شیعه و سنت

فهرست کتاب

نمونه‎هایی از این روایات

نمونه‎هایی از این روایات

به عنوان مثال محمد بن یعقوب کلینی از جابر از ابوجعفر روایت می‎کند که جابر گوید: به ابوجعفر گفتم: «چرا علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان نامیده شد؟ گفت: خدا او را به این نام، نامگذاری کرده است، و این چنین در کتابش نازل فرمود: «وإذا أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم وأشهدهم علي أنفسهم ألست بربكم وأن محمداً رسولي وأن علياً أمير المؤمنين»: «به یاد آر آنگاه که پروردگارت از پسران آدم، از پشت‎هایشان، نسل نژاد آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه کرده که: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و اینکه محمد، فرستاده‎ی من و علی، امیرمؤمنان است» [۱۷۸].

همه‎ی مسلمانان می‎دانند که عبارت: «أن محمداً رسولي وأن علياً أمير المؤمنين»جزو کلام پروردگار نیست. شیعه این تهمت و دروغ را به خدا بسته‎اند تا عقیده‎ی منحرف و باطل خویش را اثبات نمایند.

همچنین آقای کلینی از جابر روایت کرده که گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت بر حضرت محمدصنازل کرد «وإن كنتم في ريب ممّا نزلنا علي عبدنا في علي فأتوا بسورة من مثله» [۱۷۹]: «اگر نسبت به آنچه بر بنده‎ی خود راجع به علی نازل کرده‎ایم، شک و تردید دارید، پس یک سوره مانند یکی از سوره‎های قرآن را بیاورید».

نیز از ابوبصیر از ابوعبدالله درباره‎ی فرموده‎ی: «سأل سائل بعذاب واقع، للكافرين بولاية علي ليس له دافع»: «سؤال‌کننده‎ای، درخواست عذاب حتمی کرد. کسانی که نسبت به ولایت علی کافر شده‎اند، دفع کننده‎ای از این عذاب حتمی را ندارند». سپس گفت: به خدا قسم ، این آیه را جبرئیل این چنین بر حضرت محمدصنازل کرد [۱۸۰].

همچنین کلینی از ابوحمزه از ابوجعفر روایت کرده که گوید: «جبرئیل این آیه را به این صورت نازل کرد: «فأبی أكثر الناس بولاية علي إلا كفوراً»: «اما بیشتر مردم ولایت علی را انکار کرده، جز کفر و انکار، اظهار نداشتند». وی گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت نازل کرد: «وقل الحق من ربكم في ولاية علي فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر إنا أعتدنا للظالمين آل محمد ناراً»: «و بگو این حق در خصوص ولایت علی از جانب پروردگارتان است؛ هر کس خواست، ایمان بیاورد و هر کس خواست کافر شود. همانا ما برای کسانی که به خاندان حضرت محمدصستم کرده‎اند، جهنم را آماده کرده‎ایم» [۱۸۱].

از جابر از ابوجعفر روایت است که گوید: «این آیه به این صورت نازل شد: «ولو أنهم فعلوا ما يوعظون به في علي لكان خيراً لهم»: «اگر آنان آنچه را که درباره‎ی علی بدان اندرز می‎شوند، انجام می‎دادند، قطعاً برایشان بهتر بود» [۱۸۲].

از منخل از ابوعبدالله روایت است که گوید: «جبرئیل این آیه را به این صورت بر حضرت محمدصنازل کرد: «يا أيها الذين أوتوا الكتاب آمنوا بما نزّلنا في علي نوراً مبيناً»: «ای اهل کتاب! به آنچه که درباره‎ی علی به عنوان نوری روشنگر نازل کردیم، ایمان بیاورید» [۱۸۳].

از جابر از ابوجعفر روایت شده که گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت بر حضرت محمدصنازل کرد: «بئسماً اشتروا به أنفسهم أن يكفروا بما أنزل الله في علي بغياً»: «بد چیزی است که خود را بدان فروخته‎اند اینکه به آنچه خدا درباره‎ی علی نازل کرده، از روی سرکشی و ستم، کفر ورزند» [۱۸۴].

علی بن ابراهیم قمی در مقدمه‎ی تفسیرش اظهار می‎دارد که قرآن دستخوش تغییر و تحریف قرار گرفته و می‎گوید: آما آنچه که خلاف کلامی است که خداوند نازل کرده، این آیه است:

﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ[آل عمران: ۱۱۰].

«شما بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید». ابوعبدالله به قاری این آیه گفت: «آیا اینها بهترین امتی هستند که امیر مؤمنان و حسین بن علی را می‎کشند؟ به او گفتند: پس ای پسر رسول خدا، این آیه چگونه نازل شده است؟ گفت: این چنین نازل شده که: «أنتم خير أئمة أخرجت للناس....»: «شما بهترین امامانی هستید که برای مردم آفریده شده‎اید...». وی افزود: اما آنچه از این آیه حذف شده، این عبارت است: «لكن الله يشهد بما أنزل إليك في علي»: «ولی خدا به آنچه درباره‌ی علی به سوی تو فرو فرستاده، گواهی می‎دهد». آیه‎ی فوق در واقع چنین نازل شده است. همچنین به این صورت نازل شده است: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیك من ربك في علي»: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت درباره‎ی علی به سوی تو نازل شده، به مردم برسان» [۱۸۵].

