حسن مجتبی رضی الله عنه

فهرست کتاب

تحلیلی پیرامون ازدواج حسنسو روایات وارد شده در این زمینه

تحلیلی پیرامون ازدواج حسنسو روایات وارد شده در این زمینه

مورخان، تعدادی از همسران حسن سرا نام برده‌اند؛ از جمله: خوله‌ی فزازی، جعده بنت اشعث، عائشه‌ی خثعمی، ام‌اسحاق بنت طلحه بن عبیدالله تمیمی، ام‌بشیر بنت ابی‌مسعود انصاری، هند بنت عبدالرحمن بن ابی‌بکر، ام‌عبدالله بنت شلیل بن عبدالله برادر جریر بجلی، زنی از بنی‌ثقیف، زنی از بنی‌عمرو بن اهیم منقری و زنی از بنی‌شیبان از خاندان همام بن مره. برخی از روایات، شمار همسران حسن سرا کمی بیش از این تعداد، نام برده‌اند و همان‌طور که روشن است تعداد زنان حسن سبر خلاف برخی از روایات بی‌اساس، چندان زیاد نبوده و بلکه با عرف آن زمان تناسب دارد. در این میان برخی، تعداد زنان حسن سرا هفت نفر، برخی، شمار آنها را نود زن! و بعضی، تعدادشان را دویست و پنجاه زن و حتی برخی سیصد زن، گفته‌اند! البته روایات دیگری نیز در این زمینه آمده است. ناگفته پیداست که این روایات، بی‌اساس و دروغ می‌باشد. اینک به بررسی برخی از این روایات می‌پردازیم:

۱- روایت نخست، روایتی است که ابن ابی‌الحدید و دیگران، آن را از علی بن عبدالله بصری مشهور به مدائنی، متوفای سال ۲۲۵ه‍.ق گرفته‌اند. وی، از آن دست راویان ضعیفی است که اساساً محدثان و حدیث‌شناسان، روایات آنان را بی‌پایه و غیرقابل قبول می‌دانند. چنانچه امام مسلم /از روایت حدیث از مدائنی، خودداری کرده [۵۸]. و ابن‌عدی، او را در الکامل، ضعیف قرار داده و درباره‌اش گفته است: وی، در حدیث قوی نیست و روایت‌هایی دارد که شمار کمی از آنها، مسند و دارای سند معتبر است [۵۹].

۲- دومین روایت در این زمینه، روایتی است مرسل و می‌دانیم که مرسل، [۶۰]. از نوع روایات ضعیف می‌باشد.

۳- اما روایت سوم و چهارم، در کتاب قوت القلوب نوشته‌ی ابوطالب مکی آمده است؛ گفتنی است: این امر، سبب ناراستی نگارنده‌ی این کتاب نیست و نمی‌توان بدین‌خاطر ابو‌طالب مکی را اساساً رد کرد، اما در هر حال روایات بی‌ اساسی که اینجا در زمینه‌ی کثرت ازدواج‌های حسن سآمده، بر‌گرفته از این کتاب است. با آنکه ابوطالب مکی، به عنوان زاهد و واعظی سرآمد و مشهور، شناخته شده می‌باشد، اما در کتاب قوت القلوب، مسایل ناشایستی آورده [۶۱]. و احایثی نقل کرده است که هیچ اصل و اساسی ندارند [۶۲]. وی، در این کتاب، نوشته‌ است که حسن بن علی س، دویست و پنجاه زن یا سیصد را در ازدواج خود درآورده است. او، علاوه بر این می‌نویسد: علی ساز این بابت رنج می‌برد و زمانی که حسن سزنانش را طلاق می‌داد، علی ساز خانواده‌ی آنان خیلی شرمنده می‌شد و همواره می‌گفت: حسن سمردی است که زنان را طلاق می‌دهد؛ لذا به او زن ندهید. یک بار مردی از طایفه‌ی همدان به امیرالمؤمنین علی سگفت: ای امیرالمؤمنین! بخدا قسم که حسن سهر چه زن خواسته باشد، به او می‌دهیم تا هر کدامشان را که بپسندد، نگه دارد و از هر کدامشان که خوشش نیامد، جدا شود. علی ساز این گفته‌ی آن مرد همدانی شادمان گشت و چنین سرود:

لو كنت بواباً على باب جنة
لقلت لهمدان ادخلوا بسلام

یعنی: «اگر من، دربان بهشت باشم، به طایفه‌ی همدان می‌گویم: وارد بهشت شوید».

