبدالله در جای دیگری می‌گوید: «محبوب‌ترین مردم نزد من چه زنده و چه مرده چهار تن هستند: یزید بن معاویه، زراره، محمد بن مسلم و احول. این چهار نفر در بین مردگان و زندگان برایم محبوب‌ترین اند [۲۹۸]».

ابوعبدالله (جعفر) گفت: «خداوند زراره را رحمت کند. اگر او و امثال او نبودند احادیث پدرم از بین می‌رفت» [۲۹۹]. در جای دیگری می‌گوید: «کسی جز زراره نمی‌شناسم که نام ما و احادیث پدرم را زنده کرده باشد و اگر اینان نبودند احدی نبود که این را استنباط کند. اینان حافظان دین و امنای پدرم بر حلال و حرام خدا هستند و در دنیا و آخرت به سوی ما می‌شتابند» [۳۰۰].

سپس این همین زراره بن اعین است که خود همین جعفر از ابو‌حمزه از ابوعبدالله÷روایت می‌کند که گوید: «گفتم:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ[الأنعام: ۸۲].

«کسانی که ایمان آورده و ایمانشان را با ظلم نیامیخته‌اند». ابوعبدالله گفت: خداوند ما و تو را از این ستم به خود پناه دهد! گفتم: چه ظلمی؟ گفت: به خدا قسم این ستم آن است که زراره و ابوحنیفه و این قبیل اشخاص ایجاد کرده‌اند. گفتم: یعنی این ابو‌حمزه اهل زنا است؟! گفت: زنا تنها یک گناه است» [۳۰۱].

از زیاد بن ابی‌الحلال نقل است که گفته است: ابوعبدالله (جعفر) گفت: «لعنت خدا بر زراره باد! لعنت خدا بر زراره باد!» [۳۰۲].

لیث مرادی می‌گوید که از ابوعبدالله شنیدم که می‌گفت: «زراره جز بر گمراهی نمی‌میرد [۳۰۳]».

از علی قصیر روایت است که گفت: زراره بن اعین وابوالجارود اجازه خواستند که خدمت ابوعبدالله بروند. ابوعبدالله گفت: «ای غلام! داخل بیارشان. این دو نفر زندگی و مرگ را از دست داده‌اند» [۳۰۴].

ابوعبدالله راجع به همان مردی که قبلاً درباره‌اش گفته بود: «اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین می‌رفت» و در جای دیگری گفت: «ای زراره! نام تو در میان اسامی اهل بهشت است»، این امامش چنین درباره‌اش می‌گوید، اما پشت سرش می‌گوید: این‌ها مسائل آل اعین (زراره) هستند و ربطی به دین من و دین پدرم ندارد» [۳۰۵].

همین زراره ابوالحسن موسی بن جعفر امام هفتم درباره‌اش می‌گوید: «به خدا قسم، زراره مهاجر به سوی خدا بود [۳۰۶]».

باز از ابومنصور واسطی نقل است که گفت: از ابوالحسن÷شنیدم که می‌گفت: «زراره در امامت من شک کرده بود و از خدا خواستم که او را هلاک گرداند [۳۰۷]».

جد ابوالحسن، ابوجعفر، باقر درباره‌ی زراره موقعی که از ابوجعفر درباره‌ی «هدایای حکام» پرسید و ابوعبدالله گفت: «اشکالی ندارد. سپس گفت: منظور زراره این است که به هشام – خلیفه – خبر دهد که من هدایای سلطان را تحریم می‌کنم [۳۰۸]». یعنی زراره خائن و از جاسوسان خلفای بنی‌امیه است. اما پسرش ابوعبدالله جعفر پس از وفات پدرش او را می‌ستاید. سپس او را نکوهش می‌کند. پس از آن پسر جعفر یعنی ابوالحسن موسی مدحش می‌کند با وجودی که پدرش، ابوعبدالله وقتی یکی از پیروانش پرسید: از چه وقت زراره را شناخته‌ای؟ گفت: به زراره اهمیت مده و اگر مریض شد به عیادتش مرو و اگر مُرد در تشییع جنازه‌اش شرکت مکن. راوی می‌گوید: با تعجب گفتم: زراره؟! ابوعبدالله گفت: زراره از یهود و نصاری و کسانی که می‌گویند خدایان سه نفر هستند، از همه بدتر است» [۳۰۹].

