شیعه و سنت

فهرست کتاب

چرا شيعه تحريف قرآن را انكار می‎كنند؟

چرا شيعه تحريف قرآن را انكار می‎كنند؟

آیا پس از این کسی می‎تواند بگوید: شیعه به تحریف و تغییر کلام روشنگر خدا معتقد نیست؟ آری، برخی از بزرگان و آقایان شیعه اظهار داشته‎اند که آنان بر این باورند که قرآن تحریف و تغییر و دست‎کاری در آن روی نداده و چیزی از آن حذف نشده است. از میان این افراد می‌توان به محمد بن علی بن بابویه قمی، ملقب به صدوق از نظر شیعیان، متوفای سال۳۸۱ هجری، مؤلف کتاب «مَن لا یحضره الفقیه» اشاره کرد. نامبرده در چهار قرن اولیه زیسته و نخستین فرد از شیعه بوده که قائل به عدم تحریف قرآن می‎باشد. در میان متقدمین شیعه تا قرن چهارم و حتی نیمه‌ی نخست قرن چهارم کسی نبوده که عدم تحریف قرآن را اظهار داشته باشد یا بدان اشاره‎ای کرده باشد. و بر عکس صدها نصوص واضح و صریح یافت می‎شوند که بیان می‌دارند حذف و کم و زیادی در قرآن روی داده است.

آیا در تمام دنیا یکی از دانشمندان و بزرگان شیعه می‎تواند این تحدی/ چیلنج را بپذیرد و اثبات کند که حتی یک نفر از دانشمندان شیعه در چهار قرن نخست- بجز ابن بابویه- به عدم تحریف قرآن معتقد بوده و نامش را بگوید؟ خیر، کسی یافت نمی‎شود که این تحدی را بپذیرد [۲۱۱].

منظور این است که عقیده‎ی شیعه تنها بر پایه‎ی این دروغ و افترا استوار است؛ چون همان‎طور که گفته شد آنان جهت گسترش عقاید واهی و بی‌اساس‎شان ناچارند که به این قرآنی که مذهب باطل و گندشان را ویران می‎کند، معتقد نباشند و گرنه اعتقادات ساختگی‎شان در اسلام در مقابل وزش بادها، دوام نمی‎آورد.

ما، در این باره به تفصیل سخن می‎گوییم تا خواننده و پژوهشگر راز تغییر منهج شیعه پس از گذشت قرن سوم و نیمی از قرن چهارم را بداند. با توجه به احادیث و روایات صحیح از نظر شیعیان و اقوال مفسرین و بزرگان شیعه و امامان‎شان، معلوم شد که آنان معتقدند، قرآنی که در دسترس مردم است از کم و زیادی و تحریف سالم نمانده و قرآنِ درست و محفوظ، فقط پیش مهدی موهوم‎شان است و در دسترس آنان نیست. اما در قرن چهارم هجری، محمد بن علی بن بابویه قمی سر بر می‎آورد و می‎بیند که مردم از شیعه بدشان می‎آید و از آنان بیزارند به خاطر اینکه شیعه قائل به عدم صیانت قرآن می‎باشند و عقیده و مذهب آنان را زشت و ناپسند می‎دانند؛ چون اگر به فرض سخن آنان را پذیرفت آن وقت عمل به دستورات اسلام و دعوت به آن چگونه ممکن است؟ به علاوه، تمسک جستن به مذهب شیعه چگونه ممکن است، چون می‎گویند: پیامبرصدستور داده به ثقلین تمسک جسته شود و ثقلین طبق پندار شیعه قرآن و اهل بیت می‎باشد [۲۱۲]. و وقتی ثقل اکبر که قرآن است، ثابت نشده چگونه ثقل اصغر ثابت می‎شود و چگونه می‎توان به آن تمسک جست.

وقتی ابن بابویه قمی این را دید، ناچار شد بگوید: اعتقاد ما، شیعه این است که قرآنی که خدای متعال بر پیامبرش نازل فرموده، همین قرآن موجود است که در دسترس مردم قرار دارد و بیشتر از آن نیست- تا آنجا که می‌گوید-: و هر کس به ما نسبت دهد که ما بیشتر از این را می‎گوییم، او دروغگوست [۲۱۳].

سید مرتضی ملقب به علم الهدی، متوفای سال۴۳۶ هجری از وی پیروی کرده است. مفسر شیعی، ابوعلی طبرسی از او نقل می‎کند و می‎گوید: راجع به زیاد کردن مطالبی به قرآن، همه بر بطلان آن اتفاق نظر دارند. اما راجع به کم کردن آیات و سوره‎هایی از آن باید گفت که جماعتی از اصحاب ما و عده‎ای از حشویه روایت کرده‎اند که تغییر و کاستی در قرآن روی داده است، ولی قول صحیح از مذهب اصحاب ما خلاف این است، و این قولی است که مرتضی تأییدش کرده و قائل به آن است [۲۱۴].

