دوم- انکار فضیلت یاران رسول خداص
شیعه به خاطر هدفی دیگر قائل به تحریف قرآن هستند، و آن انکار فضیلت یاران رسول خدا است. قرآن به مقام بلند و شأن والا و منزلت و درجات والای آنها گواهی میدهد؛ چون خداوند از مهاجرین و انصار نام میبرد و اخلاق کریمه و سیرت و روش پاک آنان را میستاید و آنان را به بهشتی مژده میدهد که رودخانهها، زیر آن روان هستند و به آنان خصوصاً به خلفای راشدین آن حضرت، یعنی ابوبکرصدیق و عمرفاروق و عثمان ذی النورین و علی مرتضی ش وعدهی استقرار و قدرت در زمین، خلافت الهی در میان بندگانش، نشر دین درست و پاک اسلام به دستان مبارک ایشان در تمامی نقاط کرهی زمین، برافراشتن پرچم اسلام و مسلمانان، اعلای پیام خدا، مشرف کردن و گرامی داشتن بعضی از آنان به وسیلهی نام بردنشان همراه رسول خداصو فرو فرستادن آرامش بر پیامبرصو بر ابوبکر صدیق س در کلام جاوید خویش، داده است؛ همان گونه که خدای عزّ وجل در قرآن مجیدی که بر حضرت محمدصنازل کرده و محفوظ بودن آن را تا روز قیامت تضمین کرده، در مقام تمجید و ستایش مهاجرین و انصار و در رأس آنان ، ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و دیگران میفرماید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانهها جاری است و جاودانه در آنجا میمانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
در جای دیگری میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٧٤﴾[الأنفال: ۷۴].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند و مهاجرت کردهاند و در راه خدا جهاد نمودهاند، و همچنین کسانی که پناه دادهاند و یاری کردهاند، (هر دو گروه) آنان حقیقۀ مؤمن و باایمانند (و شایسته واژه مهاجر و انصارند و تار و پود جاودانه پرچم اسلامند و) برای آنان آمرزش (گناهان از سوی یزدان منان) و روزی شایسته (در بهشت جاویدان) است».
همچنین میفرماید:
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ١٠﴾[الحديد: ۱۰].
«کسانی از شما که پیش از فتح (مکه، به سپاه اسلام کمک کردهاند و از اموال خود) بخشیدهاند و (در راه خدا) جنگیدهاند، (با دیگران) برابر و یکسان نیستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح (مکه، در راه اسلام) بذل و بخشش نمودهاند و جنگیدهاند. اما به هر حال، خداوند به همه، وعده پاداش نیکو میدهد، و او آگاه از هر آن چیزی است که میکنید».
نیز میفرماید:
﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾[الأعراف: ۱۵۷].
«پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند، و از نوری پیروی کنند که (قرآن نام است و همسان نور مایه هدایت مردمان است و) به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند».
دربارهی یاران پیامبرصکه در حدیبیه همراه آن حضرت بودند و بر سر مرگ با وی بیعت کردند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡۚ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِمَا عَٰهَدَ عَلَيۡهُ ٱللَّهَ فَسَيُؤۡتِيهِ أَجۡرًا عَظِيمٗا١٠﴾[الفتح: ۱۰].
«بیگمان کسانی که (در بیعةالرضوانِ حدیبیه) با تو پیمان (جان) میبندند، در حقیقت با خدا پیمان میبندند، و در اصل (دست خود را که در دست پیشوا و رهبرشان پیغمبر میگذارند، و دست رسول بالای دست ایشان قرار میگیرد، این دست به منزله دست خدا است و) دست خدا بالای دست آنان است! هر کس پیمانشکنی کند به زیان خود پیمانشکنی میکند».
خداوند به یاران باوفای پیامبرصمژدهی بهشت میدهد و میفرماید:
﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨﴾[الفتح: ۱۸].
«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا میدانست آنچه را که در درون دلهایشان (از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد، و فتح نزدیکی را (گذشته از نعمت سرمدی آخرت) پاداششان کرد».
همچنین راجع به یاران نیک آن حضرت میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا٢٩﴾[الفتح: ۲۹].
