اوّل- اهمیت امامت از نظر آنان
شیعه بر این باورند که مسألهی امامت جزو معتقدات اساسی است که هر کس انکارش کند، کافر و هر کس بدان معتقد باشد، مسلمان است. پس امامت مربوط به مسائل اعتقادی و ایمانی همچون ایمان به خدا و پیامبرصاست همانگونه که کلینی در کتاب «الکافی» از ابوالحسن عطار روایت میکند که گوید: از ابوعبدالله شنیدم که میگفت: «ائمه و پیامبران در اطاعت و فرمانبرداری از آنها مثل هم هستند» [۱۶۷].
صریحتر و مؤکدتر از این، روایتی است که باز کلینی از ابوعبدالله روایت کرده که وی گوید: «ما کسانی هستیم که خداوند اطاعت و فرمانبرداری از ما را فرض گردانیده و مردم چارهای جز معرفت و شناخت ما ندارند و به نشناختن ما معذور نیستند. هر کس ما را بشناسد، مؤمن و هر کس ما را انکار کند، کافر است. و هر کس ما را نشناسد و انکار نکند، گمراه است تا اینکه به هدایتی برگردد که خدا بر او فرض گردانیده و آن هم اطاعت و فرمانبرداری بیچون و چرا از ماست» [۱۶۸].
همچنین کلینی از جابر روایت کرده که گوید: ابوجعفر گفت: «تنها کسی خدا را میشناسد و او را میپرستد که خدا و امامش از میان ما، اهل بیت را بشناسد، و هر کس خدا را نشناسد و امام از میان ما، اهل بیت را نشناسد، همانا او غیر خدا را نشناخته و عبادت کرده، و سوگند به خدا چنین کسی گمراه است» [۱۶۹].
اهل تشیع، قضیهی امامت را همچون نماز و زکات و روزه و حج قرار دادهاند. این محدث شیعیان، کلینی است که در کتاب صحیح خویش «الکافی» از ابوحمزه روایت میکند که گفت: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت و در روز غدیر به هیچ یک از این ارکان مانند ولایت، ندا داده نشد» [۱۷۰].
به عبارت «در روز غدیر بر هیچ یک از این ارکان مانند ولایت، ندا داده نشد» نگاه کنید. معنایش این است که ولایت از چهار رکن اولی مهمتر است. این مطلب در روایت دیگری نزد کلینی به صراحت آمده است؛ آنجا که از زراره از ابوجعفر روایت کرده که گوید: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت. زراره گوید: گفتم: کدام یک از این ارکان برتر است؟ ابوجعفر گفت: ولایت از همه برتر است» [۱۷۱].
در اینجا سؤالی به ذهن میرسد: وقتی ولایت این قدر مهم است و چنین درجهای دارد، پس چگونه است که نماز و زکات در قرآن آمدهاند ولی هیچ اثری از ولایت نیست؟ در حالی که ولایت از نظر شیعه نه تنها رکنی از ارکان اسلام و پایهای از پایههای اسلام است، بلکه اساس اسلام است و منظور از پیمان محکمی که از پیامبران گرفته شده، همین قضیهی ولایت است، همانگونه که صاحب کتاب «البصائر» روایت میکند که: حسن بن علی بن نعمان از یحیی بن ابی زکریا بن عمرو زیات برای ما نقل کرد که او گفت: از پدرم و محمد بن سماعۀ از فیض بن ابی شیبه از محمد بن مسلم شنیدم که گفت: از ابوجعفر شنیدم که میگفت: «همانا خدای متعال بر سر ولایت حضرت علی از پیامبران پیمان محکم گرفته و به ولایت حضرت علی از پیامبران، پیمان گرفته است» [۱۷۲].
آخر چگونه ممکن است که این عهد و پیمان در قرآن مجید ذکر نشده است؟
تنها این سخنان چرت و پرت و دروغ نیست و بس، بلکه دروغهای بیشتر از این وجود دارند. شیعه میگویند: ولایت تنها پیمان محکم و عهد پیامبران نیست، بلکه امانتی است که بر آسمانها و زمین عرضه شد. همچنین صاحب کتاب «البصائر» روایتی سنددار آورده که امیر مؤمنان حضرت علی گفت: «همانا خداوند، ولایت مرا بر اهل آسمانها و اهل زمین عرضه کرد. کسانی بدان اقرار کرده و آن را پذیرفتند و کسانی آن را انکار کردند- این تهمت و دروغ بس بزرگی است، از خدا میخواهیم که ما را از این تهمت ناروا پناه دهد- یونس ولایت مرا انکار کرد، پس خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرد تا اینکه به ولایت من اقرار کرد» [۱۷۳].