چه بسا حسن سبه یکباره چهار زن را در نکاح خود درمی‌آورد و چهار زن را هم به یکباره طلاق می‌داد [۶۳].

خلاصه اینکه این‌ها، روایات نادرست و بی‌اساسی است که به کلی قابل استناد و درخور ملاحظه نیست. همچنین در مورد ازدواج حسن سداستان‌هایی نقل شده که سند آنها به شدت ضعیف است. از جمله:

[۵۸] میزان الإعتدال (۳/۱۳۸). [۵۹] لسان المیزان (۴/۲۵۲). [۶۰] حدیث مرسل به روایتی گفته می‌شود که آخر سندش بعد از تابعی ذکر نشده باشد و از دیدگاه جمهور محدثان و بسیاری از علمای اصول فقه، ضعیف و غیر قابل استناد می‌باشد. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: نزهة النظر، ص۴۳؛ الباعث الحثیث، ۳۹. [۶۱] لسان المیزان (۵/۳۳۹). [۶۲] البدایة والنهایة (۱۱/۳۴۱). [۶۳] قوت القلوب (۱/۲۴۶).

۱- روایت هذلی از ابن‌سیرین

هند بنت سهیل بن عمرو [۶۴]. همسر عبدالرحمن بن عتاب بن أسید [۶۵]. بود. وی زمانی که به ازدواج عبدالرحمن بن عتاب درآمد، دوشیزه بود. اما عبدالرحمن، پس از مدتی هند بنت سهیل را طلاق داد و سپس عبدالله بن عامر کریز [۶۶]. با او ازدواج نمود و عبدالله بن عامر نیز پس از مدتی هند را طلاق داد. معاویه سنامه‌ای به ابوهریره سنوشت و از او خواست تا از هند، برای یزید خواستگاری کند. حسن بن علی سابوهریره سرا دید و از او پرسید: کجا می‌روی؟ ابوهریره سگفت: می‌روم تا هند بنت سهیل بن عمرو را برای یزید بن معاویه خواستگاری کنم. حسن سگفت: نزد هند بنت سهیل، یادی هم از من بکن. ابوهریره سنزد هند رفت و ماجرا را برایش بازگو کرد. هند گفت: به نظر تو کدام یک را انتخاب کنم؟ ابوهریره سگفت: حسن را. و بدین ترتیب حسن سبا هند ازدواج کرد. عبدالله بن عامر شوهر سابق هند به مدینه آمد و به حسن سگفت: من، امانتی نزد هند دارم و سپس نزد هند رفت و در حالی که حسن سبه همراهش بود، مقابل هند نشست. همانجا بود که حال ابن عامر بد شد. حسن سبه ابن عامر گفت: اگر می‌خواهی، به خاطر تو از او بگذرم، اما شما دو نفر،محللی [۶۷]. بهتر از من نمی‌یابید که شما را برای همدیگر حلال کند! عبدالله بن عامر گفت: امانت مرا بده؛ آنگاه هند بنت سهیل، دو جعبه جواهر را آورد و آنها را گشود و از یکی از آنها، مشتی جواهر برداشت. هند بنت سهیل همواره می‌گفت: آقاترین این سه نفر، حسن ساست و سخاوتمندترینشان، ابن عامر و عبدالرحمن بن عتاب نیز از همه‌ی آنها برای من دوست داشتنی‌تر می‌باشد [۶۸]. درمیان راویان این روایت، شخصی به نام هذلی وجود دارد که از او روایت‌های بی اساسی نقل شده و روایاتش، متروک است. ذهبی /می‌گوید: درباره‌ی ضعیف بودن وی‌، اجماع شده است [۶۹].

