شیعه و سنت

فهرست کتاب

عقيده‎ی اهل سنت راجع به قرآن

عقيده‎ی اهل سنت راجع به قرآن

اما این گفته که چنین روایاتی از نظر اهل سنت نیز وجود دارد، دروغ و افترایی بیش نیست. حقیقتاً در کتاب‎های معتبر اهل سنت حتی یک روایت صحیح هم وجود ندارد که دلالت کند بر اینکه قرآنی که رسول خداصهنگام وفاتش به جا گذاشته، از آن کم شده یا به آن اضافه شده است، بلکه دانشمندان مسلمان تصریح داشته‎اند که هر کس چنین عقیده‎ای داشته‎ باشد، از امت اسلام خارج شده است. همچنین دانشمندان مسلمان اظهار داشته‎اند که شیعه قائل به این عقیده‎ی ناپاک و زشت هستند.

این امام ابن حزم ظاهری است که در کتاب بزرگش تحت عنوان «الفصل فی الملل والنحل» می‎گوید: «از جمله اعتقاد همه‌ی امامیه از گذشته تا حال این است که قرآن تحریف شده و مطالبی به آن اضافه شده که جزو قرآن نیست و عبارات زیادی از آن کم شده و مطالب بسیاری از آن تغییر داده شده و تحریف شده است» [۲۴۱].

همچنین ابن حزم در ردّ بر اعتقاد شیعه که معتقدند قرآن تحریف شده و مورد تغییر و دست‎کاری قرار گرفته می‎گوید: «بدانید اگر امروز کسی بخواهد در شعر نابغه یا شعر زهیر کلمه‎ای اضافه کند یا کلمه‎ای از آن کم کند، نمی‎تواند این کار را بکند؛ چون در همان وقت رسوا می‎شود و نسخه‎هایی که اشعار آنان را آورده‎اند با این کارش مخالفت می‎کنند، پس چگونه است قرآنی که در مصحف‎ها نوشته شده و این مصحف‎ها در همه جا از آخر اندلس و سرزمین‎های بربر و سرزمین‎های سودان تا آخر سند و کابل و خراسان و ترک و صقابله و شهرهای هند و مناطق بین آنها در دسترس مردم قرار دارند؟- این چنین حماقت و نادانی شیعه روشن می‎شود- ابن حزم چند سطر قبل از این گفت: اگر هنگام وفات عمر فاروقسنزد مسلمانان هزار مصحف از مصر تا عراق و شام و یمن و مناطق بین آنها وجود نداشته، کمتر از آن وجود نداشته است. سپس عثمان ذی‌النورینسبه خلافت رسید و فتوحات اسلامی گسترش پیدا کرد. پس آن وقت اگر کسی می‎خواست مصحف‎های مسلمانان را بشمارد، نمی‎توانست این کار را بکند» [۲۴۲].

ابن حزم در کتابش «الإحکام فی أصول الأحکام» می‎گوید: «با براهین و معجزات روشن شده که قرآن همان کتابی است که خدا به ما سفارش کرده و ما را ملزم کرده که به آن اقرار کنیم و به آن عمل کنیم، و بنا به نقل همه‎ی کسانی که درباره‎شان نمی‎توان شک کرد، به صحت رسیده که قرآن همان است که در مصحف‎ها نوشته شده و در تمام نقاط زمین مشهور گشته و گردن نهادن به آنچه در این قرآن هست، واجب می‌باشد. پس قرآن تنها اصلی است که بدان مراجعه می‌شود؛ چون ما، در قرآن می‎بینیم که این آیه آمده است: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ[الأنعام: ۳۸] «در این کتاب از چیزی فروگذار نکرده‎ایم» [۲۴۳].

اصول دان مشهور شافعی مذهب می‎گوید: «فصل اول درباره‎ی این کتاب؛ یعنی قرآن، که همان است که از طریق تواتر برای ما نقل شده و در میان جلد مصحف‌ها وجود دارد» [۲۴۴].

