شمایل و اوصاف زیبای پیامبر صبه روایت حسن بن علی س
حسن بن علی سمیگوید: [۲۸۶]. از داییام هند بن ابی هاله در مورد شمایل زیبای رسولخدا صپرسیدم. وی، در پاسخم چنین گفت: رسولخدا صزیبایی چشمگیری داشت و راست قامت و والامقام بود؛ چهرهاش، مانند ماه شب چهارده میدرخشید؛ میانه قامت بود؛ نه زیاده از حد بلندبالا و نه بیش از اندازه کوتاهقد. درشتاندام و قویهیکل بود؛ گیسوانش، اندکی فرخورده و مجعد بود و هرگاه موهایش را روی پیشانی میریخت، آنها را به چپ و راست شانه میکرد و فرق باز مینمود و چون گیسوانش را انبوه میگذاشت، از نرمی گوشش، نمیگذشت. سپید گندمگون بود و پیشانی بلندی داشت. ابروانش، کمانی و به هم پیوسته بود و درمیان آنها مویرگی وجود داشت که وقتی عصبانی میشد، حرکت میکرد. بینی باریک و کشیدهای داشت و از او نوری، ساطع میشد که اگر کسی دقت نمیکرد، آن را ابر سفیدی میپنداشت و صورتش پرگوشت نبود. دندانهای پیشین آن حضرت ص، اندکی فاصله داشتند و از سینه تا نافش، یک رشته مو، کشیده شده بود. گردنی نقرهمانند و صاف داشت که نه زیاده از حد لاغر بود و نه بیش از اندازه چاق و پرگوشت. خوشاندام بود؛ چنانکه شکم و سینهاش، در یک امتداد قرار داشت. سینهاش، پهن و عریض بود و اندامش، ورزیده. حد فاصل سینه و نافش، با رشته مویی به هم وصل میشد و سایر قسمتهای بدنش، مویی نداشت و جاهای دیگر سینه و شکمش، بی مو بود، ولی دستان و شانهها و بالای سینهاش،پرموی بود. ساعد و بازوی بلندی داشت و کف دستانش، پهن بود. قدمهایش نیز همانند کف دستانش درشت بود. مژگانی پرپشت و بلند داشت و گودی کف پاهایش زیاد بود. پاهایی نرم و هموار داشت که چون بر آن آب میریخت، به سرعت از روی آن میلغزید. هنگام راه رفتن، به جلو متمایل میشد و پاهایش را از زمین میکند و باوقار و تند راه میرفت؛ به گونهای که گویا از بلندی به سراشیبی میرود. قدمهایش را با قوت برمیداشت و آرام میگذاشت و هرگاه به کسی روی میکرد، با تمام اندامش به سوی او برمیگشت. همواره نگاهش به پایین بود و بیشتر به زمین نگاه میکرد تا به آسمان. بیشتر موارد، به نیمنگاهی اکتفا مینمود و هنگام راه رفتن، یارانش را جلوتر از خود قرار میداد و به هر کس که میرسید، بیدرنگ سلام میکرد و آغازگر سلام بود.
حسن سمیگوید: به او گفتم: از چگونگی سخن گفتن رسولخدا صبرایم بگو. وی، پاسخ گفت: بیشتر موارد ساکت بود و بدون ضرورت، سخن نمیگفت. در آغاز و پایان کلامش، نام خدا را بر زبان میآورد و سخنان جامع و کاملی میگفت و سخنانش، قول فصل بود و زیاده از حد فهم یا کمتر از آنکه قابل درک باشد، نبود. نه، درشتی میکرد و نه خود یا کسی را خوار مینمود. کوچکترین نعمت خدا را بزرگ میشمرد و هیچ نعمتی را ناچیز و نکوهیده نمیدانست خوردنیها و نوشیدنیها را نه نکوهش میکرد و نه تعریف. به خاطر دنیا و مسایل دنیوی خشم نمیگرفت و هرگاه حقی پایمال میشد یا مورد تعرض قرار میگرفت، هیچکس را یارای مقاومت در برابر خشم آن حضرت صنبود. هیچگاه بهخاطر خودش خشمگین نمیشد و هرگز برای خویش، انتقام نمیگرفت. هرگاه قصد اشاره کردن داشت، با تمام کف دستش اشاره میکرد و هنگام اظهار تعجب و شگفتی دستش را پشت و رو مینمود و هنگام سخن گفتن، دستش را حرکت میداد و هرگاه به خشم میآمد، روی برمیگرداند و به رویش نمیآورد. در بیشتر موارد، خندیدن وی در قالب تبسم بود و قطرات اشک شادی همانند دانههای باران از زیر پلکهایش سرازیر میشد.
حسن سمیگوید: مدتی از بازگو کردن این ویژگیهای پیامبر صبرای حسین سخودداری کرد و زمانی که این مطالب را برایش بازگو نمودم، دیدم که پیش از من، دربارهی شمایل رسولخدا صاز هند سؤال کرده و پاسخش را شنیده است. همچنین دریافتم که حسین سدر مورد چگونگی ورود و خروج رسولخدا صبه خانهاش از پدرمان علی سسؤال کرده و به همه چیز دربارهی آن حضرت صپی برده است.
