چرا شيعه تحريف قرآن را انكار میكنند؟
آیا پس از این کسی میتواند بگوید: شیعه به تحریف و تغییر کلام روشنگر خدا معتقد نیست؟ آری، برخی از بزرگان و آقایان شیعه اظهار داشتهاند که آنان بر این باورند که قرآن تحریف و تغییر و دستکاری در آن روی نداده و چیزی از آن حذف نشده است. از میان این افراد میتوان به محمد بن علی بن بابویه قمی، ملقب به صدوق از نظر شیعیان، متوفای سال۳۸۱ هجری، مؤلف کتاب «مَن لا یحضره الفقیه» اشاره کرد. نامبرده در چهار قرن اولیه زیسته و نخستین فرد از شیعه بوده که قائل به عدم تحریف قرآن میباشد. در میان متقدمین شیعه تا قرن چهارم و حتی نیمهی نخست قرن چهارم کسی نبوده که عدم تحریف قرآن را اظهار داشته باشد یا بدان اشارهای کرده باشد. و بر عکس صدها نصوص واضح و صریح یافت میشوند که بیان میدارند حذف و کم و زیادی در قرآن روی داده است.
آیا در تمام دنیا یکی از دانشمندان و بزرگان شیعه میتواند این تحدی/ چیلنج را بپذیرد و اثبات کند که حتی یک نفر از دانشمندان شیعه در چهار قرن نخست- بجز ابن بابویه- به عدم تحریف قرآن معتقد بوده و نامش را بگوید؟ خیر، کسی یافت نمیشود که این تحدی را بپذیرد [۲۱۱].
منظور این است که عقیدهی شیعه تنها بر پایهی این دروغ و افترا استوار است؛ چون همانطور که گفته شد آنان جهت گسترش عقاید واهی و بیاساسشان ناچارند که به این قرآنی که مذهب باطل و گندشان را ویران میکند، معتقد نباشند و گرنه اعتقادات ساختگیشان در اسلام در مقابل وزش بادها، دوام نمیآورد.
ما، در این باره به تفصیل سخن میگوییم تا خواننده و پژوهشگر راز تغییر منهج شیعه پس از گذشت قرن سوم و نیمی از قرن چهارم را بداند. با توجه به احادیث و روایات صحیح از نظر شیعیان و اقوال مفسرین و بزرگان شیعه و امامانشان، معلوم شد که آنان معتقدند، قرآنی که در دسترس مردم است از کم و زیادی و تحریف سالم نمانده و قرآنِ درست و محفوظ، فقط پیش مهدی موهومشان است و در دسترس آنان نیست. اما در قرن چهارم هجری، محمد بن علی بن بابویه قمی سر بر میآورد و میبیند که مردم از شیعه بدشان میآید و از آنان بیزارند به خاطر اینکه شیعه قائل به عدم صیانت قرآن میباشند و عقیده و مذهب آنان را زشت و ناپسند میدانند؛ چون اگر به فرض سخن آنان را پذیرفت آن وقت عمل به دستورات اسلام و دعوت به آن چگونه ممکن است؟ به علاوه، تمسک جستن به مذهب شیعه چگونه ممکن است، چون میگویند: پیامبرصدستور داده به ثقلین تمسک جسته شود و ثقلین طبق پندار شیعه قرآن و اهل بیت میباشد [۲۱۲]. و وقتی ثقل اکبر که قرآن است، ثابت نشده چگونه ثقل اصغر ثابت میشود و چگونه میتوان به آن تمسک جست.
وقتی ابن بابویه قمی این را دید، ناچار شد بگوید: اعتقاد ما، شیعه این است که قرآنی که خدای متعال بر پیامبرش نازل فرموده، همین قرآن موجود است که در دسترس مردم قرار دارد و بیشتر از آن نیست- تا آنجا که میگوید-: و هر کس به ما نسبت دهد که ما بیشتر از این را میگوییم، او دروغگوست [۲۱۳].
سید مرتضی ملقب به علم الهدی، متوفای سال۴۳۶ هجری از وی پیروی کرده است. مفسر شیعی، ابوعلی طبرسی از او نقل میکند و میگوید: راجع به زیاد کردن مطالبی به قرآن، همه بر بطلان آن اتفاق نظر دارند. اما راجع به کم کردن آیات و سورههایی از آن باید گفت که جماعتی از اصحاب ما و عدهای از حشویه روایت کردهاند که تغییر و کاستی در قرآن روی داده است، ولی قول صحیح از مذهب اصحاب ما خلاف این است، و این قولی است که مرتضی تأییدش کرده و قائل به آن است [۲۱۴].