شارح آن می‎گوید: «نگارنده به ذکر نقل قرآن از طریق تواتر در مصحف‎ها اکتفا کرده، تا بدین وسیله از تمامی کتاب‎های آسمانی جز قرآن احتراز شود؛ چون سایر کتاب‎های آسمانی و احادیث الهی و نبوی و آیاتی که تلاوت‎شان نسخ شده است، چیزی از آنها نقل نشده که در میان جلد مصحف‎ها باشد؛ چون قرآن اسمی برای این کتاب مشهور و معلوم نزد همه‎ی مردم حتی کودکان می‎باشد» [۲۴۵].

اصول دان حنفی مذهب می‎گوید: «اما کتاب، قرآنِ نازل شده بر پیامبرص، نوشته شده در مصحف‎ها، نقل شده از پیامبرصبه صورت متواتر که شک و شبهه‎ای در آن نیست، می‎باشد» [۲۴۶].

آمدی می‎گوید: «اما حقیقت کتاب، آن است که به صورت متواتر برای ما نقل شده و میان جلد مصحف‎ها موجود است» [۲۴۷].

سیوطی پس از ذکر اقوالی مبنی بر اینکه جمع‎آوری و تنظیم قرآن توقیفی و از جانب خداست، می‎گوید: «قاضی ابوبکر در کتاب «الانتصار» گوید: عقیده‎ی ما بر آن است که تمامی قرآنی که خدا نازلش فرموده و به آوردن رسم الخط آن امر کرده و پس از نزول قرآن، نسخ‎اش نکرده و تلاوتش را برنداشته، همان قرآنی است که در میان جلد مصحف‎ها موجود است و مصحف عثمان همه‎ی این قرآن را در برگرفته است، چیزی از آن کم و زیاد نشده است».

بغوی در شرح السنة می‎گوید: «صحابهشقرآنی را که خداوند بر پیامبرش نازل کرده، در مصاحف جمع‎آوری کردند بدون آنکه چیزی را به آن بیفزایند و چیزی را از آن کم کنند» [۲۴۸].

خازن در مقدمه‎ی تفسیرش می‎گوید: «با دلیل صحیح ثابت شده که صحابه قرآن را میان مصاحف آن‎گونه که خدای عزّ وجل بر رسول خداصنازل کرده بود، جمع‎آوری کردند بدون آنکه چیزی را به آن بیفزایند و یا چیزی را از آن کم کنند ... پس قرآن را همان طور که از رسول خداصشنیده بودند، نوشتند؛ البته مطالبی را پس و پیش می‎انداختند یا ترتیبی را برای قرآن وضع کردند که از رسول خدا نگرفته بودند ... پس همانا قرآنی که در لوح محفوظ نوشته شده به همان صورتی است که اکنون در مصحف‎های ما موجود است [۲۴۹].

قاضی عیاض در کتاب «الشفا» می‎گوید: بدان که هر کس چیزی از قرآن یا مصحف را کوچک بداند یا قرآن و یا جزئی و یا چیزی از قرآن را تکذیب و انکار کند، یا حکمی یا خبری از قرآن را تکذیب کند که تصریح شده آن حکم و خبر جزو قرآن است، یا چیزی را جزو قرآن بداند که در واقع جزو قرآن نیست و یا چیزی را از قرآن نفی کند که ثابت شده جزو قرآن است و این کار را از روی علم و آگاهی انجام دهد، یا در چیزی از قرآن شک کند، چنین فردی از نظر اهل علم بنا به اجماع همه، کافر است؛ خدای متعال می‎فرماید: ﴿وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ٤١[فصلت: ۴۱] «قرآن کتاب ارزشمند و بی‌نظیری است».

و ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢[فصلت: ۴۲].

«‏هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است» [۲۵۰].

امام بخاری در صحیح خود بابی تحت عنوان: «باب مَن قال لم يترك النبيص إلا ما بين الدفتين»آورده سپس زیر آن حدیثی را ذکر کرده که: ابن عباس در جواب کسی که پرسید: آیا پیامبرصچیزی را ترک کرد، گفت: «چیزی را ترک نکرد مگر اینکه میان دو جلد مصاحف موجود است». محمد بن علی بن ابی طالب معروف به ابن حنفیه نیز چنین گفته است [۲۵۱].

