حسن مجتبی رضی الله عنه

فهرست کتاب

مهر و محبت رسول‌خدا صبه حسن س

مهر و محبت رسول‌خدا صبه حسن س

۱- ابوهریره سمی‌گوید: رسول‌خدا صفرمود: «من أحب الحسن والحسین فقد أحبّنی، ومن أبغضهما فقد أبغضنی» [۱۹۰]. یعنی: «هر کس دوستدار حسن و حسین است، در واقع مرا دوست دارد و هر کس با این دو، بغض و دشمنی ورزد، با من دشمنی ورزیده است».

۲- عبدالله بن مسعود سمی‌گوید: رسول اکرم صنماز می‌خواند و حسن و حسین بروی پشت آن حضرت صمی‌رفتند تا اینکه مردم، آنها را دور کردند. رسول‌خدا صفرمود: «کاری با آنها نداشته باشید؛ پدر و مادرم، فدای این دو؛ هر کس، مرا دوست دارد، باید این دو را نیز دوست داشته باشد» [۱۹۱].

۳- ابوهریره سمی‌گوید: رسول‌خدا صفرمود: «اللهم إنی أحبه فأحبه وأحب من یحبه» [۱۹۲]. یعنی: «بارخدایا! من، حسن را دوست دارم؛ پس تو نیز او و دوستداران او را دوست بدار».

ابوهریره سمی‌گوید: هیچ‌گاه نشد که حسن سرا نبینم و از چشمانم، اشک سرازیر نشود [۱۹۳].

۴- براء بن عازب سمی‌گوید: حسن بن علی سرا بالای دوش رسول اکرم صدیدم؛ در آن حال رسول‌خدا صمی‌فرمود: «اللهم انی أحبه فأحبه» [۱۹۴]. یعنی: «بار خدایا! من، حسن را دوست دارم؛ پس تو هم او رادوست بدار».

۵- علی سمی‌گوید: رسول‌خدا صدست حسن و حسین برا گرفت و فرمود: «من أحبّنی و أحبّ هذین و أباهما و أمّهما كان معی فی درجتی یوم القیامة» [۱۹۵]. یعنی: «هر کس مرا و این دو را و پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قیامت همراه من خواهد بود». ترمذی /بدین‌ شکل روایت کرده که در بهشت، با من خواهد بود.

۶- یعلی بن مره می‌گوید: حسن و حسین به سمت رسول‌خدا صبا یکدیگر مسابقه می‌دادند؛ یکی از آنها زودتر از دیگری به آن حضرت صرسید. رسول‌خدا صدست مبارکش را به گردن او انداخت و او را در آغوش گرفت و یکایک آنها را بوسید و سپس فرمود: «إنّی أحبّهما فأحبّوهما. أیّها الناس، الولد مبخلة مجبنة» [۱۹۶]. یعنی: «من، این دو را دوست دارم؛ شما نیز آنها را دوست بدارید. ای مردم! فرزند، مایه‌ی بخل و ترس والدین است».

۷- اسرائیل می‌گوید: از رسول‌خدا صشنیدم که فرمود: «من أحبّ الحسن والحسین فقد أحبّنی ومن أبغضهما فقد أبغضنی» [۱۹۷]. یعنی: «هر کس، حسن و حسین را دوست بدارد، به راستی که مرا دوست دارد و هر کس با آنها دشمنی و کینه داشته باشد، با من کینه و دشمنی ورزیده است».

۸- زهیر بن اقمر می‌گوید: شخصی از قبیله‌ی ازد گفت: از رسول‌خدا صشنیدم که درباره‌ی حسن بن علی سفرمود: «من أحبّنی فلیحبه؛ فلیبلّغ الشاهد منكم الغائب» یعنی «هر کس، مرا دوست دارد، باید حسن را هم دوست داشته باشد؛ آن دسته از شما که حضور دارند، به کسانی که حضور ندارند، برسانند». آن شخص می‌گوید: اگر خواسته‌ی رسول‌خدا صنبود، این حدیث را برای شما نقل نمی‌کردم [۱۹۸].