حسین سمیگوید: از پدرم دربارهی عملکرد رسول اکرم صپس از ورود به خانهاش، پرسیدم. وی، در پاسخ فرمود: زمانی که رسولخدا صبه خانهاش میرفت، وقتش را به سه قسمت، تقسیم مینمود، بخشی را به (عبادت) الله اختصاص میداد، بخشی را به خانوادهاش و قسمتی را هم به خودش و آنگاه بخش مربوط به خودش را میان خود و مردم تقسیم میکرد. و در همان وقت خواص صحابه شنزدش میرفتند و آن حضرت صهیچ چیزی را از آنان دریغ نمیکرد. عادت رسولخدا صبر این بود که در زمان اختصاصیافته به مردم، فضلا و سرآمدان را بر دیگران ترجیح میداد و بر اساس جایگاه دینی افراد، وقتش را در اختیار آنها میگذاشت و نیاز و خواستهی یکایک آنان را برآورده میساخت و به آنان مشغول میگشت و ایشان را به کارهایی وا میداشت که مصلحتشان در آن بود و آنها را به مواردی رهنمون میگشت که شایستهی آنان بود و سپس میفرمود: «لیبلغ الشاهد الغائب، وأبلغونی حاجة من لایستطیع إبلاغها، فإنه من أبلغ سلطانا حاجة من لا یستطیع إبلاغها ثبّت الله قدمیه یوم القیامة» [۲۸۷]. یعنی: «هر آن کس از شما که حضور دارد، به کسانی که حضور ندارند، برساند و به من نیاز و خواستهی کسی را برسانید که نمیتواند آن را به من برساند؛ چراکه هر کس، نیاز کسی را به سلطان برساندکه خودش از رساندن آن به سلطان ناتوان است، خدای متعال، روز قیامت او را ثابت قدم میگرداند».بزرگان صحابه شنزد پیامبر صمیرفتند و پس از آن، مجلس را ترک میکردند که علم و بهرهی زیادی کسب مینمودند و از مجلس او در حالی برمیخاستند که راهنمایان و نشاندهندگان خیر و نیکی شده بودند. حسین سمیگوید: از پدرم، دربارهی عملکرد رسول اکرم در خارج از خانهاش سؤال کردم. پاسخ داد: رسولخدا صزبانش را جز برای گفتن سخنانی که مفید بود، در کام نگاه میداشت و یاران خود را با هم مأنوس میگردانید نه آنکه آنان را از هم دور سازد و یا باعث رنجش آنها گردد.پیامبر اکرم صبزرگان هر قوم و قبیلهای را بزرگ میداشت و آنان را زمامدار قوم و قبیلهشان قرار میداد و بیآنکه خوش اخلاقی و گشادهروییاش را از آنان دریغ کند، از آنان پرهیز مینمود. رسول اکرم صهمواره جویای احوال یارانش بود و از آنچه درمیان مردم میگذشت، پرس و جو مینمود؛ کارهای نیک را نیک میدانست و آن را تأیید میکرد و کارهای زشت را نکوهیده میدانست و از آن برحذر میداشت. از هیچ چیز غفلت نمیکرد که مبادا یارانش غفلت کنند یا خسته شوند. در همه حال آماده بود و در ارتباط با حق نه کوتاه میآمد و نه از آن میگذشت. کسانی که با رسولخدا صنشست و برخاست بیشتری داشتند، نیکان و سرآمدان مردم بودند و بهترین شخص نزد آن حضرت صکسی بود که خیرخواهتر از همه بود و والاترین منزلت را نزد وی، کسانی داشتند که بیش از دیگران با همنوعانشان همدردی و همراهی میکردند.
حسین سمیگوید: از عملکرد پیامبر صبه هنگام نشستن پرسیدم. پدرم در جواب گفت: بدون آنکه ذکر خدا بگوید، نه مینشست و نه برمیخاست. وقتی به مجلسی وارد میشد، همان جایی مینشست که در کنار آخرین نفر، خالی بود و همه را به این عمل توصیه مینمود و از لحاظ توجه کردن به همنشینانش و سخن گفتن با آنها، سهم هر یک را میداد و طوری عمل میکرد که به هیچیک از همنشینانش، این احساس دست ندهد که آن دیگری، نزد آن حضرت صگرامیتر از اوست. هر کس برای عرض خواستهاش، رسولخدا صرا ایستاده یا نشسته، معطل میکرد، آن حضرت صبیش از آن فرد شکیبایی میورزید تا آن فرد کارش تمام میشد و هرگاه کسی از او حاجتی میخواست، تا آنجا که میتوانست نیازش را برآورده میکرد و در غیر این صورت با گفتن سخن خوب و پسندیده، او را با رضایت کامل بازمیگرداند. نرمخویی و اخلاق خوبش، شامل حال همهی مردم میشد و برای همه، به مثابه یک پدر بود و همهی مردم، نزد او از حقی مساوی و یکسان برخوردار بودند و مجلس و محفلش، مجلس علم و بردباری و امانت و شکیبایی و حیا بود ودر آن، صداها بلند نمیشد و عیب هیچ کسی بیان نمیگشت و آبروی هیچ کسی هدف عیبجویی دیگران قرار نمیگرفت. در محضر آن حضرت صهمه با هم برادر بودند و تنها ملاک برتری، تقوا بود و همگان در مجلس ایشان، فروتن و متواضع بودند؛ کوچکترها، احترام برزگترها را نگه میداشتند و بزرگترها، به کوچکترها مهر و محبت میورزیدند و نیازمندان را بر خود ترجیح میدادند و با غریبها انس و الفت میگرفتند و به آنها رسیدگی میکردند.
