سوم- کینهتوزی و حسادت به یاران پیامبرصکه خداوند در قرآن آنان را ستایش و تمجید کرده است
وقتی شیعه خواستند که مقام و منزلت یاران رسول خداصکه خدای متعال در کتاب خود، تمجیدشان کرده، انکار کنند، به طور طبیعی آن کلام روشنگر را به خاطر چیزی دیگر نمیپذیرند و آن هم، این است که قرآن با تلاشها و زحمات صحابه- رضوان الله علیهم أجمعین- و به ویژه ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذیالنورین ش محفوظ و دست نخورده باقی مانده است؛ چون این قرآن تنها به فرمان ابوبکر صدیق و به پیشنهاد عمر فاروق به صورت این مصحف جمعآوری شد و این کار در زمان مبارک عثمان ذیالنورین ش کاملاً تحقق پیدا کرد. از این رو این بزرگان به خاطر این کار فضیلت بزرگی را به دست آوردند. از خداوند مسألت مینماییم که بهترین پاداش را به خاطر این کار به آنان عطا کند! وقتی شیعه دیدند که خدای متعال قرآن کریم را با دستان سه خلیفهی راشد، از دستبرد و تحریف محفوظ کرده، از روی کینه و حسادت نسبت به آنان، مدعی شدند که قرآن تحریف شده است.
دانشمند شیعی، ملا محمد تقی کاشانی در کتاب خود که به زبان فارسی نوشته شده، تحت عنوان «هدایة الطالبین» میگوید: «عثمان به زید بن ثابت- که یکی از دوستان او و دشمن علی بود- دستور داد که قرآن را جمعآوری کند و مناقب و بزرگواریها و فضایل اهل بیت و مذمت و نکوهش دشمنان اهل بیت را از آن حذف کند. و قرآنی که اکنون در دسترس همگان است و به مصحف عثمان معروف است، همان قرآنی است که جمعآوری آن به دستور عثمان صورت گرفت» [۱۹۷].
قرآن اساس حقیقی اسلام است و خداوند این فضیلت را به این بزرگواران اختصاص داد. اما شیعه نسبت به آنان کینه توزی و حسادت ورزیدند؛ و این کینهای که دلهایشان را خورد و خوابهایشان را پریشان کرد، آنان را به ویران کردن این اساس و پایهی حقیقی اسلام، وادار کرد؛ از اینرو قائل به تحریف قرآن شدند. میثم بحرانی در ده ایراد و عیبهای دهگانه به عثمان ذی النورین که شیعه این ده ایراد را به این خلیفهی راشد وارد میکنند، میگوید: هفتمین ایراد و عیب عثمان این است که او مسلمانان را بر قرائت خاص زید بن ثابت جمع کرد و دیگر مصحفها را سوزاند و مطالبی را از آن حذف کرد که بدون شک از قرآنِ نازل شده بر پیامبرص بود [۱۹۸].
همچنین هدف شیعه از این اعتقاد، ناسزاگویی به آنان و اشاره به این مطلب است که چنین کسانی که حق علی و فرزندانش را در خلافت و امامت غصب کردند، هر وقت نصوص صریحی از قرآن را میدیدند که آنان را سرزنش میکند و از آنان عیب و ایراد میگیرد، از قرآن حذفش میکردند؛ چون آیات زیادی بر حق علی و فرزندانش در خلافت- طبق زعم شیعیان- دلالت میکند؛ چون آنان نمیخواستند که در قرآن آیهای بماند که از زشتکاریهای ناروایشان خبر میدهد. شیعه برای این مورد، آیاتی را که خودشان ساخته و پرداختهاند، برای مثال میآورند. کلینی در کتاب «الکافی» از ابوحمزه از ابوجعفر روایت کرده که گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت نازل کرد: «إن الذين كفروا وظلموا آل محمد حقهم لم يكن الله ليغفرلهم ولا ليهديهم طريقاً إلا جهنم خالدين فيها أبداً وكان ذلك علي الله يسيراً»: «همانا کسانی که کفر ورزیدند و حق آل محمد را پایمال کردند، خدا هرگز آنان را نمیبخشاید و به هیچ راهی هدایتشان نمیکند جز راه جهنم که برای همیشه در آن میمانند، و این کار برای خدا آسان است» [۱۹۹].
همچنین کلینی از ابوحمزه از ابوجعفر روایت کرده که گوید: جبرئیل این آیه را به این صورت بر حضرت محمدصنازل کرد: «فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم قولاً غير الذي قيل لهم فأنزلنا علی الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون»: «کسانی که حق آل محمد را پایمال کردند، سخن را به غیر از صورتی که دستور داشتند تغییر دادند. پس بر آنان که به آل محمد ستم کردند، به سزای نافرمانیشان بلایی از آسمان نازل کردیم» [۲۰۰].
