مصحف نزد چه كسی است؟ [۱۴۶]
پس آن مصحفی که خدا بر حضرت محمدصنازل کرده و علی بن ابی طالب آن را جمع آوری و حفظ کرده، کجاست؟ این حدیث شیعی که نیز کلینی از سالم بن سلمه روایتش میکند، به این سؤال پاسخ میدهد. در این روایت سالم بن سلمه گوید: «مردی بر ابو عبدالله قرآن خواند و من عباراتی از قرآن میشنیدم که در قرآنی که مردم میخوانند، نبود. ابوعبدالله گفت: از این قرائت دست بکش و تا زمان ظهور مهدی قائم، همچون دیگر مردم قرآن را قرائت کن. وقتی مهدی قائم ظهور کرد، کتاب خدا را به صورت حقیقی خودش میخواند و مصحفی که حضرت علی نوشته بود، بیرون میآورد و میگوید: این مصحف را علی موقعی که از نوشتن آن فارغ شد، برای مردم بیرون آورد و به آنان گفت: این کتاب خداوند عزّ وجل مطابق آنچه که بر حضرت محمد نازل کرده، میباشد. و من با توجه به لوح المحفوظ و سورهها و آیاتی که بر پیامبرصنازل شده بود، جمعآوری کردم. آنان گفتند: نزد ما مصحفی هست که تمام قرآن در آن است و ما نیازی به مصحف تو نداریم. حضرت علی گفت: به خدا قسم، پس از امروز دیگر آن را نمیبینید. من تنها به محض اطلاع شما از جمعآوری قرآن توسط من، این قرآن را برای شما آوردهام تا آن را بخوانید» [۱۴۷].
به همین خاطر شیعه معتقد است که مهدی موهوم آنان داخل سرداب شده و پیوسته آنجاست. او زمانی داخل سرداب شد که آن مصحف را به همراه داشت و هنگام بیرون آمدن از آن سرداب، قرآن حقیقی را با خود بیرون میآورد؛ همانگونه که بزرگ شیعیان ابومنصور احمد بن ابی طالب طبرسی متوفای سال ۵۸۸ هجری در کتاب خود تحت عنوان الاحتجاج علی أهل اللجاج اظهار میدارد؛ کتابی که وی در مقدمه در مقام شناساندن روایات موجود در آن، دربارهاش میگوید: «اکثر احادیثی که در این کتاب با اسنادشان آوردهایم، یا به خاطر وجود اجماع بر آن، یا به خاطر سازگار بودن این روایات با عقل و یا به خاطر مشهور بودن این روایات در کتابهای سیرت و کتابهای حدیثی میان مخالفان و موافقان آنها را ذکر میکنیم» [۱۴۸].
در این کتاب اظهار میدارد که مهدی موهوم هنگام ظهور، سلاح و شمشیر ذوالفقار رسول خداصبه همراه دارد. نمیدانم در عصر موشک و بمبهای هستهای، با این سلاح چه کار میکند؟. و صحیفهای که نامهای پیروانش تا روز قیامت در آن است، به همراه دارد. همچنین جامع که صحیفهای به طول هفتاد زراع میباشد، نزد اوست. در این صحیفه تمامی آنچه که بنیآدم بدان نیاز دارند، وجود دارد.
و جفر اکبر و اصغر پیش اوست. جفر پوست قوچ میباشد که همهی علوم و دانشهای دینی حتی دیهی جراحات و حتی خسارت جراحت پوست در آن هست. مصحف حضرت فاطمه نیز پیش وی قرار دارد [۱۴۹].
این روایت قبلاً ذکر شد، آنجا که حضرت علی به زعم شیعه گفت: «هرگاه مهدی قائم از فرزندان من ظهور کند ...».
همچنین در اصول کافی روایتی آمده که کلینی با سند خویش از عدهای از اصحاب ما از سهل بن زیاد از محمد بن سلیمان از یکی از یارانش از ابوالحسن روایت کرده که وی گوید: به ابوالحسن گفتم: «فدایت شوم! ما آیاتی از قرآن میشنویم که در قرآنی که در دسترس داریم و آن را میشنویم، وجود ندارد و نمیتوانیم آن گونه که از شما به ما رسیده، آن را خوب قرائت کنیم، آیا گناهکار نمیشویم؟ گفت: خیر،آن گونه که یاد گرفتهاید، آن را بخوانید بعداً کسی پیش شما میآید که آن را به شما یاد دهد» [۱۵۰].
