حسن مجتبی رضی الله عنه

فهرست کتاب

آیا کناره‌گیری حسن بن علیساز خلافت، به علت ضعف و ناتوانی بود؟

آیا کناره‌گیری حسن بن علیساز خلافت، به علت ضعف و ناتوانی بود؟

کناره‌گیری حسن بن علی ساز خلافت به نفع معاویه س، از موضع قدرت بود، نه از موضع ضعف و ناتوانی؛ چراکه:

۱- حکومت حسن سمشروعیت داشت و مردم، پس از شهادت امیر مؤمنان علی سدر رمضان سال ۴۰ هجری، با حسن سبیعت کردند و به‌انتخاب شورای مسلمانان، حسن سبه عنوان خلیفه‌ی شرعی و قانونی سرزمین حجاز، عراق و یمن تعیین گردید. این سرزمین‌ها که پیشتر تحت سلطه و تصرف علی بن ابی‌طالب سبود، پس از شهادت آن بزرگوار به مدت شش ماه در تصرف حسن سباقی ماند؛ به‌راستی که دوران خلافت حسن بن علی س، امتداد دوران خلافت راشده بود؛ چراکه مدت خلافتش، مکمل مدت زمانی است که رسول‌خدا صاز آن، به خلافت راشده یاد نموده است. چنانچه در حدیث پیامبر اکرم صبدین نکته تصریح شده که مدت خلافت راشده، سی سال می‌باشد و پس از آن، سلطنت و پادشاهی خواهد بود [۱۵۸۵]. امام ترمذی /از سفینه غلام آزاد‌شده‌ی پیامبر اکرم صروایت نموده که آن حضرت صفرموده است: «الخلافة فی أمتی ثلاثون سنة ثم ملك بعد ذلك» [۱۵۸۶]یعنی: «خلافت در امت من سی سال خواهد بود و پس از آن سلطنت و پادشاهی می‌باشد».

ابن‌کثیر در شرح این حدیث می‌گوید: «سی سال‏، با خلافت حسن بن علی بتکمیل می‌گردد. حسن سدر ربیع الاول سال ۴۱ هجری خلافت را به معاویه سسپرد و این واقعه، دقیقاً سی سال پس از وفات رسول‌خدا صاتفاق افتاد. چراکه رسول‌خدا صدر ربیع الاول سال ۱۱ هجری وفات نمود و این، یکی از نشانه‌های نبوت آن حضرت صمی‌باشد» [۱۵۸۷]. از این‌رو حسن سپنجمین خلیفه از خلفای راشدین است [۱۵۸۸].

بسیاری از علمای اهل سنت، درباره‌ی مشروعیت خلافت حسن سسخن گفته و او را جزو خلفای راشدین شدانسته‌اند؛ از جمله: ابوبکر بن العربی، قاضی عیاض، ابن کثیر، ابن ابی‌العز حنفی، مناوی و ابن‌حجر هیتمی [۱۵۸۹].

از این‌رو این امکان برای حسن بن علی سوجود داشت که به مشروعیت و قانونی بودن خلافت خود استناد کند و یا جنگ تبلیغاتی سازمان‌یافته‌ای درمیان مردم اهل شام، به‌راه اندازد و اعتماد آنان را به سوی خویش جلب کند و یا حداقل در اعتماد و جایگاهی که معاویه سنزد آنان برخوردار شده بود، رخنه افکند و بر وی، چیره شود. بنابراین حسن بن علی ساز نیروی معنوی و نفوذ روحی بسیاری برخوردار بود و از آنجا که نوه‌ی رسول‌خدا صبه‌شمار می‌رفت و نفوذ زیادی در جامعه‌ی اسلامی داشت، کسی، مشروعیت وی را زیر سؤال نمی‌برد.

۲- حسن بن علی سدارای قدرت و برتری نظامی و سیاسی فراوانی بود و از فرماندهان شایسته و توانمند به‌شمار می‌رفت. باری نفیر بن حضرمی، به حسن سگفت: ای حسن! مردم می‌گویند: تو دوست داری به خلافت برسی. حسن بن علی سفرمود: «مهتران عرب تحت فرمان و در اختیارم بودند و اگر به آنها دستور جنگ می‌دادم، در کنار من می‌جنگیدند و اگر صلح می‌کردم،آنها نیز صلح می‌نمودند، اما من، با وجود آنکه چنین موقعیتی داشتم، تنها برای رضای خداوند از خلافت کناره‌گیری نمودم» [۱۵۹۰].