«محمد فرستاده خدا است، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجود میبینی. آنان همواره فضل خدای را میجویند و رضای او را میطلبند. نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است. این، توصیف آنان در تورات است، و اما توصیف ایشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانههای (خوشههای) خود را بیرون زده، و آنها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقههای خویش راست ایستاده باشد، بگونهای که برزگران را به شگفت میآورد. (مؤمنان نیز همین گونهاند. آنی از حرکت بازنمیایستند، و همواره جوانه میزنند، و جوانهها پرورش مییابند و بارور میشوند، و باغبانانِ بشریت را بشگفت میآورند. این پیشرفت و قوّت و قدرت را خدا نصیب مؤمنان میکند) تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. خداوند به کسانی از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده میدهد».
در آیات دیگری میفرماید:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾[الحشر: ۸-۹].
«همچنین غنائم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینان راستانند؛ آنانی که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه (آئین اسلام) را آماده کردند و ایمان را (در دل خود استوار داشتند) کسانی را دوست میدارند که به پیش ایشان مهاجرت کردهاند، و در درون احساس و رغبت نیازی نمیکنند به چیزهائی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند. کسانی که از بخل نفس خود، نگاهداری و مصون و محفوظ گردند، ایشان قطعاً رستگارند».
همچنین میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٨﴾[الحجرات: ۷-۸]. «و آن را در دلهایتان آراسته است، و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است، فقط آنان (که دارای این صفات هستند، یعنی ایمان در نظرشان محبوب و مزین، و کفر و فسق و عصیان در نظرشان منفور و مطرود است) راهیابند و بس. این، لطف و نعمتی از سوی خدا است (که بدانان ارزانی داشته است) و خداوند دارای آگاهی فراوان و فرزانگی بیشمار است (و میداند چه کسی شایسته هدایت، و بایسته مرحمت و نعمت است)».
دربارهی خلفای راشدین میفرماید:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ﴾[النور: ۵۵].
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که آنان را قطعاً جایگزین (پیشینیان، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه که پیشینیان (دادگر و مؤمن ملّتهای گذشته) را جایگزین (طاغیان و یاغیان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ) کرده است (و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است ). همچنین آئین (اسلام نام) ایشان را که برای آنان میپسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدّل میسازد، (آن چنان که بدون دغدغه و دلهره از دیگران، تنها) مرا میپرستند و چیزی را انبازم نمیگردانند».
دربارهی یار و رفیق باوفای پیامبرصمیفرماید:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٤٠﴾[التوبة: ۴۰].
«اگر پیغمبر را یاری نکنید (خدا او را یاری میکند، همان گونه که قبلاً) خدا او را یاری کرد، بدان گاه که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که (دو نفر بیشتر نبودند و) او دومین نفر بود (و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود). هنگامی که آن دو در غار (ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار) شدند (ابوبکر نگران شد که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد،) در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ما است (و ما را حفظ مینماید و کمک میکند و از دست قریشیان میرهاند و به عزّت و شوکت میرساند. در این وقت بود که) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت (و ابوبکر از این پرتو الطاف، آرام گرفت) و پیغمبر را با سپاهیانی (از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بدر و حُنَین) یاری داد که شما آنان را نمیدیدید، و سرانجام سخن کافران را فروکشید (و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت) و سخن الهی پیوسته بالا بوده است (و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب آسمانی، مکتبهای زمینی را از میان برده است) و خدا باعزّت است (و هرکاری را میتواند بکند و) حکیم است (و کارها را بجا و از روی حکمت انجام میدهد)».
این آیات کریمه، بمبهای هستهای بر شیعه و دوستداران شان میباشند. آنان در مقابل این نصوص صریح و قاطع و رسا نمیتوانند ابوبکر و عمر و عثمان و برادران دینیشان، یاران رسول خداصرا تکفیر کنند. از این رو به وسیلهی قائل شدن به تحریف و تغییر قرآن، یا به وسیلهی تأویل باطلی که دلها از آن متنفر و عقلها از آن بیزار است، از این تنگنا رها میشوند. معلوم است که عقیدهی شیعه جز بر تکفیر عامهی صحابه و سه خلیفهی راشد (ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذی النورینش) و دوستان و یاران و هم کیشان شان، استوار نیست. به همین خاطر میگویند: «مسلمانان پس از پیامبرصهمگی مرتد شدند جز سه نفر».