سپس ابوجعفر طوسی متوفای سال۴۶۰ هجری از این دو نفر دنبالهروی کرده و در تفسیرش «البیان» میگوید: سخن دربارهی کم و زیادی قرآن چیزی است که نباید به آن اعتنا کرد -تا آنجا که گوید- و روایتی از پیامبرصوارد شده که کسی نمیتواند آن را رد کند، آنجا که میفرماید: «إني مخلف فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا، كتاب الله وعترتي، أهل بيتي...»: «من در میان شما دو چیز سنگین و با ارزش را به جا میگذارم که مادام به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. (آن دو چیز) کتاب خدا و عترت من، یعنی اهل بیت من میباشند». و این نشان میدهد که قرآن در هر عصری موجود است؛ چون جایز نیست پیامبرصما را به تمسک و چنگ زدن به چیزی امر کند که تمسک به آن مقدور نباشد [۲۱۵].
چهارمین نفرشان که قائل به عدم تحریف قرآن هستند، ابوعلی طبرسی مفسر شیعی، متوفای سال ۵۴۸ هجری میباشد. سخنانش در تفسیر«مجمع البیان» قبلاً ذکر شد.
این چهار نفر از قرن چهارم تا قرن ششم، کسانیاند که قائل به عدم تحریف در قرآن هستند، و دیگر نفر پنجمی ندارند.
هیچ دانشمندی از دانشمندان شیعه نمیتواند در این سه قرن (قرن چهارم و پنجم و ششم هجری) برای این چهار نفر، نفر پنجمی پیدا کند که همچون آنان معتقد به عدم تحریف قرآن باشد. بلکه در سه قرن نخست نیز کسی وجود ندارد که موافق آنان باشد همانطور که قبلاً گفتیم. بر این اساس دانشمند شیعی، میرزا حسین تقی نوری طبرسی، متوفای سال ۱۳۲۵ هجری میگوید:
«دوّم- عدم وقوع تغییر و نقصان در قرآن، و اینکه تمام آنچه که بر رسول خداصنازل شده، همان قرآن موجود در دسترس مردم میباشد. صدوق در عقائد خود و سید مرتضی و شیخ الطائفه، طوسی در کتاب التبیان چنین عقیدهای دارند و از قدمای شیعه کسی سراغ نداریم که موافق و هم عقیدهی آنان باشد- تا آنجا که میگوید- و تا طبقهی ابوعلی طبرسی، جز این چهار نفر دانشمند، کس دیگری سراغ نداریم که به صراحت مخالف عقیدهی تحریف قرآن باشد» [۲۱۶].
این چهار نفر نیز تنها از ترس طعنه و ایراد طعنه زنندگان و رهایی از ایرادات و اعتراضات معترضان، تحریف در قرآن را انکار کرده و اعتقاد به آن را اظهار داشتهاند، همانگونه که قبلاً آن را بیان کردیم و این رویکرد تنها بر مبنای تقیه و نفاقی است که آن را اساس دین خودشان قرار دادهاند [۲۱۷]. و اگر چنین نبود آنان عقیدهی تحریف قرآن را انکار نمیکردند و اگر این کار را میکردند، مذهب شیعه از بین میرفت و چون گردی پراکنده بر باد میرفت.
آنچه اثبات میکند که انکار تحریف قرآن توسط این چهار نفر از روی تقیه و نفاق و دروغ بوده، دلایل زیر میباشد:
اول- روایاتی که از تحریف و تغییر قرآن خبر میدهند، روایات متواتر در نزد شیعه هستند همانطور که محدث شیعی، نعمت الله جزائری در کتابش «الأنوار النعمانیة» اظهار میدارد و سید تقی نوری از او نقل کرده و میگوید: سید محدث جزائری در کتاب «الأنوار» سخنانی میگوید که مفهومش این است: «اصحاب به صحت روایات و احادیث مستفیض و بلکه متواتر که به صراحت بر وقوع تحریف در قرآن دلالت دارند، اتفاق نظر دارند». (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، نوری طبرسی، ایران، ص۳۰).
همچنین به نقل از وی میگوید: «احادیث دالّ بر این مطلب بیش از دو هزار حدیث میباشد و جماعتی از علما همچون مفید و محقق داماد و علامه مجلسی و دیگران مدعی مستفیض بودن این احادیث شدهاند. بلکه شیخ ابوجعفر طوسی نیز در کتاب «التبیان» به کثرت این روایات و احادیث تصریح کرده است. بلکه جماعتی از دانشمندان مدعی تواتر این احادیث شدهاند...-تا آنجا که میگوید-: بدان که این احادیث از کتابهای معتبر که اصحاب ما، در اثبات احکام شرعی و آثار نبوی به آن تکیه کردهاند، نقل شدهاند» (همان، ص۲۲۷).