[۶۴] هند بنت سهیل ابن عمرو بن عبدش: پدرش در سال فتح مکه مسلمان شد و بنا بر آنچه که در کتاب نسب قریش، ص۴۲۰ آمده، هند ابتدا همسر حفص بن عبدزمعه بود که برایش فرزندی به دنیا آورد؛ آنگاه به ازدواج عبدالرحمن بن عتاب در آمد و سپس عبدالله بن عامر با او ازدواج نمود و پس از عبدالله بن عامر، حسن بن علی سبا وی، ازدواج کرد.(بنابراین آنچه که مؤلف در متن مبنی بر دوشیزه بودن هند در زمان ازدواج با عبدالرحمن بن عتاب آورده، جای بحث دارد. مترجم). [۶۵] عبدالرحمن بن عتاب بن اسید: پدرش از طرف رسول خدا صوالی مکه بود. عبدالرحمن در جنگ جمل در سپاه علی سبود و در این جنگ کشته شد. نگا:انساب قریش، ص۱۹۳. [۶۶] عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعه از بنی عبدش: وی، پسر دایی عثمان بن عفان سبود و در زمان رسول خدا صبه دنیا آمد. ابن حبان، قاطعانه گفته است که وی، رسول اکرم صرا دیده است. [۶۷] محلل، کسی است که با زنی که با سه طلاق از شوهرش جدا شده، ازدواج می‌کند تا او را برای شوهر اول، حلاله کند در حدیث صحیح آمده است: (لعن الله الـمحلّل والـمحلّل له)؛یعنی: «خداوند، لعنت کند کسی را که حلاله می‌کند و کسی را که به خاطرش حلاله می‌شود». الإرواء، شماره‌ی ۱۸۹۷. [۶۸] طبقات کبری (۱/۳۰۳). [۶۹] دیوان المتروکین و الضعفاء، ص۳۵۲.

۲- روایت سحیم بن حفص انصاری از عیسی بن ابی‌هارون مزنی

حسن بن علی سبا حفصه بنت عبدالرحمن بن ابی‌بکر [۷۰]. ازدواج کرد؛ منذر بن زبیر نیز دلباخته‌‌ی حفصه بود، این موضوع به اطلاع حسن سرسید؛ از این رو حسن حفصه را طلاق داد. منذر بن زبیر از حفصه خواستگاری کرد، اما حفصه جواب رد داد و گفت: منذر مرا بدنام کرده است. پس از آن، عاصم بن عمر بن خطاب [۷۱]. از حفصه خواستگاری نمود و با وی ازدواج کرد. منذر باز هم به خاطر دلباختگی به حفصه کاری کرد که باعث شد عاصم بن عمر، حفصه را طلاق دهد. منذر بار دیگر از حفصه خواستگاری نمود. به حفصه گفتند: با او ازدواج کن تا بدین‌سان مردم دریابند که او به تو تهمت می‌زده است. لذا حفصه با منذر ازدواج کرد و بدین ترتیب مردم دریافتند که منذر، به خاطر دلبستگی به حفصه، به او تهمت می‌زده است. پس از آنکه منذر با حفصه ازدواج کرد، حسن سبه عاصم بن عمر گفت: بیا تا به اتفاق هم نزد منذر برویم و از او برای ملاقات حفصه اجازه بگیریم. حسن و عاصم نزد حفصه رفتند؛ حفصه بیشتر به عاصم می‌نگریست و بیش از آنچه که با حسن سسخن می‌گفت، با عاصم صحبت می‌کرد. حسن سبه منذر گفت: دست حفصه را بگیر و او نیز چنین کرد. روزی حسن سبه برادرزاده حفصه یعنی ابن ابی عتیق- عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن- گفت: آیا می‌آیی تا به اتفاق هم به عقیق [۷۲]. برویم؟ ابن ابی عتیق گفت: آری. آن دو با هم به عقیق رفتند و گذرشان به خانه‌ی حفصه افتاد. حسن سنزد حفصه رفت و تا مدتی با هم صحبت کردند و آنگاه بیرون آمد. حسن سپس از مدتی، دوباره به ابن ابی عتیق گفت: آیا به عقیق می‌آیی؟ ابن ابی عتیق گفت: چرا نمی‌گویی: آیا نمی‌‌آیی تا به نزد حفصه برویم؟

در سند این روایت، راویانی وجود دارند که من در کتاب‌های جرح و تعدیل، شرح حالشان را نیافتم. البته متن ناشایست این روایت، بیانگر ضعف آن است [۷۳].

