حسن مجتبی رضی الله عنه

فهرست کتاب

حسن بن علیسدر دوران خلافت عمر فاروقس

حسن بن علیسدر دوران خلافت عمر فاروقس

عمر سخاندان رسول اکرم صرا گرامی می‌داشت و آنان را بر خانواده و فرزندانش ترجیح می‌داد. درباره‌ی برخورد احترام‌آمیز عمر سبا اهل بیت، به موارد ذیل می‌توان اشاره کرد:

۱- حسین بن علی سمی‌گوید: روزی عمر سبه من گفت: «ای پسرم! هر از چند گاهی نزد ما بیا». روزی برای دیدن عمر سرفتم و دیدم که با معاویه سخلوت کرده و به ابن عمر سکه پشت درب بود، اجازه‌ی ورود نداده است. لذا بازگشتم تا اینکه پس از مدتی مرا دید و گفت: «پسرم! چرا نزد ما نمی‌آیی؟»گفتم: آمدم، اما دیدم که شما و معاویه سبا هم نشسته و به پسرتان هم اجازه‌ی ورود نداده‌اید؛ لذا برگشتم. فرمود: «تو، بیش از عبدالله بن عمر سسزاوار این هستی که بدون اجازه نزدمان بیایی». آنگاه دستش را روی سرش نهاد و گفت: «در سرِ ما، محبت الله و سپس محبت شما، ریشه دوانیده است» [۳۸۵].

۲- ابن سعد از جعفر بن محمد باقر از پدرش علی بن حسین چنین نقل کرده است: مقداری لباس از یمن، به دست عمر سرسید. عمر ساین لباس‌ها را درمیان مردم تقسیم نمود. مردم، در حالی که لباس‌ها را پوشیده بودند، نزد عمر سمی‌آمدند و به او سلام می‌کردند. در آن هنگام عمر سمیان منبر و قبر پیامبر صنشسته بود. در این اثنا حسن و حسین باز خانه‌ی مادرشان بیرون آمدند و درمیان مردم راه می‌رفتند، در حالی که از آن لباس‌ها، چیزی برتن نداشتند. عمر سناراحت شد، خم به ابرو آورد و گفت: «بخدا قسم که از دادن این لباس‌ها به شما، خوشنود نیستم». گفتند: «ای امیرالمؤمنین! به مردم لباس داده و کار خوبی کرده‌ای؛ پس چرا خشنود نیستی؟» فرمود: «به خاطر این دو نوجوان که درمیان مردم راه می‌روند و از این لباس‌ها چیزی بر تن ندارند؛ چراکه لباس‌ها، برایشان بزرگ بوده است». آنگاه به والی یمن نامه نوشت که: «بی‌درنگ دو دست لباس برای حسن و حسین بفرست». کارگزار یمن نیز دو دست لباس به مدینه فرستاد و عمر فاروق سآن دو دست لباس را به حسن و حسین بداد [۳۸۶].

۳- ابوجعفر می‌گوید: پس از آنکه خداوند پیروزی‌هایی نصیب عمر سکرد و عمر ستصمیم گرفت، سهم مردم را از غنایم بدهد، جمعی از اصحاب رسو‌ل‌خدا صگرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف سبه عمر سپیشنهاد کرد که تقسیم غنایم را از خودش شروع کند. عمر سفرمود: «نه؛ به خدا قسم که تقسیم اموال را از نزدیکان رسول ‌خدا صو از بنی‌هاشم آغاز می‌کنم». آنگاه سهم عباس سو سپس سهم علی سرا مشخص نمود تا اینکه سهم حدود یک پنجم مردم را تعیین کرد و سپس نوبت به بنی عدی بن کعب رسید و سپس چنین دستور داد که: ابتدا سهم آن دسته از بنی‌هاشم مشخص و پرداخت گردد که در بدر حضور داشته‌اند؛ آنگاه آن دسته از بنی‌امیه که در جنگ بدر حضور یافته‌اند و به همین شکل به ترتیب نزدیکی خویشاوندی با رسول‌خدا ص. عمر سبدین شکل، سهم آنان را مشخص کرد [۳۸۷]. و سهم حسن و حسین را با سهم پدرشان در ردیف اهل بدر قرار داد و برای هر یک از آنها پنج هزار درهم به خاطر قرابت و نزدیکی آنان به رسول‌خدا صتعیین نمود [۳۸۸].