آقای قمی زیر آیه- به زعم شیعیان-: «ولوتري إذ الظالمون آل محمد حقهم في غمرات الموت والملائكة باسطوا أيديهم، أخرجوا أنفسكم، اليوم تجزون عذاب الهون»: «و کاش این ستمکارانی را که حق آل محمد را پایمال کردند، در سکرات مرگ میدیدی که فرشتگان بر آنان دست گشودهاند و نهیب میزنند که جانهای خویش برآرید. امروز به عذاب خفت باری کیفر میشوید». میگوید: از ابوعبدالله روایت شده که گوید: «این آیه دربارهی معاویه و بنی امیه و همدستان شان و امامان شان نازل شده است [۲۰۱].
همچنین آقای قمی در آخر سورهی شعراء میگوید: سپس از آل محمد و شیعیان هدایت یافتهشان سخن به میان آمد و ابوعبدالله گفت:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ﴾[الشعراء: ۲۲۷].
«مگر شاعرانی که مؤمن هستند و کارهای شایسته و بایسته میکنند و بسیار خدا را یاد مینمایند (و اشعارشان مردم را به یاد خدا میاندازد) و هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند (با این ذوق خویش خود را و سایر مؤمنان را) یاری میدهند». سپس از دشمنان آل پیامبرصو کسانی که به آنان ظلم کردند، سخن به میان آمد و گفت: «وسيعلم الذين ظلموا آل محمد حقهم أي منقلب ينقلبون»: «و کسانی که به خاندان حضرت محمدصستم کردند و حقشان را پایمال کردند، به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاهی بر میگردند». به خدا قسم، آیهی مذکور این چنین نازل شد [۲۰۲].
بدون شک، عبارت: «آل محمد حقهم»در این روایات جز بهتانی عظیم و تهمتی از تهمتهای شیعه به آفرینندهی متعال چیز دیگری نیست.
در پایان روایتی طولانی ذکر میکنیم که طبرسی در کتاب «الاحتجاج» آورده است. این روایت تمامی این صورتها را طبق گمان شیعه بیان میکند. طبرسی اظهار میدارد که مردی از زنادقه سؤالاتی را از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب پرسید، وی در جواب گفت: «ذکر نامهای پیامبران به خاطر ارجمندی و افتخار نیست بلکه به عنوان کنایه برای صاحبان بصیرت و خرد است که کنایه از آن مجرمان و گناهکاران از میان منافقان است که جنایتهای زیادی دربارهی قرآن روا داشتند و آیاتی را به قرآن افزودند که کار خدای متعال نبود و اینها فقط کار تغییردهندگان و تحریف کنندگانی بود که قرآن را به میل خود پاره پاره کردند و دین را با دنیا عوض کردند. خداوند داستان این تغییردهندگان و تحریفکنندگان قرآن را این چنین بیان کرده است:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ﴾[البقرة: ۷۹].
«کسانی (از احبار) که کتاب را با دست خود مینویسند و آن گاه (به بیسوادان) میگویند: این (توراتی است که) از جانب خدا آمده است تا به بهای کمی آن (تحریف شدهها) را بفروشند! وای بر آنان چه چیزهائی را با دست خود مینویسند».
﴿وَإِنَّ مِنۡهُمۡ لَفَرِيقٗا يَلۡوُۥنَ أَلۡسِنَتَهُم بِٱلۡكِتَٰبِ لِتَحۡسَبُوهُ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمَا هُوَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ﴾[آل عمران: ۷۸].
«و در میان آنان کسانی هستند که به هنگام خواندن کتاب (خدا) زبان خود را میپیچند و آن را دگرگون میکنند تا شما گمان برید (آنچه را که میخوانند) از کتاب (خدا) است! در حالی که از کتاب (خدا) نیست».
﴿إِذۡ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرۡضَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡلِۚ﴾[النساء: ۱۰۸].
«(از جمله) بدان گاه که شبانگاهان پنهانی بر گفتاری که (تهمتزدن به پاکان و بیگناهان است و) خدا از آن خوشنود نیست، متّفق و همدست میگردند».
پس از نبودن پیامبرصکه به وسیلهی آن باطل خود را اجرا و عملی کردند همان کاری را انجام دادند که یهودیان و نصارا پس از نبودن حضرت موسی و حضرت عیسی کردند و تورات و انجیل را تحریف کردند و سخنان را از جاهای خود تحریف نمودند. خداوند در آیهای دیگر ماجرای تحریف کنندگان قرآن را چنین بیان میکند:
﴿يُرِيدُونَ أَن يُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ٣٢﴾[التوبة: ۳۲].