ابوجعفر- یکی از دوازده امام شیعیان- این گفته را اظهار داشته و یکی از مورخان بزرگ شیعه، آقای کشی در رجال خود آن را آورده است [۱۹۱].
همچنین کشی از حمدویه روایت کرده که گوید: ایوب بن نوح از محمد بن فضل و صفوان از ابوخالد قماط از حمران روایت کرده که گوید: به ابوجعفر گفتم: اگر بر یک گوسفند جمع میشدیم، چیزی از ما کم نمیشد و آن را از بین نمیبردیم. راوی گوید: ابوجعفر گفت: آیا عجیبتر از آن را به تو بگویم؟ گفتم: بله. گفت: مهاجرین و انصار همگی رفتند جز سه نفر [۱۹۲].
و دیگر دروغپردازیها و تهمتها و سخنان باطل که اظهار داشتهاند. این دروغپردازیها و تهمتهای ناروا نسبت به صحابه کجا و آن ستایش و تمجید خدا دربارهی آنان کجا؟ پاسخ شیعیان برای این سؤال جز انکار و تأویل چیز دیگری نیست. آنان معتقدند صحابه آیاتی راجع به مدح و ستایش خود به کلام خدا افزودهاند در حالی که در واقع جزو کلام خدا نیست همانطور که آیاتی که دربارهی سرزنش و مذمت و تکفیر آنان و تهدید و ترساندنشان به دوزخ نازل شده بود، حذف کردند؛ همانطور که کلینی از احمد بن محمد بن ابونصر روایت کرده که گوید: «ابوالحسن مصحفی را به من داد و گفت: به آن نگاه کن. آن را باز کردم و آیهی:
﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡبَيِّنَةُ١﴾[البينة: ۱] «کافران اهل کتاب، و مشرکان، تا زمانی که حجّت بدیشان نرسد (و برابر سنّت الهی با آنان اتمام حجّت نگردد) به حال خود رها نمیشوند» در آن خواندم و نام هفتاد نفر از قریش و نامهای پدرانشان را در آن دیدم [۱۹۳].
قبلاً روایت اهل تشیع آورده شد که علی، قرآن را بر مهاجرین و انصار عرضه کرد و وقتی ابوبکر آن را باز کرد، در اولین صفحهای که باز کرد، رسواییها و کارهای ناپسند و زشتکاریهای مهاجران و انصار را دید، پس آن قرآن را به علی پس داد و گفت: ما به این قرآن نیازی نداریم [۱۹۴].
یکی از دانشمندان و بزرگان شیعه که در نزد آنان ملقب به شیخ الإسلام و ختمة المجتهدین است، یعنی ملا باقر مجلسی مینویسد: «منافقان، خلافت علی را غضب کردند و با خلیفه آن کار را کردند که کردند. همچنین نسبت به خلیفهی دوم، یعنی کتاب خدا بیاحترامی کردند و آن را پاره پاره کردند» [۱۹۵].
در جایی دیگر به صراحت میگوید: «عثمان، سه چیز از این قرآن را حذف کرد: فضایل و بزرگواریهای امیر مؤمنان، علی و اهل بیت، و مذمت و نکوهش قریش و خلفای سه گانه، مانند آیهی:
«ای کاش، ابوبکر را به عنوان دوست صمیمی انتخاب نمیکردم» [۱۹۶].
«يا ليتني لم أتخذ أبابكر خليلاً».
[۱۹۱] رجال کشی، ضمن شرح حال سلمان فارسی، کربلای عراق، ص۱۲. [۱۹۲] همان، ص۱۳. [۱۹۳] الکافی فی الأصول، کتاب «فضل القرآن»، باب «النوادر»، تهران،ج۲، ص۶۳۱ و همان، هند، ج۱، ص۶۷۰. [۱۹۴] به اول کلام به روایت طبرسی در کتاب «الاحتجاج»، صص۸۶ و ۸۸ مراجعه کنید. [۱۹۵] حیاة القلوب، باب «حجة الوداع»، به زبان فارسی، چاپ نولکشور هند، شمارهی ۴۹ ج۲، ص۶۸۱. [۱۹۶] تذکرة الأئمة، ص۹.