پایان دوران خلافت راشده
با کنارهگیری حسنبنعلی ساز خلافت و واگذاری زمام امور به معاویه س، خلافت راشده به پایان رسید. نبی اکرم صفرموده است: «خِلافَةُ النُّبُوَّةِ ثَلاثُونَ سَنَةً ثُمَّ یُؤْتِی اللَّهُ الْمُلْكَ أَوْ مُلْكَهُ مَنْ یَشَاءُ» [۱۵۶۵]یعنی: «خلافت نبوت، سی سال است و پس از آن، خداوند، پادشاهی را به هر کس که بخواهد، میدهد».
همچنین فرموده است: «الخلافة فی أمتی ثلاثون سنة ثم ملك بعد ذلك» [۱۵۶۶]یعنی: «خلافت در امت من سی سال خواهد بود و پس از آن سلطنت و پادشاهی میباشد». ابنکثیر در شرح این حدیث میگوید: «سی سال با خلافت حسن بن علی بتکمیل میگردد. حسن سدر ربیع الاول سال ۴۱ هجری خلافت را به معاویه سسپرد و این واقعه، دقیقاً سی سال پس از وفات رسولخدا صاتفاق افتاد. چراکه رسولخدا صدر ربیع الاول سال ۱۱ هجری وفات نمود و این، یکی از نشانههای نبوت آن حضرت صمیباشد» [۱۵۶۷].
احادیث نبوی، حاکی از آن است که امت اسلامی در سیر تاریخی خود، مراحل ذیل را پشت سر مینهد:
دوران نبوت
دوران خلافت راشده
دوران پادشاهی و سلطنتی که باخشونت، توأم بوده است.
دوران پادشاهی و سلطنتِ توأم با استبداد و خودکامگی.
دورانی که در آن، مطابق منهج و روش دوران پیامبر صعمل میشود.
نبی اکرم صاز دوران خلافت راشده، به دورهی رحمت یاد نموده و این نکته را بیان فرموده که پس از آن، نظامی پادشاهی بر مسلمانان حاکم میگردد که آن دوران هم برای امت اسلام، رحمت است [۱۵۶۸].
شایان ذکر است میتوان پادشاهانِ پس از خلفای راشدین شرا نیز خلیفه یا خلفا بنامیم؛ هرچند آنان، خلفای پیامبر صبهشمار نمیروند. بخاری و مسلم به نقل از ابوهریره سدر روایت کردهاند که رسول خدا صفرموده است: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَسُوسُهُمْ الأَنْبِیَاءُ كُلَّمَا هَلَكَ نَبِیٌّ خَلَفَهُ نَبِیٌّ وَإِنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَسَیَكُونُ خُلَفَاءُ فَیَكْثُرُونَ» یعنی: «بنی اسرائیل را پیامبران، رهبری میکردند. هرگاه، پیامبری فوت مینمود، پیامبری دیگر، جانشین او میشد. ولی بعد از من، پیامبری نخواهد آمد. البته جانشینانی میآیند که کارهای زیادی (که از اسلام نیست) انجام میدهند». صحابه گفتند: پس دستور شما به ما چیست؟ فرمود: «فُوا بِبَیْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ» [۱۵۶۹]یعنی: «شما به ترتیب، با هرکس که بیعت کردید، به عهد خود، وفا کنید و حقوق آنها را ادا نمایید. زیرا خداوند در مورد حقوق زیردستان، آنها را بازخواست خواهد کرد».
این حدیث، بیانگر آن است که علاوه بر خلفای راشدین ش، خلفای دیگری نیز بر این امت حکمرانی خواهند کرد. عبارت «فُوا بِبَیْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ»، این نکته را میرساند که زمامداران و حکامی که پس از خلفای راشدین ش، روی کار میآیند، با هم اختلاف خواهند داشت، اما خلفای راشدین شهیچ اختلافی با هم نداشتند. «أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ» نیز تأییدی بر این عقیدهی اهل سنت است که باید حق حکام از غنایم و اموال پرداخت گردد [۱۵۷۰].