۳- روایت حاتم بن اسماعیل از جعفر بن محمد از پدرش که علیسفرموده است: حسنسآنقدر ازدواج می‌کند و طلاق می‌دهد که می‌ترسم عداوت و دشمنی قبایل را برای ما به جا نهد [۷۴]. این روایت، مرسل ضعیف است [۷۵].

آن دسته از روایات تاریخی که درباره‌ی تعداد زنان حسن سآماری موهوم ارائه داده‌اند، از لحاظ سند، به ثبوت نرسیده و از این‌رو قابل اعتماد نیستند. بویژه که این روایات، از چند لحاظ قابل رد هستند؛ از جمله:

۱- اگر این روایات صحیح باشد، باید حسن بن علی ستعداد زیادی فرزند داشته باشد؛ آن هم تعدادی که با شمار این همه زن، در تناسب باشد. حال آنکه تعداد فرزندان حسن ساعم از دختر و پسر را بیست و دو تن گفته‌اند و این تعداد با توجه به شرایط آن زمان کاملاً منطقی و مناسب است؛ هر چند بکلی با تعداد زنان وی که در روایات بی‌اساس آمده، هیچ تناسبی ندارد.

۲- آنچه که از امیرالمؤمنین علی سروایت شده، بی‌اساس بودن روایات تاریخی را در زمینه کثرت زنان حسن سنمایان‌تر می‌کند. روایت شده که امیرالمؤمنین علی سهمواره بر منبر بالا می‌رفت و می‌گفت: به حسن سزن ندهید که او آدمی است که بسیار طلاق می‌دهد [۷۶]. این گفته‌ی امیرالمؤمنین علی سدو مطلب را می‌رساند: *یا علی س، از آن جهت بر روی منبر به دیگران توصیه نمود تا به حسن سزن ندهند که پیشتر شخص حسن سرا از زن گرفتن باز داشته، اما گویا حسن سبه حرفش گوش نسپرده و این امر، علی سرا بر آن داشته که بر فراز منبر از مردم بخواهد تا به حسن سزن ندهند و *یا اساساً علی ساز همان ابتدا این مطلب را روی منبر مطرح کرده و پیش از آن، در این زمینه به حسن سچیزی نگفته است. هر دو حالت، بعید و غیر ممکن به نظر می‌رسد؛ زیرا:

۱- حالت اول از آن جهت غیر ممکن به نظر می‌رسد که حسن ساز پدرش حرف‌شنوی داشت و اهمیت نیکی و احترام به پدر و مادر را درک می‌کرد. لذا امکان نداشت که نسبت به حرف پدرش بی‌خیال و بی‌پروا باشد.

۲- حالت دوم نیز چندان درست به نظر نمی‌رسد. زیرا از شخصیتی همچون علی بن ابی‌طالب سنمی‌توان انتظار داشت که بر فراز منبر از عملکرد فرزندش اعلان نارضایتی نماید و به او در حضور دیگران سرکوفت بزند؛ قطعاً چنین کاری، روابط خانوادگی و روابط پدر و فرزند را تحت تأثیر منفی قرار می‌دهد. علاوه بر این اگر کار حسن سدرست بوده، پس چه دلیلی وجود دارد که علی سبر فراز منبر، به نکوهش حسن سبپردازد و اگر این کار درست نبوده، پس چطور امکان داشته که شخصیتی همچون حسن سچنین کار ناشایستی را مرتکب شود؟! بنابراین شکی نیست که چنین روایاتی ساخته و پرداخته‌ی دشمنان حسن بن علی ساست تا سیمایی زشت از او به تصویر بکشند [۷۷]. و کارنامه‌ی درخشانش در زمینه‌ی ایجاد وحدت و یکپارچگی درمیان امت را کم‌رنگ و بی‌اهمیت جلوه دهند. آری! این، عادت و رویه‌ی راویان دروغگو برای زشت نشان دادن سیمای مصلحان و تاریخ درخشان امت اسلامی است. بدین‌سان اهمیت علم جرح و تعدیل و بیان میزان صحت و سقم روایات نمایان می‌گردد و نقش ارزنده‌ی محدثان و حدیث‌شناسان در این زمینه، هویدا می‌شود. بنابراین پیشنهاد ما به تمام تاریخ‌پژوهان این است که در نقد و بررسی تاریخ صدر اسلام، توجه و دقت زیادی داشته باشند تا بتوانند روایات صحیح و نادرست را از یکدیگر بازشناسند و خدمت ارزشمندی به امت اسلامی ارائه دهند و به اشتباه آن دسته از آقایانی که در تحقیقاتشان، به روایات ضعیف و موضوع اعتماد نموده‌اند، دچار نشوند.