حسین سمیگوید: از پدرم در مورد رفتار و منش رسولخدا صدرمیان همنشینانش پرسیدم. پدرم، پاسخ داد: رسولخدا صهمواره گشادهروی و خوش اخلاق و نرمخوی بود و درشتخوی و سنگدل نبود. داد و فریاد نمیکرد و ناسزا نمیگفت و عیبجو و خردهگیر نبود و بخل و خساست نمیورزید. نسبت به آنچه که خوشش نمیآمد، خود را به بیخبری میزد و هیچ کس را از خوبی خود، ناامید نمیکرد و در او یأس و ناامیدی نمیافکند. خودش، از سه چیز میپرهیخت: جر و بحث نابجا، زیادهگویی و پرداختن به کارهای بیهوده؛ مردم را نیز از سه چیز برحذر میداشت: کسی را سرزنش نکنند؛ به دنبال عیبجویی کسی نباشند و کسی را رسوا نسازند. آن حضرت صفقط در مورد چیزی سخن میگفت که سخن گفتن در آن مورد را زمینهساز اجر و پاداش میدانست و هرگاه سخن میگفت، همنشینانش، آنچنان سر به زیر و خاموش میشدند که گویا پرنده، روی سرشان نشسته بود. همراهان ایشان، تنها زمانی سخن میگفتند که آن حضرت صساکت میشد و هر کس در محضر رسولخدا صسخن میگفت، دیگران سکوت میکردند تا سخنش را به پایان برساند. در برابر جفا و درشتگویی دیگران، صبر و شکیبایی میورزید و یارانش دوست داشتند تا غریبان به مجلس آن حضرت صبیایند تا بدینسان با طرح سؤال از سوی افراد تازهوارد، زمینهی بیشتری برای بهرهمندی آنان از رهنمودهای رسول اکرم صفراهم گردد. پیامبر اکرم صمیفرمود: «هرگاه، نیازمندی را دیدید که در پی حاجت خویش است، به او در برآوردن نیازش، یاری برسانید». آن حضرت صاجازه نمیداد که کسی از ایشان تعریف و تمجید نماید مگر آنکه در این زمینه، اعتدال و میانهروی را رعایت میکرد و به حق سخن میگفت و جلوی سخن گفتن کسی را نمیگرفت مگر آنکه از دایرهی حق و حقیقت تجاوز مینمود؛ در این صورت پیامبر اکرم صسخن آن شخص را قطع میکرد یا برمیخاست و میرفت.
آیهی تطهیر و حدیث کساء: [۲۸۸].
منظور از آیهی تطهیر، آیهی ۳۳ سورهی احزاب است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ﴾[الأحزاب: ۳۳].
«خداوند، قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد»..
منظور از حدیث کساء، حدیثی است که امامؤمنین عایشه لروایت کرده است. عایشه لمیگوید: یک روز صبح، رسولخدا صعبایی کتانی و سیاه بر تن داشت؛ در این اثنا حسن بن علی سآمد. رسولخدا صاو را زیر عبا برد. سپس حسین بن علی سآمد. رسول اکرم صاو را هم زیر عبا برد. آنگاه فاطمه لآمد. پیامبرصاو را نیز زیر عبا برد. وانگهی علی سآمد. رسولخدا صاو را هم زیر عبا برد و سپس این آیه را تلاوت کرد:
﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ﴾[الأحزاب: ۳۳].
«خداوند، قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد».
اینکه عایشهی صدیقه ل، راوی این حدیث است، بیانگر دروغ و افترای کسانی است که ادعا میکنند: صحابه، فضایل علی سرا کتمان میکردند. آری؛ راوی این حدیث، عایشهی صدیقه لست؛ همو که برخی او را به بغض علی سمتهم میکنند [۲۸۹].
آیهی تطهیر درمیان آیاتی قرار گرفته که مخاطبان آن، همسران رسولخدا صهستند؛ چنانکه خدای متعال، در آغاز و پایان این آیات، مادران مؤمنان را خطاب قرار میدهد و میفرماید:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا٢٨ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا٢٩ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا٣٠ ۞وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا٣١ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا٣٤ ﴾[الأحزاب: ۲۸-۳۴].
«ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید، بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکویی رها سازم. و اما اگر شما خدا و پیغمبرش و سرای آخرت را میخواهید (و به زندگی ساده از نظر مادی، و احیاناً محرومیتها قانع هستید) خداوند برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده ساخته است. ای همسران پیغمبر! هر کدام از شما مرتکب گناه آشکاری شود (از آنجا که مفاسد گناهان شما در محیط تأثیر سوئی دارد و به شخص پیغمبر هم لطمه میزند) کیفر او دو برابر (کیفر دیگران) خواهد بود و این برای خدا آسان است. و هر کس از شما در برابر خدا و پیغمبرش خضوع و اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، پاداش او را دوچندان خواهیم داد، و برای او (در قیامت) رزق و نعمت ارزشمندی فراهم ساختهایم. ای همسران پیغمبر! شما (در فضل و شرف) مثل هیچ یک از زنان (دیگر) نیستید. اگر میخواهید پرهیزگار باشید (بهگونهی هوسانگیز) صدا را نرم و نازک نکنید که بیماردلان، چشم طمع به شما بدوزند. و بلکه به صورت شایسته و برازنده سخن بگویید. (بدانگونه که مورد رضای خدا و پیغمبر اوست). و در خانهی خود بمانید (و جز برای کارهایی که خدا بیرون رفتن برای انجام آنها را اجازه داده است، از خانهها بیرون نروید) و همچون جاهلیت پیشین درمیان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید (و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمایید. خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد. و آیات خدا و سخنان حکمتانگیز (پیغمبر) را که در منازل شما خوانده میشود (بیاموزید و برای دیگران) یاد کنید. بیگمان خداوند دقیق و آگاه است».