این است حال قطبی از اقطاب شیعه که با سه نفر از ائمه بوده است و رأی هر سه نفر که از نظر شیعه جز با وحی الهام از طرف خدا سخن نمی گویند، درباره‌اش متفاوت است. چه راست فرموده است خداوند که:

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمۡ يُوحَ إِلَيۡهِ شَيۡءٞ[الأنعام: ۹۳] «کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ بندد یا بگوید به من وحی شده و در حقیقت به او وحی نشده باشد». در جای دیگری می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢[النساء: ۸۲] «اگر این قرآن از جانب کسی جز خدا بود، اختلاف زیادی در آن می‌یافتند». همچنین می‌فرماید:

﴿يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ٩[البقرة: ۹].

«با خدا و مؤمنان نیرنگ می‌کنند، در حالی که فقط خودشان را فریب می‌دهند، و نمی‌فهمند». و فرمود:

﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَيَٰطِينِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَكُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ١٤[البقرة: ۱۴] «و وقتی به ایمان داران برسند گویند: ایمان آوردیم و وقتی پیش شیاطین خود برگردند می‌گویند: ما با شما هستیم و به مؤمنان استهزاء می‌کنیم».

مانند این تناقض زیاد است و حتی، عادت و رفتار شیعه با همه همین است. راویانی مانند محمد بن مسلم و ابوبصیر و حمران بن اعین و دیگر بزرگان شیعه وامامان روایت، از یک سو به آنان مژده‌ی بهشت می‌دهند و از جمله مخلص‌ترین مخلصانشان می‌شمارند و از سوی دیگر آنان را نکوهش و تکفیر می‌کنند و به آتش می‌ترسانند.

[۲۹۷] رجال کشی ، چاپ کربلای عراق، ص۱۲۲. [۲۹۸] رجال، کشی، ص۱۲۳. [۲۹۹] رجال، کشی، ص۱۲۴. [۳۰۰] رجال، کشی، ص۱۲۵. [۳۰۱] رجال کشی، صص۱۳۱و۱۳۲، ضمن شرح حال زراره. [۳۰۲] رجال کشی، ص۱۲۳، ضمن شرح حال زراره. [۳۰۳] رجال کشی، ص۱۳۴. [۳۰۴] رجال کشی، ص۱۳۵. [۳۰۵] رجال کشی، ص۱۳۷. [۳۰۶] رجال کشی، ص۱۳۹، ضمن شرح حال زراره بن اعین. [۳۰۷] رجال کشی، ص۱۳۸. [۳۰۸] رجال کشی، ص۱۴۰، ضمن شرح حال زراره. [۳۰۹] نگا: رجال کشی، ص۱۴۲، ضمن شرح حال زراره. نمی‌دانم چگونه حاشیه نویس کتاب «رجال کشی»، آقای احمد حسینی جرأت می‌کند که می‌گوید: «روایت هایی که مؤلف این کتاب درباره‌ی زراره می‌آورد، به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته ای درباره ی مدح و تمجید او و اشاره به جایگاه والا و منزلت عظیمش نزد امام جعفر صادق و پدرش و برتری او بر دوستانش در علم و دانش و نگهداری احادیث اهل بیت از نابودی و از بین رفتن می‌باشد، و دسته‌ی دیگر برعکس این می‌باشد و اینکه او انسانی دروغگو و ریاکار و وضع کننده‌ی احادیث است. چگونه جرأت می‌کند که می‌گوید: همانا نکوهش و تکذیب و تکفیر او تنها به خاطر دفاع از خود و حفظ جان و تقیه صادر شده، و اینکه این روایت‌ها از روی تقیه گفته شده است؟ (حاشیۀ رجال کشی، صص۱۴۳ و ۱۴۴). آیا این تقیه است یا دروغ و نیرنگ؟ به مردی که در حضورش است چیزی می‌گوید و پشت سرش چیزی دیگر. به علاوه، چه چیزی ائمه را از زراره می‌ترساند؟ آیا او پادشاهی از پادشاهان بنی امیه است یا بنی عباس؟ او کسی جز یک شیعه‌ی ابوجعفر و ابوعبدالله و ابوالحسن نبود. پس چه چیزی ائمه را به تکفیر این مرد مجبور کرد؟ گذشته از این، زراره تا امروز مدار و قطب احادیث شیعه است.