۹- اسامه بن زید سمی‌گوید: رسول‌خدا صمرا می‌گرفت و روی پایش می‌نشاند و حسن سرا هم روی پای دیگرش می‌نشاند و می‌فرمود: «اللهم إنی أرحمهما فارحمهما» [۱۹۹]. یعنی: «بار خدایا! من به این دو مهر می‌ورزم؛ تو نیز این دو را مشمول رحمت خویش قرار بده».

۱۰- ابوهریره سمی‌گوید: اقرع بن حابس نزد رسول‌خدا صرفت و آن حضرتصرا دید که حسن یا حسین را می‌بوسید. وی‌، به رسول‌خدا صگفت: او را می‌بوسی؟! من، ده فرزند دارم و هیچ یک از آنان را نمی‌بوسم. رسول‌خدا صفرمود: «إنّه من لا یرحم لا یرحم» [۲۰۰]. یعنی: «کسی که مهر و محبت نکند، مشمول محبت و رحمت قرار نمی‌گیرد».

۱۱- معاویه بن ابوسفیان سمی‌گوید: رسول‌خدا صزبان یا لب‌های حسن سرا در دهان مبارکش گرفته بود و می‌مکید؛ براستی زبان یا لب‌هایی که رسول‌خدا صآن را مکیده باشد، هرگز عذاب نمی‌شود [۲۰۱]. اینکه معاویه سچنین حدیثی را روایت می‌کند، بیانگر محبت وی به حسن سمی‌باشد.

۱۲- ابوعباس می‌گوید: رسول‌خدا صحسن بن علی سرا روی شانه‌اش گذاشته بود. شخصی گفت: «بچه! سوار عجب مرکبی شده‌ای!» رسول‌ اکرم صفرمود: «او نیز عجب سوارکاری است!» [۲۰۲].

۱۳- جابر سمی‌گوید: نزد رسول‌خدا صرفتم. دیدم که آن حضرت صدر حالت چهار دست و پا، حسن و حسین برا روی پشتش سوار کرده بود و آنها را در خانه، به این و آن طرف می‌برد و می‌فرمود: (شتر شما، چه شتر خوبی است و شما هم چه بارهای خوبی هستید» [۲۰۳].

۱۴- ابوهریره سمی‌گوید: با رسول‌خدا صنماز می‌گزاردیم. وقتی آن حضرت به سجده ‌می‌رفت، حسن و حسین بروی پشتش می‌رفتند و چون رسول اکرم صبه سجده می‌رفت، آن دو همین کار را می‌کردند تا اینکه رسول‌خدا صنمازش را به پایان رساند [۲۰۴].

۱۵- بریده سمی‌گوید: رسول‌خدا صدر حال سخنرانی بود که حسن و حسینبدر حالی که پیراهن قرمز پوشیده بودند و در حال راه رفتن، تعادل نداشتند و سکندری می‌خوردند، آمدند. رسول‌خدا صاز منبر پایین آمد و آن دو را با خود، بالای منبر برد و فرمود: «واقعاً خدای متعال، راست گفته است که:

﴿ إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ[التغابن: ۱۵].

«همانا اموال و فرزندان شما، فتنه و مایه‌ی آزمایش شما هستند».

و سپس افزود: «به این دو طفل نگاه کردم که راه می‌رفتند و سکندری می‌خوردند؛ لذا نتوانستم صبر کنم و بدین‌ترتیب سخنانم را بریدم و آن دو را با خود بالای منبر آوردم» [۲۰۵].

۱۶- ابوهریره‌ سمی‌گوید: یک روز همراه رسول‌خدا صبه بازار بنی قینقاع رفتم؛ نه من چیزی می‌گفتم و نه آن حضرت صچیزی به من می‌گفت. پس از آن، بازگشت و به خانه‌ی فاطمه لرفت و فرمود: «آیا بچه، آنجاست؟ آیا بچه آنجاست؟» منظورش، حسن سبود. به گمانم مادرش او را نگه داشته بود تا او را بشوید و گردنبندی بر گردنش بیندازد. مدت زیادی نگذشت که حسن سبا شتاب و دوان‌ دوان آمد و بدین ترتیب رسول‌خدا صو حسن سدست به گردن هم انداختند [۲۰۶].