کاملاً روشن است که همه جای این آیات، همسران پیامبر اکرم صمخاطب قرار گرفتهاند و تمام امر و نهی و وعید موجود در این آیات، متوجه آنان است. اما با این حال باید مشخص نمود که چرا با وجودی که مخاطبان آیهی تطهیر، ازواج مطهرات هستند، اما در این آیه، صیغهی مذکر بکار رفته است؟ باید گفت: اولاً در این آیه از آن جهت ضمیر مذکر آمده که بیان شود نفع این آیه، علاوه بر زنان پیامبر صشامل افراد دیگری هم میشود که برخی از آنها مذکر هستند و این، یک قاعده و دستور زبان عربی است که چنانچه تعدادی زن و مرد گرد هم آیند، در مورد جمع متشکل از مذکر و مؤنث، قاعدهی مذکر بکار میرود. از این رو نمایان میگردد که علاوه بر زنان پیامبر صافرادی که در حدیث نام برده شدند، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین سنیز در جرگهی اهل بیت قرار میگیرند؛ آن هم بطور ویژه. چراکه در حدیث، نام آنان بطور خاص گرفته شده است. همچنانکه اهل بیت، به همین افراد مذکور خلاصه نمیشوند. بلکه افراد دیگری نیز در شمار اهل بیت قرار دارند. از جمله زنان پیامبر ص. چنانچه یک بار از زید بن ارقم سسؤال شد که آیا زنان پیامبر صاز اهل بیت او هستند؟ زیدسدر پاسخ گفت: زنان پیامبر صجزو اهل بیت او هستند و اما اهل بیت او که صدقه بر آنان حرام است، عبارتند از: آل علی، آل جعفر، آل عقیل، آل عباس [۲۹۰].
برخی، آیهی تطهیر را به صورت بریده و بدون بیان اسلوب قرآنی آن، عَلَم میکنند و بیآنکه به مخاطبان اصلی آیه یعنی زنان پیامبر صتوجه نمایند، حدیث کساء را دلیل میگیرند و ادعا میکنند که اهل بیت، فقط و فقط عبارتند از: رسولخدا ص، علی، فاطمه، حسن وحسین سکه از آنها، به پنج تن آل عبا یاد مینمایند. شیعیان با همین روش استدلالی و با استناد به حدیث کساء که توسط عائشه و امسلمه بروایت شده، بر این باورند که آیهی تطهیر، دلیل عصمت علی، فاطمه، حسن و حسین ساز تمام خطایا و گناهان بزرگ و کوچک میباشد. البته بنابر اعتقاد اهل تشیع، عصمت، یکی از شرایط امامت و بلکه از اساسیترین باورهای شیعیان میباشد و از اهمیت و جایگاه ویژهای در اعتقادات آن برخوردار است و همین امر، باعث شده تا برخی از شیعیان، ویژگیها و توانمندیهای علمی و عملی فرابشری و نامحدودی برای امامان قایل شوند و حتی چنین پنداری درمیان آنها گسترش یابد که امامان، در برابر هیچ کس مسؤول نیستند و اصلاً امکان ندارد که از آنها خطایی سرزند؛ از این رو هر عملی که انجام دهند، نه تنها قابل نقد نیست، بلکه ایمان آوردن به آن و تصدیقش، واجب میباشد. این پندار، برآمده از آن است که اساساً یکایک افعال امامان را درست و نیک میدانند و بر این باورند که امامان، چیزهایی میدانند که دیگران نمیدانند. به همین سبب نیز ائمه، در تمام جنبههای زندگانی معصوم هستند و هیچ گناه بزرگ و کوچکی مرتکب نمیشوند و هیچ معصیتی از آنان سر نمیزند و اساساً بروز هرگونه خطا یا نسیان از آنان غیر ممکن است. چنانچه شیخ مفید، بدین نکته تصریح کرده و گفته است: امامانی که در مقام پیامبران قرار گرفتهاند، در اجرای احکام و اقامهی حدود و قوانین دینی و همچنین حفاظت دین و شریعت و تأدیب و آگاهی مردم، از عصمتی همچون عصمت پیامبران برخوردارند و امکان ندارد که از آنان گناه بزرگ و کوچکی سرزند و یا در هیچ یک از مسایل دینی، دچار اشتباه شوند و یا ذرهای از احکام دین را از یاد ببرند. این، اعتقاد عموم امامیه است جز تعداد اندکی از آنان [۲۹۱].
شیخ مفید در این زمینه دلایل خودش را ذکر نموده است که میتوانید به اوائل المقالات وی مراجعه کنید. البته بنده نیز در کتاب سیرت علی بن ابیطالب سدراین باره به تفضیل سخن گفتهام.
[۲۸۶] الشمائل از ترمذی، شمارهی ۶؛ روایت طبرانی و بیهقی. [۲۸۷] علامه آلبانی /میگوید: از أبلغونی تا آخر حدیث، به طریقی دیگر از علی سروایت شده، اما سند آن، ضعیف است. به همین سبب آلبانی، آن را در سلسلة الأحادیث الضعیفة (۱۵۹۴) آورده است. [۲۸۸] کساء، نوعی جامه است؛ (عبا). [۲۸۹] حقبة من التاریخ ص۱۸۷. [۲۹۰] مسلم، شمارهی (۲۴۰۸). [۲۹۱] اوائل المقالات، نوشتهی شیخ مفید،ص۳۵.