سپس ابوجعفر طوسی متوفای سال۴۶۰ هجری از این دو نفر دنباله‎روی کرده و در تفسیرش «البیان» می‎گوید: سخن درباره‎ی کم و زیادی قرآن چیزی است که نباید به آن اعتنا کرد -تا آنجا که گوید- و روایتی از پیامبرصوارد شده که کسی نمی‎تواند آن را رد کند، آنجا که می‎فرماید: «إني مخلف فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا، كتاب الله وعترتي، أهل بيتي...»: «من در میان شما دو چیز سنگین و با ارزش را به جا می‎گذارم که مادام به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. (آن دو چیز) کتاب خدا و عترت من، یعنی اهل بیت من می‎باشند». و این نشان می‎دهد که قرآن در هر عصری موجود است؛ چون جایز نیست پیامبرصما را به تمسک و چنگ زدن به چیزی امر کند که تمسک به آن مقدور نباشد [۲۱۵].

چهارمین نفرشان که قائل به عدم تحریف قرآن هستند، ابوعلی طبرسی مفسر شیعی، متوفای سال ۵۴۸ هجری می‎باشد. سخنانش در تفسیر«مجمع البیان» قبلاً ذکر شد.

این چهار نفر از قرن چهارم تا قرن ششم، کسانی‎اند که قائل به عدم تحریف در قرآن هستند، و دیگر نفر پنجمی ندارند.

هیچ دانشمندی از دانشمندان شیعه نمی‎تواند در این سه قرن (قرن چهارم و پنجم و ششم هجری) برای این چهار نفر، نفر پنجمی پیدا کند که همچون آنان معتقد به عدم تحریف قرآن باشد. بلکه در سه قرن نخست نیز کسی وجود ندارد که موافق آنان باشد همان‎طور که قبلاً گفتیم. بر این اساس دانشمند شیعی، میرزا حسین تقی نوری طبرسی، متوفای سال ۱۳۲۵ هجری می‎گوید:

«دوّم- عدم وقوع تغییر و نقصان در قرآن، و اینکه تمام آنچه که بر رسول خداصنازل شده، همان قرآن موجود در دسترس مردم می‎باشد. صدوق در عقائد خود و سید مرتضی و شیخ الطائفه، طوسی در کتاب التبیان چنین عقیده‎ای دارند و از قدمای شیعه کسی سراغ نداریم که موافق و هم عقیده‌ی آنان باشد- تا آنجا که می‎گوید- و تا طبقه‎ی ابوعلی طبرسی، جز این چهار نفر دانشمند، کس دیگری سراغ نداریم که به صراحت مخالف عقیده‎ی تحریف قرآن باشد» [۲۱۶].

این چهار نفر نیز تنها از ترس طعنه و ایراد طعنه زنندگان و رهایی از ایرادات و اعتراضات معترضان، تحریف در قرآن را انکار کرده و اعتقاد به آن را اظهار داشته‎اند، همان‎گونه که قبلاً آن را بیان کردیم و این رویکرد تنها بر مبنای تقیه و نفاقی است که آن را اساس دین خودشان قرار داده‎اند [۲۱۷]. و اگر چنین نبود آنان عقیده‌ی تحریف قرآن را انکار نمی‎کردند و اگر این کار را می‎کردند، مذهب شیعه از بین می‎رفت و چون گردی پراکنده بر باد می‎رفت.

آنچه اثبات می‎کند که انکار تحریف قرآن توسط این چهار نفر از روی تقیه و نفاق و دروغ بوده، دلایل زیر می‎باشد:

اول- روایاتی که از تحریف و تغییر قرآن خبر می‎دهند، روایات متواتر در نزد شیعه هستند همان‎طور که محدث شیعی، نعمت الله جزائری در کتابش «الأنوار النعمانیة» اظهار می‎دارد و سید تقی نوری از او نقل کرده و می‌گوید: سید محدث جزائری در کتاب «الأنوار» سخنانی می‌گوید که مفهومش این است: «اصحاب به صحت روایات و احادیث مستفیض و بلکه متواتر که به صراحت بر وقوع تحریف در قرآن دلالت دارند، اتفاق نظر دارند». (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، نوری طبرسی، ایران، ص۳۰).

همچنین به نقل از وی می‌گوید: «احادیث دالّ بر این مطلب بیش از دو هزار حدیث می‌باشد و جماعتی از علما همچون مفید و محقق داماد و علامه مجلسی و دیگران مدعی مستفیض بودن این احادیث شده‌اند. بلکه شیخ ابوجعفر طوسی نیز در کتاب «التبیان» به کثرت این روایات و احادیث تصریح کرده است. بلکه جماعتی از دانشمندان مدعی تواتر این احادیث شده‌اند...-تا آنجا که می‌گوید-: بدان که این احادیث از کتاب‌های معتبر که اصحاب ما، در اثبات احکام شرعی و آثار نبوی به آن تکیه کرده‌اند، نقل شده‌اند» (همان، ص۲۲۷).