۳- دروغ بودن موضوع کثرت زنان حسن ساز این روایت بیشتر هویدا می‌شود که: پس از وفات حسن بن علی ستعدادی زیادی زن پابرهنه و سرلخت به دنبال جنازه‌اش به راه افتادند و فریاد و فغان می‌‌کردند که: ما همسران امام حسن سهستیم!.

ناگفته پیداست که این روایت، دروغ و بی‌اساس می‌باشد. اصلاً قابل تصور نیست که تعداد زیادی زن پابرهنه و سرلخت، در برابر دیدگان مردم فریاد بزنند و بگویند که ما، همسران حسن سهستیم! اگر آنان برای اظهار تأسف و اندوه خود از وفات امام حسن سچنین کرده‌اند باز هم کار بی‌مورد و نابجایی نموده‌اند و البته چنین چیزی محال است؛ زیرا زنان دستور یافته‌اند که حجاب خود را حفظ نمایند و از خانه‌هایشان بیرون نشوند تا چه رسد به اینکه با جمعیتی شلوغ و انبوه همراه شوند و با سرلخت و پای برهنه، شیون و فغان سر دهند. از این رو روایت یاد شده و امثال آن، از لحاظ سند، به ثبوت نمی‌رسد.

از دیگر روایات دروغینی که جعلی بودن این گزارش‌های بی اساس را آشکارتر می‌سازد، این روایت است که:

حسن سزنی را به نکاح خود درآورد و یکصد کنیز به عنوان مهریه‌اش تعیین نمود و همراه هر کنیز یکهزار درهم بود! [۷۸]. خیلی بعید به نظر می‌رسد که حسن سفقط به یکی از زنانش این همه مال و ثروت به عنوان مهریه داده باشد. زیرا چنین کاری، نوعی اسراف و زیاده‌روی است که در اسلام از آن نهی شده است. در صورتی که اسلام، مهریه‌ی سبک را سنت و مشروع قرار داده تا شرایط ازدواج را آسان‌تر بگرداند و مشکلات فراروی جوانان در زمینه‌ی ازدواج را کاهش دهد. علاوه بر این محال است که شخصیتی همچون حسن بن علی سبر خلاف سنت جد بزرگوارش رسول‌خدا صعمل نماید و یا راهی را در پیش بگیرد که با شریعت و آیین اسلام، در تعارض باشد. این روایت و امثال آن، از جمله روایات موضوعی است که جعلی بودن روایات واردشده در زمینه‌ی کثرت همسران حسن سرا برملا می‌سازد. باید دانست که جز این روایات بی‌اساس،‌ نمی‌توان دلیلی یافت که بر کثرت ازدواج حسن سدلالت نماید؛ بویژه که بر همه‌ی این روایات از لحاظ سند و متن خرده گرفته شده و اساساً قابل استناد نیستند [۷۹].