اینک دلایل شیعیان را در مورد آیهی تطهیر مورد بررسی قرار میدهیم
۱- روایت امامؤمنین امسلمه لکه به اشکال مختلف نقل شده است.
امسلمه لمیگوید: رسولخدا صدر خانهی من بود و علی و فاطمه و حسن و حسین سنیز حضور داشتند. برای آنها غذایی آماده کردم؛ آنان از آن غذا تناول کردند و سپس خوابیدند. رسول اکرم صرواندازی، روی آنها انداخت و سپس گفت: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بارخدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما». در روایت دیگری آمده است: رسولخدا صآنان را روی قطیفهای نشانید و سپس چهار گوشهی آن را گرفت و آن را روی سر آنها کشید و سپس دست راستش را به دعا برداشت و گفت: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بارخدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما». این دو روایت، همانند روایتی است که امام مسلم از امالمؤمنین عایشهی صدیقه لروایت کرده است. البته نمیتوان بر اساس این دو روایت به طور قطع نظر داد که دیگران، جزو اهل بیت نیستند یا مشمول این فضیلت قرار نمیگیرند [۲۹۲]. روایات دیگری که از امسلمه لنقل شده، دال بر این است که این بانوی بزرگوار، همراه علی و فاطمه و حسن و حسین ش، زیر عبا یا روانداز نبوده است؛ برخی از این روایات، ضعیف و برخی نیز صحیح هستند. یکی از این روایات، از این قرار است: زمانی که آیهی تطهیر در خانهی امسلمه لبر رسول اکرم صنازل شد، آن حضرت ص، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و آنان را با رواندازی پوشانید؛ علی سنیز پشت سر آن حضرت صبود؛ او را هم با رواندازی پوشانید و سپس فرمود: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بارخدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما». امسلمه لگفت: ای پیامبرخدا! من هم با آنها هستم. رسول اکرم صفرمود: «أنت على مكانك وأنت على خیر» یعنی: «تو، بر جای خودت هستی و بهتری». گویا رسولخدا صبیان نمود که امسلمه لاساساً جزو اهل بیت است و نیازی به این نیست که زیر کساء برود.
البته روایت درستی وجود دارد دال بر اینکه ام سلمه لپس از آنکه افراد مذکور از زیر روانداز، بیرون آمدند، همانند آنها به زیر روانداز رفته است. شاید علتش، این بود که با وجود علی بن ابیطالب سدر زیر آن روانداز، برای امسلمه لدرست نبوده که زیر روانداز برود و از این رو رسول خدا صپس از بیرون آمدن علی سو دیگران از زیر روانداز، امسلمه لرا نیز زیر روانداز برده است. شهر میگوید: زمانی که خبر شهادت حسین بن علی سبه مدینه رسید، امسلمه لاهل عراق را لعن و نفرین نمود و گفت: خدا، آنان را بکشد که حسین را کشتند. خدا، لعنتشان کند که به حسین خیانت کردند و تنهایش گذاشتند. من رسولخدا صرا دیدم که فاطمه لبامدادان در حالی نزد ایشان آمد که دیگی پر از کاچی با خود داشت. رسولخدا صاز فاطمه لسؤال کرد: پسرعمویت کجاست؟ فاطمه لگفت: در خانه است. رسولخدا صفرمود: «برو و او را به اینجا بخوان و دو پسرت را هم با خود بیاور». فاطمه لرفت و در حالی که دست هر یک از پسرانش را گرفته بود، به محضر پیامبر صآمد و علی سنیز پشت سرشان میآمد تا اینکه در محضر رسولخدا صحاضر شدند. رسولخدا صحسن و حسین را روی دامانش نشانید و علی سرا سمت راستش و فاطمه را سمت چپش و آنگاه پارچهای خیبری ر اکه قطیفه بود، روی همهی آنها کشید و با دست چپش زیرانداز را گرفت و با دست راستش دست به دعا برداشت و گفت: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بار خدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما». گفتم: ای رسولخدا! آیا جزو اهل بیت شما نیستیم؟ فرمود: «چرا؛ زیر پارچه بیا». من، پس از آنکه رسولخدا صبرای پسرعمویش علی و نوههایش و همچنین برای دخترش فاطمه دعا کرد، به زیر قطیفه رفتم. بدین ترتیب رسول اکرم صامسلمه لرا نیز در شمار اهل بیت برشمرد.
ب) همین که مخاطبان آیاتِ قبل و بعد آیهی تطهیر، همسران پیامبر اکرم صهستند، دال بر این است که آیهی تطهیر، بر عصمت دلالت نمیکند.
خدای متعال میفرماید:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا٢٨ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا٢٩ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا٣٠ ۞وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا٣١ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا٣٤ ﴾[الأحزاب: ۲۸-۳۴].
«ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید، بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکویی رها سازم. و اما اگر شما خدا و پیغمبرش و سرای آخرت را میخواهید (و به زندگی ساده از نظر مادی، و احیاناً محرومیتها قانع هستید) خداوند برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده ساخته است. ای همسران پیغمبر! هر کدام از شما مرتکب گناه آشکاری شود (از آنجا که مفاسد گناهان شما در محیط تأثیر سوئی دارد و به شخص پیغمبر هم لطمه میزند) کیفر او دو برابر (کیفر دیگران) خواهد بود و این، برای خدا آسان است. و هر کس از شما در برابر خدا و پیغمبرش خضوع و اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، پاداش او را دوچندان خواهیم داد، و برای او (در قیامت) رزق و نعمت ارزشمندی فراهم ساختهایم. ای همسران پیغمبر! شما(در فضل و شرف) مثل هیچ یک از زنان (عادی مردم) نیستید. اگر میخواهید پرهیزگار باشید (بهگونهی هوسانگیز) صدا را نرم و نازک نکنید (و با ادا و اطواری بیان ننماید) که بیماردلان چشم طمع به شما بدوزند. و بلکه به صورت شایسته و برازنده سخن بگویید. (بدانگونه که مورد رضای خدا و پیغمبر اوست). و در خانهی خود بمانید (و جز برای کارهایی که خدا، بیرون رفتن برای انجام آنها را اجازه داده است، از خانهها بیرون نروید) و همچون جاهلیت پیشین درمیان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید (و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمایید. خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد. و آیات خدا و سخنان حکمتانگیز (پیغمبر) را که در منازل شما خوانده میشود (بیاموزید و برای دیگران) یاد کنید. بیگمان خداوند دقیق و آگاه است».
پرواضح است که همه جای این آیات، همسران پیامبر اکرم صمخاطب قرار گرفتهاند و تمام امر و نهی و وعده و وعید موجود در این آیات، متوجه آنان است. این موضوع، درخور توجه است که چرا در آیهی تطهیر، ضمیر مذکر بکار رفته، در صورتی که مخاطبان آیه زنان پیامبر صهستند، باید گفت: در این آیه از آن جهت ضمیر مذکر بکار رفته است که مشخص شود، این آیه علاوه بر زنان پیامبر صشامل افراد دیگری هم میشود که برخی از آنها مذکر هستند و این، قاعده و دستور زبان عربی است که دربارهی مجموعهای که متشکل از مرد و زن است، قاعدهی مذکر بکار میرود. از اینرو نمایان میگردد که علاوه بر زنان پیامبر صافراد دیگری که در حدیث نام برده شدند، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین سنیز در جرگهی اهل بیت قرار میگیرند و از همین بابت نیز رسولخدا صآنان را دعا کرد؛ همانطور که همسر هر فردی، جزو اهل بیت او میباشد. در زبان عربی به هنگام احوالپرسی میپرسند: کیف أهلک؟ یعنی اهل تو چطورند؟ که منظور، همسران شخص میباشد. به عبارتی واژهی اهل، در زبان عربی به همسر شخص اطلاق میگردد. همچنانکه خدای متعال میفرماید:
﴿ قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣ ﴾[هود: ۷۳].
«گفتند: آیا از کار خدا شگفت میکنی؟ ای اهل بیت (نبوت)، رحمت و برکات خدا شامل شما است (پس جای تعجب نیست اگر به شما چیزی عطا کند که به دیگران عطا نفرموده است). بیگمان خداوند ستوده (در همهی افعال و) بزرگوار (در همهی احوال) است».
ملاحظه میکنیم که در این آیه، ضمیر مذکر بکار رفته، در صورتی که مخاطب این آیه، ساره همسر ابراهیم ÷میباشد و همین، دلیلی است بر اینکه همسر هر شخص، جزو اهل بیت اوست و این، کاملاً بدیهی و روشن میباشد.
خدای متعال میفرماید:
﴿ فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ٢٩ ﴾[القصص: ۲۹].
«هنگامی که موسی مدت را به پایان رسانید و همراه خانودهاش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، در جانب کوه طور آتشی دید. به خانوادهاش گفت: بایستید. من آتشی میبینم، شاید از آنجا خبری (از راه) یا شعلهای از آتش برای شما بیاورم تا خویشتن را بدان گرم کنید».
در این آیه نیز برای همسر موسی ÷صیغهی مذکر بکار رفته است.
خدای متعال میفرماید:
﴿ وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَۚ إِنَّهُۥ كَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا٥٤ وَكَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّكَوٰةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا٥٥ ﴾[مریم: ۵۴-۵۵]
«درکتاب (آسمانی قرآن) از اسماعیل بگو. آن کسی که در وعدههایش راست بود، و پیغمبر والا مقامی بود. او همواره خانوادهی خود را به اقامهی نماز و دادن زکات دستور میداد و در پیشگاه پروردگار، مورد رضایت بود».
بنابراین جای سؤال است که منظور از اهل بیت اسماعیل ÷در این آیه چه کسی است که از ناحیهی اسماعیل ÷به ادای نماز، دستور داده میشد؟ این آیه، همانند آیهی ۱۳۲ سورهی طه است که خداوند متعال، به رسولخدا صدستور میدهد:
﴿ وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا﴾[طه: ۱۳۲]
«خانوادهی خود را به گزاردن نماز دستور بده (چراکه نماز مایهی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامهی آن ثابت و استوار باش».
از آنجا که این سوره، مکی است، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیماند که همسران پیامبر صیا حداقل خدیجه لجزو اهل بیت آن حضرت صمیباشد.
خدای متعال میفرماید:
﴿ وَٱسۡتَبَقَا ٱلۡبَابَ وَقَدَّتۡ قَمِيصَهُۥ مِن دُبُرٖ وَأَلۡفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا ٱلۡبَابِۚ قَالَتۡ مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِكَ سُوٓءًا إِلَّآ أَن يُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢٥﴾[یوسف: ۲۵]
«(از پی هم) به سوی در (دویدند و) بر یکدیگر پیشی جستند، یوسف ÷میخواست زودتر از در خارج شود و زلیخا میخواست از خروج او جلوگیری کند. در این حال و احوال،) پیراهن یوسف ÷را از پشت بدرید، دم در به آقای زن برخوردند. (زن خطاب به شوهر خود) گفت: سزای کسی که به همسرت قصد انجام کار زشتی کند، جز این نیست که یا زندانی گردد یا شکنجهی دردناکی ببیند».