انکار این روایات، مستلزم انکار روایاتی است که مسأله‌ی امامت و خلافت بلافصل علیس و فرزندانش پس از او از نظر شیعیان را اثبات می‌کنند؛ چون روایات وارده در قضیه‌ی امامت بیشتر از روایات وارده در قضیه‌ی تحریف قرآن نیستند. علامه‌ی شیعیان، ملا باقر مجلسی به این مطلب تصریح کرده و می‌گوید: «به نظر من احادیث وارده در این موضوع (موضوع تحریف قرآن) از لحاظ معنا متواتر هستند».

بدیهی است دور انداختن همه‌ی این روایات اساساً موجب سلب اعتماد از همه‌ی روایات و احادیث می‌شود. احادیث وارده در این باب کمتر از احادیث وارده در قضیه‌ی امامت نیست، پس چگونه شیعه، امامت را با حدیث و روایت اثبات می‌کنند؟». به نقل از کتاب «فصل الخطاب».

دوم- مذهب شیعه بر اقوال و آرای ائمه استوار است. آراء و اقوال ائمه را قبلاً آوردیم که بیان می‎دارند ائمه معتقد نبودند قرآنی که در دسترس مردم است، قرآن کامل می‎باشد و از تحریف و تغییر مصون و محفوظ مانده است به استثنای این چهار نفری که انکار تحریف قرآن را اظهار داشته و به قول هیچ یک از امامان معصوم- به زعم شیعیان- استناد نکرده و شاهدی از گفته‎های آنان را نیاوردند، اما قائلان به تحریف قرآن، عقیده‎ی خویش را بر احادیث روایت شده از دوازده امام و احادیث صحیح و ثابت و معتبر بنا نهاده‎اند.

سوم- هیچ یک از این چهار نفری که قائل به عدم تحریف قرآن هستند، در زمان دوازده امام معصوم – به زعم شیعیان- نبوده بر خلاف متقدمین شان که قائل به تحریف قرآن بوده و بدان اعتقاد داشتند؛ چون آنان در زمان ائمه بوده، با ایشان همنشینی کرده به رفاقت آنان مشرف شدند و از همراهی و همنشینی آنان، استفاده کرده و پشت سرشان نماز می‌خواندند و مستقیماً و بدون واسطه از محضر آنان کسب علم نمودند و به طور شفاهی از آنان حدیث می‎شنیدند.

چهارم- کتاب‎هایی که روایات و احادیث وارده در زمینه‎ی تحریف قرآن، در آنها روایت شده‎اند، کتاب‎های معتبر و قابل اعتماد از نظر شیعه هستند و برخی از این کتاب‎ها بر امامان معصوم عرضه شد و رضایت آنان را به خود جلب کرد؛ مثل کتاب «الکافی» اثر کلینی، تفسیر قمی و مانند آنها.

پنجم- این چهار نفری که به انکار تحریف قرآن تظاهر نموده‎اند، در خود کتاب‎هایشان احادیث و روایاتی از ائمه و دیگران روایت می‎کنند که بر تحریف قرآن تصریح دارند و اینان به این احادیث و اسناد و راویان احادیث، متعرض نشده‎اند.

به عنوان مثال ابن بابویه قمی که می‎گوید هر کس عقیده‎ی تحریف قرآن را به ما نسبت دهد، دروغگوست، همان کسی است که در کتابش «الخصال» حدیثی سنددار و متصل را روایت می‎کند که: محمد بن عمر حافظ بغدادی معروف به جصانی برای ما نقل کرده و می‎گوید: عبدالله بن بشیر برای ما نقل کرده و گفت: حسن بن زبرقان مرادی برای ما نقل کرده و می‎گوید: ابوبکر بن عیاش اجلح از ابوزبیر از جابر برای ما نقل کرده که گوید: از رسول خداصشنیدم که می‎فرمود: «در روز قیامت سه چیز می‎آیند و شکایت می‎کنند: مصحف، مسجد و عترت. مصحف می‎گوید: پروردگارا مرا سوزاندند و مرا پاره پاره کردند ... تا آخر حدیث» [۲۱۸].

ابوعلی طبرسی که تحریف قرآن را به شدت انکار می‎کند، همان کسی است که در تفسیرش احادیث معتبری را روایت می‎کند که نشان می‎دهند تحریف و تغییر در قرآن واقع شده است؛ به عنوان مثال در سوره‎ی نساء به روایتی استناد و تکیه می‎کند که در بردارنده‎ی حذف عبارت: «إلى أجل مسمى»از آیه‎ی نکاح می‎باشد، وی می‎گوید: از جماعتی از صحابه از جمله اُبی بن کعب و عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود روایت شده که آنان، این آیه را به این صورت قرائت می‎کردند: (فما استمتعتم به منهنّ إلی أجل مسمی فآتوهنّ أجورهن): «پس هر چه از زنان تا مدتی معین کام برگرفتید، مهریه‎های آنان را به ایشان بدهید». و در این روایت تصریح به این مطلب است که منظور از آیه‎ی فوق، موقع نکاح متعه می‎باشد [۲۱۹].