کاشی در تفسیر خود، «الصافی» از عیاشی در تفسیرش از ابوعبدالله روایت کرده که گوید: «اگر قرآن آن‎گونه که نازل شده، خوانده می‎شد، خود را در آن می‎دیدیم که از همه‎مان نام برده شده است» [۱۸۶].

کلینی از حسین بن مباح از راوی که به او خبر داده، نقل کرده که گوید: «مردی در حضور ابو عبدالله این آیه را خواند:

﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ[التوبة: ۱۰۵].

«بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند». ابوعبدالله گفت: این چنین نیست بلکه به جای عبارت «المؤمنون» عبارت «المأمونون» نازل شده و ما «مأمونون» (امانتدار و محل اعتماد) هستیم» [۱۸۷].

همچنین کلینی از ابوجعفر روایت کرده که گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت نازل کرد: «يا أيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم في ولاية علي، فآمنوا خيراً لكم وإن تكفروا بولاية علي فإن لله ما في السموات والأرض»: «ای مردم! پیامبرصحق را در خصوص ولایت علی از جانب پروردگارتان برای شما آورده، پس ایمان بیاورید که این برایتان بهتر است و اگر به ولایت علی کفر ورزید (بدانید که چیزی از خدا کم نمی‎شود) و آنچه در آسمان‎ها و زمین است، از آن خداست [۱۸۸]».

اینها روایاتی راجع به ولایت بود که نمونه‎های آن در کتاب‌های حدیث و تفسیر و دیگر کتاب‎های شیعه خیلی زیادند.

اما روایت درباره‎ی وصایت، همان است که کلینی از معلی درباره‎ی آیه‎ی:

﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ١٣[الرحمن: ۱۳].

«‏(ای گروه پریها و انسانها!) کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار می‌کنید». به طور مرفوع روایت‎اش می‎کند که آیه‎ی فوق در سوره‎ی رحمن این چنین نازل شده است: «فبأي ءالآء ربكما تكذبان: أبالنبي أم بالوصي» [۱۸۹]: «کدامین نعمت پرودگارتان را تکذیب می‎کنید: پیامبر یا وصی پیامبر را؟»

روایت‌های دیگری در این زمینه وجود دارند.

مقصود این است که شیعه به خاطر اهدافی چند معتقد به تحریف قرآن هستند؛ از جمله اثبات مسأله‎ی امامت و ولایتی که آن را اصل و اساس دین قرار داده‎اند؛ همچنان که از امام رضا نقل کرده‎اند که برای مردم خطبه خواند و گفت: «همانا امامت، اساس بالنده‎ی اسلام و فرع والای آن می‎باشد. به وسیله‎ی امام است که نماز و زکات و روزه و حج تحقق و ارزش پیدا می‎کنند» [۱۹۰].

این امر تحقق پیدا نمی‎کند مگر به وسیله‎ی ادعای تحریف و تغییر قرآن، تا از این راه بتوانند این عقیده‎ی پست و منحرف را بر آن بنا کنند.

[۱۷۸] الکافی، کتاب «الحجة» باب «النوادر»، تهران، ج۱، ص۴۱۲ و همان، هند، ص۲۶۱. [۱۷۹] همان، باب «فیه نكت و نتف من التنزیل»، تهران، ج۱، ص۴۱۷ و همان، هند، ص۲۶۳. [۱۸۰] همان، تهران، ج۱، ص۴۲۲ و همان، هند، ص۲۶۶. [۱۸۱] همان، تهران، ج۱، ص۴۲۵ و همان، هند، ص۲۶۸. [۱۸۲] همان، تهران، ج۱، ص۴۲۴ و همان، هند، ص۲۶۸. [۱۸۳] همان، تهران، ج۱، ص۴۱۷ و همان، هند، ص۲۶۲. [۱۸۴] همان، تهران، ج۱، ص۴۱۷ و همان، هند، ص۲۶۲. [۱۸۵] تفسیر قمی، مقدمه‎ی مؤلف، نجف، ج۱، ص۱۰. [۱۸۶] تفسیر الصافی، مقدمه‎ی کتاب، ایران، ص۱۱. [۱۸۷] الکافی، کتاب الحجة، تهران، ج۱، ص۴۲۴ و همان، هند، ص۲۶۸. [۱۸۸] همان، تهران، ج۱، ص۴۲۴ و همان، هند، ص۲۶۷. [۱۸۹] الكافی فی الأصول، باب النعمة التی ذكرها الله، تهران ج۱، ص۲۱۷. [۱۹۰] همان، کتاب الحجة، باب النوادر، تهران، ج۱، ص۲۰۰.