مخاطب در این آیه، عزیز مصر است و آنجا که سخن از اهل بیتش به میان میآید، کسی جز همسر عزیز مصر نیست. همانطور که واضح و روشن است.
ج) دور کردن رجس (پلیدی) در واژگان قرآن، به معنای عصمت نیست.
راغب اصفهانی در المفردات، در توضیح رجس میگوید: رجس، به هر شیء پلیدی اطلاق میگردد. چنانچه گفته میشود: رجل رجسی؛ یعنی: مرد پلید. خدای متعال در آیهی ۹۰ سورهی مائده میفرماید:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾[المائدة: ۹۰].
«ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان (سنگینی که در کنار آنها قربانی میکنید) و تیرها (و سنگها و اوراقی که برای بختآزمایی و غیبگویی بکار میبرید، همه و همه از لحاظ معنوی) پلیدند (و ناشی از تزیین و تلقین) عمل شیطان میباشند. پس از (این کارهای) پلید دوری کنید تا رستگار شوید».
گفتنی است: واژهی رجس در هیچ جای قرآن، به معنای گناه بکار نرفته تا دور کردن رجس به معنای دورکردن گناه و به عبارتی به معنای عصمت باشد.
د) پاک کردن از پلیدی، به معنای اثبات عصمت برای هیچ کس نیست.
پیشتر بیان شد که واژهی رجس، به پلیدیهای محسوس و معنوی اطلاق میگردد و اساساً به معنای گناه و اشتباه نمیباشد. همینطور تطهیر و پاک نمودن به معنای عصمت نیست. خدای متعال، صرفاً ارادهی پاک نمودن اهل بیت را نکرده؛ بلکه ارادهی پاک کردن تمام مؤمنان را نموده است؛ چنانچه خطاب به یاران پیامبرش میفرماید:
﴿ مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ﴾[المائدة: ۶].
«خداوند نمیخواهد شما را به تنگ آورد و به مشقت اندازد، بلکه میخواند شما را (از حیث ظاهر و باطن) پاکیزه دارد و (با بیان احکام اسلامی) نعمت خود را بر شما تمام نماید، شاید که شکر (انعام و الطاف) او را (با دوام بر طاعت و عبادت) بجای آورید».
همچنین میفرماید:
﴿ خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ١٠٣ ﴾[التوبة: ۱۰۳].
«(ای پیغمبر!) از اموال آنان (که به گناه خود اعتراف دارند و درصدد کاهش بدیها و افزایش نیکیهای خویش میباشند) زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را (از رذایل اخلاقی، و تنگچشمی) پاک داری، و (در دل آنان نیروی خیرات و حسنات را رشد دهی و درجات ایشان را بالا بری، و برای آنان دعا و طلب آمرزش کن که قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مایهی آرامش (دل و جان) ایشان میشود (و سبب اطمینان و اعتقاد بیشترشان میگردد) و خداوند شنوای (دعای مخلصان و) آگاه (از نیات همگان) است».
و نیز فرموده است:
﴿ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ ﴾[البقرة: ۲۲۲]
«بیگمان خداوند توبهکاران و پاکان را دوست دارد».
بدین ترتیب همچنانکه در قرآن از ارادهی الهی مبنی بر پاک کردن اهل بیت خبر داده شده، به ارادهی الله متعال برای پاک نمودن مؤمنان نیز تصریح شده است. بنابراین اگر منظور از پاک کردن، عصمت باشد در این صورت این فضیلت شامل حال صحابه شو تمام مؤمنانی میشود که خداوند، در قرآن از ارادهی خود برای پاک کردن آنان خبر داده است. همانطور که در رابطه با اصحاب پیشاهنگ در ساخت مسجد قبا فرموده است:
﴿ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ ﴾[التوبة: ۱۰۸]
«در آنجا کسانی هستند که میخواهند (جسم و روح) خود را (با ادای عبادت درست) پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست میدارد».
این، در حالی است که به اتفاق تمام مسلمانان، صحابه شمعصوم نیستند. خدای متعال در مورد سیصد و سیزده تن از اصحاب بدر میفرماید:
﴿ وَيُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِۦ وَيُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾[الأنفال: ۱۱].
«و از آسمان آب بر شما باراند تا شما را بدان (از پلیدی جسمانی) پاکیزه دارد و کثافت (وسوسههای) شیطانی را از شما بدور سازد».
همانطور که روشن است، خدای متعال، در این آیه با الفاظی اهل بدر را مخاطب قرار میدهد که تقریباً همانند الفاظی میباشد که اهل بیت را مخاطب قرار داده است. چراکه واژهی رجز و رجس هممعنا هستند و در هر دو آیه از واژهی یطهّرکم استفاده شده که معنای آن مشخص میباشد. لذا سبکسری و سادهاندیشی است که تطهیر را در یک آیه به معنای عصمت بدانیم و این مفهوم را برای آیهی دیگر قایل نباشیم.
البته جای تعجب است که برخی آیهی تطهیر را در آل عبا منحصر میدانند و آنگاه تطهیر را به عصمت معنا میکنند و به آن دسته از آیاتی که در مورد تطهیر صحابه شاز سوی الله ﻷنازل شده، بیتوجه هستند و بلکه بر صحابه خرده میگیرند و آنان را به ارتداد متهم مینمایند؛ حال آنکه در قرآن کریم، آشکارا بیان میشود که خداوند ﻷقصد تطهیر صحابه شرا نموده است.
