شیعه و سنت

فهرست کتاب

مقدمه

مقدمه

سپاس خدای راست که تنها او، شایسته‌‌‌‌ی ستایش است و درود و سلام نثار حضرت محمد مصطفیص، برگزیده‌‌‌ی پیامبران، و بر آل و یاران پاک و نیکویش باد!.

در این روزها بسیاری از داعیانِ تفرقه و چند دستگی اصطلاح «اتحاد و وحدت» را رایج کرده‌اند. کاربرد این اصطلاح آن چنان زیاد شده تا جایی که ممکن است مسلمانان ساده دل به خاطر عدم شناخت از نیرنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌ آن، فریب بخورند.

قادیانی [۱]که مزدور استعمار صلیبی در شبه قاره هند و پاکستان و لکه‌ی ننگی است بر پیشانی مسلمانان شرق، کلمه‌ی اتحاد را به هدف رخنه و سم‌پاشی در دل‌های مسلمانان به کار می‌برد. بهائیت [۲]که زاییده‌‌‌‌‌ی روس و انگلیس و گروه‌های منحرف شیعه است با کاربرد این کلمه (اتحاد)، می‌خواهد شیعه را در مراکز اصلی ایران و عراق از بین ببرد.

شیعه که فرزند نامشروع و میراث یهود در کشورهای اسلامی است، در مواقعی که چهره‌ی قبیح و ماهیت حقیقی‌اش فاش شود و نقاب چهره‌اش کنار زده شود، از این کلمه استفاده می‌کند. پس این کلمه، تنها کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حقی است که مراد از آن باطل است. چنان که از حضرت علیسنقل شده که وقتی گفته‌ی خوارج را شنید (که مشهور هم هست) که گفتند: «لا حكم إلا لله»؛ یعنی، حکم تنها از آن خداست، فرمود: «این کلمه‌ی حقی است که مراد از آن، باطل است. البته من هم می‌گویم: حکم تنها از آن خداست» [۳].

باز فرمودند: «پس از من زمانی می‌رسد که چیزی از حق پنهان‌تر و از باطل آشکارتر نیست» [۴].

این روزگار، همان روزگاری است که علیسبه آن اشاره کرده و حقیقتاً دروغ در این زمان زیاد است. در این اواخر شیعه شروع به چاپ و انتشار کتاب‌های فریب‌دهنده در کشورهای اسلامی کرده‌اند. در آن کتاب‌ها مردم را به «نزدیکی به اهل سنت» فراخوانده‌اند، گویا شیعه را دعوت کرده‌اند که با اهل سنت، متحد گردند. اما برعکس به تعبیر صحیح‌تر، می‌خواهند با آن کتاب‌ها، اهل سنت را به شیعه نزدیک ‌کنند آن هم با ترک عقاید و باورهایشان، درباره‌‌‌‌ی خدا و پیامبر خداصو یارانشان که زیر پرچم آن حضرتص، جهاد کردند، و همسران پاکدامنشان که در کارهای معروف همراهش بودند و درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کتابی که خداوند آن را از لوح محفوظ برایشان نازل کرده است. آری، می‌خواهند مسلمانان همه‌‌ی باورهای درست را ترک کنند و ساخته‌ی دست یهودان گنه کار را باور کنند، از قبیل خرافات و چرت و پرت‌هایی که درباره‌ی خدا بافته‌اند و طبق اعتقاداتشان گویا به خدا حالت «بدا» دست می‌دهد.

آنان درباره‌ی کتاب خدا اعتقاد دارند که تحریف و دستخوش تغییر شده است. درباره‌‌‌‌ی پیامبر خداصمعتقدند که علیسو اولادش از پیامبرصفاضل‌ترند و حاملان این دین را خائن می‌دانند و همراهان بزرگوار پیامبرص، مانند ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذی النورینشو مادران مؤمنان راـ که به گواهی خدا در قرآن کریم همه پاکدامن بودندـ به خیانت در حق خدا و پیامبر، متهم می‌کنند.

درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پیشوایان دین، مثل امام مالک و امام ابوحنیفه و امام شافعی و امام احمد و امام بخاری -خدا از همه شان راضی باد و همه شان را مورد رحمت واسعه‌ی خویش گرداند-و ... اعتقاد دارند که کافر و ملعون بوده‌اند.