این سخن حسن سبیانگر آن است که آن بزرگوار، در موقعیت توانمندی قرار داشت که پیروانش، چه در جنگ، و چه در صلح، از او اطاعت می‌کردند. سخنوریِ حسن بن علی سو زبان و بیان گیرایش، در کنار قرابت و خویشاوندی با رسول خدا ص، این امکان را برایش فراهم می‌آورد که در جلب عواطف مردم، موفق باشد و بتواند آنان را تحت تأثیر قرار دهد. دلیل این ادعا اینکه حسن س‌توانست مردم کوفه را قانع نماید که به دفاع از پدرش برخیزند.

قضیه از این قرار بود که والی کوفه، ابوموسی اشعری س، همواره مردم را از مشارکت در فتنه باز می‌داشت و آنان را نسبت به حضور در جنگ‌های داخلی بی‌رغبت می‌نمود. ابوموسی سضمن یادآوری احادیث نبی اکرم ص، مردم کوفه را از دخالت و مشارکت در این فتنه، برحذر می‌داشت [۱۵۹۱]. از این‌رو علی بن ابی‌طالب س، محمد بن ابی‌بکر و محمد بن جعفر را به کوفه فرستاد؛ آن دو، پس از ابلاغ فرمان علی سبه ابوموسی سدرمیان مردم، برخاستند و دستور علی سرا ابلاغ نمودند، اما پاسخی نشنیدند و ناکام ماندند. سپس علی سهاشم بن عتبة بن ابی وقاص [۱۵۹۲]را به کوفه فرستاد و چون هاشم نیز نتوانست به‌سبب تأثیر ابوموسی سبر مردم، آنان را برای یاری علی سو حضور در جنگ، قانع سازد، علی س، عبدالله بن عباس سرا به کوفه فرستاد؛ و چون عبدالله بن عباس سنیز موفق به قانع ساختن کوفیان نشد، علی س، عمار بن یاسر و حسن سرا به کوفه گسیل داشت [۱۵۹۳]. از آنجا که حسن بن علی سشخصیتی اثرگذار بود، درمیان مردم برخاست و فرمود: «ای مردم! فراخوان امیرتان را اجابت کنید و به سوی برادرانتان حرکت نمایید؛ به‌هر حال کسانی، برای این کار، پیدا خواهند شد. به خدا سوگند، اگر خردمندان، به این کار، دست یازند، برای حال و آینده، بهتر است و فرجام بهتری در پی دارد؛ پس دعوت ما را بپذیرید و ما را در این گرفتاری که درمیان ما و شما، مشترک است، یاری نمایید» [۱۵۹۴]. حدود شش تا هفت‌هزار تن از مردم کوفه، درخواست حسن سرا پاسخ گفتند و همراه حسن و عمار ببه یاری علی سشتافتند [۱۵۹۵]. ابوموسی اشعری س، والی کوفه و از فرمانروایان محبوب عراق بود که در دوران عمر بن خطاب سبه آن دیار فرستاده شد و در علم و زهد نیز شهره‌ی خاص و عام بود، اما با این حال، حسن بن علی ستوانست مردم کوفه را به سوی خویش جلب کند تا از فرمان ابوموسی سسرپیچی نمایند و به یاری علی سبشتابند.

۳- در سپاه حسن سفرماندهان توانمندی همچون برادرش حسین، و پسرعمویش عبدالله بن جعفر، و قیس بن سعد بن عباده وعدی بن حاتم سو... حضور داشتند؛ بنابراین اگر حسن بن علی سخواستار خلافت بود، می‌توانست به فرماندهان خویش دستور دهد تا با مردم را به جنگ با معاویه سبسیج نمایند و بدین سان تا مدتی، زمام امور را در بسیاری از مناطق حکومتش، به‌دست گیرد.