این حدیثی است که بخاری ما روایتش کرده و آن حدیثی است که بخاری شیعه، کلینی روایتش کرده است، و این سخنانی است که ائمه‎ی اهل سنت اظهار داشته‎اند و آن سخنانی است که ائمه‎ی شیعه اظهار داشته‎اند.

نصوص دیگری در این باره وجود دارند. امام زرکشی در کتابش، «البرهان» پس از ذکر گفته‎ی قاضی در کتاب «الانتصار» می‎گوید: «و آن دلیلی است بر صحت نقل قرآن و حفظ و صیانت آن از تحریف و تغییر و نقض طعنه‎ها و ایرادات رافضی‎ها راجع به قرآن مبنی بر ادعای کم و زیاد بودن در قرآن. آخر چگونه این ممکن است در حالی که خدا خودش فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹].

«‏ما خود قرآن را فرستاده‌ایم و خود ما پاسدار آن می‌باشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون می‌داریم)». در جای دیگری می‎فرماید:

﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧[القيامة: ۱۷] «‏چرا که گردآوردن قرآن (در سینه تو) و (توانائی بخشیدن به زبان تو، برای) خواندن آن، کار ما است. (پس از ناحیه حفظ قرآن در میان دل و جان خود، و روان خواندن و درست تلاوت کردن آن با زبان خویش، نگران مباش)». امت اسلام اتفاق نظر دارند بر اینکه منظور از آن، حفظ قرآن بر مکلفان جهت عمل به آن و حراست و پاسداری آن از اشتباه و خطا و درآمیختگی می‎باشد و این موجب قطع و یقین به صحت و سالم بودن مصحف می‎گردد [۲۵۲].

مفسران اهل سنت زیر آیه‎ی:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹].

اظهار داشته‎اند که قرآن از هر گونه تغییر و تحریف، محفوظ می‎باشد. به عنوان مثال خازن در تفسیر آیه‎ی فوق می‎گوید: «همانا ما ذکری را که بر محمد نازل کرده‎ایم، محافظت می‎کنیم. یعنی از کم و زیادی در قرآن و تغییر و تحریف آن، قرآن را محافظت می‎کنیم. پس قرآن عظیم از تمام اینها محفوظ است، احدی از تمام مخلوقات جنیان و آدمیان نمی‎تواند یک حرف یا یک کلمه را به قرآن بیفزاید و یا یک حرف و یک کلمه را از قرآن کم کند. این امر تنها به قرآن کریم اختصاص دارد و سایر کتاب‎های آسمانی چنین نیستند و مورد تحریف و تغییر و دست‎کاری قرار گرفته‎اند و مطالبی به آن اضافه شده و مطالبی از آن کم شده است. و از آنجا که خدای عزّ وجل، محافظت و نگهداری این کتاب را از تحریف و دست‎کاری عهده‎دار شده است، از این رو تا ابد از کم و زیادی در آن و تحریف، مصون و محفوظ مانده است» [۲۵۳].

نسفی در تفسیر خودش زیر آیه‎ی: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩می‎گوید: «پس خدا تأکید کرده که قرآن موجود به طور قطع همان کلامی است که از طرف پروردگار نازل شده و این خداست که قرآن را نازل کرده و از شیاطین، حفظش نموده است. و خدا در هر زمان و حالی، حافظ و نگه‎دارنده‎ی قرآن از کم و زیادی و تحریف و تغییر و دست‎کاری می‎باشد به خلاف کتب‎ آسمانی پیشین، چون خداوند عهده‎دار حفظ این کتاب‎ها از تحریف نشده است و این کتاب‎ها تنها در اختیار دانشمندان یهودی و مسیحی و سران مردم بوده و آنان نیز از روی ظلم و سرکشی به میل خود این کتاب‎ها را تحریف می‎کردند و چیزهایی را از آن کم و چیزهایی را به آن می‎افزودند، اما خداوند حفظ و نگهداری قرآن را به کسی دیگر واگذار نکرده و خودش عهده‎دار حفظ آن می‎باشد» [۲۵۴].