آری، اینان می‌خواهند این کار را بکنند و خدا از آنچه می‌کنند، غافل نیست.

هر کس حقیقت این مسایل را درک کرد و در مقابل‌شان ایستاد و به دلایل ایشان جواب رد داد و نیت باطنی آنها را فاش و اثبات کرد، بر او اعتراض می‌کنند و به نام وحدت و اتحاد، فریاد بر می‌آورند و مسلمانان را فرا می‌خوانند و مرتب فرموده‌ی خداوندأرا بازگو می‌کنند که: ﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖ[الأنفال: ۴۶] [۵].

«... با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود و صبر کنید که خدا با شکیبایان است».

دور باد وحدتی که به بهای بی‌آبروکردن اسلام تمام می‌شود. و دور و نابود باد اتحادی که بر اصل بی‌ناموسی پیامبر اسلامصو یاران و همسرانشان – رحمت و درود خدا نثارشان باد – بنا شود. درباره‌‌ی کتاب خدا اعتقاد ما این است که یک حرف آن هم تغییر نکرده و کلمه‌ای به اصل آن اضافه نشده و حرفی از آن کم نشده و معتقدیم که این قرآن همان است که جبرئیل آن را از طرف خداوند بر قلب سالم و پاک پیامبرصنازل کرده است. از قرآن می‌فهمیم که کفار مکه هم از پیامبر خدا؛ پیامبر راستگو و امین، موقعی که مردم را به عبادت و یگانه‌پرستی و خالص‌کردن دین برای الله و دور انداختن خدایان و ردّ پندارهایشان، دعوت می‌کرد می‌خواستند که اختلاف و تفرقه ایجاد نکند. حضرت، جواب کفار را با امری از جانب پروردگار دادند که:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ١ لَآ أَعۡبُدُ مَا تَعۡبُدُونَ٢ وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ٣ وَلَآ أَنَا۠ عَابِدٞ مَّا عَبَدتُّمۡ٤ وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ٥ لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ٦[الكافرون: ۱-۶].

«ای کفار، نمی‌پرستیم آنچه را که شما می‌پرستید و نه شما پرستنده‌ی چیزی هستید که من می‌پرستم و نه من پرستنده‌ی آنچه هستم که شما می‌پرستید و دین شما برای شما و دین من برای من». در جای دیگری می‌فرماید:

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٠٨[يوسف: ۱۰۸].

«این راه من است. من و پیروانم با آگاهی به سوی خدا دعوت می‌کنیم خدا را به پاکی می‌ستایم و من از مشرکان نیستم». همچنین می‌گوید:

﴿وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ١٣٩[البقرة: ۱۳۹].

«کردارهای ما برای ما و به ما مربوط است و کردارهای شما به شما مربوط است و ما برای او خالص هستیم». و گفت:

﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ١٩ وَلَا ٱلظُّلُمَٰتُ وَلَا ٱلنُّورُ٢٠ وَلَا ٱلظِّلُّ وَلَا ٱلۡحَرُورُ٢١ وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَحۡيَآءُ وَلَا ٱلۡأَمۡوَٰتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُسۡمِعُ مَن يَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ٢٢[فاطر: ۱۹-۲۲].

«کور و بینا یکسان نیستند، تاریکی و نور، سایه و گرمای داغ یکسان نیست و زندگان و مردگان یکسان نیستند. خدا به هر کسی که بخواهد می‌شنواند و تو نمی‌توانی به کسانی که در گورهایند، بشنوانی».