نمونه‎های این مطلب نزد شیعیان زیادند. و اینها به طور واضح دلالت می‎کنند که برخی از دانشمندان شیعه تنها از روی نفاق و تقیه تحریف قرآن را انکار کرده‎اند تا بدین وسیله مسلمانان را فریب دهند، و در مذهب شیعه معروف است که آنان معتقدند تقیه -یعنی تظاهر به دروغ- اصلی از اصول دین است؛ [۲۲۰]همان گونه که همین ابن بابویه قمی در رساله‌ی خود تحت عنوان «الاعتقادات» می‌گوید: تقیه واجب است، هر کس آن را ترک کرد مثل آن است که نماز را ترک کرده باشد. -تا آنجا که می‌گوید-: و تقیه واجب است و برداشتن تقیه تا هنگام ظهور قائم جایز نیست. هر کس پیش از ظهور مهدی تقیه را ترک کند، از دین خدا و دین امامیه خارج شده و با خدا و پیامبرصو ائمه مخالفت کرده است. «از امام جعفر صادق÷راجع به آیه‏ی:

﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ۱۳].

سؤال شد، در جواب گفت: یعنی کسی که بیشتر به تقیه عمل می‌کند» [۲۲۱].

پس انکار تحریف قرآن تنها از روی تقیه و دروغ بوده و گرنه با وجود روایات و احادیث متواتر- از نظر شیعیان- در خصوص تحریف قرآن، چگونه ممکن است آن را انکار کرد».

ششم- اگر سخن این چهار نفر پذیرفته شود، روایاتی که به صراحت بیان می‌دارند که فقط علی بن ابی طالبسقرآن را جمع آوری کرد و آن را به صحابه عرضه کرد و صحابه این قرآن را به او برگرداندند و گفتند: «ما نیازی به این نداریم. علیسگفت: پس از این دیگر این قرآن را نمی بینید تا این که شخص قائم از فرزندان من ظهور کند». روایت دیگری در کتاب «الکافی» از جابر از ابوجعفر÷وجود دارد که طی این روایت، ابوجعفر می‌گوید: «کسی نمی تواند ادعا کند که همه‌ی قرآن، ظاهر و باطنش نزدش هست جز اوصیاء و ائمه» [۲۲۲].

همچنین در این صورت دروغ‌هایی که می‌گوید: صحابه و به ویژه سه خلیفه‌ی راشد-رضوان الله علیهم أجمعین- مطالبی را به قرآن افزودند که جزو قرآن نیستند و مطالبی را از قرآن بیرون کشیده‎اند که جزو قرآن بوده است، و آن وقت به تلاش‎ها و زحمات صحابه و فضیلت‎شان که قرآن را جمع‎آوری نمودند و به توفیق و عنایت و رحمت و کرم خدا سبب حفظ و صیانت قرآن شدند، اعتراف می‎کنند.

همچنین این اعتقاد، باطل می‎شود که هیچ عقیده‎ای پذیرفته نمی‎شود و به چیزی تکیه نمی‎شود که از طریق دوازده امام به ما نرسیده باشد در حالی که آنچه ثابت شده، این است که قرآن موجود در دست مردم فقط از مصحف عثمان ذی النورین نقل شده و جمع‎آوری قرآن، آغازش از ابوبکر صدیق و پایانش از عثمان ذی النورین می‎باشد.

به همین خاطر دانشمندان متقدم و متأخر شیعه، عقیده‎ی عدم تحریف قرآن را از این چهار نفر نپذیرفته‎اند. این مفسر معروف شیعی، محسن کاشی است که در تفسیر الصافی خود پس از بیان ادله‎ی سید مرتضی می‎گوید: همان‎گونه که انگیزه‎ها و مقتضی جهت نقل قرآن و حراست و صیانت آن از طرف مؤمنان زیاد است، به همان صورت انگیزه و مقتضی جهت تغییر و تحریف قرآن از جانب منافقان و تغییردهندگان وصیت پیامبرصو غاصبان خلافت، زیاد است؛ چون قرآن حقیقی دربردارنده‎ی چیزهایی است که با رأی و تمایلات آنان سازگار نیست... - تا آنجا که می‎گوید-: اما اینکه گفته شود قرآن در زمان پیامبرصبر همین صورتی که هم اکنون است جمع‎آوری شده، این قول ثابت نشده است. چگونه در زمان پیامبرصجمع‎آوری شده در حالی که قرآن به تدریج نازل می‎شد و تنها با تمام شدن عمر آن حضرتصکامل و تمام می‎شود [۲۲۳].

یکی از بزرگان شیعه در هند در ردّ اظهارات سید مرتضی مبنی بر عدم تحریف قرآن می‎گوید: حق برای اتباع و پیروی، شایسته‎تر است و سید علم الهدی معصوم نیست تا اطاعت از وی واجب باشد. پس اگر ثابت شود که وی قائل به عدم نقصان و عدم تحریف قرآن به طور مطلق بوده، پیروی از وی بر ما لازم نیست و هیچ خیری در پیروی از وی وجود ندارد [۲۲۴].