امام ابن کثیر می‎گوید: «سپس خدای متعال بیان داشته که اوست که ذِکر که همان قرآن است را بر حضرت محمدصنازل کرده و او حافظ و نگه‎دارنده‎ی قرآن از هر گونه تغییر و تحریف و دست‎کاری می‎باشد» [۲۵۵].

فخرالدین رازی در تفسیر آیه‎ی: ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩می‎گوید: «و ما آن ذکر یعنی قرآن را از تحریف و کم و زیادی حفظ می‎کنیم. نمونه‎ی آن این آیات درباره‎ی صفت قرآن می‎باشد:

﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ[فصلت: ۴۲].

﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢[النساء: ۸۲].

«(و بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است‌؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند». پس اگر گفته شود: اگر چنین است پس چرا صحابه مشغول جمع‎آوری قرآن در مصحف شدند در حالی که خدای متعال وعده‎ی حفظ قرآن را داده است و چیزی که خدا حفظش کند دیگر ترسی درباره‎اش وجود ندارد؟ در جواب باید گفت: اینکه صحابه قرآن را جمع‎آوری کرده‎اند، همین جمع‎آوری قرآن در مصاحف از اسباب حفظ قرآن توسط خدای متعال می‎باشد- تا آنجا که گوید-: اگر کسی تلاش می‎کرد که حرف یا نقطه‎ای از قرآن را تغییر دهد، قطعاً اهل این دنیا به او می‎گفتند: این دروغ است و تغییر و تحریف کلام خداست. حتی استادی باهیبت اگر می‎خواست لهجه‎ی حرفی از کتاب خدا را تغییر دهد، قطعاً کودکان به او می‎گفتند: اشتباه می‎کنی ای استاد! درستش چنین و چنان است. این همان مراد آیه‎ی: ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩می‎باشد. و بدان که برای هیچ یک از کتاب‎های آسمانی مانند قرآن، این چنین حفظ و نگهداری حاصل نشده؛ چون غیر از قرآن هیچ کتاب آسمانی نیست مگر اینکه تحریف و تغییر و دست‎کاری در بخش‎های زیاد یا کمی از آن، صورت گرفته است، و مصون و محفوظ ماندن این کتاب از تمامی صورت‎های تحریف با وجودی که انگیزه‎ها و خواست‎های ملحدان و یهودیان و مسیحیان بر تحریف و باطل گردانیدن و تباه کردن آن، متحقق بوده از بزرگترین معجزات می‎باشد» [۲۵۶].

[۲۴۱] الفصل فی الملل و النحل، امام ابن حزم ظاهری، ج۴، ص۱۸۲. [۲۴۲] همان، ج۲، ص۸۰. [۲۴۳] الإحكام فی أصول الأحكام، حافظ ابن حزم اندلسی ظاهری، مصر، باب دهم، ج۱، ص۹۵. [۲۴۴] - التوضیح فی الأصول، مصر، ج۱، ص۲۶. [۲۴۵] - التلویح، مصر، ج۱، ص۲۷. [۲۴۶] - المنار فی الأصول، هند، ص۹. [۲۴۷] - الإحکام فی أصول الأحکام، آمدی، مصر، ج۱، ص۲۲۸. [۲۴۸] الإتقان، سیوطی، چاپخانه‎ی حجازی در قاهره، سال۱۳۶۸، ج۱، ص۶۳. [۲۴۹] تفسیر خازن، مقدمه، چاپخانه‎ی استقامت، قاهره، سال۱۹۵۵ میلادی، ج۱، صص۷و۸. [۲۵۰] الشفا، اثر قاضی عیاض. [۲۵۱] صحیح البخاری، مبحث «فضائل القرآن». [۲۵۲] البرهان فی علوم القرآن، چاپ اول، سال۱۹۷۵ میلادی،ج۲، ص۱۲۷. [۲۵۳] تفسیر خازن، ج۳، ص۸۹. [۲۵۴] تفسیر مدارک، نسفی، ص۱۸۹، بر حاشیه‎ی تفسیر خازن، ج۳. [۲۵۵] تفسیر ابن کثیر، قاهره، ج۲، ص۵۴۷. [۲۵۶] تفسیر مفاتیح الغیب، رازی، چاپ قدیم مصر، ج۵، ص۳۸۰.