آری، وحدت ممکن است، اگر بخواهند و اتحاد ممکن است، اگر بجویند. وحدت و اتحاد با رجوع به کتاب و سنت و چنگ‌زدن به کتاب و سنت امکان‌پذیر است. خداوند می‌فرمایند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ[النساء: ۵۹].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ازخدا و پیامبر و صاحب امر خود پیروی کنید. اگر در چیزی نزاع کردید به خدا و پیامبر رجوعش دهید اگر به خدا و روز آخرت ایمان‌ دارید». آری، اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، به سوی این کلمه، کلمه‌ی وحدت و اتحاد، و فرموده‌ی خدا و پیامبرش حضرت محمدصبیایید. آری، بیایید اختلافات را کنار بگذاریم و به نزاع پایان دهیم. ای گروه شیعه! بیدار شوید تا به سوی وحدت بشتابیم. ناسزاگویی به اصحاب پیامبر، بهترین آفریدگان خدا، را ترک کنید. کسانی که خداوند در کتابش به آنان مژده‌ی بهشت داده و فرموده است:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

«پیشگامان نخست از مهاجران و انصار و آنان که به خوبی از آنها پیروی کرده‌اند خداوند از آنان راضی شد و آنها هم از او با گرفتن پاداش مناسب راضی گشتند. برای ایشان باغ‌هایی آماده کرده که در زیر آن‌، جویبارها جاری است و در آنجا جاودانه‌ هستند و پیروزی عظیم، همین است». در جای دیگری می‌فرماید:

﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸].

«به راستی خداوند از ایمان‌داران خشنود شد آن گاه که با تو زیر آن درخت پیمان می‌بستند».

پیامبر که وحی را بر زبان می‌آورد، فرمود: «لا تمسّ النار مسلماً رآني أو رأى من رآني» [۶]: «آتش، کسانی را که مرا دیده‌اند یا کسانی را دیده‌اند که مرا دیده‌اند، نمی‌سوزاند» (البته از گروه مسلمانان نه کافران و مشرکان). همچنین فرمود: «الله الله في أصحابي، لا تتخذوهم غرضاً من بعدي، فمن أحبهم فبحبي أحبهم، ومن أبغضهم فببغضي أبغضهم، ومن آذاهم فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذى الله، ومن آذى الله فيوشك أن يأخذه» [۷]: «به خاطر خدا، پس از من یارانم را آماج حملات ناروا و مغرضانه‌ی خود قرار ندهید. کسی که دوستشان داشت به سبب دوست‌ داشتن ایشان، دوستش می‌دارم و هر کس کینه‌ای ناروا نسبت به آنان روا داشته باشد با بغضم او را مورد خشم قرار می‌دهم و هر کس اذیتشان کند همانا مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است و هر کس خدا را اذیت کند، هر لحظه ممکن است مورد مؤاخذه و رسوایی قرار گیرد».

باید بدانیم که اتحاد ممکن است، اما با اعتراف به این که در کلام خدا هیچ باطلی راه نیافته و به صورت تدریجی از جانب خداوند حکیم ستوده، فرو فرستاده شده است و هر کس قائل به تحریف و تغییر در آن باشد گمراه و گمراه‌کننده و خارج از اسلام است. پس بیایید متفق و متحد شویم.

بیایید پیمان ببندیم که دروغ و تقیه را به طور کلی ترک کنیم، و به سمت وحدت برویم. بیایید عهد ببندیم که دروغ گناهی است هلاک کننده و انسان را داخل دوزخ می‌گرداند.

همچنان که پیامبرصفرمودند: «إن الصدق بر، وإن البر يهدي إلى الجنة، وإن الكذب فجور، وإن الفجور تهدي إلى النار» [۸]: «راستگویی نیکی است و نیکی آدم‌ها را به بهشت هدایت می‌کند و دروغ، فسق و فجور است و فجور، آدمی را به جهنم هدایت می‌کند».

وحدت بدون توبه‌ی شما از این اعتقادات بت‌پرستانه‌ی یهودی و مجوسی که گویا امامان غیب می‌دانند و می‌دانند کی می‌میرند و هر چه بخواهند انجام می‌دهند و کسی از آنها حق بازپرسی ندارد و آن‌ها حق بازپرسی دارند و از جنس بشر نیستند، امکان‌پذیر نیست. پس اتحاد ممکن است اما با ترک مکر و دسیسه علیه مسلمانان.

بغداد را ببینید که آغشته به خون است، با جنایت ابن العلقمی. کعبه را ببینید که با جنایت طائفه‌ای از شما زخمی است. پاکستان شرقی را بنگرید که به دست هندوها، قربانی یکی از فرزندان «قزلباشِ» شیعه به نام «یحیی‌خان» گشت.

