ورود/ثبت نام
درباره
ثبت نام / ورود
تماس با ما
فارسی Persian
English
Malay
Pashto پښتو
Tajik Тоҷикӣ
Urdu اردو
العربية Arabic
جستجو
ورود/ثبت نام
گزیده ای از سخنان علی رضی الله عنه
صفحه نخست
کتاب
فهرست کتاب
مشخصات کتاب
مقدمه ناشر
تقدیم به
پيشگفتار
آنچه از گفتار ايشان درباره توحيد و ویژگیهای آن آمده است
* مهمترين اصول ايمان، خداشناسى و توحيد است، نه شناختِ امامان
* بيان مسئله توحيد از راه دعا به درگاه الهى بدون واسطه
* وصيت ایشان به پسرش برای دور کردن واسطه ميان او و خدايش، تا واسطهای میان آنها نباشد؛ همانطور که به پسرش توصيه میكرد که استخاره كند، که [این کار] علم غيب را از او نفی میکند
* پيروى ایشان از روش پيامبر اكرمص كه از آن چنین استنباط مىشود كه وحى به ائمه نازل نشده و آنها در درجۀ پیامبران نيستند
* انكار ایشان دربارۀ این اعتقاد که ائمه هر كارى که بخواهند انجام میدهند، و اینکه انسان هدايت نمى شود جز به وسیلۀ ائمه
* چگونه [امورِ] دنيا و آخرت به خواست امام است و هر طور که بخواهند در آن تصرف میکنند، در حالی که مالک سود و زیانِ خود نیستند، و باید کار کنند و از وسایلِ [روزمرۀ زندگی] استفاده کنند؟ بیشك آنها معصوم نيستند
* انكار اينكه دنيا و آخرت به خواستِ امام است و هر طور بخواهد در آن تصرف مىكند
* کلام ایشان با این اعتقاد در تضاد است که حوادث دنیوی را به ائمه نسبت میدهند
* عدم قطعيت ورود كسى به بهشت و دوزخ حتى ائمه، [زیرا] آنها هم غيب نمیدانند
* انكار آنکه میگويند ائمه همه چيز را میدانند و چيزى از آنان پنهان نيست
* رد بداء
[۲۱]
براى خدا و اينكه امامان در هستى دخالت نمیکنند
* بیان فضل و ثمرات صلوات بر محمدص و انكار سخنی كه میگويد ائمه واسطه و رابط بين خدا و خلقش هستند
* تفسير كلام خداى متعال:
﴿
وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
﴾
[المائدة: ۳۵] «و به سوی او وسیلۀ تقرب بجویید» و معرفی بهترين چيزى كه مسلمان به آن توسل میجويد
برخى از سخنان حضرت على
÷
در مورد امامت و تأييد خلفاى پیشین
* سخن ایشان دربارۀ هر کسی كه خود را پيشواى مردم قرار دهد که دلالت میکند بر نبودن نصی بر امامت یا علم غيب ائمه یا اینکه به آنان وحی میشود
* پارساییِ على
÷
در خلافت، و این دلیلی است بر وجود نداشتن نصی دربارۀ [انتصاب] امامت از طرف خدا یا رسولشص و نشان میدهد که این امر، به مردم واگذار شده و از اختیارات آنهاست
آنچه از گفتار حضرت على
÷
در مورد نفی عصمت از ائمه ذكر شده است
* از سخنان حضرت على
÷
به بعضى فرمانداران خويش، که در آن سخنانی میگوید که با اعتقاد به عصمت در تضاد است و نشان میدهد که او حقیقت [دینداری یا بیایمانی] برخی از فرماندارانش را نمیدانست
* والیِ رعيت، معصوم نیست، حتى اگر از ائمه باشد
* امام
÷
عصمت خود را انكار كرد، و اگر معصوم بود، اين دعا را نمىخواند و از [گرفتاری در] فتنه و گمراهى نمىترسيد
* حضرت على
÷
از مردم میخواست كه او را نصيحت و با او مشورت کنند، و اعتراف به اینکه شايد به خطا رفته باشد، و در این گفتار، نکتهای است که با ادعای عصمت در تضاد است
* اگر امام علی
÷
معصوم بود يا غيب مىدانست، پس چرا نياز به استخاره و نصيحت و پندِ ديگران داشت؟