«آنان میخواهند نور خدا را با (گمانهای باطل و سخنان ناروای) دهان خود خاموش گردانند (و از گسترش این نور که اسلام است جلوگیری کنند) ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند (و پیوسته با پیروزی این آئین، آن را گستردهتر گرداند)».
منظور این است که آنان سخنانی را در قرآن آوردند که خدا آنها را نفرموده بود تا از این راه خلیفه را دچار سردرگمی کنند. پس خداوند دلهای آنان را کور کرد تا جایی که آیاتی که بر تحریف و دستکاریشان در قرآن و تهمت و فریب دادن آنان و کتمان چیزهایی که بدان علم داشتند، دلالت دارد را ترک کردند و آنها را حذف نمودند. به همین خاطر خداوند به آنان میفرماید:
﴿لِمَ تَلۡبِسُونَ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٧١﴾[آل عمران: ۷۱].
«چرا حق را با باطل میآمیزید و کتمانش میکنید» و مثل آنان را با این فرموده آورده است:
﴿فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ﴾[الرعد: ۱۷].
«امّا کفها، (بیسود و بیهوده بوده و هرچه زودتر) دور انداخته میشود، ولی آنچه برای مردم نافع است در زمین ماندگار میگردد».
منظور از «زبد» (کف) در اینجا سخنان ملحدانی است که در قرآن آوردهاند، که از بین میرود و فرو میپاشد و آنچه که از قرآن به مردم نفع و فایده میرساند، کلام حقیقی خداوند است که باطل از پیش رو و از پشت بدان راه ندارد و دلها آن را میپذیرند. زمین هم در اینجا، محل و قرارگاه علم و دانش است. با توجه به عام بودن تقیه جایز نیست که نام تغییردهندگان و تحریف کنندگانِ آیات خدا و کسانی که از طرف خود، مطالبی را به قرآن افزودهاند، به صراحت آورده شود؛ چون این کار حجتها و براهین بیدینان و امتهای منحرف از قبلهی ما را تقویت میگرداند و بهانه به دست شان میدهد تا بیشتر به اسلام و مسلمانان حمله کنند.
تحریف و دگرگونی این آیه روشن است:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ﴾[النساء: ۳].
«و اگر ترسیدید که دربارهی یتیمان نتوانید دادگری کنید (و دچار گناه بزرگ شوید، از این هم بترسید که نتوانید میان زنان متعدّد خود دادگری کنید و از این بابت هم دچار گناه بزرگ شوید. ولی وقتی که به خود اطمینان داشتید که میتوانید میان زنان دادگری کنید و شرائط و ظروف خاصّ تعدّد ازواج مهیا بود) با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، ازدواج کنید». پُر واضح است که انصاف و عدالت دربارهی ازدواج با دختران یتیم شبیه ازدواج با دیگر زنان نیست و همهی زنان که یتیم نیستند. این آیه از جمله آیاتی است که تحریف شده است؛ چون میان عبارت: ﴿فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾و عبارت: ﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ﴾عبارات و داستانهایی که بیشتر از یک سوم قرآن است، قرار دارد که توسط منافقان حذف شده است. این آیه و آیات مشابه آن از مواردی است که دستبرد و دستکاری منافقان در آن برای خردمندان و اندیشمندان روشن است، و بیدینان و امتهای منحرف و مخالف اسلام، ابزاری جهت ایراد گرفتن و عیب گرفتن از قرآن یافتهاند. اگر تمامی آیاتی که حذف شده و مورد تحریف و دست کاری و تغییر قرار گرفته، برایت توضیح دهم، سخن به درازا میکشد و حقایقی فاش میشود که با توجه به تقیه آشکار کردن آنها ممنوع است تا بهانهای به دست دشمان داده نشود و آنان زبان ملامت و سرزنش به سوی اسلام و مسلمانان دراز نکنند. اما آیاتی که بر عیب و ایراد گرفتن از پیامبرصو نسبت دادن نقص به او دلالت دارد با وجودی که خداوند برتری او را بر سایر پیامبران آشکارا اعلام کرده، به این خاطر است که خدای عزّ وجل برای هر پیامبری دشمنی از مشرکان قرار داده است همانگونه که در قرآن بیان میدارد. به تناسب شکوه و عظمت و جایگاه والای پیامبر گرامی اسلام نزد پروردگارش، به همان صورت اذیت و آزار و مصیبت او از دست دشمنش که جهت مبارزه با نبوتش و تکذیب وی، در راه مخالفت و دشمنی با او هر اذیت و آزاری را متوجه او کرده و تمام تلاش خود را به کار گرفته تا آنچه که پیامبرصاز آن بدش میآید و وی را آزرده خاطر میکند، فراهم نماید و در نظر داشته تا هر چه را که آن حضرت محکم کرده، نقض نماید و او و دوستدارانش در راه ابطال دعوت پیامبرصو تحریف دیناش و مخالفت با سنتاش، بر سر کفر و عناد و نفاق و بیدینی شان، از هیچ کوششی دریغ نورزیدهاند، در مقابل آن قرار دارد. چیزی رساتر و صریحتر در نهایت حیله و نیرنگ دشمن پیامبرصندیدهام که به پای بیزاری و تنفر آنان از موالات و دوستی به وصی و جانشین پیامبر و وحشت آنان از وی و ایجاد مانع بر سر راهش و دشمنی با او برسد. همچنین یکی دیگر از حیلهها و نیرنگهای صریح و آشکار دشمنان پیامبرصتحریف و تغییر کتاب خدا و حذف فضایل و بزرگواریهای صاحبان فضل، و کفر و ناسپاسی کافران و موافقان و همدستانشان بر سر ظلم و سرکشی و شرکشان، از قرآن میباشد. خداوند به این قصد شوم آنان علم داشته و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ﴾[فصلت: ۴۰].
«کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار میدهند و به تحریف (حقائق و معانی) آن دست مییازند، بر ما پوشیده نخواهند بود (و کیفرشان را خواهیم داد)». در جای دیگری میفرماید: ﴿يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُواْ كَلَٰمَ ٱللَّهِۚ﴾[الفتح: ۱۵].
«آنان میخواهند سخن خدا را دگرگون کنند!» از این رو وقتی آنان از نامهای اهل حق و باطل که خدا بیانشان فرموده بود مطلع شدند و دیدند که آنچه آشکار شده، دسیسهها و توطئههای آنان را خنثی میکند، گفتند: ما به این قرآن نیازی نداریم و آنچه که در دست داریم، برای ما بس است و از قرآنی که تو آوردهای، بینیازیم. همچنین خداوند میفرماید: ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ وَٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَبِئۡسَ مَا يَشۡتَرُونَ١٨٧﴾[آل عمران: ۱۸۷].
«امّا آنان آن را پشت سر افکندند و به بهای اندکی آن را فروختند! چه بد چیزی را خریدند! (آنان باقی را با فانی معاوضه کردند!)». سپس به خاطر متوجه شدن مسائلی به آنان، ناچار شدند از طرف خود قرآن را جمعآوری کنند به گونهای که پایههای کفرشان را استوار گردانند. پس منادیشان ندا سر داد که: هر کس چیزی از قرآن نزدش هست، آن را برای ما بیاورد. و جمعآوری و تنظیم قرآن را به کسی دادند که بر دشمنی با دوستان خدا موافق و همدست آنان بود. او هم به میل و انتخاب آنان، قرآن را جمعآوری کرد. از جمله چیزهایی که بر سردرگمی و افترایشان دلالت دارد، این است که آنان مطالبی را از قرآن رها کردند که به گمان خود به نفعشان است حال آنکه به ضررشان میباشد و مطالبی را به قرآن افزودند که تحریف و ناپسند بودنشان، آشکار است. خداوند دانسته که این مطلب روشن و آشکار میشود، از این رو میفرماید: ﴿ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِۚ﴾[النجم: ۳۰] «منتهای دانش ایشان همین است». و این چنین هم شد و افتراء و دروغشان و تهمت ملحدان و بیدینان که در این قرآن، عیب و نقص را به پیامبرصنسبت دادند، برای صاحبان بصیرت کشف و آشکار گردید. از اینرو خداوند میفرماید:
﴿لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗاۚ﴾[المجادلة: ۲] «چنین کسانی سخن ناهنجار و دروغی را میگویند» [۲۰۳].
[۱۹۷] هدایة الطالبین، ایران،۱۲۸۲ هجری، ص۳۶۸. [۱۹۸] شرح نهج البلاغة، ایران، ج۱۱، ص۱. [۱۹۹] کتاب الحجة من الکافی، باب «فیه نكت ونتف»، تهران، ج۱، ص۴۲۴ و همان هند، ص۲۶۸. [۲۰۰] همان، تهران، ج۱، ص۴۲۴ و همان، هند، ص۲۶۷. [۲۰۱] تفسیر قمی، نجف، ج۱، ص۲۱۱. [۲۰۲] همان، آخر سورهی شعراء، ج۲، ص۱۲۵. [۲۰۳] الاحتجاج، طبرسی، از صفحهی ۱۱۹ تا آخر کتاب.