انکار این روایات، مستلزم انکار روایاتی است که مسألهی امامت و خلافت بلافصل علیس و فرزندانش پس از او از نظر شیعیان را اثبات میکنند؛ چون روایات وارده در قضیهی امامت بیشتر از روایات وارده در قضیهی تحریف قرآن نیستند. علامهی شیعیان، ملا باقر مجلسی به این مطلب تصریح کرده و میگوید: «به نظر من احادیث وارده در این موضوع (موضوع تحریف قرآن) از لحاظ معنا متواتر هستند».
بدیهی است دور انداختن همهی این روایات اساساً موجب سلب اعتماد از همهی روایات و احادیث میشود. احادیث وارده در این باب کمتر از احادیث وارده در قضیهی امامت نیست، پس چگونه شیعه، امامت را با حدیث و روایت اثبات میکنند؟». به نقل از کتاب «فصل الخطاب».
دوم- مذهب شیعه بر اقوال و آرای ائمه استوار است. آراء و اقوال ائمه را قبلاً آوردیم که بیان میدارند ائمه معتقد نبودند قرآنی که در دسترس مردم است، قرآن کامل میباشد و از تحریف و تغییر مصون و محفوظ مانده است به استثنای این چهار نفری که انکار تحریف قرآن را اظهار داشته و به قول هیچ یک از امامان معصوم- به زعم شیعیان- استناد نکرده و شاهدی از گفتههای آنان را نیاوردند، اما قائلان به تحریف قرآن، عقیدهی خویش را بر احادیث روایت شده از دوازده امام و احادیث صحیح و ثابت و معتبر بنا نهادهاند.
سوم- هیچ یک از این چهار نفری که قائل به عدم تحریف قرآن هستند، در زمان دوازده امام معصوم – به زعم شیعیان- نبوده بر خلاف متقدمین شان که قائل به تحریف قرآن بوده و بدان اعتقاد داشتند؛ چون آنان در زمان ائمه بوده، با ایشان همنشینی کرده به رفاقت آنان مشرف شدند و از همراهی و همنشینی آنان، استفاده کرده و پشت سرشان نماز میخواندند و مستقیماً و بدون واسطه از محضر آنان کسب علم نمودند و به طور شفاهی از آنان حدیث میشنیدند.
چهارم- کتابهایی که روایات و احادیث وارده در زمینهی تحریف قرآن، در آنها روایت شدهاند، کتابهای معتبر و قابل اعتماد از نظر شیعه هستند و برخی از این کتابها بر امامان معصوم عرضه شد و رضایت آنان را به خود جلب کرد؛ مثل کتاب «الکافی» اثر کلینی، تفسیر قمی و مانند آنها.
پنجم- این چهار نفری که به انکار تحریف قرآن تظاهر نمودهاند، در خود کتابهایشان احادیث و روایاتی از ائمه و دیگران روایت میکنند که بر تحریف قرآن تصریح دارند و اینان به این احادیث و اسناد و راویان احادیث، متعرض نشدهاند.
به عنوان مثال ابن بابویه قمی که میگوید هر کس عقیدهی تحریف قرآن را به ما نسبت دهد، دروغگوست، همان کسی است که در کتابش «الخصال» حدیثی سنددار و متصل را روایت میکند که: محمد بن عمر حافظ بغدادی معروف به جصانی برای ما نقل کرده و میگوید: عبدالله بن بشیر برای ما نقل کرده و گفت: حسن بن زبرقان مرادی برای ما نقل کرده و میگوید: ابوبکر بن عیاش اجلح از ابوزبیر از جابر برای ما نقل کرده که گوید: از رسول خداصشنیدم که میفرمود: «در روز قیامت سه چیز میآیند و شکایت میکنند: مصحف، مسجد و عترت. مصحف میگوید: پروردگارا مرا سوزاندند و مرا پاره پاره کردند ... تا آخر حدیث» [۲۱۸].
ابوعلی طبرسی که تحریف قرآن را به شدت انکار میکند، همان کسی است که در تفسیرش احادیث معتبری را روایت میکند که نشان میدهند تحریف و تغییر در قرآن واقع شده است؛ به عنوان مثال در سورهی نساء به روایتی استناد و تکیه میکند که در بردارندهی حذف عبارت: «إلى أجل مسمى»از آیهی نکاح میباشد، وی میگوید: از جماعتی از صحابه از جمله اُبی بن کعب و عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود روایت شده که آنان، این آیه را به این صورت قرائت میکردند: (فما استمتعتم به منهنّ إلی أجل مسمی فآتوهنّ أجورهن): «پس هر چه از زنان تا مدتی معین کام برگرفتید، مهریههای آنان را به ایشان بدهید». و در این روایت تصریح به این مطلب است که منظور از آیهی فوق، موقع نکاح متعه میباشد [۲۱۹].