* اگر معصوم بود چنین وصیت نمیکرد؛ و اگر پسرش معصوم بود، به او سفارش و موعظه نمىكرد، زيرا معصوم نيازی به آن ندارد؛ همچنين اين گفتار، در ردّ غالیانی است كه مىگفتند على
÷
نمرده است
* امام
÷
مىترسيد كه پسرش در گمراهى بيفتد و اين با عصمت منافات دارد
* عصمت را از پسرش نفى نموده و او را به شكيبایى و علمآموزی در دين سفارش مىکند
* به پسرش سفارش مىکند كه به تقواى خدا و پایبندى به فرمان و طاعتش بماند، در حالي كه امام معصوم نيازی به آن ندارد
* همانا پسرش شخصی بود مانند دیگر انسانها؛ اگر او معصوم بود، نياز به آموزش نداشت و بيم نداشت كه [اخلاق و رفتار] او تغيير كند
* عصمت را از پسرش نفی مىكند، همانا او [مانند دیگرمردم] بیاطلاع آفريده شد، و اين کار، مخالف اين اعتقاد است كه: علمِ لَدنّى نزد امامان است
* اقرار امام
÷
به فقر و تهيدستىِ ائمه و نياز آنها به الگو و رهبر و پیامبر
* امام
÷
پسرش را وصيت مىكند كه از اموری که او را در شبهه مىافكنَد و باعث گمراهى در دین مىشود دوری کند؛ و اين نشانۀ آن است كه ائمه عصمت ندارند
* عصمت را از پسرش نفی میکند، زیرا شخص معصوم چیزی را که نابوی دینش در آن باشد نمیخواهد
* عصمت و علم غيب را از ائمه نفى مىكند
* سخنانی دیگر که عصمت را نفی میکند
* به فرزندش وصيت مىكند كه همانند مهاجرانِ نخستینِ اهلبیت، واجبات خداوند را انجام دهد
* به فرزندش وصيت مىكند در بیانِ حق شجاع باشدکه اين سخن، عمل به تقيه را به طور کامل نفی میکند
آنچه از كلام على
÷
در فضايل صحابه آمده است
* اقرار مىكند كه اهل بيت همواره پیشگام دفاع از صحابه بودند؛ به همين دلیل، در جنگها حضرت رسولص آنها را جلو مىفرستاد
* شهادت عادلانۀ وى درباره كسانى كه قبل از او در ميان مردم حاكم بودند، و آنها خلفای سهگانه هستند
* ابوبكر و عمرب را مىستايد، فضل آنها را بيان، و برایشان دعا مىكند
* ابوبكر و عمرب دوستان عزیز امام علی
÷
و رهبرانِ هدايتگر و دو شيخِ اسلام بودند
* مخالفت با ابوبكر و عمرب را نمىپذيرد
* تصریح به اينكه بعد از رسول خداص بهترينِ امت، ابوبكر و عمرب هستند
* اعتراف مىكند كه ابوبكر و عمرب دو شخصى بودند که به او پیشنهاد کردند که با فاطمه‘ ازدواج كند
* مدح و ثناى ابوبكر صديق
س
و خلافت او
* بيعت با ابوبكر
س
و بیان فضل او
* تأكيد بر بيعت با ابوبکر صديق
س
همانطور كه مهاجرين و انصار با او بيعت كردند
* اقرار به رهبرى آنانكه قبل از او بودند و درست بودنِ بيعت با آنها
* به رهبرى ابوبكر و عمر و عثمان
ش
و اساس شورا معترف است و اینکه هر كس در رهبرى ايشان ترديد كند، در رهبرىِ علی
÷
ترديد كرده است و سخنی است در ستایشِ مهاجرين و انصار
* ستایشِ او از عمر بن الخطاب
ش
* آرزو داشت کارهایی را که عمر
س
در طول خلافتش انجام داده بود، انجام دهد و اینچنین به ملاقات خداوند برود
* بيعت ايشان با عمر
س
و وفادار ماندن در بيعت
* اقرار ايشان به اينكه عثمانبنعفان
س
در مخارج ازدواجش با فاطمهل به او كمك كرد
* ستایشِ عثمان بن عفان
س
به خاطر ازدواجش با دختر رسول اللهص
* دفاع او از عثمان
س
* اقرار ايشان به فضلِ مهاجرين و انصار بدون استثنا و اينكه آنها اهل فضل و پيشگامان اسلام هستند