۱۷- باری ابوهریره سحسن سرا در یکی از کوچه‌های مدینه دید و به او گفت: پدرم، فدایت؛ شکمت را برهنه کن تا آن را ببوسم؛ همانگونه که رسول‌خدا صرا دیدم که شکمت را می‌بوسید. حسن سشکمش را برهنه کرد و ابوهریره سنافش را بوسید [۲۰۷].

۱۸- سلمة بن اکوع سمی‌گوید: رسول‌خدا صو حسن و حسین، بر استر شهبای [۲۰۸]. آن حضرت صسوار بودند؛ یکی، جلوی رسول خدا صو دیگری پشت سر آن حضرت ص؛ افسار استر را گرفتم و آنها را به خانه‌ی رسول اکرم صبردم.

همه‌ی پدران باید از این چشمه‌ی روان، محبت و مهرورزی به فرزندانشان را بیاموزند. چشمه‌ی جوشانی که سرشار از رهنمود نبوی برای بیان کیفیت مهرورزی آن حضرت صبه نوه‌اش حسن سمی‌باشد؛ رهنمودهای ارزشمندی که چگونگی پرورش روحی و روانی کودک و شکل‌دهی شخصیتش را به تصویر می‌کشد و به این پرسش مهم پاسخ می‌دهد که چگونه می‌توانیم احساس و عاطفه‌ی کودک را بنا نهیم و حق و حقوق عاطفی او را ادا کنیم تا آینده‌ای درخشان داشته باشد؟ احادیث مذکور، مجمو‌عه‌ای از زیرساخت‌ها و اصول تربیتی را ارائه می‌دهد که با عملی کردن آنها، می‌توان در مسیر درست و روشن گام نهاد:

[۱۹۰] سنن نسائی، شماره‌ی ۸۱۶۸؛ شیخ عثمان خمیس در کتاب الأحادیث بشأن السبطین، ص۳۱۲، این حدیث را حسن لذاته دانسته است. [۱۹۱] احادیث بشأن السبطین، عثمان خمیس، ص۲۹۳؛ حدیث، حسن است. [۱۹۲] مسند احمد (۲/۲۴۹،۳۳۱)، با سند صحیح [۱۹۳] الدوحة النبویة الشریفة، ص۷۴. [۱۹۴] صحیح مسلم، شماره‌ی (۲۴۲۲). [۱۹۵] روایت احمد؛ ترمذی، این حدیث را روایت کرده و آن را حدیثی غریب دانسته است. مسند احمد (۱/۷۷)؛ سند ترمذی، شماره‌ی ۳۷۳۴؛ سیر أعلام النبلاء (۳/۲۵۴). [۱۹۶] مسند احمد (۴/۱۷۲)؛ سنن ابن ماجه، شماره‌ی۳۶۶۶؛ بوصیری در الزوائد گفته است: سندش، صحیح است و راویان آن، ثقه می‌باشند؛ نگا: سیر أعلام النبلاء (۳/۲۵۵). [۱۹۷] ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۲۱۵؛ مسند احمد(۵/۲۸۸)؛ تاریخ دمشق (۱۴/۲۶). [۱۹۸] مستدرک (۳/۱۷۳،۱۷۴)؛ سیر‌ أعلام النبلاء (۳/۲۵۳،۲۵۴)، با سند صحیح. [۱۹۹] الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبان (۱۵/۴۱۵)؛ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۲۱۶. [۲۰۰] مسلم، شماره‌ی ۲۳۱۸. [۲۰۱] مسند احمد (۴/۹۳) با سند حسن؛ سیر أعلام النبلاء (۳/۲۵۹). [۲۰۲] الشریعة، از آجری با سند ضعیف (۵/۲۱۶۰). [۲۰۳] همان. [۲۰۴] الشریعة از آجری (۵/۲۱۶۰)؛ محمد بن عیسی بن حیان مدائنی، جز راویان آن می‌باشد که دارقطنی، او را ضعیف و متروک دانسته است. [۲۰۵] الشریعه از آجری (۵/۲۱۶۲). [۲۰۶] صحیح مسلم. [۲۰۷] مستدرک (۳/۱۶۳)؛ حاکم، آن را صحیح دانسته و ذهبی، با او موافقت نموده است. [۲۰۸] گویا از آن جهت به استر رسول‌خدا صشهباء می‌گفته‌اند که سفید، بوده است. (مترجم)