نمونههای این مطلب نزد شیعیان زیادند. و اینها به طور واضح دلالت میکنند که برخی از دانشمندان شیعه تنها از روی نفاق و تقیه تحریف قرآن را انکار کردهاند تا بدین وسیله مسلمانان را فریب دهند، و در مذهب شیعه معروف است که آنان معتقدند تقیه -یعنی تظاهر به دروغ- اصلی از اصول دین است؛ [۲۲۰]همان گونه که همین ابن بابویه قمی در رسالهی خود تحت عنوان «الاعتقادات» میگوید: تقیه واجب است، هر کس آن را ترک کرد مثل آن است که نماز را ترک کرده باشد. -تا آنجا که میگوید-: و تقیه واجب است و برداشتن تقیه تا هنگام ظهور قائم جایز نیست. هر کس پیش از ظهور مهدی تقیه را ترک کند، از دین خدا و دین امامیه خارج شده و با خدا و پیامبرصو ائمه مخالفت کرده است. «از امام جعفر صادق÷راجع به آیهی:
﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ﴾[الحجرات: ۱۳].
سؤال شد، در جواب گفت: یعنی کسی که بیشتر به تقیه عمل میکند» [۲۲۱].
پس انکار تحریف قرآن تنها از روی تقیه و دروغ بوده و گرنه با وجود روایات و احادیث متواتر- از نظر شیعیان- در خصوص تحریف قرآن، چگونه ممکن است آن را انکار کرد».
ششم- اگر سخن این چهار نفر پذیرفته شود، روایاتی که به صراحت بیان میدارند که فقط علی بن ابی طالبسقرآن را جمع آوری کرد و آن را به صحابه عرضه کرد و صحابه این قرآن را به او برگرداندند و گفتند: «ما نیازی به این نداریم. علیسگفت: پس از این دیگر این قرآن را نمی بینید تا این که شخص قائم از فرزندان من ظهور کند». روایت دیگری در کتاب «الکافی» از جابر از ابوجعفر÷وجود دارد که طی این روایت، ابوجعفر میگوید: «کسی نمی تواند ادعا کند که همهی قرآن، ظاهر و باطنش نزدش هست جز اوصیاء و ائمه» [۲۲۲].
همچنین در این صورت دروغهایی که میگوید: صحابه و به ویژه سه خلیفهی راشد-رضوان الله علیهم أجمعین- مطالبی را به قرآن افزودند که جزو قرآن نیستند و مطالبی را از قرآن بیرون کشیدهاند که جزو قرآن بوده است، و آن وقت به تلاشها و زحمات صحابه و فضیلتشان که قرآن را جمعآوری نمودند و به توفیق و عنایت و رحمت و کرم خدا سبب حفظ و صیانت قرآن شدند، اعتراف میکنند.
همچنین این اعتقاد، باطل میشود که هیچ عقیدهای پذیرفته نمیشود و به چیزی تکیه نمیشود که از طریق دوازده امام به ما نرسیده باشد در حالی که آنچه ثابت شده، این است که قرآن موجود در دست مردم فقط از مصحف عثمان ذی النورین نقل شده و جمعآوری قرآن، آغازش از ابوبکر صدیق و پایانش از عثمان ذی النورین میباشد.
به همین خاطر دانشمندان متقدم و متأخر شیعه، عقیدهی عدم تحریف قرآن را از این چهار نفر نپذیرفتهاند. این مفسر معروف شیعی، محسن کاشی است که در تفسیر الصافی خود پس از بیان ادلهی سید مرتضی میگوید: همانگونه که انگیزهها و مقتضی جهت نقل قرآن و حراست و صیانت آن از طرف مؤمنان زیاد است، به همان صورت انگیزه و مقتضی جهت تغییر و تحریف قرآن از جانب منافقان و تغییردهندگان وصیت پیامبرصو غاصبان خلافت، زیاد است؛ چون قرآن حقیقی دربردارندهی چیزهایی است که با رأی و تمایلات آنان سازگار نیست... - تا آنجا که میگوید-: اما اینکه گفته شود قرآن در زمان پیامبرصبر همین صورتی که هم اکنون است جمعآوری شده، این قول ثابت نشده است. چگونه در زمان پیامبرصجمعآوری شده در حالی که قرآن به تدریج نازل میشد و تنها با تمام شدن عمر آن حضرتصکامل و تمام میشود [۲۲۳].
یکی از بزرگان شیعه در هند در ردّ اظهارات سید مرتضی مبنی بر عدم تحریف قرآن میگوید: حق برای اتباع و پیروی، شایستهتر است و سید علم الهدی معصوم نیست تا اطاعت از وی واجب باشد. پس اگر ثابت شود که وی قائل به عدم نقصان و عدم تحریف قرآن به طور مطلق بوده، پیروی از وی بر ما لازم نیست و هیچ خیری در پیروی از وی وجود ندارد [۲۲۴].