* تأسف از رفتن مهاجران و انصار و شکایت امام از شیعیانش به خاطر یاری نکردن او
* پیروان پیامبرص بر گمراهی با هم اتفاق نظر نمیکنند
* دلخوری و ناراحتی از پیروانش و ستودنِ مهاجرین و انصار و اینکه آنان هستند که از دل و جان ایمان آوردند
* ستایشِ رسای ایشان انصار
ش
* سفارش پیروانش به [حفظ حرمت] اصحاب پیامبرص و دشنام ندادن به آنها
* شهادت درباره این که صحابه با رسول خداص مخالفت نکردند
* شهادت او درباره اینکه صحابه شایستهتر به پیامبرص هستند تا دیگران
* ستایش صحابه و سرزنش پیروانش
* گواهی آن حضرت درباره ایمان معاویه و پیروانش و اینکه آنها بر همان روشی بودند که خود او و یارانش بودند
* ستایش او از معاویه و اصحابش، و سرزنشِ پیروانش که از اهل عراق بودند
* اقرار آن حضرت به اینکه اهل شام، برادران اسلامیِ وی هستند و او آنها را از امت اسلام بیرون نکرده است
* گواهی ایشان دربارۀ اهل شام که که اهلِ قبله هستند
* فرمان ایشان به گمانِ نیکو درباره برادران
* فرمان آن حضرت در شناختن کوشش گذشتگان، بزرگداشت آنان و گذشت از اشتباهاتشان
آنچه که امام
÷
در نکوهش پیروانش گفته است
* ناراحتی امام از پیروانش و اطاعت نکردن آنها از وی
* دروغ اهل عراق و تهمت زدنِ آنها به امام
÷
* سستی پیروان امام از یاری رساندن به وی
* توصیف پیروانش به مردنما و اظهار تأسف از آشنایی با آنها و سرزنش ایشان
* گواهی ایشان به اینکه پیروانش قابلِ اعتماد نیستند و نباید بر آنها تکیه کرد
* زشت شمردن کارِ پیروانش در مورد سرزنش والیان حکومتی
سخنان امام علی
÷
در واجب بودن پیروی از کتاب و سنت
* انجام عبادات امام علی بر اساس کتاب و سنت، بر خلاف آنچه که کسی که گمان میکند پیرو اوست انجام میدهد
* سفارش به پیروانش در پیروی از کتاب و سنت، و شرک نیاوردن به خداوند یا سرزنش و بدگویی از درگذشتگان
* پاسخ امام به کسانی که با استناد به عظمتِ قرآن بر او شوریدند، ولی آنان گروهی بودند که نمیفهمیدند
* فرمان ایشان به پیروانشان در تمسک به سنت
* برحذر داشتنِ پیروانش از مخالفت با خلفای گذشته
* پیروی ایشان از روش رسولص که از آن میتوان فهمید که به ائمه وحی نمیشود و امامان در مرتبۀ نبوت نیستند
موضوعات ديگر
* سرزنش نمودن علی
÷
نسبت به گرفتن مال غیرمشروع و استفاده از آن؛ مانند کسی که گمان میکند پیرو اوست [یعنی شیعیه] اما از مالِ خمس استفاده میکند
* تقبیح شدید کار کسانی که دربارۀ امام
÷
غلو میکردند
* روشن کردن امر برای کسانی که دربارۀ امام
÷
غلو میکردند و ادعایِ نبوتش را داشتند
* ستایش علما، بدین دلیل که آنها حجت خداوند بر خلق هستند
سخن آخر
اندازه فونت
دبی
هلوتیکا نو
وردنا
تاهوما
Iran Sans
سخنان امام علی
÷
در واجب بودن پیروی از کتاب و سنت
به اشتراکگذاری کتاب
Facebook
Twitter
Youtube
Google+
Telegram
Whatsapp
با ایمیل
فایل Word
فایل PDF
نسخه چاپی
گزارش یک مشکل
سخنان امام علی
÷
در واجب بودن پیروی از کتاب و سنت
قبلی
بعدی
×
ورود
با ایمیل
مرا به خاطر بسپار
رمز عبور را فراموش کردید؟
ورود
ساخت حساب کاربری جدید
ثبت نام
بازیابی رمز عبور
ارسال لینک بازیابی رمز عبور
بازگشت به صفحه ثبت نام / ورود