تاریخ اسلام را که ورق بزنید، می‌بینید سرشار از گناهان تاریخی شما است. هر وقت و هر جا که حادثه‌ای برای مسلمانان پیش آمده است، شما آنان را سرافکنده کرده و زمینه‌ی ذلت مسلمانان را فراهم کرده‌اید. بیایید تعاون داشته باشیم و متفق و متحد شویم تا کلمه‌ی لا اله الا الله همچنان سرافراز و سربلند باقی بماند. امام حسن عسکری÷فرزندی ندارد تا ظهور کند و غم‌های ما را برطرف کند و گره از مشکلات ما بگشاید. ما هستیم که می‌توانیم – در صورت چنگ زدن به کتاب خدا و سنت – مصیبت و مکر دشمنانمان را از بین ببریم. چنان که خداوند به ما وعده داده است که:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ٥١[غافر: ۵۱].

«ما فرستاد‌گان خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در دنیا و روزی که گواهان قیام می‌کنند، یاری می‌دهیم».

در جای دیگری می‌فرماید: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧[الروم: ۴۷].

«و همواره پیروز کردن و یاری کردن مؤمنان بر ما فرض است».

همچنین می‌فرماید: ﴿وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩[آل عمران: ۱۳۹].

«و شما بالاترید اگر مؤمن باشید».

به راستی، پیروزی‌های بسیار در زمان ابوبکر صدیق، و فاروق اعظم و عثمان ذی‌النورین دیده‌اید که از آسمان فرود آمده است ـ خداوند از همه‌ی آنان راضی وخشنود باد! ـ آنان سرانجام کفر را در مرکز خود شکست دادند و پرچم‌های پیروزی را در افقی به اهتزاز درآوردند که پیشینیان هرگز تصورش را هم نمی‌کردند، اما همین که یهود نهال خود را کاشت و فرزند نامشروع خود را در زمان امیرالمؤمنین علیسبه دنیا آورد، بلافاصله امور مسلمانان در ممالک اسلامی متشنج و اوضاع به کلی برعکس شد و علیسناچار شد بگوید: «به کشتن اهل قبله مبتلا گشتم» و با حالت تأسف گفت: «ای بندگان خدا، من تقوا را به شما سفارش می‌کنم. در حقیقت، تقوا بهترین چیزی است که بندگان خدا آن را به یکدیگر سفارش می‌کنند و بهترین پاداش، نزد خداست و در واقع، دروازه‌ی جنگ میان شما و اهل قبله باز شد» [۹].

و گفت: «به راستی من شما را شب و روز و آشکار و پنهان برای جنگ با این دسته دعوت کردم. به شما گفتم به جنگ آنها بروید و با آنها جنگ کنید قبل از این که آنها به جنگ شما بیایند. قسم به خدا، هر ملت و قومی که در قلب خانه‌اش مورد حمله و هجوم قرار گیرد، شکست و ذلت و خواری او حتمی است. مبارزه را ترک کردید و به یکدیگر حواله کردید تا به شما هجوم آوردند و مواضع مهم جنگی را از شما گرفتند. سپس، صحیح و سلامت نجات یافتند و یکی از آنها هم زخمی نشد وخونی از او ریخته نشد. پس اگر مسلمانی پس از این خواری از شدت تأسف بمیرد، سرزنش نمی‌شود؛ بلکه به نظر من، شایسته‌ی مرگ هم هست. عجیب است عجیب. قسم به خدا، بسیار غم‌انگیز است که می‌بینی دسته‌ی مقابل، با آنکه باطل هستند، متّحدند و شما، با آنکه برحق هستید، متفرّقید. به عبارت دیگر،انسان از شدت اجتماع این قوم بر باطل و تفرقه‌ی شما در راه حق، ناراحت و متأثر می‌شود. برای شما زشت و نگران‌کننده است که خود را آماج تیرهای این قوم قرار می‌دهید. به شما حمله می‌شود، اما شما حمله نمی‌کنید. به شما هجوم می‌آورند، اما شما به آنها هجوم نمی‌برید.