کاشی در ردّ اظهارات طوسی مبنی بر عدم تحریف قرآن پس از آنکه سخنان وی را نقل کرده، میگوید: میگویم: برای وجود قرآن در هر عصری، وجود همهی آن به آن صورتی که خدا نازل کرده و نزد اهل خود محفوظ است، و وجود مطالبی که ما بدان نیاز پیدا میکنیم و نزد ما هست هر چند بر بقیهی مطالب دسترسی نداشته باشیم و تنها امام به همهی قرآن دسترسی دارد، کفایت میکند [۲۲۵].
هفتم– قبلاً بیان کردیم که اعتقاد همه شیعیان دربارهی قرآن، این است که قرآن تحریف شده و مورد تغییر و دستکاری قرار گرفته است. فقط این چهار نفر تحریف قرآن را انکار کردهاند که آن هم به خاطر اهدافی بوده است.
از جملهی این اهداف، بستن دروازهی طعنه و عیب گرفتن است؛ چون آنان دیدند که جوابی برای دشمنان اسلام ندارند، آن وقت که دشمنان اسلام به مسلمانان اعتراض کنند که: «به سوی چه چیزی دعوت میکنید در حالی که چیزی ندارید که به سوی آن دعوت کنید؟».
اهل سنت این ایراد و اعتراض را به شیعه وارد میکنند که: وقتی شما قائل به تحریف قرآن هستید، پس در صورت نبودن ثقل اکبر که قرآن است، حدیث ثقلین کجا رفت؟ و پس از انکار شریعت اسلام، چگونه ادعای اسلام میکنید؟
از این رو آنان راه نجاتی نیافتند جز اینکه در ظاهر از عقیدهای که مورد اتفاق تمام شیعه امامیه است، برگردند و در ظاهر به عدم تحریف قرآن معتقد باشند؛ چون آنان ذات عقیدهی تحریف قرآن را در دل دارند و گرنه برای شیعیان مجالی جهت ماندن بر این مذهب مضحک و خندهآور که مذهب شیعه نام دارد، باقی نمیماند. همچنین به وسیلهی تحریف در معنای قرآن از این تنگنا رهایی یافتهاند؛ چون قرآن را با تأویلی که عقل نمیپذیرد و نقل تأییدش نمیکند، تأویل میکنند. آقای جزائری به این مطلب اعتراف کرده، آنجا که پس از بیان اتفاق شیعه بر تحریف قرآن میگوید: آری، مرتضی و صدوق و شیخ طبرسی با این موضوع مخالفت کرده و اظهار داشتهاند که آنچه در میان مصحف موجود هست، همان قرآن نازل شده است و لا غیر، و تحریف و دستکاری در آن راه پیدا نکرده است... ظاهراً این قول فقط به خاطر مصلحتها و اهداف زیادی از آنان سر زده است. یکی از این اهداف، بستن دروازهی طعنه و ایراد مردم در این زمینه است. سپس جزائری روشن میکند که عقیدهی عدم تحریف قرآن فقط به خاطر این مصلحتها بوده و میگوید:
«چگونه است در حالی که بزرگان شیعه در تألیفاتشان روایات و احادیث زیادی روایت کردهاند که در بردارندهی وقوع تحریف و تغییر در قرآن میباشند و اینکه فلان آیه چنین نازل شده و سپس به این آیه تغییر یافت» [۲۲۶].
در عین اینکه این افرادی که در ظاهر راجع به قرآن موافق اهل سنت هستند، در عین حال خود این افراد روایاتی در کتابهایشان آوردهاند که به صراحت بر تحریف و تغییر در قرآن دلالت دارند. ما پیش از این ذکر کردیم که ابن بابویه قمی، ملقب به صدوق یکی از چهار نفر مذکور، تحریف قرآن را در کتاب «الاعتقادات» انکار کرده و در جایی دیگر آن را تأیید نموده است. همچنین ابوعلی طبرسی به ظاهر معتقد به عدم تحریف قرآن است ولی در تفسیرش به احادیث و روایاتی استناد میکند که بر تحریف قرآن دلالت دارند.
اما شیخ طوسی ملقب به شیخ الطائفة، خود شیعه دربارهی تفسیرش گفتهاند: سپس بر کسی که در کتاب «التبیان» تأمل کند، پوشیده نمیماند که طریقهاش بر اساس نهایت مدارا و سازش با مخالفان استوار است ... و از جمله چیزهایی که تأکید دارد این کتاب بر اساس تقیه وضع شده، مطلبی است که سید جلیل علی بن طاوس در کتابش «سعد السعود» اظهار داشته است [۲۲۷].