معاویه سبهترین پادشاه این امت بهشمار میرود و کسانی که پیش از وی، زمام امور را به دست گرفتند، خلفا و جانشینان رسول خدا صمحسوب میشوند. هرچند معاویه سدر چارچوب نظامی سلطنتی و به عنوان پادشاه، بر مسلمانان حکم راند، اما پادشاهیاش، برای مسلمانان، رحمت و مایهی خیر و برکت بود و منافع بسیاری برای مسلمانان، در پی داشت؛ از اینرو معاویه سرا بهترین پادشاه امت اسلامی میدانیم [۱۵۷۱]. البته معاویه سبا تمام دانش، عدالت و تقوایی که داشت، اما از لحاظ علم، تقوا و عدالت، همپایهی خلفای راشدین شبهشمار نمیرود. بنابراین جانشینان نبی اکرم صبر معاویه سبرتری داشتند. همچنانکه میان اولیای الهی و همچنین میان فرشتگان و پیامبران نیز این تفاوت به لحاظ مقام وجود دارد. معاویه سپس ازکنارهگیری حسن بن علی ساز خلافت، زمام امور را به دست گرفت و صحابه ش، بهاجماع، حکومتش را تأیید کردند، اما رویکرد آن بزرگوار در امور مباح، بر خلاف خلفای پیش از وی بود؛ چنانچه در این زمینه، تساهل بیشتری به خرج داد. به هر حال، شکی نیست که خلفای اربعه سدر عبادات و معاملات بر معاویه سبرتری داشتند [۱۵۷۲].
ابن خلدون، معتقد است هرچند نظام خلافت به نظامی پادشاهی تغییر یافت، اما این تحول، محدود بود و بسیاری از موازین و زیرساختهایخلافت اسلامی همچنان در نظام پادشاهی اجرا میشد. وی میگوید: مردم، مدتی در تعیین حاکم نقش داشتند و خلیفه، توسط شورای مسلمانان تعیین میگردید، اما پس از چندی، تعیین حاکم، موروثی شد و هرکس، قدرت بیشتری داشت، زمام امور را بهدست میگرفت و در واقع، نظام خلافت، به نظامی پادشاهی تبدیل شد. ابن خلدون ادامه میدهد: هرچند نظام خلافت، به نظامی پادشاهی تبدیل گردید، اما همچنان مفاهیم، اهداف و مقاصد نظام خلافت، اصول و زیرساختهای نظام پادشاهی بود و نظام سلطنتی، همان اصول را در سیاستهای خویش دنبال مینمود؛ به عبارت بهتر، در نظام پادشاهی نیز تمام اقدامات در جهت تحقق مقاصد و احکام شریعت بود تا احکام اسلامی، اجرا گردد [۱۵۷۳].
ابن خلدون که از مورخان مشهور میباشد، خلافت و حکومتهای گذشتهی اسلامی را به چند دورهی مختلف تقسیم نموده است؛ وی، میگوید: امت اسلامی به لحاظ نظام حکومتی، سه دورهی متفاوت را پشت سر نهاده که از این قرار است:
دورهی خلافت ناب و خالصی که هیچیک از ویژگیهای نظام پادشاهی، در آن دخیل نبود؛یعنی همان دوران خلفای راشدین ش.
دورهای که طی آن، مفاهیم نظام خلافت و نظام پادشاهی در هم آمیخت و در واقع، هر چند ساختار حکومت، پادشاهی بود، اما در آن، مقاصد و اهداف دینی و اسلامی دنبال میشد که به عنوان نمونه میتوان به دوران خلفای اموی و عباسی و ـ حتی خلافت عثمانی ـ اشاره کرد.
دورهای که ساختار حکومتی، صرفاً پادشاهی بود و همچون دو دورهی گذشته، مقاصد و اهداف و احکام دینی، معیار حکومت نبود و تنها در جهت منافع و اهداف دنیوی تلاش میشد. در این دوره، حقیقت نظام خلافت و مفاهیم دینی آن، به فراموشی سپرده شد و تفاوتی بنیادین با نظام خلافت پیدا کرد [۱۵۷۴].
خلافت کامل و حقیقی که همان خلافت راشده نامیده میشود، سی سال به طول انجامید، اما سرانجام به نظامی پادشاهی تبدیل شد و در عین حال، بهکلی از بین نرفت و مفاهیم و مقاصدی که در خلافت راشده دنبال میشد، به نظام پادشاهی نیز منتقل گشت و بدین سان نظام پادشاهی، مقاصد و اهداف نظام خلافت را دنبال مینمود. بنابراین تغییری که در نظام خلافت، صورت گرفت، تغییری جزیی بود که ضمن باقی ماندن حقیقت نظام مزبور تغییراتی در ارکان و پایههای حکومتی بهوجود آمد و در نتیجه، نظام خلافت که در ابتدا ساختار حکومتی کامل و نمونهای بود که به مرور زمان تغییراتی در آن صورت گرفت و دچار نواقصی گردید که از بعضی جهات، کمال و نمونه بودن خود را از دست داد، اما با این حال، عناصر و مفاهیم اصلی خلافت، باقی ماند و نظامی پادشاهی بهوجود آمد [۱۵۷۵].