پس ولایت همان امانت است که در قرآن از آن سخن به میان آمده و خدای سبحان بدان اهتمام و عنایت خاصی داشته و هیچ پیامبری را نفرستاده مگر به وسیلهی این امانت؛ همانگونه که باز صاحب کتاب البصائر از محمد بن عبدالرحمن از ابوعبدالله روایتاش میکند که گوید: «ولایت ما، ولایت خدایی است که هیچ وقت پیامبری را نفرستاده مگر به وسیلهی آن» [۱۷۴].
این اهتمام تا آنجاست که هر مؤمنی حتی فرشتگان در آسمان حتماً به آن ایمان میآورند. پس فرشتگان طبق ادعا و زعم شیعیان، همان حال به ولایت ائمه ایمان آوردند. صاحب کتاب «البصائر» میگوید: احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از محمد بن فضیل از ابو صباح کنانی از ابو جعفر روایت کرده که گوید: «به خدا قسم، در آسمان هفتاد نوع ملائکه وجود دارند. اگر مردمان روی زمین گرد آیند تا تعداد یک نوع از این هفتاد نوع فرشته را بشمارند؛ نمی توانند آن را شمارش کنند. همهی این هفتاد نوع فرشته به ولایت ما ایمان میآورند» [۱۷۵].
آیا معقول است که چیزی این اهمیت و منزلت داشته باشد اما خداوند در کتابش از آن ذکری به میان نیاورد به ویژه آنکه چیزی از عبادات و مسائل اعتقادی بدون اعتقاد به ولایت، صحیح نباشد. این کلینی است که از جعفر صادق روایت میکند که گوید: «سنگ بنای اسلام سه تاست: نماز، زکات و ولایت. هیچ یک از این سه چیز بدون دو تای دیگر صحیح نیست» [۱۷۶].
هم چنین کلینی از محمد بن فضل از ابوالحسن÷روایت کرده که گوید: «ولایت علی÷در تمامی کتابهای آسمانی پیامبران -علاوه بر قرآن- نوشته شده، و خدا هرگز پیامبری را مبعوث نمیکند مگر آنکه نبوت حضرت محمدصو ولایت حضرت علی را قبول داشته و آن را تبلیغ کند» [۱۷۷].
وقتی دچار این مشکل شدند، به حل این مشکل روی آوردند و چنین گمان بردند که قرآن، تحریف شده و مورد دستبرد قرار گرفته است. آیات زیادی از آن، حذف و عبارات فراوانی از آن ساقط شدهاند که بزرگان و صحابه و بزرگان امت اسلامی به خاطر کینه توزی به حضرت علی و دشمنی و لجاجت با فرزندان وی و از بین بردن میراث رسول خداصآنها را حذف کردهاند.
[۱۶۷] الکافی ، کتاب «الحجة»، باب «فرض طاعة الأئمة»، تهران،ج۱،ص۱۸۶. [۱۶۸] همان، ج۱، ص۱۸۷. [۱۶۹] همان، باب «معرفة الإمام»، تهران، ج۱، ص۱۸۱. [۱۷۰] الکافی فی الأصول، کتاب «الإیمان والكفر»، باب «دعائم الإسلام»، تهران، ج۲، ص۱۸ و همان، هند ج۱، ص۳۶۹. [۱۷۱] - همان، تهران، ج۲، ص۱۸ و همان ، هند، ج۱، ص۳۶۸. [۱۷۲] بصائر الدرجات، باب ۹، ج۲، ایران، ۱۲۸۵ هجری. [۱۷۳] همان، باب،۱۰، ج۲، ایران. [۱۷۴] همان، باب۹، ج۲، ایران. [۱۷۵] همان، باب ۶، ج۲، ایران. [۱۷۶] الکافی فی الأصول ، تهران ج۲، ص۱۸. [۱۷۷] همان، کتاب «الحجة» باب «فیه نتف وجوامع من الروایة فی الولایة»، تهران، ج۱، ص۴۳۷.