هشتم- چهار نفر مذکور، در گفتهشان به دانشمندان متقدم یا امامان معصوم از نظر خودشان استناد ننمودهاند و همچنین دانشمندان متأخرین نظرشان را نپذیرفتهاند. پس این بزرگان و رهبران و دانشمندان شیعه گفتهی کسانی که معتقدند قرآن، تحریف نشده، به شدت انکار میکنند. ملا خلیل قزوینی شارح کتاب «الصحیح الکافی» متوفای سال۱۰۸۹ هجری زیر حدیث «قرآن هفده هزار آیه است» میگوید: احادیث صحیح دلالت میکنند بر اینکه بسیاری از آیات و سورههای قرآن حذف شده که تعدادش به حدی است که نمیتوان انکار کرد. ساده نیست که پس از احادیثی که آورده شد، ادعا کرد که قرآنِ موجود همان قرآن نازل شده بر پیامبرصمیباشد و استدلال به اهتمام و عنایت صحابه و مسلمانان به ضبط و حفظ و نگهداری قرآن، پس از اطلاع بر کارهای ابوبکر و عمر و عثمان، استدلال خیلی ضعیفی است [۲۲۸].
مفسر شیعی، کاشی در مقدمهی تفسیرش میگوید: آنچه از مجموع این احادیث و دیگر روایات وارده از طریق اهل بیت بر میآید، این است که قرآنی که پیش روی ماست، تمام قرآنی نیست که بر حضرت محمدصنازل شده، بلکه برخی از مطالب آن خلاف چیزی است که خدا نازل کرده و بعضی از آن، تغییر یافته و تحریف شده و مطالب زیادی از آن حذف شده است؛ از جمله نام حضرت علی÷در بسیاری از جاها، واژهی «آل محمد» در چندین جا، نامهای منافقین در جاهای مربوط به خود و دیگر مطالب. و نیز این قرآن به آن ترتیب مورد نظر و مورد پسند خدا نیست. ابراهیم نیز این رأی را اظهار داشته است [۲۲۹].
آقای کاشی افزود: اما اعتقاد بزرگان ما راجع به قرآن، روشن است. محمد بن یعقوب کلینی به تحریف و نقص در قرآن معتقد بود؛ چون او روایات متعددی در این زمینه در کتابش «کافی» روایت کرده و به این روایات، نقص و ایرادی وارد نکرده است. در عین حال در آغاز اظهار داشته که او نسبت به روایاتی که در این کتاب آورده، اطمینان دارد. همچنین استادش، علی بن ابراهیم قمی به همین صورت است؛ چون تفسیرش پُر از روایات وارده در زمینهی تحریف قرآن است و در این باره زیادهروی کرده است. همچنین است شیخ احمد بن ابی طالب طبرسی که در کتابش «الاحتجاج» طریقهی آن دو را در پیش گرفته است [۲۳۰].
مقدس اردبیلی، دانشمند بزرگ شیعی اظهاراتی در این زمینه داشته که مفهومش چنین است: عثمان (خلیفهی راشدس) عبدالله بن مسعود را پس از آنکه او را بر ترک مصحفی که نزدش بود، مجبور کرد و او را بر قرائت آن مصحفی که زید بن ثابت به دستور عثمان گردآوری و تنظیم کرده بود، مجبور کرد، به قتل رساند. بعضی میگویند: عثمان مروان بن حکم و زیاد بن سمره دو تا نویسنده را امر کرد که از مصحف عبدالله بن مسعود آنچه که مورد پسندشان است نقل کنند و آنچه که مورد پسندشان نیست، حذف کرده یا بقیه را پاک کنند [۲۳۱].
خاتم مجتهدان شیعه، ملا باقر مجلسی در کتابش میگوید: همانا خداوند سورهی «نورین» را نازل کرده [۲۳۲]و نص سوره این است:
«بسم الله الرحمن الرحيم، يا أيها الذين آمنوا بالنورين أنزلناهما عليكم آياتي ويحذرانكم عذاب يوم عظيم، نوران بعضهما من بعض وأنا السميع العليم، الذين يوفون بعهدالله ورسوله في آيات لهم جنات النعيم، والذين من بعدما آمنوا بنقضهم ميثاقهم وما عاهدهم الرسول عليه يقذفون في الجحيم، ظلموا أنفسهم وعصوا وصي الرسول أولئك يسقون من حميم ...».
«به نام خدای بخشایندهی مهربان. ای کسانی که به دو نور ایمان آوردهاید! این سوره را به عنوان آیات خودم بر شما نازل کردم و این سوره شما را از عذاب روز عظیم میترساند. دو نوری که از همدیگرند و من شنوای دانا هستم. کسانی که به عهد خدا و پیامبرش راجع به آیات و نشانههای خدا وفا میکنند، باغهای پر از نعمت برایشان هست، و کسانی که پس از ایمان آوردنشان، پیمان محکم خود را و آنچه که پیامبرصبرسر آن با آنان پیمان بسته، نقض کردهاند، به دوزخ میافتند. اینان به خودشان ظلم کردهاند و از وصی پیامبرصنافرمانی کردهاند. آنان از آب بسیار داغ دوزخ نوشانده میشوند... ) - تا آنجا که تعدادی آیات را ذکر کرده و سپس گوید-: این فاجران، عبارات آیات قرآن را ساقط کردند و به میل و خواست خود قرآن را قرائت کردند [۲۳۳].