این قوم مطیع خداوند نیستند و شما راضی هستید. هرگاه به شما در فصل گرما دستور رفتن به جنگ دادم،گفتید: این روزها مقطع «حمارة القیظ» است و همه چیز از شدت گرما، داغ و سرخ شده است. به ما مهلت بده تا اندکی گرما بگذرد و وقتی که فرمان جنگ را در زمستان صادر کردم، گفتید: این روزها «صبارة القر» است و همه چیز دارد از شدت سرما می‌ترکد. به ما مهلت بده تا سرما تمام شود. همه‌ی این بهانه‌ها به خاطر فرار از سرما و گرما است. وقتی شما از سرما و گرما فرار می‌کنید، به خدا قسم از شمشیر و جنگ بیشتر می‌گریزید».

همچنین گفت: «خدا مرگتان دهد!. سینه‌ام را از خشم و حسرت پُر کردید و غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید. رأی ام را با نافرمانی و بی‌همتی خراب کردید، تا حدی که قریش می‌گوید: علی ابن ابی‌طالب مرد شجاعی است، اما از تکنیک جنگ بی‌اطلاع است. خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در میان آنها فردی هست که بیشتر از من ممارسه‌ی جنگی داشته باشد؟ یا در جنگیدن با تجربه‌تر از من باشد؟ من پیش از بیست‌سالگی جنگیدن را آغاز کردم و اکنون، به شصت سالگی نزدیک شده‌ام، اما علت این که در جنگ‌ها موفق نمی‌شوم این است که: کسی که از او اطاعت نشود رأی و توان هم ندارد» [۱۰].

این علی، پسر ابو‌طالب، چهارمین خلیفه‌ی راشد نزد ما و نخستین امام معصوم نزد شماست که از شما، از روزی که به وجود آمدید، شکایت می‌کند. ما این شکایت را از کتابی گرفته‌ایم که شما آن را راست‌ترین و درست‌ترین کتاب می‌پندارید. این کتاب را شخص بزرگی چون شریف رضی که مقبول شماست، جمع‌آوری کرده است. پس ای قوم! بعد از این سخنان چه دلیل دیگری می‌خواهید؟

تدوین این کتاب تنها به این خاطر بوده که مبادا تصور شود که اهل سنت در نادانی به حدی رسیده‌اند که اجازه می‌دهند مولود یهود و دختر آن زن مجوسی، باورها و احساساتشان را به بازی بگیرد.

ما، در این کتاب اثبات کرده‌ایم که این، بازی شیعه است و بلایی است که بر اسلام نازل شده است، و با مسلمانان و در رأس همه‌ی آنها، یاران پیامبر خدا و حاملان دین و پیروان آنان کینه و دشمنی دارد. در این کتاب باورهایشان را درباره‌ی قرآن بیان کرده ام؛ قرآنی که اساس اسلام و هدف اصلی رسالتی است که محمدصآن را برای ابناء بشر با بیانی واضح، مستند و مفصل آورده است. به لطف خدا کسی پیش از من به این کار نپرداخته است.

همچنان که توضیح داده‌ایم، دروغ به اسم «تقیه» شعار دسته‌جمعی شیعه است و دروغ از جمله‌ی پاک‌ترین کارها به شمار می‌آید. به نظر آنها «تقیه» از بزرگ‌ترین وسائل تقرب به خداوند است. مباحث و موضوع‌های فراوانی به عنوان زیر مجموعه‌ی این سه موضوع آمده است، از جمله: اعتقادشان درباره‌ی خدا و رسول خدا و یاران و همسران پیامبرصکه مادران مؤمنان هستند و اعتقادتشان درباره‌ی امامانشان، نظر امامان درباره‌ی آنها و پایه‌های این مذهب و اصولی که تشیع بر آنها پایه‌گذاری شده است و نیز، علل اختلاف آنان و اهل سنت. در این کتاب اطلاعات کافی برای شناختن شیعه و همچنین پی‌بردن به عمق و کنه باورهایشان، گنجانده شده است. این اطلاعات حتی برای ساده‌لوحان شیعه که به حب اهل بیت و ولایت آنان فریفته شده‌اند – اگر خواهان حق باشند – روشنایی بخش است؛ زیرا بیشتر آنان از حقیقت دین خود بی‌خبرند؛ چون بزرگان و سران شان به کتمان مذهب امر کرده‌اند، چنان که به دروغ می‌گویند: جعفر صادق به یکی از شیعیان خود گفت: «ای سلیمان، شما بر آیینی هستید که هر کس آن را کتمان کند،خدا به او عزت می‌دهد و هر کس آن را آشکار کند، خداوند ذلیلش می‌کند» [۱۱].