مانند این روایت آقای نعمت الله حسینی جزائری، محدث شیعی که شاگرد علامهی شیعه، محسن کاشی مؤلف تفسیر شیعی معروف به صافی است، ذکر میکند. وی در کتابش تحت عنوان «الأنوار النعمانية في بيان معرفة نشأة الإنساية»که در ماه رمضان به سال۱۰۸۹ هجری نگارش آن را به پایان برد و در مقدمهاش دربارهی آن میگوید: متعهد شدیم در این کتاب چیزی را نیاوریم مگر روایاتی که از ائمهی معصوم و پاک گرفتهایم و روایاتی که از کتابهای نقل کنندگان روایت در نظر ما به صحت رسیده است؛ چون اکثر کتابهای تاریخی جمهور از کتابهای تاریخی یهودیان نقل کردهاند و از این رو دروغها و نقلهای باطل و ساختگی در آن زیاد هستند [۱۵۱].
محدث شیعی،آقای جزائری در این کتاب میگوید: در روایات آمده که ائمه، پیروانشان را به قرائت قرآن موجود در نماز و غیر نماز و عمل به احکام آن امر کردهاند تا اینکه مهدی صاحب زمان ظهور کند. آن وقت این قرآن از دست مردم به آسمان بلند کرده میشود و قرآنی که امیر مؤمنان، حضرت علی جمعآوریاش کرده، بیرون میآورد. پس آن را میخواند و به احکامش عمل میکند [۱۵۲].
این تفکر، عقیدهی شیعه است که نزدیک است گذشتگانشان بر آن اتفاق نظر داشته باشند جز افراد معدودی که به آنها توجهی نمیشود و آنان، این عقیده را فقط به خاطر اهدافی انکار کردهاند که بعداً بیان شان خواهیم کرد.
به علاوه، انکار این عقیده توسط این افراد معدود، فاقد دلیل و برهان است؛ چون آنان نتوانستهاند این روایات و احادیث مشهور در نزد شیعه را رد کنند همانگونه که علامهی شیعی، حسین بن محمد تقی، نوری طبرسی در کتاب مشهورش «فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب» به نقل از آقای نعمت الله جزائری میگوید: روایات و احادیث دالّ بر تحریف قرآن بیشتر از دو هزار حدیث میباشد و جماعتی از دانشمندان شیعه همچون مفید و محقق داماد و علامهی مجلسی و دیگران ادعای مشهور بودن این احادیث کردهاند [۱۵۳].
همچنین از جزائری نقل کرده که: اصحاب به روایت مستفیض و بلکه متواتر که صراحتاً بر وقوع تحریف قرآن دلالت دارند، اتفاق کردهاند [۱۵۴].
مفسر شیعی معروف به محسن کاشی مانند این گفته را اظهار داشته آنجا که میگوید: آنچه از مجموع این احادیث و دیگر روایات از طریق اهل بیت بر میآید، این است که قرآنی که در پیش روی ماست، قرآن کامل نیست آنگونه که بر حضرت محمدصنازل شده بلکه برخی از سورهها و آیات زیادی از آن، حذف شده است ... همچنین قرآن موجود بر اساس ترتیب مورد پسند خدا و پیامبرصنیست [۱۵۵].
علی بن ابراهیم قمی، قدیمیترین مفسر شیعه که نجاشی رجالشناس معروف دربارهاش میگوید: او در حدیث، ثقه و مورد اطمینان و اعتماد و خیلی قوی است و عقیدهی صحیحی دارد- دربارهی تفسیرش هم گفته شده که این تفسیر در حقیقت تفسیر دو صادق (امام جعفر و امام باقر) میباشد، آقای قمی در مقدمهی تفسیرش میگوید: قرآن بعضی از آن ناسخ و منسوخ و برخی از آن محکم و بعضی متشابه است و برخی از آن برخلاف کلامی است که خدا نازل فرموده است [۱۵۶].