در جامعهی اسلامی، عموم مردم، ساختار حکومتی خلافت را میپذیرند و کسی را که شایستهی رهبری خویش بدانند، به عنوان خلیفه یا حاکم انتخاب مینمایند. در نظام اسلامی به شورای مسلمانان، عنایت ویژهای میشود و امت اسلامی در انتخاب رهبر، اختیار تام دارد. از اینرو چنانچه اسباب و عواملی، سبب ایجاد تغییری اساسی در ساختار حکومت گردد، تحمل یا قبول نظام تغییریافته، موقتی خواهد بود و مردم، تنها از روی ناچاری، آن را تحمل خواهند کرد. بنابراین عموم امت اسلامی، همواره باید در صدد تحقق نظامی کامل و نمونه همچون نظام خلافت راشده باشند؛ از اینرو در اصول اسلامی، عنایت ویژهای به ویژگیهای ضروری یک رهبر اسلامی شده و خلافت حقیقی و خلافت واقعی، از هم تفکیک گشته است؛ منظور از خلافت حقیقی، خلافتی همچون خلافت راشده است که در آن، تمام اصول اسلامی رعایت میشود و خلافت واقعی، خلافتی است که در نتیجهی تغییراتی اندک یا فراوان در خلافت حقیقی، شکل میگیرد. ابن تیمیه میگوید: دلیل اینکه نظام حکومتی در امت اسلامی، از خلافت به پادشاهی تغییر کرد، تنها در نقایصی که در حکام ایجاد شد، خلاصه نمیشود، بلکه به مرور زمان، مردم و عموم امت اسلامی نیز دچار کاستیهاو معایبی شدند که تسلط و چیرگی چنین نظامهایی را به دنبال داشت. خداوند متعال، میفرماید:
﴿ وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِينَ ﴾[الأنعام: ۱۲۹] [۱۵۷۶].
«و اینچنین برخی از ستمگران را زمامدار و ولی برخی دیگر از ایشان میگردانیم».
پس از به پایان رسیدن دورهی خلافت راشده، نقایص و کاستیهایی در حکام و اهل علم بهوجود آمد؛ در آن زمان بیشتر صحابه شاز دنیا رحلت کرده بودند؛ بهگونهای که تنها تعداد انگشتشماری از اصحاب بدری، در قید حیات بودند. بیشتر تابعین نیز در دوران امارت زبیر و عبدالملک از دنیا رفتند و در اواخر دولت اموی و اوایل دولت عباسی، از تبع تابعین نیز تعداد اندکی زنده بودند [۱۵۷۷].
[۱۵۶۵] سننابیداود، شرح عونالمعبود (۱۲/۲۵۹) و صحیح سنن (۳/۸۷۹). [۱۵۶۶] تحفة الأحوذی (۶/۳۹۵-۳۹۷)؛ حدیث، حسن است. [۱۵۶۷] البدایة والنهایة (۱۱/۱۳۴) [۱۵۶۸] سنن دارمی (۲/۱۱۴) و الفتاوی (۳۵/۱۴). [۱۵۶۹] بخاری، (۳۴۵۵). [۱۵۷۰] الفتاوی (۱۵/۳۵) [۱۵۷۱] همان (۴/۲۹۲) [۱۵۷۲] الناهیة عن طعن امیرالمؤمنین معاویة س، ص ۷۸ [۱۵۷۳] النظریات السیاسیة، اثر ریس، ص۱۹۴ به نقل از: المقدمة از ابن خلدون. [۱۵۷۴] مقدمة ابن خلدون، النظریات السیاسیة، ص ۱۹۵. [۱۵۷۵] مقدمة ابن خلدون، النظریات السیاسیة، ص ۱۹۵. [۱۵۷۶] الفتاوی (۳۵/۱۵). [۱۵۷۷] الفتاوی (۱۰/۲۷۰).