میرزا باقر موسوی مینویسد: «عثمان، عبدالله بن مسعود را زد تا مصحفش را از وی بگیرد تا تغییرش دهد و همچون مصحفی که برای خودش جمعآوری کرده بود، تغییر دهد تا اینکه در نهایت قرآن حفظ شده و قرآن درست و حقیقی باقی نماند» [۲۳۴].
حاج کریم خان کرمانی ملقب به «مرشد الأنام» در کتابش میگوید: «امام مهدی پس از ظهورش قرآن را تلاوت میکند و میگوید: ای مسلمانان! به خدا قسم، این همان قرآن حقیقی است که خدا بر حضرت محمدصنازل کرده است» [۲۳۵].
مجتهد شیعی هندی، سید دلدار علی ملقب به «آیة الله فی العالمین» میگوید: «مقتضی آن احادیث و روایات این است که تحریف به طور کلی در این قرآنی که در دست ماست از لحاظ کم و زیاد کردن حروف و بلکه از لحاظ کم و زیاد بودن الفاظ و عبارات و از لحاظ ترتیب در بعضی جاها، روی داده است به گونهای که با وجود قبول این احادیث، این مسأله جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست» [۲۳۶].
دانشمند دیگر شیعی تصریح میکند که: «این قرآن، از تنظیم و گردآوری خلیفهی سوم است و به همین خاطر شیعه به آن استدلال و استناد نمیکند» [۲۳۷].
دانشمند شیعی، میرزا نوری طبرسی در زمینهی تحریف قرآن، کتابی مستقل و بزرگ به نام «فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب» تألیف کرده و قبلاً عباراتی را از آن آوردیم. وی در جایی دیگر میگوید: «برای کم کردن سوره از قرآن که روی داده، میتوان به سورههای حقد و خلع [۲۳۸]و ولایت اشاره کرد» [۲۳۹].
پیش از این اقوال دانشمندان متقدم و متأخر شیعه را بیان کردیم، دیگر نیازی به تکرارشان نیست.
خلاصه، علمای متقدم و متأخر شیعه جز عدهی کمی از آنان، اتفاق نظر دارند که با توجه به روایات امامان معصوم- طبق زعم خودشان- قرآن تحریف شده و مورد تغییر و دستکاری قرار گرفته و عبارات و سورهها و آیاتی از آن حذف شده است. این محدث شیعی است که وقتی از قرائتهای متعدد سخن به میان میآورد، میگوید: «سوّم اینکه قبول متواتر بودن قرآن از طرف وحی الهی و اینکه همهی این قرآن را جبرئیل نازل کرده است، منجر به دور انداختن احادیث مستفیض و بلکه متواتری میشود که صراحتاً بر وقوع تحریف در قرآن از لحاظ کلام و الفاظ و اعراب دلالت دارند با وجودی که اصحاب ما بر صحت این احادیث و تصدیق آنها اتفاق نظر دارند [۲۴۰].
آیا پس از این کسی میتواند بگوید: شیعه به این قرآن اعتقاد دارند و میگویند: قران از آنچه که در مصحف و در دست ماست، کم و زیاد ندارد؟
سپس هیچ کس از شیعیان عذرش پذیرفته نمیشود که بگوید: روایات وارده راجع به تحریف قرآن، ضعیف و اندکاند و چنین روایات ضعیفی نزد اهل سنت هم وجود دارند.
آیا اینجا قضیهی کم بودن روایات است یا قضیهی اعتقاد و ایمان؟ اگر قضیهی کم بودن روایات است، پس چرا امامان و بزرگان شیعه به وقوع تحریف و نقص در قرآن تصریح کردهاند؟ و چرا سخن کسانی را که قائل به عدم تحریف قرآن است، هر چند از روی نفاق و تقیه و فریب مسلمانان میباشد، رد کردهاند؟!
به علاوه، این روایتها، روایتهایی کم یا ضعیف از نظر شیعه نیستند، بلکه روایتهایی هستند که از نظر شیعه به حد تواتر رسیده و بر اساس قولی بیشتر از دو هزار روایت میباشد و اکثر این روایتها در چهار کتاب صحیح حدیثی شیعه آمدهاند.
