حسن مجتبی رضی الله عنه

فهرست کتاب

تراشیدن موی سر حسن سو عقیقه کردن رسول خدا صبرایش

تراشیدن موی سر حسن سو عقیقه کردن رسول خدا صبرایش

جعفر بن محمد به نقل از پدرش می‌گوید:‌ فاطمه لموی سر حسن و حسین را در هفتمین روز ولادتشان، تراشید و سپس موها را وزن کرد و به اندازه‌ی وزن آن، نقره صدقه داد [۳۳]. مجموعه‌ی طرق احادیثی که در این باب روایت شده، صحیح می‌باشد [۳۴]. دهلوی /در شرح این حدیث می‌گوید: «سبب صدقه دادن نقره، این است که کودک، دوران جنینی را پشت سر نهاده و وارد مرحله‌ی طفولیت شده و این، نعمتی است که باید شکرش را بجای آورد و بهترین شکرگزاری، همان است که احساس می‌شود عوض نعمت، ادا می‌گردد». اما چرا در این مورد، نقره برای انفاق مشخص شده است؟ در پاسخ باید گفت: زیرا اگر طلا، جایگزین نقره می‌شد، صدقه دادن طلا از هر کسی ساخته نبود و اگر چیزی غیر از نقره تعیین می‌شد، با توجه به وزن موی سر نوزاد، چندان ارزشی نداشت [۳۵].

ابن‌عباسبمی‌گوید: «رسول‌خدا صبرای حسن سیک قوچ و برای حسین سنیز یک قوچ عقیقه کرد» [۳۶].

در روایت دیگری آمده است: «برای هر کدام دو قوچ عقیقه کرد» [۳۷]. ابورافع می‌گوید: «زمانی که حسن سبه دنیا آمد، مادرش، می‌خواست برای او دو قوچ عقیقه کند، اما رسول‌خدا صفرمود: (لازم نیست برایش عقیقه کنی؛ بلکه موی سرش را بتراش و به اندازه‌ی وزن آن، نقره صدقه کن). زمانی که حسین سنیز متولد شد، مادرش، همین کار را کرد» [۳۸]. رسول‌خدا صاز آن جهت فاطمه را از عقیقه کردن برای حسن و حسین منصرف کرد که این کار، اسباب زحمت دخترش را ایجاد نکند. این، بدان معنا نیست که برای حسن و حسین، عقیقه نشده است. چنانچه روایتی که از علی سنقل شده، این نکته را تأیید می‌کند؛ علی سمی‌گوید: «رسول‌خدا صبرای حسن سیک گوسفند عقیقه کرد و فرمود: (ای فاطمه! موی سرش را بتراش و به اندازه‌ی وزن آن، نقره صدقه کن). ما، موی سر حسن سرا وزن کردیم؛ وزنش، یک درهم یا کمتر از آن شد» [۳۹]. از فاطمه لنیز روایت شده که وی، برای حسن و حسین عقیقه کرده و به مامای آنها، ران گوسفند و یک دینار داده است [۴۰]. شاید فاطمه لاین بذل و بخشش را بلافاصله پس از تولد فرزندانش کرده و عقیقه‌ی رسول‌خدا صبرای حسن سدر هفتمین روز ولادتش بوده است. آن حضرت صدو قوچ سپید و سیاه برای حسن سعقیقه کرد و به مامای وی، یک ران بخشید و موی سر حسن سرا تراشید و به اندازه‌ی وزن آن، صدقه داد و آنگاه به سرش نوعی ماده‌ی خوشبو مالید و فرمود: «ای اسماء! مالیدن خون، از رسوم دوره‌ی جاهلیت است» [۴۱]. یک سال پس از تولد حسن س، حسین سبه دنیا آمد.

عقیقه، نوعی قربانی برای خدا به شکرانه‌ی تولد نوزاد است. دهلوی /می‌گوید: «مستحب است کسی که استطاعت دارد، برای نوزاد پسر، دو گوسفند عقیقه نماید و دلیل اینکه برای پسربچه دو گوسفند و برای دختربچه، یکی عقیقه می‌کردند، این بود که پسر، بیشتر به‌کار پدر و مادرش می‌آمد و برای آنان مفیدتر بود و از این‌رو به شکرانه‌ی نعمت بیشتری که به آنان داده شده بود، دو گوسفند عقیقه می‌کردند. عقیقه، پیش از ظهور اسلام درمیان عرب‌ها مرسوم بود و رسمی جدی و جاافتاده، به‌شمار می‌رفت که مصالح دینی، شخصی و اجتماعی زیادی در خود داشت. رسول‌خدا صاین رسم را ماندگار کرد، بدان عمل نمود و مردم را نیز به انجام آن، تشویق و ترغیب داد؛ البته کیفیت آن را دگرگون ساخت. بریده سمی‌گوید: «ما، در زمان جاهلیت برای نوزادان خود یک گوسفند می‌کشتیم و از خون آن، بر سر نوزاد می‌مالیدیم و پس از آن سرش را آغشته به زعفران می‌کردیم» [۴۲]. بدین‌سان به علم و دانش رسول اکرم صپی می‌بریم و درمی‌یابیم که هرگاه آن حضرت صرسم و عادتی مشاهده می‌کرد که در آن، منفعتی برای مردم وجود داشت و در عین حال بدور از انحراف و کج‌روی هم نبود، نه آن رسم را به‌طور مطلق مباح می‌شمرد و نه آن را اساساً منع می‌نمود؛ بلکه جنبه‌ی مفید آن را تأیید می‌کرد و از موارد نادرست آن باز می‌داشت. چنانچه در مورد عقیقه همین کار را کرد و ضمن تأیید آن، از مالیدن خون حیوان عقیقه به سر نوزاد منع کرد و این، حکمت و رهنمودی نبوی است که شایسته‌ی توجه و تأمل می‌باشد.

[۳۳] طبقات (۱/۲۳۱)؛ سند این روایت، مرسل است. [۳۴] موسوعة تربیة الأجیال، ص۷۲. [۳۵] حجة الله البالغة (۲/۳۸۵). [۳۶] سنن ابی‌داود، حدیث شماره‌ی۲۸۴۱ با سند ضعیف. [۳۷] سنن نسائی (۷/۱۶۶)، باب کم یعق عن الجاریة، با سند صحیح. [۳۸] مسند احمد (۶/۳۹۲) با سند ضعیف. [۳۹] سنن ترمذی، حدیث شماره‌ی ۱۵۱۹؛ این روایت، حسن غریب است و سند آن، متصل نیست. [۴۰] تحفة المولود، ص۵۵، نوشته‌ی ابن‌قیم. [۴۱] ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، نوشته‌ی ابوالعباس طبری، ص۲۰۷. [۴۲] مستدرک حاکم (۴/۲۳۸)؛ بنا بر شروط شیخین، صحیح است و ذهبی نیز، صحت آن را تأیید کرده است.