باید دانست که منظور از ارادهی الهی در آیهی تطهیر، ارادهی تشریعی است، نه ارادهی تکوینی یا تقدیری. بنابراین مفهوم آیه چنین میشود که خداوند، دوست دارد که پلیدی را از شما دور نماید.
علمای اهل سنت، ارادهی الهی را بردو نوع میدانند: ارادهی تشریعی (دینی) و ارادهی تقدیری (تکوینی).
ارادهی تشریعی، به مفهوم محبت و خرسندی میباشد. چنانچه خدای متعال میفرماید:
﴿ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵].
«خداوند آسایش شما را میخواهد و خواهان زحمت شما نیست».
همچنین میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡكُمۡ وَيُرِيدُ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِيلُواْ مَيۡلًا عَظِيمٗا٢٧ يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا٢٨ ﴾[النساء: ۲۷-۲۸]
«خداوند میخواهد توبهی شما را بپذیرد (و به سوی طاعت و عبادت برگردید و از لوث گناهان پاک و پاکیزه گردید) و کسانی که به دنبال شهوات راه میافتند، میخواهند که (از حق دور شوید و به سوی باطل بگرایید و از راه راست) خیلی منحرف گردید (تا همچون ایشان شوید). خداوند میخواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر شما آسان کند. (چراکه او میداند که انسان در برابر غرائز و امیال خود ناتوان است) و انسان، ضعیف آفریده شده است (و در امر گرایش به زنان تاب مقاومت ندارد)».
ارادهی تکوینی، به معنای خواست و مشیت فراگیر الهی در مورد تمام موجودات هستی میباشد؛ آنچه در آیهی ۲۵۳ سورهی بقره، آمده، به همین ارادهی تکوینی اشاره دارد؛ چنانچه میفرماید:
﴿ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ ﴾[البقرة: ۲۵۳]
«ولی خداوند آنچه را میخواهد (از روی حکمتی که خود میداند) انجام میدهد».
همچنین میفرماید:
﴿ وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡۚ هُوَ رَبُّكُمۡ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٣٤﴾[هود: ۳۴]
«هرگاه خدا بخواهد شما را (به خاطر فساد درون و گناهان فراوان) گمراه و هلاک کند، هرچند که بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به شما نمیرساند.خدا، پروردگار شماست و به سوی او برگردانده میشوید (و به مجازات خود میرسید)».
بنابراین معاصی، برخاسته از ارادهی تکوینی الله است؛ البته خدای متعال، معصیت را دوست ندارد و نه به آن راضی میشود و نه به آن دستور میدهد؛ بلکه از بابت معصیت خشم میگیرد و آن را ناپسند میداند و از آن باز میدارد. این، عقیدهی گذشتگان نیک است. به عبارتی پیشینیان نیک امت، ارادهی الهی به معنای محبت و رضایتش را از محبت وی که به مفهوم تقدیر و سرنوشت است، جدا میدانند و این نوع اراده، یعنی ارادهی تکوینی، لزوماً به معنای رضایت و محبت الهی نمیباشد. شکی نیست که خداوند، پلیدی را از فاطمه، حسن، حسین و نیز از زنان پیامبر صدور نموده است؛ اما منظور از آنچه که در آیهی تطهیر در این زمینه آمده، ارادهی شرعی میباشد. یعنی: خداوند این را میپسندد و دوست دارد که پلیدی از این افراد دور باشد. به همین سبب نیز رسول اکرم صدر مورد آنان دعا کرد و گفت: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بارخدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما».
هـ) دعای پیامبر صبیانگرحقیقت مسألهی تطهیر میباشد.
اگر آیهی تطهیر، منحصر به آل عبا بود، لذا دیگر دلیلی نداشت که رسولخدا صروی عدهای قطیفه یا عبا بکشد و برای آنان بدین شکل دعا کند که: «اللهمّ هؤلاء أهل بیتی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً» یعنی: «بارخدایا! اینها، اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنها را پاک نما». لذا دعا کردن رسولخدا صبرای اهل کساء، بیانگر این است که آیهی تطهیر در مورد زنان آن حضرت صنازل شده و رسولخدا صبرای اینکه علی، فاطمه، حسن و حسین سنیز از فضیلت آن برخوردار شوند، دست به دعا برداشت و بدین منظور دعا کرد و خداوند متعال نیز دعای پیامبر صرا در حق اینها پذیرفت و آنها را همانند زنان رسول اکرم صپاک نمود.
و) آنان که آیهی تطهیر را دلیل عصمت میدانند، از آن استدلال میکنند که این آیه، گذشته از عصمت آل عبا، امامت آنان را نیز اثبات مینماید. میدانیم که فاطمهی زهرا لدر کنار علی و حسن و حسین ش، بدین آیه، گرامی گردیده است، حال آنکه بنا به اعتقاد همینها، ویژگیهای امامت برای زنان، ثابت نمیشود. بنابراین اگر این آیه، دلیل عصمت و امامت است، فاطمه لباید علاوه بر عصمت، از مقام امامت نیز برخوردار باشد. حال آنکه چنین نیست. همچنین چه دلیلی وجود دارد که نه تن دیگر، مشمول این آیه باشند؟ درصورتی که بنا به اعتقاد خودشان، این آیه، مخصوص سه تن از دوازده امام معصوم میباشد که عبارتند از:
*علی بن ابیطالب س.
*حسن بن علی س.
*حسین بن علی س.
[۲۹۲] ثم أبصرت الحقیقة، ص۱۷۷.