[۲۱۱] حتی آقای صافی در رسالهی خود، مع الخطیب تصریح نکرده که شیعه به این قرآن اعتقاد دارند جز با نقل عبارت ابن بابویه قمی. و برای اثبات مدعای خود و رد سخنان خطیب قول یک نفر از دانشمندان شیعه پیش از ابن بابویه قمی و حتی قول یکی از امامان معصومشان نیافته که بدان استناد کند. [۲۱۲] معنای حدیث و جایگاه آن را در جایی دیگر به تفصیل بیان کردیم. [۲۱۳] الاعتقادات، ابن بابویه قمی، باب «الاعتقادات فی القرآن»، ایران، ۱۲۲۴ هجری. [۲۱۴] تفسیر مجمع البیان، ایران، ۱۲۸۴ هجری، ج۱، ص۵. [۲۱۵] التبیان، نجف، ج۱، ص۳ و تفسیر الصافی، ص۱۵. [۲۱۶] فصل الخطاب، ایران، ص۳۴. [۲۱۷] این موضوع، در جایی دیگر جداگانه از آن بحث شده است. [۲۱۸] الخصال، ابن بابویه قمی، ایران، ۱۳۰۲ هجری، ص۸۳. [۲۱۹] مجمع البیان طبرسی، تهران۱۳۷۴ هجری، ج۳، ص۳۲. [۲۲۰] به فصل جداگانه تحت عنوان «شیعه و دروغ» مراجعه کنید. [۲۲۱] الاعتقادات، صدوق، باب التقیه، ایران، ۱۲۷۴ هجری. [۲۲۲] كتاب الحجة من الكافی، باب «أنه لم یجمع القران كله غیر امیر المؤمنین»، تهران،ج۱، ص۲۲۸. [۲۲۳] تفسیر الصافی، مقدمهی کتاب، ج۱، ص۱۴. [۲۲۴] ضربة حیدریة، هند، ج۲، ص۸۱. [۲۲۵] تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۴. [۲۲۶] الأنوار النعمانیة، نعمت الله جزائری. [۲۲۷] فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، نوری طبرسی، ص۳۴. [۲۲۸] الصافی شرح الکافی فی الأصول، کتاب «فضل القرآن»، نولکشور هند، به زبان فارسی، ج۸، ص۷۵. [۲۲۹] مقدمهی تفسیر صافی، ص۱۴. [۲۳۰] همان. [۲۳۱] حدیقة الشیعة، اردبیلی، ایران، به زبان فارسی، صص۱۱۸و ۱۱۹. [۲۳۲] بدین صورت ثابت میشود که سورهی «نورین» که خطیب به نقل از کتاب شیعه به نام «دبستان مذاهب» آورده، تنها ملا محسن در کتابش نیاورده است. پس آقای لطف الله صافی که نسبت این کتاب به شیعه را انکار کرده، چه میگوید: آیا «تذکرة الأئمة کتاب شیعی است یا سنی؟» و آیا مجلسی از بزرگان شیعه است یا خیر؟ چرا تا این حد تعصب به خرج میدهد؟ این سوره در هند چندین بار به چاپ رسیده و علمای شیعه در کشورهای هند و پاکستان همچون علی حائری و دیگران آن را تأیید کردهاند. [۲۳۳] تذکرة الأئمة، مجلسی به نقل از «تحفة الشیعة» اثر پروفسور توکلی، لاهور، ج۱، ص۳۱۸. [۲۳۴] بحر الجواهر، موسوی، ایران، ص۳۴۷. [۲۳۵] ارشاد العوام، ایران، به زبان فارسی، ج۳، ص۱۲۱. [۲۳۶] استقصاء الأفحام، ایران، ج۱، ص۱۱. [۲۳۷] ضربة حیدریة، چاپخانهی فشان مرتضوی هند، به زبان فارسی، ج۲، ص۷۵. [۲۳۸] سید خطیب در کتاب «الخطوط العریضة» اظهار داشته که شیعه به سورهی ولایت در قرآن معتقدند و بر این باورند که این سوره از قرآن حذف شده است. آقای صافی در کتابش «مع الخطیب ...» به شدت و با جرأت تمام آن را رد میکند و میگوید: به این سخنش بنگر که دروغ و آشکار و افترای روشن است. در کتاب فصل الخطاب نه در صفحهی۱۸۰ و نه در صفحات دیگر از اول تا آخر کتاب، نامی از این سوره که به خدا دروغ بسته شده نیست. در جوابش با سبک خودش میگوییم: ای صافی! آیا از خدا شرم نمیکنی؟ و فکر نمیکنی که در میان مردم کسانی هستند که دروغت را آشکار میکنند؟ ای صافی! از خدا بترس. علم با مرگ خطیب نمرده است و همانا در میان اهل سنت کسانی هستند که میتوانند دروغ و افترای شما را فاش کنند. این همان طبرسی است که برای کم کردن و نقص در قرآن، سورهی ولایت را مثال میزند. [۲۳۹] فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، ایران، ص۳۳. [۲۴۰] الأنوار النعمانیة فی بیان معرفة النشأة الإنسانیة، اثر آقای نعمت جزائری.