کاشی در ردّ اظهارات طوسی مبنی بر عدم تحریف قرآن پس از آنکه سخنان وی را نقل کرده، می‎گوید: می‎گویم: برای وجود قرآن در هر عصری، وجود همه‎ی آن به آن صورتی که خدا نازل کرده و نزد اهل خود محفوظ است، و وجود مطالبی که ما بدان نیاز پیدا می‎کنیم و نزد ما هست هر چند بر بقیه‎ی مطالب دسترسی نداشته باشیم و تنها امام به همه‎ی قرآن دسترسی دارد، کفایت می‎کند [۲۲۵].

هفتم– قبلاً بیان کردیم که اعتقاد همه شیعیان درباره‎ی قرآن، این است که قرآن تحریف شده و مورد تغییر و دست‎کاری قرار گرفته است. فقط این چهار نفر تحریف قرآن را انکار کرده‎اند که آن هم به خاطر اهدافی بوده است.

از جمله‎ی این اهداف، بستن دروازه‎ی طعنه و عیب گرفتن است؛ چون آنان دیدند که جوابی برای دشمنان اسلام ندارند، آن وقت که دشمنان اسلام به مسلمانان اعتراض کنند که: «به سوی چه چیزی دعوت می‎کنید در حالی که چیزی ندارید که به سوی آن دعوت کنید؟».

اهل سنت این ایراد و اعتراض را به شیعه وارد می‎کنند که: وقتی شما قائل به تحریف قرآن هستید، پس در صورت نبودن ثقل اکبر که قرآن است، حدیث ثقلین کجا رفت؟ و پس از انکار شریعت اسلام، چگونه ادعای اسلام می‎کنید؟

از این رو آنان راه نجاتی نیافتند جز اینکه در ظاهر از عقیده‎ای که مورد اتفاق تمام شیعه امامیه است، برگردند و در ظاهر به عدم تحریف قرآن معتقد باشند؛ چون آنان ذات عقیده‎ی تحریف قرآن را در دل دارند و گرنه برای شیعیان مجالی جهت ماندن بر این مذهب مضحک و خنده‎آور که مذهب شیعه نام دارد، باقی نمی‎ماند. همچنین به وسیله‎ی تحریف در معنای قرآن از این تنگنا رهایی یافته‎اند؛ چون قرآن را با تأویلی که عقل نمی‎پذیرد و نقل تأییدش نمی‎کند، تأویل می‎کنند. آقای جزائری به این مطلب اعتراف کرده، آنجا که پس از بیان اتفاق شیعه بر تحریف قرآن می‎گوید: آری، مرتضی و صدوق و شیخ طبرسی با این موضوع مخالفت کرده‎ و اظهار داشته‎اند که آنچه در میان مصحف موجود هست، همان قرآن نازل شده است و لا غیر، و تحریف و دست‎کاری در آن راه پیدا نکرده است... ظاهراً این قول فقط به خاطر مصلحت‎ها و اهداف زیادی از آنان سر زده است. یکی از این اهداف، بستن دروازه‎ی طعنه و ایراد مردم در این زمینه است. سپس جزائری روشن می‎کند که عقیده‎ی عدم تحریف قرآن فقط به خاطر این مصلحت‎ها بوده و می‎گوید:

«چگونه است در حالی که بزرگان شیعه در تألیفات‎شان روایات و احادیث زیادی روایت کرده‎اند که در بردارنده‎ی وقوع تحریف و تغییر در قرآن می‎باشند و اینکه فلان آیه چنین نازل شده و سپس به این آیه تغییر یافت» [۲۲۶].

در عین اینکه این افرادی که در ظاهر راجع به قرآن موافق اهل سنت هستند، در عین حال خود این افراد روایاتی در کتاب‎هایشان آورده‎اند که به صراحت بر تحریف و تغییر در قرآن دلالت دارند. ما پیش از این ذکر کردیم که ابن بابویه قمی، ملقب به صدوق یکی از چهار نفر مذکور، تحریف قرآن را در کتاب «الاعتقادات» انکار کرده و در جایی دیگر آن را تأیید نموده است. همچنین ابوعلی طبرسی به ظاهر معتقد به عدم تحریف قرآن است ولی در تفسیرش به احادیث و روایاتی استناد می‎کند که بر تحریف قرآن دلالت دارند.

اما شیخ طوسی ملقب به شیخ الطائفة، خود شیعه درباره‎ی تفسیرش گفته‎اند: سپس بر کسی که در کتاب «التبیان» تأمل کند، پوشیده نمی‎ماند که طریقه‎اش بر اساس نهایت مدارا و سازش با مخالفان استوار است ... و از جمله چیزهایی که تأکید دارد این کتاب بر اساس تقیه وضع شده، مطلبی است که سید جلیل علی بن طاوس در کتابش «سعد السعود» اظهار داشته است [۲۲۷].