۴- حسن بن علی ساز توانایی‌های ویژه‌ای در تعامل با مردم عراق و جلب توجه آنها، برخوردار بود و از آنجا که به‌خوبی، روحیات اهل عراق را می‌شناخت، از همان ابتدای خلافتش، بر عطایا و بخشش‌های خویش به آنها افزود. پروژه‌ی اصلاحی و برنامه‌ای که حسن بن علی سبرای تحقق صلحی فراگیر دنبال می‌کرد، بسی سخت‌تر و دشوارتر از جنگیدن با معاویه سبود، اما با این حال‏، حسن سموانع و تنگناهای بسیاری مانند: مخالفت برخی از مردم با صلح و نیز توطئه‌ی نافرجام ترورش را پشت سر نهاد و بر مشکلات فرارویش‏، فایق آمد. وی‏، به اهداف مورد نظرش دست یافت؛ چنانچه وحدت و یک‌پارچگی امت اسلامی را تحقق بخشید‏، مانع از ریختن خون مسلمانان شد، امنیت راه‌ها و جاده‌های مواصلاتی را تأمین نمود و زمینه‌ی گسترش فتوحات اسلامی را فراهم آورد. چنین عملکردی‏، بیانگر توانمندی والای حسن سدر عرصه‌ی رهبری، فرماندهی و اداره‌ی امور می‌باشد.

۵- عمرو بن عاص و معاویه ب، به قدرت نظامی و سیاسی حسن بن علی ساذعان داشتند؛ در روایت بخاری /آمده است: به‌خدا سوگند، حسن بن علی سبا لشکریانی که همچون کوه (استوار) بودند، رویاروی معاویه سقرار گرفت. عمرو بن عاص سبا دیدن لشکریان حسن سخطاب به معاویه سگفت: این، سپاه سپاهی است که تا طرف مقابلش را از پای در نیاورد، عقب‌نشینی نخواهد کرد. معاویه سگفت: ای عمرو! اگر اینها و اینها و اینها کشته شوند، تکلیف من در قبال مردم و زنان و فرزندان و ضعفای آنان چه خواهد بود؟ [۱۵۹۶]. سپس معاویه سدو نفر قریشی از طایفه‌ی بنی عبد شمس به نامهای عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن کریز را نزد حسن بن علی سفرستاد تا با وی سخن گویند و از وی درخواست صلح نمایند. در ضمن معاویه سبه آن‌دو دستور داد که اموالی را به حسن سپیشنهاد کنند و هر چه خواست به او بدهند [۱۵۹۷].

الف: عمرو بن عاص س، یکی از فرماندهان نظامی برجسته و سیاستمداران کارآزموده بود و چون سپاهیان حسن سرا مشاهده کرد، فرمود: «گردان‌ها و لشکریان (حسن س) را به‌گونه‌ای یافتم که تا بر رقبای خویش پیروز نشوند، دست‌بردار نیستند» [۱۵۹۸].

ب: معاویه سبه‌خوبی می‌دانست که در صورت بروز جنگ، افراد زیادی از دوطرف، کشته خواهند شد. وی، این نکته را خوب درک می‌کرد که حتی اگر در میدان نبرد پیروز شود، باز هم نمی‌تواند نسبت به پیامدهای ناگوار جنگ، از قبیل: بیوه شدن زنان و یتیم گشتن کودکان، بی‌خیال باشد و این‌همه مصیبت را تحمل نماید. معاویه س، یکی از سرآمدان سیاسی دوران خویش به‌شمار می‌رفت و از این‌رو خیلی خوب می‌دانست که اگر جنگی، روی دهد و به‌فرض اینکه پیروز شود، جبران پیامدهای سوء جنگ در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی و…، برایش مشکل خواهد بود.

ج: معاویه س، دو تن از شخصیت‌های برجسته‌ به نام‌های عبدالرحمن بن سمرة و عبدالله بن عامر بن کریز را برای مذاکرات صلح، نزد حسن سفرستاد؛ شایان ذکر است این‌دو، قریشی و از اصحاب پیامبر صبودند و احترام خاصی، نزد حسن بن علی سداشتند.

[۱۵۸۵] عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة (۲/۷۴۳). [۱۵۸۶] تحفة الأحوذی (۶/۳۹۵-۳۹۷)؛ حدیث، حسن است. [۱۵۸۷] البدایة والنهایة (۱۱/۱۳۴) [۱۵۸۸] مآثر الإنافة (۱/۱۰۵)؛ مرویات خلافة معاویة، خالد الغیث، ص ۱۵۵. [۱۵۸۹] در صفحات گذشته، سخنان این دسته از علما، در موضوع مورد بحث آمده است. [۱۵۹۰] البدایة والنهایة (۱۱/۲۰۶). [۱۵۹۱] تاریخ طبری (۵/۵۱۴) و مصنف ابن ابی شیبه (۱۵/۱۲). سند این حدیث، حسن است. [۱۵۹۲] خلافة علی بن ابی طالب، عبدالحمید، ص۱۴۴ و سیر أعلام النبلاء (۳/۴۸۶). [۱۵۹۳] فتح الباری (۱۳/۵۳) و علی بن ابی طالب ، صلابی (۲/۶۰) [۱۵۹۴] تاریخ طبری (۵/۵۱۶) [۱۵۹۵] همان [۱۵۹۶] ابن حجر می‌گوید: مقصود معاویه خیل عظیمی از لشکریان و مردم بود که در سپاه وی و سپاه حسن بن علی سبرای نبرد آماده شده بودند. [۱۵۹۷] بخاری، شماره: ۲۷۰۴. [۱۵۹۸] بخاری (۲۷۰۴).