یک دانشمند شیعی بر تفسیر قمی حاشیه نوشته و اقوال علما پیرامون تحریف قرآن را آورده و میگوید: آنچه از سخنان دیگر دانشمندان و محدثین و متأخرین ظاهر است، قائل شدن به تحریف و نقص قرآن میباشد. دانشمندان و محدثانی از قبیل کلینی، برقی، عیاشی، نعمانی فرات بن ابراهیم، احمد بن ابی طالب طبرسی، مجلسی، نعمت جزائری، حر عاملی، علامه فئونی و سید بحرانی این عقیده را دارند و جهت اثبات عقیدهی خویش به آیات و روایات زیادی استناد کردهاند [۱۵۷].
اینها برخی از روایات و احادیث وارده بود از ائمهی شیعه که از نظر آنان معصوماند و این احادیث طبق گفتهی خود شیعیان، صحیحاند و در کتابهای صحیحشان روایت شدهاند و از نظر آنان، معتبر و مورد اعتمادند. و اینها برخی از آرای بزرگان شیعه در این موضوع بود. روایات دیگری نیز هستند که قابل شمارش نیستند و طبق اظهارات آقای نوری طبرسی بیشتر از دو هزار حدیث میباشند.
پس از این جای هیچگونه شک و تردیدی نیست که شیعه معتقد به تحریف قرآن مجیدی هستند که خدا جهت هدایت و رحمت برای مؤمنان و جهت تفکر و تدبر برای همهی مردم نازل کرده است؛ قرآنی که خدا دربارهاش میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢﴾[البقرة: ۲].
«این کتاب هیچ شکی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است».
﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢﴾[فصلت: ۴۲].
«که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است!».
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹].
«ما خود قرآن را فرستادهایم و خود ما پاسدار آن میباشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون میداریم)».
﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ١٩﴾[القيامة: ۱۷-۱۹].
«چرا که جمعکردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن. سپس بیان و (توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست».
﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ١﴾[هود: ۱].
«الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته؛ سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است».
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ﴾[المائدة: ۶۷].
«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان».
﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ بِضَنِينٖ٢٤﴾[التكوير: ۲۴].
«و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد».
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا١٠٦﴾[الإسراء: ۱۰۶].
«و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم».
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ١٣﴾[آل عمران: ۱۳].
«بیگمان در این امر عبرتی برای صاحبان چشم (بینا و بینش راستین) است».
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾[محمد: ۲۴].
«آیا درباره قرآن نمیاندیشند (و مطالب و نکات آن را بررسی و وارسی نمیکنند؟) یا این که بر دلهائی قفلهای ویژهای زدهاند؟». و راست فرمود خداوند عظیم که:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾[الإسراء: ۹].
«این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است».
[۱۴۶] الكافی فی الأصول، کتاب «الحجة»، باب «انه لم یجمع القرآن كله إلا الأئمه»، تهران، ج۱، ص۲۲۸. [۱۴۷] الكافی فی الأصول، تهران، ج۲، ص۶۳۳. [۱۴۸] الاحتجاج، طبرسی، مقدمهی کتاب. [۱۴۹] الاحتجاج علی أهل اللجاج، ایران، ۱۳۰۲ هجری، ص۲۲۳. [۱۵۰] الكافی فی الأصول، باب «أن القرآن يرفع كما أنزل»، تهران، ج ۲، ص۶۱۹ و همان، هند، ص۶۶۴. [۱۵۱] الأنوار النعمانیة، جزائری، مقدمهی کتاب. [۱۵۲] الأنوار النعمانیة، جزائری. [۱۵۳] فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، نوری طبرسی، ایران، ۱۲۹۸ هجری، ص۲۲۷. [۱۵۴] همان، ص۳۰. [۱۵۵] تفسیر الصافی، مقدمهی ششم. [۱۵۶] تفسیر قمی، مقدمهی کتاب، نجف، ۱۳۸۶ هجری، ج۱، ص۵. [۱۵۷] مقدمهی تفسیر قمی، سید طیب موسوی، صص۲۳ و ۲۴.