برای اینکه به میزان سوءاستفاده‌ی دشمنان از این روایات ضعیف و موضوع، پی ببریم، به نقل مطالبی می‌پردازیم که لامنس ـ یکی از خاورشناسان ـ درباره‌ی ازدواج حسن بن علی سگفته و اتهاماتی نیز به حسن سو یارانش وارد کرده است. وی، می‌گوید: «حسن سجوانی‌اش را در حالی پشت سر گذاشت که آن را در ازدواج و طلاق سپری نمود و در این دوران با حدود یکصد زن ازدواج کرد. این اخلاق و رویه‌ی بی‌قید و بند حسن سباعث شد تا به او برچسب مطلاق (بسیار طلاق دهنده) بزنند و این لقب را بر او نهند. همچنین این رفتارش علی را گرفتار درگیری‌ها و مشکلاتی جدی نمود و ثابت کرد که حسن س، انسانی اسراف‌کار است. زیرا او برای هر یک از زنانش، خانه‌ای با تمام امکانات و خدم و حشم، تدارک می‌دید. بدین‌سان مشاهده می‌کنیم که حسن سدر دوران خلافت علی سکه فقر و فاقه زیاد شده بود، به حیف و میل اموال می‌پرداخت» [۸۰].

کاملاً روشن است که لامنس، برای آنکه دروغ‌هایش را درست جلوه دهد، به روایاتی استناد کرده که همگی موضوع و بی‌اساس‌اند و در مورد کثرت ازدواج‌ها و طلاق‌های حسن سنقل شده‌اند. لامنس گذشته از استناد به چنین روایاتی، خودش نیز شیطنت کرده و چیزهایی بر این روایات افزوده و دروغ‌هایی نیز سر هم کرده که کسی جز او، چنین دروغ‌ها و اتهاماتی را متوجه حسن سننموده است؛ از جمله:

۱- حسن س، پدرش علی سرا گرفتار درگیری‌ها و مشکلاتی جدی کرد!.

جالب است که هیچ یک از تاریخ‌نگاران و کسانی که به شرح حال علی سو حسن سپرداخته‌اند، به هیچ یک از این مشکلات و درگیری‌ها اشاره نکرده است.

۲- لامنس، ادعا کرده که حسن بن علی سبرای هر یک از زنانش، خانه‌ای با تمام امکانات و خدم وحشم تدارک می‌دید. لامنس، در حالی این ادعا را مطرح می‌کند که هیچ یک از تاریخ‌نگاران، چنین چیزی را گزارش نکرده‌اند و همین، بیانگر دروغ و بهتان این خاورشناس می‌باشد.

انجمن‌ها و کمیته‌های تبلیغی نصاری که به جنگ و مبارزه‌ی اسلام برخاسته‌اند، دست‌اندرکاران و دروغ‌پردازان اصلی این بهتان‌های بی‌اساس هستند تا از این طریق به اهداف شوم خود درباره‌ی اسلام دست یابند و سیمای راستین این آیین حنیف را زشت نشان دهند و ارزش‌های ماندگار شخصیت‌‌های برجسته‌ی اسلامی را در خطر نابودی قرار دهند؛ همان مردان و شخصیت‌های برجسته‌ای که چراغ هدایت و به سوی کمال را بر فراز کاروان بشریت، برافروختند و گلدسته‌ی تمدن را در جهان هستی، برافراشتند [۸۱].

[۷۰] حفصه بنت عبدالرحمن بن ابی‌بکر از عمه‌اش عایشه و از خاله‌اش ام‌سلمه، حدیث، روایت کرده است. [۷۱] عاصم بن عمربن خطاب ساز تابعین مدینه است که در سال ۷۰ هـ درگذشت. تقریب التهذیب (۱/۳۸۵). [۷۲] نام یک وادی در حومه‌ی مدینه است که مزارع و باغهای زیادی دارد. [۷۳] مرجع سابق‌‌ (۱/۳۰۵). [۷۴] مرجع سابق (۱/۳۰۱). [۷۵] همان. [۷۶] قوت القلوب (۲/۲۴۶). [۷۷] حیاة الإمام الحسن(۲/۴۵۱). [۷۸] البدایة والنهایة (۱۱/۱۹۷). [۷۹] حیاة الإمام الحسن (۲/۴۵۲). [۸۰] حیاة الإمام الحسن بن علی (۲/۴۵۵). [۸۱] حیاة الإمام الحسن بن علی (۲/۴۵۵).