هشتم- چهار نفر مذکور، در گفته‎شان به دانشمندان متقدم یا امامان معصوم از نظر خودشان استناد ننموده‎اند و همچنین دانشمندان متأخرین نظرشان را نپذیرفته‎اند. پس این بزرگان و رهبران و دانشمندان شیعه گفته‎ی کسانی که معتقدند قرآن، تحریف نشده، به شدت انکار می‎کنند. ملا خلیل قزوینی شارح کتاب «الصحیح الکافی» متوفای سال۱۰۸۹ هجری زیر حدیث «قرآن هفده هزار آیه است» می‎گوید: احادیث صحیح دلالت می‎کنند بر اینکه بسیاری از آیات و سوره‎های قرآن حذف شده که تعدادش به حدی است که نمی‎توان انکار کرد. ساده نیست که پس از احادیثی که آورده شد، ادعا کرد که قرآنِ موجود همان قرآن نازل شده بر پیامبرصمی‎باشد و استدلال به اهتمام و عنایت صحابه و مسلمانان به ضبط و حفظ و نگهداری قرآن، پس از اطلاع بر کارهای ابوبکر و عمر و عثمان، استدلال خیلی ضعیفی است [۲۲۸].

مفسر شیعی، کاشی در مقدمه‎ی تفسیرش می‎گوید: آنچه از مجموع این احادیث و دیگر روایات وارده از طریق اهل بیت بر می‎آید، این است که قرآنی که پیش روی ماست، تمام قرآنی نیست که بر حضرت محمدصنازل شده، بلکه برخی از مطالب آن خلاف چیزی است که خدا نازل کرده و بعضی از آن، تغییر یافته و تحریف شده و مطالب زیادی از آن حذف شده است؛ از جمله نام حضرت علی÷در بسیاری از جاها، واژه‎ی «آل محمد» در چندین جا، نام‎های منافقین در جاهای مربوط به خود و دیگر مطالب. و نیز این قرآن به آن ترتیب مورد نظر و مورد پسند خدا نیست. ابراهیم نیز این رأی را اظهار داشته است [۲۲۹].

آقای کاشی افزود: اما اعتقاد بزرگان ما راجع به قرآن، روشن است. محمد بن یعقوب کلینی به تحریف و نقص در قرآن معتقد بود؛ چون او روایات متعددی در این زمینه در کتابش «کافی» روایت کرده و به این روایات، نقص و ایرادی وارد نکرده است. در عین حال در آغاز اظهار داشته که او نسبت به روایاتی که در این کتاب آورده، اطمینان دارد. همچنین استادش، علی بن ابراهیم قمی به همین صورت است؛ چون تفسیرش پُر از روایات وارده در زمینه‎ی تحریف قرآن است و در این باره زیاده‎روی کرده است. همچنین است شیخ احمد بن ابی طالب طبرسی که در کتابش «الاحتجاج» طریقه‎ی آن دو را در پیش گرفته است [۲۳۰].

مقدس اردبیلی، دانشمند بزرگ شیعی اظهاراتی در این زمینه داشته که مفهومش چنین است: عثمان (خلیفه‎ی راشدس) عبدالله بن مسعود را پس از آنکه او را بر ترک مصحفی که نزدش بود، مجبور کرد و او را بر قرائت آن مصحفی که زید بن ثابت به دستور عثمان گرد‎آوری و تنظیم کرده بود، مجبور کرد، به قتل رساند. بعضی می‎گویند: عثمان مروان بن حکم و زیاد بن سمره دو تا نویسنده را امر کرد که از مصحف عبدالله بن مسعود آنچه که مورد پسندشان است نقل کنند و آنچه که مورد پسندشان نیست، حذف کرده یا بقیه را پاک کنند [۲۳۱].

خاتم مجتهدان شیعه، ملا باقر مجلسی در کتابش می‎گوید: همانا خداوند سوره‎ی «نورین» را نازل کرده [۲۳۲]و نص سوره این است:

«بسم الله الرحمن الرحيم، يا أيها الذين آمنوا بالنورين أنزلناهما عليكم آياتي ويحذرانكم عذاب يوم عظيم، نوران بعضهما من بعض وأنا السميع العليم، الذين يوفون بعهدالله ورسوله في آيات لهم جنات النعيم، والذين من بعدما آمنوا بنقضهم ميثاقهم وما عاهدهم الرسول عليه يقذفون في الجحيم، ظلموا أنفسهم وعصوا وصي الرسول أولئك يسقون من حميم ...».

«به نام خدای بخشاینده‎ی مهربان. ای کسانی که به دو نور ایمان آورده‎اید! این سوره را به عنوان آیات خودم بر شما نازل کردم و این سوره شما را از عذاب روز عظیم می‎ترساند. دو نوری که از همدیگرند و من شنوای دانا هستم. کسانی که به عهد خدا و پیامبرش راجع به آیات و نشانه‎های خدا وفا می‌کنند، باغ‎های پر از نعمت برایشان هست، و کسانی که پس از ایمان آوردنشان، پیمان محکم خود را و آنچه که پیامبرصبرسر آن با آنان پیمان بسته، نقض کرده‎اند، به دوزخ می‎افتند. اینان به خودشان ظلم کرده‎اند و از وصی پیامبرصنافرمانی کرده‎اند. آنان از آب بسیار داغ دوزخ نوشانده می‎شوند... ) - تا آنجا که تعدادی آیات را ذکر کرده و سپس گوید-: این فاجران، عبارات آیات قرآن را ساقط کردند و به میل و خواست خود قرآن را قرائت کردند [۲۳۳].