روش ما، در این کتاب این است که مطالب را تنها از کتاب‌های خود شیعیان می‌آوریم، آن هم با ذکر نام کتاب و جلد و صفحه و چاپ آن. پس هرگاه کتابی را ذکر کردیم، از کتاب‌های معتبر و موثق و مشهور اهل تشیع، خواهد بود [۱۲].

قصد داریم این کتاب را در دو جلد بنویسیم تا تمام موضوعات و مباحث مهم را در بربگیرد. توفیق تنها از جانب خداوند است و تنها بر او توکل می‌کنم و به سوی او بازمی‌گردم.

احسان الهی ظهیر

۲۲ می‌۱۹۷۳ م. ۱۸ ربیع الثانی ۱۳۹۳ هـ

[۱] جهت اطلاعات بیشتر به کتاب «القادیانیه، دراسات و تحلیل» نوشته ی مؤلف مراجعه شود. [۲] مؤلف در این موضوع، کتابی مستقل به اسم «البهائیة أضواء وحقایق» نوشته است. [۳] نهج البلاغة، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، ۱۳۸۷ هجری، ص۸۲. [۴] همان، ص ۲۰۴. [۵] یکی از علمای شیعه به نام «سید لطف‌الله صافی» کتابی تحت عنوان: ﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖطبق عادات پیشینیان از روی نفاق و نیرنگ نوشته است. آنان برای پوشاندن مقاصد خبیث از‌‌‌‌ نقاب دروغ و فریب استفاده می‌کنند و او نیز، بر روش دیگران است. زیرا با یک مقدمه‌ی ساده روبرو می‌شویم که در آن مردم را به وحدت و اتحاد فرا خوانده است اما چند روزی نمی‌گذرد که با کتابی دیگر تحت عنوان «مع الخطيب في خطوط العريضه» مواجه می‌شویم، که در رد محب الدین خطیب/ نوشته است. در اول کتاب منافق بازی درآورده و بعد گفته است: در زمانی که حرمات خدا هتک می‌شود و مسجد الاقصی در فلسطین سوزانده می‌شود نباید چنین کتاب هایی نوشته شود. آقای صافی! چه کسی تو را مجبور به این کار کرد؟ سپس در همین کتاب به مرد نمونه‌ی اسلام و شخصی که علیساو را اصل عرب و پایه‌ی نظم عرب می‌شمارد و او را قطب و محور چرخش آسیاب زندگی آنها معرفی می‌کند (در باب شیعه و دروغ می‌آید)، هجوم می‌برد. آقای صافی! فکر می‌کنی که با این کلمات می‌توانی مسلمانان را فریب دهی؟ گمان تو زهی بیهوده و باطل است. [۶] روایت از ترمذی و آن را حسن دانسته است. [۷] روایت از ترمذی. [۸] مسلم آن را روایت کرده است. [۹] نهج‌البلاغه، ص ۲۴۸، خطبه‌ی علیس. [۱۰] نهج‌البلاغه، ص ۶۹-۷۰-۷۱. [۱۱] کلینی، الکافی فی الأصول. در باب شیعه و دروغ، این موضوع به طور مفصل بیان خواهد شد. [۱۲] تو آقای صافی! و تو آقای نویسنده‌ی کتاب «السهم المصیب فی الرد علی الخطیب» و تو ... و تو..و.! گول نخورید که خطیب به رحمت خدا پیوسته و می‌توانید از او عیب و ایراد بگیرید، میان اهل سنت کسی هست تا از حقی که خطیب درباره‌اش نوشته است، دفاع کند اما متأسفانه این کتاب‌ها دیر به دستمان رسید و آن زمانی بود که به زیارت بیت‌العتیق و شهر پیامبرصرفتیم و گرنه دَین خود را به موقع اداء می‌کردیم.