عبدالرحن بن سمره بن حبیب بن ربیعه بن عبدشمس بن عبدمناف، ابوسعید القرشی العبشمی

وی، یکی از بزرگان و سرآمدان عرب بود و در فتح مکه، اسلام آورد و در بصره، اقامت گزید. عبدالرحمن سدر لشکر اعزامی به سجستان، حضور داشت. رسول اکرم صخطاب به عبدالرحمن سفرمود: «یَا عَبْدَالرَّحْمَنِ بْنَ سَمُرَةَ، لا تَسْأَلِ الإِمَارَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ أُوتِیتَهَا عَنْ مَسْأَلَةٍ وُكِلْتَ إِلَیْهَا، وَإِنْ أُوتِیتَهَا مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ أُعِنْتَ عَلَیْهَا» [۱۵۹۹]. یعنی: «ای عبدالرحمن بن سمره! امارت را درخواست مکن؛ زیرا اگر پس از درخواست، به امارت برسی، به آن، واگذار می‌شوی [۱۶۰۰]و اگر بدون درخواست، به امارت برسی، بر آن، یاری خواهی شد» [۱۶۰۱].

در مسند بقی بن مخلد، چهارده حدیث از عبدالرحمن بن سمره سروایت شده و ابن‌عباس، سعید بن مسیب، عبدالرحمن بن ابی‌لیلی، حیان بن عمیر، ابن‌سیرین، حسن و برادرش سعید بن ابی‌الحسن و حمید بن هلال، از وی، حدیث، روایت کرده‌اند. گویند: ابتدا اسم عبدالرحمن بن سمره، عبدکلال بود و چون اسلام آورد، رسول‌خدا صنامش را تغییر داد و او را عبدالرحمن، نامید [۱۶۰۲]. عبدالرحمن بن سمره سیکی از یاران رسول‌خدا صبود؛ وی، گذشته از آنکه در بسیاری از فتوحات اسلامی، حضور داشت، در دوران عثمان بن عفان س، یکی از فرماندهان لشکر اسلام بود. عبدالرحمن سبدن هیچ خونریزی و جنگی، سجستان را فتح نمود و سپس عازم بُست شد و پس از فتح آن دیار، رهسپار کابل و زابلستان گردید و غنایم به‌دست آمده از فتح کابل و زابلستان را نزد عبدالله بن عامر سفرستاد [۱۶۰۳]. عبدالرحمن بن سمره س، به‌روایتی در سال ۵۰ هجری و به‌روایتی دیگر، در سال ۵۱ هجری، چشم از جهان فرو بست [۱۶۰۴].

[۱۵۹۹] بخاری، شماره‌ی۶۶۲۲ [۱۶۰۰] ابن‌حجر /می‌گوید: معنای حدیث از این قرار است که: هر کس، درخواست امارت نماید و امارت، به او داده شود، با آن تنها می‌ماند و به خاطر حرصی که برای رسیدن به امارت داشته، یاری نمی‌گردد. [مترجم] [۱۶۰۱] یعنی خداوند، تو را در جریان امارت، یاری خواهد کرد. [مترجم] [۱۶۰۲] سیر أعلام النبلاء (۲/۵۷۲). [۱۶۰۳] تاریخ دمشق (۲۶/۲۸۹) [۱۶۰۴] سیر أعلام النبلاء (۲/۵۷۲).

عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی القرشی العبشمی

عبدالله بن عامر س، در سال ۴ هجری، دیده به جهان گشود [۱۶۰۵]و چون رسول‌خدا صدر سال ۷ هجری، به‌قصد ادای عمره [عمرة القضاء] وارد مکه شد، او را نزد آن حضرتصبردند. ابن‌حجر /می‌گوید: رسول‌خدا صاز آب دهان خویش در دهان وی گذاشت و فرمود: «آیا این، پسرِ یکی از زنان بنی‌سلیم است؟» گفتند: «آری». فرمود: «این، شبیهِ ماست». رسول اکرم صبرای حفظ او، دعا خواند و عبدالله بن عامر سنیز آب دهان رسول‌خدا صرا می‌مکید. نبی اکرم صفرمود: «او، مسقّی است». یعنی: خودش، همواره سیراب است و مایه‌ی سیرابی دیگران خواهد بود. عبدالله بن عامر س، هر جای زمین را که حفر می‌کرد، از آن، آب، بیرون می‌آمد [۱۶۰۶].

همان‌طور که ابن‌تیمیه /گفته است، عبدالله بن عامر س، فردی نیک و دوست‌داشتنی بود که محبتش، در دل مردم، جای گرفته بود و این، غیر قابل انکار است [۱۶۰۷].

ذهبی /می‌گوید: عبدالله بن عامر س،‌ یکی از امیران نامدار، شجاع و بخشنده‌ی عرب بود که با مردم، با نرمی و شکیبایی، برخورد می‌کرد [۱۶۰۸]. وی، از ترس فتنه، در جنگ جمل و صفین حاضر نشد.

خلاصه اینکه نمایندگان معاویه سبرای گفتگوهای صلح، (یعنی عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر ب)، افراد سرآمد و قابل احترامی بودند، و این، بیانگر آن‌است که معاویه سمصمم بوده تا به هر قیمتی که شده، با حسن سصلح نماید. مدتی حسن سو یارانش، کنترل اوضاع را در دست داشتند؛ چنانچه روایت بخاری /و سایر روایات نشان می‌دهد، سپاه حسن س، سپاهی قوی و توانمند بود. ترور نافرجام حسن س، نتیجه‌ی شرایط زمانی دوران جنگ و صلح با معاویه سبود؛ البته دیری نپایید که شایعه‌پراکن‌ها، شکست خوردند و شخصی که اقدام به ترور حسن سنموده بود، کشته شد. لذا دسیسه‌ی ترور حسن س، به معنای ضعف قدرت نظامی آن بزرگوار نیست. پیشتر چگونگی صلح حسن با معاویه برا مورد بررسی قرار دادیم؛ چنانچه از نحوه‌ی صلح برمی‌آید، اگر حسن سدارای قدرت نظامی نبود، دیگر هیچ لزومی نداشت که معاویه سبا حسن سوارد مذاکره شود و شرایط مورد نظر آن بزرگوار را بپذیرد؛ بلکه در صورت ضغف نظامی حسن س، معاویه سبدون هیچ دغدغه‌ای وارد کوفه می‌شد و زمام امور را به‌دست می‌گرفت و به هیچ‌یک از شروط حسن ستن نمی‌داد.

آری! این امکان، برای حسن سفراهم بود که با همکاری یارانش، جنگی تمام‌عیار بر ضد معاویه سترتیب دهد و زمام امور را به‌کلی به‌دست گیرد، اما از آنجا که حسن س، به اخلاق اسلامی آراسته بود و همواره به صلح و اتحاد مسلمانان می‌اندیشید، از این‌رو گزینه‌ی صلح را انتخاب کرد و از جنگ، پرهیز نمود و بدین‌سان امت اسلامی را از فتنه و تفرقه، رهانید.

خداوند متعال، حسن بن علی سرا واسطه‌ی ایجاد صلح و آشتی درمیان مسلمانان قرار داد؛ رسول‌خدا ص، پیشتر از این رویداد مهم خبر داده و فرموده بود: «إن ابنی هذا سید، ولعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من الـمسلمین» [۱۶۰۹]یعنی: «این فرزندم، آقا و سرور است و چه بسا خداوند، به وسیله‌ی او، میان دو گروه عظیم از مسلمانان، صلح و سازش برقرار سازد».

[۱۶۰۵] تهذیب التهذیب (۵/۲۷۲). [۱۶۰۶] طبقات (۵/۳۱)؛ تهذیب التهذیب (۵/۷۲). [۱۶۰۷] نگا: منهاج السنة (۳/۱۸۹). [۱۶۰۸] سیر أعلام النبلاء (۳/۲۱). [۱۶۰۹] بخاری (۷۱۰۹).