میرزا باقر موسوی می‎نویسد: «عثمان، عبدالله بن مسعود را زد تا مصحفش را از وی بگیرد تا تغییرش دهد و همچون مصحفی که برای خودش جمع‎آوری کرده بود، تغییر دهد تا اینکه در نهایت قرآن حفظ شده و قرآن درست و حقیقی باقی نماند» [۲۳۴].

حاج کریم خان کرمانی ملقب به «مرشد الأنام» در کتابش می‎گوید: «امام مهدی پس از ظهورش قرآن را تلاوت می‎کند و می‎گوید: ای مسلمانان! به خدا قسم، این همان قرآن حقیقی است که خدا بر حضرت محمدصنازل کرده است» [۲۳۵].

مجتهد شیعی هندی، سید دلدار علی ملقب به «آیة الله فی العالمین» می‎گوید: «مقتضی آن احادیث و روایات این است که تحریف به طور کلی در این قرآنی که در دست ماست از لحاظ کم و زیاد کردن حروف و بلکه از لحاظ کم و زیاد بودن الفاظ و عبارات و از لحاظ ترتیب در بعضی جاها، روی داده است به گونه‎ای که با وجود قبول این احادیث، این مسأله جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست» [۲۳۶].

دانشمند دیگر شیعی تصریح می‎کند که: «این قرآن، از تنظیم و گردآوری خلیفه‎ی سوم است و به همین خاطر شیعه به آن استدلال و استناد نمی‎کند» [۲۳۷].

دانشمند شیعی، میرزا نوری طبرسی در زمینه‎ی تحریف قرآن، کتابی مستقل و بزرگ به نام «فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب» تألیف کرده و قبلاً عباراتی را از آن آوردیم. وی در جایی دیگر می‎گوید: «برای کم کردن سوره از قرآن که روی داده، می‎توان به سوره‎های حقد و خلع [۲۳۸]و ولایت اشاره کرد» [۲۳۹].

پیش از این اقوال دانشمندان متقدم و متأخر شیعه را بیان کردیم، دیگر نیازی به تکرارشان نیست.

خلاصه، علمای متقدم و متأخر شیعه جز عده‎ی کمی از آنان، اتفاق نظر دارند که با توجه به روایات امامان معصوم- طبق زعم خودشان- قرآن تحریف شده و مورد تغییر و دستکاری قرار گرفته و عبارات و سوره‎ها و آیاتی از آن حذف شده است. این محدث شیعی است که وقتی از قرائت‎های متعدد سخن به میان می‎آورد، می‎گوید: «سوّم اینکه قبول متواتر بودن قرآن از طرف وحی الهی و اینکه همه‎ی این قرآن را جبرئیل نازل کرده است، منجر به دور انداختن احادیث مستفیض و بلکه متواتری می‎شود که صراحتاً بر وقوع تحریف در قرآن از لحاظ کلام و الفاظ و اعراب دلالت دارند با وجودی که اصحاب ما بر صحت این احادیث و تصدیق آنها اتفاق نظر دارند [۲۴۰].

آیا پس از این کسی می‎تواند بگوید: شیعه به این قرآن اعتقاد دارند و می‎گویند: قران از آنچه که در مصحف و در دست ماست، کم و زیاد ندارد؟

سپس هیچ کس از شیعیان عذرش پذیرفته نمی‎شود که بگوید: روایات وارده راجع به تحریف قرآن، ضعیف و اندک‎اند و چنین روایات ضعیفی نزد اهل سنت هم وجود دارند.

آیا اینجا قضیه‎ی کم بودن روایات است یا قضیه‎ی اعتقاد و ایمان؟ اگر قضیه‎ی کم بودن روایات است، پس چرا امامان و بزرگان شیعه به وقوع تحریف و نقص در قرآن تصریح کرده‎اند؟ و چرا سخن کسانی را که قائل به عدم تحریف قرآن است، هر چند از روی نفاق و تقیه و فریب مسلمانان می‎باشد، رد کرده‎اند؟!

به علاوه، این روایت‎ها، روایت‎هایی کم یا ضعیف از نظر شیعه نیستند، بلکه روایت‎هایی هستند که از نظر شیعه به حد تواتر رسیده و بر اساس قولی بیشتر از دو هزار روایت می‎باشد و اکثر این روایت‎ها در چهار کتاب صحیح حدیثی شیعه آمده‎اند.