از این داستان، حقیقت محبت عمر سبه اهل بیت به صورت عمومی و به حسن و حسین ببطور ویژه، نمایان می‌گردد؛ چنانچه حسن و حسین را در تراز طبقه‌ی اول صحابه شقرار داد و برایشان سهمی همچون سهم بزرگان صحابه تعیین کرد. قطعاً منزلت حسن و حسین ببه سبب نزدیکی به رسول‌خدا صو محبت ویژه‌ی عمر سبه این‌ها، عامل اصلی این عملکرد عمر فاروق سبوده است.

۴- نحوه‌ی رفتار عمر سبا فاطمه‌ی زهرا لپس از وفات رسول‌خدا ص

اسلم عدوی می‌گوید: وقتی پس از وفات رسول‌خدا صبا ابوبکر سبیعت شد، علی و زبیر بن عوام بنزد فاطمه لرفتند و با وی مشورت و رایزنی کردند. این خبر به عمر سرسید. عمر سنزد فاطمه‌ی زهرا لرفت و گفت: «ای دختر رسول‌خدا! پدرت را بیش از همه دوست داریم و تو، پس از پدرت، بیش از همه برای ما محترم و محبوب هستی». عمر سبا فاطمه لسخن گفت. پس از آنکه علی و زبیر بنزد فاطمه لآمدند، فاطمه به آن دو فرمود: «بروید و کار درست را انجام دهید». علی و زبیر برفتند و پس از آن، نزد فاطمه لبازگشتند که با ابوبکر سبیعت کرده بودند [۳۸۹]. این حکایت، صحیح و ثابت می‌باشد و علاوه بر صحت سندش، با ویژگی‌ها و روح آن دوران و نسل آن روزگار، کاملاً سازگار است. برخی دروغ‌پردازان، این داستان را پر و بال داده و دروغ‌هایی به آن افزوده و گفته‌اند: (عمر سبه فاطمه لگفت: اگر دوباره، این افراد، نزدت بیایند، خانه‌ات را به روی آنان به آتش می‌کشم؛ چراکه آنها به قصد تفرقه‌افکنی درمیان مسلمانان، از بیعت خودداری کرده‌اند. عمر، این را گفت و رفت. چیزی نگذشت که علی و زبیر و… نزد فاطمه آمدند. فاطمه به آنها گفت: می‌دانید که عمر نزد من آمده و سوگند یاد کرده که اگر، شما، دوباره نزد من بیایید، این خانه را به روی شما به آتش می‌کشد. به خدا قسم که او، حتماً سوگندش را عملی می‌کند؛ پس بروید و دیگر نزدم نیایید. آنها از نزد فاطمه رفتند و پس از آن، بازگشتند که با ابوبکر بیعت کرده بودند) [۳۹۰].

این قصه، داستانی دروغ و بی‌اساس است که به ثبوت نرسیده است. این ادعا که عمر ستصمیم گرفت، خانه‌ی فاطمه لرا به آتش بکشد، دروغی بیش نیست که طبرسی، آن را در کتاب دلائل الامامة با دروغ‌های دیگری درآمیخته و نقل کرده است [۳۹۱]. راوی این روایت بی‌اساس، جابر جعفی است. همانگونه که در المیزان ذهبی، آمده، جابر جعفی به اتفاق امامان حدیث، یک رافضی دروغگو بوده است [۳۹۲]. برخی گمان می‌کنند که عمر سبه پهلوی فاطمه زده و نتیجه‌اش، سقط شدن محسن بوده است. این داستان نیز، یکی از دروغ‌های روافض می‌باشد و هیچ اصل و اساسی ندارد. گویا این‌ها نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که با چنین دروغ شاخداری، علی سرا متهم به بزدلی می‌نمایند؛ حال آنکه چطور ممکن است علی سبه عنوان یکی از شجاع‌ترین یاران در برابر چنین ستمی از ناحیه‌ی عمر سکوت کند و هیچ واکنشی نشان ندهد؟! [۳۹۳]. گفتنی است: خیلی از شیعیان آگاه، صحت این روایت بی‌اساس را رد کرده‌اند [۳۹۴]. همچنین پیشتر یادآور شدیم که محسن در زمان رسول‌خدا صبه دنیا آمد.

۵- ازدواج عمر سبا ام‌کلثوم دختر علی بن ابی‌طالب سبیانگر روابط قوی و دوستانه‌ی عمر و اهل بیت سمی‌باشد.

عمر سآنچنان محبتی به اهل بیت داشت که به هیچکس، آن همه مهر و محبت نداشت. چراکه آنها، نزدیکان رسول‌خدا صبودند و آن حضرت صنیز در مورد گرامی داشتن اهل بیت و رعایت حقوق آنان، سفارش کرده بود. از اینرو عمر ساز ام‌کلثوم دختر علی و فاطمه‌ لخواستگاری کرد و هنگام خواستگاری، اظهار محبت کرد و گفت: «به خدا قسم، هیچ مردی بر روی زمین نیست که به اندازه‌ی من، با او رفتار نیکی داشته باشد». علی سنیز به خواستگاری عمر ساز ام‌کلثوم جواب مثبت داد. عمر سشادمان و خوشحال نزد مهاجران رفت و گفت: «به من تبریک بگویید». و آنگاه سبب ازدواجش با ام‌کلثوم لرا چنین بیان کرد: «از رسول ‌خدا صشنیدم که فرمود: (روز قیامت تمام روابط سببی و نسبی، از هم گسسته می‌گردد، جز روابط سببی و نسبی من). لذا دوست داشتم با رسول‌خدا صرابطه‌ی سببی داشته باشم» [۳۹۵].

استاد ابومعاذ اسماعیلی کتابی در زمینه‌ی ازدواج عمر بن خطاب با ام‌کلثوم بنت علی بن ابی‌طالب سنگاشته و در آن، منابع و مراجع اهل تشیع و اهل سنت را در مورد این ازدواج خجسته بررسی کرده است [۳۹۶]. بنده نیز در کتاب سیرت عمر فاروقس، پیرامون این مسأله و سیرت و مواضع ام‌کلثوم لسخن گفته‌ام [۳۹۷].

۶ ـ مدائن در سال ۱۶هجری فتح شد و غنایم این پیروزی به مدینه ارسال گردید. عمر ساز غنایم مدائن، به حسن سهزار درهم و به حسین سنیز هزار درهم عطا کرد و به فرزندش عبدالله سپانصد درهم داد. این ماجرا نیز بیانگر میزان محبت عمر سبه حسن و حسین بمی‌باشد و نشان می‌دهد که عمر سآنها را بر فرزند خود، ترجیح می‌داده است.

[۳۸۵] المرتضی،ص۱۱؛ کنزالعمال (۷/۱۰۵)؛ الإصابة ۰۱/۱۳۳). [۳۸۶] المرتضی، ص۱۱؛ الإصابة (۱/۱۰۶). [۳۸۷] الخراج از ابویوسف /، ص۲۴؛ المرتضی، ص۱۱۸. [۳۸۸] تاریخ دمشق الکبیر (۶/۱۴). [۳۸۹] مصنف ابن ابی‌شیبه (۱۴/۵۶۷)، با سند صحیح. [۳۹۰] عقائد الثلاثة والسبعین فرقة از ابومحمد یمنی (۱۰/۱۴۰). [۳۹۱] دلائل الإمامة، ص۲۶. [۳۹۲] المیزان (۱/۲۷۹)؛ تهذیب التهذیب (۲/۴۷). [۳۹۳] حقبة من التاریخ، ص۲۲۴. [۳۹۴] مختصر التحفه الإثنی عشریة، ص۲۵۲. [۳۹۵] مستدرک حاکم (۳/۱۴۲) با سند حسن، مجمع الزوائد هیثمی (۳/۱۷۳). [۳۹۶] نگا: زواج عمر بن الخطاب من ام‌کلثوم بنت علی بن ابی‌طالب حقیقة و لیس افتراء. [۳۹۷] این کتاب، توسط، دوست گرامی بنده، آقای عبدالله ریگی احمدی به فارسی ترجمه شده است (مترجم).