[۲۱۱] حتی آقای صافی در رساله‎ی خود، مع الخطیب تصریح نکرده که شیعه به این قرآن اعتقاد دارند جز با نقل عبارت ابن بابویه قمی. و برای اثبات مدعای خود و رد سخنان خطیب قول یک نفر از دانشمندان شیعه پیش از ابن بابویه قمی و حتی قول یکی از امامان معصوم‎شان نیافته که بدان استناد کند. [۲۱۲] معنای حدیث و جایگاه آن را در جایی دیگر به تفصیل بیان کردیم. [۲۱۳] الاعتقادات، ابن بابویه قمی، باب «الاعتقادات فی القرآن»، ایران، ۱۲۲۴ هجری. [۲۱۴] تفسیر مجمع البیان، ایران، ۱۲۸۴ هجری، ج۱، ص۵. [۲۱۵] التبیان، نجف، ج۱، ص۳ و تفسیر الصافی، ص۱۵. [۲۱۶] فصل الخطاب، ایران، ص۳۴. [۲۱۷] این موضوع، در جایی دیگر جداگانه از آن بحث شده است. [۲۱۸] الخصال، ابن بابویه قمی، ایران، ۱۳۰۲ هجری، ص۸۳. [۲۱۹] مجمع البیان طبرسی، تهران۱۳۷۴ هجری، ج۳، ص۳۲. [۲۲۰] به فصل جداگانه‎ تحت عنوان «شیعه و دروغ» مراجعه کنید. [۲۲۱] الاعتقادات، صدوق، باب التقیه، ایران، ۱۲۷۴ هجری. [۲۲۲] كتاب الحجة من الكافی، باب «أنه لم یجمع القران كله غیر امیر المؤمنین»، تهران،ج۱، ص۲۲۸. [۲۲۳] تفسیر الصافی، مقدمه‎ی کتاب، ج۱، ص۱۴. [۲۲۴] ضربة حیدریة، هند، ج۲، ص۸۱. [۲۲۵] تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۴. [۲۲۶] الأنوار النعمانیة، نعمت الله جزائری. [۲۲۷] فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، نوری طبرسی، ص۳۴. [۲۲۸] الصافی شرح الکافی فی الأصول، کتاب «فضل القرآن»، نولکشور هند، به زبان فارسی، ج۸، ص۷۵. [۲۲۹] مقدمه‎ی تفسیر صافی، ص۱۴. [۲۳۰] همان. [۲۳۱] حدیقة الشیعة، اردبیلی، ایران، به زبان فارسی، صص۱۱۸و ۱۱۹. [۲۳۲] بدین صورت ثابت می‎شود که سوره‎ی «نورین» که خطیب به نقل از کتاب شیعه به نام «دبستان مذاهب» آورده، تنها ملا محسن در کتابش نیاورده است. پس آقای لطف الله صافی که نسبت این کتاب به شیعه را انکار کرده، چه می‎گوید: آیا «تذکرة الأئمة کتاب شیعی است یا سنی؟» و آیا مجلسی از بزرگان شیعه است یا خیر؟ چرا تا این حد تعصب به خرج می‎دهد؟ این سوره در هند چندین بار به چاپ رسیده و علمای شیعه در کشورهای هند و پاکستان همچون علی حائری و دیگران آن را تأیید کرده‎اند. [۲۳۳] تذکرة الأئمة، مجلسی به نقل از «تحفة الشیعة» اثر پروفسور توکلی، لاهور، ج۱، ص۳۱۸. [۲۳۴] بحر الجواهر، موسوی، ایران، ص۳۴۷. [۲۳۵] ارشاد العوام، ایران، به زبان فارسی، ج۳، ص۱۲۱. [۲۳۶] استقصاء الأفحام، ایران، ج۱، ص۱۱. [۲۳۷] ضربة حیدریة، چاپخانه‎ی فشان مرتضوی هند، به زبان فارسی، ج۲، ص۷۵. [۲۳۸] سید خطیب در کتاب «الخطوط العریضة» اظهار داشته که شیعه به سوره‎ی ولایت در قرآن معتقدند و بر این باورند که این سوره از قرآن حذف شده است. آقای صافی در کتابش «مع الخطیب ...» به شدت و با جرأت تمام آن را رد می‎کند و می‎گوید: به این سخنش بنگر که دروغ و آشکار و افترای روشن است. در کتاب فصل الخطاب نه در صفحه‎ی۱۸۰ و نه در صفحات دیگر از اول تا آخر کتاب، نامی از این سوره که به خدا دروغ بسته شده نیست. در جوابش با سبک خودش می‎گوییم: ای صافی! آیا از خدا شرم نمی‎کنی؟ و فکر نمی‎کنی که در میان مردم کسانی هستند که دروغت را آشکار می‎کنند؟ ای صافی! از خدا بترس. علم با مرگ خطیب نمرده است و همانا در میان اهل سنت کسانی هستند که می‎توانند دروغ و افترای شما را فاش کنند. این همان طبرسی است که برای کم کردن و نقص در قرآن، سوره‎ی ولایت را مثال می‎زند. [۲۳۹] فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، ایران، ص۳۳. [۲۴۰] الأنوار النعمانیة فی بیان معرفة النشأة الإنسانیة، اثر آقای نعمت جزائری.